تقلید در تفسیر قرآن و استفاد از تفاسیر معاصر
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
واضح است که تقلید در امور اعتقادی، جایز نیست. آیا میتوان توضیح داد که تفسیر قرآن در زمرهی کدامیک از امور قرار میگیرد؟ چه ملاک و معیاری را برای انتخاب یک تفسیر صحیح میتوان معرفی کرد؟ با توجه به اینکه اکثر تفاسیر مشهور، قدیمی بوده و متناسب با پیشرفت فکری جوامع نیستند و مخصوصا با توجه به وضعیت موجود که منظومهی تفکر دینی، در معرض انتقادات وسیع و هجمههای تندی واقع شده و برای مقابله با آنها باید جواب هایی را ارائه کرد که متناسب وضعیت کنونی باشد – با توجه به تمام این ملاحظات – ملاک انتخاب یک تفسیر صحیح چیست؟ آیا میتوانیم از تفاسیر جدیدی که برای برخی مفاهیم قرآنی – از سوی برخی متفکرین اسلامی معاصر که در اعتقادات مذهبی با ما همساز نیستند – ارائه میشود استفاده کنیم؟ البته میدانم که این سوال آخر، برخاسته از یک تنگ نظری است.
جواب:
در سوال شما چند محور وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
محور اول:
در رابطه با مراجعه به کتابهای تفسیری چیزی به اسم عقیدهی مفسِّر وجود ندارد؛ به عبارت دیگر ما میتوانیم از تمام تفاسیر استفاده کنیم؛ فرقی نمیکند که مولف یک تفسیر، منتسب به این مذهب یا آن مذهب باشد. علم تفسیر، علم بررسی لغوی و تاریخی و مقارنه و مقایسهی آیات قرآنی است و حتی یک غیر مسلمان نیز تا حد زیادی میتواند چنین کاری انجام دهد. اگر یک غیر مسلمان که در لغت عربی و تاریخ عرب و نیز تاریخ ابتدای اسلام متخصص است و در فهم یک آیه یا یک سوره، مطلبی ارائه کرد برای ما عیب نیست که از نظر و اندیشهی او در تفسیر استفاده کنیم بلکه استفاده از فکر او در تفسیر آیه یا سوره، به نفع ماست؛ ما به چیزی که او عرضه میکند نگاه میکنیم و آن را ارزیابی مینماییم و اگر قانع کننده بود هیچ مشکلی در پذیرش آن نخواهیم داشت و به راحتی میگوییم ما از وی در فهم معنیِ فلان آیه – که تا کنون متوجه آن معنی نشده بودیم – استفاده کردیم. تفسیر، یک مسالهی تقلیدی در فقه نیست تا بگوییم...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
اعجاز قرآن عربی برای غیر عرب زبانها
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
چگونه قرآنی که با زبان عربی نازل شده برای کسانی که زبان عربی نمیدانند، معجزه است؟ چه بسا ممکن است یک غیر عرب زبان، ادعای معجزه بودن قرآن را بشنود و سوال کند:«قرآن چگونه مرا عاجز میکند؟ آیا عاجز بودن من در برابر قرآن به خاطر ندانستن زبان عربی و اختلاف زبان من با زبان قرآن است»؟
جواب:
در معجزه بودن قرآن، مهم نیست هر فرد، این احساس را در درون خود بیابد که نمیتواند چنین کتابی را بیاورد؛ چنین چیزی حتی شرطِ لازم در معجزه بودن قرآن هم نیست. بلکه آنچه مهم است درک عجز انسانی و بشری از آوردن چنین کتابی است؛ هر چند درک این عجز، از طریق مقدمات عقلی و فکری باشد. به همین دلیل، متکلمان مسلمان[2] میگویند همین که انسان غیر عرب زبان، عاجز بودن عرب از آوردن کتابی مثل قرآن را میفهمد و شرایط پیامبر صلیاللهعلیهوآله را[3] درک میکند کاملا قانع میشود که این کتاب، در شرایط طبیعی، به وجود نیامده است؛ بلکه باید یک نیروی غیر عادی – که وجودِ آن مفروض است – در تحقق این کتاب، دخالت کرده باشد و همین، برای اثبات معجزه بودن قرآن در نزد اینان، کافی است.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
آیا فقر از جانب خداوند است؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال
آیا فقر از جانب خداوند متعال است؟
جواب
از نصوص دینی چنین فهمیده میشود که علت فقر، دو چیز است:
علت اول: خود انسان است و شاید این علت، رایج تر و شایع تر از علت دیگر باشد. البته منظور، فقط انسان به معنای فرد نیست بلکه معنی اجتماعی آن نیز مد نظر است. خداوند متعال، خیرات و نعمتها را بر روی زمین قرار داده و هر آنچه میخواهیم به ما عطا فرموده است و نعمتهای ظاهری و باطنی را بر ما ارزانی داشت – اینها همان تعابیر قرآنی است که دربارهی نعمتها آمده است – ولی ارادهی خداوند متعال بر این است که این نعمتهای موجود بر روی زمین به وسیلهی خود بشر به دستش برسد لذا:
اگر انسان به فقراء و نیازمندان اهتمام داشت؛
و اگر حقوق مسکینان و تهیدستان را از اموال خود میداد و به این مسائل به صورت علمی و صحیح توجه میکرد؛
و اگر این صدقاتِ متنوع، جاری و ساری شده و از اوقافی که مقدار و کمیت آنها را غیر از خداوند، کسی نمیداند[2] به خوبی استخراج میشد؛
و اگر واسطهها رساندن اموال، امین بودند و وجدان بیداری داشتند و از خداوند میترسیدند؛
و اگر نقشهها و طرحهای تدبیری ما برای رساندن این اموال به صاحبانش، درست و صحیح بود؛
در این صورت دیگر بسیاری از فقرهایی که امروزه در عالم مشاهده میکنیم وجود نداشت و مشاهده نمیکردیم که دو یا سه هزار نفر از ساکنین زمین، مالک هشتاد یا نود درصد امکانات روی زمین باشند در حالی که بیش از نیمی از ساکنین زمین، در فقر و گرسنگی و گرفتاری به سر میبرند...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
چگونه از ظرفیت عاشورا استفاده کنیم؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
ما در این روزها، در انتظار عاشورا به سر میبریم.[2] آنچه که باید از عاشورا در میان ما و جامعهی ما محقق شود چیست؟ و تا کنون چه مقدار از این ظرفیت استفاده شده است؟ خداوند به شما جزای خیر دهد.
جواب:
ما امروزه در روزگاری به سر میبریم که به هر مفهومی که باعث احیای امت اسلامی و بیداری آن شود به شدت نیازمندیم. حق نداریم نسبت به هر مفهومی که چنین ظرفیتی دارد کوتاهی کنیم. هر مفهومی از میراث اسلامی ما که قدرت تاثیر بر خیزش و احیای امت را داشته باشد برای وضعیت کنونی ما، ضروری و لازم است؛ و هر مفهومی که باعث سست شدن حرکت امت اسلامی و ترویج یأس و رخوت شود به شدت مضر و خطرناک است.
به همین دلیل وقتی به عاشورا – که هر ساله تکرار میشود – مینگریم متوجه میشویم ظرفیت بسیار عظیمی برای ارائهی مفاهیم احیاگرانه دارد؛ مفاهیمی که امت اسلامی به شدت محتاج آن است. شاید آشکارترین این مفاهیم از این قرار باشند:
مفهوم اول: ...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
گرایشهای مختلف مذهبی در میان شیعیان
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
در سایهی تحرکات و برنامههای برخی گروههای مذهبیِ تندرو، برای مصادرهی تشیع به نفعِ خویش، این سوال به ذهن من میرسد که آیا تشیع، یک رنگ واحد و فضای واحدی دارد و اینکه جریانات متعددی را برای تشیع میتوان برشمرد؟ و چگونه پیروانِ مذاهب دیگر، این تنوع ما را درک میکنند؟
جواب:
دربارهی این مساله چندین بار صحبت کردم. شیعه یک جریان واحد نیست بلکه جریانات و مکاتب و رویکردهای متنوعی در میان شیعیان وجود دارد که با یکدیگر در موارد متعددی، اختلافات کم و زیادی دارند. این حالت، ناشی از طبیعت تنوعِ موجود در مذهب شیعه است. به دفعات گفتهایم که نباید با پیروان یک مذهب یا یک جریان – با توجه به رفتارها و یا اعتقادات برخی از آنها – به یک شیوه و روش، تعامل و برخورد کرد؛ بلکه باید نسبت به وجود جریاناتِ داخل مذاهب، آگاهی داشته باشیم. حتی سلفیه را نیز نباید یک جریان واحد دانست و رفتارهای تندروهای سلفی را به سلفیهای دیگر – که تندرو نیستند – نسبت داد. شیعه را نیز نباید اینگونه تحلیل کرد. هیچ راهی نداریم مگر اینکه آگاهی خود را نسبت به یکدیگر افزایش داده و حتی یکدیگر را بشناسیم تا به صورت مطلق و بی ضابطه، سخن نگوییم.
