ghafele_eshgh | Unsorted

Telegram-канал ghafele_eshgh - دلنوشته های همسفر قافله عشق

58

یک نکته ازهزاران ناگفته ها... از اینکه مارا در این کانال همراهی می‌کنید سپاسگزارم

Subscribe to a channel

دلنوشته های همسفر قافله عشق

🏴فرا رسیدن ایام شهادت مولای متقیان امام علی (ع) تسلیت باد
@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

جشن پتو در سحرگاه ماه مبارک رمضان

سحری در پایگاه بسیج

معمولا اکثرشبها درپایگاه بسیج محلمان زردین می‌خوابیدیم

دریکی ازشبهای ماه مبارک رمضان تعدادی از نیروهای بسیج در پایگاه خواب بودیم
چند دقیقه مانده به اذان صبح ناگهان از خواب پریدم و دیدم همه دوستان درخواب عمیق هستند سریع از تخت آمدم پایین رفتم آشپزخانه وغذایی که برای سحری روی اجاق گاز گذاشته بودیم برداشتم ،وسریعا سفره را بازکردم وتعدادی کاسه وبشقاب ویکی هم قالپاق ماشین که دربین ظرفها بود آوردم وهمچنان غذا داخل ظرفها می‌ریختم و از طرفی صدای بچه ها می زدم که زود باشید ، بلند شوید ، وقت نیست ، الان اذان میگویند،!!!

خلاصه در همین هنگام یکی قاشق غذا (شوربا) سوپ که وارد دهانم کردم ازبس داغ بود زبان و فضای داخل دهانم را سوزاند دویدم داخل آشپزخانه و یک آفتابه آبی که جلو درب بود برداشتم وآب ریختم درون قابلمه غذا وسریع بهم زدم وشروع کردم به ظرف کردن ،

آن زمان در روستای محل سکونتمون برق نبود کم کم در این فضای تاریکی و با اندک روشنایی تنها چراغ فانوس دود گرفته یکی یکی از دوستان آمدند و نشستن سر سفره غذای سحری و با عجله غذا را میل کردن !

چندنفرشان گفتند توکه اینقدر داد و فریادکردی ، آماده کردی چرا خودت غذا نمیخوری ؟؟؟

با سختی گفتم دهانم سوخت یکی از دوستان گفت چرا سوخته ؟

این غذا خیلی داغ نیست که باعث سوختگی شود !!!

یکدفعه خودم متوجه کاری که کرده بودم شدم چیزی به روی خودم نیاوردم ونگفتم ماجرا از چیست!
سریع رفتم سراغ آفتابه تا از سفره دور کنم ناگهان یکی از دوستان متوجه جریان شد ،وشروع کرد به خندیدن هرچه تلاش کردم جلوگیری کنم بی نتیجه بود و این عزیز دلش تاب نیاورد که چیزی نگوید.

بعد همه بچه ها متوجه شدند و یکی رفت چراغ گرد سوز آورد روشن کرد فضا که روشنتر شد همه توانستند فضای دور و اطراف سفره را ببینند ...

نان های درون سفره ،کپک زده چند روز قبل ،لذا در محاصره دوستان سحرخیز قرار گرفتم و یک جشن پتو درفضایی معنوی،(خنده) غیر انسانی گرفته شد.

آن شب پاداش سحرخیزی و دلسوزی را از مشتهای دوستانم دریافت کردم یاد آن ایام بخیر ...

راوی:غلامرضا زارع زردینی

💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

سلام دوستان و همراهان همیشگی

امشب و این روزها سالگرد عملیات الی بیت المقدس است که در چنین شبی و در چندین شبانه‌روز در بیابان های داغ و تفتیده خوزستان ، از پل دارخوین تا جاده اهواز خرمشهر، ایستگاه حسینیه ، شلمچه ،طلاییه ، کوشک و زید و...
رزمندگان با دشمن بعثی در حال نبرد بودند گاهی جنگ تن به تن گاه جنگ تن و تانک و....

