happy_private_life | Unsorted

Telegram-канал happy_private_life - یه مرد امیدوار 🍀

828

تداوم وبلاگ‌نویسی از سال ۱۳۸۳ در قالب تلگرام. تلاش برای تداوم سخت‌ترین و در عین حال لذتبخش‌ترین کار عالم: امیدوار بودن و امید دادن

Subscribe to a channel

یه مرد امیدوار 🍀

In the mystics of this world
the sacred teachings all remain as our guide
Every soul on this very planet is here for a reason the divine!
Keep your consciousness awake Observant as a snake and find your way · Follow all that leads to God to find your happiness nothing else.


در اسرار این جهان
آموزه‌های مقدس همه به‌عنوان راهنمای ما باقی می‌مانند

هر روحی که روی این سیاره است، به دلیلی الهی اینجا حضور دارد!
هوشیاری‌ات را بیدار نگه دار، مانند ماری هوشیار باش و راهت را پیدا کن.

هر آنچه که به سوی خدا می‌رود را دنبال کن تا شادی را بیابی، هیچ چیز دیگری نیست.

از متن آهنگ...

#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

«اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ»
خدایا اگر غصه خوردم و ناراحت بودم، تو ذخیره من هستی.


عُدَّه:
چیزی که از مال و سلاح و پول و آذوقه برای حوادث دهر ذخیره شود.
خدایا «إِنْ حَزِنْتُ» اگر غصّه خوردم، تو ذخیره‌ من هستی.
آدم غصّه‌دار می‌شود، بالاخره بشر هستیم، در این دنیا نمی‌شود کسی بی‌غم نباشد.
هر زمان غصّه داری جدّاً خدا را باور کن، خدا قادر است برطرف کند.
غصّه که می‌خورید، به خدا پناه ببرید، در رحمت او باز است.

۱. از دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) است. یکی از زیباترین و کاملترین دعاهایی که تابحال دیده‌ام.

۲. ترجمه و تفسیر از آقای فاطمی‌نیای دوست‌داشتنی است. خدا رحمتشان کند.

۳. چشم‌های این پیرمرد... ترکیبی از رنج و رهایی و غصه و آرامش و دنیا همین است و رها کن و ... انگار همین جمله بالا را به خدا گفته و دارد پاسخ او را گوش می‌دهد...

#نور
@happy__private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

چونک قبضی آیدت ای راه‌رو
آن صلاح توست، آتش‌دل مشو

زآن‌که در خرجی در آن بسط و گشاد
خرج را دخلی بباید ز اعتداد

گر هماره فصل تابستان بُدی
سوزش خورشید در بُستان زدی

مَنبَتش را سوختی از بیخ و بُن
که دگر تازه نگشتی آن کهُن

گر تُرُش‌روی‌ است آن دَی، مشفق است
صیف خندان است، اما مُحرِق است

چون‌که قبض آید تو در وی بسط بین
تازه باش و چین مَیَفکن در جبین

مولانا
عکس: اطراف خانه
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

من ۳۴ سال است که روزمرگی‌های زندگیم را می‌نویسم و این‌را از روی تجربه می‌گویم که «نوشتن» یکی از موثرترین داروهای شفابخش روح خسته است.

شاید برخی با صحبت کردن در مورد نگرانی‌هایشان و برخی هم با جستجوی دائم و لحظه به لحظه اخبار، حس می‌کنند که اضطرابشان کم می‌شود، اما به‌نظر من، در شرایط بی‌اطمینانی و ناآگاهی و عدم قطعیت، هیچ‌کدام از این دو روش ما را آرام نمی‌کنند. اما نوشتن، چون برای دل خودمان است و می‌توانیم آن‌را بدون سانسور بنویسیم روش خوبی برای آغاز فرایند شفا است. هم در کل زندگی و به‌طور خاص هم در این روزها.

معجزه‌ نوشتن به منتشر شدن نوشته نیست (گاهی حتی نشر نوشته در تلگرام یا اینستاگرام تمام اثر شفابخشی خودش را هم از دست می‌دهد). معجزه نوشتن، به ذات نوشتن است. چون ذهن‌ وادار می‌شود به یک موضوع بهتر فکر کند. ضمن آن‌که گرچه می‌توانیم از دلهره‌ها، شک‌ها، دعاها، آرزوها و ... بنویسیم اما نمی‌توانیم در تمام نوشته‌ به آه و ناله بپردازیم. ناچاریم محکم و روشن بنویسیم و برای این‌کار هم چاره‌ای جز فاصله‌گرفتن از موضوع نداریم و همین سبب می‌شود که آنرا بهتر ببینیم و دقیق‌تر و کامل‌تر درکش کنیم.
اینگونه در بسیاری از موارد، بخش عمده‌ای از زوائد و اضافات آن موضوع که فقط ساخته و پرداخته فکر ما بوده از بین می‌رود. زوائدی که بدلیل التهاب و ترس القا شده از طرف اطرافیان یا کانال‌های خبری به آن اضافه شده و عملا واقعیتی تعیین‌کننده هم نبوده‌اند.

