goharmorads | Unsorted

Telegram-канал goharmorads - گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

2192

اعضای کانال از دوستداران آثار زنده یاد #گوهرمراد هستند، آرزوی ما تاسیس بنیاد ادبی #ساعدی است.

Subscribe to a channel

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 روی جلد

#ترس_و_لرز
#غلامحسین_ساعدی

|اسکن عالی|


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 روی جلد

#گور_و_گهواره
#غلامحسین_ساعدی

|اسکن عالی|


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 طرح جلد

#توپ
#غلامحسین_ساعدی


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 نوشته‌های قصاب تهران

برای برخی دوستداران کانال سوال پیش آمده که‌ #پرویز_ثابتی قصاب تهران و رییس امنیت داخلی #ساواک چه نوشته است. این‌مطلب را اقای داوود ارشدی از خادمان فرهنگ و ادبیات برایمان ارسال کرده است:

#پرویز_ثابتی، در کتاب خاطرات خود، درباره روشنفکران و نویسندگان دوران پهلوی می‌نویسد. خاطراتی که اکثرا غیر واقعی و بیشتر بازتابنده‌ی ذهن آشفته دستگاه سرکوب‌ است. ثابتی از #گلستان می‌نویسد و در انتها نبوغ او را می‌ستاید. #احمدرضا_احمدی را نویسنده‌ای بی‌خطر و بی‌آزار می‌خواند. تقریبا هر کس را که نقد می‌کند همچون بازجویی با انصاف در چند عبارت ضمنی او را ستایش هم می‌کند. به جز یک نفر: #غلام‌حسین_ساعدی.
به او که می‌رسد دیوانه می‌شود: «غلامحسين ساعدی (گوهر مراد) بود كه فردی آنارشيست و بی‌بند و بار و بی‌پرنسيب بود. نوشته‌های او پر از تنفيذ از اوضاع و در جهت بدبين كردن مردم و جوانان نسبت به رژيم بود

ثابتی، ناخواسته، بهترین توصیفات را برای ساعدی به کار می‌برد. غلام‌حسین ساعدی. استخوانی دردناک توی گلوی ادبیات ایران. نویسنده‌ی ازکوره‌در‌رفته‌ای که یک پروانه‌ در جوانی او را از خودکشی نجات می‌دهد تا شاهد روزگاران رنج باشد و سپس در آن اتاق یک متری توی پاریس بمیرد. یک چمدان مشکی توی دست پر از نامه‌های بی‌برگشت به طاهره. یک مطب کوچک توی خیابان دلگشا با ویزیت‌های رایگان. حمید نفیسی درباره او می‌نویسد که ساعدی، آواره‌ترین فیگور هنرمند تاریخ معاصر ایران‌ست، حتی آواره‌تر از #شهید‌ثالث.
نویسنده‌ای که همیشه در تبعید زندگی کرد. وقتی به فارسی می‌نوشت از فشار زبان #ترکی به گلویش گله می‌کرد و وقتی به فرانسه تبعید شد، از درد #زبان_فارسی توی استخوان‌هایش می‌نالید.
از سرطان بزرگ. در مصاحبه‌ای در پاریس از او می‌پرسند چرا به زبان فرانسه نمی‌نویسد. ساعدی یک‌باره از کوره در می‌رود و با عصبانیت فریاد می‌کشد که از چه حرف می‌زنی؟ من دیگر حتی حرف زدن را فراموش کرده‌ام. نه زبان، نه زمین، نه خانه و نه حتی یک دیوار برای مردن. «دیگر چند ماه است که از کسی دیناری قرض نگرفته‌ام. شلوارم پاره‌پاره است. دگمه‌هایم ریخته. لب به غذا نمی‌زنم. می‌خواهم پای دیواری بمیرم.»

پاریس بزرگ، آن شهر رویایی نویسندگان مدرن، برایش چیزی نیست جز یک کارت‌پستال.
«این‌جا از دو چیز می‌ترسم: خوابیدن و بیدار شدن.»
او یک بی‌خواب ابدی‌ست. همچون شخصیت‌های آلن رنه، مسافری از دنیای مردگان. نویسنده‌‌ی گورستان. «مرگِ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است.» در جوانی عادت داشت که هر بار از زندان آزاد می‌شد به گورستان برود. از یک لامکان به لامکان دیگر. یک‌بار که میان گورها قدم می‌زند، می‌نشیند و خاک روی یک سنگ گور را پاک می‌کند. به گمانش که قبر مرده‌ای‌ست که زندگان فراموشش کرده باشند. خاک را کنار می‌زند. روی سنگ نوشته : «گوهر دختر مراد.» از آن پس حس می‌کند که به گوهرمراد تبدیل شده. احضار ارواح. جادوگری نوشتار. یک شبح در ادبیات فارسی. نویسنده‌ای که تنها دلیل زنده ماندنش را اضطرار نوشتن می‌دانست. اضطرار زندان و تبعید. یکی از دفعاتی که شکنجه می‌شود، دستش را با سیگار می‌سوزانند. همان دستی که با آن می‌نوشت. بیرون که می‌آید ناچار می‌شود با دست دیگرش بنویسد. درست همچون کافکا که با یک دست می‌نوشت و دست دیگرش را از هراس روی چشمانش می‌گذاشت. دستانی سبک، زخمی و همیشه لرزان. همان دستانی که شاملو روزی به قرض می‌گیرد تا شعری برای ساعدی بنویسد: « به نو کردن ماه/بر بام شدم.»  آسمان همچنان ظلمات است و آن ماه نو هنوز بر بالای بام، درخشان...

