مکتبی که بشر را به نهفته ترین رازهای خلقت و ملکوتی ترین فضائل ومکارم اخلاقی آشنامی سازد و نهال عشق ومحبت را در قلوب دلدادگانش چنان بارور می سازد که به همگان عشق ورزند وسراسر عشق شوند. چشم(💎)سوم پیج اینستا گرام https://instagram.com/parvazrooh110
یونگ در راستای پذیرش و مواجه شدن با ترسها یک جملهی زیبا میگه:
«بگذار سقوط کنی، اگر قرار است سقوط کنی، آنچه خواهی شد، تو را خواهد گرفت.»
@haghightx
تفکر، ذهن و بیذهنی
قبلاً گفتیم که فکر ذهن و خود هر سه یکی هستند و اینطور نیست که مظروفی بنام ذهن باشد و فکر در آن در حال جریان باشد.
وظیفه رهرو و بهعبارتدیگر، خوراک معنوی رهرو در ابتدای سلوک تفکر است. یک رهرو حکم کارخانهای را دارد که مواد خام اولیه را وارد کارخانه ذهن میکند و با تجزیه و تحلیل آنها و مورد بررسی و ارزیابی قرار دادن آنها، در جان خود معرفت و حکمت تولید و استخراج میکند.
رهرو آنقدر باید در مسیر خودشناسی و دیگرشناسی و جهانشناسی گام بردارد و آنقدر نسبت به دنیای پیرامون خود و نفس خود شناخت پیدا کند تا برسد به درجه و مرتبهای که از ذهن و اندیشیدین بینیاز و وارد بیذهنی شود و حالتی از بیذهنی به وی دست دهد.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۸۹
@haghightx
ای روح بزرگ! ... ای خالق تمام هستی!
به قلب، ذهن، جسم و روح من خوش آمدی
اینجا همیشه جای توست
خردی به من عطا فرما تا صدای درونم را ارج نهم
و قدرتی، تا در حالی که آوای مقدس خویش را سر داده ام،
استوار باقی بمانم
مرا به راهی که برای من مقرر شده است،
هدایت فرما
و به من شجاعتی ده
تا آنچه برایم دست یافتنی است را پی گیرم
برای تلاش هایم و تعالیم آن سپاسگزارم
دعاهای سرخپوستی
کتاب سرخپوستان بزرگ می گویند
@haghightx
تغيير، اولش سخته، وسط هاش حسابى بهم ريخته ست، اما آخرش باشكوه و زيباست🌱
@haghightx
صبحتون زیبا
مراقبه
عبور از ذهن :
ما ناچاریم که از ذهن شروع کنیم، زیرا همه در ذهن هستیم و همه ذهن و خیال هستیم، باید از ذهن شروع کرد و سپس از آن عبور کرد.
اگر کسی بخواهد از نقطه «الف» به نقطه «ب» برود آنچه که مانع و حجاب وی است، مسیر و فاصلهای است که بین نقطه «الف و ب» وجود دارد، این مسیر و جاده، در عینحال راهی است که راهرو با دنبال کردن آن به مقصد میرسد؛ بنابراین ذهن در عین اینکه حجاب و مانع است، همین ذهن مسیری است که طالب کمال را به مقصد میرساند.
پس باید از ذهن خود آگاه بود و افکاری که در حال جریان یافتن در ذهن هستند را دنبال کرد، دنبال کردن همین افکار است که سرانجام به بیفکری و بیذهنی میانجامد.
از ذهن شلوغ و پر سر و صدا نباید مایوس شد و فقط باید از آن آگاه بود. افکار چون تاریکی هستند ماهیتشان با ماهیت تاریکی یکی است. تاریکی بسیار واقعی بنظر میآید اما همین که نور مراقبه وارد شود، ناپدید میشوند. تاریکی فقط نمودی ظاهری دارد، پدیدهای خیالی است چون نور وجود ندارد، تاریکی خود را نشان میدهد. نمیتوان بهطور مستقیم کاری را در مورد آن انجام داد، زیرا که اصلاً وجود ندارد هیچ وزنی ندارد، تاریکی همان نبود نور است. یک «نبودن» است.
بنابراین وقتی نور وارد شود به دلیل حضور نور، «نبودن» ناپدید میشود؛ و چنین است ذهن. ذهن یعنی نبود مراقبه. همین که انسان وارد مراقبه میشود، با نور مراقبه و آگاهی، ذهن چون تاریکی ناپدید میشود و در آن لحظه در مییابد که در دنیایی خیالی و غیر واقعی به سر میبرده است. ذهن همان دنیای خیالی است که ما در آن زندگی میکنیم.