و یک نکته دیگر:
اگر می‌توانید گاهی خطاب به خداوند بنویسید. اینگونه نوشتن‌، مونولوگی می‌شود که ته دلتان می‌دانید قوی‌ترین، مهربان‌ترین و مالک ملک این و آن دنیا، دارد به شما گوش می‌دهد. بعد هم بوی دعا می‌گیرد و هیچ دعایی نیست که از صمیم دل باشد و برای ما شکلی از خیر همراه نیاورد...حال چه آن‌گونه که ما می‌خواسته‌ایم و چه آن‌گونه که تصورش را نمی‌کنیم.

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

#کشکول

۱. شده‌اند نزدیک به صدتا. از قبل پنج صبح اطراف ایوان کوچک خانه می‌نشینند. من تنها شاید ده بیست تایشان را ببینم، اما آن‌ها مرا می‌بینند. چطور؟ نمی‌دانم. اما تا در را باز می‌کنم برای دانه ریختن، می‌آیند سمت ایوان و من تازه تعدادشان را می‌بینم. دانه‌ها را که مخلوطی از گندم و ارزن هستند (تا گنجشک‌ها هم بتوانند استفاده کنند) سریع می‌ریزم و در را می‌بندم و پشت پرده بدون حتی صدای نفس‌کشیدن، نگاهشان می‌کنم و آن‌جاست که عظمتشان‌را نشان می‌دهند. حداقل صد تا کفترچاهی...تعدادیشان فرود آزاد می‌آیند و دقیقا بر پشت پرنده‌هایی که در ایوان مشغولند فمی‌افتند و بلبشویی می‌شود...اغلب کمتر از سی ثانیه طول می‌کشد که پنج مشت کامل دانه را تمام کنند و بروند روی درخت کنار و منتظر بمانند... می‌دانند نیم ساعت بعد قبل از رفتن به سر کار، بار دومی هم در کار هست...

۲. انگار نه انگار جنگ است و پدافند و آن صداهای دردناک بووووم لابلای پدافندها... زندگیشان را می‌کنند. برای اتفاق‌های نیفتاده هم از قبل دلشوره نمی‌گیرند... خوش بحالشان. اما خب، ما آدم‌ها اینگونه نیستیم. خیلی هم آرام باشیم اما گوشه‌ای از ذهن و دلمان همواره درگیر است... این‌که بالاخره چه می‌شود، کی تمام می‌شود و کی باز همان روزهای معمولی و به‌ظاهر یکنواخت می‌آیند؟ چقدر دلتنگ معمولی‌ها و روتین‌ها هستیم این روزها...

۳. این روزها بارها یاد آن داستان مثنوی می‌افتم که مولانا می‌گوید در زمان دولت حضورت سلیمان، حضرت عزرائیل روزی مردی را در بارگاه سلیمان نبی چپ چپ و با تعجب نگاه می‌کرده. حضرت سلیمان دلیلش را جویا می‌شود و او می‌گوید آخر من دستور دارم امشب جان او را در هند بگیرم اما او الان اینجاست، بسیار دورتر از هند... و حضرت سلیمان می‌گوید اتفاقا ازم خواست با تسلطی که بر باد دارم او را همین الان برسانم هند تا کاری تجاری انجام دهد...شاید نام کشور را درست نگفته باشم اما داستان همین تم را دارد. یادآوری‌اش کمکم می‌کند آرام شوم در این روزهایی که نمی‌دانی بیرون بروی باز برمی‌گردی خانه؟ آیا دوستان و خانواده را دوباره می‌بینی؟ باز هم اینجا را به‌روزرسانی می‌کنی؟ می‌سپری دست خودش و فقط از او خیر و عاقبت خیر در هر دو دنیا می‌خواهی و بعد رهایش می‌کنی... و این حس خیلی خوبی است. بی‌خیالی نیست اما شبیه آن ولی متمرکزتر، مبتنی بر اراده و اگر توفیق دهد، حدی لذتبخش از توکل و رضا است... و این حال آدم را خوب می‌کند.

۴. فکر کنم پدر و مادرش گمش کرده بودند یا از سر و صدای این روزها ترسیده بودند و رفته بودند. جوجه کلاغ‌ها ناموس کلاغ‌ها هستند و تقریبا ناممکن است رهایشان کنند. داشت از روی زمین چیزی می‌خورد و چسبیده بود به دهانش و درست باز نمی‌شد. نزدیکش رفتم و با تردید دستم را سمت منقارش بردم. مراقب بالای سرم هم بودم که یک‌دفعه پدر و مادرش حمله نکنند. ولی متاسفانه نبودند. منقارش را تمیز کردم و دهانش باز شد. نشست روی دستم! داشتم شاخ در می‌آوردم. خانم مهربانی که این صحنه را دید سریع از داخل کیسه خریدش یک تکه کوچک مرغ درآورد و به من داد. تکه تکه‌اش کردم و مثل مامان باباش می‌انداختم ته حلقش... معلوم بود هردویمان داریم کیف می‌کنیم. ظاهرا کمی جان گرفت. همان خانم گفت می‌بردش خانه و نگهداری می‌کند تا توان بال زدنش تقویت شود و بتواند خودش برود. تشکر کردم و بغلش کرد و برد با خودش.

