ghoghnoos_phoenix | Unsorted

Telegram-канал ghoghnoos_phoenix - phoenix

94

آرشیوی از آنچه که دوست میدارم...

Subscribe to a channel

phoenix

@ghoghnoo_phoenix

Читать полностью…

phoenix

ای دست
ای زبان
ای چشم
ای گلو
ای خون
ای عصب
ای
نظارگان خیرگی

آیا هنوز
هستید؟
آیا هنوز در جهنم اندام‌ها
دستی
رگی
زبانی
چشمی جرقه می‌زند؟


«محمد مختاری»


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

در زمانه‌ی ما بسیار کسان «علامه» خوانده می‌شوند، همانگونه که گوش‌خَزک «هزارپا» خوانده می‌شود. کسانی که این نام را بر این حشره نهادند، خودشان نمی‌توانستند بیشتر از ۱۴ بشمارند.

    ــــــــــــــــــــــــــــــ

کریستف_لیشتنبرگ


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

#درآمددلاری
#تلخ_و_واقعی

@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

سیاه‌ترین نوع نگاه به هستی این است
که بدانیم نخستین دشمن آدم، مادر اوست.
چراکه فرزندش را با دردی فراوان از جایی
گرم و راحت با خوراکی همیشه آماده
و امنیتی کامل، قطع می‌کند و ناگهان به
جهانی سراسر گُرگ‌خیز و بی‌رحم پرتاب
می‌کند. در نهایت هم در ازای چنین جنگ
نابرابری لبخند تحویلت می‌دهد.
لبخندی که برای دیدنش حتی از تو

اجازه‌اش را هم نگرفته اند.



کاف. آ


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

در داستان آدم و حوا، میوه‌ای که خداوند از آنها نهی کرد، میوه علم بود.چیزی که داستان می خواهد به شما بگوید این است که تمام عذابی که در حال حاضر می‌گذرانید ناشی از تمایل شما به دانستن آنچه در اطراف شما می گذرد است. اگر دهانت را بسته بودی و این همه سوال نمی پرسیدی در بهشت ​​خوشحال بودی!

#فرانک_زاپا


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

مادربزرگم میخواست بلوزِ بافتنیِ سبزرنگی که مادرم برایش بافته بود را از تنش دربیاورد که مُرد.
پس بلوز تا گردن بالا آمد و صورتش را پوشاند
و آنِ مرگش دیده نشد
آینه‌ای آوردند و مقابل دهانش گذاشتند
سپس گفتند آینه، زندگی را نمی‌بیند و او به اعماق رفته است،
من تا آنروز نه مرگ را دیده بودم نه پستان‌های عریان زنان را
پس لباس‌ جنازه‌ی دوست‌داشتنی‌ام را از تن درآوردند و من در کمال ناباوری دیدم که چقدر زود، پستان‌های مادر‌بزرگم را مرگ خورده است.
تا آنروز و حتی بعدترها گمان میکردم یک زن حتی در هنگام خواب سینه‌های اناری باید داشته باشد.
نمی‌دانستم پستان‌های یک زن، هنگامی که دراز کشیده باشد هموار است.

مادربزرگم سید بود و زنانی که او را در گوشه‌ی حیاط خانه‌مان می‌شستند در یک وضعیت مضحک میگفتند چه نوری؟ چه نوری؟
من که مایل بودم بدانم نورش کجاست بیشتر از آن مشتاق بودم بپرسم پس سینه‌اش کو؟

مرگ تا مدتها در ذهن من اهریمنی بود که پستان زنان را می‌بلعید..
پس هرگز صورت مادربزرگ را نبوسیدم چرا که گمان میکردم مرگ آن اطراف نشسته است
هرچند تصور میکردم تا زمانی که کودکم و ماهیچه‌ی سینه‌ام تخت است برای مرگ جذابیتی ندارم




#یادداشت
#سپیده_مختاری


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

... روزگاری یکی از دوستانم می‌گفت:
دوست‌بودن با کسی
صدبار بهتر از
عاشقِ او بودن است.
گمان می‌کنم حق داشت...


ریچارد براتیگان
هوای عشق بارانی‌ست
ترجمه‌ی علی همتیان، محسن استاجی



@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

دوستی با کسی کن که با تغییر تو، متغیر نگردد.