باید با صبر و حوصله تمام، افکار را تجزیه و تحلیل و آنالیز کرد و علت آن را جستجو کرد، با آمدن نورِ مراقبه، افکار و ذهن محو میشوند. آگاهی نور است از طریق مراقبه و کسب معرفت، آگاهیهای خود را باید گسترس داد، با آمدن آگاهیها، جایی برای ظلمت و افکار نیست.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۲۰
@haghightx
مسیری که یک انسان معمولی را به مبارز تبدیل میکند خیلی دشوار است. احساس بودن در مرکز هر چیزی، و نیاز به اینکه همیشه حرف آخری داشته باشیم، تا ابد در جریان است. احساس اهمیت میکنیم و هنگامی که کسی مهم است، هر قصدی برای تغییر یک پروسه دشوار، دردآور و آهسته است.
📘کتاب ملاقات با ناوال
@haghightx
سکوت،
بزرگترین استادِ زندگیست.
سکوت،
همان حمایتگریست که هر لحظه حضور دارد تا ما را به خودمان هدیه دهد،
آگاهی را در عظمتش جاری سازد.
سکوت،
همان معلمی ست که به من آموخت جنگیدن با زندگی یعنی نداشتن تواضع.
آری...
آنگاه که سکوت استادت شود،
میآموزی که هر ذره را احساس کنی، بفهمی، درکش کنی.
سکوت،
میآموزد که ما انسانها دردهای مشترکی هستیم که تنها در فرار از درد با هم متفاوتیم.
که ما انسانها پُر هستیم از یکدیگر و جدایی توهمی بیش نیست.
سکوت،
آموخت دوست بدارم، حس کنم، درک کنم، باشم.
سکوت،
میوه های کال وجودت را آبیاری میکند،
نور می دهد و در تمام خودت تبدیل به میوهء عشق میکند.
وقتی
در مسیر
پیدا کردن زندگی هستی،
فراموش نکن
که زندگی کنی....
@haghightx
"مراحل سلوک"
1_ سالک ابتدا با انگیزه ی نیل به زندگی بهتر، به سلوک کشیده می شود.
در این مرحله آرزوی او، دعای او، خواست او، خیر و برکت های مادی و بهره مندی غنی تر از مواهب زندگی است.
2_ وقتی دریافت که اینگونه بهره مندی ها، چیزی نیست که روح او را سیراب کند، به آرزوهای معنوی کشیده می شود.
در این مرحله آرزوی او، خواست او، برخورداری از توانائیهای معنوی، ماورائی و اقتدار روحی است.
3_ در مرحله سوم، اگر شمّه ای از خلوص و نورانیت در وجودش باشد با پیر خود
روبرو می شود.
این پیر برای هر سالکی به گونه ای
ظهور می کند
که متناسب با قابلیت اوست.
این مرحله، رهایی از آرزوست.
مادی و معنوی فرقی نمی کند.
4_ در چهارمین مرحله،
روح و روان سالک از تعلقات رهاست،
وجودش خالی از هر خواسته و آرزوی نفسانی است.
او تسلیم است.
کار می کند بی آنکه دل در گرو نتیجه ای داشته باشد.
پس هر اتفاقی که بیفتد، از پروردگارش راضی و خشنود است.
چنین کسی با داشته ها کار می کند و در حسرت نداشته ها فرو نمی رود.
اما با این وجود هنوز ضعفی در کار است.
او "من" خود را حس می کند!
یکی "من" و دیگری "حق".
5_ سالک با دور انداختن ذهن و محتویاتش، قبل از مرگ، میمیرد!
این موتی اختیاری و آگاهانه است.
با این مرگ، "من" موهوم او زایل می شود و سالک به آنی به "کل" واصِل میگردد.
او دگر در ذهن نیست، در روح است.
خودانگیخته عمل می کند، فکر نمی کند.
6_ در این مرحله چیزی برای گفتن وجود ندارد.
"سکوت محض" است.
یک سکوت همه جانبه.
@haghightx
چه رابطهای بین عشق و لذّات جنسی و عرفان وجود دارد؟
از برخی شعرهای عرفا معلوم میشود آنها در عالم سلوک و مستی روابطی شبیه روابط جنسی و معاشقه با یک معشوق دلربا برقرار میکردند؟ در پاسخ به سؤال ذکر چند نکته ضروری است:
1⃣: میان عرفان حقیقی و راستین با لذت جنسی نامشروع نهتنها هیچ رابطهای وجود ندارد بلکه این دو با یکدیگر تقابل و تضاد دارند.
2⃣: لذت جنسی، گرایش مادی و حیوانی است که هر چند اصل وجودش ضرورت دارد، ولی درصورتیکه از موازین شرعی و عقلی فراتر رود، انسان را به سمت و سوی دنیا و عالم ماده کشانده و او را از عالم تجرّد و ملکوت که عرصه معرفت و قلمرو عرفان و عشق حقیقی است دور میسازد.
3⃣: بعضی از اشعار شاعران، بنا به عللی، دارای ایهام است درصورتیکه سطحی نگری و حمل بر ظاهر شوند، چنین توهمی را ایجاد میکند که آنها اهل شهوترانی و هم جنس بازی و شراب خواری و مانند آن بودهاند. درحالیکه همه اهل معرفت اذعان دارند که معرفت حقیقی تنها با اطاعت از خداوند و بندگی خالصانه و دوری از گناهان و شهوات و هوسها حاصل میشود و بدون آن معرفت توهم و خیالی بیش نیست و واقعیت ندارد.
4⃣: عشقی که از نوع اول مجازی، یعنی حیوانی باشد که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را میخواهد و به جنبههای جنسی او نظر دارد که در این عشق دیری نمیپاید که رو به سردی و خاموشی میرود و پایان میپذیرد.
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، هرزه سودایی بود
اما نوع دوم یعنی عشق پاک و عفیف که در آن اگر چه نظر عاشق به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی میشود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون میگردد.
«المجاز قنطره الحقیقه: مجاز پلى به سوى حقیقت است.»
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبرست
(مولوی)
سرّ این امر را در این میدانند که مهمترین خاصیت دوست داشتن و دل به کسى سپردن، آن است که تفرّق را تجمع کرده، همّ آدمی را واحد میکند.
محبت را به دل دادن صفای سینه میخواهد
کسی را دوست داشتن دلی بیکینه میخواهد
آدمى در پرتو این عشق پس از آن که تعلقات وگرایشات بسیار در درون او غوغا میکردند و او را کلافه مینمودند، به سوى یک قبله رو میکند و همه همّ و غمّ او را یکی میکند.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مگرتعلق خاطر به ماه رخساری
که خاطر از همه غمها به مهر او شاد است
گوهر عشق مجازى به عاشق وحدت، شخصیت و تمامیت روح و جمعیت خاطر میبخشد و نفس را آماده میکند که اگر از او دستگیرى شود، گام دشوار بعدى را نیز بردارد و این معشوق مجازى را به معشوق حقیقى بدل کند.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۱۴۲
@haghightx
"مشاهده" برتر از محاضره و مکاشفه است.
غیر قابل قیاس است.
"محاضره"، حضور قلب است
در پیشگاه حق.
"مکاشفه"، حضور اوست
در وجود تو.
اما در "مشاهده" هیچ دوئیتی نیست.
دوگانگی محو شده است.
رفت و آمدی در کار نیست.
چه نه مشاهده کننده ای هست
و نه مشاهده شونده ای.
آنچه که هست یک کل کامل
غیر قابل توضیح است.
@haghightx
اقسام سکوت عارفانه:
اگر بخواهیم برای تجربه عرفانی خاموشی ضمیر به لحاظ عمق و شدت آن مراتب قائل شویم دو سطح از خاموشی ضمیر قابل تمیز است.
1⃣- سکوت در مقام فنا
نخست نوعی از خاموشی ضمیر که عارف در آن به خاموش بودن ضمیر آگاهی دارد و میداند که خاموش است بهعبارتدیگر در این حالت تنها غفلت از اشیاء و ماسوای عارف تحقق یافته است.
2⃣- سکوت در مقام فنا از فنا
در نوع دوم عارف از خاموش بودن خود هم آگاهی ندارد و درواقع به مقام خاموشی از خاموشی رسیده است که معادل است با فنای از فنا.