برای فتح و پیروزی شهر خونین شهر قهرمان خرمشهر

شهر عشق و ایثار شهری که آزادیش باعث خوشحالی تمامی ملت ایران شد...

در چنین شبهایی که بیشتر خانواده‌های ایران زمین چشم و امیدشان به حماسه آفرینی دلاور مردان تاریخ ساز بود...

اماخیلی از خانواده های محترم رزمندگان از طریق رادیو با شنیدن صدای مارش پیروزی عملیات با چشمانی پر از اشک دستان خود را بسوی آسمان جهت سلامتی فرزندان خود دراز کرده و دعا می‌کردند

مارشی که مجری رادیو و تلویزیون با صدای لرزان می‌گفت:

شنوندگان عزیز توجه فرمائید!!!

شنوندگان عزیز توجه فرمائید!!!

بار دیگر دلاور مردان ارتش و سپاه اسلام به فتح و پیروزی رسیدن....
اما این فتح و پیروزی زمانبر بود
از طرفی مردم چشم انتظار خبر خوش بودند...

از طرفی شبهایی بود که خواب و آرامش از پدر و مادر و همسر و فرزند چشم انتظار عزیزان رزمنده حرام شده بود ...

شبهای تنهایی ، شبهای بی قراری
شبهای پر از اضطراب اما امیدوار

شب هایی که فقط خدا میتوانست درک کند غم پدران و مادران چشم انتظار

شب و روزهایی که رزمندگان زیر رگبار گلوله‌های آتشین تنها امیدشان به خدا بود

هیچ قلمی یارای نوشتن آنچه را که اتفاق افتاده نیست...

شب و روزهایی که رزمندگان همدیگه رو در آغوش می‌گرفتند و
با تمام وجود از هم طلب عفو و گذشت می‌کردند...

لحظات وداع با همرزمان و همسنگرانی که بال پرواز گشودن بسوی آسمان ابدیت چه گذشت

خدایا خودت شاهد این صحنه‌های زیبا بودی و افتخار می‌کردی به وجود انسان هایی که خلقت کرده بودی!!!

اتفاق چنین شب و روزهایی را فقط دوستان پیشکسوت و بازماندگان جبهه‌ها می‌توانند درک کنند که چه گذشت ...

با همه این تلخی ها نتیجه اش شیرین شد و در روز سوم خرداد رزمندگان بشکرانه این پیروزی نماز عشق را در مسجد جامع خرمشهر برگزار کردند.

خدایا بحق آن شبهای بی قراری آرامشی به بازماندگان از قافله شهدای هشت سال دفاع مقدس عنایت بفرما.

راوی: غلامرضا زارع زردینی

@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

خدایا :
دراین وقت افطار
بضاعت من به قدریست
ڪه نمی‌دانم
درحق دوستانم چه دعایی ڪنم
امامیدانم
ڪه توازحال آنان آگاهی
پس بهترینهارابرایشان مقدرڪن
طاعات وعباداتتون قبول حق

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

زندگی نامه جهادگر شهید
محمد رضا آخوندی.

روستای حاج محمد جعفر  از توابع دهستان زردین در تاریخ 9 تیرماه سال 1341 شاهد تولد کودکی بود که نامش را محمد رضاگذاشتند...
محمد رضا تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی در زردین ادامه داد وسپس تا سن 18 سالگی به کار های مختلفی همچون کشاورزی، نقاشی ساختمان و مقنی گری در شهرهای مختلف ایران مشغول شد...
وی با اعزام به خدمت مقدس سربازی دوره آموزشی را در پایگاه هوایی شیراز گذراند و در همین دوران خدمت سربازی با دختر یکی از اقوامش در زردین ازدواج کرد.که حاصل زندگی مشترک شان دو فرزند بود.محمد رضا پس از اتمام دوره خدمت سربازی به بندر عباس رفته ودر آنجا به کار کشاورزی  مشغول شد وی پس از بازگشت به یزد ، در جهاد سازندگی مشغول خدمت به مردم محروم روستاها شد.او در اولین دوره اعزامش به جبهه های جنگ پس از هفده روز فعالیت و تلاش سر انجام در مورخه 26 فروردین 1366 در منطقه عملیاتی فاو در اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل گردید.پیکرپاک ومطهر این شهید جهادگر با شکوه خاصی  بر روی دستان مردم شهید پرور دهستان زردین تشییع و در گلزار شهداء در جوار دیگر یاران شهیدبه خاک سپرده شد... 
روحش شاد ویادش گرامی باد


💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠

.