#حسام_امیری


به نوکردنِ ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پروازِ کبوتر ممنوع است.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
ماه
برنیامد...

احمد شاملو


/channel/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 آثارغلامحسین ساعدی مشی روشنفکری و درد و آلام جامعه ایرانی را بدنبال داشت

از دبیرستان منصور تبریز تا استقبال از اکران آثار هنری،سینمایی ساعدی در پاریس، لندن ،نیویورک
محمد فرج پور باسمنجی

▫️آذرماه سی و هشتمین سالروز افول یکی از ستارگان ادبیات داستانی ایران زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی 《۱۳۱۴تبریز-۱۳۶۴ ه پاریس》است. احمد شاملو شعر مشهور (به نوکردن ماه بربام شدم ) را در رثای زندگی ناکام ساعدی سرود. پروفسور کدی استاد تاریخ دانشگاه ییل آمریکا در آثار خاورشناسی خود از غلامحسین ساعدی بعنوان یکی از بزرگان داستان نویس آسیا نام برد.

|ادامه|


@gohamrads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 نامه

زنده یاد #ساعدی از زندان مخوف #ساواک خطاب به برادرش:

"علی اکبر عزیزم
اگر مرا خفه کردند،
نعره مرا نمی توانند خفه کنند.
یادت باشد بعد از مرگ نیز
فریاد خواهم کشید.
فدایت بشوم"

#غلامحسین

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

/channel/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 مقدمه‌ای درباره #پرواربندان

دهه چهل با حاکم شدن قوانین انقلاب سفید انبوهی محصول فرهنگی از وضعیت گل و بلبل روستایی تولید و روانه بازار شد. اگر کمی به سینمای فارسی دهه چهل رجوع کنید با قهرمانانی روبه‌رو می‌شوید که خوش‌صدایند و دختر ارباب بدطینت را از رذالت مدرن نجات می‌دهند و او را به کابین خود درمی‌آورند.
#ساعدی اما یک استثنا بود که با همراهی مهرجویی در سینما و رفقای تئاتریش در سنگلج این تصویر تبلیغاتی احمقانه را درهم‌شکست و شاید اهمیت ساعدی در زمینه تاریخی اینجا مشهود می‌شود. او از ابزار پروپاگاندای وقت علیه پروپاگاندا اقدام می‌کند و از قضا با فروکش کردن آن ژانر روستایی مستعمل دهه چهل و تیره‌ورزی وضعیت روستا در دهه پنجاه ساعدی در دگر شهرها محبوب‌تر می‌شود. «پرواربندان» اثر کمتر مورد توجه از ساعدی است و شاید در این بزنگاه سالگرد رفتنش، خواندنش لذت‌بخش باشد.

#احسان_زیورعالم

| متن نمایشنامه |
|اطلاعات اجرا |

@Goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 سینمایی

گاو (۱۳۴۸)
کارگردان: داریوش مهرجویی
فیلم‌نامه: علامحسین ساعدی


|نسخه رنگی و ترمیم شده با کیفیت 1080P|


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

‍ 🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی

□بخش ششم

مانی حقیقی: غلامحسین ساعدی در طول این سال‌ها همیشه به عنوان یک نویسنده‌ی سیاسی با گرایش‌های چپی معروف بوده، ولی انگ فیلمساز سیاسی یا چپ هیچ‌وقت روی شما نخورد. ساعدی سعی نمی‌کرد مایه‌های سیاسی فیلم را بیشتر و شفاف‌تر کند؟

