چینپیشانیتو شرحپریشانیماست @HSafaeipour سوگوار مریم؛ رفیق تمام راه دکترای فلسفه علم طراح و مدرس مهارتهای نرم مدیر عامل موسسه تیزفکری @tizfekri #تفکر_انتقادی #تفکر_خلاق #تفکر_طراحی #نگارش_دانشگاهی #نویسندگی_اجتماعی #حل_خلاق_مسئله
زیباترین جدایی*
حامد صفاييپور
- نه مریمجان! من این را نمیگویم!
- چی میگه خاله؟
- اجازه بدهید نگویم!
- نه لطفاً بگویید!
- مریمجان میگوید دوست دارم جایی دفنم کنید که خیلی دور نباشد! بتوانید به من سر بزنید!
ای دریغ! خانواده همسر من فامیلی دارند در آمریکا که همانطور که ما کلید را در در میکنیم و وارد خانه میشویم با ارواح ارتباط میگیرد! جملات بالا بخشی از صحبتهایی است که ما با او «تلفنی» و او با مریم، رد و بدل کرد. چه زمانی؟ همان روز دومی که مریم در آی.سی.یو بود و دیگر با کمک دستگاه نفس میکشید. اگر در ذهنتان این سؤال وجود دارد که آیا ما باید این حرفها را باور کنیم یا نه؟ واقعیت است یا نه؟ عارضم به خدمتتان که: «من، نمیدانم!» خودم هم تلاشی برای رد و قبول آن نکردهام! اما با شناختی که پس از ۲۱سال زندگی مشترک با مریم دارم، این را تأیید میکنم که این درخواست، میتواند از درخواستهای اول مریم باشد. اینکه بخواهد جایی کنار خانواده به خصوص کنار مادربزرگش، مامان پروانه؛ پدربزرگش، بابا دکتر، و خواهر کوچکش، زهره، باشد. شیرینترین خاطرات کودکی مریم حضور در خانه-باغِ «مامان پروانه» بود. همانجایی که بعدها مکان اصلی خیریه الزهرا (س) شد و هربار که ما در دوران نامزدی قدمزنان به آنجا میرفتیم میدیدیم خانمهایی در حال دستهبندی اغذیه و البسه هستند. خاطره پُرتکراری که مریم همیشه برایم تعریف میکرد این بود که زمانی گریهکنان از دبستان ملک به مطبِ بابا دکتر در خیابان فردوسی رفته یا چند روزی را در خانه-باغِ «مامان پروانه» بازی کرده است. خب، طبیعی است که حالا چنین درخواستی را در این تماس روحانی برایمان بگوید!
این بود که آن شبی که با شنیدن خبر فوتِ مریم، همۀ خانواده دور هم جمع شدیم تا هم سوگواری کنیم و هم گفتوگویی دربارۀ زمان و مزار خاکسپاری داشته باشیم، گزینۀ اول خاکسپاری در قطعۀ چ ۱۳ و بلوک ۹ بود. پایینِ پایِ مامان پروانه و بابا دکتر و در آغوش خواهر. در قبری دوطبقه که پدر مریمجان، برای خود و همسر خریده بودند. شما میدانستید قبرها با پرداختن مبالغی برای زیرسازی دو، و حتی سهطبقه میشوند؟ نتیجه آن شد که امکان افزایش یک طبقه به قبرِ قبلی وجود دارد و قرار شد خاکسپاری را یک روز عقب بیاندازیم تا مقدمات کار فراهم شود. این نخستین مواجهۀ من با دنیای قاعدهمند آرامستان بود. چیزی که فکر نمیکردم در این سن و سال به فهمش نائل شوم.
صبح پنجشنبه با محمدجان، رفتیم بیمارستان تا کارهای ترخیص را بکنیم. شما تا به حال به سردخانه رفتهاید؟ از نظر بیمارستان وقتی کسی فوت میکند باید به سردخانه منتقل شود. یک رسید کوچک هم هست که بعداً روی در یخچالها نصب میکنند تا مسئول سردخانه بداند چه کسی، کجاست و جنازه را سریع پیدا کند. من آن روز یواشکی وارد سردخانه شدم. اسمها را یکبهیک خواندم تا اینکه نام قشنگاش را پیدا کردم. محمد را صدا زدم: مریمم اینجاست! همدمم اینجاست! مونسم اینجاست...
ما را آوردند بیرون! گفتیم ما کارهای ترخیص را انجام دادهایم اما جنازه را حالا نمیبریم! گفت: «نمیشود، باید همین امروز ببرید سال تطهیر! ظرفیت خالی نداریم!» ما هم گفتیم چشم! اما رفتیم و برنگشتیم! «خاکسپاری صبح جمعه است».
