•یک خانه ی ساده و معمولی هم کافیست
آشپزخانه ای معمولی
دیوارهایی معمولی
اتاق هایی معمولی
وسایل و فرش هایی معمولی،
کنارِ تویی که معمولی نیستی،
معمولی حرف نمیزنی و
معمولی نمیخندی ...
اصلا جایی که تو باشی؛
همه چیزِ جهان، غیرمعمولیست!(: 🖇🕊•
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
قلب من به این امید میتپد که تو هستی
تویی وجود دارد
که من میتوانم آن را ببینم
او را ببوسم
او را در آغوش خود بفشارم
و او را احساس کنم (: 🩷🌿
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
🍃عاشقانهترین اعترافات در خلوت
و تنهایی رخ میدهد؛
وقتی که خاطرهای، حرفی،
مکالمهای از خاطرت میگذرد
و لبخند میزنی و زیرلب
میگویی:"دوستش دارم."(; ♥️
من از
تمام این عالم
وجبی خاک هم نمیخواهم
همین مساحت اندک
میان دو بازوی تو
حس مالکیت کل جهان را به من داد(: 🫂
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
🌙شَب به شَب،
واژه به واژه عِشق وَرزیدم تُو را
امشب اما
تا سحر دیوانِ شِعرت می کنم...(:
ـ #𝐩𝐨𝐞𝐦
•871 منی یعنی :
از بین 8 میلیارد آدم
تو 7 قاره دنیا
تو 1 نفر ! عزیز ترین آدم زندگی منی !(: 🥰♥️
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
🖇می روم شايد فراموشت كنم
با فراموشی هم آغوشت كنم
می روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب ديدنم آزاد باش
گر چه تو تنها تر از من می روی
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخورد های سرد را !(:
♾رویش عشق
سر آغاز کتاب من و توست
گوش کن
این صدای دل یک بلبل مست
در تمنای گلی است
که به او میگوید
تا ابد
لحظه به لحظه دل من
با همه مستی و شیدایی و عشق
همه تقدیم تو باد...(:
♾آدم...
وقتی دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها میرود
آرزوهایش که محال شد
غرق میشود در
خاطراتی...(:
«عانقیني
فهذا الليل طويل
و أضلُّعي متعبة.»
در آغوشم بگیر
که این شب طولانی است
و استخوانهایم خستهاند.(: 🖇❤️
🖇گاهی میان خلوتِ جمع
یا در انزوای خویش،
موسیقیِ نگاه تو را گوش میکنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دستِ توست،
من جای راه رفتن
پرواز میکنم...!(:🕊 ❤️
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
🩵هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام،آن باش(:
ـ #𝐩𝐨𝐞𝐦
📞من فکر می کنم
الکساندر هم عاشق بود
که تلفن را آفرید.
وگرنه
به عقل هیچ آدم عاقلی نمی رسید
که می توان
حضور گرم کسی را
از سیمهای سرد عبور داد!(:
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
•بگذار پاییز🍁 از راه برسد
باد موافق که بوزد
دوباره من همان دخترکی میشوم
که تو موهایش را در سماجت
برگ ریزان و باران می بافی :)🩵🌪•
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
•مدتی ست
دستُ و پا چُلُفتی شدهام
حواسم پرت است
با خودکارِ بدون جوهر
شعر مینویسم
و در قفسهی کتاب هایم
یک جفت کبوتر
آب وُ واژه میخورند
همین دیروز
باران که میبارید
با کفش های لنگه به لنگه
در خیابان
پرواز میکردم
و جای کرایه
به راننده تاکسی
آدرس محله ای در اردیبهشت را دادم
خلاصه مدتی ست
هر کاری میکنم
میگویند:
عاشقی؟(: ♥️🖇
؛ #𝐭𝐞𝐱𝐭
♥️أحببتُكِ مُرغماَ
ليسَ لأنَّكِ الاجمل
بل لأنَّكِ الأعمق
فعاشقُ الجمالِ في العادةِ احمق
به ناچار عاشقت شدم
نه برای آنکه زیباترینی، نه
برای آنکه عمیق ترینی
که عاشق زیبایی معمولاً احمق است(: ❗️
🖇غسان کنفانی در نامهای به غادة السمان میگه:
ترسویی.. میخواهی میانه باشی
نه دوستم داری و نه نبودم را میخواهی.
اندوه منو تو این است که آنقدر دوستت دارم که توانِ پنهان کردنش را ندارم و آنچنان عمیق که نتوانی مدفونش کنی ..(:
♾به دوست داشتنت مَشغولم ..
همانند سَربازی که سالهاست
در مَقرّی مَتروکه
بی خبر از اَتمامِ جنگ
نگهبانی میدهد ...(:
♾شهریور عاشق انار بود اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد.
آخر انار شاهزاده ی باغ بود.
تاج انار کجا و شهریور کجا؟!
انار اما فهمیده بود،
می خواست بگوید او هم عاشق شهریور است
اما هر بار تا می رسید، فرصت شهریور تمام می شد.
نه شهریور به انار می رسید،
نه انار می توانست شهریور را ببیند.
دانه های دلش خون شد و ترک برداشت.
سال هاست انار سرخ است...
و قرن هاست شهریور بوی پاییز میدهد..(: