برای اطلاع از تعرفه ى تبليغات كانال و پيج با آيدى : @MehdiM22 در ارتباط باشید
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن کز سرم سودای عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست
اگر پیشم نشینی دل نشانی
و گر غایب شوی در دل نشان هست
به گفتن راست ناید شرح حسنت
ولیکن گفت خواهم تا زبان هست
ندانم قامتست آن یا قیامت
که میگوید چنین سرو روان هست
توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست
بجز پیشت نخواهم سر نهادن
اگر بالین نباشد آستان هست
#سعدی
@Graphic_Post_Insta
كانال گرافيك پست ، گروه شعر هم داره ، از طريق لينك زير عضو گروهمون هم بشيد :
https://t.me/joinchat/AAAAAEBLndbPj45RuG7d2w
اي دل به ره ديده
کردي سفر از پيشم
رفتي و که مي داند
حال سفر دريا.. ؟
#سلمان_ساوجي
@Graphic_Post_Insta
هر صبح در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم او
همه من من همه اویم
او روشنی و گرمی بازار وجود است
درسینه من نیز دلی گرم تر از اوست
او یک سر آسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
ما هر دو در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب پا به فراریم
ما هر دو در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده
جان محو تماشای بهاریم
ما آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم
#فریدون_مشیری
@Graphic_Post_Insta
سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید:
یاد دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خواستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم .شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته ، می خواندم . در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند .
پدر را گفتم : از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت ، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند .
پدر گفت : تو نیز اگر می خفتی ، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
#گلستان_سعدی
@Graphic_Post_Insta
روی بر خاکِ عجز، میگویم
هر سحرگه که باد میآید:
ای که هرگز فرامُشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید؟
#سعدی
@Graphic_Post_Insta
ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی...
#فریدون_مشیری
@Graphic_Post_Insta
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
#فاضل_نظرى
@Graphic_Post_Insta
من چه در پایِ تـــو ریزم
که پسند تو بود
جان و سَــــر را نتوان
گفت که مقداری هست
#سعدی
@Graphic_Post_Insta
از روز دستبرد به باغ و بهار تو
دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو
تقویم را معطل پاییز کرده است
در من مرور باغ همیشه بهار تو
از باغ رد شدی که کشد سر مه تا ابد
بر چشم های میشی نرگس غبار تو
فرهاد کو که کوه به شیرین رهات کند
از یک نگاه کردن شوریده وار تو
کم کم به سنگ سرد سیه می شود بدل
خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو
چشمی به تخت و پخت ندارم. مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو
#حسين_منزوی
@Graphic_Post_Insta
بخوان
به معراج آغوشت مرا
که سرزمین این کولی
از مرز نفس های تو آغاز میشود..
#یغما_گلرویی
@Graphic_Post_Insta