کانال رسمی موسی غنینژاد اقتصاددان
📹 آیینه غماز
▫️آیا آگاهی، آزادی و آبادیِ شهر باهم پیوندی دارند؟ آیا ذهن میتواند کنشی داشته باشد که دستاوردش آزادی و آبادی شهر باشد؟ آن کنش چه سرشتی دارد؟
سروستان چنین پیوندی را میکاود!
▫️در سروستان این هفته با موسی غنینژاد اقتصاددان و ابراهیم صحافی پژوهشگر تاریخ گفتوگو کردیم.
▫️نسخه کامل سروستان فردا جمعه از اکوایران منتشر میشود.
#سروستان
📺 @ecoiran_webtv
🔸مناظره:
موسی غنی نژاد و سید یاسر جبرائیلی
🔹نئولیبرالیسم در ایران
مشکل اقتصاد ایران چیست؟
امروز سه شنبه یکم مهرماه
ساعت ۱۹ به صورت زنده
از لینک زیر ببینید🔻
📺 youtube.com/live/RJNaImkraQM
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
خشت کج
بررسی ماهیت و کارکرد بخش تعاون در اقتصاد ایران در میزگرد موسی غنینژاد و عباس آخوندی
مجله تجارت فردا، شماره ۶۰۴
۸ شهریور ۱۴۰۴
ضرورت تغییر
اقتصاددانان و استادان دانشگاه چندی پیش در بیانیهای سخن از ضرورت «تغییر بنیادی رویکردهای حکمرانی» را مطرح کردند که از آن به عنوان «وقت تغییر پارادایم» تعبیر شد. نظر به اهمیت تعیینکننده پارادایم حاکم بر حکمرانی لازم است این مفهوم به صورت دقیقی مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد تا روشن شود وقتی «تغییر بنیادی در رویکردهای حکمرانی» مورد تاکید قرار میگیرد منظور چیست و چه چیزی باید تغییر کند.
برخی بازخوردهای انتقادی نسبت به این بیانیه حکایت از سوء تفاهم در خصوص پارادایمهای حکمرانی ومسائل ناشی از آن دارد. برای روشن شدن مفهوم پارادایم (چارچوب نظری) و تقریب ذهن، اینجا از ادبیات علم اقتصاد وام میگیریم. موضوع علم اقتصاد تخصیص بهینه منابع کمیاب است که استفادههای گوناگون دارند. تخصیص منابع کمیاب به دو روش قابل تصور است، یکی به روش متمرکز و دستوری از سوی دولت، یا دقیقتر بگوییم قدرت سیاسی حاکم؛ ودیگری به روش غیر متمرکز و داوطلبانه از طریق نظام بازار آزاد. روش نخست تخصیص منابع منجر به شکلگیری نظام اقتصاد دستوری یا اقتصاد متمرکز سوسیالیستی و روش دوم منتهی به نظام بازار آزاد میشود. البته در دنیای واقعی هیچکدام از این دو نظام اقتصادی به صورت تمام و کمال وجود ندارد و همه نظامهای اقتصادی موجود در طیفی از ترکیب کم و بیشِ این دو نظام قرار دارند. تجربه تاریخی نشان میدهد کشورهایی توانستهاند به توسعه اقتصادی دست یابند که نظام حکمرانی اقتصادیشان عمدتاً و اساساً مبتنی بر نظام بازار آزاد بوده است. و برعکس، کشورهایی که بر نظام اقتصاد دستوری تکیه کردهاند یا اقتصادشان از هم پاشیده و یا به فقر مزمن دچار شدهاند.
هدف اصلی علم اقتصاد در حقیقت توضیح ساز و کارهای موفقیت آمیز نظام بازار آزاد و البته محدودیتها و شرایط آن است. اما آنچه اغلب در این میان مورد غفلت قرار میگیرد این است که علم اقتصاد خود زیر مجموعهای از تحول فکری بزرگی تحت عنوان تجدد یا به اصطلاح مدرنیته است. اینجا مجال پرداختن به همه جنبههای این تحول فکری نیست، فقط اشاره میکنیم که «آزادی در چارچوب قانون» درونمایه اصلی مدرنیته است و این آزادی منحصر به اقتصاد نیست بلکه همه ساحتهای مهم زندگی اجتماعی از سیاست گرفته تا فرهنگ را در بر میگیرد. آزادی در سیاست، فرهنگ و به طور کلی در روابط اجتماعی میان انسانها همان اهمیت و دستاوردهای چشمگیر را دارد که در عرصه اقتصاد. پیشرفتهای بزرگ علمی، فنی و هنری در جوامع امروزی در دویست سال گذشته بدون تضمین آزادیهای فردی و اجتماعی میسر نمیشد.
