همین که حوصله شعر خواندنی داریم غنیمت است در این روزگار بی برکت... . . شروع فعالیت 👇 March 26 ,2017
خستگیِ بعد از کار رو به خستگیِ بیکاری ترجیح میدم.
Читать полностью…در سکوتِ سینهام دستی دانهی اندوه میکارَد.
- فروغفرخزاد
شب است
و چهرهام بیشتر به جنگ رفته است
تا به مادرم ...
"گروس عبدالملکیان"
میدانستی که من گاهی با آغوش و باقی زمانم را با خیالِ آغوش تو زنده میمانم؟
Читать полностью…- همهی رنجها در حرکتاند ، میگذرند و
روزی دیگر ، انگار هرگز نبودهاند …
اینکه هنوز بویایی-چشاییم به طور کامل برنگشته و فقط ده درصد بوها و طعمها رو حس میکنم عمیقا غمگین و عصبیم کرده.
Читать полностью…بارها شده که روزهای خوبی رو تجربه نکردم. اجازه دادم تا فردا بشه، یه چاله کندم و تو گذشته دفنشون کردم
خسته از رنجی که نه میتوانم آن را بفهمم و نه از آن طفره بروم یا آن را متوقف کنم.
Читать полностью…همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی نمیتوانیم آن ها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد.
- ایلهان برک
یه روزهایی هیچ انگیزهای برای ادامه دادن ندارم، مطلقا هیچی. نه نوری، نه هدفی، نه راهی، فقط به این فکر میکنم که خودم جواب خودم رو چی بدم اگر ادامه ندم؟ به خودم خیلی چیزها بدهکارم حتی بدون انگیزه، حتی بدون نور.
Читать полностью…از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد
فروغ
زندگی همیشه پر از جزئیات و لحظههای زیباست، اما این روزها از لای دستهام سر میخورن و فرصتی برای نوشتنشون پیدا نمیکنم. میترسم این لحظهها برای همیشه از یادم برن.
Читать полностью…هیچجا آروم و قرار ندارم. وقتی خونهم دلم میخواد برم بیرون. میرم بیرون، تنها چیزی که دلم میخواد خونه و اتاقمه.
Читать полностью… شایدپرنده بود که نالید
یا باد در میان درختان
یا من که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تاسف و شرم و درد
بالا می آمدم و از میان پنجره می دیدم که آن دو دست
آن دو سرزنش تلخ و همچنان دراز به سوی دو دست من در روشنایی سپیده دمی کاذب
تحلیل می روند و یک صدا که در افق سرد
فریاد زد
خداحافظ...!
#فروغ_فرخزاد
[پس از اين، هر نور لطيفی که مرا لمس کند، تو خواهی بود.]
Читать полностью…«چرا خوشبختیام از گیاهان کمتر است؟ چرا از تکه سنگی، پستتر و از ماری تنها، تنهاترم؟»
هرامسا
عباس نعلبندیان