419
💖کاملترین رواق غزل با حضور بیش از ۱۰۰۰ شاعر. تا روی خوش ماندن دارید، چشمروشنی مایید و هنگام جدایی، بهترینها را برایتان آرزو میکنیم. برای آشنایی با رواق، #باشندگان و برای اسامی شاعران، #فهرست را لمس کنید. در پناه دلتون. @Dr_atash Insta: @kourosh_atash
@Ghazalkhanee
گنجشکِ خیسم، لانهام را! دانههایم را...
لطفا کمی با دستهایت شانههایم را...
مردم حضور چشمهایت را نمیخواهند
برگرد! برگردان به من دیوانههایم را
شوق به دست آوردنت را در خودم کُشتم
در پیله پنهان کردهام پروانههایم را
وقتی که روی شانههایم گریه میکردی
شهری شدم که باد و باران خانههایم را...
تشبیه خوبی نیست، میدانم ولی هر روز
باران به آتش میکشد ویرانههایم را
برگرد و برگردان به من ديوانههايم را
لطفا كمی با دستهايت شانههايم را ...
#فرزاد_فتحی
@farzadfathi70
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
آزادیام را کردهای غارت، ملالی نیست
دیگر برای پر زدن هم حس و حالی نیست
از شدّت غمهات مهرت رو به نسیان است
شاید فراموشت شوم، امّا خیالی نیست
چشم کَرَت دیگر سکوتم را نمیفهمد
در من دگر فرقی میان حرف و لالی نیست
از دوریات دیگر نمیترسم که میدانم
دیگر نشانی از تو در فنجان و فالی نیست
در سرزمین شعرهایم قحطسالی شد
وقتی که در اندیشهی من انفعالی نیست
بهتر که در زهدان غم خونابهای باشم
دیگر برای زندگی کردن مجالی نیست
دلتنگیام را شعر کردم، بگذریم اصلا
وقتی غزل را هم دگر شور غزالی نیست
صد بار پاکیدم، نوشتم، باز پاکیدم
در دفتر شعرم بجز صد برگِ خالی نیست
غیر از غزلهایی دژم در من نمیرویند
در چارفصل سینهام جز خشکسالی نیست
دنیای بعد از تو شبیه انفرادی بود
جز صفر مطلق زندگی را احتمالی نیست
پرسیدی از حالم، نوشتم شمع در بادم
رفتم بمیرم تا اگر دیگر سوالی نیست
#مرتضی_شاکری
@morteza_shakerii
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
مهر در سجادهام پنهان بماند بهتر است
کفر ما در سایهی ایمان بماند بهتر است
عشق و رسوایی خطر دارد زلیخای عزیز
یوسفت در گوشهی زندان بماند بهتر است
در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی
ماجرا بین لب و دندان بماند بهتر است
بعد از این از عشق ما در کافههای انزوا
نقش مرموزی ته فنجان بماند بهتر است
بی سلامی آمدی، پس بی خداحافظ برو
عشقِ بی آغاز، بی پایان بماند بهتر است
#احسان_افشاری
@ehsan_afshari
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
با دهان بسته از فریاد میگوید هنوز
داد او از وسعت بیداد میگوید هنوز
ما همه گوشیم سر تا پا، ولی در بهت ما
یک نفر جای همه آحاد میگوید هنوز
دلشکسته، دست و پا بسته، گمانم عاشقست
از کبوترهای خود آزاد میگوید هنوز
بهمن آمد گر چه یک شب خانهاش را خُرد کرد
پیر ده از میوهی مرداد میگوید هنوز
خواب شیرین برده ما را تا فراموشی عشق