مهرجویی: نه واقعا. در این زمینه هماهنگی خوبی داشتیم و اختلاف چندانی در بین نبود. وقتی آثار ساعدی را نگاه می‌کنیم، مثل برشت، فقط دو سه تا نمایش‌نامه‌ی شعاری و ایدئولوژیک دارد که تازه این‌ها هم جزء آثار ضعیف و نه چندان مطرح کارنامه‌اش است. مجموعه‌ی کارهای ساعدی نشان می‌دهد که طرفدار ادبیات و قصه‌گویی بوده. بیشتر در جهت کشف ابعاد شعرگونه‌ی اثر بود تا تبلیغ پیام سیاسی. من با #ساعدی زندگی کردم و مدتی که پاریس بود همیشه با هم بودیم. آن‌جا هم خیلی مقاومت می‌کرد. احزاب مختلف سعی می‌کردند او را وارد حوزه‌ی خودشان بکنند و او نمی‌رفت‌. ولی به هرحال به عنوان یک نویسنده‌ی سیاسی معروف شد، مثل خیلی‌های دیگر که در آن دوره کار می‌کردند. حتی #آل‌احمد را هم خیلی‌ها بیشتر نویسنده‌ای چپی می‌دیدند تا شخصیتی اسلامی. البته #آل‌احمد یک چپ اسلامی بود. به هرحال، همه‌ی این‌ها در فضای روشنفکرانه‌ی زمانه خواه‌ناخواه به سمت سیاست‌زدگی و انگ‌های سیاسی کشیده می‌شدند.

■ پایان

برگرفته از کتاب
"مهرجویی کارنامه‌ی چهل ساله"

گفتگوی مانی حقیقی با داریوش مهرجویی

T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

‍ 🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی

□بخش چهارم

مانی حقیقی: متن تله تئاتری که براساس قصه گاو در تلویزیون اجرا شد، تاثیری در فیلمنامه‌ی شما نداشت؟
مهرجویی: من اصلا آن متن را ندیده بودم و فقط یک بخش کوتاه از اجرای تلویزیونی‌اش را دیدم که، خودمانیم، خیلی اغراق‌شده و تئاتری بود و فضای سیاه و سفیدی داشت. کار من از جنس سینما بود، اصلا چیز دیگری بود. من از عناصر و شخصیت‌های دیگری که در کتاب مستتر بود استفاده کردم، مثل آن دیوانه‌ی موسرخ، پسر مش‌صفر که سرباز بود، دوپیرزنی که دائم دعا می‌کنند یا شخصیت مش‌اسلام که در کتاب مفصل پرورانده شده بود. حوادثی که بر مش‌حسن می‌گذرد و آن رمز و رازی که درباره دلیل کشتن گاو مطرح است، همه و همه در کتاب مستتر بود، اما در اجرای تلویزیونی‌اش نیامده بود، لابد به علت کمبود وقت.

حقیقی: با این‌حال، بازیگرهای فیلم را عمدتا از بین کسانی انتخاب کردید که در تله تئاتر گاو بازی کرده بودند.

مهرجویی: شانس آوردیم که همه این برو بچه‌ها در اداره تئاتر فعالیت می‌کردند. اغلب عوامل فیلم کارمند وزارت فرهنگ و هنر بودند و از آن‌جا حقوق می‌گرفتند و بنابراین فیلم ما هزینه چندانی نداشت. تئاتر در آن دوره خیلی برو بیا داشت و این بازیگرها در سالن #تئاتر‌شهر و #سنگلج هرشب روی صحنه بودند. #ساعدی هم چند متن خوب برای تئاتر نوشته بود.

■ادامه دارد...
T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

‍ 🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی

□بخش دوم

در اغلب مصاحبه‌هایم این ماجرا را تعریف کرده‌ام که یک روز داشتیم از جایی به جای دیگر می‌رفتیم که بنزین تمام کردیم. در میدان توپخانه دبّه‌ای گیر آوردیم و داشتیم می‌رفتیم طرف پمپ بنزین که حرف از مجموعه داستان #عزاداران‌بیل شد. #ساعدی گفت قصه‌ای از این مجموعه در تلویزیون اجرا شده و پیشنهاد داد که آن را برای سینما هم بسازیم. آن موقع شرایط برای استخدام من در وزارت فرهنگ مهیا بود، ولی دوست نداشتم درگیر کارهای دولتی بشوم. با همفکری #ساعدی به این نتیجه رسیدیم که روی این قصه کار کنیم و به وزارت فرهنگ ارائه‌اش بدهیم. من همان شب #عزاداران‌بیل را بردم خانه و خواندم. دیدم امکانات خیلی خوبی برای فیلم شدن دارد، اما می‌دانستم تهیه‌کننده‌های داخلی مطلقا این‌جور داستان‌ها را قبول نمی‌کنند و باید از کانال مرکز تولیدات مستند وزارت فرهنگ جلو برویم و در مذاکرات اولیه هم، چون #الماس۳۳ را دیده بودند، درها برای ساخت فیلم بعدی برایم باز شده بود. با #ساعدی ده پانزده وعده هرشب در مطب او در خیابان دلگشا روی طرح #گاو کار کردیم. می خواندیم و می‌نوشتیم و تصحیح می‌کردیم و نظرات مختلفی داشتیم که رد و بدل می‌شد و از دل این حرف‌ها و نوشتن‌ها به فیلم‌نامه‌ی #گاو رسیدیم. اگر داستان #عزاداران‌بیل را خوانده باشی، می‌دانی که آن قصه با فیلم‌نامه‌ی ما فرق می‌کند. آن‌جا روایت داستان از مردن گاو و شیون و خاکسپاری شروع می‌شود و جلو می‌رود. کاری که کردم این بود که از چند داستان دیگر مجموعه #عزادارن‌بیل چیزهایی وارد ساختار داستان #گاو کردم و آغاز و پایان متفاوتی به آن دادم. مسیر تحول مش حسن از یک آدم روستایی معمولی به سمت شخصیت مجنون آن‌چنانی حسابی برایم چالش‌برانگیز بود. #ساعدی هم خوشبختانه بسیار تیزهوش و قبراق بود و قضایا را بطور کامل می‌گرفت. خلاصه فیلم‌نامه را تمام کردیم و به وزارت فرهنگ ارائه دادیم و ...