یکی از علمای بزرگ شیعی، فتح الله اصفهانی (1339 ق) معروف به شیخ الشریعة است. بیش از یک قرن قبل، از وی در این باره سوال شد که برخی از اهل سنت در آسیای میانه، نسبت به برخی شیعیانِ آنجا ستم میکنند و آنها را به قتل میرسانند به این دلیل که برخی از خطیبان و اهل منبر، (مقدساتِ اهل سنت را) موردِ سب و لعن و شتم و ناسزا قرار میدهند. از ایشان درخواست شد که حوزهی علمیه و مراجع، دربارهی این وقایع، موضعگیری داشته باشند. واقعا عجیب است؛ گویا تاریخ در حال تکرار است. شیخ الشریعهی اصفهانی، در پاسخ به این درخواست، مطالبی مینویسد که تقریبا دو صفحه است. این سوال و جواب در همان زمان در مجلهی «درّة النجف» منتشر شد و خلاصهی جواب ایشان، عبارت است از تقسیم شیعه به چهار صنف: ...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
ابتلا یعنی چه؟ ارتباطِ «محبت خداوند به بندهاش» با «ابتلا» به چه معنی است؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
این حدیث که «اگر خداوند بندهای را دوست بدارد وی را مبتلا و گرفتار میکند» تا چه میزان صحت دارد و اگر صحیح است معنای آن چیست؟ آیا حب و دوست داشتن با ابتلا و گرفتاری، مرتبط است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان این چنین نتیجه گرفت که وقتی خداوند کسی را دوست نداشته باشد او را مبتلا و گرفتار نمیکند و یا اگر کسی را بیشتر دوست داشته باشد بیشتر مبتلا میکند؟
جواب:
حدیثِ فوق به این شکل در کتاب «التمحیص» که منسوب به محمد بن همام الاسکافی (336 ق) است وارد شده است. قطع نظر از اصل کتاب و اعتبار آن، همین که سندی بین اسکافی (مولف) و راویِ این حدیث از امام، وجود ندارد برای معتبر نبودن حدیث فوق، کافی است. این حدیث در کتاب التمحیص به شکل زیر آمده است:
«عن سفیان بن السمط عن ابی عبد الله علیه السلام قال: ان الله إِذَا أَحَبَّ عَبْداً ابْتَلَاهُ وَ تَعَهَّدَهُ بِالْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَهَّدُ الْمَرِيضَ أَهْلُهُ بِالطُّرَفِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكَيْنِ فَقَالَ لَهُمَا أَسْقِمَا بَدَنَهُ وَ ضَيِّقَا مَعِيشَتَهُ وَ عَوِّقَا عَلَيْهِ مَطْلَبَهُ حَتَّى يَدْعُوَنِي فَإِنِّي أُحِبُّ صَوْتَهُ فَإِذَا دَعَا قَالَ اكْتُبَا لِعَبْدِي ثَوَابَ مَا سَأَلَنِي فَضَاعِفَاهُ لَهُ حَتَّى يَأْتِيَنِي وَ مَا عِنْدِي خَيْرٌ لَهُ»[2]
بیهقی از ابوهریره نقل میکند که وی از پیامبر صلی اللهعلیه وآله شنید که ایشان میفرمود:«ان الله عزوجل اذا احب عبدا ابتلاه لیسمع صوته».[3] همچنین حدیث فوق به این شکل نیز در کتب اهل سنت وارد شده است:«ان الله اذا احب قوما ابتلاهم».[4]
این حدیث ما را به بررسی مسالهای دیگر در بحث بلاء و ابتلا و نزول عذاب هدایت میکند. خلاصهی آن مساله – به نظر من – این است که...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
تناقض در حرام بودن افعالی که در بهشت به عنوان لذتهای بهشتی معرفی میشوند
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
از سوی برخی سکولارها شبههای به صورت تناقض مطرح میشود با این مضمون که خداوند انسانهای مومن و صالح را به بهشت وعده میدهد و در آنجا لذتهایی وجود دارد که در دنیا، حرام است؛ مانند وجود رودهایی از شراب و لذات جنسی با غلمان – پسربچههای زیبا رو – و همبستری بدون حساب با حور العین – زنان زیبارو – که قرآن و علمای دینی در وصف آنها تخصص دارند. سوال این است که چرا یک عمل – مانند شرب خمر – در این دنیا حرام میشود و برای کسانی که آن را انجام میدهند عقاب در نظر گرفته میشود در حالی که همین حرام قرار است در آخرت، مباح باشد و بدون حساب و کتاب در اختیار مومنین قرار گیرد؟ چرا انسانهای مومن و صالح در این دنیا به وسیلهی اموری شهوانی تحریک میشوند تا در آخرت از بهشتیان باشند؟ چرا از شهوات جنسی استفاده میشود تا مومن، خداوند را اطاعت کند؟
جواب:
در اینجا ملاحظاتی وجود دارد که به ذکر برخی از آنها اکتفا میکنم:
اولا: این عیب یا نقص نیست که کسی را از چیزی منع کنی تا بعدا به همان چیز برسد. شما خود را در ابتدای عمر، از راحتی و آسایش منع میکنید و با جدیت و تلاش فراوان، وضعیت اقتصادی مناسب و آسوده ای را برای خود فراهم میکنید تا همین آسایش اقتصادی را در هنگام پیری و کهنسالی به دست آورید و در آخر عمر به راحتی و آسودگی برسید. اینجا کسی به شما نمیگوید چرا خود را از آسودگی منع میکنید تا بعدا به آسودگی برسید و یا اینکه این کارهای تو، پر از تناقض است؟
هیچ مانعی وجود ندارد در اینکه یک فعل و عمل در زمان مشخصی، فساد نسبی داشته باشد ولی در لحظهی دیگری در اوج صلاح و نفع قرار گیرد. والدین، فرزند خود را که در سن بلوغ قرار دارد از تجارت و حضور در بازار منع میکنند تا به مدرسه برود و بیاموزد تا وقتی بزرگ شد به همان تجارت بپردازد؛ چون عمل اول – تجارت در سنین بلوغ – از نظر والدین، موقت بوده و نتیجهی قابل ذکری در طولانی مدت ندارد در حالی که عمل دوم – تجارت در سنین بزرگسالی – مستمر و ثابت و از روی آگاهی بوده و در دراز مدت، دارای نتیجه میباشد و مفید است.
پس نکتهی اصلی در این است که...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
فایدهی رجعت در آخر الزمان
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
برخی از علماء برای ابطال «عقیدهی رجعت» به این مطلب استناد میکنند که فایدهای برای رجعت، قابل تصور نیست؛ زیرا اگر مقصودِ خداوند شکست و خواری گناهکاران باشد آنها با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، شکست خورده و خوار خواهند بود و اگر بخواهد آنها را عذاب نماید باید گفت آنها همین الآن در نزد پروردگار، در حال عذاب هستند. با این وصف، رجعت چه ارزشی خواهد داشت؟ به نظر شما، این استدلال بر بطلان رجعت صحیح است ؟
جواب:
این گونه مناقشه کردن به نظر من صحیح نیست؛ زیرا پی نبردن به فلسفهی رجعت، برای نفیِ آن کافی نیست. پدیدهها و وقایع بسیار زیادی هستند که ما هنوز مصلحت آنها را نمیدانیم؛ مگر به صورت کلی و عام، آنهم از با استناد به حُسنِ ظن به خداوند متعال و اینکه او حکیم است. بین «اقامهی دلیل بر منطقی نبودن یک مساله» و «آشکار نشدن وجهی منطقی برای آن مساله»، فرق است. در حالت اول – که دلیلی داریم بر منطقی نبودن آن مساله – همان دلیل برای نفی مسالهی مورد نظر کافی است بر خلاف حالت دوم؛ لذا اگر ادلهی عقیدهی به رجعت، صحیح باشد چنین مناقشاتی نمیتواند آن را رد و ابطال نماید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
اگر ابلیس بر آدم سجده میکرد چه اتفاقی میافتاد؟
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
سوالی دارم که جوابی برای آن نمییابم. اگر ابلیس بر آدم علیه السلام سجده میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ آیا امتحان و اختبار، همان گونه که الآن نیز هست در آن صورت نیز وجود داشت؟
جواب:
گاهی بنا را بر این میگذاریم که قصهی آدم و ابلیس و بهشت و هبوط، رمزهایی از عناصر و عواملِ عالَم وجود هستند – یعنی الله و ملائکه و انسان و شیطان و جنت و ارض – و این قصه قرار است بین این عناصر و عوامل، از طریقِ داستانی که حکایتگر نقشهاست ارتباط برقرار کنند؛ مثلا نقش خداوند، خلق کردن و راهنمایی نمودن و حکم کردن است و نقش ملائکه، اطاعت و اینکه نمونههایی برای صلاح و نیکی باشند و نقش انسان، عرصهی نزاع بین خیر و شر است و نقش شیطان، شر است که در مقابل نقش الهی قرار گرفته است؛ همان نقشِ الهی، که به خیرِ مقدور و ممکن و متمثلِ در ملائکه دعوت میکند. نقش بهشت نیز زندگی مثالی است و نقش ارض نیز در این میان، زندگی دنیایی است که بر اساس اختبار و امتحان و آزمایش، استوار است. اگر داستان آدم علیه السلام و ابلیس را به این صورتِ رمزی بفهمیم جایی برای سوال شما باقی نمیماند. برخی از علماء – همچون علامه طباطبایی و … – این داستان را این گونه فهمیدهاند و یا احتمال دادهاند که آن را اینگونه باید فهمیده شود.