بیستون است اینکه از فرهاد میگوید هنوز
بی تو در تنهایی و بغض سکوت کوچهها
با من از دلدادگی شمشاد میگوید هنوز
نیست آهنگ این گسست تارها از پودها
دشت ما اندوه خود با باد میگوید هنوز
یک نفر برگشته از تهران، خبر آورده است
لالهزار خسته از شهیاد میگوید هنوز
#اردشیر_نصیری_کما
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
ای تیر که راهی شدهای سوی نشانه
محکم بخوری کاش به نامرد زمانه
گشتم پی بامعرفتی کوچهبهکوچه
مأیوس رسیدم همهی عمر به خانه
دیدند که بیعذر شکستند دلم را
کردند درست از خودشان هرچه بهانه
لبریز شد از سنگدلان هرچه محله
فحش است فقط بر لبشان، جای ترانه
شد گوشهنشینی همهجا رسم قشنگی
تا لغو شود دورهمیهای شبانه
دورند از انصاف، رفیقان گرامی
از عاطفه در باطنشان نیست نشانه
#یاسر_فرازی_مقدم
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
از زمانی که تو را بینِ خلایق دیدم
مثلِ یک فاتحِ مغرور به خود بالیدم
عشق یک بار به من گفت: برو! گفتم: چشم
عقل صد بار به من گفت: نرو! نشنیدم
پدرم هی وصیت کرد که عاشق نشوم
تو چه کردی که به گورِ پدرم خندیدم
سالها درد کشیدم که به دردم بخوری
آخرش رفتی و از درد به خود پیچیدم
تشنه بودم که تو ساکِ سفرت را بستی
حیف از آن آب که پشتِ سرِ تو پاشیدم
آه ای کعبهی از چشمِ خدا افتاده
کاش اینقدر به دورِ تو نمیچرخیدم
از دهانم که پر از توست بدم میآید
تف بر آن لحظه که لبهای تو را بوسیدم
از خودی زخم نمیخوردم اگر بیتردید
از سگم بیشتر از گرگ نمیترسیدم
اینکه بخشیدهامت، فرقِ میانِ من و توست
من اگر مثلِ تو بودم که نمیبخشیدم
داستانِ من و زیباییِ تو یک خط است:
بچگی کردم و از لای لجن گُل چیدم
#حسین_طاهری
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
ماه و خورشیدی به شب یا روز تارم در فروز
عاشقت بودم از اول، تا به امروز و هنوز
غرق رویای تو در سر، وقت با هم بودنم
پس نَپَر یکباره چون برق از سهفازِ یک فیوز
در خیالم روز و شب فرقی ندارد، هر زمان
در هوایت میزنم چون پرسه مانند cruise*
دلبری را چون به افسون پاس کردی در دلم
سرّ دل را هم بکن فاش از پسِ قفل و رموز
راحت امروز از تو باید گفت در شعر و غزل
دختری با عشوههای عصر حاضر، مُدّ روز
تا به حسرت بر دلم هرگز نباشد بوسهات
لحظهای را تا ابد!... لب روی لبهایم بدوز
#جواد_کریمی
cruise = سیر و سرعت بهینه
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
هیچ پیامی نرسد بعد از این
از تو عزیز دل من، نازنین
بی خبرم، بی خبر از حال تو
بی خبری، بی خبر از حال این:
عاشق دیوانهی سودا زده
این شب ماتمزدهی دلغمین
شرقی تن داده به دریای عشق
ای تو به بشکوهی دیوار چین
من همه دستم که به دست آرمت
قطرهی آبی شدهای در زمین!
نام تو باشد متبرک، مباد
نام تو را کس ببرد، بهترین!
میوهی ممنوعهی باغ خدا
نام تو در دفتر من نقطهچین...!
