همین که حوصله شعر خواندنی داریم غنیمت است در این روزگار بی برکت... . . شروع فعالیت 👇 March 26 ,2017
بیگانه از زمان و زبان هستم
از ارتباط، عاجزم و خسته
نمیشود با واژهها مقابله کرد؛ اگر از آمدن و نوشته شدن منعشان کنی، اشک میشوند و از چشمها بیرون میزنند...
Читать полностью…«تمام دنیا، در برابر دوستی که حرفت را بفهمد ارزش ندارد..
Читать полностью…محمدباقر!
درخت ها را که بریدند
چیزی به جای آن ها نکاشتند
هر روز عصر
سایه ها گرد می آیند
و برای درخت هاشان
گریه می کنند.
محمدباقر!
احساس درختی را دارم
که در مسیر کارخانه ی چوب بری
قرار گرفته است.
غلامرضا بروسان
برام نوشت:
کدام بازوی خوب، کدام ساعتِ خوش، باز پس آرد به من این دیار را که از او خوابهای من میآید و کوچکترین حرکاتِ من؟
بیژن الهی | شهرها | اشراقها | آرتور رمبوЧитать полностью…
و آنقدر به دویدن فکر کردهام
که رویاهایم بوی اسب میدهند..
کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
خستگیِ بعد از کار رو به خستگیِ بیکاری ترجیح میدم.
Читать полностью…در سکوتِ سینهام دستی دانهی اندوه میکارَد.
- فروغفرخزاد
شب است
و چهرهام بیشتر به جنگ رفته است
تا به مادرم ...
"گروس عبدالملکیان"
در تنهایی و سکون میانسالی مثل لاکپشتی غمگین میخواهم از عرض جادهی زندگیام رد بشوم؛ ماشینها نمیگذارند.
Читать полностью…وقتی کنارِ دوستامم حالم خیلی بهتره. رفیقای خوب واقعاً نعمتن ...
Читать полностью…همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی نمیتوانیم آن ها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد.
- ایلهان برک
یه روزهایی هیچ انگیزهای برای ادامه دادن ندارم، مطلقا هیچی. نه نوری، نه هدفی، نه راهی، فقط به این فکر میکنم که خودم جواب خودم رو چی بدم اگر ادامه ندم؟ به خودم خیلی چیزها بدهکارم حتی بدون انگیزه، حتی بدون نور.
Читать полностью…از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد
فروغ
زندگی همیشه پر از جزئیات و لحظههای زیباست، اما این روزها از لای دستهام سر میخورن و فرصتی برای نوشتنشون پیدا نمیکنم. میترسم این لحظهها برای همیشه از یادم برن.
Читать полностью…