graphic_post_instaa | Unsorted

Telegram-канал graphic_post_instaa - Graphic_Post‌_Instaa

41709

برای اطلاع از تعرفه ى تبليغات كانال و پيج با آيدى : @MehdiM22 در ارتباط باشید

Subscribe to a channel

Graphic_Post‌_Instaa

دوستانى كه قصد تبادل با كانال ما دارند با آى دى :

@MehdiM22

در ارتباط باشند ❣️

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

از دوست
به یادگار
دردی
دارم...

#مولانا

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

تا در قلمـرو اش کسـی نگـذارد قـدم

با بوسـه روی پیراهـنِ مـن نشـان گذاشت...

#علیرضا_بدیع

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!

بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟

نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن...

#سيد_على_صالحى

#خسرو_شكيبايى


@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

🍀

دلخوشی ها کم نیست...

#سهراب_سپهری

🍃 @Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی سبب سویش
مرا زین پای بی فرمان چه ها بر سر نمی آید ...

#صائب_تبریزی

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

گشتم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشتند گنهکار نیاید...

#السلام_علی_السلطان
🖤

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

یک شب دلم هوای گریه
یک شب دلم هوای فریاد
امشب دلم
هوای تو کرده ست !

#حسین_منزوی

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

ای مـرغ سحر تـو صـبـح بـرخـاسـتـه ای

ما خود همه شب نخفته ایم از غم دوست


#سعدی

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

خسته‌ام؛
مثلِ در آغوشِ
کسی جا نشدن...

#مهدی_موسوی

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

کنون پرنده ی تو آن فسرده در پاییز
به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز

بسا شگفت که ظرفیت ِ بهارم بود
منی که زیسته بودم مدام در پاییز

چنان به دام عزیز تو بسته است دلم
که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز

شده است از تو و حجم متین تو ، پُر بار
کنون نه تنها بیداری ام که خوابم نیز

چگونه من نکنم میل بوسه در تو ، تویی
که بشکنی ز خدا نیز شیشه ی پرهیز

هراس نیست مرا تا تو در کنار منی
بگو تمام جهانم زند صلای ستیز

تو آن دیاری ، آن سرزمین ِ موعودی
فضای تو همه از جاودانگی لبریز

شکسته ام ز پس خود تمام ِ پُل ها را
من از تو باز نمیگردم ای دیار ِ عزیز .. !

#حسین_منزوی


@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

برخاستن از جان و جهان
مشکل نیست...!
مشکل
ز سر کوی تو،برخواستن است..

#مولانا

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

بنشین؛
مرو که در دلِ شب،
در پناه ماه
خوش‌تر زِ حرف
عشق و سکوت و نگاه نیست
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش
یک‌دم کنارِ دوست نشستن
گناه نیست..!


#فریدون_مشیری

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم

آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم

میل - میل توست اما بی تو باور کن که من

در هچوم باد های سرد پرپر می شوم

#مهدى_فرجى

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_Post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

مژگان به زیر سایه ی ابروی تاق توست،
یا مردم نمازگزار رواق توست؟

آهسته روزگار مرا هم سیاه کن
با خط چشم و آن چه که باب مذاق توست

قندان نقره کاری بازار اصفهان
تقلید ناشیانه ای از سیم ساق توست

افتاده است هشت بهشت از نگاه من
هرجا که چشم کار کند، چارباغ توست

افتاده این که در سر تو نفخه ی من است
افتاده آن چه در دل من اتفاق توست

ما تشنه ی همیم و به هم چون که می رسیم
آغاز احتیاج من و اشتیاق توست

قشلاق کرده ام به تو از دست زندگی
چندی ست پایتخت جهانم، اتاق
توست

#عليرضا_بديع

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

كانال گرافيك پست ، گروه شعر هم داره ، از طريق لينك زير عضو گروهمون هم بشيد :

https://t.me/joinchat/AAAAAEBLndbPj45RuG7d2w

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

#باهم‌_بشنویم...

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

نا امید از تمام داروها
ناامید از دعای هر ساعت
چشمم اما خلاف پاهایم
رو به دروازه ی خراسان است...

#عليرضا_آذر

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

یک روز رفتم
از دوست داشتنت
دست بردارم!

هنوز
بر نگشته ام...

#فاضل_شاهچراغ

@Graphic_post_insta

Читать полностью…

Graphic_Post‌_Instaa

در مدح و ستایش زلـــــف یار !