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

*🗓 25 فروردین 1366*

🌹 سالروز عملیات نصر 1 با رمز مبارک یا صاحب الزمان ادرکنی(عج) در منطقه عمومی بانه توسط رزمندگان دلاور گرامی باد ...

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

به میهمانی خدا می‌رویم، وقت بخشیدن و صاف کردن دل‌ها و فرصتی برای جبران گناهان ماست. آغاز ماه مبارک رمضان، ماه عبادت‌های عاشقانه و نیایش‌های عارفانه مبارک باد.
@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

درود بر انسان های خوب آنانکه در اندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند.

تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند.

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

سه عامل کشنده است :

صمیمیت بیش از حد

اعتماد بیش از حد

انتظار بیش از حد ...

این آخری از همه کشنده تر است بویژه راه به جایی نداشته باشی و در تنگنا قرار گرفته باشی


و ازهمه کشنده تر فقر همراه با تنهایی باشد که این را هم داریم تجربه می‌کنیم

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

میلاد فرخنده گل نرگس و آخرین حجت خدا امام زمان (عج) بر شیعیان مبارک.
@Ghafele_eshgh 

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

تلنگری برای زندگی بهتر:

هیچ کدورتی هیچوقت برطرف نمی‌شه، هیچ رابطه‌‌ای که خراب شده هیچ وقت دیگه مثل اولش نمی‌شه، آدما هم هیچوقت بدی‌های هم رو فراموش نمی‌کنن.

فقط گذر زمان اونا رو آروم می‌کنه.

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

کوتاه اما قابل توجه:

افرادی که زود از کوره در میروند، معمولا اشخاص با انصاف و عادلی هستند ولی چون به جزئیات بسیار دقت میکنند و همچنین حافظه خوبی دارند ...

با کمترین ناهماهنگی بهم میریزند !

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

عملیات بیت المقدس ۴ با رمز یا ابا عبدالله(ع) در تاریخ 5 و 6 فروردین ماه سال 1367 در منطقه منطقه جنوبی دریاچه دربندیخان-ارتفاعات شاخ شمیران و با هدف تکمیل و تامین جناح چپ منطقه عملیاتی والفجر10 آغاز شد.
استعداد دشمن
منطقه عملیاتی كه در حوزه استحفاظی سپاه یكم قرار داشت، توسط لشكر 36 پیاده، كه تیپ‌های 602، 238، 106 و یك گردان تانك و یك گردان كماندویی را تحت امر خود داشت، پدافند می‌شد. یگان‌های تقویت این لشكر نیز به هنگام عملیات بیت المقدس - 4 عبارت بودند از: تیپ‌های 38 و 506 پیاده، 50 زرهی، 68 نیروی مخصوص و گردان مستقل 7 حراست مرزی.

سازمان رزم خودی

نیروی زمینی سپاه پاسداران ماموریت اجرای عملیات را به قرارگاه فتح واگذار كرد و سازمان رزم به شكل زیر طراحی شد:

