gkash | Unsorted

Telegram-канал gkash - 📢 کشکول

584

تلخ و شیرین، از سرگرمی و فرهنگ و هنر و سیاست

Subscribe to a channel

📢 کشکول

اجرای عجیب آیدین نظمی
بر فراز تهران با پس‌زمینه ضدهوایی

توضیحات از صفحه خودش:

«تلخ‌ترین اجرای من برای شهرم …

Live Under Attack 🤘

Singing for my city Tehran in one of its darkest nights! You think bombs will stop me? Try Harder! WE ARE HERE✌️✊

جنگی که کودکان را می‌کشد هیچ توجیهی ندارد. لعنت به آغاز کنندگان جنگ.

A war that kills children cannot be justified!
تهرانمان زیر آتش زامبی ها.

سربازان میجنجگند، پزشکان به مجروهان رسیدگی می‌کنند و من با چشمان گریان میخوانم برای شهرم - تنها کاری که می‌توانم.
______________
ممنونم از برادرم فواد که حتی زیر موشک باران هم کنارم بود (همراه با خواهر نازنینش فرناز جان) و این ویدیو رو برام گرفت و سهیل عزیزم
که شبانه برام ادیت کرد.
Music: @thecranberries
@foadamirii
@solmiroo
@mateotunes »
.

Читать полностью…

📢 کشکول

خانواده ما دو بار تا حالا جنگ را تجربه کرده‌اند. بار اولش که چهل سال پیش بود و روزهایی که دزفول را زیادتر می‌زدند و مجبور شدیم جمع کنیم و بپریم پشت رنو و برویم اهواز. از بار دوم هم که پنج روز گذشته است. توی این پنج روز خیلی دوست داشتم که بلد بودم و تحلیل‌های سیاسی می‌نوشتم و آینده را پیش‌بینی می‌کردم و از بایدها و نبایدها می‌نوشتم. اما بلد نیستم. من فقط بلدم خاطره‌تعریف کنم. اما در این هاگیر و واگیر خاطره چه دردی را درمان می‌کند؟ هیچ. حکم یک نجات غریق را دارم که کنار استخر اشتباهی که آب و آدم در آن نیست دارم کشیک می‌دهم و بلد نیستم آدم‌های اقیانوس بغلی را نجات بدهم. تازه داشت خاطراتم از جنگ اول تمام می‌شد که دومی شروع شد. که البته از این یکی جسمم دور است. آنچه می‌گذرد را از خانواده‌ام و دوستانم می‌شنوم. امروز که به برادرم-فرید- زنگ زدیم، توی ماشین بودند و داشتند از تهران خارج می‌شدند. پدرم هم بود. بچه‌ها هم بودند. همه چیز را ریخته بودند توی ماشین و از شهر خارج می‌شدند. فرید استاد کمدی کردن شرایط بحرانی است. اگر فیلم‌نامه‌ی آخرالزمان را بدهند به فرید که بنویسد، خودِ خدا هم روز واقعه از خنده روی فرش می‌افتد و همه‌ی گناهان را می‌بخشد و همه می‌رویم بهشت. فرید که وسط ماجرا است نگرانی‌های ما را که دوریم مدیریت می‌کند. همه چیز را کمدی می‌کند. این‌که یک‌هو فهمیده‌اند که منطقه سه را می‌خواهند بمباران کنند و چطور با عجله پدرم را مجبور کرده تا سوار ماشین بشوند و حتی اجازه پوشیدن جوراب هم بهش نداده. چطور در کسری از ثانیه وسایل را جمع کرده‌اند و بچه‌ها را ریخته توی ماشین. چهار ساعت توی ترافیک بودند. این که هر نیم ساعت بهشان زنگ می‌زدیم که کجایید و چه کار می‌کنید و چقدر دیگر می‌رسید. اعصابشان را شخم زدیم سابیدیم. همه را کمدی کرد برایمان. گفت که سیمبا را هم با خودشان برده‌اند. گربه‌ی نگار. هزار بار می‌خواستم ازشان بپرسم که گربه را که با خودتان بردید؟ ترسیدم بگویند دلت خوشه عامو توی این بلبشو. یا بگویند یادشان رفته همان جا توی منطقه سه جا مانده. اما فرید خودش گفت که سیمبا قبل از همه پریده توی ماشین و نشسته پشت فرمان. گفت هر دو دقیقه یک بار هم پدرم با سیمبا درگیر می‌شود. فرید سکانس‌های ترسناک را ترمیم و تلطیف و مدیریت می‌کند و می‌دهد دست ما که بودن‌مان هیچ با نبودن‌مان در این پنج روز فرقی نداشته است.