از همان اواسط اردیبهشت که مریمجان کمردرد مختصری گرفت و سرفههایی میکرد، پیش دکتر رفت و آزمایش اول را انجام داد؛ از همان روز اولی که تصاویر، متاستاز گسترده تودۀ سرطانی را در سراسر بدن نشان میداد، دوستم، دکتر مهدی ترکی به من گفت که برای این سطح از درگیری، درمانی در علم پزشکی نیست و از امروز کار ما تنها افزایش کیفیت زندگی و طول عمر است. پس طبیعی است که من، از همان روزها، قوۀ تخیل را به سوی بدترین سناریوها پرواز داده باشم. یادم هست، یکبار بچهها را برای تفریح به پارک مرداویج، کنار مسجدالمهدی بردم و وقتی نگاهم به پلههای مسجد افتاد گفتم: اینجا برای مراسم بد نیست! چون از اساس من با برگزاری مراسم ترحیم در مساجد مخالفم و این مسجد تنها مسجدی است که سالن مراسم آن به «مسجد» شباهتی ندارد! یک لحظه بعد هم از خودم متنفر میشدم که چرا چنین فکری به سراغم میآید؟ افکار را مثل پشههای مزاحم پس میزدم. اما چه سود! چون دقیقهای دیگر به لحظۀ خواندن تلقین بر بالای سر مریم فکر میکردم. هر چند این خیالپردازی کودکانه در ماه بعد، وقتی هر دو «لباس طوفان» پوشیدیم و برای اندک امید باقی مانده، با سرمایهگذاری کلان بر روی «نمیدانمها» میجنگیدیم، کمتر شد اما با این توصیفها، طبیعی است که من در این چهارماه، بارها خودم را در حالت خاکسپاری تصور کرده باشم.
درس فلسفهورزی
تدریس، مباحثه وبا همخوانی کتاب:
«بیایید فلسفه بورزیم؛ درآمدی بر تامل انتقادی و گفتوگوی عقلانی
اثر: ریچارد کریل
با تدریس و تسهیلگری:
دکتر حامد صفاییپور
دکتری فلسفه علم از دانشگاه تربیت مدرس تهران
🔖شروع دوره: ۱۶ مرداد ماه
🔖زمان: سهشنبهها ۱۷ تا ۱۹
▫️تعداد جلسات: ۱۶ جلسه (۳۲ ساعت)
▫️قالب برگزاری: ۱۰۰% مجازی (همراه با دسترسی به فایل ضبط شده کلاس (افلاین))
📌نکته: دوره در دو هفته پایانی شهریور ماه تشکیل نخواهد شد.
شهریه دوره: ۳,۲۰۰,۰۰۰ تومان
ظرفیت باقی مانده: ۱۰ نفر
📌نکته: تهیه کتاب پیش از شروع دوره توصیه میشود.
🦋تخفیفها:
🌿۲۵ %ویژه شرکتکنندگان قبلی دوره تربیت مربی فبک
🌿 %۲۵ ثبتنام گروهی (4 نفر)
🌿%۲۰ ویژه شرکت کنندگان در دو دوره از دورههای تیزفکری
🌿%۱۰ ویژه شرکتکنندگان در یک دوره از دورههای تیزفکری
📌دریافت کد تخفیف در دایرکت
📍ثبت نام: اینجا
اسلاید سخنرانی کوتاه
#تفکر_نقادانه در #کسب_و_کار
دکتر #حامد_صفایی_پور
خرداد ماه 1403
مشهد مقدس
رویداد عصر دیدنی
خلاصه بحث:
پنج کاربرد تفکر نقادانه در پیشگیری از پنج خطای رایج در کسبوکار
▫️ناتوانی در مواجهه با حقایق ناخوشایند!
▫️جست زدن از مسئله به راه حل!
▫️عبور شتابزده از مرحلۀ شفافسازی مسئله
▫️تصور اغراقآمیز از مفهوم ریسکپذیری
▫️یکی گرفتن خلاقیت با فراروی غیر منطقی از واقعیات
📌ویدئوی این سخنرانی را اینجا دانلود کنید.
#تفکر_انتقادی
#توسعه_فردی
#مهارت_های_نرم
سلام بر علاقمندان بحثهای داغ فلسفی
دور سوم گفتوگوهای فلسفی
از یکشنبه ۹ مرداد ماه
به مدت ۴ هفته
از ساعت ۵ تا ۷ بعد از ظهر
در محل خانه حکمت (خ شیخ مفید)
به صورت حضوری
با امکان حضور مجازی
برگزار خواهد شد.
محور گفتگوی اول مباحث فلسفه دین است.
در هشت جلسه گذشته
برهان علت اول بر وجود خدا
برهان از طریق نظم
برهان وجودشناختی
و برهان اخلاقی
مورد بحث قرار گرفت.
در جلسات پیشرو
برهان عملگرایانه بر وجود خدا
برهان بر پایه تاریخ و ... تا پایان فصل اول کتاب بحث خواهد شد.
💡شرکت در جلسه اول دوره به منظور آشنایی با موضوع و سبک تدریس رایگان است.