۵. گاهی چقدر شنیدن این پیام احوالپرسی از عزیزی دور که متوجه شده اطراف خانه شما را موشک زده‌اند و نگران شده و پیامک می‌زند خوبین؟ دلگرم‌کننده است...

۶. اوایل بهار در پستی از همین کلمه کلیدی #کشکول نوشته بودم: این روزها فارغ از همه دردها و رنج‌ها و فقدان‌ها و کاستی‌های سال و سال‌های قبل، باید گریبان امید را گرفت... محکم، و رهایش هم نکرد... یادمه اون زمان نوعی دلداری احساسی برای خودم بود. اما الان که نگاه می‌کنم می‌بینم چقدر برای این روزهایمان معنا دارد و چقدر لازم است... نباید بگذاریم ذهن و روحمان فرو بپاشد... مثل روز روشن است که اطرافمان درد است و رنج و سیاهی و سختی و عدم اطمینان و دلواپسی... هیچ حرفی در آن نیست و حق هم داریم گاهی بشکنیم و به هم بریزیم و بیرونشان بریزیم... اما اگر می‌توانیم، هر اندازه که می‌توانیم ... گریبان امید را محکم بگیریم و رهایش هم نکنیم...

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

‏او ایران است
‏شرم بر متجاوزان به ایران
‏شرم بر حامیان آن
‏شرم بر توجیه‌گران آن
‏شرم بر بدخواهان ایران
‏ایران هرگز نمی‌میرد

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

و این روزهای سخت...

و این زیبایی‌های برآمده از دل اهریمن جنگ...👇🏻

و مفاهیمی که در این کوره آتش دارند معنا پیدا می‌کنند: انسانیت، محبت، فداکاری، از خود گذشتن، و امید...
☘️🍀

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

دور بادت دستِ بدخواهان، عزیز...

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

نیازی به اثبات نیست که اتفاقات، آدم‌ها، روابط، و ... پر از لایه‌های مختلف و تو در تو و پیچیده به هم، همانند طناب‌های گره‌خورده هستند و گاهی هم این گره‌ها کور و سنگینند...
اما ...
در همین موقعیت‌ها هم هست که ساده‌سازی معجزه می‌کند...

این ویدئو برای من که متاسفانه سررشته‌ای از نقاشی ندارم پر از حس خوب است، ساده‌سازی‌ای دلنشین. از همان‌ها که باب راس انجام می‌داد و سال‌ها قبل پای تلویزیون می‌نشستیم و به ابرهای کوچک و درخت‌های بازیگوش و موج‌های خنکی که با ضربات ماهرانه قلم‌موهایش روی بوم می‌کشید نگاه می‌کردیم و مشکلاتمان فراموش می‌شد چون او ناخودآگاه حواسمان را از تمرکز بر مشکلاتمان پرت کرده بود و در ذهنمان اینرا می‌کاشت که برویم قلم‌مو بگیریم و کمی رنگ و بوم و مثل آب خوردن! نقاشی بکشیم...
و این قدرت ساده‌سازی باب راس بود...

گاهی برای یک جان خسته و شکسته، اگر بتوانی مشکلی را ساده‌سازی کنی بهترین کمک است.

این ساده‌سازی گاهی با صرفا گوش دادن حاصل می‌شود،
گاهی با صرفا بودن و حضور داشتن،
گاهی هم بعد از گوش دادن و بودنی آگاهانه، حواس طرف مقابلمان را متمرکز بر چیزی دیگر کردن...

#دلگرمکنک
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

اول: بی تلاش و جهد هیچ حاصل نمی‌شود، اما آنچه حاصل می شود هم صرفا نتیجه تلاش نیست!

دوم: باید دست از طلب برنداریم، باید که راه برویم، زیاد و زیاد و زیاد... شاید تا حدی که در این راه در کنار دلمان، پایمان هم بشکند (از نفس بیفتیم و از آن خودی که برای خودمان درست کرده بودیم جدا شویم)، ... توفیق باشد پس از آن است که جبار (شکسته بند) سراغمان می‌آید.

سوم: چنین لحظه‌ای تنها وقتی می رسد که تمام تلاش خود را به کار گرفته اما احساس می‌کنیم از پا افتاده‌ایم. در آن شکست مطلق است که یاری خدا می‌رسد. تا شکسته نشویم, تا عجز خود را تجربه نکنیم و تا تماما تسلیم نشویم او را نمی‌یابیم. پس یافتن او صرفا با تلاش میسر نیست، هرچند بی‌تلاش هم به او نمی‌رسیم. در همه مراحل، توفیق او لازم است و توفیق را هم به راحتی نمی‌دهد... آزمایشت می‌کند که آیا بر سر پیمان مانده‌ای و می‌مانی؟

چهارم: رسول مهربان می‌فرماید: اوَّلُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ الْجَبَّار وَ آخَرُ الْعِلْمِ تَفْويضُ الْامِرِ الَيْهِ... بتوانی اول او را بشناسی، آن شکسته‌بندِ دل و پایِ در راهِ تو را... و بعد برسی به مقامی که همه چیز را به او بسپاری...

