«ویدئو: ناگهان آبی»
چگونه لاجورد رنگ هنر ایران را متحول کرد؟
بخشی از متن و گفتار ویدیو: «کلید فهم منشأ نقاشیهایی که جایگزین نقاشیهای بغدادی شد در همین سرزمینِ گستردۀ اویغور تا سغد است؛ دشتهای گستردۀ آسیای میانه.
این دشتها به بدخشان، معدن اصلی لاجورد جهان نزدیک بودند. در قرن هفتم و هشتم، ابوالقاسم عبدالله کاشانی یکی از نخستین کتابهای صنعت کاشی را مینویسد؛ فنی که به تازگی در مرکز و غرب ایران باب شده است. دربارۀ لاجوردی میگوید که در کرمان و گرجستان و آذربایجان (دیزمار) هم پیدا میشود اما بهترین نوع آن بدخشانی است که رگههای زرین هم در آن پیداست. سنگ لاجورد را با چند مادۀ دیگر مخلوط میکنند تا هنگام پخت کاشی، رنگ آبی به دست بیاورند.»
در دوران عباسیها، رنگ آبی در هنر و معماری ایرانی حضور چندانی نداشت. اما چند سده بعد موج آبی از نگارهها تا کاشیها را درنوردید. این دگرگونی، به تدریج رخ داد و ریشه در سنتهای نقاشی باستانی ایران داشت. این ویدیوی تصویری روایتی است از این دگرگونی.
متن و روخوانی از مهدی فیاضیکیا
آهنگساز: سبحان افسریان
ساخت ویدیو: بهراد بهروزوزیری
ویدیو با حمایت «استودیو اندود» ساخته شده است.
برای مشاهدهی ویدیو میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
https://b2n.ir/s47954
«مصائب واقعنمایی»
نوشتهی مهدی فیاضیکیا
بخشی از متن: «گرابار معتقد است که اهمیت نقاشیهای کشف شده در سغد برای تاریخنگاری نقاشی ایرانی به اندازۀ اهمیت کشف نقاشیهای پمپئی برای تاریخ نقاشی روم است۲۱ اما احتمالاً باید نقاشیهای مانوی و اویغوری را هم به نقاشیهای سغدی اضافه کرد. یکی از دلایل این اهمیت میتواند این باشد که با دیدن این نقاشیها حالا به خوبی میتوانیم تبار برخی از شیوهپردازیهای خاص در نقاشیهای قرون بعدی را به خوبی درک کنیم. میتوان احتمال داد که چهرۀ آسیایی در نگارگریهای آتی از نقاشیهای سغدی (و اویغوری) میآید یا رنگپردازیهای متنوع و خصوصاً آبی بسیار پرقدرتِ لاجوردی که بعداً با مغولان دوباره آمد در واقع بخشی از هویت نقاشی آسیای میانه در دورۀ ساسانی بوده است.»
برای مطالعهی کامل متن میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
https://b2n.ir/x44108
«ویدئو: ناگهان آبی»
چگونه لاجورد رنگ هنر ایران را متحول کرد؟
در دوران عباسیها، رنگ آبی در هنر و معماری ایرانی حضور چندانی نداشت. اما چند سده بعد موج آبی از نگارهها تا کاشیها را درنوردید. این دگرگونی، به تدریج رخ داد و ریشه در سنتهای نقاشی باستانی ایران داشت. این ویدیوی تصویری روایتی است از این دگرگونی.
متن و روخوانی از مهدی فیاضیکیا
آهنگساز: سبحان افسریان
ساخت ویدیو: بهراد بهروزوزیری
ویدیو با حمایت «استودیو اندود» ساخته شده است.
برای مشاهدهی ویدیو میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
https://b2n.ir/s47954
استخوان لای زخم
در روزهای اخیر «دانشگاه هنر تهران» فضای پرتنشی را تجربه کرد که آن را به مرکز توجهات کشاند. ماجرا از جایی شروع شد که دانشجویان در اعتراض به اجبار پوشیدن مقنعه برای دانشجویان دختر تحصن کردند؛ و سپس اخباری از تهدید و درگیری منتشر شد و چند دانشجو توسط نهادهای امنیتی بازداشت شدند. در ادامه برخی از دانشجویان بیانیهای در اینباره منتشر کردند. این اتفاقات واکنشهایی را در پی داشت پیرامون مقاومت دانشجویان، محکومکردن سیاست فرهنگی حکومت و نگرانی از تشدید رویکرد امنیتی به دانشگاه؛ اما هیچکدام مسالهزاتر و انتقادیتر از موضوع «نهادهای موازی آموزش» نبود. حرفه: هنرمند در مطلبی که پایینتر خواهید خواند این مسأله را پیش کشید و در وصف یکی از چشماندازهای ممکن نوشت: «کمشدن اهمیت آموزش دولتی و مدرکی هنر و در عوض فعال کردن نهادهای آموزشی موازی. و تلاش برای ساختن فضایی حرفهای، آزاد و انسانی؛ با این امید که هزاران نفر مدرس باسواد و توانمند در بیرون دانشگاه عاشق آموزش دادن به نسل بعد هستند و هزاران دانشجو که مشتاق یادگیریاند. تنها مانع رسیدن این دو گروه به هم «دانشگاه جمهوری اسلامی» است. پس نهاد یا شبکهای بسازیم بیرون جمهوری اسلامی تا این دوگروه را به هم برساند.» این متن با انتقاداتی روبرو شد. مسلم خضری و جواد مدرسی نقدی به آن نوشتند و علیرضا رضاییاقدم پاسخی به متن جواد مدرسی داد. همچنین حسام سلامت نیز دربارهی ایدهی «دگردانشگاهها» یادداشتی نوشت.
تمام این متنها را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://herfeh-honarmand.com/blog/crisis-in-tehran-university-of-art/
«دربارهی مسالهی دانشگاه هنر»
«دانشگاه هنر» استخوانی شده است لای زخم حکومت. برای توضیح این جمله، باید کمی عقب برویم و به یاد آوریم که در جریان اعتراضات سیاسی در سالهای گذشته، طلایهدار و بازیگر اصلی در بین دانشگاهها، اغلب پلیتکنیک و دانشگاه تهران بودند؛ و «دانشگاه هنر» یا ساکت بود و یا در پشت سر سایر دانشگاهها حرکت میکرد. اما در جریان اعتراضات جنبش «زن، زندگی، آزادی» صدای بلند و نقشِ منحصر به فردی داشت. دلیل این حضور، میتواند این باشد که خواست آزادی در سبکهای زندگی (برابری جنسیتی، حق انتخاب، حجاب اختیاری، بیزاری از کنترل و نظارت امنیتی و…) که خواست پُررنگی در بین سایر خواستههای جنبش بود، پیشتر در بین دانشجویان هنر رواج داشت و زیست شده بود. «هنریها»یی که در قیاس با سایرین آزادتر و خلاقتر و رنگینتر بودند و سالها تلاش کردند تن به سیاستِ سفتوسخت تفکیک جنسیتی ندهند. آنها در این جنبش صدای خودشان را میشنیدند و سعی کردند صدا و تصویری برای آن خلق کنند.
با شروع جنبش، دانشجویان دست به تحصن زدند. انگیزهها و میزان مقاومت قاعدتاً در بین همه یکسان نیست: دانشجوی ۱۹، ۲۰ سالهای را تصور کنید که با تلاش بسیار وارد دانشگاه اصلی هنر کشور شده و حالا باید هم پای باور و اعتقادش بایستد و هم نگران ممنوعالورودی و تعلیق و جریمهی نقدی و اخراج باشد. در خودش آزادگی و اعتماد به نفس را احساس میکند، اما در ورودی دانشگاه توسط مأموران حراست تحقیر میشود. از سویی نگران وضعیت تحصیلی است، و از سوی دیگر میبیند که اساتید مستقل کنار گذاشته میشوند. از خودش میپرسد که باید کار یاد بگیرد و هنرمند شود، و یا زمانهْ زمانهی عمل سیاسی است؟ باید کار کرد یا فریاد زد؟ کدام اولویت دارد؟ درس خواندن در وضعیت الکن آموزش هنر آسان نیست، چه برسد به اینکه هر چند روز خبر زندان و اعدام هم بشنوی و خودت را مسئول و متعهد نسبت به جان آدمها ببینی.
وقتی تب و تاب اعتراضات فروکش کرد، دانشجویان هم با وجود این سوالها و تردیدها، به سر کلاسها برگشتند. کلاسهایی که حالا نه تنها بهتر نشده بود بلکه امنیتیتر بود و با اخراج اساتید، از بار حرفهای آن هم به شدت کاسته شده بود. با این حال ادامه دادند تا اینروزها که ماجرایش را همه میدانیم؛ نزدیک امتحانات، پیامکی از طرف دانشگاه ارسال شد که در آن دانشجویان دختر را ملزم به پوشیدن مقنعه کرده بود. دوباره شعلهی زیر خاکستر زبانه کشید. دانشجویان تحصن کردند و اینبار با فشار و تهدید بیشتری روبرو شدند.
ظاهراً مسالهی دانشگاه دیگر به گرهی کور تبدیل شده؛ چرا که نه دانشجویان را میتوان «مقنعهپوش» کرد و نه نهادهای امنیتی قصد کوتاه آمدن دارند. شاید سه وضعیت پیشروی ما باشد: اول امنیتی کردن بیشتر دانشگاه هنر و فشار به دانشجو و حذف گروههایی مثل مجسمهسازی و… با این تصور که میتوان این نسل و این دانشجویان را به راه آورد و سرکوب و خاموش و مطیع کرد.
دوم کوتاه آمدن مقطعیِ دانشجویان و عقبنشینی نسبیِ حراست و ادامهی وضعیت کجدار و مریز سابق. رفتن سر کلاسهایی که دیگر آموزشی در آن صورت نمیگیرد. چرا که دانشگاهِ هنر طی این چهل سال با حذف اساتید باسواد و توانمند توسط نهادهای گزینشی و رانت و فساد و فرصتطلبی و نظام فشل بروکراتیک محملی شده برای تولید و تکثیر بیسوادی. تنها حضور در فضای زنده و شاداب زیست دانشجویی انگیزهی تحمل دانشگاه هنر بود که در تلاشند تا این را هم از دانشجویان بگیرند.
سوم، کمشدن اهمیت آموزش دولتی و مدرکی هنر و در عوض فعال کردن نهادهای آموزشی موازی. و تلاش برای ساختن فضایی حرفهای، آزاد و انسانی؛ با این امید که هزاران نفر مدرس باسواد و توانمند در بیرون دانشگاه عاشق آموزش دادن به نسل بعد هستند و هزاران دانشجو که مشتاق یادگیریاند. تنها مانع رسیدن این دو گروه به هم «دانشگاه جمهوری اسلامی» است. پس نهاد یا شبکهای بسازیم بیرون جمهوری اسلامی تا این دوگروه را به هم برساند. ساخت این فضای موازی بارها دشوارتر از تحصن و تحریم کلاسهاست. ساخت نهادْ عزم و ارادهی پولادین میخواهد. مداومت چندینساله و از خودگذشتگی و یادگیری کارِ گروهی و … میخواهد. وقتی فشار امنیتی به ناکارآمدی آموزشی و بوروکراتیک سابق اضافه شد این ایده توسط عدهای طرح شد که آیندهی هنر ما شاید بستگی به این دارد که دانشجویان هنر آستینها را بالا بزنند و خشت بزنند! خشت نهاد جدیدی که دیوارش برخلاف دانشگاه/پادگان فعلی تا ثریا کج نرود.
فروش ویژهی مجلات «حرفه: هنرمند»
۲۰ درصد تخفیف بر روی فصلنامههای موجود
از ۲۵ اردیبهشت تا ۵ خرداد
ارسال رایگان، برای خریدهای بالاتر از ۳۰۰ هزار تومان
از طریق لینک زیر میتوانید برای خرید فصلنامههای موجود اقدام کنید:
https://b2n.ir/f92902
فروش ویژهی مجلات «حرفه: هنرمند»
۲۰ درصد تخفیف بر روی فصلنامههای موجود
از ۲۵ اردیبهشت تا ۵ خرداد
ارسال رایگان، برای خریدهای بالاتر از ۳۰۰ هزار تومان
از طریق لینک زیر میتوانید برای خرید فصلنامههای موجود اقدام کنید:
https://b2n.ir/f92902
فیلم مستند «کاراواجو: روح و خون»
را در سایت ما تماشا کنید
کارگردان: جیزز گارسز لامبر
زمان: یک ساعت و سی دقیقه
محصول ایتالیا
سال ساخت: ۲۰۱۸
با زیرنویس فارسی
ترجمه از ایتالیایی: نسترن نجاتی
شما میتوانید به مدت سه روز فیلم را به صورت رایگان از سایت ما مشاهده کنید.