آنچه جوامع پیشرفته امروزی را از جوامع فقیر و عقبمانده متمایز میکند صرفاً دستاوردهای اقتصادیشان نیست بلکه سایر عرصههای زندگی اجتماعی را نیز در برمیگیرد. دقت در وضع و حال کشورهای فقر زده و ضعیف حکایت از آن دارد که حکمرانی فراقانونی چه در عرصه اقتصادی و چه در سیاست و فرهنگ بزرگترین مانع پیشرفت آنها بوده است. نگاهی گذرا به تجربه کشور ما در نزدیک به نیم قرن پس از انقلاب اسلامی نشان میدهد هر زمان به آزادیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر بها دادهایم به دستاوردهای قابل ملاحظهای دست یافتهایم و هر زمان حکمرانی از چارچوب قانون فراتر رفته، نتیجه ناگوار بوده است. اما واقعیت این است که دورههای آزادی نسبی در کشور ما همیشه کوتاه وموقت بوده است. علت این امر به نظر ما به ریشههای فکری یا پارادایم انقلاب ۵۷ برمیگردد.
انقلاب سال ۱۳۵۷ مصادف است با سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ میلادی یعنی اوج جریانهای روشنفکری چپ ضد سرمایهداری در افکار عمومی جهانی حتی در کشورهای پیشرفته سرمایهداری، از اروپای غربی گرفته تا ایالات متحده امریکا. افکار روشنفکران ایرانی نیز، چه مذهبی و چه غیر آن، در سالهای آخر دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، به شدت تحت تاثیر اندیشههای ضد سرمایهداری و شاید مهمتر از آن متاثر از پارادایم حکمرانی ضد غربی و ضد آزادیهای مدرن بود. اکثریت روشنفکران و انقلابیون سال ۵۷ عمیقاً منتقد و مخالف نهضت مشروطه بودند و آن را توطئه غرب جهانخوار برای به استعمار کشاندن ایران میدانستند. تاکید ما بر نهضت مشروطه از این جهت اهمیت دارد که این نهضت کشور ما را عملاً وارد دنیای مدرن کرده بود، کشوری با قانون اساسی و مبتنی بر حکومت قانون و تضمینکننده آزادیهای اقتصادی و اجتماعی.
مخالفت با نهضت مشروطه از سوی روشنفکران انقلابی در حقیقت مخالفت با مدرنیته و نظام حکمرانی مبتنی بر قانون و آزادی بود. جایگزین انقلابی برای نظام مشروطه مبتنی بر حکومت قانون چیزی نمیتوانست باشد مگر حکمرانی فارغ از هر قید و بند قانونی دست و پا گیر برای حاکمان انقلابی که خود را نمایندگان حقیقی مردم میدانستند و به نام آنان حکومت میکردند.
سخنی با جناب محمدعلی بهمنی قاجار و هواداران صادق محمد مصدق
Читать полностью…انجمن علمی مطالعات صلح ایران برگزار می کند:
صلح و منازعه در روایت ۲۸ مرداد
سخنرانان:
دکتر موسی غنی نژاد
واقعه ۲۸ مرداد و پیامدهای فکری و سیاسی آن
دکتر جواد رنجبر درخشیلر
از شاهنامه سرایی به شکست نامه سرایی؛ تحلیل ادبیات پس از ۲۸ مرداد
سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران: خیابان وصال شیرازی، کوچه شیرین بیانی، موزه تصاویر معاصر
ورود آزاد و رایگان است.