ذکر ذوالنون مصری
#تذکرة_الاولیا


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

من همیشه مجذوب کسی هستم که از تاثیر حرف‌هایش بر قلب دیگران می‌ترسد...


جبران خليل جبران


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

بعضی موقع‌ها باید ایستاد، یه نگاه به دور و بر انداخت، شاید دیگر برنده شدن توی همه‌ی مسابقه‌ها ارزش‌اش را لااقل برای خودت از دست داده باشد. شاید سرعت‌ات از حدش گذشته باشد. شاید بفهمی که برای هیچ و پوچ داری سرعت می‌گیری. شاید بفهمی که زندگی کوتاه‌تر از آنی‌ست که تمامش را در مسابقه بگذرانی. 
بعضی لحظه‌های زندگی را باید مزه مزه کرد، حتی تلخی‌هایش را؛ بعضی‌ها را باید آهسته، آهسته تجربه کرد.

#میلان_کوندرا
📗آهستگی

@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

.
تحقیرِ یک ترانه‌ی عاشقانه‌ی کرمانج در شرایطی که تکه‌های مختلفِ ایران زخم‌هایی آشکار دارند از روزگار بیش از آن‌که نشان از حماقت داشته باشد تصویری از سفاهت هم هست. در یک شوی مهوع تلویزیونی چند ابله همراهِ ابلهِ کبیر یعنی مهران رجبی و البته برنامه‌ریزان‌اش برای «خنداندن» یک ترانه‌ی مهمِ خراسانی را که شاه‌کاری از غولِ دو تار یعنی سهراب محمدی‌ست دست‌مایه قرار می‌دهند. اول این‌که نگویید «این شوخی»‌ست که شرایطِ ما با فلان کشورهایی که مثال می‌زنند با همه چیز شوخی می‌کنند متفاوت است. به‌نظرم اکثر ما تفاوت بینِ طنز و تحقیرکردن و از آن مهم‌تر «نیت» پشت آن را می‌دانیم. تلویزیون ورشکست، بی‌مخاطب و بودجه‌خوار هر کاری می‌کند تا اندک بیننده‌ای به دست آورد و مشخص است چه آشفته‌گی شدیدی در این سازمان وجود دارد. اگر تا چند سال پیش فقط تحقیرکردنِ نویسنده و طبقه‌ی مرفه و نمادهای بی‌دینی «مجاز» بود حالا انگار خیلی چیزهای دیگر «مجاز» شده. ما در روزگاری هستیم که آدم‌ها با رنج‌ها و آلام‌شان به هم متصل شده‌اند متاسفانه و هر قوم، زبان و منطقه‌ای قهرمان‌هایی دارد که برای‌شان محترم است. چرا ما از شوخی با صادق هدایت یا شاملو و... در رسانه‌های غیردولتی ناراحت نمی‌شویم؟ چرا مرحوم عمران صلاحی این همه با آدم‌های درجه‌اول شوخی کرد و هنوز از ته دل می‌خندیم به آن‌ها؟ چون در هیچ‌یک «لجن‌مال»‌کردن وجود ندارد. چون یک رسانه‌ی دولتی که پول از مال ما برمی‌دارد حق ندارد وارد حیطه‌هایی شود که صرفن قرار است با تحقیر باعث «خنداندن» شود. درضمن آیا درباره‌ی برخی آثاری که برای حضراتِ تلویزیون مهم است می‌شود چنین برخوردی کرد؟ ایران، ایرانِ امروز شبیهِ آمریکا، آلمان، سوییس و... نیست. آدم‌ها زخم‌هایی دارند که برخی‌شان ریشه پر هویت آن‌ها دارد و برای همین واکنش نشان می‌دهند. چرا به این تکه‌ی مبتذل چنین واکنشی نشان داده شد؟ چون سخیف است، کثیف و پر از نادانی و شاید بدخواهی‌ست. ما روزاروز در حالِ دورشدن از تاریخِ غیررسمی خود هستیم، شاید تنها حُسن این حقارت‌ورزی این بود که حالا میلیون‌ها نفر دانستند دوتارنواز فقید سهراب محمدی چه قطعه‌های شگفتی دارد که حتا اگر کامل نفهمیم‌شان حس‌شان می‌کنیم. در روزهایی که مدام قصه و غصه رقم خورده‌اند تلویزیونِ ناخوب دولتی حق ندارد چنین کند. مساله صرفن هویت، زبان یا جغرافیا نیست حتا، مساله تحقیر است برای خنداندن مشتی جاهل که به همه چیز می‌خندند. حتا خودشان و فرقی نمی‌کند برای‌شان این‌چنین بودن. اما قرار نیست ما هم با آن‌ها هم‌راه شویم. آن‌چه شما با آن خندیدید تکه‌ای از روح ایران است...