کاش دنیا را می‌دادند دست فرید که مدیریتش کند. وضعیت خیلی بهتر می‌شد. من الان مستاصلم و نمی‌دانم چطور این دو پاراگراف را بنویسم و تمام کنم؟ شد مثل جگر زلیخا. من واقعا دیگر از خاطره تعریف کردن خسته شده‌ام. دوست دارم بدانم به کجا داریم می‌رویم؟ دوست داشتم قدرت تحلیل داشتم و می‌فهمیدم توی سر این پیرمردان خشمگین چی می‌گذرد؟ علم پزشکی به هیچ درمانی نرسیده است؟ اما خب. الان حوصله و زمان سانتیمانتالیسم نیست. الان فقط من مستاصلم. توان ساخته شدن خاطرات جدید را ندارم. توان از دور دیدن این ماجراها را ندارم. این‌که نوار چسب‌ها ضربدر می‌شوند روی شیشه‌ها. بالا رفتن دانش نظامی آدم‌ها. توان شنیدن پروپاگاندا و دروغ‌های دو طرف نزاع را ندارم. ولی باید بود و باید داشت. این مرز جغرافیایی همین را طلب می‌کند. مهم هم نیست کجا باشید. مرز با تو می‌آید. یا جسمت را می‌کشد یا روحت را. به امید یک روز نزدیک که این‌جا بنویسم که خاطرات تمام شد و به زندگی خوش آمدید.

#فهیم_عطار
@fahimattar

Читать полностью…

📢 کشکول

☝️
👇👇
انعکاس ترک خانه [یا ترک تهران]
در شعر محمود درویش!


راستش صحنه‌های ترک تهران را که این روزها می‌دیدم همه‌اش این شعر محمود درویش در ذهنم پلی می‌شد:
ان‌گاه که محمود درویش در کودکی‌اش با پدرش، منزل‌شان در روستای جلیل را ترک می‌کنند و درویش در گفت‌وگویی شاعرانه از پدرش بارها می‌پرسد:(( لماذا ترکت الحصان وحیدا؟))
پدر!
چرا اسب‌‌مان را تنها گذاشتی و همراه خود نیاوردیمش؟
حالا پدر باید در همان حالی که از کمرکش کوه‌های عکا بالا می‌روند برای کودکش محمود که بعدها راوی رنج و درد فلسطین و غلبه‌ی خون بر آهن خواهد شد باید توضیح دهد چرا اسب این نماد عربی و آزادی و سرکشی را در طویله‌ی خانه رها کرده و به کوچ اجباری تن داده است؟

برای همین ابتدا ذهنش را آماده می‌کند و به سربازانی که فرار آنها را به کمین نشسته و به سمت‌شان تیراندازی می‌کنند می‌‌گوید:
لا تَخَفْ.. لا تَخَفْ من أَزيز الرصاص! التصِقْ
یعنی نترس پسرم !از زوزۀ گلوله‌ها نترس!
بعد در همان بالا رفتن از کوه برای پسرش تعریف می‌کند که:
در همین نقطه کوه انگلیسی‌ها او را (یعنی پدر محمود درویش را) دو شب به کاکتوسی به صلیب کشیدند، اما او هرگز اعتراف نکرد؟

اما ذهن محمود خردسال تنها درگیر یک پرسش است که چرا اسب‌‌مان را تنها گذاشتی؟
پدر می‌گوید:لكي يُؤْنسَ البيتَ، يا ولدي، فالبيوتُ تموتُ إذ غاب سُكَّانُها
یعنی:
تا خانه با آن اسب انس بگیرد پسرم
چرا که خانه‌ها نیز می‌میرند
آن دم که ساکنان‌شان آنها را ترک‌ می‌کنند.


در همین کوچ‌، هنگامی که شب می‌شود و بر فراز سینه‌کش کوه گرگ‌ها بر مهتاب وحشت‌زده به زوزه می‌افتند.
پدر برای اینکه پسرش نترسد می‌گوید:
كُنْ قويًّا كجدِّك! واصعَدْ معي تلَّة السنديان الأخيرةَ
یعنی:
مانند پدربزرگت قوی باش!
و همراه با من از آخرین تپه‌ی درختان بلوط بالا بیا
محمود درویش می‌پرسد: چه زمانی برمی‌گردیم؟
غدًا.. ربما بعد يومين يا ابني!
فردا یا شاید پس فردا پسرم.

برای درویشِ کوچک زمان حال، مدام در گذشته رسوب می‌کند و با نوستالژی اسب درمی‌آمیزد، وقتی پدرش با او سخن می‌گوید که از این مسیر و از همین جاده‌های قانا، هم پیامبر ما در گذشته است هم تیمور لنگ!
و‌‌ کودکی درویش باید با شانه‌های کوچکش زخم‌ها و اشک‌های تاریخ تیمور و پیامبری که در همین‌جا آب‌های او به شراب تبدیل شده را بر دوش کشد.
تراژدی کوچ‌ حتا در إشل‌های محدودش نیز ، یادآور نومیدی و سرخوردگی تجربه‌های تاریخ جمعی ماست. تجربه‌ی انتظار و اضطراب مکرر از پوچی، از ققنوسی ذبح شده که در خاکسترش عقیم می‌شود.
و درویش در نهایت شعر و این کتاب که از آخرین دیوان‌های عمر اوست می‌‌گوید:
همین تجربه بود که او را شاعر کرد:
القصیدة في يدي و في وسعها أن تدير شؤون الاساطير.
می‌‌گوید: شاعر شدم چون که تنها در پرتو وسعت شعر و امکانات آن بود که شعر می‌توانست این همه اسطوره را در من مدیریت کند و تدبیر سازد.

/channel/translate52arabic

Читать полностью…

📢 کشکول

⁨🔶 جنگ شهر ها ابتدا توسط عراق آغاز شد اما از طرف ایران هم بی جواب نماند! در این بین گاهی مردم عراق قربانی زیاده خواهی های صدام و ادامه جنگ شدند. با این مقدمه شما را به دیدن فیلمی دیده نشده و کمیاب دعوت میکنم.