آنونس گفت و گو با موسی غنینژاد (اقتصاددان، پژوهشگر و استاد دانشگاه)
گفت و گوی کامل با ایشان هم اکنون در سایت و کانال یوتیوب آرته
یوتیوب:
https://B2n.ir/kg2676
سایت انگلیسی:
https://artebox.org/ghaninejad-01
سایت فارسی:
https://B2n.ir/mt9307
بخشی از پیشگفتار فصل آخر:
پیشگفتار فصل یازدهم
در ستایشِ آرمانگرائی – تأملی بر اقتصاد و منتقدان آن
در آستانهٔ بررسی سنتهای فکری گوناگونی که در مقاطعی، در حاشیه یا در تقابل با جریان اصلی علم اقتصاد قرار داشتهاند، لازم میدانم که اندکی درنگ کنم؛ نه برای داوری، بلکه برای تأمل. اقتصاد بهراستی چه معنا و کارکردی داشته است؟ و منتقدان آن، چه چیزی را میخواستند بازگردانند یا احیا کنند؟
در طی نگارش این کتاب، بهتدریج و با وضوحی فزاینده دریافتهام که اقتصاد، با وجود پیچیدگیهای فنی، انتزاع تحلیلی و گاه لحن سرد و خشک آن، همواره از انگیزهای اخلاقی سرچشمه گرفته است. آن نیز تلاش عقلائی برای تمهید شیوههای بهبود شرایط زندگی انسان است. چه در مدلسازی دقیق تخصیص منابع، چه در تلاش برای درک تعادل در معارضه، چه در تحلیل ناکامیهای بازار، و چه در طراحی کالاهای عمومی و نهادها، این رشته همواره در تلاش بوده تا با مسألهای بنیادین در جامعهٔ انسانی روبرو شود: چگونه میتوانیم با وجود محدودیتها، بهتر در کنار یکدیگر زندگی کنیم واز ثمرات استعداد و تخصص متنوع یکدیگر بهرهمند شویم؟
ابزارهایی که اقتصاددانان توسعه دادهاند، مانند بیشینهسازی مطلوبیت، استدلال تعادلی، نظریه بازیها و تحلیل رفاه، ممکن است خشک و انتزاعی به نظر برسند، چنانکه توماس کارلایل نویسنده قرن نوزدهم به روال طنز، اقتصاد را علم خفتبار خواند که در فارسی علم ملال آور بهکار میرود. اما در پسِ این فنون و پیچیدگیهای نظری، دغدغهای پایدار برای کرامت انسان، همکاری متقابل و نظم اجتماعی صلحآمیز وجود دارد. این مطلب در جلد اول مورد توجه قرار گرفت. بیتردید، کمتر دانشی به اندازهٔ اقتصاد در بهبود مادی زندگی بشر، فهم همبستگیهای اجتماعی و طراحی نهادهایی که تضادها را تعدیل و تلاشها را سامان میدهند، مؤثر بوده است.
اما هیچ ابزاری خنثی نیست و هیچ دانشی خودبسنده. در همین زمینه، سنتهای فکری بدیل یا سنتهائی که برای جایگزین شدن با علم اقتصاد متعارف مطرح شدند، نقش حیاتی خود را ایفا میکنند. آنان با رویکردی نقادانه، گاه دقیق و بیشتر مواقع پراکنده، محدودهها و کاستیهای بینش اقتصادی رایج را به چالش کشیدهاند. این سنتهای فکری بدیل یادآوری کردهاند که اقتصاد نمیتواند از تاریخ، فرهنگ، ساختار قدرت، اخلاق و عدم قطعیت جدا باشد. بارها این پرسش را پیش کشیدهاند: رجحانهای چه کسانی مهماند؟ این ترجیحات چگونه شکل میگیرند؟ چه نهادهایی انتخابها را شکل میدهند؟ معقول بودن به چه معناست و برای که؟ شکلهای مختلف معارضه در نظام اقتصادی کدامند و تعادل و حل آنان چگونه است؟…
رد این سنتهای بدیل بهبهانه تلقی کردن آنان به عنوان این که واکنشهایی هستند علیه صورتگرایی، کمدقتی است. درست است که برخی از این جریانها از نظریههای انتزاعی بیزار هستند و در دستیابی به انسجام تحلیلی دشواری داشتهاند، اما بیشتر آنها کوشیدهاند تا نه اینکه بنای اقتصاد را ویران، بلکه در مورد جهتها روشنگری کرده و شاید راه دیگری را بنمایند، و از نظر خود دوباره به زندگی واقعی متصل سازند. از این منظر اندیشههای نقاد، نه دشمنان اقتصاد، بلکه وجدان بیدار آن بهشمار میروند.
این اندیشه ورزی بدیل بسیار متنوع است و فرصت مرور همه زوایا در صفحات معدود مقدور نیست. از این روی در صفحات پیش رو، به بررسی مواردی از این مکاتب خواهیم پرداخت شامل مکتب تاریخی آلمان، نقداتریشی، نهادگرایی آمریکایی و دیدگاههای نئومارکسیستی. هدف داوری با ملاکهای نظریهٔ رایج نیست، بلکه درک انگیزهها، پیگیری دستاوردها و سنجش آموزههای مفید این مکاتب است. اگر اقتصاد بخواهد در برابر پیچیدگیهای جهان قرن بیستویکم همچنان کارآمد و زنده باقی بماند، باید پیوسته پذیرای بازاندیشی باشد و همچنان بپرسد: نه فقط چگونه تخصیص دهیم، بلکه بهچه منظور و برای چه کسی؟…
نیشتر در زخم
پیامدهای تجمیعی جنگ و تحریم بر اقتصاد ایران در میزگرد موسی غنینژاد و محسن جلالپور
گفتگو با مجله تجارت فردا
۲۸ تیر ۱۴۰۴
مقاله جالب و تامل برانگیز دوست عزیز و دانشمندم مانی بشرزاد
Читать полностью…سخنرانی در نشست کمیسیون صنعت و معدن اتاق تهران به دعوت دوست ارجمند جناب هرویک یاریجانیان، اردیبهشت ۱۴۰۴
Читать полностью…📹 فرجام بد اندیشههای کج
▫️دهه ۱۳۴۰ در حافظه تاریخی ایرانیان بهعنوان «دهه طلایی اقتصاد» شناخته میشود. دههای که اقتصاد کشور میانگین رشد سالانه بالای ۱۰ درصد را تجربه کرد و نرخ تورم کمتر از ۳ درصد باقی ماند.
▫️این دهه با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز شد؛ دههایی که گرچه بخش کشاورزی در آن آسیب دید، اما، رشد صنعت در آن شتاب گرفت. آنچنان که به نظر میرسید ایران بعد از قرنها فراز و فرود، سرانجام در مسیر توسعه قرار گرفته است. اما، عمر این مسیر طولانی نبود.
▫️با جهش درآمدهای نفتی در اوایل دهه ۱۳۵۰ ورق برگشت. کنفرانس رامسر و تأسیس حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۳ نمادی از چرخشی بود که عملاً پایان عقلانیت اقتصادی دهه ۴۰ را رقم زد. به جای ادامه همان مسیر موفق، پهلوی دوم تصمیم گرفت «راه صد ساله را یکشبه برود»؛ مسیری پرشتاب که نهتنها دستاوردهای پیشین را تضعیف کرد، بلکه اقتصاد ایران را گرفتار بیثباتی ساخت.
▫️حال پرسش بزرگ اینجاست: چرا شاه تیم برنده خود را از زمین بازی بیرون کشید؟ این همان معمایی است که همچنان ذهن پژوهشگران را مشغول کردهاست.
📺 @ecoiran_webtv
🖥 اقتصاد ایران دستوری است، دولتی نیست
از سال ۵۷ اقتصاد ایران به اقتصاد دستوری، غیررقابتی و رفاقتی تبدیل شد.
👤 موسی غنینژاد
دستور فقط از دولت نمیآید، دستور از قدرت سیاسی حاکم میآید.
📌 یک مهر ۱۴۰۴ ، در مناظره با یاسر جبرائیلی
◽️@utfinance◽️
▪️درس تاریخ و اقتصاد
▫️بررسی دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در میزگرد فریدون خاوند و موسی غنینژاد
به بهانه انتشار کتاب «سرانجام انسان طراز نوین» از سوی انتشارات دنیای اقتصاد
تجارت فردا شماره 606
‼️مناظره: نئولیبرالیسم در ایران
مشکل اقتصاد ایران چیست؟
🎙موسی غنی نژاد و سید یاسر جبرائیلی
🔹سه شنبه یکم مهرماه ساعت ۱۹
به صورت زنده در کانال یوتیوب حکمران
لینک برنامه در روز دوشنبه ۳۱ شهریورماه در اختیار مخاطبین قرار خواهد گرفت.
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
نگاهی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آشکارا حکایت از این پارادایم دستوری و بسط ید آن نسبت به قوانین عرفی و حتی قوانین شرع دارد. علت اینکه رئیس جمهوری (در دولت دهم) با صدای بلند میگوید من قانونی را که به مصلحت ندانم اجرا نمیکنم مصداقی از جایگاه متزلزل قانون و تفسیر به رای آن در پارادایم حکمرانی است. اما مسئله این معدود مصداقها نیست بلکه غلبه تفکر دستوری از سر تا پای نظام تدبیر کشور است. هر نهاد یا مقامی میتواند با استفاده از برخی خلل و فرج «قانونی» چوب لای چرخ اجرای قانون بگذارد و کل نظام تدبیر را زمینگیر کند، مانند آنچه مثلاً مجمع تشخیص مصلحت نظام با FATF کرده است. قانون گزینش مصداق دیگری از نقض حکومت قانون البته با ظواهر قانونی است. حکومت قانون به معنی همهشمول بودن قواعد کلی و برابری همه در برابر نص قانون است. اما «قانون» گزینش عملاً شهروندان کشور را به خودی و غیر خودی تقسیم میکند، خودیها را برمیکشد و غیر خودیها را پس میزند.