مهدی یزدانی خرم
@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

اینو توی آرشیوتون سیو‌ کنید و هرروز گوش بدید



تصور کن

ترانه ماندگار جان لنون
با حضور همسرش یوکو اونو


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

شما آیا آبیِ اضافه همراه‌‌ دارید؟
یا یک آسمانِ اضافه
یا شنبه‌ای اضافه
و یا لبخندی اضافه دارید؟

شما آیا یک زندگی اضافه همراه‌تان هست؟








"حیدر ارگولن"
#برگردان "سیامک تقی‌زاده"
#نقاشی
by:
Susan Seddon Boulet (from Brazil) 🎨


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

قتل های زنجیره ای اهل فرهنگ دوباره آغاز شده است خانمها و آقایان!

به این عکس از آنچه که به فریب و دروغ، خودکشی کیومرث پوراحمد نام نهاده‌اند نگاه کنید!

آقایان؛ خانمها!
با دقت به این عکس نگاه کنید!

این اولین بار نیست که جمهوری جهل و جور و فساد، هنرمند و یا نویسنده‌ای عزیز و ارجمند، اما افسرده را نشان کرده و او را پس از کشتن به دار می‌کِشد تا افسردگی او بهانه‌ای باشد برای لاپوشانی مرگش و دلیلی بر این که او، خود به دست خویش، به زندگی خود پایان داده است!

اما، نه غزاله علیزاده میتوانست به این راحتی خود را با آن حال نزارش از درختی به آن تنومندی بالا کشیده و به دار آویزد و آونگ کند و نه کیومرث پوراحمد آنقدر نزار بود که جای بهتری برای خودکشی برنگزیند؛ جایی که اگر وسط کار، حب زندگی پشیمانش کرد، او نتواند کاری از پیش ببرد و به عقب برنگردد.

خانمها؛ آقایان
کیومرث پوراحمد به زندگی خود به دست خود پایان نداده است!

حس صیانت از نفس و سائقه زندگی، آنچنان در آدمیزاد فطری و غریزی است که اگر بخواهد خود را به دار آویزد، در لحظات خفگی، ناگاه دست به هرکاری میزند که خود را از آن رنج عظیم، از درد خفگی برهاند.

به این عکس با دقت نگاه کنید:
دست های پوراحمد به راحتی میتوانسته لوله‌ای را که مثلا خویش را از آن آویخته است بگیرد؛ رادیاتور شوفاژ به راحتی در زیر پای اوست تا پایش را بر روی آن قرار دهد!

کدام احمقی از چنین فضایی برای به دار کشیدن خود استفاده می‌کند که انسان باهوش و تیز و نکته‌سنجی چون پوراحمد چنین کاری را بکند؟

تازه اگر چنین کند نیز، روال طبیعی چنین انتخابی آن است که خودکشی نافرجام خواهد بود:
دست، به لوله گاز چنگ خواهد زد و پا بر روی رادیات شوفاژ قرار خواهد گرفت!

آیا واقعاً آدمی باهوش و کاربلد چونان پوراحمد، که بواسطه فیلم‌هایش یک عمر بند از بند و تار از تار و پود از پود احوال روانی آدمیزاد گشوده است، پیش از خودکشی، هزار و یکبار به هزار و یک نقطه و نکته آن فکر نکرده است که بداند که درست در آن لحظه که زنگ مرگ را به دست خود می‌زند، ممکن است که پای خود را بر رادیاتور گذاشته و یا دست خود را به لوله بالای سرش آویز کند؟

احمد را کشته‌اند و به احمقانه‌ترین شکل ممکن آویخته‌اند!