■ادامه دارد...

T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 یاد

عکسی از اجرای نمایشنامه #گاو
نوشته زنده یاد #غلامحسین_ساعدی
کارگردان زنده یاد #جعفر_والی
اجرای سال ۱۳۴۵

زنده‌یاد #داریوش_مهرجویی بعد از دیدن این نمایش بود که به فکر ساخت نسخه سینمایی گاو افتاد.

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 یادداشت

در سوگ داریوش مهرجویی
سرور کسمایی

"آدمکشان در میان ما هستند"

تابستان ۱۳۶۲ پس از سفری پر فراز و نشیب از طریق کوه ها و دره های کردستان و آذربایجان خسته و ناامید تازه به پاریس رسیده بودم. اینجا زندگی پر زرق و برق بی‌دغدغه‌ای در میان بی‌تفاوتی عمومی به آنچه در ایران می‌گذشت در جریان بود پالتوی خاک آلود و کثیفی که سه ماه بود از تن نکنده بودم و پوتین‌های پلاستیکی که یکی از قاچاقچی های کرد بهم قرض داده بود چون پوستی سخت به تنم چسبیده بود و حتی در کوچه پس کوچه های پاریس هم چون خاطره‌ای کهنه رهایم نمی‌کرد پرسه زدن در خیابان‌ها و لابلای هیاهوی جمعیت از بار تنهایی آدمی که آن ماجرا را پشت سرگذاشته و گریخته بود نمی‌کاست. در این پریشانی روزی دوستی ایرانی شماره‌ی دوم دوره‌ی تازه‌ی الفبا را برایم آورد که #ساعدی در پاریس انتشار آن را از سرگرفته بود. آن دوست از فراخوانی خبر داد که ساعدی به تازگی نشر داده بود و از همه‌ی کسانی که از طریق ترکیه یا پاکستان گریخته بودند دعوت می‌کرد خاطراتشان را به شکل خام هم که شده روی کاغذ بیاورند تا شاید او از آن همه نمایشنامه یا مجموعه داستانی خلق کند. همان شب دست به کار شدم و شرح واقعی
سفرم را به شکلی فشرده نوشتم و چند روز بعد به دست آن دوست رساندم یک هفته نگذشته بود که شبی تلفن اتاق زیرشیروانی‌ام زنگ زد. #داریوش_مهرجویی بود. من که آن روزها اگر خدا هم بهم زنگ می‌زد زیاد تفاوتی برایم نداشت با شنیدن نام خالق «گاو»، «آقای هالو» و «دایره‌ی مینا» دست پاچه شدم اما حرف‌های پرمهر و تشویق آمیزش در مورد آنچه نوشته بودم دل گرمم کرد و قرار شد فردای آن روز همدیگر را در کافه ای در محله‌ی ونسن ملاقات کنیم.
در آن سال‌ها مهرجویی همکار و همفکر ساعدی در تهیه، انتشار و توزیع الفبا در پاریس بود کیفی چرمی به دوش می‌کشید پر از شماره های الفبا که اگر پول خریدش را نداشتی رایگان به تو اهدا می‌کرد. آن روز صحبت ما گرد سفر فرار من دور زد و تشویق او به نوشتن تمام و کمال آن علی رغم پریشانی و نادانی دختر بیست ساله ای که مقابلش نشسته و پیش از آن تنها یکی دو قصه و چند گزارش نوشته بود، او انگار با نویسنده ای مجرب سروکار داشته باشد از ادبیات و سینما سخن گفت.
معرفی مبسوطی از نویسنده‌ی آمریکایی سال بلو نوبل ادبی (۱۹۷۶) و رمان هرتزوگ او که نسخه ای از آن را در کیفش (داشت انجام داد و بحث دقیق و جالبی از آن چه مهاجرزادگان روس و یهودی تبار به ادبیات آمریکا افزوده‌اند. بحثی که سالها بعد در مورد دست آوردهای نویسندگان شرقی در ادبیات کشورهای میزبان شنیدم آن روز در لحظه ی خداحافظی بیرون کافه مهرجویی که در کیفش دنبال خودکار می‌گشت تا تلفنش را برایم بنویسد، کتابی را که چند بار جابه جا کرده بود سرانجام با کلافگی درآورد و گفت:
"وقت کردی این رو هم بخون (چشمم به جلد کهنه و رنگ ورورفته ی کتاب افتاد) این بابا زندگی اش رو صرف نگاه شکار نازیها کرده.از جان به در بردگان اردوگاههای مرگه، رد آیشمن رو در آرژانتین خودش پیدا کرده بوده (و عنوان کتاب و نام نویسنده را به فرانسوی تکرار کرد)
Les assassins sont parmi nous
Simon Wiesenthal "