#قاسم_حسینی
@ghasemhooseene
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
تماشا کن مرا یک آسمان دردم که میبارم
به غیر از چاردیواری، من از هر چیز بیزارم
درونم رعشهای ویرانه میسازد وجودم را
و من نومید.... اما زندهای در زیر آوارم
به کوه و دشت، چشمان همه میلغزد اما من
فقط یک قاب را دیدن و بوسیدن شده کارم
دلم ترکید و صبر من سرآمد در غمت اما
لب از لب وا نکردی تا بگویی دوستت دارم
مرا محتاج رحم این و آن کردی و اما من
برایت باز هم خیر و سعادت آرزو دارم
#کامران_جوادی
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
پا خوردهام چنان که یکی کهنه قالیام
از بس زمین خوردهام امروز عالیام
من زادهی جنوبم و داغ است پشت من
اما کنار کوچهی تو، من شمالیام
باران نمیشوی که بیایی زمین ما
تا بنگری صلابت این خشکسالیام
میخواهم این جهان که بریزم به پای تو
تا میرسم به چشم تو من دست خالیام
دست مرا بگیر، گناهی نمیکنی
من عاشق فشردن دست خیالیام
با صد یقین و البته، طوفان و تندرم
در آسمان ابر تو یک احتمالیام
یکبار در میان نمازم بیا ببین
دور از تو در قنوت چه حالیبهحالیام
#جهان_سبزعلیپور
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
موی لَختت را پریشان کن که شاعرتر شوم
انقلابی کن درونم تا منی دیگر شوم
تا به امشب هر نمازی خواندهام بیهوده بود
قبلهام شو تا به هر سجّادهای کافر شوم
هرچه عشق آتش بوَد، ققنوس میمانم که در
کورهی آغوش تو هر روز خاکستر شوم
قصّهی ما رقص طوفان و شقایق بود و هست
عشق، فرمان داده در دستان تو پرپر شوم
جان بجای بیستونها کَندهام در وصل تو
تا نهایت فاتح آن چشم غارتگر شوم
ابتدا عُسر و شقاوت، آخرش قاف است عشق
ترسم آخر روسیاه از این دل مضطر شوم
ارتش زیباییات بر دین و دنیا حاکم است
یک تنه باید حریف این همه لشکر شوم
#مرتضی_شاکری
@morteza_shakerii
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
معمولیام؛ زنی که خودآراییاش کم است
یک زن که هوش و بهرهی زیباییاش کم است
یک زن که کهنه بودنش از حد گذشته و
مستش نمیشوند، که گیراییاش کم است
در این جهان تیره، فقط شعر و شعر و شعر
دارایی من است، که داراییاش کم است
این است آن جوانی موعود؟ پس چرا
رنجش زیاد بوده و پویاییاش کم است؟
ناراحتم برای تلاش جوانهها
وقتی درخت، عمر شکوفاییاش کم است
از بس که هی نقاب عوض میکند جهان
یک زندگی برای شناساییاش کم است
در خانهام چه دارم اگر مرگ سر رسید؟
این خرده جان برای پذیراییاش کم است
#فاطمه_تنبیه
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
خوش خال و خط و غنچهلب و گل دهنی تو
بیش از حَدِ معمول که شیرینسخنی تو
لکنت به زبان است چه لب واکنی یا نه
در دلبری استاد به هر فوت و فنی تو
شیرینی ارکانی و در بطن غزلها
مضرابِ تَ تَن تَن تَ تَ مُستَفعلنی تو
آشوب دل از طرز نگاه تو به پا خاست
با من وسط معرکهی تن به تنی تو
وقتی که تو را تنگ در آغوش بگیرم
نزدیکتر از من به تن از پیرهنی تو
شب رفته و نزدیک سحر شد نرو تا باز
مجبور نباشی که به من سر بزنی تو...
#جواد_کریمی
@javadkarimy5860
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
درخت شعلهورم در مسیر دود شدن
نشستهام که بسوزم به قصد عود شدن
ته حماسهی انسان غرور و تنهاییست
و بر صلیب خودت ماندن و عمود شدن
تلاطمِ تن دریا درون روح من است
که رفته بودم از اول به راه رود شدن
اسیر خاک شده گرم و سرد زندگیام
شکسته شیشهام از دست دیر و زود شدن
بمان کنار خودت چون عطش کنار کویر
برای مرهم هر زخم؛ تار و پود شدن
که مرگ بهتر از این منتی که زندگی است
که مرگ باز میارزد به بی وجود شدن
#اصغر_کرمشاهی_روداب
@karamshahi
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
تبدیل میشوم به هدف، وقتمان کم است
تبدیل میشوی به حروفی که در هم است
اصلا بنا نبوده ببیند تو را کسی
نقش تو در حوالی معنا مجسم است
فرقی نمیکند که کجایم، چه میکنم
شوقی نه بر بهشت و نه ترس از جهنم است
ما را غم گذشته و آینده هیچ نیست
بیمی اگر که هست، از این فتنهی دم است
حاشا کز آسمان نم آبی طلب کنم
لبهای تو که هست چه حاجت به زمزم است
این مشکل من است که میخواهمت تو را
گر غیر از این به ذهن بیاید مُرَخّم است
من کیستم بگو؟ به جز از اینکه غیر تو
نامحرمی که با همهی شهر محرم است
هی سعی میکنم که نترسم ز تو، ولی
عمق نگاه سرد تو چون مرگ، مبهم است
گاهی شبیه نه، شبحی دشنهای به دست
مانند قاتلی که به کشتن مصمم است
#محمدمهدی_ناصری
@naseri_2
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
هنوز قصهی من بر زبان خیلیهاست
کسی که دیده مرا، قهرمان خیلیهاست
شکست خوردهام اما هنوز در اوجم
که سقف خانهی من، آسمان خیلیهاست
به اسم اینکه رفیق مناند اینجایند!