گویاترین زبان برای شهادت بر قتل کیومرث پوراحمد، محیط فیزیکی محل قتل او است.
بماند که هزار و یک دلیل حقوقی دیگر نیز وجود دارد که بر فرایند کشف جسد و به ویژه بر آن نامه کذا، که به بهانه احترام به حریم خصوصی مقتول، مغفول از نمایش به عموم مانده و... پرده‌ی سیاه شبهه می‌افکند !

خانمها؛ آقایان
کیومرث پور احمد را به قتل رسانده‌اند!
این را فریاد بزنید!

تا جایی که می‌توانید این پست را نشر دهید!
شاید گرگهای حکومتی، با آگاهی بر پیش‌آگاهی مردم بر قتل بودن چنین مرگهایی، به بیهوده بودن چنین سناریوهایی واقف شوند و این مسأله سبب شود که دجالان نظام جهل و جور و فساد، با برملا شدن روش پلیدشان، دستکم به این عیانی و آشکاری مبادرت به قتل فرزانگان این دیار نکنند و اگر کردند، زودتر از پلک زدنی، حقیقت سیاهکاریشان بر مردمان آشکار شود!

ننگ باد بر ضحاکان زمانه!

#آیدین_خرسندفر

💚 @cripolotic

Читать полностью…

phoenix

تاریخ حماقت بشر
از تاریخ تمدنش جلوتر است ”...
.

درکوچه و خیابان
نوشته ی دکتر عباس منظرپور



@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

اثر هنرمندان ایرانی در اعتراض به احکام اعدام....

#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید


چه جرمی مرتکب شده ام که به آن اعتراف کنم؟
من نه آدم کشته ام نه دزدی کرده ام
فقط علیه نظامی قیام کردم که مردم را وادار میکرد تا یکدیگر را لخت کنند و بکشند.”


#مادر
#ماکسیم_گورکی



@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

زندگی درس‌های تلخ‌اش را می‌دهد و می‌رود. اما انسان می‌تواند هر طور که خوش دارد بنویسد، این شکلی از آزادی‌است.

📚خاطرات پس از مرگ براس کوباس
ماشادو د آسیس
از مقدمهٔ سوزان سونتاگ


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

#موش_سرآشپز
#کارتون

پ.ن: من عاشق این کارتونم و از بارها دیدنش هیچوقت سیر نشدم

به نوع صداگذاری جالبش دقت کنید لطفا
از نظر منکه عالی ه❤️👍

@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

وحشتناک ترین بعد قضیه این است که؛ آنان درهای کارخانه‌ ها، اداره‌ ها و دانشکده‌ ها را به روی زنان باز می‌کنند، ولی همچنان عقیده دارند : "برای یک زن محترم، ازدواج بهترین کسب و کار است...!

#سیمون_دوبووار
#جنس دوم


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

⬅️ًکشور خارج کجاست؟؟؟
❇️نگین کرمان توقیف شد...

نشریه "نگین کرمان" برای انتشار این مقاله طنز با عنوان "کشور خارج کجاست؟" توقیف و به توهین به مقدسات متهم شد
و البته با هجوم بسیجیان و روحانیون به دفتر نشریه مواجه!
اما بخوانید این طنز بسیار زیبا و جسورانه را:

موضوع انشا : کشور خارج کجاست؟؟؟

خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند!
مملکت خارج جایی است که همه در آن با ناموس همدیگر کار دارند!!!
در حالی که در مملکت ما چند نفر با ناموس همه کار دارند !!!
کشور خارج جایی است که رییس جمهورشان بیشتر از یک دست لباس دارد بس که تشریفاتی و مرفه است!
تازه در خارج کراوات هم می زنند که همه میدانند یک جور فلش و علامت راهنمای رو به پایین است!!!
خارجی ها همه غرب زده هستند بی همه چیز ها !!!
مردم خارج ، همیشه مست هستند و دائم به هم میگویند: یو آر …
اما در اینجا ما همیشه در حال احوال پرسی از خانواده طرف مقابل هستیم بس که مودب و بافرهنگیم!!!
ما در ایران خیلی همه چیز داریم، نان ، مسکن و حتی به روایتی آزادی
اما فرق اصلی ما در این است که خودمان میگوییم این ها را نداریم ، ولی مقاماتمان میگویند دارید!!!
و ما از بس که نفهم هستیم ، اصرار میکنیم و میگوییم پس کو؟؟؟
آن وقت آنها مجبور میشوند گشت درست کنند و به زور به ما حالی کنند که ایناهاش!!!
در خارج اما اینطوری نیست بس که آنها بی منطق هستند!!!
خارج جای عقب افتاده ای است که گشت نسبت ندارد ! آن ها برای لاک زدن جریمه نمیشوند!!!
در خارج هنوز نفهمیده اند که رنگ سیاه مناسب تابستان است!!!
خارجی ها بس که دین و اعتقاد ضعیفی دارند ، با دیدن موی نامحرم ، هیچ چیزیشان نمی شود!!!
اما ما اگر یک تار مو ببینیم ، دچار لرزش می شویم،
بس که محکم است این اعتقاداتمان!!!
خارجی ها فکر میکنند ما در جنگ جهانی هستیم چون کوپن داریم و سهمیه بندی!
آنها وقتی جنگ جهانی میکردند همه چیزشان سهمیه بندی بود!!
ما همیشه در حال جنگ جهانی هستیم ! بس که رییس جمهورها و رهبرمان منتخب ما هستند!!!
آنجا کشیش ها و پاپ حوزه علمیه ندارند بس که بی فرهنگ هستند!!!
خارجی ها بس که بی دین و کافر هستند ، نمی دانند ازدواج از نوع موقت چیست!!!
خارجی ها بس که سوسول هستند می گویند مرد با زن برابر است و
هیچ استاد پاک و مطهری نبوده که بهشان بگوید نخیر ! هر 4 تا زن میشود یک مرد!!!
ما استاد پاک و مطهری داشتیم که استاد اخلاق بود و پسرش هم برای
نشان دادن اصل و نسب پدرش ، در مجلس به یکی دیگر گفت : فیوز !!
البته او قبل از فیوز یک ( پ ) هم گذاشت که ما نفهمیدیم چرا؟؟؟
آن ها بس که بی فرهنگ هستند در کلیسا با کفش می روند و عود روشن میکنند، در حالی که
همه می دانند لذت حرف زدن با خدا در بوی جوراب مخلوط با گلاب است!!!
آن ها تمام شعر های مذهبی خود را با آهنگ میخوانند، بس که الاغند،
در حالیکه وقتی آدم با خدا حرف میزند ، اجازه ندارد شاد باشد!!!
خدا خیلی ترسناک است و هیچکس جز ایرانی ها نمیداند این را
ما قطب جهان اسلامیم در حالی که خارج در جهان اسلام هیچ چیز نیست!
ما میدان آزادی داریم ولی خارجی ها فقط مجسمه آزادی دارند!
و هر بچه ای میداند که اصلا مجسمه یعنی هیچ کاره ! پس ما آزادی داریم ولی خارجی ها ندارند!!!

آن ها خواننده هایی دارند که همش اعتراض میکنند بس که بی ادبند ،
در حالی که خواننده های ما میخوانند همه چی آرومه بس که هنرمندهای مودبی هستند،
آن ها بس که به بزرگترشان احترام نمیگذارند ، هیچ وقت آل پاچینو و جرج کلونی و آنجلینا جولی را ،
نمی فرستند دست بوس اسقف و پاپ تا بلکه عبرت بگیرند و کار بد نکنند در فیلم ها!!!
ما در ایران تعداد صندلی های دانشگاه هایمان از متقاضی ها بیشتر است
بس که علم داریم ! فیلم های ما در ایران هیچ وقت پایان غمگین ندارد بس که ما شادیم !!!

ولی خارجی ها همه افسرده هستند و همه اش در فیلم ها در حال خون ریزی و کارهای بد بد !!!
در حالی که همه میدانند لذت هر فیلمی به عروسی انتهای آن است!!!
آن ها بس که سوسول هستند هر 4 سال یک نفر میشود همه کاره مملکتشان ،
ولی ما همیشه گفته ایم که حرف مرد یکی است و هیچ کس عوض نمیشود!!!
ما در ایران خانواده خود را خیلی دوست داریم و هر وقت کاره ای شدیم ،
تمام فک و فامیل خود را میکنیم مدیر!!!
اما آن ها بس که بنیان خانواده قوی ندارند ، این کارها را بلد نیستند!!!
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که خارج جای بدی است....
خارج جایی است که همه آدم ها در
آن ایدز دارند

ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﺜﻼ:
ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﻭ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ...
ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﺟﺎ ﮔﯿﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ
ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ...
ﺩﺭ ﺻﻒ ﺷﻠﻮﻍ ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻧﺎﻥ ﮔﯿﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ،
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ...

: ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﻤﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ...


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

اولین تپش های عاشقانه ى قلبم

فروغ_فرخزاد
99صفحه

نام کتابی است که در آن نامه های عاشقانه
فروغ فرخ زاد از زمانی که او دختر ۱٦
ساله دبيرستانی بوده تا ٢۱ سالگی که
در رم به تحصيل اشتغال داشته،
به همت کاميار شاپور ( فرزند فروغ )
و عمران صلاحی، طنز پرداز توسط
انتشارات مرواريد منتشر شده است.

اين نامه ها گويای روح سرکش و بی تاب
و ناراضی فروغ فرخ زاد و نشان دهنده و
تمايز خواست ها و تمايلات او با خواستها
و تمايلات عادی و معمولی است.


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

هر از گاهی میرم آرشیو ترانه هام یهو می بینم زمانی از موسیقی و متن یه ترانه چقدر خوشم می اومده و چه حس قشنگی باشنیدنش داشتم

یه چیزی تو مایه های بازیهای ساده بچگی خونه ی مادربزرگم

این از اون ترانه هاست...

با احترام تقدیمتون ☘️🌹🙏

Читать полностью…

phoenix


تفاوت میان خودپسندی و غرور این است که غرور، اعتقادی راسخ به ارزش فوق‌العاده خویش در زمینه‌ای خاص است، اما خودپسندی، خواست ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم.

بنابراین، غرور از درون انسان نشأت می‌گیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویشتن است، اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیرمستقیم به قدردانی است. از این رو خودپسندی، آدمی را پرگو و غرور کم گو می‌کند. اما فرد خودپسند باید بداند احترامی که طالب آن است، با سکوت مداوم، آسان‌تر و مطمئن‌تر می‌توان به دست آورد تا با سخن گفتن، حتی اگر زیباترین سخنان باشد. آدمی نمی‌تواند عمداً مغرور باشد، بلکه فقط می‌تواند تظاهر به غرور کند، اما در این صورت هم مانند کسی که نقشی را ایفا می‌کند، به زودی واقعیتش برملا می‌گردد، زیرا فقط اعتقاد ثابت عمیق و تزلزل‌ناپذیر به امتیازات و ارزش‌های برتر خویش، آدمی را مغرور می‌کند. ممکن است این اعتقاد نادرست باشد یا فقط بر پایه امتیازات بیرونی و قراردادی استوار باشد ـــ با این‌همه اگر واقعا و به‌طور جدی وجود داشته باشد، خدشه‌ناپذیر است، زیرا غرور، در اعتقاد ریشه دارد و مانند همه انواع شناخت، تحت انقیاد ما نیست. وحشتناک‌ترین دشمن آن، به عبارت دیگر بزرگترین مانع آن، خودپسندی است که خواستار تحسین و تمجید از جانب دیگران است تا احترام به خویش را بر این شالوده بنا کند، حال آنکه اساس غرور، اعتقادی به خویشتن است که از پیش وجود دارد.

غرور دائماً مورد سرزنش و تقبیح قرار می‌گیرد، اما گمان می‌کنم این کار را کسانی می‌کنند که خود، دلیلی برای مغرور بودن ندارند، اگر بی‌شرمی و حماقت اکثر انسان‌ها را در نظر بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که کسی که دارای هرگونه برتری است، باید تفاوت خود و دیگران را مدنظر داشته باشد تا دیگران آن را به کلی فراموش نکنند زیرا اگر چنین کسی از روی پاکی و خوش قلبی، امتیازات خود را نادیده بگیرد و با آنان طوری بیامیزد که گویی در ردیف آنهاست، باور می‌کنند و با او مثل هم‌سنخ خویش رفتار می‌کنند.

این نکته را بخصوص به کسانی توصیه میکنم که دارای بالاترین مزیت: یعنی مزیت واقعی هستند که عبارت است از خصوصیات برتر شخصیتی.