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

«در کنج حیاط
در میان حباب‌های ریزِ آب
چند شاخه گل سرخ
بر زیر‌ بارِ رایحهٔ خوشِ خود خمیده‌اند
همان گل‌های سرخی
که هیچ‌کس آنها را نبوییده است


هیچ تنهایی‌ای
کوچک نیست»


➖یانیس ریتسوس

سه روز پیش صبح زود قبل از رفتن سر کار دیدمش، در حیاط خانه، زیبا و آرام و بی‌ادعا...
غروب که برگشتم جمع شده بود و فردایش خشک شد. یک روزه بود...
و من خوشحالم همراه با آن زنبور داخل گل، توفیق دیدن این زیبایی را داشتم و ثبتش کردم...
انگار تنهایی‌اش را کمی قسمت کردم و زیبایی‌اش را هم اینجا به شما نشان دادم...
شاید اینگونه از تنهایی بزرگش کاسته شده...

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

برخی از آموختنی‌های لازم در این جهان...
وقتی نگاه و حواسمان از بیشتر داشتن و پراکنده بودنمان، می‌رود سراغ آن‌چه واقعی است
و ارزش واقعی دارد
و ماندگار است
و استواری می‌دهد
و توشه است برای آخرت (اگر ایمان داشته باشیم که عمر و ارزش این شاید هفتاد هشتاد سال زندگی در این دنیا، روز یا کمتر از روزی است در برابر آن‌چه آن‌طرف منتظرمان است...


مطمئنم همه‌مان بسیاری از این آموختنی‌ها را در روند زندگی آموخته‌ایم... گاهی با رنج و سختی به‌ظاهر زیاد... اما انگار همان است که آنرا نور می‌کند...

آموختن اینکه آدمی‌ در رنج آفریده شده است.
آموختن ایمان ورزیدن در فقدان شواهد قطعی.
آموختن نیایش.
آموختن دوست داشتن خدا در خوشی و ناخوشی.
آموختن اعتماد کردن به خدا و خود را چون کودکی به آغوش او سپردن.
آموختن سجده کردن و پیشانیِ دل به خاک ساییدن.
آموختن رهاشدن از مقایسهٔ خود با دیگران.
آموختن بسندگی و قانع بودن.
آموختن دوست داشتن هم‌نوعان در عین‌ تفاوت‌ها و کاستی‌ها.
آموختن مُشفِق، دل‌رحم و کم‌آزار بودن
آموختن بر زیبایی و صلح جهان افزودن.
آموختن دعا برای کسانی که دوستشان ندارم.
آموختن آهستگی در جهان پرآشوب.
آموختن از تنهایی نگریختن.
آموختن اینکه تنهایی شرط تفرّد و خودآگاهی من است و هیچ رابطه‌ای نمی‌تواند آن را از میان بردارد.
آموختن پاس‌داشتِ خلوت خویش.
آموزش عفیف سخن گفتن، با خود و دیگری.
آموختن خاموشی ذهن و ضمیر در میانهٔ هیاهو.
آموختن نوازش کردن جهان.
آموختن نگریستن با توجه و حضور قلب.
آموختن در متنِ حادثه و خطر، جمعیت خاطر داشتن.
آموختن دیدن و پذیرفتن کاستی‌ها و خطاهای خود.
آموختن رهایی از کمال‌گرایی و پذیرش ناکاملیِ همیشگی، در عین تلاشِ به قدر وُسع برای کمال و تعالی.
آموختن هنر گم‌شدن و در ابهام گام برداشتن.
آموختن رهایی از وسوسهٔ همه‌چیز را دانستن.
آموختن رهایی از مهرطلبی و سودای راضی نگه‌داشتنِ همگان.
آموختن پذیرشِ دوست داشته نشدن.
آموختن اغتنام زیبایی‌ها و دلخوشی‌های ساده و کوچک.
آموختن تاب‌آوردنِ امور نامطلوبی که در برابر تغییر مقاوم‌‌اند.
آموختن ایمان به ناممکن و بسنده نکردن به امور ممکن‌.
آموختن شجاعت عذرخواهی و اعتراف به خطا.
آموختن پذیرش عذرخواهی دیگران.
آموختن امید داشتن به تحول و بهبود آدمی.
آموختن هنر غنابخشیدن به زندگی.
آموختن رضایت دادن به تغییرهای مطلوبِ کوچک.
آموختن دیدن و پذیرفتن عواطف گنگ و تاریک خویش.
آموختن اینکه جهان با من عناد و دشمنی ندارد.
آموختن دست شستن از تحکّم و مداخله در کار دیگران.
آموختن در به روی نور نبستن.
آموختنِ الهام‌گرفتن از طبیعت.
آموختن شاکر بودن از هر چیز کوچک.
آموختن شجاعتِ نه گفتن و در برابر زورگویی و مداخلهٔ ناروا مقاومت کردن.
آموختن اقدام کردن و دست به عمل زدن در عین دلهره و اضطراب.
آموختن نجیبانه درد کشیدن.
آموختن طهارت یافتن در رنج و اندوه.
آموختن رهایی از خودشیفتگی و همه‌چیز را با نیازهای خود سنجیدن.
آموختن جدل نکردن و عبور کردن.
آموختنِ دیدن و ستودن فضایل دیگران.
آموختن چشم‌پوشی کریمانه از خطاها و لغزش‌های دیگران.
آموختن حرمت گذاشتن به زندگی.
آموختن کوشیدن به‌قدرِ وُسع و در بند نتیجه نبودن.
آموختن اینکه تحول اصیل در گرو مدا‌مت بر کارهای خوب کوچک است.
آموختن امن بودن، امن ماندن، حتی برای آنان که بیگانه‌اند.
آموختن وفادار ماندن به خویشتن.
آموختن لطیف ماندن در روزگار زمخت.
آموختن با تمام وجود و بی‌پروا گریستن.
آموختن با تمام وجود و بی‌پروا لبخند زدن.
آموختن دل‌دادن به باران، همسایه‌ماندن با درخت و سپردن دست‌های خود به پرنده‌ای کوچک.
آموختن آمرزش طلبیدن.
آموختن صلح با خویش و بخشیدن خود.
آموختن صلح با دیگران و بخشیدن آنها.
آموختن سبکبار و جریده زیستن.
آموختن ایمان و امید به رحمت بی‌کران و لطف ابدی خداوند
, آموختن مهیا شدن برای مرگ.