🔹 در مهر ماه سال ۱۳۶۶ موشک اسکاد بی شلیک شده از ایران به مدرسه بلاط الشهدا بغداد برخورد کرد که ۳۲ کشته بر جای گذاشت؛ از این تعداد ۱۸ نفر دانش آموز بودند.

🔹 عراق ادعا کرد ۲۶۶ نفر در این حمله زخمی شده اند. هدف ایران از این حمله ی موشکی وزارت جنگ عراق بیان شد که البته دقت اسکاد کجا و نقطه زنی کجا؟

#جنگ_تحمیلی
#جنگ_از_زاویه_ای_دیگر

@RASTAKHIZ_PERSIAN

⁨/channel/RASTAKHIZ_PERSIAN/13100⁩

Читать полностью…

📢 کشکول

Linh
۲۰۲۵
متن ترانه و ترجمه در پست بعدی👇

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

برنامه خاموشی شهر تهران
(براساس نقشه یا شناسه قبض)

✔فیلترشکن را خاموش کنید!

https://shahab.tbtb.ir/public/map/index


@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

🔸شاد باش جانا

...و اما بقیهٔ ماجرا: بر اساس ترانهٔ افرح یا قلبي، تولید ۱۹۳۷، ترانه‌سرا احمد رامی، آهنگ‌ساز ریاض سنباطی و با صدای بانو ام‌کلثوم.

افرح يا قلبي لك نصيب تبلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
شاد باش قلب من، که بر توست رسیدن به آرزوی محبوب، شاد باش

يا فرحة القلب الحزين لو صادف الخل الامين
شادیِ دلی غمگین، به گاهِ کام‌روایی

بعد التمني و الحنين يبلغ مناه ويا الحبيب
افرح يا قلبي
رسیدن به آرزوی یار پس از آرزو و اشتیاق، شاد باش قلبم

الفكر كان تايه شريد و القلب كان هايم وحيد
عقل گم‌شده و آواره، و دل سرگردان و تنها

و اللي انكتب له يكون سعيد يبلغ مناه ويا الحبيب
افرح يا قلبي
و چه سعادتمند تقدیری: آرزومندی که به محبوب رسد

غنى له الحان الغرام و احكي له اسباب الهيام
دگر آواز پاک‌بازی بخوان و اسباب عاشقی بگوی

و افرح يا قلبي بالمرام وابلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
و شاد باش جانا به مقصود و برس به آرزوی محبوب، شاد باش

اقطف معاه زهر الحياه مدام هواك وافق هواه
شکوفه‌چین زندگانی با هم، هنگام که شوقتان به هم

اخلص اليه و اطلب رضاه و ابلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
‌وفادارش باش، خوشنودیش بجوی و به آرزوی محبوب مشرف شو، شاد باش جانا

یادداشت مرتبط:
افرح يا قلبي

در آستان بلوغ | #روایت‌خانه

Читать полностью…

📢 کشکول

موسیقی متن فیلم پاپیون (۱۹۷۳)
ساخته‌ی جری گلداسمیت

تم اصلی فیلم والس آرام و ملودیک است که با آکاردئون نواخته می‌شود.

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

☝️
👇👇
#روز_دختر_و_یک_جعل_تاریخی

تصویر بالا از «محمدباقر متولی‌باشی» است؛ دلیل نامگذاری این خاندان به متولی‌باشی این بوده که اجداد و نیاکان‌شان متولی بقعه‌ی حضرت معصومه دختر امام هفتم موسی کاظم بوده‌اند. خود ایشان از جانب مظفرالدین شاه قاجار از سال ۱۳۱۷تا ۱۳۶۰ق به تولیت آستان و مزار دختر امام هفتم شیعیان منصوب شدند که زمانی بالغ بر ۴۳سال متمادی است.
خاندانی سخت متمول و دارای مکنت و شوکت دنیوی بودند که املاک و مستغلات وی تا امروز نیز از موقوفات جاریه‌ی استان قم است.
از ثروت وی حکایت می‌کنند که وقتی به سفر حج رفته بود در عید غدیر جلوس کرد و به تمام حاجیانی که آن سال به سفر حج آمده بودند از مرد و زن به تک‌تک‌شان یک لیره‌ی طلا عیدی داد.