۱ـ قرارگاه فتح

۲ـ لشكر 27 محمدرسول‌الله(ص) با 6 گردان پیاده

۳ـ لشكر 57 ابوالفضل(ع) با 5 گردان پیاده

۴ـ لشكر 10 سیدالشهدا(ع) با 9 گردان پیاده

۵ـ تیپ مستقل 18 الغدیر با 3 گردان پیاده

شرح عملیات

به رغم اقداماتی همچون پرتاب منور و گلوله باران منطقه توسط دشمن، كه بیانگر هوشیاری او بود، پس از رخنه نیروهای غواص و انتقال نیروهای تك‌ور به ساحل دشمن، عملیات در ساعت 1 بامداد 5/1/67 با رمز مبارك "یا اباعبدالله‌(ع)" آغاز شد. پیچیدگی زمین و جود كمین‌های متعدد در شیارها و ارتفاعات، پیشروی نیروها را كند می‌كرد. حدود ساعت 4 با شدت گرفتن درگیری، سرعت پیشروی یگانها نیز افزایش یافت. در حالی كه از جبهه خودی خبر می‌رسید نیروها در حال تصرف ارتفاعات شاخ شمیران و نیز پاكسازی دشت تولبی هستند، اخبار شنود از آشفتگی دشمن حكایت داشت؛ به نحوی كه شنیده می‌شد نیروهای عراقی به طور مكرر اعلام می‌كنند كه در محاصره نیروهای ایرانی قرار گرفته‌اند.

با روشنایی صبح، هواپیماهای خودی وارد عمل گردیده و محل تجمع و جاده مواصلاتی دشمن را بمباران كردند. حدود ساعت 10 نیروهای تك‌ور ضمن جنگ تن به تن با نیروهای عراقی در شاخ شمیران، به پاكسازی این ارتفاعات مبادرت ورزیدند. با استقرار نیروها در شاخ شمیران، نیروهای عراقی كه در یال‌های سمت چپ این ارتفاعات و و نیز ارتفاعات شاخ سورمر مقاومت می‌كردند، متزلزل شده و تعدادی تسلیم و تعدادی هم متواری شدند.

مقارن ظهر، پاتك‌های دشمن از چندین محور به سمت شاخ شمیران آغاز شد، لیكن با وجود تعداد كم نیروهای مستقر در این ارتفاعات، این پاتك‌ها ناكام ماند. همچنین، گزارش می‌شد كه دشمن از ساحل دشت تولبی و از طرف برددكان در حال اعزام نیروهای كمكی به منطقه است.

در ساعت 14 اعلام شد كه شاخ سورمر نیز به تصرف درآمده و بیش از 100 تن از قوای دشمن اسیر شدند. نیروهای عراقی ضمن وارد آوردن فشار زیاد به دو محور دشت تولبی و شاخ شمیران، عقبه خودی را به شدت مورد هجوم آتش كاتیوشا و توپخانه و نیز بمباران شیمیایی قرار می‌داد. در نتیجه، منطقه به مواد شیمیایی الوده شد و یگان‌های عملیاتی سازمان خود را از دست داده و توانشان رو به ضعف نهاد.

برهم زدن سازمان دشمن و پدافند در ارتفاعات مقابل شاخ شمیران از جمله اهداف مهمی بود كه موجب شد فرماندهی قرارگاه فتح با وجود خستگی مفرط یگان‌ها، ادامه عملیات در شب دوم را در دستور كار خود قرار دهد. در این مرحله، نیروها می‌بایست ضمن عمل روی ارتفاعات برددكان و پاكسازی و پیشروی در دشت تولبی، خطی را در امتداد یال‌های برددكان به طرف ساحل دریاچه تامین نماید.

در حالی كه نیروهای خودی جهت انجام مرحله دوم عملیات آماده می‌شدند، در ساعت 00:30 بامداد 6/1/67 عراق پس از گلوله‌باران شیمیایی عقبه یگان‌های خودی در ارتفاعات تمورژنان، از سه محور به سمت شاخ شمیران پاتك كرد و با اجرای آتش سنگین و دقیق روی جاده چم سراژین، آن را كاملاً مسدود نمود و امكان كمك رسانی به نیروهای در خط را به صفر رساند. تا نزدیك صبح نیز تعدادی از مواضع خودی در پایین شاخ شمیران در اختیار دشمن قرار گرفت كه با حمله قوای خودی، این مواضع مجدداً به تصرف درآمد.

به این ترتیب، در حالی كه ادامه عملیات در شب دوم میسر نشده بود، فرماندهی عملیات با در نظر گرفتن كمبود نیرو و اوضاع ناشی از بمباران‌های شیمیایی دشمن، فرمان پدافند مناسب و قوی از شاخ شمیران را صادر كرد.