دیدار آن روز تنها دیدار من با مهرجویی بود. ساعدی هرگز از آن روایتها برای نوشتن نمایشنامه استفاده نکرد و مهرجویی هم چند سال بعد به ایران بازگشت و مشغول به کار شد بیست سالی لازم بود تا من بالاخره به رهنمود او بتوانم شرح کامل آن سفر فرار را بنویسم و منتشر کنم بیست سال دیگر هم بایست می‌گذشت تا با بهت و افسردگی عنوان آن کتاب را دوباره از زبان کارد آجین شده خودش بشنوم آدمکشان در میان ما هستند!

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 گفت و گو

گفتگو با #داریوش_مهرجویی
درباره فیلم #دایره_مینا

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 رمان

#گور_و_گهواره
#غلامحسین_ساعدی

|اسکن عالی|


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 رمان

#توپ
#غلامحسین_ساعدی

|اسکن عالی|


@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 یادداشت

به مناسبت روز جهانی آوارگی
#آرش_عباسی

سي و نه سال پيش يك امروز روزي دوم آذر #غلامحسین_ساعدي در غربت این جهان را ترک کرد سي و شش سال از مرگ مهمترین چهره ادبیات نمایشی ایران میگذرد و براي ادبیات نمایشی ایران در همچنان بر همان پاشنه می چرخد. ساعدي مُرد اما آواره کنندگانش زنده اند.
آواره آگاه است که جا و مکان ،ندارد پول ،ندارد خستگی مزمن گرسنگی مزمن از او آشفته حالی میسازد که فرسنگها از بیدار بختی و امید
فاصله دارد و بدتر از همه اضطراب مزمن ترس مزمن آواره از کنار سگهای جلیقه پوش با احترام و لبخند رد میشود که مبادا کارت اقامتش را بگیرند. به همه چیز این گوشه دنیا باید احترام گذاشت، حدیث "همه جای دنیا سرای من "است یادش میرود آواره در سرزمین از ما بهتران است طعم حقارت را می چشد اداره پلیس اداره پناهندگی اداره درماندگی آواره حس میکند تمام مناعت طبعش را از دست داده است. لبخند یک پیر مرد دائم الخمر یا چشمک یک سبزی فروش یا یک جواب سلام سرایدار یک خانه وضع روحی او را از این رو به آن رو میکند آواره از پاسبانی که کنار گل فروشی ایستاده و سیگار دود میکند از مامور بی آزاری که وارد قطار میشود از گریه بچه همسایه میترسد آواره بیمارگونه میترسد آواره وقتی میشنود که دو نفر به زبان مادری او حرف میزنند به شدت وحشت میکند پشت به آنها میکند و در اولین ایستگاه پیاده می.شود اگر در خیابان است به اولین کوچه راه کج می کند، آواره حتی از خود میترسد از تصویر خود میترسد و فکر مرگ هیچ وقت او را رها نمیکند خاطرات کفن و دفن اموات دور و نزدیک را جلو چشم دارد میترسد بمیرد و لاشه صاحب مردهاش روی دست کسی بماند. خیال میکند نعش کشی آوارهها قدغن است و نمیداند و حاضر نیست قبول کند وقتی که ،مردی مردی بدرک به هر حال برای چال کردن یک جسد زندهها به خاطر خودشان هم ،شده چالهای پیدا خواهند کرد.

غلام‌حسین ساعدی

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 یادی از «گوهرمراد»

شب‌نشینی باشكوه در پرلاشز!

همین چند روز پیش كه دوستداران او فراموشش نكردند و زیر رگبار پاریس در گورستان پرلاشز جمع شدند و برایش شمع روشن كردند، بوی پیراهنش همچنان در مریضخانه سن آنتوان از اتاق ۲٠۴ رخت برنبسته بود و زمین با قطره اشكی سراغ چشمانِ پركلاغی‌اش را می‌گرفت.

حتی اگر سی‌وهشت سال از مفارقت و مهجوری گوهرمراد از زندان تن گذشته باشد، بازهم عزاداران بیل برای بهترین بابای دنیا مرثیه می‌خوانند و چوب به دست‌های ورزیل سراغ «آی باكلاه، ‌آی بی‌كلاه» را در انتهای برگ‌ریزان از غلامحسین ساعدی می‌گیرند.