▫️هزینه ثبت نام:
برای دانشجویان: ۴۰۰.۰۰۰ تومان
ثبت نام آزاد: ۶۰۰.۰۰۰ تومان
📲 ثبتنام تلفنی:
09367942387
خانم کوهرنگ بهشتی
#خانه_حکمت
#تیزفکری
سبحان: بابا! نمیشه که باباها تموم نشن!
بابا: منظورت چیه؟
سبحان: نمیشه که همیشه همه بابا داشته باشند!
بابا: منظورت اینه که اولین آدم بابا نداشته؟
سبحان: آره!
بابا: آفرین، درسته!
سبحان: آره و خدا را شکر اون یک نفر من نبودم!
بابا: 😍🥹
توضیح:
چیزی که سبحان گفته مقدمه یکی از مهمترین استدلالهای نوین بر وجود خداست (استدلال کلامی کیهانشناختی ویلیام لین. گرگ). اینکه «بینهایت بالفعل» وجود ندارد. یعنی هیچ مجموعه بالفعلی بینهایت نیست. در اینجا سبحان هم میگوید بلاخره یک بچهای باید بابا نداشته باشه تا این مجموعه بالفعل (بابا ها) بینهایت نباشه.
اما چه چیز سبحان را به این فکر سوق داده! این را باید در جمله پایانی جستجو کرد. شاید اضطراب جدایی از پدر داره! و نگرانه پدر را هم مثل مادر از دست بده!
سبحان ۶ سالشه.
سخنرانی
فضیلت شکست خوردن
چرا با وجود دلایل قوی علیه دیدگاهمان حق را نمیپذیریم؟
در جمع کارشناسان فرهنگی
وزارت علوم، تهران، ۱۶ تیرماه ۱۴۰۳
#حامد_صفایی_پور
وقتی دادنِ تلفات آسان میشود
ارزش زندگی در محاسبات جلیلی و پزشکیان
اولین عملیاتی که پس از آزادی شیرین خرمشهر انجام گرفت، یکی از تلخترین شکستهای ایران شد. عبارت عدمالفتح به جای شکست قدری از تلخی واقعهی پیشآمده کم میکرد و برخی فرماندهان حجم تانکهای زدهشدهی دشمن را از موفقیتهای عملیات میدانستند. اما برخی نگاه دیگری داشتند.
دهم مرداد ۶۱ در جلسهی فرماندهان ارشد سپاه، حسین خرازی، در نقد عملیات پرتلفات رمضان گفت: «یک گردان داشتیم هممحلهایهای خود ما بودند، به خود من گفتند، ما جدید آمدیم، ما آموزش ندیدیم، بگذارید ما حداقل دو الی سه روز برویم آموزش ببینیم، برویم تیراندازی بکنیم... نیرویی میآید منطقه که کیفیت ندارد، میرود همینجور شهید و زخمی میدهد.» (روزشمار جنگ، مرکز مطالعات سپاه، ج۲۰، ص۴۵۷)
حسن باقری نیز در جلسهای دیگر، گفت: «کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، ولی تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده. هیچ به روی خودمون هم نمیآوریم. اول جنگ بچههای تبریز تو دهلاویه ۷۰ تا شهید دادند، خدا شاهده همه تنشون میلرزید. حالا، ۱۰۰۰تا، ۲۰۰۰تا، ۳۰۰۰تا، اصلا انگار نه انگار، اگر فردا هم بهمون بگن ۱۰۰هزارتا! مثل اینکه عددها، ۱ با ۱۰۰۰ مثل اینکه فرقی نداره. تخریبچی اومده میگه آقا یه گردانی رو معبر کنار دستش باز کردیم، به فرمانده گردان میگیم آقا معبر ۳۰۰ متر دست چپه، بیار نیرو را از دست چپ، از معبر میدان مین ببر، بعد دراومده به بچهها میگه کی داوطلبه که بره روی میدان مین. من خودم جوابی ندارم برای اینکه روز قیامت بدم.» (متن سخنان در مستند آخرین روزهای زمستان آمده است.)
بهراستی ارزش زندگی انسانها در محاسبات سیاسی-نظامی چقدر است؟ در یک عملیات، تنها رسیدن به اهداف تعیینشده و نتایج بهدستآمده مهم است یا هزینهها، امکانات و نیروهای ازدسترفته نیز محاسبه میشود؟
اگر تحلیلگران سپاه عملیات کربلای پنج را یک عملیات موفق و بزرگ میدانند، در تحلیلشان تا چه حد میزان شهدا و مجروحین را دخالت میدهند؟ در تحلیلهای منتشرشده چنین بررسیهایی نمیبینیم.
بنا بر آمار پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، تلفات انسانی (شهید، مفقود و مجروح) سپاه در این عملیات حدود ۶۵ هزار نفر است (۷۶۵۱ شهيد، ۳۵۲۹ مفقود) که حدود ۴۰۰ نفر از شهدا از فرماندهان سطوح مختلف لشكرها هستند.