برداشتی از پست دلنشین صدیق قطبی

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

کتاب پنجم: کتابخانه نیمه‌شب، نگارش مت هیگ

سایر کتابهای بررسی شده در این کانال
/channel/Happy_Private_life/1110
/channel/Happy_Private_life/1133
/channel/Happy_Private_life/1180
/channel/Happy_Private_life/1184
/channel/Happy_Private_life/1190

📗«کتابخانه نیمه‌شب» کتابی است که سال ۲۰۲۰ منتخب خوانندگانی از سراسر جهان در انتخاب بهترین رمان داستانی سایت گودریدز شد. هرکس هم آنرا بخواند متوجه می‌شود که این انتخاب واقعا بجا بوده است. من نسخه صوتی آن‌را گوش کرده‌ام و از معدود کتاب‌هایی بوده که هر از گاهی برمی‌گردم و تمام بخش‌هایی از کتاب را که علامت گذاشته‌ام، مجدد گوش می‌دهم. هربار حرف تازه‌ای دارد و فکری نو در ذهن می‌کارد.

کتاب با کاوش در انتخاب‌ها، پشیمانی‌ها و معنای زندگی، فلسفه‌هایی عمیق را به خواننده منتقل می‌کند که می‌توانند زندگی را بامعناتر کنند. به نظرم برخی از نکات کلیدی کتاب که می‌توان از آن‌ها برای درک بهتر زندگی بهره برد، عبارتند از:

نخست) پذیرش خود واقعی به جای تعقیب زندگی‌های خیالی
این کتاب نشان می‌دهد که شادی و معنا در زندگی از مقایسه با زندگی‌های ممکن دیگر یا تلاش برای تبدیل شدن به کسی که نیستیم، به دست نمی‌آید. نورا، شخصیت اصلی، با تجربه زندگی‌های مختلف درمی‌یابد که ارزش واقعی در پذیرش خود و یافتن زیبایی در زندگی فعلی‌اش نهفته است. خواننده یاد می‌گیرد به جای حسرت انتخاب‌های نکرده، روی پرورش زندگی کنونی و قدردانی از لحظات کوچک تمرکز کند.

دوم) پشیمانی‌ها را رها کن، اما از آن‌ها بیاموز
«کتابخانه نیمه‌شب» تأکید می‌کند که پشیمانی‌ها، اگرچه دردناک‌اند، می‌توانند به ما درس‌هایی درباره خواسته‌ها و ارزش‌هایمان بیاموزند، اما نباید ما را فلج کنند. نورا با مرور زندگی‌های دیگر می‌فهمد که پشیمانی‌ها بخشی از انسان بودن هستند، اما نباید مانع حرکت رو به جلو شوند. خواننده تشویق می‌شود پشیمانی‌ها را به‌عنوان راهنمایی برای انتخاب‌های بهتر بپذیرد و به جای غرق شدن در گذشته، آینده را بسازد.

سوم) معنای زندگی در تجربه کردن است، نه در کمال
کتاب به ما می‌آموزد که زندگی کامل یا بی‌نقص وجود ندارد؛ معنا در تجربه کردن طیف وسیعی از احساسات، از شادی تا غم، شکل می‌گیرد. نورا درمی‌یابد که زندگی‌های به‌ظاهر «ایده‌آل» هم چالش‌های خود را دارند و ارزش زندگی در زیستن آن با تمام نقص‌هایش است. خواننده درک می‌کند که برای یافتن معنا، باید زندگی را با شجاعت و حضور کامل تجربه کند، نه اینکه در جست‌وجوی یک مقصد نهایی باشد.