رفیق! شانهی من نردبان خیلیهاست...
کسی برای منِ خسته مهر خرج نکرد
اگرچه باز دلم مهربان خیلیهاست
شرافت است که در این زمان فروختنش
دلیل رونق و کسب دکان خیلیهاست
گرسنه دور و برم نیست...شکر؛ خوشحالم
اگر فروختنم پول نان خیلیهاست
چقدر تشنهی خون مناند! زیر رگم
صف بلندی از استکان خیلیهاست
نشستهاند که یک روز بشکنم یکجا
که سود کردن این زن، زیان خیلیهاست
میان این همه، اما تو دوستم داری
و این حقیقتِ دور از گمان خیلیهاست
#فاطمه_تنبیه
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
سلامت میکنم از دور، ای افسون زیبایی
سلام ای یادگار باغهای سبز رویایی
کجا رفت آن همه لبخندها، پیوندهای تو
چه شد آن عشوههای دلنواز صبح بینایی
من اینجا در میان شورهزاران آب میجویم
کجا شد واحههای چشمهای ناب دریایی!
سلامت میکنم از انتهای فصل بیبرگی
سلامت میکنم، هرچند میدانم نمیآیی
سراغ عطر گیسوی تو را از باد میگیرم
کشیده کار عشق ما به شیدایی و
رسوایی
دلم تنگ است چون ماهی میان تنگ دلتنگی
برای خندهی شوقی به وقت ناب لالایی
مرا با خود ببر تا زندهرود دیدهی مستت
میان لالههای پهندشت ایل قشقایی
میان قطرههای اشک خود تکفیر میگردم
امان از درد تنهایی، امان از درد تنهایی
#مجتبی_رجبی_راوندی
@pooshtehichestanam
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
شب به هم گفتیم با هم تا ابد یاریم ما
صبح روشن شد که روی دوش هم باریم ما
کم اگر بودیم، کمتر بود بی شک رنجمان
از چه میبالی چنین بر خود که بسیاریم ما؟
خواب بودیم آن زمان که جمعمان را آب برد
خواب میدیدیم برجاییم و بیداریم ما
کوه غیرت را نخواهی یافت اینجا بین ما
تلّی از اجساد اگر خواهی بیا، داریم ما
شادی و آرامش و امنیت و لبخند را
از جهان، عمریست با حسرت طلبکاریم ما
کعبه را گفتم سیه پوشیدنت از بهر چیست؟
گفت از جهل همین اُمّت عزاداریم ما
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
باز آدینه و صد خاطره که پرپر شد
درد من، از غمِ تنهایی من بدتر شد
آتش عشق که همبستر جانم شده بود
عاقبت سوخت تنم را، همه خاکستر شد
دستم از دست دلت دور و نگاهم نگران
قلبم آشفته و بیمار در این بستر شد
دشت دل یکسره خشکید و نمکزار شکفت
رنجِ دلشوره شدن وَه چه عذابآور شد
یاد باد آن شبِ بی دلهره خندیدن و حال
طرح لبخند و نگاهی که دگر خنجر شد
غربت و جمعهی بی تو، من و دلواپسیام
ابری از یاد تو بارید و نگاهم تَر شد
نیستی دست محبت به سرِ دل بکشی
طفل معصوم دلم بعد تو بی مادر شد
حیف از آن ساعتِ دلدادگی و دلهرهاش
که غریبانه بدون من و تو آخر شد...
#نگار_حسینی
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
انار تحفهی دوران خونجگر شدن است
و سیب خاطرهی تلخی از بشر شدن است
ردیف ممتد دیوار، آسمان را بست
هنوز پنجره در فکر بالوپر شدن است
نپرس کشتهی دستان نازنینت کیست...