اما این جناب «متولی‌باشی» که ریاست مطلقه‌ی قم و‌ حتا سمت نمایندگی مجلس مشروطه را هم دارا بود با خود می‌اندیشد که این آستانه‌ی حضرت معصومه که وی تولیت آن را به عهده دارد، تذکره‌نویسان هیچ اطلاعاتی از ولادت و وفات او در تاریخ ذکر نکرده‌اند؛ برای همین اعلام می‌کند هرکسی ولادت ایشان را مستند تحقیق کند او تمام بازار قم را در آن روز تعطیل خواهد کرد!.
به نقل کتاب «جرعه‌ای از دریا» از مرجع مدقق شیعه آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی چنین فراخوانی باعث شد که جعالان و کلاشان دست‌به‌کار شوند و یکی از ایشان که سوادی نیم‌بند هم داشت ادعا کند که ولادت فاطمه معصومه اول ذیقعده‌ی سال ۱۸۳هجری است «همین روزی که شورای عالی انقلاب فرهنگی»به عنوان روز دختر نامگذاری کرده است.
متولی‌باشی که فرد دنیا دیده‌ای بود دلیل آن فرد مدعی را جویا می‌شود. وی نیز ادعا کرده بود که این مطلب در کتاب «لواقح الانوار» این‌گونه ذکر شده است.
متولی‌باشی تمام نسخه‌های موجود این کتاب را از هند تا بخارا و تا دمشق و بغداد و‌آنکارا تفحص می‌کند و چیزی در آنها نمی‌یابد حتا نامی هم از فاطمه معصومه در این نسخ یافت نشد چه برسد به تاریخ ولادت.
ایشان با نفوذی که داشت کتابخانه شهر مدینه را هم بررسی می‌کنند که حاوی قدیمی‌ترین نسخه‌ی کتاب لواقح بود، در آن نسخه هم چیزی نمی‌بینند، زائد بر اینکه لواقح، اثر شیخ عبدالوهاب شعرانی(متوفی 973 ه‍) صوفی شافعی است و اصلا چرا باید به نقلی که متأخر تا قرن دهم است اعتماد کرد؟ از این‌رو فرد مزبور رسوا می‌شود.

علاوه بر این وفات امام هفتم دقیقا سال ۱۸۳ است که سالها در زندان بوده و امکان ندارد در همان سال وفات دختر ایشان به دنیا آمده باشد.
صاحب کتاب «جرعه‌ای از دریا» که از مراجع حاضر و دقیق‌ترین رجالی معاصر است نقل می‌کنند که از آیت‌الله مرعشی صاحب کتابخانه معروف قم شنیده‌اند که فردی را که این تاریخ را جعل کرده دیده‌اند و متوجه شده‌اند که از روی غرض و طمعی دست به این جعل زده‌اند.

اما عجیب‌تر اینکه متأخرین از جمله «شیخ علی نمازی» از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی که تفکیکی و اخباری بوده‌اند همین نقل جعلی را مبنا قرار دادند و چندان بدان استناد کردند که تبدیل به قول مشهور شد.
در حالی که صاحب ریاحین‌الشریعه در(ج۵ص۳۲) نقل کرده‌اند که به لحاظ تاریخی هیچ اطلاعات موثقی از زندگی فاطمه معصومه در دست نیست،حتا نمی‌دانیم چندسال زندگی کرده، شوهر داشته یا خیر؟ اولادی داشته‌اند یا خیر؟ آیا قبل از برادرشان امام هشتم فوت کرده‌اند یا پس از ایشان؟
از طرفی کتاب دیگری به نام «بحرالانساب و مجمع الالقاب»است که پر از جعلیاتی در این زمینه است مثلاً نوشته چهار تن از برادران و‌۲۳تن از برادر زادگان این بانو با ملاحده‌ی ساوه جنگیدند و کشته شدند و فاطمه معصومه در اندوه از دست‌دادن آنان بیمار شد و وفات یافت.
مرحوم دکتر محمدتقی دانش‌پژوه در نشریه «ادبیات و زبان‌ها» سال هشتم مهرماه ص۴۲ گفته‌اند این کتاب به اندازه‌ای حاوی جعلیات ساختگی بود که مرجع تقلید وقت جلوی انتشار و توزیع آن را گرفت.
حالا چنین نقل نامعتبری که محققانی چون مراجع مدقق رجالی و نسخه‌شناس چون آیات عظام شبیری زنجانی و‌ مرعشی نجفی بر ساختگی بودن آن صحه گذاشته‌اند، چرا باید از سوی مراکزی مانند «شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی» -که باید مصوّبات آن دارای پایه علمی و پذیرفته‌شده باشد، تصویب و در تقویم رسمی کشور ثبت شود و مبنای دهه‌ی کرامتی قرار گیرد که ششم ذی‌القعده نیز برای زادروز احمدبن موسی با ابهاماتی بیش از این روبرو است؟
پرسشی است از تصمیم‌گیرانی که هماره جریان مناسکی را بر جریان تحقیقی رجحان داده و بر صدر نشانده‌اند.

Читать полностью…

📢 کشکول

🔸فرهنگ و سرهنگ

آدم باید دق کند از درد و رنج جامعه‌ای که وزیر فرهنگش به رئیس پلیس بگوید ما سرباز شماییم. نه که گلایه‌ای به این بابا باشد ها... از این بشر و این سیستم همین می‌تراود چون همین در اوست، او نباشد یکی دیگر. باید به حال خودمان گریه کنیم که به جای چه بزرگانی، چه سفله‌هایی را نشاندیم. یک زمانی وزیر و وکیل و سرهنگ این مملکت کی‌ها بودند و حالا...

یادداشت مرتبط:
سربازی فرهنگ برای سرهنگ | رحمت‌الله بیگدلی

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه

Читать полностью…

📢 کشکول

گیتار برقی چگونه کار می‌کند؟

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

شما هم تو یادگیری تعداد روزای ماه‌های میلادی مشکل دارید؟

بهتون می‌گم که خودشون تو مدرسه چطور یاد می‌گیرن.