نتایج عملیات

۱- تصرف كامل ارتفاعات شاخ شمیران و شاخ سورمر

۲- تصرف قسمتی از دشت تولبی و ارتفاعات برددكان

۳- كشته و زخمی شدن حدود 5000 تن و به اسارت درآمدن 498 تن از نیروهای دشمن

۴- انهدام بیش از 15 تانك و نفربر و 50 خودرو
۵-اغتنام 11 تانك، 54 خمپاره، یك دستگاه مهندسی، 5 قبضه سلاح پدافند هوایی، 14 تیربار، یك دستگاه خودرو حامل تفنگ
106 و دو قبضه آرپی‌جی - یازده.

💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠

https://telegram.me/joinchat/CIwIcjvZqdRrs67ZC6EVjw

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

خارق‌العاده ترین کلیپ تصویری که توسط هنرمند چیره دست آقای گودرزی با پیکرتراشی تنه درخت تاریخ و تمدن ایران باستان را به زیبایی روایت می‌کند
درخت آزادی گنجینه تمدن و فرهنگ ایرانیست.
تقدیم به نگاه خوبتون

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

حلول سال نو مبارک

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَكاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.

خدایا:

زیاد بگردان در آن بهره مرا از بركاتش وآسان كن راه مرا به سوى خیرهایش و محروم نكن ما را از پذیرفتن نیكی‌هایش اى راهنماى به سوى حـق آشكار .

@Ghafele_eshgh 

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

خدایا در این روز زیبا

 به قلب‌ها آرامش

به لب‌ها لبخند شیرین

به زندگی‌ها صفا و صمیمیت

به دورهمی‌ها شادی 

و به خانه‌ها برکت عطا کن

 عصر‌تون بخیر و دل‌تون خوش .

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز عملیات بزرگ الی بیت المقدس با رمز مبارک یا علی ابن ابیطالب(ع) آزادسازی خرمشهر

🌷یاد و خاطره شهید محمد جهان آرا و همه دلیر مردان عرصه جهاد و شهادت گرامی باد. 🌷

@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

شن ها مأمور خدا بودند
امام خمینی(ره)

پنجم اردیبهشت ماه سالروز شکست عملیات پنجه عقاب توسط نیروهای نظامی آمریکا در صحرای طبس به همه ملت ایران تبریک عرض میکنم.

@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

29 فروردین ماه روز تقدیر از غیور مردان مردمی ارتش است، آنانی که در گمنامی از جانشان گذشتند تا زندگی من و تو در رفاه و امنیت کافی باشد
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات
که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار
به هلهله واداشته اى !
روز ارتش بر غیور مردان مبارک باد 

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

دعای روز اول ماه مبارک رمضان


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من گناهم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده گناهکاران.

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

به ماه خدا نزدیک میشویم

وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست

اگر با:
نگاهی ،صدایی، زبــانی
موجب ناراحتی شما عزیزان شده ام
به بزرگی میزبان این ماه ببخشید...

شاید فرصتی برای جبران نباشد
ماه رمضان مبارک

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلنداي سعادت برساند.

آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .

آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ي آب است ولي تشنه بماند !

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خويش به مقصد برساند !!

آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!

آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند !!

آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حيف است چنين جانوري زنده بماند!!

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

با سلام
این روزها آلزایمر‌ واس خیلی ها مریضی‌ نیست ،‌ خودش درمانه برای فراموشی از جفای گذشته

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

تلنگری زیبا:

اگر ديدى كسى :
داره سعى می‌کنه شما را عصبانى يا ناراحت كنه

هيچ عكس العملى نشون نده... !

پاسخ شما بهانه‌ای برای آدمهاى منفى است

بعضی وقتها به جای جرو بحث، فقط به طرف نگاه کن !!!

با تعجب به این فکر کنید که این حجم وسیع بی عقلی و نفهمی چطور توی کله ای به این کوچیکی جا داده...