اما اگر فرض کنیم که این داستان کاملا واقعی است در این صورت شاید در صورتِ عدمِ وقوعِ آن اتفاقات میان آدم و ابلیس، ما بر روی زمینِ پُر از امتحان وابتلا نبودیم ولی نمیدانم چه اتفاقی ممکن بود بیافتد. چرا از چیزی که واقع نشده سوال میکنیم؟ سوالهای زیادی مانند این پرسش وجود دارد. مثل این سوال که اگر غریزهی جنسی در انسان وجود نداشت آیا برخی از این مُحَرَّمات باز هم حرام بودند؟ اگر انسان بدون دو چشم خلق میشد چه اتفاقی میافتاد و وضعیت چگونه بود؟
ولی با این وصف، معتقدم سوال شما چیز دیگری است. زیرا بهتر است مشغول به اموری شویم که انجامش، بایسته و مطلوب است نه اینکه سرگرمِ مسائلی شویم که شاید نسبت به آنها علم پیدا کنیم آنهم در فرضی که واقع نشدهاند و اینکه اگر...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
فلسفهی خلقت چیست؟ آیا خلق مردم به منظورعبادت یا معرفت، منطقی است؟
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
اگر خداوند متعال، ذاتا غنی و بی نیاز است و احتیاجی به خلقت – در هیچ یک از شئونات خود – ندارد پس چرا مخلوقات را خلق کرد در حالی که به آنها محتاج نیست؟ روایاتی وجود دارند که میگویند خداوند، انسانها را خلق کرد تا او را عبادت کنند و یا او را بشناسند و … . ولی خداوند سبحان، نیازی به عبادت مخلوقات و یا شناخته شدن برای مخلوقات ندارد. امیداورم به این سوال مهم در اعتقادات اسلامی پاسخ دهید.
جواب:
در اینجا چند جهت وجود دارد که به صورت کوتاه نظرات خود را دربارهی آنها عرض میکنم:
اولا: انسان دائما خود را با موجوداتی که بهرهای از عقل دارند و با آنها در قوهی عاقله، اشتراکی دارد مقایسه میکند و خودش را معیار در تحلیل آنها قرار میدهد. لذا میپندارد که دلایل و توجیهاتِ افعال او باید همان دلایل و توجیهاتِ افعال دیگران باشد و وقتی میبیند انجامِ فلان عمل از سویِ خودش، غیر موجه و بی دلیل است انجام همان عمل را از دیگران نیز نمیپسندد و به همین دلیل، آن را عبث میخواند. این یعنی نقطهی شروع، «من» است و انسان از «من» شروع میکند و سپس دیگران را بر «من» مقایسه مینماید و بعد از آن نتیجه میگیرد. البته این فرآیند، خطا و اشتباه نیست ولی به تنهایی برای تفسیر همهی اشیاء، کافی نمیباشد و هیچ دلیل فلسفی یا علمی وجود ندارد که ثابت کند اجرایِ چنین فرآیند قیاسی در تمام امور کافی است. با این وصف، میتوان چنین گفت که فرض بی نیازی خداوند از مخلوقات، یک فرضِ بازدارنده برای خلق ما توسط خداوند متعال نیست؛ چون بازدارنده بودن چنین فرضی، بدین معنی است که خداوند را به صورتِ یک انسان میپنداریم و سپس فرض میکنیم غایات و اهدافی که در فعل خداوند است مشابه غایات و اهدافی است که در افعال ما میباشد و چون معیار و شاخص در اهدافِ کارهای ما مفاهیمی همچون نیاز و تکامل و میل و رغبت است میپنداریم که افعال خداوند نیز باید از منطق موجود در اهداف ما پیروی کند.
این روش تفکر و این شیوهی تحلیلی، هیچ برهانی علمیای ندارد و دلیلی وجود ندارد که این روش تفکر را به صورت یک قانون مطلق و فراگیر در تفسیر پدیدهها بپذیریم؛ و به همین دلیل است که این قانون را بر افعال جمادات تطبیق نمیکنیم؛ چون میدانیم جمادات در اغراض و اهداف، به روش ما عمل نمیکنند؛ این در حالی است که در بسیاری از موارد، این روش را بر حیوانات تطبیق میکنیم چون از قبل میدانیم این مخلوقات در کارهایی که انجام میدهند و انعکاس افعالشان، بسیار شبیه ما هستند و به همین دلیل، این مقایسه را با توجه به عناصر تشابهِ ساختاری (بین انسان و حیوان) انجام میدهیم.
حال به این سوال میرسیم که چگونه به فعل خداوند نگاه کنیم؟ پاسخ این است که هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند فعل خداوند باید همچون افعال ما توجیه شود و به حب ذات برگردد؛ حب ذاتی که از آن، طلب مصلحت و دفع مفسده بر میخیزد.
لذا هر کسی که چنین مقایسهای کند باید وحدت و یکسانی هویت خداوند و هویت انسان را از نظر ساختار داخلی اثبات کند تا...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
مولویت خداوند اخلاقی است یا قانونی؟
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
نظر شما دربارهی عباراتی که برخی از متفكّران جهان عرب در سخنرانی با عنوان «شریعت خداوند یا شریعت فقها؟» بیان کردند چیست؟ در این سخنرانی مطرح شده که شریعت خداوند بر اساس مولویت اخلاقی است ولی شریعت فقها بر اساس مولویت قانونی و عرفی است و هر گونه مخالفت با این شریعت، عقوبتی در پی دارد. به همین دلیل است که علمای دینی خوف از آتش را در میان مردم نهادینه میکنند و لذا بر ما واجب است تا نماز بخوانیم که اگر نماز نخوانیم خداوند ما را در آتش میاندازد و نیز تمام کارهای حرام هم از ترس آتش باید ترک شوند. ولی آنچه لازم است بر آن تاکید کنیم نترسیدن از آتش یا از خداوند متعال است به این صورت که به مردم بگوییم خداوند متعال به ما این پیام را داده که علاقهی من به شما، مانند علاقهی مادر به طفلش است. مادر به طفل خود میگوید فرزندم از شیر من بنوش تا بدن و اندامت نیرومند گردد و کامل شود. ولی اگر طفل از شیر مادر ننوشد، مادر او را در آتش و یا آب جوشان نمیاندازد. بر این اساس، اوامر خداوند متعال، نصیحت هایی بر مبنای شریعت اخلاقی هستند.
نظر شما دربارهی این کلام چیست؟
جواب:
در این عبارات، مقدمات نهفته و کوتاهی وجود دارد که برخی از آنها، بدون دلیل و برهان میباشند:
اولا: اصلِ مطلبی که عبارات فوق میخواهد ارائه دهد فقط یک ادعا است. همانطور که گویندهی سخنانِ فوق، این حق را دارد که ادعا کند مولویت خداوند، اخلاقی است دیگران نیز این حق را دارند که ادعا کنند مولویت خداوند، قانونی است. چگونه است که ظاهر آیات قرآن، به نفع ادعای دوم است؟ در حالی که ادعای مولویت اخلاقی، هیچ شاهدی از قرآن و سنت ندارد. به همین دلیل احتمال میدهیم گویندهی این سخنان، بر مدعای خود استدلالاتی دارد که گویا در جای دیگری ارائه و تبیین کرده است. ما بیانات ایشان را توجیه میکنیم و ایشان را متهم به این نمیکنیم که کلام گزافی را بدون دلیل بیان کرده است. در حالی که شایسته بود ایشان بیان کند کجا خداوند به بندگانش گفته علاقهی من به شما، فقط مانند علاقهی مادر به طفلش است و مثل علاقهی پدر و مادر – در کنار هم – به فرزند خود نیست؟
ثانیا: من با گویندهی سخنان فوق در این نکته که فرهنگِ ترساندن از آتش در نزد برخی از علماءِ دینی پیوسته وجود داشته و دارد موافقم. ولی باید توجه کرد که فقط علماءِ دین، چنین چیزی را ترویج نمیکنند بلکه این قرآن کریم است که این حالت را تبلیغ میکند. علاوه بر قرآن برخی کتابهای آسمانی پیشین نیز در کنار اصل ترس از آتش، اصول امید و آرزو و شوق و محبت را نیز قرار میدهند. با این وصف، چرا...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
📚📚 عرضهی کتابهای آقای حیدر حبالله در کتابسرای طه در مجتمع ناشران
علاقهمندانی که در شهر قم قصد خرید کتابهای آقای حیدر حبالله را دارند میتوانند به کتابسرای طه مراجعه نمایند.
📌 آدرس:
خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه سوم، واحد ۳۱۴
@taha_bookstore
@heidar_hobbollah
آیا اختلال نظریهی فلسفی در توحید، منتهی به بطلان نتایج فقهی عالِم میشود؟
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
🔸مایلم از شناخت توحید سوال کنم ولی شکل و اسلوب مناسبی برای طرح سوال نمییابم. برخی میگویند آنچه بر باطل بنا نهاده شود باطل خواهد بود. حال اگر یک عالِمِ دینی – فرقی نمیکند فیلسوف باشد یا صوفی یا از اهل عرفان – عقیدهی خود را در توحید بر مبنایی همچون وحدت وجود و یا حلول و اتحاد و یا وحدت در عین کثرت، شکل دهد آیا همهی علومِ او همچون مسائل فقهیاش از این اختلال در توحید تاثیر میپذیرند؟ به عبارت دیگر از یک عالِم بزرگ در قم که فلسفه و … تدریس میکرد شنیدم که میگفت:«اگر توحیدِ یک عالِم، مختل شود حتی فقه او نیز مختل خواهد شد». قبل از این هم گفته بود:«ما نیز فصوصالحکم را تدریس میکنیم و البته تعامل ما با آن همچون فیزیک و شیمی است». منظور وی این بود که فیزیک و شیمی و فصوص الحکم ربطی به دین ما ندارند ولی در عین حال، نظریات آنها را تدریس میکنیم به این صورت که آن قسمت از فصوص الحکم که موافق قرآن است را قبول کرده و آن قسمت که در تعارض با قرآن است را رها میکنیم.
سوال من این است که اگر ابن عربی در نگاه برخی، از نظر اعتقادی منحرف بود آیا صحیح است که یک عالِم دینی از علم او چیزی بگیرد؟ مخصوصا در معارف توحیدی آنهم با این پیشفرض که اگر توحید یک عالِم دینی مختل شود، حتی فقاهت وی نیز مختل میشود.
جواب:
🔹در اینجا چند نکته وجود دارد که باید بین آنها تفکیک کرد تا امور برای ما مشتبه نشده و با یکدیگر خَلط نگردند:
اولا: هیچ شکی در تاثیر گذاری علوم مختلف بر یکدیگر نیست. ریاضیات بر فیزیک تاثیر میگذارد و فلسفه هم بر علم دینی تاثیرگذار است. علم کلام هم بر فقه تاثیر میگذارد و علم اصول فقه نیز بر فقه اثرگذار است. همچنین علم تاریخ بر علم حدیث و برعکس، تاثیرگذار است. تاثیر برخی از علوم بر برخی دیگر، مسالهای است که از اساس، مورد اتفاق میباشد. حتی علومی وجود دارند که اساس و ریشهی علوم دیگر محسوب میشوند و به همین دلیل به عنوان اصلِ موضوعِ آن علوم – بنا بر تعبیر علم منطق – معرفی میشوند. در اینجا تقسیم دیگری نیز وجود دارد که دکتر عبدالکریم سروش از آن بسیار استفاده میکند. این تقسیم عبارت است از تقسیم علوم به علوم منتِج و زاینده و علوم مصرف کننده. خروجی برخی از علوم...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
تفکیک بین دین و تفسیرِ آن و بین دین و ایمان
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
🔸برخی در گفتارهای خود پیرامون تقسیم دین – به زعمِ روشنفکران کنونی – و ایجاد مجالی برای تغییر مینویسند: «اما من، قبلا گفتهام و بین دین به عنوان نصوص و متون از یک سو و دین به عنوان ایمان از سوی دیگر، تفکیک کردهام و گفتهام که اصل، همان ایمان است و حتی قرآن و سنت نیز اصل نیستند. زیرا هر دوی اینها، فهم بشری هستند؛ هیچ نص و متنی بدون تفسیر وجود ندارد و هر تفسیری نیز بشری است؛ چون در نهایت به فهم مُفَسِّر برمی گردد. اگر بگوییم قرآن، فکر و ایده است در این صورت مقدس نخواهد بود و اگر بگوییم قرآن، عبارت است از کلام و کلمات، در این صورت نیز کلمات، مقدس نیستند. اگر هم بگوییم قرآن همان حروف است، در این صورت، حروف نیز مقدس نمیباشند. اینگونه ما از مقولهی تقدس و مقدس بودن رها و آزاد میشویم و فرصت و مجال بیشتری برای اجرای تغییر ایجاد کردهایم در حالی که روحدین و روحاسلام و روحایمان را حفظ نمودهایم. این حاشیهی آزادی و حریت و این عرصه، به ما اجازه میدهد که بگوییم برخی آیات، شامل ما نمیشود بلکه فقط شامل همان وقت نزول است. قرآن، کلام محمد است ولی به همراه روحی الهی. این گفتارِ ما که دین را از ایمان تفکیک کردیم به ما این امکان را میدهد که به جوهر دین برسیم. ایمان مانند جوهری در قلب است و دین، یک تعبیرِ فرهنگی از ایمان است. دین همان عقائد و احکام و اخلاق است و نمیتوان به جوهر آن رسید مگر با شکستن صدف، و با شکستن دین، میتوان به جوهر آن رسید. احیاء دین در واقع همان احیاء وجدان است. ما در پی یک سری شعارهای توخالی نیستیم؛ ما به دین اهتمام داریم زیرا برای زندگی، ضروری است و البته این امر از طریق کنار زدن پوسته برای رسیدن به گوهر درون آن، ممکن است. این نظریه که بین واقعیت و فهم ما از واقعیت، فاصله است حقیقت مهمی را به عنوان نتیجه در پی دارد که عبارت است از نسبی بودن تمام حقائق. چون کسی نمیتوان بگوید فهمِ من از واقع، حقیقتِ مطلق است و مطابق با واقع میباشد؛ چون واقعیت از ذهن ما جداست و آنچه در نزد ما موجود است همان تفسیر واقع میباشد و البته تفاسیر هم با اختلاف انسان ها، مختلف بوده و فهم آنها با یکدیگر متفاوت است. به همین دلیل، در چنین حالتی باید گفت تمام فهمها صحیح هستند و برای هر انسانی، حقیقتی مختص به اوست که متناسب و توأم با فهم او از واقعیت خارجی است و البته این فهم او، متاثر از عوامل مختص به وی – مانند فرهنگی و محیطی که در آن زیسته – میباشد. لذا انسان عامی همچون یک انسانِ فرهنگی و روشنفکر نیست. پس در نزد ما حقائق متعددی وجود دارد و این مساله، باب پلورالیسم را باز میکند که شامل پلورالیسم دینی – همچون مسیحیت و یهودیت و بودیسم – شده و تمام آنها بر حق هستند». نظر حضرت عالی در این باره چیست؟
جواب:
🔹این افکار و نظریاتی که در متن سوال آمده است عموما خلاصهی برخی از نظریات روشنفکران دینی در عصر حاضر همچون سروش و ملکیان و شبستری و … میباشد که پیوسته آنها را تکرار کرده و بر آنها تمرکز میکنند. این افکار، مشتمل بر مفاهیم صحیح و البته برخی نتایج غیر دقیق میباشد.
فهمی که انسان از دین دارد همچون فهم وی از دیگر اشیاء است که گاهی مطابق با واقع است و گاهی مطابقت ندارد. این، مطلب صحیحی است ولی آیا این به معنای یقین داشتن به تغایر و تفاوت بین دین و فهم است؟ از برخی گفتههای فوق، چنین بر میآید که از امکان تفاوت و تغایر، به واقعی بودن این تغایر و تفاوت رسیدند و از وجودِ تغایر و تفاوت جزیی و تحققِ آن در برخی موارد، به تغایر و تفاوتِ کلی و فراگیر منتقل شدند و ندایِ تغایرِ کلی بینِ فهم از واقع و خودِ واقع سر دادند.
مثلا نظریهی فروید در علم روانشناسیِ تحلیلی یک ایده و فکرِ موجود....
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
میزان حجیت اجماع و ارزش معرفتی آن در عقائد و علم کلام
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
آیا میتوان اجماعاتی که از علماء مسلمین یا علماء یکی از مذاهب در کتابهای کلامی نقل شده را یکی از مصادر و منابع اعتقادات دانست؟
جواب:
اگر مستند این اجماع ها، اجتهادات حدسی و دادهها و اطلاعات تحلیلیِ عقلی باشد و یا اجتهاداتی باشد که در راه فهم نصوص دینی و یا ترجیح برخی از آنها بر برخی دیگر – و مواردی از این قبیل – به دست آمده و یا حداقل احتمال جدی وجود داشته باشد که مستند این اجماعات، امور مذکور هستند در این صورت چنین اجماعهایی معتبر نبوده و نباید به آنها استناد کرد. دلیلی هم وجود ندارد که حجیتِ اینگونه اجماعات بر کسی را ثابت کند. اجتهادات هر شخص که از طریق استفاده از استدلالهای عقلی و یا از طریق فهم خاص خودش نسبت به نصوص دینی[2] حاصل میشود بر مجتهدین دیگر حجت نیست و دلیلی بر حجیت نظرات یک مجتهد بر مجتهد دیگر وجود ندارد؛ نه در علوم شرعی و نه در علوم عقلی و کلامی. کسی که ادعا میکند حجت است باید دلیل بیاورد.
مطالب فوق در صورتی است که دیگران از ادلهی عقلی و یا تحلیلاتی که خودِ اجماعکنندگان[3] ارائه میکنند قانع نشوند.
البته اگر علمایِ متقدم – از میانِ همین اجماع کنندگان – بر قبول یک نصِ منقول از امام معصوم، اتفاق نظر داشته باشند و یا بر فهم یک نص – به شیوهای خاص – اجماع کنند در این صورت، چنین اجماعی، صدور آن نص و یا آن فهم را تقویت خواهد کرد؛ البته در صورتی که دلایل و مبانی این افراد در رجوع به آن روایت و اطمینان از صدور آن و یا طریقهی تفسیر آنها نسبت به آن نص، مورد قبول ما هم باشد و ما با آنها در این موارد اختلاف نظر نداشته باشیم و در عین حال، شواهدی داشته باشیم بر عکسِ دلائل و توجیهاتی که آنها قائل به آن هستند.[4]
همچنین اگر بر مسالهای اجماع کنند که پی بردنِ به آن، از طریقی غیر از روایتِ امام معصوم ممکن نباشد در این صورت نیز اجماع آنها مفید است البته در صورتی که شواهد مخالفی بر علیه آن وجود نداشته باشد.
همچنین اجماعِ علمای یک مذهب بر قضیهای که مشروعیت آن مذهب در گروِ همان قضیه است – و اتفاقا خود آن قضیه، محل اختلاف بین مذاهب میباشد – حجت و معتبر نیست. زیرا طبق فرض...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید
@heidar_hobbollah
نسخ و انواع آن
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
نسخ در شریعت اسلام و نیز در قرآن کریم چیست؟ لطفا برای ما به صورت واضح و مفصل، نظریهی درست را در رابطه با مسالهی نسخ از نگاه علمای دینی بیان فرمایید.
جواب:
بحث پیرامون نسخ – به عنوان یک پدیدهی دینی – به صورت طولانی و البته پراکنده، مدّ نظر علماءِ قرآن کریم و سنت شریف بوده است. همچنین در دو علم کلام و اصول، به این بحث پرداخته شده است. لذا جوانب متعددی برای نسخ پیدا شده که هر جنبه و بُعد آن در یکی از علوم چهارگانه – قرآنی، حدیثی، اصول فقه و کلام – مورد بررسی قرار گرفته است.