با اینکه پس از عملیات کربلای پنج فاصلهی زیادی تا بصره باقی مانده بود، میتوان پرسید حتی اگر در این عملیات بصرهی عراق را نیز تصرف میکردیم، در چه صورتی و با چه میزان تلفات انسانی نمیتوانستیم این عملیات را یک پیروزی محسوب کنیم؟ برای مثال آیا تصرف بصره با ۲۰۰ هزار شهید و مجروح یک پیروزی محسوب میشد یا یک شکست؟
تاثیر تصمیمهای کلانِ سیاسی-نظامی بر زندگی مردم بسیار مهم است و باید در محاسبهها، زندگیهای ازهمپاشیده و آسیبهای اجتماعی را نیز در نظر گرفت. باید دید برای چیزهایی که بهدست میآوریم چه چیزهایی را از دست میدهیم.
جملهی معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیونها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد؛ بهویژه آنجا که عددها و رقمها با جان انسانها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان میدهد ۹۱۹۱۸ نفر از شهدای ایران، نوجوانان بین ۱۶ تا ۲۰ سال بودند؛ وقتی به تکتک نوجوانهای این آمار و زندگیها و خانوادههای پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان میلرزد.
اگر رقم ۶۳۴۴۱ نفریِ جوانان شهید که سن ۲۱ تا ۲۵ سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم، حدود ۷۲ درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین ۱۶ تا ۲۵ سال تشکیل میدهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنهی جنگ ایران و عراق در خون خود میغلتند، دو نفرشان کمتر از ۲۵ سال سن دارند.
تجربهی مطالعات جنگ مرا همیشه از تبدیل شدن آمارها به یک تعداد عدد ترسانده است.
برای من مسیر اصلاح امور از میدان سیاست نمیگذرد. هوادار پزشکیان نیستم و شأن اهالی علم و فرهنگ و هنر را بالاتر از هواداری اهالی سیاست میدانم.
اما از کسانی که چه شکست بخورند و چه پیروز شوند، خودشان را پیروز میدانند میترسم؛ از آنها که خودشان را مامور به وظیفه میدانند و نتیجه هر چه باشد، حتی نابودی زندگی مردم، تفاوتی برایشان ندارد.
از جماعتی میترسم که تیر میاندازند و بعد دور جای اصابت تیر را دایره میکشند و فریاد میزنند: خورد به هدف.
شاید اشتباه میکنم، اما گمان میکنم پزشکیان نمیتواند نسبت به له شدن مردم بیتفاوت باشد و فقط به هدفهایی آرمانی و رویایی فکر کند.
شاید اشتباه میکنم، اما نگرانم جلیلی آرمانهایی داشته باشد که در ذهن او رسیدن به آنها حتی ارزش له شدن بسیاری از مردم را داشته باشد.
/channel/jafarshiralinia
تاملاتی درباره روش توصیف مغالطات در گفتهها و شنیدههای دیگران
به بهانه روزهای پر مغالطهی انتخابات
ادعاها:
1. مغالطه یافتن شیوه اصولی نقادی نیست.
2. یافتن مغالطه بدون توجه به کانتکس و زمینه بحث به یک کنش سطحی می انجامد و در واقع نوعی برچسب زدن است.
3. آیا با عینک تفکر نقادانه هر نوع بیان ادبی و بلاغی، استفاده از عواطف و تاکید احساسی، مغالطه است؟
4. اگر پاسخ به پرسش فوق مثبت است به طور کلی تمامی هنرها (بلاغت ادبی، مجسمهسازی، نقاشی، سینما و ...) درگیر چنین مغالطه ای هستند؟! آیا این پیامد را میپذیریم؟
حامد صفایی پور
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقادانه
#مغالطه
#آموزش_تفکر_انتقادی
هدف فلسفه پرورش باورهای عقلانی و واقعبینانه است نه «تلاش برای مثبت اندیشی».
تحقیقات اخیر روانشناختی نشان میدهد افرادی که قادر به پذیرش افکار و احساسات ناخوشایند هستند، بدون اینکه تحت تأثیر آنها قرار گیرند، نسبت به افرادی که سعی میکنند از طریق راهبردهایی مانند مثبت اندیشی سعی در پرت کردن حواس خود یا اجتناب از چنین تجربیاتی داشته باشند، تاب آورترند.
فلسفه رواقی و هنر شادکامی، دونالد رابرتسون، ترجمه مرتضی براتی
به دعوت مصطفی حیدری عزیز یه عنوان یکی از ۴۰ روایتگر این اثر، در چهلمین سال تاسیس باغ رضوان به یاد مریم عزیزم نوشتم.
کتاب را نشر اقنوم به زیور چاپ آراسته است
📍برای خرید و مشاوره در خرید به @ketabforoshzaman پیغام دهید یا با این شماره تماس بگیرید.