آنچه را هوراس می‌گوید نباید مردود شمرد: "غروری را که شایسته آنی بر خود روا دار"

شکی نیست که فروتنی به عنوان فضیلت اختراع مفیدی برای اشخاص بی‌سروپاست، زیرا در نتیجه ی فروتنی هر کس ناچار می شود درباره ی خود طوری سخن بگوید که گویی در شمار آنان است. فروتنی واقعا یکسان کردن آدمیان است، زیرا با این نتیجه منجر می شود که گویی جز افراد بی سروپا کسی در جهان نیست.


شوپنهاور
در باب حکمت زندگی


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

قطعه《شاری جان》

با صدای استاد #سهراب_محمدی

تنظیم: #مجتبی_ابولقاسم‌پور

زنده یاد سهراب محمدی مشهور به سهراب بخشی نوازنده بزرگ دوتار و آخرین بازماندهٔ بخشی‌های خودبند کرمانج شمال خراسان بود

من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
چشم و ابروت رو، ای جان، ببینم شاره جان
خودم رو از کجا، ای جان، به تو برسونم، شاره جان
@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

۱. شبی از شبهای زمستان میرزا علی اکبر خان داور رفت منزل، اهل و عیال رو بوسید و رفت توی اتاقش. کمی تریاک را در  الکل حل کرد و نشست پشت میز کارش. یک کم از معجونش خورد و فکر کرد به روزهای دانشجویی حقوق در سوییس، که چطور بی‌پولی خودش رو با قبول سرپرستی بچه‌های ابراهیم خان پناهی جبران کرده بود. خورد و فکر کرد به روزهای وزارت معارف، به تاسیس دادگستری نوین، به وزارت مالیه، به تاسیس اداره ثبت احوال و اجباری کردن نام خانوادگی برای تمام ملت ایران، به تاسیس بیمه ایران، و به همه زندگیش. تمام پنجاه و نه سالش. از اول تا آخر.  از دهات ساری تا مدعی‌العمومی و وکالت و وزارت. فکر کرد و خورد و خورد و بعد توی تختش دراز کشید و دیگه پا نشد.

۲. "من روان‌شناس نیستم ولی ادعا می‌کنم که زودتر از دوستان و آشنایان داور به مشکلات روحی داور پی برده بودم. داور که هرگز سر هیچ قراری دقیقه ای دیر نمی‌کرد، این اواخر مدام خلف وعده می‌کرد و یک ساعت دو ساعت دیر میامد و گاهی قرارها کلا یادش می رفت". ابراهیم خان خواجه‌نوری می گوید در "بازیگران عصر طلایی"، نقل به مضمون البته. می‌گوید که یکی از اخلاقهای خوب آقای داور یکهو پنچر شده بود. همه هم می‌دیدند و کسی نمی‌فهمید. گردن کلفت مملکت بوده و سر قرارش نمی‌رفته و همه هم می‌گفتند آقای وزیر کار دیگر داشته و سرش شلوغ بوده و می‌رفتند خانه هاشان. کسی نمی گفته که این بدبخت شاید جای دیگر کارش می‌لنگد. شاید فشار کار این همه سالها عرصه را به آقای داور تنگ کرده. کسی فکر نمی‌کرده که این خلف وعده ها نشان این باشد که ناگهان که رضا شاه بی‌مهری کند، آقای داور تریاک را بریزد در الکل و ذره ذره سر بکشد بالا.

۳. اخلاقهای بد که خوب می‌شوند، سالها برنامه ریزی پشتشان بوده و تمرین خودآگاهانه و زحمت و پشتکار. اخلاقهای خوب ولی وقتی ناگهان بد می‌شوند یعنی یک جایی آن پشت مشتها توی روح و روان آدمی یک اتفاقاتی دارد می‌افتد. یک خاری دارد یک جایی می‌خلد. یک زخمی دارد مثل خوره روح را در انزوا و آهسته می‌خورد و می‌تراشد. آدم همیشه آرامی که ناگهان شروع می کند به پریدن به اطرافیان، آدم همیشه منظمی که شروع می کند به ریخت و پاش، آدم همیشه مهربانی که یکهو از قصد نیش بدی می‌زند و زهر بدی می‌ریزد، ممکن است که قصه‌شان جدیتر باشد از آن یک اتفاق.

۴. از یک سنی به بالا دکترها می‌گویند که مدام دست بکشید به اعضای خارجی بدن. یک وقت برآمدگی و فرورفتگی و خلاصه یک چیزی که قرار نبوده آنجا باشد پیدا نکنید. پیدا کردید بشتابید برای معاینه. با روح ولی کاری ندارند آدمها. مدام دست به روحشان نمی‌کشند که این "خلف وعده‌های مداوم آقای داور" را پیدا کنند. ببینند کجای داستانشان ممکن است بلنگد. حس نیست، حال نیست، حوصله نیست، و گاهی این دست کشیدن به روح فرآیندیست طولانی...

✍️علی فرنودیان



بالاخره چیزی باید باشد که خوبت کند...قرصی، دوایی، آدمی...
آخ آدمی...

پ.ن: و خود پرحوصله ای، پرحوصله ای و پر حوصله ای....
بنظرم این مهم تره


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

اگر خدا هم مانند کارمندانش در روی زمین این همه خشک‌مقدس می‌بود، ارگاسم را نیافریده بود


  ــــــــــــــــــــــــــــــــ


فرانک_ویتچو


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

«بهشت شاید همان جایی باشد که در آن حضور کامل داریم و می‌دانیم کسی ما را نخواهد میرانْد، جایی که در آن دلی گشاده به‌سان آسمان داریم که هیچ‌کس آن را به آتش نخواهد کشید. بهشت شاید همان‌جایی باشد که در آن، در عین بی‌دفاع بودن، احساس نمی‌کنیم چیزی ما را تهدید می‌کند.»

➖نور جهان، ‌‌‌کریستین بوبن، ترجمه‌ٔ پیروز سیار، ص۲۲، نشر دوستان



@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…

phoenix

جملاتی که در ابتدای آهنگ می‌شنوید، مربوط به آخرین لحظات زندگی هفت فضانورد فضاپیمای آمریکایی «شاتل فضایی کلمبیا» و مکالمهٔ آن‌ها با ایستگاه کنترل مأموریت است. این هفت فضانورد که از کشورهای آمریکا، اسرائیل و هند بودند، پس از اتمام ماموریت STS 107 در فضا و در حال بازگشت به جو زمین، در روز یکم فوریه 2003 به دلیل انفجار فضاپیما، جان خود را از دست دادند.

نام قطعه (تایجین کیوفوشو/Taijin Kyofusho) نام ژاپنی یک اختلال روانی است؛ افراد مبتلا به این اختلال، ترس شدیدی از این دارند که موجب آسیب یا آزار دیگران شوند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند روابط اجتماعی خود را به حداقل برسانند تا احتمال چنین وقایعی به حداقل برسد.

اما ارتباط تایجین کیوفوشو و سانحهٔ فضایی کلمبیا چیست؟

هنگام پرتاب شاتل به فضا، قطعه‌ای از مخزن خارجی شاتل جدا می‌شود و به بال چپ اصابت می‌کند. در اثر این برخورد، شکافی در بال ایجاد می‌شود اما مانع پرواز و انجام مامویت نمی‌شود. مهندسین ناسا پس از تحلیل آسیب، متوجه احتمال وقوع حادثه حین بازگشت به جو زمین شدند. با توجه به اینکه شاتل کلمبیا امکان تعمیر فضایی را نداشت و محدودیت اکسیژن، شانس رسیدن فضاپیمایی دیگر برای نجات هم بسیار پایین به نظر می‌رسید. پیش‌بینی می‌شد که در صورت آگاهی فضانوردان از این وضعیت، از بازگشت به زمین خودداری کنند و در اثر اتمام اکسیژن، جان خود را از دست دهند؛ بنابراین، ناسا تصمیم می‌گیرد این موضوع را از فضانوردان پنهان کند. از نگاه من، این قطعه، به گونه‌ای شنونده را به فضانوردان سرنشین شاتل نزدیک می‌کند که گویا آن‌ها را می‌شناخته‌ایم. اما مهم‌تر از آن، حال انسانی را روایت می‌کند که ناچار است برای دیگری تصمیم بگیرد و ناخواسته موجب آزار یا آسیب او می‌شود.


#موسیقی


@ghoghnoos_phoenix

Читать полностью…
Subscribe to a channel