h_jannati | Unsorted

Telegram-канал h_jannati - Hossein_jannati

12391

حسین جنتی_غزلسرا {یک‌جهان نُقصان به یک ارزن‌کمال آمیخته}

Subscribe to a channel

Hossein_jannati

‏.
نشد زِ حشمتِ حاتم به قدرِ یک جُو کم،
وگر برادرِ وی بُول کرد در زمزم!
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

در حقِّ من از هر آنچه دانی مَگُذَر...
از کرده‌ی روشن و نهانی مَگُذَر...
تو نوری و من شیشه، خدایا چه کُنی؟
از بنده‌ی خود اگر توانی مَگُذَر!

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
آمد بهار و رمزی می‌گویمت نهانی
بر نُه‌فلک مبارک، الّا بر او که دانی!
الّا بر او که بویی نشنیده‌است هرگز،
از گلشنِ مروّت وَز باغِ مهربانی
الّا به پیرْاَخمی کَز تُرشیِ مزاجش،
ما را نمانده در یاد، یک‌خنده از جوانی!
الّا بر آن‌که هرگز، ناورده از نبردی،
جز زخمْ مژدگانی، جز مرگ‌ْ ارمغانی!
الّا به باغبانی کَز کِشته‌اش نروید،
جز خارِ خسته‌جانی، جز شاخه‌ی خزانی...
الّا کسی که در مرگ دارد هزار فتویٰ
یک‌مصلحت نداند در کارِ زندگانی!
نوروز، خنده ریزد در جامِ ما فقیران
باشد که زهر ریزد در کاسه‌ی فلانی!
ای نورِ حال‌گَردان! وِی یارِ رویْ‌زردان!
این پرده را بگردان، یک‌بار امتحانی!



#حسین_جنتی


@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
همان سوراخ و آن مار است اینک، باز خود دانید!
برون افتاد از پستوی پَستان راز، خود دانید...
رفیقان! همتی تا نعره‌ی ارباب بشناسیم
که "هَل مِن ناصرِ" شمر است این آواز! خود دانید...
نه هر کَس اژدهایی در میان انداخت موسی شد...
شباهت‌هاست جادو را به آن اعجاز، خود دانید...
الا ای آهوانِ دشتِ خلوت دیده! رَم تا کِی؟!
کمین کرده‌ست در هر بوته تیرانداز... خود دانید
سرابِ مقصد است آن سایه‌ها کز دور پیدا شد...
عنان‌ها می‌کِشد تا منزلِ آغاز، خود دانید...
فراوان کَنده‌ایم ای دوستان! هربار گنجی نیست...
همان سوراخ و آن مار است اینک، باز خود دانید!



#حسین_جنتی
#غزل_تازه
@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

گزیدهٔ«خانوادهٔ سرباز» اثر نیما یوشیج
راوی: ساعد باقری


/channel/nimavamiras

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
به زودی ، منتخبی از کتاب‌های «ن» و «ی» و شعرهای جدید من بیرون از ایران منتشر خواهد شد ، این سهم من از وطن است... فارسی‌زبانان! میهمان خواهید داشت ، می‌دانم با او مهربانید...

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
روزی اگر زمان به عقب رفت،
لَختی در آن دقایقِ بشکوه،
امروز را ببین ز سر کوه
برگرد کُنجِ غار محمد!
والاپیامدار! محمد!
.
#حسین_جنتی
.
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

صوفی پیاله‌پیما، حافظ قرابه‌پرهیز
ای کوته‌آستینان، تا کی درازدستی؟


لسان‌الغیب #حافظ
@delelaal

Читать полностью…

Hossein_jannati

.