زیبایی کتاب در آن است که خواننده را در دنیایی از زندگی‌های متنوع غرق می‌کند. هرکدام از ما در ذهنمان ایده‌آل‌هایی از زندگی داریم و فکر می‌کنیم اگر فلان اتفاق می‌افتاد، نمی‌افتاد، فلان چیز را داشتم، فلان سفر می‌رفتم...دیگر خوشبخت بودم. اما کتاب خیلی روان و آرام ما را جای نورا می‌گذارد و قدم به قدم یادمان می‌دهد آن‌چه ما از زندگی‌های دیگر تصور می‌کنیم، صرفا برش و تکه‌ای شاد از آن است و ما هم فقط به همان می‌اندیشیم. در صورتی‌که هر زندگی‌ای، چه سلبریتی باشی، چه یک انسان عادی، چه سوپراستار چه جراح مغز و چه نوازنده‌ای محلی هم لحظات خوب دارد و هم سخت... و اینگونه می‌آموزیم که زندگی همین لحظاتی است که ما در همین کالبد و همین وضعیت با آن روبروییم و اگر زندگی‌اش نکنیم، آنرا از دست می‌دهیم...

📕برخی از جملات کلیدی کتاب:
- آیا اگر فرصت داشتی پشیمانی‌هایت را جبران کنی، چیزی را متفاوت انجام می‌دادی؟
- عشق، خنده، ترس و درد، ارزهای رایج همه جهان‌ها هستند.
- هرگز اهمیت چیزهای کوچک را دست‌کم نگیر.
- زندگی گاهی فقط با صبر کردن، دیدگاه کاملاً جدیدی به تو می‌دهد.
- ما برای دانستن لذت بردن از چیزی، لازم نیست همه انواع آن در جهان را تجربه کنیم. برای لذت بردن از موسیقی لازم نیست همه موسیقی‌های جهان را بشنوی. گاهی فقط دقت در موسیقی‌ای که دارد پخش می‌شود، لذتی به تو می‌دهد که وصف ناپذیر است.

📌 این کتاب هم در سایت‌های فروش کتاب کاغذی و هم در اپلیکیشن‌های کتاب صوتی سال‌هاست از بالاترین امتیازها برخوردار است. اگر نسخه صوتی گوش می‌دهید، اجرای شیما درخشش و آرمان سلطان‌زاده از بهترین‌هایش است. و اگر کاغذی را می‌پسندید ترجمه نیما مانی عالیست.

#آنچه_می‌خوانم
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

می‌دونی، پسر، باید یه چیزی رو دوست داشته باشی، چیزی که بتونی بهش فکر کنی و باهاش زندگی کنی. می‌تونه یه درخت باشه، یه صخره، یا حتی یه ابر. چیزی که همیشه اون‌جاست، یا حداقل بیشتر اوقات اون‌جاست...

... خوب گوش کن. من به عشق فکر کردم و بهش رسیدم. فهمیدم اِشکال کارمون کجاس... عشق رو از سر اشتباهش شروع می‌کنن. از اوج‌اش شروع می‌کنن. تعجب می‌کنی که این‌قدر دردسر داره؟...
میدونی عشق رو چطور باید شروع کرد؟... یه درخت، یه صخره، یه ابر...
همون وقت فکر کردم و خیلی با احتیاط شروع کردم. از توی خیابون چیز برمی‌داشتم و با خودم می‌بردم خونه. یه ماهی قرمز خریدم و رو ماهی قرمز تمرکز کردم و عاشقش شدم. پله‌پله جلو می‌رفتم. از یه چیز به چیز دیگه. روز به روز حساب کار بیشتر دستم می‌اومد...

الان شیش ساله که دیگه استاد شده‌ام. می‌تونم عاشق هرچیزی بشم. دیگه لازم نیست حتی بهش فکر کنم. یه خیابون شلوغ می‌بینم و نورای قشنگی تو دلم می‌تابه. یه پرنده تو آسمون می‌بینم یا یه مسافرو تو یه جاده می‌بینم. هرچی... هر کی. همه‌شون غریبه و همه‌شونم دوست‌داشتنی!

از کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر / کارسون مک کالرز

#آنچه_می‌خوانم
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

سه هزار هایکو
در خود دارد
دوتا خرمالو.
..


از کتاب زنبور بر کف دست بودای خندان

عکس: خرمالوهای خانه ده

پیوست: آنقدر گفته شده که تبدیل شده به کلیشه... اما حقیقتا این توانایی دیدن و بوییدن و لمس کردن مجدد و متفاوت روزمرگی‌ها و چیزها و افراد و مناظری که برایمان عادی شده، قدرت شفابخشی دارد...

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

Recognising the power of resilience and the human spirit, the United Nations General Assembly has designated July 12 as the International Day of Hope. It's a global reminder that even in the darkest times, a better tomorrow is worth holding on to...


امروز (۱۲ ژوئیه) از سوی سازمان ملل روز بین‌المللی امید نام گرفته است.

بر همه آدم‌هایی که سعی می‌کنند در سختی و ناملایمتی و بی‌محبتی و رنج و فشار، همواره تکیه‌گاه باقی بمانند و امیدشان را به بهبود و تغییر از دست نمی‌دهند، مبارک🍀

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

کفاره شراب‌خوری‌های بی‌حساب

هشیار در میانه مستان نشستن است...



