وقتی سنگ بگوید : بر زمین میافتم
اگر به هوا پرتابام کنی
باورش کن.
وقتی آب بگوید که خیس میشوی
اگر در آب فرو روی،
باورش کن
اگر معشوقهات بگوید که میخواهد بیاید
باورش مکن
اینجا قانون طبیعت عمل نمیکند
📖برتولت برشت
ترجمه از شهاب برهان
ای که از کِلکِ هنر نقش دل انگیز خدایی
حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم
نغمه ی بلبل شیراز نرفته است ز یادم
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
چرخ امشب که به کام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقیبان تو حشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن
شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی
سعدی این گفت و شد از گفته ی خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان
به شب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان کشتن
شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی
کس در این شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان
حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم سر کوی ات به گدایی
گِرد گلزار رخ توست غبار خط ریحان
چو نگارین خط تذهیب به دیباچه قرآن
ای لبت آیه ی رحمت دهنت نقطه ی ایمان
هان نخال است و ز نخدان و سر و زلف پریشان
که در اهل نظر برد که سری است خدایی
تا فکندک به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو رو به سلامت
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
گرچه او نیست به گلزار گل زیبایی نیست
همچو من به جهان بلبل حوش آوایی
بانگ شیدایی من رفت به هر صحرایی
در همه دِیر مغان نیست چو من شیدایی
خِرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
روز صحرا شد و هر دلشده یاری دارد
هر دلی عشقی و هر عشق بهاری دارد
جز دل ما که غم حجر نگاری دارد
دل که آیینه شاهی است غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن راهی
گرچه بدنامی ما شهره به هر برزن و کوست
زخم دلدار و دل ما سخن شنک سبوست
خرم آن زخم که هر لحظه مراد مرهم از اوست
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
با من آن مه چه بسا شب که سحر کرد شبان
پای آن چشمه که می خواند شب آهنگ و شبان
بوسه می داد به لب تاش ببوسم دو لبان
شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
دست در گردن و آن گردن مینا در دست
بوسه بشگست و بدان عهد همه خلق شکست
پاسخ پند کسان داد چه هشیار و چه مست
سخن از غیر مگو به من معشوقه پرست
کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم آذر ۱۳۸۸ ساعت 1
پدر من همیشه میگفت: یادت باشه، این مملکت رو قانون اداره نمیکنه پس نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از قانون کمک بخوای
پدرم قاضی بود...
زندگی مانند آبِ داخلِ ليوانی ترک خورده است...
بنوشی تمام میشود
ننوشی حرام میشود.
از زندگیات لذت ببر
چون در هر صورت تمام میشود.
🔹️🍃
بسیاری نمیدانند
وقتی رژه میروند
دشمن پیشقراولشان است.
صدایی که به آنها فرمان میدهد صدای دشمنانشان است.
آن که از دشمن سخن میگوید
خود دشمن است.
دن پائولو می گوید: شنیده ام که در این کوه معدن هست.
بونیفاتسیو جواب می دهد: خدا نکند که معدن باشد.
دن پائولو نمی فهمد که چرا. چوپان توضیح می دهد:
مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛ اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند...!
📗 نان و شراب
✍🏻 #اینیاتسیو_سیلونه
آدمهایی که جنگ میکنند
دوستت دارم را بلد نیستند!!!
یا شاید...
حوالی خانه اشان
دختری با دامن گلدار نبوده است!!!
@GLrious333
ترس به خاطر این دلیل ساده به وجود میآید که شما با جریان زندگی، زندگی نمیکنید - بلکه در ذهن خود زندگی میکنید.
#سادگورو
🍂🍃🍂🍃🔹️
در بیست و یک سالگی روزها با شجاعت همراه نیستند!
بلکه پر از بزدلی های کوچک و ترس های بی پایه اند.
و آدم زود لطمه میخورد، زخمی می شود و با شنیدن نخستین واژه ی نیش دار از پا در می آید.
امروز در جوشن میانسالی، نیش های کوچک روزانه به سبکی پوست را لمس می کنند و به زودی فراموش می شوند،اما در آن سن، یك حرف نسنجیده باقی می ماند و به زخمی سوزنده تبدیل می شود،
و یک نگاه، نگاهی به پشت سر،
ابدی به نظر می رسد...
#دافنه_دوموریه
🍃🍂🍃🍂
نیچه یکبار گفته تفاوت اصلی انسان و گاو این بود که گاو میدونست چطور وجود داشته باشه، چطور بدون بیم -یعنی ترس- در زمان مقدس اکنون، بدون سنگینی بار گذشته و بیخبر از وحشتهای آینده زندگی کنه. ولی ما انسانهای بدبخت چنان در تسخیر گذشته و آیندهایم که فقط میتونیم مدت کوتاهی در اکنون پرسه بزنیم. میدونین چرا تا این حد در حسرت روزهای طلایی کودکی هستیم؟ نیچه میگه چون روزهای کودکی، روزهای بیخیالی بودهاند، روزهایی عاری از دلواپسی، روزهایی که هنوز آوار گذشتهها و خاطرات دردناک و محزون بر ما سنگینی نمیکردهاند.
#درمان_شوپنهاور
#اروین_د_یالوم
ترجمهی #سپیده_حبیب
#نشر_قطره
📸 زهرا محبوبی
چگونه میتوان کسی را ترساند
که شکمش فریاد گرسنگی میکشد و رودههای بچههایش از نخوردن به پیچ و تاب در میآید؟ دیگر چیزی نمیتواند او را بترساند او بدترین ترسها را دیده است...
#خوشههای_خشم
جان اشتاین بک
هیــــــچ چیــــــز برای یڪ مــــــرد ،
دردناکتر از تهــــــدیــــــدات #زنی
نیست که #دوستش دارد و عاشقش
هست و مدام زن او را تهــــــدیــــــد به
#رفتن میڪند .
بعضی از آدمها فقط
در دو حالت با شما موافق هستند.
اول اینکه حرف
خودشون رو تایید کنی
دوم اینکه
اصلا حرف نزنی
به این آدمها میگن “خود منطقی پندار”
آدم ها ؛
بالاخره یک روزی یک جایی،
در یک لحظه تمام می شوند.
نه که بمیرند،
نه!
جوهر احساسشان تمام می شود...
🍃🍂🍂p
همیشه هم مَرد ها،
توی خیابان و اتوبوس و مترو
از روی چشم چرانی
به زنها زل نمیزنن...
شاید گمشده ای دارند ....
@GLrious333
از بادِ صبا، دلم چو بویِ تو گرفت
بُگذاشت مرا و جستجویِ تو گرفت
اکنون ز مَنَش هیچ نمیآید یاد...
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
#ابوسعید_ابوالخیر
همهی مردم به خصوص آن هنگام كه خود را در خطر مییابند و قادر به صيانت از خويش نيستند با تضرع و اشكهایِ زنانه متوسل به حمايت پروردگار میشوند.
قسم میخورند كه عقل كور است و خرد انساني بيثمر. زيرا نمیتواند برای كسبِ چيزهایِ بی اعتباری كه مطلوب آنان است راهی پيشِ پايشان بگذارد...
آنچه انسان را چنين عقلگریز میکند، دلهره است.
#اسپینوزا
🍃🍂🍃🍂🔹️
لائوتسه میگوید: اگر افسرده ای، در گذشته زندگی میکنی. اگر مضطربی، در آینده زندگی میکنی. و اگر با خود در صلحی، در لحظه حال زندگی میکنی...
Читать полностью…