داستانِ غم‌های من...
.
دیو را بر تخت دیدم، رنجِ انسان یادم آمد
صبر کردم چون زِ انگشتِ سلیمان یادم آمد!
خویش را در معرضِ بادی نه چندان سخت دیدم
کاخ فردوسی در اقصای خراسان یادم آمد!
خواستم تا پیرهن از ترسِ تنهایی بدرّم
شاعری تنها به غربتگاهِ یُمگان یادم آمد!
رو به سوی آسمان کردم که تا چند این صبوری؟
ناله در نایم فسرد و سعدِ سلمان یادم آمد!
چنگ در مو بردم از اندو و از غم ناله کردم
گیسوی عطار در چنگالِ تُرکان یادم آمد!
دست یازیدم ولی دست از بغل بیرون نکردند..
تلخ خندیدم که از شعرِ زمستان یادم آمد!
دوستان چون میله هایی سرد گِردم را گرفتند
ارغوانِ سایه را در بندِ زندان یادم آمد!
خواستم نفرین کنم همشهریانم را و ناگه
آن پلنگِ منزوی در رنجِ زنجان یادم آمد !
.
#حسین_جنتی
.
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
سخنِ عالمانه‌ای درباره ساز و کارِ بیت در شعر فارسی از دکتر امیرحسین نیکزاد:
.
https://babelbookreview.com/barupost/%d8%b4%da%a9%d9%84%d9%90-%d8%a8%db%8c%d8%aa/
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
دل، در گروِ چند هنر داشتم، این شد...
ای بی سپران! من که سپر داشتم این شد!
رودی که به سَد خورد، زِ اندوه ورم کرد...
یعنی عطشِ سیر و سفر داشتم این شد!
خاکسترِ گردوبُنِ پیری به چناری،
میگفت که بسیار ثمر داشتم این شد!
با خاکِ سیه، جمجمه ی خالیِ جمشید،
فرمود زِ افلاک خبر داشتم این شد!
نی گفت که تلخ است جهان، گفتمش این نیست...
نالید که من بارِ شِکَر داشتم این شد!!
.
#حسین_جنتی
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
تازه مسلمانان و کاسه‌های داغ‌تر از آش بشنوند و بخوانند:

می‎شکافد لبِ مرا سخنم!
ذوالفقارِ علی‎ست در دهنم!
مصلحت در زبان‌‎درازی نیست...
ذوالفقارِ علی‎ست، بازی نیست!
لاجرم جز علی نمی‎دانم...
جز علی را ولی نمی‎دانم...
آنچنانم که مادرم می‎خواست
خاکِ نعلینِ حیدرم می‎خواست!
فقر و بی دست و پایی‎ام مَنِگَر...
شیعه‎ی مرتضی سر است و جگر!
سر، که بار است، بر زمین بادا
جگری مانده، آتشین بادا!
جگری غربتِ قرون با او
هفت دریای واژگون با او!
جگری هفت شیرِ نر در وی!
هر یکی هفت‎مَن جگر در وی!
جگری داغ پُشتِ داغ زده...
ریشخندی به چلچراغ زده!
جگری اینچنین به هول و وَلا،
جگرِ حمزه، سیدالشهدا!
این جگر، جا برای سَر نگذاشت!
میلِ سَر داشتم، جگر نگذاشت!
از همان کودکی سَرَم پَر داشت...
تیغ را کودکانه باور داشت...
تیغ از دور دلبری می‌‎کرد،
سَر به گهواره سَرسَری می‎کرد!
چه سَری؟ رازدارِ ساغرها...
چه سَری؟ سرشناسِ خنجرها!
چه سَری؟ شب، گرسنه رفته به خواب...
چه سَری؟ دشمنِ دروغ و نقاب...
سرِ از غصه ناله بُرده به چاه!
سرِ نادیده مِهرِ شال و کلاه...
خود، مرا جای و جامه اطلس نیست،
اینچنینم که باکم از کس نیست!
با سخندان، سخنوری کردن،
نیست کمتر زِ عنتری کردن!
با غلامِ علی درشت مشو!
پشه‎ای! پاچه‎گیرِ مُشت مشو!
خوش ندارم به خنده فوت کنم،
تا که چون کاه زیر و روت کنم...
.
.
#حسین_جنتی



@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
.
اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!
گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!
کفن‌کِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،
دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!
شرابِ خُلَّرِ شیراز داده‌ام از دست...
خبر زِ خمره‌ی گیراتری نباشد چه؟!
چنین که زحمتِ پرهیز بُرده‌ام اینجا،
به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!
بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟
در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!
.
#حسین_جنتی
@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
فردا یکشنبه بیست‌وهشتم آبان با اشتیاق.

Читать полностью…

Hossein_jannati

https://www.h-jannati.ir/?page_id=104
.
ظرفیت باقیمانده هشت نفر.

Читать полностью…

Hossein_jannati

.

قسم به فقر که حلّال رنگ ایمان است
قسم به "نان" که میان حروف انسان است
قسم به سگ که نمیترسد از وفاداری
قسم به مرد که تا بوق سگ پی نان است!
قسم به "درد" که از هر طرف که میبینیش
یکیست، خیره از آن سان که حال"نادان" است
قسم به مردم نادان که با کمال قصور
خیال میکند از پیروان لقمان است!
قسم به خون که روان است سوی نیشابور
قسم به "چشم" که سوغات فتح کرمان است
قسم به گندم ری گرچه مدتیست مدید
خراج خاصهی دولتسرای طهران است!
بقای سلطنت هیچکس نمیبینم
مگر خدا که به ذات از قدیم سلطان است!
#حسین_جنتی
.
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