به نظر میرسد اهمیت بحث از پدیدهی نسخ، به این برمی گردد که یک محقق علوم اسلامی، بدون اطلاع از تطبیقات و مصادیق این پدیده – یعنی نسخ – در قرآن کریم، نمیتواند به یک نتیجهی قرآنیِ تشریعی و قانونی برسد. بحث از پدیدهی نسخ، دقیقا مانند بحث از مخصِّص است که شرط امکان تمسک و استناد به عمومات قرآن و سنت میباشد. برخی روایات، بر این نکته دلالت میکنند که تفسیر قرآن و استخراج احکام شرعی از آن، ممکن نیست مگر اینکه انسان، اطلاعات کافی پیرامون نسخ آیات آن داشته باشد.
در هر صورت، خلاصهی نظریاتی که در نزد علماء اسلامی پیرامون پدیدهی نسخ مطرح شده را میتوان در ضمن چند محور، ارائه کرد:
محور اول: حقیقت نسخ
کلمهی نسخ، از کلماتی که علاوه بر معنای لغوی و ابتداییاش، یک معنای ثانوی و اصطلاحی هم دارد. زیرا وقتی این کلمه وارد مباحث قرآنی شده و مورد بحث علمی قرار گرفت یک حالت محتواییِ مشخصی پیدا کرد که در واقع به همان معنای لغویاش برمی گردد.
معنی لغوی:
آنچه از کتابهای لغت استفاده میشود این است...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
آموزش فروع دین قبل از اصول دین یا بر عکس؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
در ابتدا از حضرت عالی تشکر فراوان دارم بابت افکار و نظریاتی که در مقالات یا در کتابها و یا در درسهایتان ارائه میفرمایید. از خداوند متعال میخواهم به شما جزای خیر دهد. در ذهن من سوالی خلجان میکند که امید دارم پاسخ آن را بدهید. گفته میشود فروع دین، مترتب بر اصول دین است و انسان نمیتواند به سراغ فروع دین برود مگر اینکه اعتقاد به اصول دین داشته باشد. ولی ما میبینیم شریعت مقدس اسلام، تربیت کودکان بر فروع دین را مقدم بر شناخت عقاید و اصول دین میدارد. این نکته در بسیاری از نصوص دینی یافت میشود مانند زدن کودکان برای نماز که بنا بر برخی روایات، باید کودکی که به سن ده سالگی رسیده را برای نماز زد. میتوانم بگویم بسیاری از مکلفین در ابتدای سن تکلیفشان – اگر نگوییم همهی آنها – در مسالهی اصول دین، دقت و تحقیقی ندارند. اینجا این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان بین مترتب بودن فروع بر اصول و بین اجبار شریعت بر عمل به فروعِ دین قبل از اعتقاد به اصول جمع کرد؟
جواب:
در سوال شما چهار نکته و مفهوم وجود دارد که باید آنها را از هم تفکیک نمود و ارتباط بین آنها را بررسی کرد. این چهار نکته عبارتند از:
تربیت بر فروع دین قبل از اصول دین
اجبار بر فروع دین قبل از اصول دین
شناختن اصول دین و سپس مترتب کردن فروع بر آنها
شناختن اصول دین با تحقیق و استدلال و سپس مترتب نمودن فروع بر آنها.
آنچه از فرهنگ دینی ما استفاده میشود این است که این فرهنگ، جامعه و افراد را به این سو دعوت میکند که اطفال و نوجوانان را با فروع دین آشنا کنید. همین دعوت، به صورت ضمنی، دعوت به اصول را نیز شامل میشود و در بردارد. وقتی ما اطفال را با روشهای پسندیده به سوی نماز دعوت میکنیم و آنها را بر این کار تمرین میدهیم در واقع به صورت ضمنی، به آنها میفهمانیم خدا و معبود و خالقی وجود دارد که میتواند با نمازی که در برابر او میخوانید به او تقرب جویید. همچنین وقتی به او رفتن به سوی مسجد و یا صلوت فرستادن بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را میآموزیم به صورت ضمنی، پیامبر و نبوت و نیز امامت و امام را به او یاد میدهیم. پس تعلیم و یاددادن اصول دین، به صورت ضمنی در آموزش فروع دین نهفته است. البته...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
آیا امروزه میتوان به مقام حضرت سلمان رسید؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
آیا در این زمانه ممکن است کسی به مقام حضرت سلمان در نزد اهل بیت علیهمالسلام، برسد؟
جواب:
در برابر این نوع سوالها دو گونه میتوان پاسخ داد و یا به تعبیر دیگر بر اساس دو منبع میتوان پاسخی برای این سوالها ارائه کرد:
نصوص دینی خاص؛ گاهی برای پاسخ به این سوال در نصوص دینی – قرآن و سنت قطعی – جستجو میکنیم و مثلا به نصی میرسیم که دلالت میکند بر اینکه مردم تا روز قیامت به مقام سلمان یا اصحاب امام حسین علیهالسلام یا اصحابی همچون محمد بن مسلم و … نمیرسند. در اینجا ما این نص دینی را مد نظر قرار داده و بر اساس آن، حکم میکنیم و پاسخ میدهیم.
گاهی حتی موضوع، مقایسهی بین سلمان با افراد پس از او نیست؛ بلکه مقصود، مقارنه و مقایسهی نسلها و دورهها است. مثلا روایتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده که «دوره و عصر ایشان، بهترین دورهها و زمانهها است و به ترتیب، دروهی بعدی بهتر از دورههای بعدی است و … ». اینگونه احادیث، ذهنیت خاصی را در فهم مسیر نسلها ارائه میدهند؛ چون اشاره میکند که نسل اول مسلمانان – منظور تک تک افراد نیست بلکه نسل آن زمان مد نظر است – بهتر از نسل هایی است که بعد از آن تا روز قیامت خواهند آمد. بر اساس همین نگاه، آن نسل اول، در برخی از مجامع اسلامی، به عنوان قرون برتر – قرون مفضّلة – مشهور شده است.
فقط باید توجه داشت که نصوص دینیِ معتبر که چنین دلالتهایی داشته باشند خیلی کم هستند. در بسیاری از اوقات...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
در پشتِ زبانِ مبالغه آمیز و نامفهومِ مذهبی، چه چیزی نهفته است؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
عرض سلام و ارادت دارم خدمت استاد عزیز و گرانقدر. دوست دارم ابتدا از جانب خودم و همهی برادرانی که از فکر و روش علمی شما در میانِ این جوّ آمیخته به تندروی و خرافه استفاده میکنیم از شما تشکر کنم. سوال من این است: چه نکتهای در وراء این غلوّ در حق حضرت زهراء سلام الله علیها – که در برخی جریانات شیعی رواج یافته – وجود دارد؟ این غلوّ به گونهای است که باعث شده گفتارها و سخنانی پیرامون ایشان شکل بگیرد که گمان میکنم حتی برای کسانی که این سخنان را بر زبان میآورند نا مفهوم است. برخی مواقع فکر میکنم لغت و تعابیری که به کار میبرند اینان را به جایی هدایت میکند که برای آن کلام هیچ معنایی جز همان الفاظ باقی نمیماند. دلیل اینها چیست؟
جواب:
قطع نظر از مثالی که ذکر کردید و قطع نظر از حتی مذهب خاصی، آنچه به نظر من، سبب چنین پدیده هایی میتواند باشد یکی از امور زیر است:...
ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
هفتهی برائت و نسبت آن با تقیهی مداراتی
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
نظر شما دربارهی قضیهی هفتهی برائت چیست؟ برخی گروهها که اعتقادی به تقیهی مداراتی ندارند منادی این هفته از نهم ربیع الاولِ هر سال هستند. این گروهها خود را ملزم به لعنِ شعائر اهل سنت در ملأ عام و حتی در شبکههای اجتماعی میدانند و بدتر از این، به عایشه، تهمت فحشا میزنند تا جایی که برخی از اینان کتابی نوشته با عنوان «الفاحشة الوجه الآخر لعایشة». لطفا برای ما توضیح دهید که موقعیت و جایگاه تقیهی مداراتی در منظومهی تاکتیکی اسلامی در تعامل با مخالفین چگونه است؟ آیا صحیح است که مشهور فقهاء، تقیهی مداراتی را واجب میدانند ولی به صورتی که این وجوب در عصر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از بین میرود؟ گویا شیخ صدوق در اعتقادات خود چنین نظری دارد.
جواب:
به عقیده شخصی من – که بر اساس آن، به خداوند متعال ایمان دارم – هر عملی که دربارهی آن، نص خاص و معتبر از نظر شرعی یافت نشود و یا دلیل علمی معتبری در میانِ قواعد محکم اجتهاد شرعی برای آن عمل وجود نداشته باشد انجامِ آن، صحیح نیست و حتی اگر باعث تفرقهی مسلمین و انتشار بغض و کینه و احساس ناراحتی میان آنها شود حرام است؛ مخصوصا در عصر و زمانهی ما که دورهی فتنههای مذهبی است که بر مسلمین میگذرد.
اما اگر با نص صحیح علمی – نه با استحسانات و خوابها و حکایات و روایات ضعیف و خراب – ثابت شود که فلان عمل، مستحب است و همان عمل در یک دوره و بازهی زمانی، باعث تفرقهی بین مسلمین شود حکم آن عمل از استحباب، قطعا به حرمت تبدیل میشود؛ زیرا مِلاکِ تحریم بر ملاک استحباب مقدم است و اینکه برخی از ما، مستحبات را در قالبِ اصول مذهب ارائه کنیم – آنهم از طریقِ سخنانیِ شعارگونه – فایدهای ندارد و این عمل در چنین شرایطی، قطعا حرام خواهد بود.