روان‌پزشک ژورنالیست كه با جستارهایش در صفحات «الفبا» اتفاقات ویژه‌ای را در عرصه روزنامه‌نگاری رقم زد، بعدها در آثار ماندگارش به حدیث نفس جامعه تب‌داری پرداخت كه در تشویش فصل‌ها با خوف‌ورجا دست‌وپنجه نرم می‌كرد.

نویسنده و نمایشنامه‌نویس عصیانگری كه چشمه‌های خونین‌دلش، به روان‌خسته‌اش شتك می‌زد، با نگاه رئالیستی و گاه تمثیلی جان تازه‌ای به سطرهای سُكرآور بخشید و با محظوظ گشتن از افسانه‌های زیرخاكی، اتمسفری دل‌انگیز را در تاروپود داستان‌هایش حاكم كرد.

در این میان «گاو» شاهكار ادبی روان‌پزشک برخاسته از دامنه‌های سهند، دستمایه فیلم ماندگار داریوش مهرجویی قرار گرفت تا در پس سال‌ها، صدای مشهدی حسن همچنان از درون اپیزودهای خاكستری به گوش برسد.

آدم‌های غریبِ قصه‌های گوهرمراد همواره به جست‌وجوی مأمنی امن می‌گشتند، غافل از آنكه نجات‌دهندگان به جبر زمانه در روندی استحاله گونه رنگ می‌بازند و رخت جدیدی بر تن خویش پرو می‌كنند. طرفه اینكه اندوه ابدی یك عشقِ پرپر تا آخرین دم از گریبان پزشكی كه پاپتی‌ها را مفت و مجانی ویزیت می‌كرد، دست نكشید و قصه جاودانه دلدادگی او و بانویی به نام طاهره تا گورستان سرد «وارلان» تبریز امتداد یافت.

غلامحسین ساعدی پیش از آنكه طعم پنجاه‌سالگی را بچشد به عالم ناز بال گشود و جان تازه‌ای به خاك سترون پرلاشز بخشید. همو كه ظن و زعم و وهم مردمان خانه پدری را به‌خوبی در نمایشنامه‌ها و داستان‌هایش ترسیم كرد، ناگهان در بعدازظهری نفرین‌شده، به زورقی بی‌هنگام در بخار فلق بدل شد تا در منطقه بیست پاریس همسایه دیواربه‌دیوار صادق هدایت، مارسل پروست و فردریك شوپن لقب بگیرد و در نشیبِ خیابان‌های روشن به‌یقین برسد كه مرگ با همه پیچیدگی‌اش در ذات شب دهكده از صبح سخن می‌گوید. بله مردی كه شاه گلی را بیشتر از شانزه لیزه دوست داشت، به طرز دل‌خراشی در پیچ آخر یک‌فصل معزول، پاییز زده شد و كلمات شورانگیز ذهنِ محشرش را از جوهر خودنویسِ «پاركر» به‌رسم امانت به سپیدی مطهر كاغذها سپرد.

رفیق شفیقِ شاملو كه خود روزگاری در مذمت و نكوهش زندگی چنین نگاشته بود:

«همه‌چیز تعطیل است. رفت‌وآمد تعطیل است، دیدار دوستان تعطیل است، كتاب تعطیل است، خنده، خنده واقعی تعطیل است، گریه هم تعطیل است. روده‌درازی چرا، زندگی تعطیل است.»...

■ امید مافی

منبع: سایت سلیس

T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 کاریکاتور


| سیزده آذر | روز سانسور
جمال رحمتی

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 پاسخ

در حال نوشتن یادداشتی درباره آقای #پرویز_ثابتی و اظهارتش بودیم که این مطلب را از آقای آرش عباسی کارگردان و نمایشنامه‌نویس مقیم ایتالیا در دفاع از زنده یاد دکتر #غلامحسین_ساعدی دیدم.
کوتاه، کافی و گویا



@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 نمایشنامه

#پرواربندان
زنده‌یاد دکتر #علامحسین_ساعدی

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 پوستر

پرواربندان 

نویسنده: #گوهرمراد
کارگردان محمدعلی جعفری

طراح لباس و دکور:
مرتصی ممیز

بازیگران:
یداله شیراندامی، فهیمه راستکار، محمدعلی جعفری،  پرویز فنی‌زاده، داریوش فرهنگ، حمید طاعتی، داوود رشیدی، اصفر سمسارزاده، منوچهر فرید

تالار ۲۵ شهریور ( سنگلج)

زمان: آبان ۱۳۴۲

@goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 سالگرد

دکتر غلامحسین ساعدی
رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس
مبدع و پایه‌گذار قوم‌نگاری علمی ایران