عذابِ «قاتل سهراب»، باخبرشدن است
اگر تو مادر فرزند من نخواهی بود
کدام مژده مرا بدتر از «پدرشدن» است؟
شعاع زخم دلم ریشه میزند به درون
شبیه چاه که کارش عمیقتر شدن است
تو دختری کن و آتش بزن جهان مرا
که با تو سوختن انگیزهی پسر شدن است
#سعید_مبشر
@saeid_mobasher_71
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
اگر شبیه تو را زندگی برایم داشت
دلم به خود، غم بی همدمی نمیانباشت
خوشا به حال کسی که کنارت آرام است
کسی که از همه دنیا فقط تو را برداشت
دلم گرفته، فدای سرت، از آن اول
خدا به قدر توانش برای من غم کاشت
نه رنج فقر و نداری، نه درد و بیماری
درفش هجر تو را روی بام من افراشت
سکوت میکنم امشب که سادهتر بروی
دلم به وحشت این خانه قبلا عادت داشت
که وقت خواب من است و دلم نمیخوابد
مرا خیال تو امشب به حال خود نگذاشت
که عطر خاطرههایت، که یاد دستانت
مرا هوای تو امشب به این غزل واداشت...
#مریم_صفری
@maryam_safari40
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
کسی در شهر ما، اشک شقایق را نمیفهمد
صدای آی آدمهای عاشق را نمیفهمد
میان های و هوی کوچههای قرن دلتنگی
الفبای سکوت پشت هقهق را نمیفهمد
کسی معنای هذیانهای بارانخوردهی ما را
و طعم حسرت و آیینهی دق را نمیفهمد
و رنج یک قناری از غروب ساقههایی که
شده تسلیم باد ناموافق را نمیفهمد
و جای ضربهی شلاق طوفان ستمپیشه
که مانده بر تن رنجور قایق را نمیفهمد
کسی جاپای اشک کوچه را در سرفهی کشدار
و تکرار تپشهای دقایق را نمیفهمد
کسی که در خیال یاس من، اندوه پاشیده
شکوه اشک سرشار از حقایق را نمیفهمد
سرود محو قو، پیچیده در خاموشی مهتاب
کسی تنهایی این قوی عاشق را نمیفهمد
#محمد_جوکار
@yasekhial1
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
با چه حقّی از منِ شوریدهسر دل میبری؟
قصد جانم کردهای با ناوک افسونگری؟
زیرچشمی گر نگاهت میکنم تقصیر چیست؟
طرّههایت غمزهها دارند زیر روسری
بیش در این شهر دیدم دلبرانِ خوش عذار
ای سیهچشمِ کمند ابرو، تو چیز دیگری
ناوک چشم خمارت کرده مهدورالدمم
این دل صد پاره را صد بار دیگر میدری
گر شبابم رفت امّا با تو میگردم جوان
شهریاری دیگر از قوم و تبار آذری
العجب زیبا سروده این سخن را شهریار:
"دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری"
#مرتضی_شاکری
@morteza_shakerii
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
هرچه رفتم نرسیدم به قراری که نبود
من پیِ تو، تو پیِ راه فراری که نبود
ایستگاهی پُر از آغوشِ رسیدن بودم
خسته از دلهرهی سوت قطاری که نبود
مانده در خاطر من صوتِ سکوتی سنگین
عشق ما ضبط شده روی نواری که نبود
همهی عمر در اندیشهی دیدار تو گشت
بخت من پرسهزنان دورِ مداری که نبود
گشتم آواره چنان تشنه به دنبالِ سراب
دربهدر در عطش یار و دیاری که نبود
آه از این دشت، از این جاده، به خود برگشتم
در تماشای سواری و غباری که نبود
خشکم امروز اگر، از سر بیعاری نیست
بارها سبز شدم پای بهاری که نبود
حکم دادی که بگیرد نفسم را این عشق
مانده روحم به سرِ چوبهی داری که نبود
#الهه_سلطانی
@ElaheSoltani61
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
كافیست كمى پيرهنش را بتكاند
تا باغ خزانديده، خزانديده نماند
كافیست كه يك شاخه گل از دشت شقايق
در مشكىِ موهاى بلندش بنشاند
زيبايیاش آن قدر بليغ است كه شايد
زنهاى جهان را به حسادت بكشاند
او آمده با بوسهى ياقوتنشاناش
در هر رگ من شادى بی حد بدواند
در كشتن غمهام همين بس كه هر از گاه
از من غزلى تازه و تنكامه بخواند!