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

از یک جایی به بعد، دیگر برایم مهم نبود که مشکلات، تا کجای طاقتم پیش می‌روند!!!

فقط نشستم و نگاهشان کردم، چیزی نگفتم،گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم!
پذیرفتم که دنیا روالِ خودش را طی می‌کند و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم، فقط خسته تر می‌شوم.

پذیرفتم که برای رسیدن به روزهای خوب، باید از روزهای سخت عبور کرد و برای رسیدن به قله، باید رنجِ ارتفاع را به جان خرید.

من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم و این پذیرش؛ عذاب و تلخی لحظه‌ها را برایم کمتر می‌کرد...

دیگر گره های دست و پاگیر زندگی ام را با صبر و آرامش، باز می‌کنم

خوب می‌دانم که نگرانی بیش از حد، فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می‌کند!
من تصمیم خودم را گرفتم از اینجای زندگی‌ام به بعد، فقط زندگی کنم ...

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

سلام دوستان و همراهان همیشگی
پنجم فروردین ماه سال ۱۳۶۷
آغاز عملیات بیت المقدس ۴

امشب و این روزها سالگرد عملیات بیت المقدس چهار است که در چنین شبی و در چند شبانه‌روز در کوهستانهای مرتفع و سرد شاخ شمیران رزمندگان با دشمن بعثی در حال نبرد بودند

در چنین شبی که هنوز بیشتر خانواده‌های ایران زمین سرگرم دید و بازدید عید نوروز باستانی بودند

خیلی از خانواده های محترم رزمندگان از طریق رادیو با شنیدن صدای مارش پیروزی عملیات با چشمانی پر از اشک دستان خود را بسوی آسمان جهت سلامتی فرزندان خود دراز کرده و دعا می‌کردند

مارشی که با صدای لرزان شنوندگان عزیز توجه فرمائید
شنوندگان عزیز توجه فرمائید
بار دیگر دلاور مردان ارتش و سپاه اسلام به فتح و پیروزی رسیدن....

شبهایی که خواب و آرامش از پدر و مادر و همسر و فرزند عزیزان رزمنده حرام شده بود

شبهای تنهایی ، شبهای بی قراری
شبهای پر از اضطراب

شبی که فقط خدا میتوانست درک کند غم پدران و مادران

شبی که رزمندگان زیر رگبار گلوله تنها امیدشان به خدا بود

شب و روزهایی که رزمندگان همدیگه رو در آغوش می گرفتند
با تمام وجود از هم طلب عفو و گذشت میکردیم

لحظات وداع با سردار #شهید_محمد_علی_زارع_زردینی

خدایا خودت شاهد این صحنه‌های زیبا بودی و افتخار می‌کردی به وجود انسان هایی که خلقت کرده بودی!!!

چنین شبی را فقط دوستان پیشکسوت میتوانند بیان کنند که چه گذشت ...

@Ghafele_eshgh

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

هرگز گمان مَبَر ز خیال تو غافلم

گر مانده ام خموش خُدا داند و دلم

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می‌باشد
را به همه عزیزان و سروران گروه تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از سلامتی و آرامش خیال همراه با برکت و معنویت از درگاه خداوند متعال و سبحان برای همگی مسئلت می‌نمایم 💐💐💐💐💐

ارادتمند:غلامرضا زارع زردینی

Читать полностью…

دلنوشته های همسفر قافله عشق

دوستان و همراهان گرامی و صمیمی

با سلام

باعث افتخار است که عرض شاد باش و تبریک قلبی اینجانب زودتر از نسیم روحبخش بهار خدمت شما شرفیاب شود نامتان در اندیشه من و مهرتان جاوید .

پیشاپیش فرخنده عید باستانی بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
سال و سالیان خوب و سر شار از موفقیت از درگاه خداوند بزرگ برایتان آرزومندم.

با تقدیم احترام
غلامرضا زارع زردینی

@Ghafele_eshgh

Читать полностью…
Subscribe to a channel