در واتساپ:
https://whatsapp.com/channel/0029VaSLRdDDjiOfMLY28o3Z

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
دوره «بلاغت خصوصی»
شناخت بلاغت خصوصی سه شاعر بزرگ، حافظ، سعدی، بیدل
فقط دوستانی که در دوره اول کارگاه شرکت کرده‌اند ثبت‌نام کنند.
دوستانی که در دوره قبلی بلاغت خصوصی شرکت کرده‌اند دقت کنند که مباحث تکراری‌ست، لطفا ثبت‌نام نکنید♥️
ثبت‌نام فقط از طریق تماس با آپامه.
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

https://x.com/hossein_jannati/status/1762077240701940107?t=m6_NAwQHrRrBmQNl8q9WHw&s=35

Читать полностью…

Hossein_jannati

گزیدهٔ«خانوادهٔ سرباز» اثر نیما یوشیج
راوی: ساعد باقری


/channel/nimavamiras

Читать полностью…

Hossein_jannati

‏.
عزا، عزاست، اگرچند با چراغ و چراغان،
به زورِ رنگ و نوا گُل زنی و عید بسازی...
.
@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.

همین، تا پر گشودم از قفس ها سر در آوردم،
 غلط کردم به شوق باغ ، گویا پر در آوردم
دهان تا باز کردم مُنکرانم طعنه ها کردند
 غزل گفتم، گمان کردند پیغمبر در آوردم
اگر شمشیر عریان پیشِ رویم بود خندیدم
 چو بودا در جواب از جیب ، نیلوفر در آوردم!
درختی ساده ام، آری جفای باغبانم را،
 هرس پنداشتم، پس شاخه ای دیگر در آوردم!
به خود آرایشِ "بَزمی" گرفتم تا بیاسایم
 غم از هرسو که آمد بر سرم، ساغر در آوردم
جهانِ سخت را آسان گرفتم، شعرِ تَر گفتم
 به مضمون ، موم از دکانِ آهنگر در آوردم
ندارم عادتِ منت کشیدن، حالِ من خوب است
 زِ بس با دستِ خود از پُشتِ خود خنجر در آوردم
زِ عُمرِ رفته آهی ماند، بر آیینه ی جانم
 طلا در کوره کردم، مُشتِ خاکستر درآوردم!

 .
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

اطلاع از برنامه‌های شب‌های شعر طهران:
@tehrannp
@tehrannp
@tehrannp

Читать полностью…

Hossein_jannati

گرفتم اینکه معادی ست ، با حساب و کتابی
مرا که خود عددی نیستم چه عرضِ حسابی؟!
بگو:هنوز گرفتارِ درکِ هستیِ خویش است
اگر که بود در آن بلبشو حضور و غیابی!
.
.
#حسين_جنتى
@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
چگونه‌ای؟!
#حسین_جنتی
@h_jannati
.

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
مسلمانانم از بی‌مایگی کافر می‌انگارند...
خداناباورانم پورِ پیغمبر می‌انگارند!
به رفعِ تشنگی لب می‌گذارم بر لبی گاهی،
یکی صهبای کوثر، وآن‌یکی ساغر می‌انگارند!
اگر دَر می‌گشایم فرقه‌ای دیوار می‌بینند...
وگر دیوار بگذارم گروهی دَر می‌انگارند!
به مستان می‌رسم، با خویش می‌گویند: شیخ آمد!
به مسجد می‌روم آتش‌زنِ منبر می‌انگارند!!
اگر گُل بشکفم، نمرود در آبم می‌اندازد...
وگر آتش درآرَم، شاخِ نیلوفر می‌انگارند...
الفبای عصا افکنده‌ام در کار و می‌بینم،
که این ناباورانم راست جادوگر می‌انگارند!
چه در آیینه‌ی شعر است؟ جبراییل، یا شیطان؟!
چه باک از دیگران؟ چون تا ابد دیگر می‌انگارند...
کلیمی در گریبان کرده‌ام پنهان و خاموشم
دهان‌های وقاحت گرچه صد دفتر می‌انگارند...
.
#حسین_جنتی
#تازه
@h_jannati

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
همراهانِ شب‌های شعر طهران بخوانند ❤️
.
https://www.h-jannati.ir/?p=1051

Читать полностью…

Hossein_jannati

.
ثبت نام در کارگاه "حضوری" تهران

Читать полностью…

Hossein_jannati

فردا با اشتیاق در خدمتیم

Читать полностью…

Hossein_jannati

https://www.h-jannati.ir/?page_id=104

Читать полностью…
Subscribe to a channel