لینک تماشای فیلم:
https://b2n.ir/n34722
فیلم مستند «کاراواجو: روح و خون»
را در سایت ما تماشا کنید
کارگردان: جیزز گارسز لامبر
زمان: یک ساعت و سی دقیقه
محصول ایتالیا
سال ساخت: ۲۰۱۸
با زیرنویس فارسی
ترجمه از ایتالیایی: نسترن نجاتی
شما میتوانید به مدت سه روز فیلم را به صورت رایگان از سایت ما مشاهده کنید.
لینک تماشای فیلم:
https://b2n.ir/n34722
«کاراواجو چگونه بر هنر من اثر گذاشت»
مارتین اسکورسیزی (فیلمساز):
«من به سرعت مسحور قدرت تصاویر کاراواجو شدم. لحظاتی از داستان که او برای نقاشی انتخاب میکرد من را مجذوب کرد. در آثاری چون «ایمان آوردن پل قدیس» و «جودیت سر هالوفرن را میبرد» او لحظاتی را انتخاب نکرده بود که دقیقا شروع حادثه باشند. شما در میانه حادثه با آن مواجه و ناگهان به درون آن کشیده میشوید... درست مثل صحنهای از یک فیلم مدرن، صریح و قدرتمند. کاراواجو بی تردید فیلمساز درخشانی میشد...
کاراواجو به نوعی در تمام صحنههای بار در فیلم «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) حضور داشت. او در حرکتهای دوربین که طراحی کردم حضور داشت، در نحوهای که صحنه را چیدم نیز حضور داشت. صحنهای که به سادگی مردمی بودند که در بار نشستهاند و مدام پشت میز مینشینند و از آنجا بلند میشوند... بعدتر این فکر در فیلم دیگری هم اجرا شد، «آخرین وسوسهی مسیح». ایده این بود که این فیلم طوری ساخته شود که کاراواجو نقاشی میکشید.»
تصاویر:
سکانسی از فیلم آخرین وسوسهی مسیح، مارتین اسکورسیزی، ۱۹۸۸ میلادی
مطالعهی کامل متن:
https://b2n.ir/a98722
«کاراواجو چگونه بر هنر من اثر گذاشت»
پیتر دویگ (نقاش):
«معاصر بودن همیشه برای نقاشان چالش بزرگی بوده است اما زمانی که به آثار کاراواجو نگاه میکنیم میتوانیم زمینهای که این آثار در آن خلق شدهاند را تصور کنیم چرا که او از مردم معمولی زمانهاش و لباسهایشان در آثارش استفاده کرده است. نقاشیهای او بسیار واقعی هستند. برای مثال، ادوارد هاپر هم همین کار را میکرد. او هم این موضوع را که مردم زمانهاش چه شکلی بودند و چه میپوشیدند را مورد توجه قرار میداد.
نقاشیهای کاراواجو حسی تهدیدآمیز از خود ساطع میکنند و آشکارا جنسی هستند. وقتی برای بار اول آثار او را دیدم آنها را بسیار دسترسپذیر و بسیار متفاوت از آثار سایر استادان رنسانس یافتم. بعضی اوقات نقاشیهای او عجیب به نظر میرسند. منظور پرترههای او نیست بلکه آثاری چون «هفت کردار نیک» است که در آن به نظر میرسد نقاش هفت واقعهی جدای از هم را در نظر گرفته و آنها را به هم چسبانده و نقاشی کرده است و به همین خاطر تصویر هیچ منطق رئالیستیای ندارد.»
تصویر: هفت کردار نیک، ۱۶۰۷ میلادی (جزئی از اثر)
مطالعهی کامل متن:
https://b2n.ir/a98722
خرید شمارهی ۸۱ حرفه: هنرمند با ارسال رایگان از سایت دیجیکالا
موضوع ویژهی این شماره، تفاوتِ بین «آرت» و «کرافت» (یا «هنر» و «فن») است، که در ۱۱ مقاله میکوشد نسبت این دو را هم از منظر توصيفی و هم از منظر تجويزی مورد بحث قرار دهد. و با بازاندیشی در مفهوم «کرافت/ فن/ صناعت»، به امکان احيای قابليتهايی میانديشد که در دورهی مدرن بعضاً فراموش يا حتی انکار شدهاند.