حال اگر ثابت شود که فلان عمل، از نظر شرع، واجب است و همین عمل، در یک زمان خاص، باعث تفرقهی مسلمین شود در این وضعیت، باید بررسی کرد ملاک و مصلحتِ چه چیزی مهمتر است؛ در این حالت، گاهی واجب مقدم میشود و البته گاهی...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
آیا افعال انسان اثر انعکاسی و رجعی بر انسان دارد؟ چگونه؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
گفته میشود برای هر کدام از اعمالی که انسان انجام میدهد اثری وجود دارد که به وی برمیگردد. مثلا خوردن گوشت حرام، اثری دارد که به وی برخواهد گشت. سوال من این است که معنای این بازگشتِ اثر، چیست و تا چه میزان صحیح است؟
جواب:
اگر مقصود شما، نتایجِ واقعی «اکلِ حرام» – به عنوان مثال – میباشد, چنین چیزی واقعیت دارد و نصوص زیادی از قرآن و سنت بر آن دلالت میکند. بسیاری از علمای مذهب عدلیه – همچون امامیه و معتزله – بر همین باور هستند و میگویند احکام شرعی، برخاسته از مصالح و مفاسدی هستند که در متعلقات این احکام و افعال وجود دارد.. این ادعا بدین معنی است که شرب خمر، آثاری را بر روح و نفس و سلوک و رفتارِ انسان گذاشته و حتی آثاری اجتماعی دارد که انسان از آن متاثر میشود. دقیقا مانند آثارِ اخروی همچون مواخذه و عِقاب که در انتظارِ شارب خمر است. همچنین نماز، باعث میشود قلب نمازگذار، نورانیت خاصی – به معنایی خاص – پیدا کند و نتایجِ ایجابی در سطح فردی و اجتماعی دارد. این، همان اثر انعکاسی است به معنای اثر و نتیجهای که برمیگردد و عائد انسان میشود؛ حال یا به نفع اوست یا به ضرر وی.
اما شاید مقصود شما این است که کاری که امروز انجام میدهم بر اموری که متعلق به دیروز است اثرِ انعکاسی و رَجعی – به معنایِ اصطلاحی و قانونیِ این کلمه – میگذارد؛ اگر مقصود شما این باشد باید توجه داشت که این معنی، صحیح نیست مگر در چارچوب مفاهیمِ چهارگانه آنهم...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
لذتهای بهشت، حقیقی است یا اعتباری و مجازی؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
آیا در بهشت نیز خوردن و نوشیدن و نکاح وجود دارد یا اینکه این تعبیرات، مجازی هستند و حکایت از مسائلی دیگر دارند؟
جواب:
ظهور و بلکه صراحت نصوص قرآن و سنت این است که چنین لذتهایی، در بهشت وجود دارند ولی از این نصوص، استفاده نمیشود که نعمتهای دیگری از سنخ تعالی و رفعت مقام در بهشت نیست. وجهی برای خروج از محدودهی دلالیِ نصوص قرآنی و حدیثی در این رابطه وجود ندارد مگر اینکه ادلهی عقلی قطعی وجود داشته باشد که ثابت کند وجود چنین نعمتهایی – مانند اکل و شرب و نکاح – در بهشت محال است. در ادلهی برخی از فلاسفه که منکر معاد جسمانی هستند چنین دلیلهای عقلی ارائه شده که البته در جای خود، مورد مناقشه واقع شده است.
اما تعجب و غریب شمردن این نعمتها در بهشت و اینکه حکمت چنین لذتهایی در بهشت را نمیفهمیم نمیتواند برای کنار گذاشتن دلالت این نصوص دینی – که در توصیف وقایع آخرت به صورت مفصل بیشترین نقش را ایفا میکنند – دلیل و توجیه کافیای باشد.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
کمال انبیاء و مشکل لکنت زبان موسی علیه السلام
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
علامه عبدالهادی فضلی در کتاب «خلاصة الحکمة الالهیة» مینویسد پیامبران برای انجام وظیفهی خطیر نبوت باید واجد «کمال» و «عصمت» باشند. ایشان در رابطه با «کمال» چنین ذکر میکند که باید پیامبر، در قوای عقلی خود، کامل بوده و در قوای بدنیاش، سالم باشد. سوال من این است که دربارهی حضرت موسی چه میگویید که قرآن دربارهی ایشان میگوید:«وَ أَخي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعي رِدْءاً يُصَدِّقُني إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُون»؟[2] همچنین در تاریخ نقل شده که ایشان دچار لکنت زبان بودند.
جواب:
همانطور که قبلا به مناسبتی دیگر گفتیم، انبیاء نباید فاقد صفاتی باشند که فقدان آن صفات، کار خداوند را – یعنی ارسال رسول و نبی – غیر عقلانی جلوه دهد. هر صفتی که فقدان آن در یک پیامبر – حداقل با توجه به زمان بعثتش – از نظر طبع و عقل و عرف، باعث نفرت مردم از او میشود باید در آن پیامبر، وجود داشته باشد و به بیان دیگر، آن پیامبر نباید فاقد آن صفت باشد. اما اگر پیامبری، فاقدِ یک صفت کمالی را نداشت که فقدان آن، عادتاً خِلَلی در اهدافِ بعثت به وجود نمیآورد و یا اجتناب و دوری مردم از او به خاطر فقدان آن صفت، برخاسته از انحراف اخلاقیِ مردم بود و نه طبع سلیمِ انسانیِ آنها،[3] در این صورت، از نظر عقلی، اشکالی در فقدانِ آن صفت در پیامبر نیست.
اما در رابطه با قرآن باید گفت دلیلی در این کتاب مقدس یافت نمیشود که ثابت کند هر پیامبری باید واجدِ تمام صفاتِ کمالی – آنهم در بالاترینِ حدِ ممکن – باشد. بلکه قضیه بر عکس است و آن آیهای که در متن سوال به آن اشاره کردید به صورت واضح، فصیح تر بودن هارون نسبت به موسی را بیان میکند. لذا در قرآن، دلیلی یافت نمیشود که ثابت کند پیامبران باید به تمام کمالات آن هم در حد اعلی متصف باشند.
البته اگر متون روایی و حدیثی بر اتصافِ یکی از انبیاء – مانند حضرت محمد صلی الله علیه و آله – به تمام صفات کمالی و یا در بالاترین حدِ این صفات، دلالت کند و این روایات، مخالفِ با قرآن و عقل نباشند – مثلا در قرآن، آیهای وجود نداشته باشد که اتصاف آن پیامبر به چنین چیزی را نفی کند – میتوان به این روایات استناد کرد و محتوای آنها را پذیرفت. ولی در این صورت باید توجه داشت، اتصاف آن پیامبر به این صفات، به خاطر این روایاتِ معتبر – که مخالف عقل و قرآن نیست – خواهد بود نه دلیل عقلی. به بیان دیگر، این عقل نیست که ضروری بودن اتصاف پیامبر به این صفاتِ عالی و کمالی را ثابت میکند بلکه روایات معتبر است که چنین چیزی را ثابت میکند.
اما کلامی که...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
ارتباط شب قدر با امام معصوم چیست؟
#پست_ویژه_شب_قدر
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
در روایتی، از ارتباط شب قدر با امام معصوم، خبر داده شده است. داود بن فرقد از یعقوب نقل میکند که شخصی از امام صادق علیه السلام دربارهی شب قدر سوال میکند و به ایشان عرض میکند: از شب قدر به من خبر بده که آیا یک شب بود و تمام شد و یا اینکه در هر سال تکرار میشود؟ امام صادق علیه السلام جواب دادند اگر شب قدر برداشته شود قرآن نیز برداشته میشود.
برخی از علماء میگویند اگر شب قدر با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله قطع نشود و تا روز قیامت باقی بماند و اگر امام، همان قرین و همنشین با قرآن است و به هیچ عنوان از آن جدا نمیشود و اگر نزول از آسمان دنیا، منقطع نشده و مختص به یک سال نیست به خوبی میتوان فهمید که امر الهی در شب قدر، نیاز به متعلقی دارد که بر آن عرضه شود؛ و اینگونه است که ارتباط بین شب قدر و امام عصر را میتوان فهمید. آیا شما این ارتباط را قبول دارید؟
جواب:
گاهی دربارهی این روایت صحبت میکنیم و گاهی دربارهی اصل مفهوم شب قدر. باید بین این دو تفکیک کرد:
الف) اما دربارهی این روایت باید توجه داشت که سند آن بسیار ضعیف است؛ زیرا شخصی به نام «سیاری» این روایت را نقل میکند که علماء، وی را تضعیف کرده و متصف به غلو نمودند. او یکی از اشخاصی است که روایات تحریف قرآن را نقل میکند. نجاشی (450 ق) دربارهی او مینویسد:«احمد بن محمد بن سیار، ابوعبدالله کاتب، از اهالی بصره است و از کاتبان آل طاهر در زمان امام حسن عسکری علیه السلام بود و به سیّاری شناخته میشد. او در حدیث، ضعیف است و مذهبِ فاسدی دارد. حسین بن عبید الله این را به ما خبر داد. روایاتی که نقل میکند طرد میشوند و بسیاری از روایات او، به شکل مرسل است».[2] محمد بن حسن بن ولید – استاد شیخ صدوق – او را از روایاتِ کتاب «نوادر الحکمة» استثنا کرده و و احادیث آن را قبول نمیکند.[3]
شیخ طوسی دربارهی او میگوید:«احمد بن محمد بن یسار، ابوعبدالله الکاتب، اهل بصره و از کاتبان آل طاهر در زمان امام حسن عسکری است و به سیاری معروف میباشد. در حدیث، ضعیف است و مذهب فاسدی دارد و روایات وی مطرود بوده و بیشتر روایاتش مرسل است».[4] همچنین علامه حلی نیز او را ضعیف دانسته است.[5]
همچنین در سند این روایت، افتادگی وجود دارد زیرا سیاری این روایت را از «بعض اصحابنا» نقل میکند. به همین دلیل علامه مجلسی در مرآة العقول این حدیث را از نظر سندی، ضعیف توصیف میکند.[6] احادیث دیگری قریب به این مضمون نیز وجود دارد.