محو خودآگاهی و فقدان «من» را تنها در پرتو این باور است که میتوان تبیین کرد و در این مقام است که خداآگاهی تحقق مییابد به تعبیری هنگامی که قلب، خدا تعالی را در بر میگیرد چیزی دیگر در آن نمیگنجد گویی که حق آن را پر کرده است معنای آن این است که هنگامی که قلب در تجلی به حق مینگرد امکان ندارد که با وجود آن به غیر نظر کند.
صورت و معنی تو شوم چون رسی
بعد محو شود صورت من در لقا
(مولوی)
این فروپاشی نفس که در آثار عرفانی از آن به فنا از فنا و با تعابیری از قبیل محو یاد شده است، در سلوک عرفانی اهمیتی بنیادین دارد و بلکه از این فراتر به قول ابوسعید اساسا " طریقت همه محو کلی است؛ و با این تهی شدن ذهن از تصورات و تصاویر است که امکان دریافت حقایق فراهم میشود.
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۷۵۷
@haghightx
سعی نکن همه چیز را توجیه کنی: دنیا اسرار آمیز است. آنچه ما می بینیم همه دنیا نیست. خیلی بیش از این ها وجود دارد. آن قدر زیاد که در واقع بی نهایت است. پس وقتی می کوشی تمامی آن را برای خودت توجیه کنی، فقط موفق می شوی دنیای مانوسی بسازی. اگر من و تو اینجا هستیم، در دنیایی که تو واقعی می نامی، برای این است که هر دو ما آن را می شناسیم. تو دنیای اقتدار را نمی شناسی و به همین دلیل هم نمی توانی از آن دنیای مانوسی بسازی.
📚کتاب سفر به دیگر سو
@haghightx
آدم آن است که در او دمیده اند.
دَم دارد. دَم الهی.
انسان آن است که آن سان است.
به سان خالقش است. انس دارد.
بشر آن است که در واژه اش شر دارد.
اهل تضاد و درگیری است.
@haghightx
✨هــــــو✨
به 💫عصر آگاهی💫
دنیایی فراتر از محسوسات خوش آمدید🕊
هدف این کانال، آگاهی درزمینه مطالب عرفانی،ادبی، روانشناختی وعلمی میباشد🪐✨
@agahi141
/channel/agahi141
اقسام سکوت :
سکوت سالکانه و سکوت عارفانه
این سکوت ناظر به آفات زبان است. رهرو راه حقیقت برای سلوک بهسوی حق، ابتدا باید مسیر خود را از رذایل اخلاقی پاک کند. ازاینرو عارفانِ کوی حق، رهروان را در کنار کمخوابی و کمخوراکی، به کمگویی و گزیدهگویی توصیه میکنند. البتّه باید دانست که این نوع سکوت، در عمل و در مقام صحبت کردن و پر حرفی معنا پیدا میکند. بهعبارتدیگر، سکوت سالکانه مربوط به حوزه گفتار است.
در این مرحله، رهرو با مخالفت و مبارزه با نفسی که انجام میدهد، این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
پس از تحقق سکوت و خاموشی در دنیای پیرامون نوبت به سکوت و خاموشی در درون میرسد. در این مرحله نیز رهرو میباید مراتب اول و دوم مراقبه را بهکار بندد.
اغلب کسانی که وارد عرصه سیروسلوک میشوند اولین و مهمترین خواسته و یا سؤال آنان این است که چکار کنیم که به سکوت برسیم و یا چکار کنیم که در نماز حضور قلب داشته یاشیم و یا سایر عناوین مشابه.
اینکه شخص از گردِ راه برسد و بدون اینکه آموزشهای علمی و تمرینهای عملی لازم را دیده باشد، از همان ابتدا توقع داشته باشد که بتواند سکوت را در خود حکمفرما نماید و یا حضور قلب داشته باشد، مثل این میماند که کسی بهعنوان مثال، وارد باشگاه ژیمیناستیک شود و به محض ورود از مربی سؤال کند که من آمدهام تا دو تا پشتک وارو بزنم؛ و یا در مثالی دیگر، کسی وارد آموزشگاه خوشنویسی شود و در بدو ورود، به مربی بگوید که: من چگونه میتوانم بنویسم «توانا بود هر که دانا بود» که مربی در پاسخ خواهد گفت که: لازم است که شما سالیانی با نظم و ترتیب در کلاسها حضور پیدا کنید و به تدریج با اصول علمی و عملی رشته و یا هنر مورد دلخواه خود آشنا شوید و پس از کسب مهارتهای لازم نوبت به نوشتن خط خوب هم میرسد.