بخش بعدی این ویژهنامه، در مورد «علیاکبر صادقی» است و شامل دو متن تحلیلی و یک گفتوگوی جمعی با اوست.
درسگفتارِ دوازدهم از سلسله درسگفتارهای آریاسپ دادبه با عنوان «مقدمهای بر نگارش تاریخ هنر؛ و نامیدنِ مواد تاریخی فرهنگ و هنر ایران» نیز در این شماره منتشر میشود.
لینک خرید شمارهی ۸۱ از دیجیکالا:
https://b2n.ir/u24314
** همچنین میتوانید دیگر شمارههای موجود فصلنامهی حرفه: هنرمند (با ارسال رایگان) را از سایت دیجیکالا خریداری کنید.
#آگهی
کارگاهها و دورههای آموزشی بهار:
«کورخوانی»
با صالح نجفی
تلاش برای بازخوانی چهار تمثال ایران مدرن:
صادق هدایت و بوف کور
بهرام صادقی و ملکوت
یدالله رویایی و هفتاد سنگ قبر
عباس کیارستمی و مشقِ شب
۸۰ ساعت کارگاه
۲۰ نشست ۴ ساعته
شنبهها ساعت ۱۷:۳۰ تا ۲۱:۳۰
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این دوره با شمارههای زیر تماس بگیرید.
02188004474
09335037730
خیابان کارگر شمالی (امیرآباد). كوچه پنجم. شماره ٢٢. طبقه همکف. خونهکار دِگره
طراح گرافیک: مهدی دوایی
@khonehkaredegareh
«لالایی عبری»
خواننده: پری زنگنه
تصویر: دختربچهی یهودی ایرانی، آنتوان سوروگین، دوره قاجار، مجموعهی میرون بیمت اسمیت
«بُت چین»
خواننده: یولدوز توردیوا
(اهل ازبکستان)
تصنیف بیات اصفهان
شعر: علیاکبر شیدا
#آگهی
هفتِتیر
۱٧ رویداد در ۷ روز
۱۷ تا ۲۳ تیرماه ۱۴۰۲
⚫ شنبه ۱۷ تیرماه
◾کیوان سررشته (ساعت ۱۰ تا ۱۳)
◾️عرفان خلاقی، امیرحسین حافظی، رامین ضیایی، حسین سروی، مهسا حدادی (١۴ تا ١٧)
◾صالح نجفی (ساعت ۱۸ تا ۲۱)
⚫ یکشنبه ۱۸ تیرماه
◾علی پاکدست (ساعت ۱۰ تا ۱۳)
◾مریم اقبالی (ساعت ۱۴ تا ۱۷)
◾گروه تئاتر است. (ساعت ۱۹)
⚫ دوشنبه ۱۹ تیرماه
◾زهرا محسنی. محمد للهگانی. عارف هوشمندنیا (ساعت ۱۴ تا ۱۷)
◾شیوا مسعودی (ساعت ۱۸ تا ۲۱)
⚫ سهشنبه ۲۰ تیرماه
◾نگین کشفی (ساعت ۱۶ تا ۱۸)
◾جواد گنجی (ساعت ۱۸ تا ۲۱)
⚫ چهارشنبه ۲۱ تیرماه
◾آرمین جوان (ساعت ۱۰ تا ۱۷)
◾محمدرضا علیاکبری (ساعت ۱۸ تا ۲۲)
⚫ پنجشنبه ۲۲ تیرماه
◾گروه تئاتر سایه (ساعت ۱۰ تا ۱۳)
◾مهدی آشنا (ساعت ۱۴ تا ۱۷)
◾سینا ییلاقبیگی (ساعت ۱۸ تا ۲۱)
⚫ پنجشنبه ۲۳ تیرماه
◾سلما محسنی و الکا هدایت (ساعت ۱۰ تا ۱۷)
◾مراد فرهادپور (ساعت ۱۸ تا ۲۱)
برای آگاهی بیشتر و نامنویسی:
بر اساس فایل جدول منتشر شده در کانال، اسم و تاریخ رویداد مورد نظر را به شماره ۰۹۳۳۵۰۳۷۷۳۰ (در تلگرام یا واتساپ) پیام دهید.
@Khonehkaredegareh
«یوسف بغداد: مروری بر نقاشیهای جامعالتواریخ»
نوشتهی مهدی فیاضیکیا
بخشی از متن: «ربع رشیدی در تبریز پدید آمد که مدتی بود تختگاه امپراتوران مغول شده بود؛ یک مجتمع بزرگ که در آن هم دانشگاه (به معنای قدیمش یا همان مدرسۀ علمیه) بود و بخشهای مسکونی داشت. هم کاروانسرا داشت و هم کارگاه صنعتی، و هم باغ و آسیاب و حمام و کارخانه و کاغذسازی و حتی روضه و خانقاه برای اطعام مساکین. خواجه برای این پروژۀ جاهطلبانه فکر همه چیز را کرده بود، حتی منبع تامین هزینههای شمعها و قندیلها و روشناییهایی که در این معماری غولآسا شبها باید روشن میشد. با آمدن رنگ لاجوردی از سمت خراسان به غرب ایران میتوان تصور کرد که بنای ربع رشیدی شاید پر از کاشیکاریهای لاجوردی بوده است که در واقع به تازگی در ایران رواج و گستردگی پیدا میکرد. از این اوصاف پیداست که خواجۀ همدانی خیال داشت تبریز را به شهری هزار و یکشبی و به نمونۀ امروزی و تازۀ تیسفون و بغداد بدل کند. جامعالتواریخ را باید معادلِ تاریخنگارانۀ همین ربع رشیدی دانست و تنها ذیل این ابعاد عظیم است که قابل فهم است؛ تاریخی برای پایان دادن به همۀ تاریخها، هیولایی که همۀ داستان را یکسره از روز نخست آدم تا زمان معاصر یعنی عصر سلطنتِ غازان خان مکتوب کرده باشد.»
برای مطالعهی کامل میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
https://b2n.ir/x27215
«ناگهان آبی»
نوشتهی: مهدی فیاضیکیا
بخشی از متن: «اوج انقلاب لاجوردی در رنگ را شاید باید در دورۀ تیموری و مکتب هرات پیدا کرد. بعد از مغولان، حال و هوای رنگی ایران آشکارا دچار تغییری بنیادین شد. ناگهان، آبی رنگِ اصلی در تزیینات معماری و نقاشی شد و البته این تغییر به تدریج و در طول قرن هشتم بود که رخ داد. کاشیهای آبی مکانهایی مثل مسجد کبود تبریز، آرامگاه سلطانیه، مسجد عتیق اصفهان، مسجد جامع یزد همه در طول همین دوره بود که به بخشی از فرهنگ بصری ایران تبدیل شد و متعاقب این تغییر بزرگ، نقاشی هم عوض شد. درست همانطور که در فضای آجری، آهکی و گچی معماری عباسی نقاشیهای هنرمندانی مثل واسطی هم از این فضا متاثر میشدند، در فضای جدید که سنگ لاجورد یک هویت بصری جدید را در پهنۀ فلات ایران به سمت غرب معرفی کرد نقاشیها هم متاثر شدند.»
برای مطالعهی کامل متن میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
https://b2n.ir/y77638
#آگهی
📚📽️ دوره حضوری و آنلاین فلسفه و سینمای معاصر با
مازیار اسلامی
⏳ شروع دوره: ۵ تیر ۱۴۰۲
۸ جلسه
۴ جلسه اول: دوشنبهها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
۴ جلسه دوم: دوشنبهها، ساعت ۱۸ تا ۲۲ (همراه با پخش فیلم)
فیلمهایی که در این دوره نمایش داده میشوند:
مِلانکولیا-لارس فن تریر
اینسپشن-کریستوفر نولان
باربارا-کریستین پتزولد
تصویر زنی در آتش-سلین سیاما
اطلاعات بیشتر در سایت ماجرا:
Maajara.com
یا در کانال تلگرام ماجرا:
@maajaraclub
✔️ برای ثبت نام به تلگرام پشتیبانی ماجرا پیام بدید:
09027304936
@maajaraclub
فروش ویژهی مجلات «حرفه: هنرمند»
۲۰ درصد تخفیف بر روی فصلنامههای موجود
از ۲۵ اردیبهشت تا ۵ خرداد
ارسال رایگان، برای خریدهای بالاتر از ۳۰۰ هزار تومان
از طریق لینک زیر میتوانید برای خرید فصلنامههای موجود اقدام کنید:
https://b2n.ir/f92902
فیلم مستند «کاراواجو: روح و خون»
کارگردان: جیزز گارسز لامبر
زمان: یک ساعت و سی دقیقه
محصول ایتالیا
سال ساخت: ۲۰۱۸
با زیرنویس فارسی
ترجمه از ایتالیایی: نسترن نجاتی
این ویدیو با حمایت دفتر معماری «دیگر» ترجمه و زیرنویس شده است.
شما میتوانید با تهیه اشتراک در سایت ما فیلم را از طریق پلتفرم هاشور تماشا کنید. همچنین به تمام مستندها و مقالات ما دسترسی خواهید داشت:
https://b2n.ir/a52303
بخشی از متن «مسیح، نقاش، روسپی؛ چند پرده از زندگی کاراواجو» نوشتهی مهدی فیاضیکیا
«کاراواجو هیچ تلاشی برای درآوردنِ صحنهی بریدنِ مخفیانهی سرِ یک سردار بزرگ آشوری به دست یک زن جوان در نیمه شب و در میانهی اردوگاهش نکرده است. او بیشتر به مدلهایش و به نوری که بر آنان تابانده (یا در واقع تاریکی صحنۀ نمایشی که خودش در پیش روی بومش چیده) وفادار بوده است.
فرض کنیم چهرۀ فیلیده و بدنش را بدون تصویر شمشیر و سر بریده ببینیم. آیا میتوانیم تصور کنیم که این چهره و بدنِ زنی است که در حال بریدنِ سرِ سرداری در میانۀ اردوگاهش است؟ اگر شرههای خون را نادیده بگیریم، آن چه در چهره و بدنِ سردار دیده میشود آیا عالیترین شکل بازنمایی مردی است که سرش را ناغافل میبرند؟»
تصویر: کاراواجو، یودیت سر هالوفرن را میبرد، ۹۹-۱۵۹۸ یا ۱۶۰۲ میلادی
مطالعهی کامل متن:
https://b2n.ir/y75526
بخشی از متن «مسیح، نقاش، روسپی؛ چند پرده از زندگی کاراواجو» نوشتهی مهدی فیاضیکیا
«در رنسانس ایتالیا و نقاشیهای پس از آن امر اروتیک با میوه و سبزیجات مرتبط بود. جامباتیستا دلا پورتا دانشمند علوم طبیعی ایتالیا در کتابی به نام فیتونومیکا میان گونههای گیاهی و اندامهای بدن مقایسه برقرار کرده بود. جووانی دا اودینه هم مانند کاراواجو (اما بیش از 70 سال پیش از او) مامور شده بود گل و گیاه و تزیینات دور نقاشی یک نقاش بزرگتر (در این مورد، رافائل) را بکشد و در این کار او یکی از نخستین استفادههای اروتیک از میوه و سبزیجات را رقم زد. [...]
تعمد نقاش در نمایش جای کرمخوردگی بر سیب، آشکارا پرهیزش از کمال و نمایشِ شکلِ مثالیِ سیب را نشان میدهد؛ تعهدی به بازنمایی واقعیت که شاید از «انجمن بیحواسان» ملهم شده بود.»
تصویر: سبد میوه، کاراواجو، ۱۵۹۹ میلادی
مطالعهی متن کامل:
https://b2n.ir/y75526
بخشی از متن «مسیح، نقاش، روسپی؛ چند پرده از زندگی کاراواجو» نوشتهی مهدی فیاضیکیا
«داستان مدوسا مستقیما با ایدهی «نگاه کردن» سر و کار دارد و یکی از قدیمیترین اشارات اسطورهای به مفهوم «ممنوعیت نگاه» است؛ مسالهای که نقاشان با آن دست و پنجه نرم میکردند. در عهد عتیق میتوانیم ممنوعیت یاران لوط از نگاه کردن به پسِ سرشان در شبِ گریز از سدوم و عموره را به یاد آوریم. همسر لوط با نگریستن به پشت سرش تبدیل به تودهای نمکی میشود. نگاه به مثابهی تابو دلمشغولی نقاشان بسیاری بوده است. کاراواجو تصویر را به شکل خشنی درست در لحظهی جدا شدنِ سر مدوسا که هنوز خون از او شرّه میکند کشیده است؛ لحظهی خشنِ مرگ عنصری که موجبِ ممنوعیتِ نگاه است. چشمان مدوسا هنوز باز است و دهانش گشاده. [...] یک بار دیگر، کاراواجو خود را پایبند به واقعیت بیرونی و نه شکل آرمانی و ایدئال معرفی میکند. در تصویر هیولایی که نماد ممنوعیتِ نگاه است، او همواره به نگریستن به بیرون، به جهان واقعی و اشیای واقعی، ادامه میدهد.»