آنگاه مرا حبس كند بين دو دستش
بعدش به بلنداى سعادت برساند!
#حسن_خلجی
@hasan_khalaji74
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
هراس و حسرت و اندوه و یک خروار نفرین را
چه مشکل میکشی بر دوش خود این بار سنگین را
تو شاعر نیستی اما در آشوب تو میبینم
تپشهای فروغ و بیقراریهای سیمین را
تو چون قدّیسهای پاک آمدی یک شب رفو کردی
به مژگان سیاهت رخنهی افتاده در دین را
چه بی ذوق است استادی که با صد خون دل آموخت
به انگشتان زیبای تو این نُتهای غمگین را
اگر از حال و روز من بپرسی، سخت مأیوسم
که چشمانم نمیبینند چشمانداز پیشین را
تو گویی رفتهام از خاطر آن روزهای خوب
تو گویی بردهام از یاد، آن شبهای شیرین را
تکانم داد این تقدیر، اما من نفهمیدم
شبیه مردههایی که نمیفهمند تلقین را...
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
در ذهن من کسیست نه، در ذهن من زنیست
آنقدر باشکوه که باور نکردنیست
یک زن که با ظرافت انگشتهای خود
رفتار آب داده به ذهنی که آهنیست
گویی خدا به شکل زنی راه میرود
وقتی که در تصور من در قدم زنیست
در پشت پلکهاش دو تا شعر دایره
بر روی پلکهاش دو تا شعر منحنیست
مانند خواهران خودم دوست دارمش
من روح را چگونه بگویم که ناتنیست؟!
باید که خیرهاش بشوم پلک اگر زنم
او رفته است و شعر من از دست رفتنیست
میآفرینمش که فقط اوست بیگمان
یک بار هم خدایی اگر آفریدنیست
#مصدق_آقاجانلو
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
بگذار تا گیسوی تو شب را بیاراید
این تودهی خاکستری لختی برآساید
از ناودانها اشکهای خلق ریزان است
احساس غمگینی که شاید سالها پاید
آبستنی در ذات این شبهاست! مدتهاست
اما به جز آشفتگی طفلی نمیزاید
نوری برهنه در ضمیرم گاه میتابد
کاین هایوهو هیچ است و در کاری نمیآید
این خفتهی مجروح از اندوه، بیتردید
دندان نه تنها بر جگر، بر روح میساید
با موجها و شورِ دریا گر عجین باشی
شاید که روزی عقده را فریاد بگشاید
*
با اینکه آزاد است هرکس هرچه میگوید
من معتقد هستم: هرآنچه عشق فرماید
#محمدمهدی_ناصری
@naseri_2
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
میان این همه سردرگمیهایم مجابم کن
بسوزان، شعلهور کن، در تب دستت مذابم کن
تو استبداد محض و مطلقی با این همه هیبت
رضاخانی، بیا در این غزل کشف حجابم کن
تو گرمابخش این سیارهی خاموش من باش و
برافروزان تن هر ذرهام را، آفتابم کن
رهایی از دل پیله اگر مرگ است تعبیرش
بمیران اشتیاقم را، سراسر التهابم کن
تو قیسام باش و در شعرم نظامی را به وجد آور
منِ همواره لیلا را شبی مجنون حسابم کن
قصیده در قصیده قصهگوی فاخرت بودم
میان این همه شاعر، بیا و انتخابم کن
#نسیم_پریشان
@nasimparishan
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
تو سرگرمِ بَهاری، من دلآشوبِ زمستانم
چه سودم شانه وقتی اول و آخر پریشانم!
همان بهتر که مشت از گوهرِ دریا تُهی باشد
چه بسیار و چه کم، هر قدر بردارم پَشیمانم
اجل شد همدم شبهای تنهاییم و فهمیدم
"تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم"
شبیه ارگِ بعد از پنجم دی، دلخوش اینم
که دیگر بعد از این چیزی نخواهد کرد ویرانم
زمان یعنی همین خطها که میافتد به پیشانی
همین خطها که افتادهست بر دیوار زندانم
ندانستن گناهش چیست؟ بعد از تو که من بودی
کسی اسم مرا پرسید، میگویم نمیدانم!
#حسین_زحمتکش
@Ghazalkhanee