ب) سورهی قدر و دخان و سوره هایی از این نوع، بر این نکته دلالت میکنند که ملائکه و روح نازل میشوند؛ ولی این سورهها اشاره نمیکنند که ملائکه و روح با یکی از معصومین علیهم السلام ملاقات میکنند و یا بر آنها – حتی پیامبر صلی الله علیه و آله – نازل میشوند. تنها دلالتی که در این رابطه از آیات قرآن وجود دارد نزول قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله در شب قدر میباشد. پس این آیات میگویند...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
معنی تقدیر امور در شب قدر
#پست_ویژه_شب_قدر
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
وقتی هر چیزی در شب قدر، برای سال پیش رو، تقدیر و اندازه گیری میشود دعاهای ما در طول سال و یا حتی در شب قدر چه فائده ای دارد؟
جواب:
همانطور که خداوند متعال، مقدر میکند که پای من وقتی از ایوانِ منزل به پایین میپرم بشکند همینطور مقدر میکند غم و ناراحتی از من برطرف شود در صورتی که خدای خویش را بخوانم و برای رفع ناراحتی، دعا کنم؛ به گونهای که اگر دعا نکنم خداوند، غم و ناراحتی من را مرتفع نمیکند. پس دعا جزئی از قانونِ «علّی معلولی» در حصول چیزی است که خداوند به آن حکم کرده و مقدر فرموده است. وقتی در طول سال و یا در شب قدر، خدا را میخوانیم و دعا میکنیم در واقع آنچه که در شب قدر، مُقَدَّر شده را محقق میکنیم. در این شب، مثلا تقدیر خداوند بر این واقع شده که انسان خدای خود را بعد از دو ماه بخواند و دعا کند. حال وقتی از روی اختیار، خدای خویش را میخوانید و از تمام قلب خود دعا میکنید در واقع همان دعایی را که خداوند برای شما مقدر کرده – به همراهِ اجابتِ آن دعا – محقق میکنید.
مسالهی دعا و ارتباط آن با قضا و قدر، مسالهی طولانی است و بسیاری از علماء معتقدند – اگر بخواهیم مساله را ساده توضیح دهیم – در نزد خداوند دو دفتر برای حساب وجود دارد؛ در یک دفتر، اموری قرار داده میشود که تغییر و تعدیل نمیپذیرد و در دفتر دیگر، اموری نوشته میشود که امکان دارد مورد تغییر و تحول قرار گیرد. دفتر اول، «ام الکتاب» نام دارد و دفتر دوم، لوح «محو و اثبات» نامیده میشود. در خلال سالِ پیش رو، خداوند در دفتر دوم، تمام آنچه را واقع میشود مینویسد ولی روش و بنای این دفتر، بر تعلیق است؛ یعنی در این دفتر اینگونه نوشته شده که فلان واقعه، اتفاق میافتد اگر فلان امر حاصل نشود و رخ ندهد؛ و اگر آن امر، واقع شود تغییراتی در امور دیگر رخ میدهد. وقتی ما دعا میکنیم در حقیقت، تغییری را در این دفتر و محدودهی آنچه که در آن تدوین شده ایجاد میکنیم. ولی آنچه در این دفتر وجود دارد به همراه تمام تغییرات آن در کنار امور دیگر، به صورت مکتوب در دفتر اول از همان ابتدا وجود دارد. نگارش و کتابت اینها در دفتر اول از همان ابتدا و به شکل نهایی، باعث حل مشکل جبر و تفویض میشود.
آنچه گفتیم تصویری است از قضیهی دعا و قضا و قدر...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید
@heidar_hobbollah
مدیریت اختلافها اصول، راهکارها و ابزارها
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمد جواد حسین زاده
مقدمه
همگان این واقعیت را درک میکنند که مسلمانان با یکدیگر اختلاف دارند و گویا هیچ راهی برای از بین بردن این اختلافها در اصول و فروع در دسترس ما نیست. حال سؤال این است که با این وضعیت، چه کار باید کرد؟ در عین اختلاف و تا زمانی كه نمیتوانیم حداقل انسجام را میان خود به عنوان امتی بزرگ برقرار کنیم چگونه بايد رفتار كنم و چه گام هايی بايد برداريم تا اختلاف هايمان وزر و وبالمان نباشد؟ آنچه گذشت، تعریف مذهب امامیه بود و پس از آن، نقاط حساسیت برانگیز در زمینة روابط میان مذهب امامیه و دیگر مذاهبی که با آن اختلاف دارند، نقل و بررسی شد. امّا با وجود همة این امور، چگونه میتوانیم اختلاف داشته باشیم و در وسط همة این اختلافها با یکدیگر تعامل سازنده برقرار کنیم؟ چگونه میتوانیم با کمک يكديگر ترسها و نگرانیها را کاهش دهیم؟
ما رسالت خود را تحکیم مجموعه اى از قواعد میدانیم؛ مجموعه اى از قواعد انسانی، اخلاقی و شرعی که میتواند از سویی حقوق ما را براى گوناگونی اندیشه ها و از سوی دیگر بقای انسجام ما را تأمین کند. این قواعد، اصول فراگیری است که اگر آنها را در مسیر زندگیمان به کار بیاندازیم و مسلمانان بر آنها اتفاق نظر داشته باشند، میتوانیم اختلافهایمان را به روشی بهتر اداره کنیم. در اینجا سعی میکنیم تا جایی که ممکن است، به مهمترین این اصول شرعی و اخلاقی اشاره کنیم:
اصل اول: جواز اجتهاد و باورداشتن به اجتهاد دیگران
قرآن کریم ما را به تدبر در آیاتش فرمان داده است همانطور که ما به درک سنت فرمان داده شده ایم. این بدان معناست که بار مسئولیت اجتهاد در دین بردوش امت بوده، تبلور آن تلاشهای مبارکی است که در زمینه تفسیر قرآن کریم، علوم قرآن و حدیث، فقه، تاریخ، عقاید، اخلاق و … صورت گرفته است. قرار دادن بار چنین مسئولیتی بر دوش امت، موجب پیدایش مدرسه ها ،آموزشگاه ها، دانشگاه ها و حوزه های علمیه ای است که بار سنگین این مسئولیت بزرگ را بر دوش میکشند.
اگر بناست این اجتهاد و تلاش، مشروع باشد، پس...
🌐ادامهی این مطلب را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
چگونه مکتبتفکیک بین جدایی نصوصدینی از فلسفه و بین وجود نصوصدینیِ فلسفی جمع میکند؟
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
🔸شما در برخی از کتابها و سخنرانیها از مکتب تفکیک خراسان سخن گفتهاید و اینکه آنها دخالت عناصر فلسفی و عرفانی را در فهم نصوص دینی بر نمیتابند. ولی جالب آنجاست که برخی از نصوص دینی، محتوایی فلسفی دارند و حتی برخی از آنها پر از اصطلاحات عرفانی و فلسفی هستند و به ائمه علیهم السلام نسبت داده میشوند. آنگونه که ما متوجه شدیم مکتب تفکیک خراسان، شکلی از اخباری گری است. با این وصف، چگونه این اخباری گریِ نوظهور، بین مدعای خود از یک سو و روایات فلسفی از سویِ دیگر، جمع میکند؟
جواب:
🔹این ادعا که نصوص دینی، ارتباطی به قضایا و مسائل فلسفی ندارند غیر از این ادعاست که در فهم نصوص دینی، به روشها و مسائل و ذهنیتِ فلسفی – برای فهم نصوص دینی از خلال این ذهنیت – نیازی نیست. هیچ کس این نکته را نفی نمیکند که نصوص دینی، از برخی مسائل فلسفی – حال یا با اصطلاحات فلسفی یا غیر آنها – سخن میگویند. سخن گفتن از مبدأ آفرینش که خداوند متعال میباشد و صفات و اسماء و افعال او و نیز سخن گفتن از معاد و آخرت و نهایت خلق و کیفیت حشر و بعث و … از قضایای فلسفی هستند که امروزه به اسم الهیات به معنی اخص شناخته میشوند.
ادعای مکتب تفکیک این نیست که قرآن و سنت، مُتَعرِّضِ قضایای فلسفی نشدند و حتی ادعا نمیکنند که با تَعَرُّضِ قرآن و سنت به برخی مسائل فلسفی، مشکلی به وجود آمده است؛ بلکه ادعای آنها این است که فهم نصوص دینی و تفسیر آنها باید مبتنی بر منظومهی داخلیِ خودِ نصوص باشد و نباید میراث فلسفی خود را بر نص دینی تحمیل کرده و سپس، نص دینی را بر اساس آن قضایای فلسفی تفسیر کنیم و یا این قضایای فلسفی را پس زمینهی معنایی این نصوص قرار دهیم و سپس نص دینی را به روشی تاویلگونه و تحریف شده و منفعل بفهمیم. به همین دلیل است که بر این افراد، اسم تفکیکی نهاده شده است زیرا آنها بین عقل و نقل و قلب، تفکیک میکنند نه اینکه عقل و قلب را نفی و طرد کنند. اگر قلب و عقل را طرد میکردند به نام دیگری خوانده میشدند که نشان دهندهی کنار گذاشتن عقل و قلب توسط اینان بود نه به نامی که نشان دهندهی تفکیک آنها بین مصادر سه گانهی معرفت است؛ پس از نظر آنها تناقضی بین آیات و روایات فلسفی و نفی فهمیدن نص دینی به روش فلسفی نیست.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
تاثیر اصالة الوجود بر وحدت حقیقی خداوند متعال
📝حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
🔸اصالت وجود و اصالت ماهیت، چه تاثیری بر مسالهی توحید الهی و مسالهی وحدت حقیقی خداوند دارد؟
جواب:
🔹اگر بخواهیم به بیانی ساده، برخی از تاثیرات اصالت وجود و اصالت ماهیت در مسالهی توحید را نشان دهیم تا به نظریهی وحدت حَقّهی حقیقی خداوند برسیم باید ابتدا فرق بین وحدت عددی و وحدت حَقّهی حقیقی را به سادگی بیان کنیم.