۰۳۱۳۲۲۲۴۲۸۷
جهان من از گریهات خیس باران
تو با سقف کاشانه من چه کردی؟!
#فایل_آموزشی
گزارشی از کارگاه روش تدریس خلاق و تفکر محور
رئوس مطالب:
- از حافظهمحوری به سمت مسئلهمحوری
- عوامل بسترساز تدریس تفکرمحور در کلاس
- ترفندهای آموزش فعال
- واکاوی و تبدیل یک فعالیت روتین در کلاس به امری خلاق در مسیر نیاز
- همراه با معرفی کتاب
▫️کارگاه یکروزه تدریس تفکرمحور
ویژه مربیان مجتمع آموزشی عدالت و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان
اسفند ۱۴۰۱
▫️با تدریس دکتر حامد صفاییپور
@tizfekri
رئوس مطالب سخنرانی
آموزش علوم پایه و پرورش مهارتهای اندیشیدن
•علوم پایه؛ درنگی در جامعه جهانی
•مبانی آموزش علوم در آموزش ذهنمحور
•اشارهای به چالشهای آموزش ذهنمحور در ایران
•بررسی موردی کتاب علوم پایۀ سوم دبستان
•ابزارهای فلسفی در کلاس علوم (ابزارهای اولیه)
•ابزارهای فلسفی در کلاس علوم (ابزارهای پیشرفته)
چکیده سخنرانی
من در این سخنرانی ابتدا درنگی در میزان توجهات جهانی تربیت دانشآموختگان در رشتههای علوم طبیعی، مهندسی و دیگر رشتهها خواهم داشت. همچنین به برخی ابزارهای تشویقی در جهت ترویج علم در موسسات معتبر جهانی اشاره خواهم نمود. سپس بر اساس گزارش سازمان اقتصاد جهانی به مهمترین مهارتهای لازم برای موفقیت شغلی و حرفهای اشاره خواهم نمود. این دو گزارش دو مقدمه مهم برای توجه به هدف از آموزش علوم را به ارمغان میآورد؛ اینکه هدف از آموزش علوم انتقال دادهها بدون پرورش فکر و ارتباط دانش آموزان با زندگی و سرنوشت جمعیشان نیست. در ادامه از آموزش ذهنمحور سخن خواهم گفت و ابزارهای فلسفی تدریس اکتشافی را معرفی خواهم کرد. همچنین با بررسی یک نمونه از کتابهای علوم در پایه دبستان به آسیبشناسی آموزش علوم در ایران و چالشهای تحقق آموزش ذهنمحور خواهم پرداخت.
#رادیو_تیزفکری
▫️مهارت تفکر نقادانه چگونه در برابر خطاهای شناختی سد میزند؟
با تدریس: دکتر حامد صفاییپور
برشی از دوره #پرسشگری_نقادانه
زمان: ۲۸ دقیقه
#تیزفکری
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقادانه
#خطاهای_شناختی
@tizfekri
معلمی حرفۀ جاهطلبانهای است!
حامد صفاییپور
معلمان عزیز، روزتان مبارک!
معلمی حرفۀ جاهطلبانهای است! از این جهت که فکر میکنی میتوانی در یک کلاس کوچکِ تکراری، چشم در چشم کودکی ده ساله، در ولولۀ اینهمه جامدادیهای رنگارنگ، ایستاده در محاصرۀ نیمکتها، خلاصه، با همین سرمایههای ساده(!)، از صبح علی الطلوع رویپا بیایستی، شادی را تنفس کنی و یکه و تنها، اراده کنی در دل سوالهای زنبوری و شیطنتهای سرسامآور کودکان، با چند کار ساده(!)، مثل درس پرسیدن؛ طراحی آزمون خلاق یا نهایتا یک تدریس اثربخش؛ که یاددهی را به یادگیری تبدیل میکند، یعنی فقط و فقط با چند شب بیخوابی(!)، چند روز «چه کنم چه کنم» و زیر و رو کردن کتابخانه، سهم خودت را در ساختن سرزمینت از کلی مدیر یکبار مصرف سیاسی، بودجۀ بهچاهریختۀ نفتی و مقالههای بیپرسش دانشگاهی بیشتر کنی و جسورانه ادعا کنی این «تو» هستی که داری، با دیدن مشقهای بچهها، دفتر تاریخ را ورق میزنی!
چه جاهطلبی از این بیشتر که فکر میکنی تو با همکاری خدا، پادشاهِ آسمان و زمین، عقل را در تاریخ به حرکت در میآوری!؟
معلم جاهطلب دوست داشتنی!
معمار فرهیختۀ فردا؛
ای «ذهن سبز»
بیا با هم شعر بخوانیم:
از بیم آن که موسیِ ایام،
در ناگهانه
زاده شود
دیریست
فرعونیان قرن
سر میبُرند واژه نو را
ای ذهنهای حاملۀ واژههای نو
موسای قرن در رحم باور شماست
ای ذهنهای سبز!
زهدان قرن حاملۀ واژهای نو است
ای هرکه هرکه هرکه شمایید
شاید ز بیم لب نگشایید؛
اما
شاید که خود هم اینک
زادهِ شدهست موسی این قرن
این قرنِ اضطراب
در نور صبحگاهان
گهوارهاش بر آب ... *.
با احترام
حامد صفاییپور
روز معلم، اردیبهشت ۱۴۰۲
*استاد شفیعی کدکنی، بخارا. ش ۱۰۵. اردیبهشت ۹۴
سلام بر مادری که عزیز بود
نور خانه بود
و نبودش بر ما گران است
یکسال گذشت
سخنرانی حامد صفاییپور با عنوان تفکر نقادانه در کسبوکار • صدانت
https://3danet.ir/critical-thinking-in-business/
سخنرانی کوتاه
#تفکر_نقادانه در #کسب_و_کار
دکتر #حامد_صفایی_پور
خرداد ماه 1403
مشهد مقدس
رویداد عصر دیدنی
خلاصه بحث:
پنج کاربرد تفکر نقادانه در پیشگیری از پنج خطای رایج در کسبوکار
▫️ناتوانی در مواجهه با حقایق ناخوشایند!
▫️جست زدن از مسئله به راه حل!
▫️عبور شتابزده از مرحلۀ شفافسازی مسئله
▫️تصور اغراقآمیز از مفهوم ریسکپذیری
▫️یکی گرفتن خلاقیت با فراروی غیر منطقی از واقعیات
📍اسلاید این سخنرانی را اینجا دانلود کنید.
#تفکر_انتقادی
#توسعه_فردی
#مهارت_های_نرم
بابا: نگار! دلت برای مامان تنگ نشده؟
نگار: چرا، خیلی!
بابا: خب، گریه میکنی؟
نگار: نه!
بابا: چطوری؟
نگار: حواسم را پرت میکنم!
بابا: چرا گریه نمیکنی؟
نگار: به سه دلیل!
بابا: چی؟
نگار: اولا، خدا خواسته؛ دوم: مامان دوستنداره من گریه کنم؛ سوم: الان مامان خوشحاله.
بابا: آفرین، کاش منم مثل تو فکر میکردم.
توضیح:
- این صحبتها القای اطرافیان نیست.
- نگار ۱۰ سالشه.
اشکالهای یک #استدلال
- فلانی در این پرونده متهم است؛ بنابراین، من با او مناظره نمیکنم.
1. هیچ کس را نمیتوان به انجام یک #مناظره مجبور کرد.
2. منتها اینکه کسی بگوید دلیل من برای مناظره نکردن با دیگری این است که او متهم است، دلیلی نامربوط و نسنجیده است. چراکه متهمبودن نه در عرف و نه در قانون، نافی هیچ یک از حقوق شهروندی نیست.
3. جالب اینکه: حتی مجرم بودن هم نمیتواند نافی امکان مناظره دو فرد در یک بحث تشخیصی و معرفتی باشد.
4. از طرف دیگر، وقتی کسی در یک موضوع حساس، مناظره را به دلیل متهم بودن دیگری رد میکند، گویی در ذهنش اتهام را مساوی وقوع جرم دانسته و در واقع، در جایگاه قاضی نشسته است. به این حالت #پیش-داوری و به این استدلال «#مصادره_به_مطلوب» میگویند که استدلالی #مغالطه آمیز است.
5. دعوت یک فرد از فرد دیگر برای مناظره نوعی #تواضع_فکری است. بدین معنا که من تمایل ندارم در گوشهای برای طرافداران خودم صحبت کنم و از رد دلایلم توسط تو استقبال میکنم.
6. رد کردن مناظره با دلیلی غلط، میتواند ناشی از خودشیفتگی و نوعی #تکبر_فکری باشد.
تمام.
.
.👈 پیروزی و توسعهخواهی
✍️ محسن رنانی
دکتر پزشکیان پیروز شد.
اما نمی دانم تبریک باید گفت یا نه؟
ما کاری را که عقلمان می گفت درست است، انجام دادیم؛
اما نمی دانیم حتما خیرمان در آن بوده است یا نه؟!
پس باید تکتک گامها را خیلی عقلانی و اخلاقی برداریم که از انتخاب ما شرّ تازهای خلق نشود.
یکی از آن گامها رعایت اخلاق پیروزی است.
امید که آقای دکتر پزشکیان در همین روز اول، تراز متفاوتی از اخلاق سیاستورزی را به نمایش بگذارد.
پیشنهاد من به خودمان هم این است که تکتک افرادی که به دکتر پزشکیان رای دادند:
نخست: مراقب شیوه بروز شادمانی خود باشند. شادمانی یک گروه نباید مولد ناشادی یا بیحرمتی برای دیگران یا بینظمی برای جامعه باشد؛
دوم: مراقبت کنند که خود و اطرافیانشان هیچگونه گفتار و رفتاری که حاوی طنز و طعنه باشد بروز ندهند؛
سوم: هر یک از رای دهندگان به دکتر پزشکیان بر خود واجب بداند که امروز به یکی از اطرافیانش که به دکتر جلیلی رأی دادهاند پیام همدلی و دوستی بدهد و از لغزشها یا خطاهای رفتاری و اخلاقی یاران پزشکیان در ایام انتخابات پوزشخواهی کند.