اجازه بدین یه دور براتون شرح بدم چرا انقدر مو خوبه و شونه کردن موی یار می‌شه بزرگ‌ترین لذت دنیا ...
شما فرض کن بنا به دلایلی که حالا به خودتون مربوطه ، بین‌تون مشکلی پیش‌اومده و به اصطلاح یار آزرده‌خاطر تشریف دارن ،
شما فرض کن از حموم اومده بیرون ،
موها خیس ِ خیس ، داره با خودش غر می‌زنه می‌گه خسته شدم می‌خوام موهام رو کوتاه کنم و همزمان از این اسپری‌های نرم‌کننده که بوی خوبی دارن به موهاش می‌زنه ، شما از اونور براش می‌خونی که :

در مجلس ما عطر میامـیـز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
( #حضرت_حافظ )

با غیظ نگاه‌تون می‌کنه و مشغول ادامه کارش می‌شه که شما ادامه میدین :

ای سیم تن سیاه گیسو
کز فکر سرم سپید کردی
صلح است میان کفر و اسلام
با ما تو هنوز در نبردی ؟
سر بیش گران مکن ، که کردیم
اقرار به بندگی و خردی
با درد توام خوشست ازیراک
هم دردی و هم دوای دردی
گفتی که صبور باش ! هیهات
دل موضع صبر بود و بردی ...
( #حضرت_سعدی )

قاعدتاً دیگه باید بخندن و آشتی کنن ، اما خوب گاهی مشکل پیچیده‌تر از این حرف‌هاست ، و یار با عصبانیت ادامه میدن به شانه کردن موهاشون ...
در این صورت شما ادامه میدی :

مسلسل گیسویش چون شانه کردی
مداوای دل دیوانه کردی ...
( #جامی )

مطمئن باشین که میخنده و بــُرِس رو می‌ذاره رو میز و برمی‌گرده نگاه‌تون میکنه ، اونوقته که شما میری آروم بغلش می‌کنی و میگی :

تار زلفت را جدا مشاطه‌گر از شانه کرد
دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد
( #امیرخسرو_دهلوی )

خوب طبیعتاً ایشون به ناز ادامه میدن و راجع به این موضوع جناب حافظ به زیبایی فرمودن که :

چو یار نـــاز نماید ، شما نیاز کنید ...
( #حضرت_حافظ )

یعنی در واقع به ایشون بگین که :

پای گریزم از شکن گیسوی تو نیست
می‌کش چنان‌که خواهی اسیر کمند را
( #امیرخسرو_دهلوی )

و ادامه بدین که :

گفتی که در این سودا ، غمناک چه می‌گردی ؟
آواره دلی دارم ... در حلقه‌ی گیسویت ...
( #امیرخسرو_دهلوی )

ایشون هم به غر زدن‌هاش ادامه میده ، مى‌گه حالا که تو انقدر دوستش داری خودتم بیا خشکش کن !
میگی ای به روی چشم و با حوصله و طمانینه موهاش رو خشک می‌کنی ،
بعد براش اروم می‌خونی :

جانم فدای زلف تو آن دم که پرسمت ؛
کاین چیست ؟
موی بافته ؟
گویى که : دام توست ...
( #امیرخسرو_دهلوی )

و ادامه میدین :

شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تــو داری
( #رهی_معیری )

اونم یه ذره خوشش میاد ... به‌هرحال هر دختری از شعر خوندن براش لذت می‌بره نه ؟
یکم آروم مى‌شه و مى‌ذاره کارت رو بکنى ، یکم که مى‌گذره میگه بازم شعر بخون برام ...
تو هم لبخند مى‌زنی و میگى :

پریشان کن سر زلف سیاهت ، شانه‌اش با من
سیه زنجیر گیسو باز کن ، دیوانه‌اش با من
( #محمد_تقوی )

نفس می‌کشی ، بوی خوش موهاش تو شامه‌ات پر میشه و ادامه میدی :

عطر گیسوی تو تا ملک سلیمان رفته است
زلف وا کرده‌ای و شانه به سر میخواهی
( #پوریا_شیرانی )

بیشتر خوشش میاد ، چشماش رو مى‌بنده و یه سکوت آرومى همه‌جا رو فرا مى‌گیره ، فقط صدای خش‌خش شونه‌کردن موهاش هست که به اندازه‌ی هزار تا دیازپام آرامش بخش هست ...
یه لحظه چشماش رو باز مى‌کنه و مى‌گه : دیوونه‌اى تو... بازم شعر بلدى ؟
تو هم مى‌خندى و میگى :

یک عمر مى‌توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
( #صائب_تبریزی )

و باز یاد جناب حافظ میوفتی که میگه :

یک قصه بیش نیست غم عشق ! وین عجب
کز هر زبــان که می‌شنوم نامکرر است
( #حضرت_حافظ )

موهاش که خشک شد و شونه کردنش هم تموم شد بلند می‌شه و زل مى‌زنه تو چشمات ، تو چشماش یه حالتی بین تعجب و خوشحالی هستش ،
میگه واقعا انقدر دیوونه‌اى ؟
یعنی می‌خوام بگم انقدر دوستم داری ؟
اونوقت هست که آروم بغلش مى‌کنى و میگى :

گفتمش دل به خم زلف تو در قید بماند
گفت دیوانه همان به که مقید باشد ...
( #هلالی_جغتایی )

و ادامه میدی قهر که بودی حال دلم خراب بود ، اونطور که :

شب گذشته دل از زلف پـُرشـِکـَن می‌گفت
غریب بود ! ز حب الوطن سخن می‌گفت ...
( #صائب_تبریزی )

@Graphic_post_insta

Читать полностью…
Subscribe to a channel