دو دست رو به‌صورت مشت‌شده کنار هم قرار می‌دن و به‌ترتیب هر تپه و دره به اسم یه ماه می‌شه.

حالا اونایی که رو تپه می‌افتن ۳۱ روزه و اونایی که تو دره می‌افتن ۳۰ روز.
همین 😁

فوریه هم که ۲۸ روزه.
@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

نسخه کم‌حجم‌

انیمیشن "در سایه سرو" برنده اسکار انیمیشن کوتاه ۲۰۲۵

نویسنده و کارگردان: شیرین سوهانی و حسین ملایمی

داستان زندگی یک ناخدا که از اختلال اضطراب پس از سانحه رنج می‌برد...

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

عبدالحلیم حافظ
قولیلی من زیک

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

☝️
‏و جوجه‌تیغی

که با خارهایی
کز هر سو بدنش را احاطه کرده‌اند،
خود را از هر مخاطره و تهدیدی رهانیده،
اما برای همیشه
دست‌هایی را نیز از دست داده است
که می‌توانستند با عطوفتِ تمام موهایش را به نوازش گیرند!

Читать полностью…

📢 کشکول

سرود «خاک ایران»
▪️خواننده: روح‌انگیز
▫️خواننده‌ی همراه: کلنل علینقی‌خان وزیری
▪️شعر: حسین گل‌گلاب
▫️آهنگساز: کلنل علینقی‌خان وزیری
▪️از صفحات بایدافون؛ «بدافون»، مدرسه عالی موسیقی!
▫️از سری سرودهای کودکان!
▪️محصول: ارکستر مدرسه عالی موسیقی، احتمالا سال ۱۳۱۱ خورشیدی

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

‌‌
📌 این لوگو را چند سال پیش کار کردم؛ دو قلب، که در پیوند با یکدیگر، نقشه‌ی ساده و نمادینی از ایران ساخته‌اند. احساس کردم حالا که ایران عزیزمان مورد تجاوز قرار گرفته و روزهای سختی را در کنار هم سپری می‌کنیم، بهترین زمان برای انتشار دوباره‌ی آن است تا فراموش نکنیم که این سرزمین پاک، نقطه‌ی اتصال و فصل مشترک ما هموطنانی‌ست که در این جغرافیای پهناور به دنیا آمده‌ایم و زندگی می‌کنیم و مرزهای آن مانند نخ تسبیح همه‌ی ما را به هم وصل می‌کند و برای همیشه در کنار هم نگه می‌دارد.

طراح لوگو: علیرضا‌ نصرتی

#لوگو #شعرومتن #علیرضانصرتی

@AR_NOSRATI
‌‌

Читать полностью…

📢 کشکول

☝️
👇👇
امروز ۸ژوئن سالروز ترور
«د.فرج فوده» متفکر سکولار مصری در ۱۹۹۲ توسط جماعت اخوان المسلمین مصر است.


او را در جهان عرب با دو نفر مقایسه می‌کنند یکی دکتر علی‌الوردی جامعه‌شناس عراقی و دیگری دکتر شریعتی ما که از قضا تمام کتابهای شریعتی نیز به زبان عربی ترجمه شده و از مراکش و الجزایر تا قطر و مصر جزو پرتیراژهاست.
جماعت اسلامی و اخوانی‌های مصر که امروز تن به انحلال خود داده‌اند در آن ایام تندروترین گروهک‌های تکفیری و تروریستی به شمار می‌امدند، حتا کسی چون د.صبحی صالح را که استاد زبان عربی دانشگاه بیروت بود و‌ مصحح و گردآورنده‌ی نهج‌البلاغه، تنها به دلیل حضور همسر بی‌حجابش در کنار او در سواحل مدیترانه به رگبار بستند، یا ترور ناموفق نجیب محفوظ نوولیست برنده نوبل ادبی مصری و حملات مکرر به فمینیست‌هایی چون‌د.نوال السعداوی و القمنی هم به نوعی توسط آنها سازماندهی می‌شد و صورت می‌گرفت.
اما د.فرج فوده با نوشتن کتاب((الحقیقة الغائبة)) با صريح‌ترین مواضع انتقادی‌اش، آنها و اسلام سیاسی را هدف گرفت که برای حامیان آنها در الازهر نیز قابل تحمل نبود.
فوده نیز به مانند همتایان اسلامگرای خود چون شریعتی و الوردی منکر دین و ضروریات دینی نبود، اما خوانش وی از اسلام، محوریت و هژمونی الازهر و اخوانی‌های خودسر را طبعا متزلزل می‌ساخت.
هرسه‌ی این متفکران، هم علی وردی و هم شریعتی، جوهره‌ی فکری‌شان به کلمات قصار و زبانزد‌های کوتاه تبدیل شد، چند گزین‌گویه از همین کتاب ((الحقیقة الغائبة)) از فوده برایتان نقل کنم مثلاً می‌نویسد:
(إن أعجزتهم الإجابة أفتوا بأنك لا تملك البحث في القضايا الدينية ، وإن أفحمهم المنطق تنادوا بأنك عميل للإمبريالية أو متأثر بالشيوعية)
می‌‌گوید:
وقتی از پاسخ درمی‌مانند، فتوا می‌دهند: شما که صلاحیت و توانایی تحقیق در مسائل دینی را ندارید، و وقتی منطق شما روسیاه‌شان می‌کند، نعره بر می‌کشند و شما را به عامل امپریالیسم یا تحت تأثیر کمونیسم بودن متهم می‌کنند.
یا نوشته:
الكتب المقدسة لا تفسر نفسها بنفسها، و الدين لا يطبق نفسه بنفسه، و إنما يتم ذلك من خلال الذين يدينون به، وما أسوأ ما فعله أغلب المسلمون بالإسلام والمسيحيين بالمسيحية واليهود باليهودية "
یعنی:
کتاب‌های مقدس خودشان را تفسیر نمی‌کنند و دین، خودش را اجرا و إعمال نمی‌کند. بلکه تحمیل دین از طریق کسانی صورت می‌گیرد که آن را تبلیغ می‌کنند. چه چیزی بدتر از کاری است که اکثر مسلمانان با اسلام، مسیحیان با مسیحیت و یهودیان با یهودیت انجام داده‌اند؟
یا این جمله‌ی او که:
كيف تناقش انسان يؤمن بان الله حرم شرب الخمر و حلل بيع و شراء البشر.
یعنی:
چگونه می‌توان با کسی بحث کرد که معتقد است خداوند نوشیدن شراب را ممنوع کرده ولی، خرید و فروش انسان( برده‌داری)را روا دانسته است!؟