یادش گرامی باد


👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

‍ 🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی

□بخش پنجم

مانی حقیقی: فیلم گاو همیشه به عنوان اثری واقع گرا مطرح شده، در حالی‌که به نظر من مایه‌های مالیخولیایی و هذیانی و سوررئال آن در مقابل رئالیسم یا نئورئالیسمی که به آن منتسب شده خیلی پررنگتر است. نظر خودتان در این باره چیست؟

مهرجویی: اصلا از همان ابتدا نکته‌ی جذاب گاو برای من همین دگرگونی و مسخ این باباست که رگه‌هایی از جهان #کافکایی درش می‌دیدم و به همان مقدار هم مایه‌های جفنگ و ابسورد داشت. گرگور سامسا در #مسخ #کافکا تبدیل به حشره و خرچسونه می‌شود و این‌جا مش حسن تبدیل به گاو می‌شود. یک‌جور مفهوم به هم پیوستن عاشق و معشوق و تداخل آن‌ها و بیرون‌زدن گاو از وجود مش‌حسن در داستان هست که توجه مرا به خودش جلب می‌کرد.
مانی حقیقی: منتقدان از گاو بیشتر به عنوان فیلمی سیاسی یاد کرده‌اند تا اثری فلسفی با مایه‌های اگزیستانسیالیستی. در آن دوران تا چه اندازه خودتان را آدمی سیاسی می‌دانستید؟ آیا برداشت خودتان این بود که دارید یک فیلم سیاسی می‌سازید؟

مهرجویی: آن روزها زمانه سیاست و سیاست‌زدگی بود و همه یک‌جورهایی سیاسی بودند و ولوله‌ی جالبی در فضای روشنفکری ایران به پا بود. شاعران جوانی هم در آن فضا گل کرده بودند، مثل #سهراب‌سپهری و #احمدشاملو و #فروغ‌فرخزاد یا نویسنده‌هایی مثل #جلال‌آل‌احمد. شرایط خاصی بود و تب‌وتاب عجیبی به جان همه افتاده بود. گاو در چنین فضایی ساخته شد. خودم نسبت به فیلم یک دید برشتی داشتم. سعی می‌کردم از این وسیله بیانی به عنوان ابزاری برای طغیان سیاسی استفاده نکنم و نگذارم به تبلیغات سیاسی تبدیل شود، چون اهلش نبودم و اساسا از هنر هم چنین انتظاری نداشتم. به عقیده من هنر باید ابعاد و ظرائف خودش را داشته باشد، نه این که بلندگوی یک تفکر دیگر شود. در ضمن از همان موقع هم به این ایدئولوژی‌های بزرگ مثل فاشیسم و کمونیسم و این‌ها با یک دید شکاک نگاه می‌کردم. آن زمان هنوز نقدهایی که به ایدئولوژی می‌شود برایم تا این حد شفاف نشده بود. روی آن خیلی کار کردم تا به این‌جا رسید. ولی از همان دوره این موضوع را حس می‌کردم و به نظرم می‌رسید که این "ایسم"ها از هر نوعش خطرناک هستند و کار هنر این است که از هرشکلی از ایدئولوژی و ایسم فرا بگذرد. اگرچه ممکن است در هرکار هنری بخشی از این ایدئولوژی‌ها مستتر باشد، ولی هنر اصیل جهت خاص و واضحی به سمت هیچکدام نمی‌گیرد و در دام آن نمی‌افتد. خیلی سر این موضوع با #ساعدی صحبت می‌کردیم، چون او هم همین نگاه را داشت، و با این که در #عزاداران‌بیل با یک روستای فقیر سروکار داشت، اما در مورد فقر شعار نمی‌داد و سعی می‌کرد روابط عمیق انسانی بین این آدمها و روستا را کشف کند. از این جنبه خیلی با هم‌ جفت‌و‌جور بودیم، من در عین‌حال که می‌خواستم آگاهی سیاسی یا شعور اجتماعی بیننده را تقویت کنم، اما از این که شعار بدهم یا مبلغ یک ایسم باشم احتراز می‌کردم.

■ادامه دارد...