تجربه نفوذ دشمن در جنگ ۱۲ روزه در نهادهای کشور نشان داد که نه تنها گزینشهای عقیدتی مانعی در برابر نفوذ دشمنان نیست بلکه چه بسا ممکن است راهگشای چنین امر منحوسی باشد؛ چراکه برای یک نیروی نفوذی هیچ کاری آسانتر از ظاهرسازی و تظاهر به انقلابیگری افراطی نیست. به سخن دیگر گزینشهای عقیدتی که نهایتاً به جریان خالص سازی منجر میشود نه تنها نیروهای متخصص و کارآمد را از نظام تدبیر بیرون میراند بلکه ممکن است خدای نکرده جاده صاف کن جریان نفوذ دشمنان ملت در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور شود. خلاصه کلام اینکه در تقابل دو پارادایم حکمرانی فراقانونی و حکمرانی مبتنی بر قانونِ ناظر بر حقوق انسانها، کشور عزیز ما ایران به دلایل عمدتاً فکری و نظری مغلوب و مقهور پارادایم دستوری شده و به همین لحاظ نتوانسته تواناییهای عظیم خود را از قوه به فعل در آورد. از این منظر است که از ضرورت اصلاح مسیر وتغییر پارادایم سخن میگوییم.
سخنی با جناب محمد علی بهمنی قاجار و هواداران محمد مصدق
جناب آقای محمدعلی بهمنی قاجار چند روز پیش متنی در کانال تلگرامی خود قرار دادند که هواداران محمد مصدق آنرا در کانال تلگرامی «مصدق به روایت تاریخ و اسناد» عیناً باز نشر کردند. عنوان متن جالب و در مباحث فکری (روشنفکری) در کشور ما کم سابقه است : «در ستایش کسی که با او مخالفم». رویکرد جناب بهمنی در این متن بسیار بزرگمنشانه است و شاید جالبتر باز نشر آن از سوی هواداران سرسخت مصدق باشد. من ضمن سپاس از بزرگواری جناب بهمنی و نیز مسئولان محترم کانال تلگرامی «مصدق به روایت تاریخ و اسناد»، این رویکرد و رفتار را به فال نیک میگیرم و خاضعانه تقاضا دارم جناب بهمنی و دیگر هواداران صادق محمد مصدق به چند نکته مهم وکلیدی در مباحث تاریخی سیاسی این قلم توجه فرمایند. من مصدقستیز نیستم به این دلیل روشن و ساده که مضمون انتقادم از مصدق اندیشه و کُنش او بوده است و نه شخص مصدق. و اصلاً مصدقستیزی چه معنایی دارد و منِ نوعی، به عنوان یک پژوهشگر، پس از نیم سده از درگذشت یک شخصیت سیاسی چرا باید به ستیز با او برخیزم؟ همیشه و همه جا گفتهام که انگیزه و علت نقد من از مصدق ناظر به اندیشه و میراث سیاسی اوست، که در جای جای نوشتههایم به این موضوع پرداختهام. اما منتقدان من به جای پاسخگویی به موارد مشخص انتقاداتم از اندیشه و رفتار سیاسی محمد مصدق، من را متهم به عیبجویی، بهانهتراشی، وارد شدن به جزئیات بیاهمیت، توجیه کودتاچیان و از این قبیل کلیگوییهای فاقد مضمون مشخص کردهاند. انتقاداتم از مصدق که اساساً مبتنی بر نوشتهها و گفتههای اوست ناظر به این واقعیت است که او به گواه نوشتهها و گفتارهایش،اعتقادی به حکومت قانون نداشت و «مصلحت مردم» را بر آن مقدم میدانست و البته مرجع تشخیص این مصلحت را هم خودش میدانست. گرچه او و طرفدارانش در مجلس در اقلیت بودند او خود را نماینده افکار عمومیمردم تلقی میکرد و خود را در برابر آن پاسخگو میدانست نه نهادهای دموکراتیک مانند مجلس. او به تفکیک قوا عملاً پایبند نبود و در مقام رئیس دولت، به لطائف الحیل، در امور سایر قوا دخالت میکرد. او مخالفان خود را ایادی بیگانگان میخواند و هیچگاه به پرسشهای آنها پاسخ نمیداد. او به جای حضور در مجلس و پاسخ به استیضاح نمایندگان مجلس، که از بزرگترین دستاوردهای نهضت مشروطه بود، مجلس را بدون اینکه اختیار قانونی آنرا داشته باشد منحل کرد و این کار را دموکراسی خواهی نامید. اینها و خیلی بیشتر از اینها را من در نوشتههای خود با استناد به اندیشه و عمل مصدق بهبحث گذاشتهام اما پاسخ درخوری غیر از اتهامزنی، از جمله مصدق ستیزی، نگرفتهام.