بخشی مهمی از کتاب نیز سرشار از حکایاتی از زندگی خلفاست تا به استناد تاریخی نشان دهد که جوامع اسلامی تا چه حد از سیره‌ی خلفای راشدین دور شده‌اند چه رسد به منطق وحی و قرآن!

پیش از ترورش بچه‌ی کوچکش «احمد فوده» که بعدها استاد دانشگاه قاهره شد را ربودند شاید کوتاه بیاید، که با دخالت پلیس نجات پیدا کرد؛

فرج‌فوده برای همین پسر جشن تولدی گرفت،اما هم‌کلاسی‌های او در این جشن حاضر نشدند
بعدها کتابی نوشت به نام(نکون او لا نکون) یعنی«ما باشیم یا نباشیم» در صفحه‌‌ی اول کتاب،آن را تقدیم به همون بچه‌هایی کرد که در جشن تولد پسرش احمد حاضر نشدند و نوشت:

تقدیم:
به هم‌کلاسی‌های پسر کوچکم احمد؛
که از حضور در جشن تولدش خودداری کردند چون حرف پدرومادرهاشان را درباره‌ی من باور کرده بودند.
تقدیم به آن‌ها! که وقتی بزرگ می‌شوند و مطالعه می‌کنند و می‌فهمند که من از آزادی آن‌ها و آینده‌شان می‌نوشتم و دفاع می‌کردم، و کاری که آن‌ها با من کردند بر من گران‌تر از گلوله‌ای آمد که نسل پدر و مادرهاشان به من شلیک کردند.!

/channel/translate52arabic

Читать полностью…

📢 کشکول

متن و ترجمه‌ی ترانه‌ی پست قبل👆

Ça m'est arrivé de mentir
شده دروغ بگم
Aux gens que j'aime
به آدمایی که دوسشون دارم
Pour pas dire quand ça va pas
تا بهشون نگم حالم خوب نیست
Ça m'est arrivé de sourire
شده لبخند بزنم
Pour fuir les peines
تا از غم و غصه‌هایی که
Que je traine derrière moi
دنبال خودم می‌کشونم فرار کنم

Et puis c'est pas facile à dire
گفتنش آسون نیست
Quand on a peur
وقتی می‌ترسی
Quand on n'a pas confiance en soi
وقتی اعتمادبه‌نفس نداری
Après tout j'ai quoi à offrir moi
آخرش من از خودم چی دارم؟

Je sais pas
نمی‌دونم

Mais j'avoue
اما اعتراف می‌کنم
Depuis que t'es là
از زمانی که تو اینجایی
Je n'ai plus peur de voir se lever le jour
دیگه وقتی یه روز تازه شروع می‌شه دچار ترس نمی‌شم
Pourtant j't'attendais pas
با همه این حرفا
Toi mon amour
من منتظرت نبودم
Et si la vie nous sépare
و اگه زندگی ما رو از هم جدا کنه
Alors ça ne vaut plus le coup
دیگه ارزشش رو نداره
J'avoue
اعتراف می‌کنم

J'ai pas envie d'te dire merci
دلم نمی‌خواد بهت بگم "ممنون"
Parce que tu mérites
چون لیاقت تو
Tellement plus que ça
خیلی بیشتر از این چیزاست
Parce que tu m'as sauvé la vie
چون تو زندگی منو نجات دادی
J'ai qu'une envie maintenant
الان فقط یه خواسته دارم
C'est de la vivre avec toi
اونم اینه که زندگیمو با تو بگذرونم
Et qu'importe les torrents, les pluies
دیگه بارون و سیل چه اهمیتی داره؟
Toutes les épreuves du monde ensemble
ما از همه مصیبت‌های عالم
On les traversera
رد می‌شیم و عبور می‌کنیم
Et on se créera des souvenirs
و خاطراتی می‌سازیم
Que les autres...
که بقیه
Ne comprendront pas
اونا رو درک نمی‌کنن
Ne comprendront pas
اونا رو درک نمی‌کنن

