مادربزرگ ميگفت:
اين حرف و رفتار آدماست كه
نشون ميده دوسِت دارن يا نه...
وگرنه كی قلب آدمارو ديده؟(: ♥️
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
‹ دلتنگی آدم را به خیابان میکشد... ›
دلتنگم؛
و مردم نمیفهمند...
‹ قدمزدن گاهی؛
از گریهکردن غمانگيزتر است…(: 🍂
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
برایش شعر خواندم
گوش کرد و بی تفاوت گفت :
کتابش کن کِه بِفْروشد
درآمد زاست اشعارت....!(: 🩷🖇
ـ #𝐩𝐨𝐞𝐦
٠روئیدی در قلب من
به سان گلکوچکی
که کنار دیوار میروید
همینقدر ناخواسته عاشقت شدم(:💛🖇
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
قطار می رود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من
چقدرساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده
و هم چنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام(: 🚂❤️
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
بيا در لابلای ورقه های اين كتاب
همديگر را ببوسيم.
نگران آبرو هم نباش؛
اينجا هيچكس كتاب نميخواند...(: 📕💋•
اگر یک تکّه نخ و سوزن داشتم،
خودم را به تو میدوختم!
مثل دکمهی پیراهنت،
باوقار؛ سر برسینه ات!
خوشبختترین دکمهی دنیا بودم،
درست روی قلبت..(: ♥️✨
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
🍂بعضىها مثلِ يک اتفاقِ عجيب
حالِ آدم را خوب مىكنند
مثلِ هواىِ تازهاند
آدم دلش مىخواهد
در روياهايش دستشان را بگيرد
و بگويد تو كه باشى
مگر آرزوىِ ديگرى مىماند؟(:
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
نزار قبانی
هم میترسم دوستت داشته باشم،
اونوقت بری و درد بکشم.
هم میترسم دوستت نداشته باشم،
که فرصت «عاشق تو بودن» از دستم میره
و پشیمون میشم...
حالا تو بگو!
«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم، و چطور عاشقت نباشم و پشیمون نشم(: 💔
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
دوست داشتنت
بذر كوچكي است در دلم
كه صبح ها ،
چند شاخه اش ،
با هواي عشق تو
شكوفه مي دهند..(: ❤️🖇
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
آیدای خودم، آیدای احمد!
شریک سرنوشت و رفیق راه من؛
صفای قدمت، ناز قدمت،
عشق و پاکی را به خانهی من آوردی.
از شوق اشک میریزم،
دنبال کلماتی میگردم
که بتوانند آتشی را که
در جانم شعله میزند
برای تو بازگو کنند،
اما در همهی چشماندازِ
اندیشه و خیال من،
جز تصویر چشمهای زنده و
عاشق خودت هیچی نیست...(: 🩷🖇
ـ #𝐭𝐞𝐱𝐭
تو چنان ز من رمیدی که به خواب هم نیایی
به کدام امیدواری بروم به خواب بیتو؟(: 🌙💛
ـ #𝐩𝐨𝐞𝐦