در هر صورت آرزوی پیروزی برای همه پژوهشگران حقیقت را دارم و از جناب بهمنی و مسئولان محترم کانال «مصدق به روایت تاریخ و اسناد» صمیمانه سپاسگزارم.
ضرورت تغییر
سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد
۶ شهریور ۱۴۰۴
به زودی منتشر میشود:
سرانجام انسان طراز نوین
کتاب «سرانجام انسان طراز نوین» اثر سوتلانا الکسیویچ، نویسنده برجسته بلاروسی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۵، به زودی توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر میشود. این اثر با ترجمه مهشید معیری و موسی غنینژاد، روایتی مستند و ادبی از تاریخ شفاهی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور روسیه جدید را ارائه میدهد.
آکادمی نوبل این اثر را به دلیل «بازتاب شجاعتها و رنجهای زمانه» ستوده است.
انتشارات دنیای اقتصاد امکان پیشخرید این کتاب را با ۱۵ درصد تخفیف و ارسال رایگان در تهران و شهرستانها فراهم کرده است.
اگر تمایل به پیش خرید این کتاب دارید، مبلغ 680 هزار تومان به شماره حساب 5054167000245812 بانک گردشگری به نام دنیای اقتصاد تابان واریز و فیش آن را برای شماره 09031239791 واتساپ یا تلگرام کنید. همکاران ما کتاب را پس از چاپ و قبل از توزیع در بازار، دست شما میرسانند.
اگر سوال یا ابهامی دارید، با شماره تلفن 02152189186 تماس بگیرید تا همکاران ما پاسخگوی شما باشند.
@eco_philo_book
🎥 اندوه کارآفرین/ چه بلایی سر جمشید نجات میآید؟
نسخه صوتی
▫️در دل تهران دهه ۱۳۴۰، جایی که دود کارخانهها با آرزوهای یک ملت در هم میآمیخت، جمشید نجات، کارآفرینی خودساخته، با پشتکار و ارادهای پولادین، کارخانهای بنا کرده بود که نه تنها چرخ تولید را میچرخاند، بلکه زندگی دهها کارگر را نیز روشن میکرد.
▫️سریال «تاسیان» با ظرافت و جسارت، این مرد را از دل کلیشههای منفی سینمای ایران بیرون کشید.
▫️سرنوشت جمشید نجات در سریال خوشساخت خانم تینا پاکروان تلخ بود. او، که تمام زندگیاش را وقف کارخانه و کارگرانش کرده بود، در نهایت تنها ماند؛ نه کارگرانش او را درک کردند، نه نسل جدید با او همراه شد.
▫️این پایان، بازتابی از واقعیت بسیاری از کارآفرینان ایرانی بود که در طوفان تغییرات سیاسی و اجتماعی، رنج کشیدند و فراموش شدند.
▫️موسی غنینژاد، اقتصاددان و آرش خوشخو، روزنامهنگار، در این میزگرد که به میزبانی محمد طاهری، سردبیر هفتهنامه تجارتفردا برگزار شده، ما را سوار بر ماشین زمان میکنند تا مصائب کارآفرینی را نشانمان دهند.
📺 @ecoiran_webtv
فراموششدگان
مصائب کارآفرینی ایرانی در میزگرد موسی غنینژاد و آرش خوشخو
رخدادهای سیاسی منتهی به انقلاب اسلامی در سال 1357 همراه با ایجاد چالشهایی جدی برای کارآفرینی ایرانی بود. تفوق نگاه ایدئولوژیک چپ در حوزه اقتصاد بعد از وقوع انقلاب، که سنخیتی با آموزههای اسلامی هم نداشت، به ملیشدنها و مصادرهها و دولتی کردن کامل اقتصاد انجامید. مواردی مانند مالکیت خصوصی که در اسلام محترم شمرده میشد و مورد تاکید علما و مراجع بود هم در نظام اقتصادی به شدت متاثر از افکار التقاطی چپزده، نادیده گرفته شد و کارخانهها و شرکتها و بسیاری از داراییها و اموال کارآفرینان مصادره شد؛ سرنوشت این بنگاهها نیز در نهایت جز ورشکستگی و از بین رفتن نبود. سریال تاسیان که در شبکه نمایش خانگی پخش شد و به تازگی به پایان رسیده است، درکنار به تصویر کشیدن یک داستان عاشقانه بین دو جوان، نیمنگاهی هم به زندگی یک کارآفرین دارد که در کوران حوادث انقلاب کارخانهاش به دست تعدادی از معترضان به آتش کشیده شده و از بین میرود. موسی غنینژاد، اقتصاددان، و آرش خوشخو، روزنامهنگار و منتقد فیلم، در این میزگرد فارغ از نقاط ضعف و قوت فنی سریال تاسیان، به محتوای آن در مورد آنچه بر سر کارآفرینان ایرانی در دوران قوع انقلاب آمد بحث میکنند و از شرایط آن روزها میگویند. این میزگرد به میزبانی محمد طاهری، سردبیر تجارت فردا، در استودیو اکوایران برگزار شده و نسخه تصویری آن نیز به زودی منتشر میشود.
دعوت به گفتگو در باره نهضت مشروطه و واقعه ۲۸ مرداد
Читать полностью…کتاب جدید، ارزشمند و تاملبرانگیز دوست گرامی جناب استاد طبیبیان
Читать полностью…بازار آزاد درباره راحتیهای زنگی روزمره است!
✏️مقاله اخیرم برای Centre for Policy Studies (Capx)
وقتی بسیاری از بازار آزاد دفاع میکنند، اغلب به رشد تولید ناخالص داخلی، عملکرد شاخص سهام یا مقایسههای دوران جنگ سرد مانند آمریکا در برابر اتحاد جماهیر شوروی اشاره میکنند. اما این موارد انسانی ترین دلیل برای دفاع بازار آزاد را نادیده میگیرند: بازار آزاد زندگی روزمره را آسانتر میکند.
آلن گرینسپن در کتاب سرمایهداری در آمریکا بهخوبی این موضوع را بیان کرده است: «مهمترین بهبودها را باید در سهولت زندگی روزمره جست، نه در بخشهای مجزای اقتصادی مانند صنعت یا کشاورزی.» ثمرات واقعی سرمایهداری در خانهها احساس شد، نه کارخانهها؛ جایی که نوآوری، کارهای منزل را از ۵۸ ساعت در هفته در سال ۱۹۰۰ به ۱۸ ساعت تا سال ۱۹۷۵ کاهش دادند.
مثال دیگر برق است که به انسانهای عادی، امکاناتی را داد که پادشاهان و امپراتوران هزاران سال از آن بیبهره بودند. هردوت، مورخ یونانی، از پادشاهی مصری مینویسد که تنها شش سال از عمرش باقی مانده بود. «او که سرنوشت خود را قطعی میدید، هر شب چراغها را روشن میکرد و شب را چون روز میزیست تا در واقع دوازده سال زندگی کند در شش سال.» گسترش برق پس از سال ۱۹۰۰ نیز تأثیری دگرگونکننده بر کل جمعیت آمریکا داشت.
اما سیاست مداران با این توهم زندگی میکنند که انگار چیزی ارزشمندتر از راحتی های زنگی روزمره پیدا کردهاند که ما باید برای آن هدف جمع گرایانه، راحتیهای زندگی روزمره را فدا کنیم.
مقاله کامل:
https://capx.co/too-hot-this-summer-the-state-is-to-blame
🔴رنج رانتجویی
جنگ در کنار همه پیامدهای منفی که دارد، یک وجه رنجآور و تاسفبرانگیز دیگر هم دارد؛ اینکه در دوران جنگ و با بهانه «شرایط اضطراری» هم مداخله دولت در اقتصاد بسیار تشدید میشود و هم مطالبهگری بخش خصوصی به راحتی به «رانتخواهی» تبدیل میشود.
ضربالمثلی است که میگوید راههای جهنم با نیتهای خوب سنگفرش شده است. فرض را بر این میگذارم که همه نیتشان کمک به اقتصاد کشور است. از مداخلهجویی دولت هم میگذرم که جدید نیست اما اینکه بخش خصوصی در راستای مطالبهگری به ورطه رانتخواهی بیفتد، درد بزرگتری است؛ مثل درخواست اینترنت اضطراری که نام محترمانه اینترنت طبقاتی است. بدتر اینکه کسانی در نهادهای بخش خصوصی به دنبال اجابت چنین خواستههایی میدوند.
حدود یکماه قبل از جنگ، در نشست کمیسیون صنعت و معدن اتاق تهران، از دکتر موسی غنینژاد دعوت کردیم تا در مورد چندوچون مطالبهگری از ایشان بشنویم و چه کنیم که گرفتار رانتخواهی به اسم مطالبهگری نشویم. شاید بد نباشد همه ما دوباره به این سخنان گوش کنیم. به قول دکتر غنینژاد مطالبه ما باید آزادی و کاستن از مداخلهگری باشد.
