میگفت از لحاظ روانشناسی وقتی کسی رو دوست داری پیش اون بچه تر میشی، گاهی خنگ تر میشی چون زبونت توانایی ابراز احساسات قلبت رو نداره ولی همونقدرم روی تمام حرفاش و رفتاراش حساس و زودرنج میشی؛ و چقدر درست میگفت..
Читать полностью…حالا که چی؟ چندروز تو این حال بدت میخوای بمونی؟ پاشو جمع کن خودتو.
- نمیدونم نمیفهمی یا خودتو زدی به خریت. حالم بد نیست، من حالم همینه، من همیشه همینم. چون مثل تو و آدمای دورت همش درحال خندیدنو خوش گذروندن نیستم دلیل نمیشه حالم بد باشه.
من خوبم، خوبم همینه، همین آرامش و سکوت خوبِ منه.
یه دیالوگ تو فیلم Drive بود که میگفت:
«فقط میخوام بدونی همینکه دور و برت بودم بهترین اتفاق زندگیم بود.»
هممون یه نفر رو داریم که عمیقا پیدا کردنش بهترین اتفاق زندگیمون بود!
منم قبول دارم که "این نیز بگذرد"، ولی مشکل اینه که مسیر حرکت "این" از وسط کون ماست.
Читать полностью…یادآوری:
تموم میشه.
ناراحتیات، گریه هات، بی پولیات، دوندگیهات، دوستیات، درسات، مشکلاتت، بیماریت، تنهاییت، نگرانیات، خستگیهات، دلتنگیات، خندههات، ذوقت، پولت، تفریحاتت.
همهی چیزای خوب و بدی که حسشون میکنی تموم میشن و تو نباید توشون غرق شی.
نمیدونم چرا این روزام انقدر سخت میگذرن؛ نمیدونم چرا این روزا شدم عینِ یه تیکه ابر که هرجا هست، مدام داره میباره و باز آروم نمیشه. دائم به روزایی فکر میکنم که قراره دور از تو بگذرن؛ روزایی که قراره ازت بیخبر باشم، صداتو نشنوم، سهمی از شنیدنِ صدایِ خندههات نداشته باشم، نتونم بشینم کنارت، نتونم خیره بشم بهت و تو دلم قربون صدقهت برم. روزایی که نمیتونم وقتی خستهم بهت تکیه کنم و بگم من خسته شدم، میشه تو جایِ من ادامه بدی؟ روزایی که قراره به خاطرِ نبودنت هر روز بمیرم و دوباره زنده بشم و راهی جز سکوت کردن، نداشته باشم.
روزایی که قراره دلتنگت بشم و نتونم بیام پیشت، از همه فرار کنم و خودمو غرق کنم تو خاطراتی که باهم داشتیم. دارم فکر میکنم به همهیِ ساعتهایی که قراره بی تو بگذرن. به همهیِ موفقیتهامون که قراره دور از هم برایِ رسیدن بهشون ذوق کنیم و تو دلمون بگیم: کاش فلانی هم اینجا بود. روزایی که شاید توام قراره دلتنگم بشی؛ دلت بخواد باهام حرف بزنی، دلتنگِ صدایی بشی که خیلی وقته گوشهات باهاش غریبهن و غصهیِ دور بودن از قلبی که روزی برات پناهگاهِ امنی بود، برای چند دقیقه هم که شده کلِ وجودتو بگیره.
دارم فکر میکنم به فاصلهای که از همدیگه دورمون میکنه، تو رو از من و منو از تو میگیره.
به دوریِ اجباریای که غریبه میکنه باهم آدمایی رو که همه چیزِ همدیگه رو میدونن. نمیدونم؛ شاید چون بعداً قراره برایِ این روزا خیلی دلم تنگ بشه، انقدر بیقرارم و قلبم غمگینه.
شاید چون قلبم میدونه که دور از تو دیگه قرار نیست خوشحال باشه، این همه پره و آروم نمیشه. هرچی که هست، میدونم قلبی دارم که خیلی دوستت داره، بیشتر از من به حرفِ تو گوش میکنه و میخواد که پیشِ تو باشه.
یه قسمتایی از دردسرهای عظیم بود، که لطیف نمیتونست به هیچکس بگه داره چی کار میکنه. هی هر روز هر بار میدیدنش میپرسیدن جنازه چی شد لطیف؟ اونم هر دفعه میگفت "هنوز پیدا نشده ولی خیییلی خوب پیش رفته" بعد بقیه این شکلی بودن که چی خوب پیش رفته اگه چیزی پیدا نکردی. یا هست یا نیست دیگه، بینش چیه؟
من هیچوقت تا این اندازه تو زندگیم لطیف رو درک نکرده بودم.
یه روزی خاک قدر بارونو میدونه ولی اون روز دیگه بارون نمی باره ، ولی ما درمورد خاک و بارون حرف نمیزنیم.
Читать полностью…رابطه سالم مسئولیت داره،و شما قبل از اینکه بخوای واردش بشی،باید ببینی میتونی و آدمش هستی یا نیستی! نه اینکه بعد از یه مدت،یهو تصمیم بگیری که نه،نمیشه،نمیتونم،کار دارم،اذیتت میکنم،وقت ندارم،بهت اسیب میزنم،بهت علاقه ندارم،لاشیم
میگیری چی میگم؟
اونی که برمی گرده عاشق نیست پشیمونه. اونی که عاشقه اصلا نمیره که بخواد پشیمون برگرده.
Читать полностью…