#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

یه نکته تکمیلی درخصوص جستجوی دائم و لحظه به لحظه اخبار:

بخش عمده‌ای از ماهیت رسانه، تولید ترس و اضطراب است. سایت‌های خبری، بیشترین کلیک‌ها را در روزهای سخت و بحرانی دریافت می‌کنند و طبیعی است که نمی‌توانند از کنار خبرهایی که بار احساسی سنگین دارند، به سادگی عبور کنند.
ما انسانیم. با ظرفیتی محدود و مغزی که طی چند صد هزار سال اخیر، تکامل چندانی را تجربه نکرده است. مغز ما برای شکار و کشاورزی و روش‌های بقا و چالش‌های زنده‌ماندن طراحی شده و نه این حجم از تحولاتی که گاهی به دقیقه هم نمی‌کشد که تغییر می‌کنند.
رسانه‌ها می‌خواهند قدرت چشم و گوش ما را به اندازه‌ شنیدن و دیدن دورترین نقطه‌ جهان، افزایش دهند، بی‌آن‌که بتوانند به قدرت دستان و اختیار اقدام ما، چیزی بیفزایند. برای همین بعد از چند دقیقه خواندن خبر، چه درباره جنگ ۱۲ روزه باشد، چه درباره کودکان کشته شده در فلان درگیری، چه درخصوص خشک‌شدن فلان اکوسیستم در آن‌سوی دنیا، چه درخصوص آتش‌سوزی جنگل‌های آن طرف مرزها، چه سقوط قیمت فلان سرمایه در این‌سوی دنیا، چه انقراض نسل فلان حیوان و ... مغز ما درمانده می‌شود از این‌که هیچ نمی‌تواند برای این‌ها انجام دهد و بعد... زندگی و زنده‌بودن و نعمات و برکات کوچک و بزرگ اطرافمان هم دیگر به‌چشممان نمی‌آید.

برای ایجاد تعادل در خواندن و نخواندن خبر می‌توانیم ساعت خبر برای خودمان بگذاریم. مثلا نیم تا یک ساعت پیش از ظهر و همین اندازه هم بعد از ظهر. بعد دیگر بر تمایل اعتیادگونه‌مان برای اسکرول کردن اپلیکیشن‌های خبری غلبه کنیم و برویم سراغ زندگی. زندگی‌ای که می‌توانیم آنرا در جهت بهبود و شفای اوضاع خرابی که رسانه‌ها نشان می‌دهند، در حد کوچک اطراف خودمان، کودکمان، دوستمان، عزیزانمان، و خصوصا خودمان بکار بگیریم.

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

این روزها شاید برای همه ما پررنگ‌ترین حس، حس تعلیق است.

هم شاکر اتمام روزهایی هستیم که پر بود از صدای پدافند و بمب و هم دلنگران آغاز مجدد همان روزها، چراکه می‌دانیم با توقف سرو کار داریم و نه آتش‌بس رسمی.
هم قدر معمولی‌ترین عادات و اتفاقات زندگی هفته‌های قبلمان را می‌دانیم و هم ته دلمان می‌دانیم مشکلاتی که آن زمان بودند، از آب و برق و کمبود و تورم و ... این روزها صرفا کنار رفته‌اند و از بین نرفته‌اند.
هم جلوه‌های زیبایی از همبستگی و میهن‌دوستی و ایثار و ازخودگذشتگی و اتحاد را دیده‌ایم که سالها بود دلمان تنگ بود برایشان، هم چیزهایی شنیده‌ایم از فلان کرایه نجومی ماشین و اتوبوس از فلان شهر به تهران...
و ذهن ما این میان آرام آرام و گاهی هم یکباره خسته می‌شود و یا دست می‌شوید از همه چیز، یا رادیکال می‌شود یا بی‌خیال یا ناامید یا گاهی هم از همه چیز و همه‌کس تنفر پیدا می‌کند...

همه این احساسات و ذهنیت‌ها و عواطف عادی و پذیرفتنی‌ هستند.
نگاهشان کنیم. نه به شکل واقعیت، بلکه به شکل فکر و ذهن و بگذاریم بیایند و بمانند و بگذرند...

یادمان باشد این‌ها نیز می‌گذرد... درست است که چگونه گذشتن مهم است، اما خیلی اوقات اتفاق‌ها به‌مراتب بهتر از آنی که ما فکر می‌کنیم خواهند افتاد... حداقل برای سلامت روح و روان خودمان فال خیر بزنیم...انشاالله که اتفاق می‌افتند...
تفالوا بالخیر، تجدوه...

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

اپلیکیشن کتابراه مجموعه کتاب هایی درباره "چگونه در روزهای سخت دوام بیاوریم!" را به صورت رایگان در اختیار کاربران قرار داد.