✍هرویک یاریجانیان
@HERVIKYARIJANIAN
ماشین تبلیغ و ارعاب
پس از صدور بیانیه اقتصاددانان و دانشگاهیان، سروصدای تبلیغات متعارف و لجن پاشی مرسوم بر علیه آن شروع شد؛ به این مضمون که اینها عامل شرایط موجود هستند!!! این پرخاشگران عاری از اخلاق حاضر نیستند به سابقه نگاه کنند و توجه دهند که برخی از این امضاء کنندگان افرادی هستند که از میدان کار و حرفه و تخصص بیرون رانده شده اند، برای چند ده سال اعتقاد به همین مبانی و مخالفت کارشناسی و مدنی با آنچه کشور را در مسیر این گرفتاریهای موجود قرار داده است.
چون این شیوه تبلیغات و تهدید و متهم کردن منتقدین به عنوان مسئول آنچه از آن انتقاد میکنند شیوه کهنه و میراث اربابان کمونیست است مواردی را در پایین مطرح میکنم:
بین سال های ۱۹۲۸-۱۹۳۲ استالین که سیاستهای تعاونی سازی کشاورزی او منجر به کاهش تولید و قحطی شده بود کشاورزان خرده مالک را مسئول شرایط موجود معرفی کرد و سرکوب کرد. قحطی تشدید شد و بین ۳ تا ۷ میلیون تلفات این سرکوب و قحطی بود.
مجدداً در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۸ که سر و صدای مخالفت با سیاستهای زیانبار او بلند شد در برنامه ‘پاک سازی بزرگ’ رقبای سیاسی خود را مسئول شرایطی معرفی کرد که حاصل تصمیمهای خود او بود. در نتیجه محاکمه پر سر وصدا و زندانی و اعدام کردن حدود یک میلیون نفر یا زندانی یا اعدام شدند.
بار آخر نیز در سال ۱۹۳۹ یک برنامه سرکوب دیگر را پیاده کرد و باز هم با تبلیغات وسیع منتقدان خود را مسئول سیاستهایی معرفی کرد که از آن انتقاد میکردند.
حیله مشابهی توسط مائو در چین پیگیری شد. در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۶در یک حرکت وسیع با بسیج عوام تحت عنوان انقلاب فرهنگی تمام منتقدان واقعی و خیالی خودرا حذف کرد و به مردم چنین نمایاند که اینها، به عنون عناصر بورژوا و برخی اعضاء حزب کمونیست، دلیل رکود اقتصاد هستند و مانع بهبود شرایط زندگی مردم میشوند. سرکوب و زندانی و تبعید کردن دهها میلیون انجام شد و متعاقب آن وضع زندگی عموم بدتر گردید. همین بازی کثیف در سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۸و پس از آن ۱۹۷۱ ادامه یافت. تنزل ادامه داشت تا یکی از همان زندانیان سال ۱۹۶۸ به نام دنگ شیائوپنگ بعد از مرگ مائو، با کمک یک بخش از حزب کمونیست و ارتش، قدرت را بدست گرفت و برنامه اصلاحات اقتصادی پیاده کرد که موجب نجات اقتصاد چین و تداوم رشد آن شد.
دیگر مستبدان حقیر هم همین شیوه را پیاده کردند. در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۹ پال پوت رهبر انقلابی کامبوج، روشنفکران و شهرنشینان را عامل تنزل اجتماعی معرفی کرد، و اجامر عوام را بسیج نمود. برنامه سرکوب و اخراج از شهر به روستاها را در حد وسیع اجرا کرد، عوامل بسیج شده را هدایت کرد تا به منازل شهر نشینان هجوم ببرند و آنچه وسائل رفاه و به زعم آنها فساد بود را نابود کنند اعضای خانوادهها را از هم جدا و با اعمال خشونت مردان و زنان و کودکانِ از هم جدا شده را به روستاها برای کار کشاورزی بکشانند. وسائل متعارف زندگی مردم مانند وسائل آشپزخانه و خواب نابود شد و فقر و فلاکت سبب شد که دو میلیون از جمعیت پنج میلیونی کامبوج کشته یا به دلیل قحطی تلف شوند.
در کره شمالی نیز شیوه متعارف از زمان برسرکار آمدن نظام کمونیستی همین بوده، سرزنش منتقدان برای مشکلات و دست یازیدن به خشونت و سر کوب.
خبر خوب این که هیچ مورد از این موارد به جز بدنامی تاریخی برای کسانی که این خشونتها را برنامه ریزی و اجرا کردند و حتی عاقبت تلخ برایشان چیزی در برنداشت. بسیاری از یاران و فرمانبران استالین و مائو و پال پوت و دیگران طعم تلغ میوه کِشته خود را چشیدند، علاوه بر لعنت جاویدان تاریخ که نصیبشان شد.
این شیوهها نخ نما و مفتضح تاریخ است.