وحدت عددی، عبارت است از وضعیتی که واحد – اول – در آن وضعیت میتواند ثانی – دوم – داشته باشد به گونهای که مساحت و محدودهی واحد، هنگام شروع در ثانی، تمام گردد. مثلا میگویید در اتاق، یک نفر هست؛ این یعنی ممکن است در آنجا دو نفر حضور داشته باشند و به عبارت دیگر ممکن است در کنار آن شخص، نفر دومی هم باشد که اگر این نفر دوم، حضور یابد، نفر اول شامل او نبوده و او را در بر نمیگیرد؛ بلکه نفر اول حدود و مرز خود را دارد و نفر دوم نیز حدود مختص به خویش را دارد. حال اگر بگوییم خداوند متعال، واحد است و منظور ما از واحد، وحدت عددی باشد در واقع این معنی را منتقل کردیم که او واقعا دومی ندارد؛ ولی این معنی از واحد بودن، ضرورتا ثابت نمیکند از جهت ذات خداوند، وجود دومی برای او محال است؛ زیرا وحدت عددی، این استحاله را در مقام ذات، ثابت نمیکند. زیدی که در اتاق حضور دارد یکی است ولی هر چند وحدت عددی برای او ثابت است در عین حال این وحدت عددی به تنهایی نمیتواند وجود نفر دومی را در کنار زید نفی کند؛ بلکه این وحدت عددی، فقط واحد بودن و یکی بودن را ثابت میکند و اینکه یک نفر هست؛ ولی نمیتواند ثابت کند که یک نفر بودن، ضرورت دارد و وجود و حضور نفر دوم، محال است. ذات زید، ضرورتِ وحدت را منتقل نمیکند و اگر ضرورتِ وحدت برای زید ثابت شود از غیرِ ذاتِ زید، چنین ضرورتی ثابت شده است.
در اینجا برهانهای قائلین به اصالت ماهیت و سائر متکلمین مطرح میشود. برهانهای آنها بر وحدانیت خداوند – از نظر قائلین به اصالت وجود – یک مشکل دارد و آن اینکه...
🌐ادامهی پاسخ را از اینجا بخوانید.
مباحث و آراء «شیخ حیدر حبالله» را میتوانید از مسیرهای زیر پیگیری کنید:
سایت| اینستاگرام| توییتر| یوتیوب| فیسبوک| تلگرام عربی
@heidar_hobbollah
دکتر ملکیان و محال بودن اثبات متافیزیک ادیان
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
منظور دکتر ملکیان در کتاب «عقلانیت و معنویت» از این عبارت که «از نیمهی دوم قرن نوزدهم، آشکار شد که ادعاهای متافیزیکیِ هیچ یک از ادیان، قابل اثبات نیست» چیست؟ وی این جمله را چندین بار در طول این کتاب تکرار میکند و نتایج معرفتی متعددی را از آن میگیرد.
جواب:
دکتر ملکیان به نظریه یا رویکردی ایمان دارد که مسائل متافیزیکی (ما وراء الطبیعة) را قابل اثبات با عقل نظری نمیداند. وی شدیدا معتقد به ایدهی «برابری ادله» است که توسط فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت مطرح شد. به همین دلیل وی به طور واضحی در کتابهای خود میگوید خداوند متعال را نمیتوان به صورت فلسفی اثبات کرد و بر همین اساس، معتقد است تعاملِ ما با خداوند، تعاملی معنوی و روحی آنهم به وسیلهی عقل عملی و وجدانی است.
آنچه گفته شد نظریهی بزرگی است و در مدارسی که به اسم مدارس ایمانی در مسیحیت شناخته میشود پیروان زیادی دارد. همچنین پیروان زیادی در میان طرفداران الهیات جدید در غرب دارد. این نظریه، تا حدی بین مدرسهی پوزیتیویسم و تجربه گرایی از یک سو و ایمانِ دینی از سوی دیگر، جمع میکند و نشان میدهد که تعامل با خداوند، به وسیلهی وجدان و روح ممکن است نه با عقل و تفکر.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید به مباحثی که پیرامون «دین و تجدد» در 10 جلسه ارائه کردم رجوع کنید. این جلسات از سلسله مباحث مربوط به علم کلام جدید است که مجموعا 75 جلسه بود و در آنجا متعرض برخی نظریات پیرامون شدم از جمله نظریهی دکتر طه عبدالرحمن از مراکش و نیز نظریه دکتر مصطفی ملکیان از ایران پیرامون دین معنوی شدم. آن قسمت که به دکتر ملکیان پرداختم توسط برخی از دانش پژوهان و طلاب عزیزم یعنی برادر گرامی، استاد عماد الهلالی – حفظه الله – تقریر و نوشته شد و به شکل مقالهای در مجلهی «الکلمة» تحت عنوان «الحداثة و الاتجاه المعنوی فی الدین عند مصطفی ملکیان» منتشر گردید[2] و استاد الهلالی برخی اضافات و اسناد علمی و استخراج منابع را نیز إعمال کردند تا به صورت یک مقالهی پژوهشی درآمد. خداوند به ایشان جزای خیر دهد.
@heidar_hobbollah
آیا اطمینان و ظن در عقائد، حجت است؟
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال:
آیا اطمینان در مسائل اعتقادی حجت است؟ آیا ظن را در مسائل اعتقادی حجت میدانید؟ امیداورم نظر خود را هر چند کوتاه بیان فرمایید.
جواب:
من در اینجا به خلاصهی نتایج اکتفا میکنم زیرا بحث در این باره مفصل است. من معتقدم اطمینان در مسائل اعتقادی حجت است زیرا اطمینان همان علم میباشد. حتی در بحث هایی که در علم اصول داشتم به این نتیجه رسیدم که میتوان در مباحث اعتقادی، به یک دلیل ظنی که حجیت آن ثابت شده، استناد کرد و به وسیلهی آن اقامهی دلیل نمود. لذا معتقدم دلیل حجیت ظهورات و نیز دلیل حجیت خبر واحد – اگر ثابت شود – شامل مباحث اعتقادی نیز میشود؛ به ویژه سیرهی عقلاء که در آن، مسائل اعتقادی و عملی از هم تفکیک نمیشوند.
به همین دلیل گفتم دلیل حجیت، شامل مباحث اعتقادی – البته غیر از اصول اعتقادات – میشود و میتوان به وسیلهی خبر واحد، یک مسالهی اعتقادی را ثابت کرد. البته من به حجیت خبر واحد نرسیدم و حجیت آن برای من ثابت نشده است لذا نوبت به بحث از حجیت خبر واحد در اعتقادات – در نزد کسی همچون من – نمیرسد. به اعتقاد من، فقط به خبری که مفید علم یا اطمینان است میتوان عمل کرد.
اما در رابطه با حجیت ظهورات نیز مساله از همین قرار است. به عقیدهی من، ظهور یک کلام، مفید علم عادی است نه ظن؛ سیرهی عقلاء نیز بر عمل به این گونه ظهورات شکل گرفته است نه عمل به هر دلالتِ ظنی. علمای اصول، به دلیل تاثیر پذیرفتن از عقل یونانی، اطمینان عرفی را که کمی پایینتر از علم و یقینِ ارسطویی است ظن محسوب میکنند و وقتی میبینند که عقلاء به خبرها و یا ظهوراتی که مفید اطمینان است عمل میکنند اینگونه فرض کرده اند که عقلاء به ظن عمل میکنند. وقتی سکوت شارع در مقابل این عمل عقلائی را میبینند میگویند شارع مقدس، ظن صدوری – مثل خبر واحد – و ظن دلالی – مانند ظهورات – را حجت کرده است. تمام اینها از نظر من – متواضعانه عرض میکنم – خطا است. عقلاء به ظن و گمان عمل نمیکنند مگر در موارد اضطراری مانند قضاوت؛ زیرا در قضاوت، تحصیل علم، میسر نیست و حال آنکه فیصله دادن نزاع و اختلاف و حکم دادن ضروری است و نمیتوان داوری و قضاوت را رها کرد. اما در غیر این موارد اضطراری، عقلاء به اطمینان هایی که در واقع علم و یقین میدانند عمل میکنند. حال این اطمینان را عقل یونانی هر چه میخواهد بنامد. در این صورت، سکوت شارع، امضاءِ حجیت ظن نیست؛ بلکه امضاء و تایید حجیت اطمینان است.
بنابراین میتوان به هر سند یا دلالتی که اطمینان آور است استناد کرد؛ ولی اگر اطمینان آور نبود قابل استناد و احتجاج نیست – و در این میان نیز بین مسائل علمی و مسائل عملی فرقی وجود ندارد – مگر آن مواردی که استثناء شده باشد.
@heidar_hobbollah