Mais j'avoue
Depuis que t'es là
Je n'ai plus peur de voir se lever le jour
Pourtant j't'attendais pas
Toi mon amour
Et si la vie nous sépare
Alors ça ne vaut plus le coup
J'avoue

T'es mon présent et puis mon futur
تو حال و آینده منی
Cet amour si fort que j'traverse les murs
این عشق انقدر قویه که من باهاش از همه سدها عبور می‌کنم
T'es ma plus grande chance
تو بزرگترین شانس زندگی منی
Mon toit, mon armure
سقف بالا سرم، سپر و دفاع منی
T'es ma dernière danse
تو آخرین رقص منی
Ce tableau sans rature
تو تابلوی صاف و یه دستی
T'es mon essentiel
تو عضو حیاتی منی
Sûrement l'âme la plus belle
بی‌شک تو زیباترین موجود زنده‌ای
T'es ma lumière qui brille qui m'éclaire
تو برای من نوری هستی که می‌درخشه و منو روشن می‌کنه
Et si un jour tu pars
و اگه یه روز بذاری بری
Si un jour j'te perds
اگه یه روز از دستت بدم
N'oublie jamais combien je t'aime
هیچ‌وقت یادت نره که چقد من دوستت دارم

Alors j'avoue
Depuis que t'es là
Je n'ai plus peur de voir se lever le jour
Pourtant j't'attendais pas
Toi mon amour
Et si la vie nous sépare
Alors ça ne vaut plus le coup
J'avoue

Mais j'avoue
Depuis que t'es là
Je n'ai plus peur de voir se lever le jour
Pourtant j't'attendais pas
Toi mon amour
Et si la vie nous sépare
Alors ça ne vaut plus le coup
J'avoue

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

انتشارات امیرکبیر کار جالبی کرده.
چند تا سوال می‌کنه بعد به شما می‌گه شبیه کدام شخصیت در کدام کتاب هستی.
ترغیب می‌شیم لااقل بریم اون کتاب رو بخونیم.
هم فانه هم انگیزه مطالعه می‌ده.

https://amirkabirpub.ir/magic-book

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

شبه‌علم اگر تصویر بود!

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

🔸إفرح یاقلبي
شاد باش جانا

پیش از این به اشاره‌ای از این تراتهٔ زیبا گذشته بودیم. با این توضیح که شرح نکات فنی آوازی این اجرا را می‌توانید در یادداشت مرتبط بیابید، عجالتاً اجرای زیبای خانم نای برغوثی را با ارکستر اندلسی آمستردام بشنوید و لذت ببرید تا بقیهٔ ماجرا...

یادداشت‌های مرتبط:
نای برغوثی و جایزهٔ آقاخان
شاد باش جانا

در آستان بلوغ | #آواخانه | #نای_برغوثی

Читать полностью…

📢 کشکول

فینیشِ (سه پرتاب آخر که برنده رو تعیین می‌کنه) ۱۷۰ بالاترین فینیش از نظر امتیازه.
یعنی بازیکن برای برد ۱۷۰ امتیاز لازم داره و در فرصت ۳ پرتاب خودش اونو به دست می‌آره.
و یکی از چند فینیشی که با هدف قرار دادن بولز آی یا مرکز صفحه به دست می‌آد.
تو بقیه فینیش‌ها باید پرتاب آخر رو به دبل (حاشیه محیط صفحه) زد.
درواقع نویسنده/کارگردان با انتخاب این فینیش خواسته پرتاب آخر به مرکز صفحه(و به قول عموم هدف) بخوره و سکانس رو سینمایی‌تر کنه تا با محتوای سخنان بازیکن/بازیگر همسویی داشته باشه.

حالا که حرف به اینجا کشید خوبه اینو هم اضافه کنم که در بازی دارت برخلاف تصور عموم الزاما زدن دارت به مرکز به نفع بازیکن نیست و حتی ممکنه سبب باخت شخص بشه.
نیز مرکز صفحه بالاترین امتیاز صفحه رو نداره.
مرکز صفحه ۵۰ امتیاز داره در حالی که تو صفحه دارت ۴ خانه وجود داره که بیشتر از ۵۰ امتیاز داره. که تریپل‌(سه‌برابر)های ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ هستند.
پس تو بازی دارت برای برنده شدن الزاما و همیشه نباید خانه‌های دارای امتیاز زیاد رو هدف قرار داد، بلکه باید در زمان مناسب جای مناسب رو هدف قرار داد.