http://T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

‍ 🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی
□بخش سوم

مانی حقیقی: دوست دارم درباره آشنایی‌تان با ساعدی بیشتر بگویید؟

مهرجویی: وقتی آمریکا بودم، سردبیر مجله‌ای به اسم #پارس‌ریویو بودم؛ مجله ای درباره ادبیات معاصر ایران. به دلیل ذوقی که در این زمینه داشتم، بخش‌های زیادی از کارها را خودم ترجمه می‌کردم یا می‌نوشتم. برای جور شدن مطالب این مجله با ایران در تماس بودم و کتاب‌های تازه‌ای را که در مورد ادبیات و نویسندگان ایران در می‌آمد برایم می‌فرستادند. از مادرم خواسته بودم کارهای ساعدی را برایم بفرستد و ساعدی بعدها تعریف می‌کرد که یک روز یک خانم چادری آمد در خانه‌مان که به زبان ترکی حرف می‌زد (مادر من به زبان ترکی قفقازی صحبت می‌کرد). خلاصه، گفته بود پسرم آمریکاست و کارهای شما را می‌خواهد. او هم یک بسته‌ی کامل از نمایش‌نامه‌ها و داستان‌هایش برایم فرستاد و از این طریق مکاتبات و نامه نگاری‌های ما شروع شد، بدون این که همدیگر را دیده باشیم. چندتا از داستان‌هایش را ترجمه کردم و در مجله‌ی #پارس‌ریویو گذاشتم و برایش فرستادم که خیلی خوشش آمد. بعد #جلال‌آل‌احمد هم از این کار استقبال کرد و در سفری که به آمریکا داشت، از من خواست بیست‌سی تا از این مجله‌ها برایش بفرستم، چون خیلی متنوع بود و حتی شعرهایی از #فروغ و #شاملو و دیگران را ترجمه کرده بودم و چندتایی داستان از #ساعدی و #بهمن‌فرسی و #نادر‌ابراهیمی هم در این مجله بود. خودم هم متن مفصلی درباره #صادق‌هدایت و #بوف‌کور نوشته بودم. خلاصه از طریق این مجله با #ساعدی آشنا شدم و موقعی که آمدم ایران همدیگر را دیدیم و دوستی و صمیمیت خوبی بینمان ایجاد شد.

▪️ادامه دارد...

http://T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 یادداشت‌هایی برای دوم آذر


#مهرجویی_کارنامه_چهل‌ساله
گفت‌وگوی مانی‌حقیقی با #داریوش_مهرجویی

□ بخش اول

حقیقی: الماس ۳۳ در گیشه موفقیت زیادی نداشت و آن چیزی نشد که شما و تهیه‌کننده‌های فیلم توقعش را داشتید. چه‌طور توانستید امکان ساخت فیلم دومتان را فراهم کنید؟ معمولا وقتی فیلم‌ساز در اولین قدم با شکست روبه‌رو می‌شود، کارگردانی فیلم دوم دشوار می‌شود.

مهرجویی: بعد از الماس ۳۳ حیرت زده و کمی مایوس مانده بودم که چه‌کار باید بکنم. پیشنهادهایی هم برای ساخت اکشن‌های دیگری مطرح می‌شد ولی من حسابی از آن زده شده بودم و خیلی دنبال این بودم که کار دیگری بکنم و مسیر دیگری را بروم. واقعیتش این بود که پیشنهادهای زیادی در این ماه‌ها داشتم. تهیه کننده‌های مختلفی سراغم می‌آمدند و از تکنیک الماس ۳۳ تعریف می‌کردند و می‌گفتند حاضریم روی فیلم دیگری به کارگردانی تو سرمایه بگذاریم، اما طرح‌هایی که می‌دادم رد می‌شد. در همین حیص و بیص بود که به #غلامحسین‌_ساعدی برخوردم که با او از دوره‌ی تحصیل در آمریکا آشنا بودم. مادرم قصه‌ها و نمایش‌نامه‌هایش را می‌خرید و برایم می‌فرستاد و در مجله‌ای که آن‌جا منتشر می‌کردیم ترجمه‌ی انگلیسی کارهایش را چاپ می‌کردیم. وقتی هم به ایران برگشتم، گه‌گاه همدیگر را می‌دیدیم و رفت و آمد داشتیم.

■ ادامه دارد

T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 از امیر نادری

بهت و بغض امیر نادری در واکنش به قتل داریوش مهرجویی: «راه او می‌ماند و برای آینده جوان می‌سازد»/ پیام ویدیویی کارگردان «ساز دهنی» برای شب هفتم داریوش مهرجویی

همزمان با برگزاری شب هفتم داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، امیر نادری با ارسال پیامی ویدیویی که همراه با بهت و بغض او نسبت به این اتفاق بود گفت:«نمی دانم چه باید بگویم. اصلا نمی دانم. به همه تسلیت می‌گویم. آقای مهرجویی حیف شد. ولی او می‌ماند. فیلم‌هایش می‌ماند. راهش می‌ماند. راهش برای آینده جوان می‌سازد.»

T.me/goharmorads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 فیلم

#دایره‌ی_مینا
پنجمین فیلم داریوش مهرجویی
محصول ۱۳۵۳

نخستین فیلم رنگی او و دومین همکاری او با زنده یاد #غلامحسین_ساعدی است.
فیلم به مدت سه سال توقیف بود و در ۱۳۵۶ پروانهٔ نمایش گرفت.


@goharmurads

Читать полностью…

گوهرمراد/غلامحسین ساعدی

🎓 گرافیک

اثر:
عبدالمجید غیبی


@goharmorads

Читать полностью…
Subscribe to a channel