در مورد سکوت هم دقیقاً همینطور است. رهرو ابتدا باید با صبر، حوصله و استقامت مراحل ابتدایی مراقبه را پشت سر بگذارد و پس از رسیدن به منازل بالا و کسب توانایی لازم، وقت آن میرسد که بهطور کامل اغیار بیرونی و سپس اغیار درونی را واپس زده و یکسره متوجه خدای متعال گردد.
کسانی که بدون اینکه شناخت صحیحی از مسیر و راه داشته باشد و بدون اینکه زیر نظر استاد حاذق و ره رفتهای باشند، خودسرانه تمریناتی انجام میدهند و توقعاتی از خود، از مسیر و از خدا دارند، هیچگاه به مقصد نمیرسند و در کوتاهترین مدتی این راه را رها خواهند کرد.
منبع #کتاب_رهروان_تنها صفحه ۷۵۹
@haghightx
گر ز آمدنت خبر بیارند
من جان بدهم به مژدگانی
#سعدی
@haghightx
شور آینده را نداشته باشید
و غم گذشته را نخورید.
هر روز را از صبح تا شب
برای همان روز زندگی کنید...
@haghightx
همه ما انسانها تنها یک نفر هستیم
ولی به علت خواب رفتن در ذهن و ایجاد انواع و اقسام کارما ها خودمان را به صورت انسانهای متفاوت دیگری تکثیر داده ایم و فکر میکنیم که دیگران از ما جدا هستند ،درصورتیکه داریم به فرد کپی شده از خودمان که توسط ذهنمان خلق شده است نگاه میکنیم .
@haghightx
عشق بورز، بی آن که توقع داشته باشی.
ببخش، بی آنکه منّت گذاری.
گره گشا شو، بی آن که سروَری نمایی.
بیاموز، بی آن که تکبر ورزی.
خدمتگزار باش، بی آن که طالب شهرت شوی.
@haghightx
سلام
صبح بخیر
الهی!
مرا در قلب کسی سنگین قرار نده
و از هرکس که آرزوی دور بودنم را دارد دورم بگردان!
حتی اگر آن شخص در قلبم
بسیار عزیز باشد
@haghightx
مودرا برای عشق به خود
متصل شدن به رودخانه ی «عشق به خود»
دست چپ خود را به آرامی روی قلب خود بگذارید و سپس دست راست خود را روی دست چپ خود مانند یک آغوش آرامش بگذارید. این کار باعث میشود که قلب آرام شود و انرژی ملایمی در اطراف قلب شما ساطع شود.
روزانه پنج دقیقه، برای افزایش سطح انرژی «چاکرای قلب» خود و «عشق به خود» این مودرا را انجام دهید.
@haghightx
تنها یک تعلیم وجود دارد،
و آن آزادی است.
در تعلیم آزاد شدن،
هیچ زنجیری مقدس نیست.
هیچ تعلقی ارزشمند نیست.
هیچ توقفگاهی همیشگی نیست.
در آزاد شدن، "حال" موج می زند.
شکوفایی، فصلی نیست، هر لحظه است.
پویاست.
اساس این تعلیم، گذر است.
حتی اگر قدم از قدم برنداری،
باز در حال گذری.
@haghightx
یونگ معتقد بود که ما برای درک سطوح عمیق روان به دانش اسطوره شناسی نیاز داریم، زیرا اسطوره ها در واقع نوعی فرافکنی ناخودآگاه برای درک معنای واقعی رؤیا هستند.
خود آموز یونگ
روت اسنودن
@haghightx
یاد بگیریم زندگی را فریاد نزنیم
زندگی را بشنویم ، بشناسیم
و زندگی را زندگی کنیم ...
زندگی موهبتی است الهی که هر روز
تکرار میشود بدون کهنه شدن ...
زندگی کلاس درسی است که هر روز
میاموزد که چگونه باید رفتار کرد
اگر توانستیم با مثلث ،
خالق و خود و مخلوقات ارتباط بگیریم
و آن را درست ترسیم نماییم
زندگی خود واقعی و زیبایش را نمایان خواهد کرد
زندگی را باید زندگی کرد
زندگیتون سرشار از عشق و آرامش
@haghightx
شاگردی به نزد استادی ذن رفت،
و به او گفت؛
استاد؛ مرا تعلیم ده تا آموخته های
شما را بیاموزم .
استاد گفت؛
تعلیم ام ، " نه آموختگی" است !
@haghightx