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

نگاهی به کتاب جرعه‌ای از دریای آیت‌الله شبیری زنجانی درباره جعلی بودن مناسبت روز دختر
👇👇👇

Читать полностью…

📢 کشکول

عمو نوروز
آواز: شهرام ناظری
موسیقی: تهمورس پورناظری
شعر: پوریا سوری

آی عمو نوروز، آی عمو نوروز
چشامون پرغم، دلامون پرسوز

آی عمو نوروز، حال خوشت کو؟
دایره و دنبکِ عاشق‌کشت کو؟

آی عمو نوروز، دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین

هر طرف می‌ریم راه‌مون بسته
انگار خدا هم چشاش رو بسته

آی عمو نوروز، روزا ابری‌‌ان
شبا بی‌ماه‌ان، پاییزا بلند، عمرا کوتاه‌ان

آی عمو نوروز، دلامون خسته‌ است
آی عمو نوروز، راه‌مون بسته‌ است

روزامون ابری شبامون بی‌ماه
پاییزا بلند بهارا کوتاه
گیس سفید زنا رو ببین
حسرت و غم و دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین

آی عمو نوروز، شب رو سحر کن
خورشید رو بیار، عشق رو خبر کن
آی عمو نوروز، فکر چاره کن
فکر این دل پاره پاره کن

@KhabGard

Читать полностью…

📢 کشکول

«نقطه‌گذاری آوایی» یکی از اجراهای معروف ویکتور بورگه بود که آن را در حضور رونالد ریگان رئیس‌جمهور دهه‌ی ١٩٨٠ آمریکا هم اجرا کرد.

این نسخه همان است با زیرنویس فارسی. تهِ ویدئو هم تلاش ریگان برای اجرای دستورالعمل بورگه در حضور خودش را می‌بینید در جشنواره‌ی گالای تئاتر فورد.

@KhabGard

بورگه پیانیست و کمدین و بازیگر دانمارکی-آمریکایی بود که به‌خاطر سبک منحصربه‌فردش در ترکیب موسیقی کلاسیک با طنز شهرت جهانی داشت. متولد ١٩٠٩ بود و سال ٢٠٠٠ درگذشت.

این ویدئو در اینستاگرام

Читать полностью…

📢 کشکول

اگر خارج از ایران هستید و می‌خواهید مستند کوتاه «در سایه سرو» شیرین سوهانی و حسین ملایمی را ببینید، می‌توانید از این‌جا تماشا کنید که صفحه پخش‌کننده‌ایست که با سازندگان فیلم قرارداد دارد و بخشی از پولی که پرداخت می‌کنید به سازنده‌ها می‌رسد.
لینک را از اینستاگرام شیرین سوهانی برداشته‌ام.

Читать полностью…

📢 کشکول

نسخه باکیفیت

انیمیشن "در سایه سرو" برنده اسکار انیمیشن کوتاه ۲۰۲۵

نویسنده و کارگردان: شیرین سوهانی و حسین ملایمی

داستان زندگی یک ناخدا که از اختلال اضطراب پس از سانحه رنج می‌برد...

@gkash

Читать полностью…

📢 کشکول

با انتشار ناغافل «کاناپه»ی کیانوش عیاری، فیلمی که سال ۹۵ ساخته شد و تا دیروز که به شکل قاچاقی در صفحه‌های مجازی منتشر شود، توقیف بود، دوباره یاد داستان غم‌انگیز تینا عبدی (دختر قرمزپوش سمت چپ در عکس) افتادم. دختر جوانی که برای اولین بار در این فیلم ایفای نقش کرد و این شد آخرین نقش زندگی‌اش. چهار سال پیش، در همین صفحه، از سرنوشت تینا نوشته بودم. توضیح داده بودم که عیاری برای طبیعی‌ جلوه دادن فیلمش، موهای بازیگران زن را از ته می‌تراشد تا آن‌ها کلاه‌گیس سر کنند. قرار بود با این ترفند زندگی واقعی ایرانی‌ها بعد از چهل‌وخرده‌ای سال روی پرده نشان داده شود.
.
تینا دختری آذری بود که برای بازی در فیلم، خودش را به آب و آتش زد. از تبریز راه افتاده بود تا در تست بازیگری شرکت کند. صبح آمده بود تهران و شب بلیت برگشت داشت. امیدوار بود از بین بیش از هزار دختر جوان، برای نقش مورد نظر انتخاب شود. هنگام تست، به خاطر لهجه‌ی شدید آذری‌اش رد شد، اما کیانوش عیاریِ تیزبین او را برگزید. تینا عبدی، که جز تئاترهایی که در شهرش بازی کرده بود سابقه‌ای نداشت، ناگهان با فیلم‌ساز مهمی قرار بود به سینما معرفی شود.
.
موهایش را از ته تراشیدند. شبنم عرفی‌نژاد، دستیار عیاری می‌گوید وقتی داشتند موهایش را می‌تراشیدند، تینا گریه می‌کرد. سعی کردند او را بخندانند. او برای رسیدن به رویاهایش، موهای بلندش را پیش رو داشت، آن را از ته تراشیدند. فیلم ساخته شد، اما حتی کلاه‌گیس تینا هم خار چشم بود، پس فیلم توقیف شد و تینا مدتی بعد از فیلم‌برداری، وقتی که تنها بیست سالش بود از دنیا رفت.
.
حالا که «کاناپه» منتشر شده، بیش از پیش قلب آدم می‌گیرد. حالا تنها همین تصاویر از تینا باقی مانده است؛ خندان، با زلف‌هایی که بر باد داد و موفقیتی که به آن نرسید ...
.
.
#دامون_قنبرزاده
#تینا_عبدی
#کاناپه_فیلم
#کیانوش_عیاری

Читать полностью…

📢 کشکول

فرهنگ لغت تصویری ابزار، وسایل و ملزومات خانه
۱۷۴ صفحه

بفرست به دوستان فنی خودت و مطمئن باش کیف می‌کنه😉

@gkash

Читать полностью…
Subscribe to a channel