من امشب با همسرم و یک شاخه گل به دیدار یکی از آن هموطنان رأی دهنده به دکتر جلیلی خواهیم رفت. شما نیز چنین کنید. توسعهخواهی راهی جز همدلی، مدارا، تفاهم و همکاری ندارد.
یادمان نرود که نلسون ماندلا وقتی پیروز شد، زندانبانهایی که در زندان روی او ادرار کرده بودند را هم به جشن ریاستجمهوری خود دعوت کرد. پیروزی واقعی این است.
و دست آخر یک طنز هشدارگون:
یکی از تحریمیهایی که دیروز پیام داده بود «دکتر به خاطر تو رفتم رای دادم!»، امروز ساعت ۷ صبح پیام داد که: دکتر پس تلگرام که هنوز فیلتره!!
پاسخ دادم: الان هنوز ساعت اداری شروع نشده، ایشالا ساعت ۸ رفع فیلتر می شود.
مراقب انتظارات باشیم.
دکتر فرهاد نیلی نکته مهمی گفته است: «رئیس جمهور در ایران قدرت تخریب حداکثری و اصلاح حداقلی دارد». ما در این انتخابات احتمال وقوع بخش اول را خنثی کردیم؛ الان اگر همه مردم و نهادهای مدنی در صحنه بمانند و همکاری و نظارت کنند، امید میرود آن قدرت حداقلیِ اصلاح بتواند موثر عمل کند. / ۱۶ تیر ۱۴۰۲
.
https://renani.net
/channel/Renani_Mohsen.
.
ابری خبر کن، قاصد باران، پرستو جان
عطری بیفشان بر حیاط خانه شببو جان
من میهمان دارم، مبادا خاک برخیزد
حالا که وقت آبروداريست،جارو جان
اینقدر بیتابی نکن پیراهن نازم!
هی روی پیشانی نیا با شیطنت مو جان
وقتی تو میآیی در و دیوار میچرخند
انگار چیزی خورده باشد خانه، بانو جان!
عاشق شدن را داشتم از یاد میبردم
این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان
در چشمهایت شیشهی عمر مرا داری
وقتی که ميبنديش دیگر مرده ام، کو جان؟
کو جان که برخیزم تو این سهراب را کشتی
گیرم که روزی باز گردی نوشدارو جان
وقتی که با پسر عمویم و آن یکی پسر عمو، جمع سه نفره تشکیل دادیم که چه کسی برای مادر بزرگ درون قبر برود من بدون شور و مشورت جمع بندی کردم که خودم.
انگار که از اول صبح قولنامۀ این طبقه منهای دو را به نام خودم زده بودم و این حق را اختصاصاً به خودم میدادم که آداب دفن مادربزرگ را شخصاً به جا بیاورم. آدابِ دفن مادر بزرگِ آداب مندی که از میان نوه هایش تنها من را به آداب مندی نمی شناخت و البته در این یک مورد کاملاً حق داشت.
من بايد ثابت میکردم که آداب را می توانم به جا بیاورم. حالا به چه کسی اثبات میکردم؟ به دیگران که مهم نبود پس به مادربزرگ او که دیگر...
#چهل_روایت_ناتمام_از_یک_مکان_تمام
#مصطفی_حیدری
#نشر_اقنوم
#کتاب_زمان_ادبیات_معاصر
برای خرید و مشاوره در خرید به @ketabforoshzaman پیغام دهید یا با این شماره تماس بگیرید.
۰۳۱۳۲۲۲۴۲۸۷
فایل پیدیاف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم:
👈 برای ایران و احتمال انقراضش...
✍️ بخش دوم:
از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
۵ تیر ۱۴۰۳
.
سرطان فقرا
مریم جان!
از همان روزی که روی جواب آزمایشات خواندم: «متاستاز وسیع» و آمدم داخل ماشین و با هم گریه کردیم؛ و بعد از ظهر همان روز، دوست پزشکم، تا ته قصه را برایم تعریف کرد، من با این سوال روبرو شدم که در روزهای بیماری تو باید سرکار بروم یا نه؟ برخی اطرافیان میگفتند: «آقا حامد! انشالله از شنبه دیگه شما بروید سر کار(!)، ما مراقب مریم جان هستیم» و برخی دیگر، که تجربه بیشتری داشتند، با سکوتشان به من میفهماندند که بعید است به این زودیها بتوانی با حواس جمع سر کار بروی! تصویر پیشرو این بود که ممکن است درمانهای تسکینی چند سالی طول بکشد، اما روشن است که «مردِ خانه» باید در همه این روزها کار کند و چرخ زندگی باید بچرخد.
این افکار با من بود تا روزی که احسان، زنگ زد و از قولی یکی از دوستان که چند سال قبل همسرش را با علت مشابه از دست داده بود گفت، فلانی پیغام داده که به حامد بگو: «من در ایام بیماری همسرم کارم را ۶۰ درصد کاهش دادم اما تو، ۱۰۰ درصد کاهش بده!». این پیغام که انتظار شنیدنش را نداشتم، به من قوت داد تا بدانم که طبیعی است دورت بگردم و همه هوش و حواسم به تو باشد؛ تویی که در هر لحظه در تقویمی بیتکرار قدم میزدی!
با همۀ اینها آن روز این پرسش به سراغم آمده بود که چرا باید سرطان اغنیا و فقرا برابر نباشد؟ اگر فقرا در حال و روزی نیستند که بتوانند هم سرطان بگیرند، هم کار نکنند؛ آیا من حق دارم کارم را تعطیل کنم؟ این بود که با همۀ دشواریها در ایام بیماریت، ولو برای ساعات و روزهای کوتاه کار کردم. کلاسهایم را ادامه دادم و برای عدالت در سرطان و احساس بهتری که چنین صبری به من میداد، کوشیدم.
میوه دلم!
وقتی رفتی، گمان نمیکردم کمر راست کنم و دیگر بار، به جمعها برگردم. میخواستم این قمارخانه را بهم بزنم! همه کوزهها را بشکنم و تا ابد چون خراباتیان بیکس، در گوشهای برایت مرثیه بخوانم اما دیدم آن کوزهها نه دسترنج من! که همه ساخته دستان توست و من حتی چیزی برای شکستن ندارم! جرات شکستن دسترنج تو را نداشتم و اکنون، با زندگی عادیشده غمیگنی مواجهم که سرقفلیاش از تو و اجازهنشین ابدیاش منم.
راز دلم!
به رفاقت بیمنت و مهربانهات قسم! جز با چنین توجیههایی، توان بازگشتن به کارهای سابق را نداشتم.
#رفیق_تمام_راه
https://vrgl.ir/BJq73
۴ ایده برای غرقگی در نوشتن، در مسیر پژوهش و زندگی
لینک ثبتنام
http://www.negahschool.ir/product/na-masalegi/
سخنرانی دکتر صفاییپور
دوشنبه ساعت ۱۷
«علوم پــایه» در کشـــور ما از معضـلی تاریخی رنج میبرد و آن «نامسـألگی» است. ورود تمــدن مدرن غربی با مظــاهر «فنی و تکنیکی» خود، باعث شده تا نهــادهای علمی مــدرن در ایران نیز، از دارالفنــون تا دانشــگاههای معتبر کنونی، با تمرکز بر همین وجوه فنــی و مهندسی پدید آیند. لذا کمتر به علوم پشتیبـــان و ناظر به این قلمـــرو بهویژه «علـــوم پایه»، توجه شده است. این درحالی است که خیلی از بحـــرانها، مصائب و معضلاتی که امـــروز با آن مواجهیم، ریشــه در همین بنیـــانها دارد و ما نتوانستهایم در موقــف مواجهه انتقـــادی و پرسش از این بنیـــانها قرار بگیـــریم و از ظرفیت آن(علومپایه) در جهت توســـعه توانمنـــدیهای فکــــری، پیشـــرفت کشور و اقتـــدار ملی استفاده کنیم.
تعدادجلسات: ۵ جلسه ۹۰ دقیقهای
شروع: ۲۳ خردادماه
🎴شیوه برگزاری: مجازے {اسکایروم}
با مشــارکت
✓ دانشــگاه باقـــرالعلوم(ع)
✓ مؤسسه علم و سیــاست اشـــراق
✓ انجمن علمی ژرفـــا
لینک ثبــتنــام
http://www.negahschool.ir/product/na-masalegi/
🎁 پیش از ثبتنام تخفیفها را ببینید.
🆔️ @sch_negah
🌐 http://www.negahschool.ir
قصد دارم یافتهها و تجاربم را در زمینه کسب و کار با برچسب #کسبوکار_خلاق منتشر کنم. نمیدانم در همین کانال بگذارم یا در کانال تیزفکری؟! و نمیدانم برای مخاطب این صفحه هم جذاب است یا نه؟ یا بهتر است برای این موضوع از فضای دیگری استفاده کنم؟
نظر شما چیست؟
عجالتا این یادداشت را که پیش از این، بخش به بخش منتشر کرده ام میتوانید به صورت یکپارچه در صفحه شخصی ام در ویرگول مطالعه بفرمایید.
با احترام
یادداشتی در ویرگول
hamedsafaeipour/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-zvbg9r8drtkd">خواستن توانستن نیست!
تجاربی از دنیای کسب و کار
زمان مطالعه: 8 دقیقه