دانلود و نصب:
https://www.ketabrah.ir/apps

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

شب است. دارم قدم‌زنان برمی‌گردم. به نانوایی می‌رسم. دارند می‌بندند. نان تمام شده. می‌گویم: دو تا شیرمال بده. پسر جوان که گرد آرد و خستگی با هم روی صورتش نشسته، می‌دهد. می‌گیرم و در کوله‌ام می‌گذارم. به خانه می‌رسم. نان‌ها را که درمی‌آورم، حیرت می‌کنم. روی نان‌ها، نوشته‌اند: «وطن»...

#دیدن|#روشنا|#جنگ|#از_رنجی_که_میبریم
راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

یادمان باشد انسانیت ما در شرایط سخت است که به ‌درستی سنجیده می‌شود...

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

جریکو نامی باستانی با ریشه یهودی است. عربی آن می‌شود اریحا و این دو تلفظ عبری و عربیِ شهری است در کرانه باختری رود اردن و قسمتی از سرزمین‌های اشغالی فلسطین.

یک معنایش واحه‌ای در صحراست. حتما در رمان کیمیاگر کوئلیو حس خنکی و عظمت و رازآلودگی واحه‌های صحرا را عمیقا حس کرده‌اید.

گیاهی وجود دارد بنام رز جریکو (Rose of Jerico). توانایی شگفت‌انگیز این گیاه در زنده‌ماندن بعد از ماه‌ها و حتی سال‌ها خشک‌شدگی، الهام‌بخش بسیاری از فرهنگ‌ها برای لزوم تمرین انعطاف‌پذیری و تاب آوری بوده است.
نکته جالب آن است که بهترین شیوه نگاه‌داری از این گیاه، این است که بعد از مدتی که در آب نگاه داشته می‌شود، بگذارند تا بدون آب شود، مجدد خشک شود و برود در همان فاز استقامت و صبر... اینگونه بعد از مدتی مجدد می‌توان با اندکی آب، آن‌را نمادی از امید و سرزندگی در داخل خانه ساخت.

چقدر عظمت و زیبایی و خودبسندگی دارد این گیاه زیبا در درون خودش... چقدر لنگرش در خودش است...

#دلگرمکنک
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

این ویدئو یکی از محتواهای خوب و متعادل و علمی است که در چندماه گذشته درخصوص:
بهبود زندگی،
رهایی از تنش‌ها و تفکرات زائد،
شناخت بهتر توانمندی‌های خود،
عملگرا بودن اما مبتنی بر امکانات و حقایق،
و در کل، مفهوم پذیرا بودن زندگی با تمام سختی‌ها، لذت‌ها و مشکلاتش (بدون وا دادن و در همان حال بدون مثبت‌اندیشی زرد که تو به هرچه می‌خواهی خواهی رسید)
دیده‌ام.
یک ساعت و ربع (به اندازه زمان یک کلاس معمولی دانشگاه) فرصت متمرکز برای خودتان بگذارید و گوش دهید و ببینید.

https://youtu.be/TFHb74MKzWk

@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

فهمید تند راه رفته بود
چند سال بود که تند راه رفته بود...
و
روحش را جا گذاشته بود...


#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

محمدعلی موحد (که عمر پربرکتشان دراز باد) جایی گفته‌اند:

آدمیزاد باید لنگرش در خودش باشد...



چه کوتاه، پرمغز، زیبا و منسجم
چه خوب که روزی جلوی پنجره دل بنشینیم و منظره درون را نگاه کنیم و عمق و آرامشی با عظمت ببینیم

#دلگرمکنک
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

تصاویری از دورترین مدرسه ییلاقی تالش بنام صلاة کلمر که طی یازده سال عکاسی شده، با محوریت معلم پرتلاش وقت این مدرسه بنام مسلم نیلاشی.

منبع: صفحه اینستاگرام
shabab_golchin

#دلگرمکنک
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

یک)
نماز را برپا دار،
و به کار پسندیده فرمان ده،
و از کار ناپسند بازدار،
و بر آسیبی که به تو می‌رسد شکیبا باش،
که این از کارهای سترگ و استوار است.
و از مردم [به نَخوَت] روی برمتاب،
و در زمین سرمستانه راه مرو
که خدا هیچ به خودبالنده‌ فخرفروشی را دوست نمی‌دارد.
و در راه رفتنت میانه‌رو باش،
و صدایت را آهسته بدار.
(سوره مبارکه لقمان/ آیات ۱۷ تا ۱۹)

دو)
به طبیعت، به آنچه در اطرافت است، به سادگی‌های زندگی پناه ببر
و
صبور باش نسبت به آنچه در قلبت حل‌نشده باقی مانده است


کتاب نامه‌هایی به یک شاعر جوان، نوشته راینر ماریا ریلکه

#نور
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

Poco a poco si va lontano

Pazienza vince tutto...


کم‌کم می‌توان به دوردست رفت

صبر همه‌چیز را پیروز می‌کند...
🍀🌿




#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life

Читать полностью…

یه مرد امیدوار 🍀

و روزی می‌رسد که در می‌یابی

در میان تمام رفت‌وآمدهای دنیا

تنها چیزی که حقیقت داشت،

سفرِ آرامِ تو به سوی خودت بود
🍀

#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life

Читать полностью…
Subscribe to a channel