مطالعهی کامل متن:
https://b2n.ir/y75526
«کاراواجو چگونه بر هنر من اثر گذاشت»
تام هانتر (عکاس):
«و البته شکلی که او از نور استفاده میکرد نیز بر من تاثیر گذاشته است. عکاسی کاری به جز نقاشی با نور نیست و وقتی که مشغول آموختن عکاسی بودم مدام به ما میگفتند که آنجای عکس زیادی تاریک است و جزئیات معلوم نیست و آن جای دیگر زیادی روشن شده است و از این جنس حرفها. اما در کارهای کاراواجو کنتراست شدیدی از نور وجود دارد و تصورِ نقاط تاریک نقاشی به تخیل شما واگذار شده است. همین ذهنیت دربارهی نور در سینما نیز استفاده شده است. برای نمونه فیلم «Blade Runner» با صحنههای فوقالعاده و فضاهای تاریک و شعاعهای نور در کریدورهای تاریکش به نظر میرسد تحت تاثیر کاراواجو است.»
تصاویر:
تام هانتر، «قتل: دو مرد تحت تعقیب»، ۲۰۰۴ میلادی
کاراواجو، «بریدن سر یحیی تعمید دهنده»، ۱۶۰۸ میلادی
برای مطالعهی کامل متن میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://b2n.ir/a98722
«کاراواجو چگونه بر هنر من اثر گذاشت»
دیوید لاشاپل (عکاس و فیلمساز):
«کاراواجو را اغلب به عنوان مدرنترین فرد در میان استادان قدیم نقاشی میشناسند. نوعی تازگی و معاصریت در آثار او وجود دارد که در نقاشی پیش از او وجود نداشت. جایگاه او در نقاشی درست مثل جایگاه الکساندر مککویین در طراحی مد است که وقتی به صحنه وارد شد همهی چیزهای دیگر در جهان فشن، ناگهان کهنه به نظر رسید. کاراواجو نور را مانند یک عکاس به کار میبرد و کادر نقاشیهایش مثل عکس برش میخورد. تابلویی از او که من همیشه در ذهن دارم اثری است به نام «پسری که مارمولک او را گزیده». این اثر نمونه زیبایی از نوردهی تک منبعی است که به عنوان مشخصه آثار کاراواجو میشناسیم و او پیشرو آن در نقاشی بود. اما این اثر علاوه بر این نمونهی خوبی از ثبت یک لحظهی گذراست. لحظهی واکنشِ به نوعی زنانهی پسر به گزیده شدن توسط مارمولک. در واقع یک عکس قبل از اختراع عکاسی.»
تصویر: پسری که مارمولک او را گزیده، ۴-۱۵۹۳ میلادی
برای مطالعهی کامل متن میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://b2n.ir/a98722
#آگهی
«زمان و ادبیات»
با امیر کمالی
۵ جلسه ۳ ساعت
آنلاین/آفلاین
یکشنبهها ساعت ۱۸ تا ۲۱
در این دوره تلاش خواهیم کرد اولاً به مفاهیم فلسفی زمان از فلسفۀ یونان باستان تا عصر جدید و در کار فیلسوفانی نظیر هایدگر، رزنتسوایگ، بنیامین و آگامبن بپردازیم؛ ثانیاً توپوسها یا همان کارکردهای متعیّن و مکانمندِ زمان در آثار ادبی برجسته را تحلیل کنیم.
در این دوره به انواع زمانشناسی اشاره خواهیم کرد؛ به برخی اشعار و داستانهای ایرانی و غربی که مفاهیم زمان را به گونههای متفاوت و مختلف بازتاب دادهاند میپردازیم و شگردهای مواجهه آثار ادبی با امر زمانمند را از هم تفکیک میکنیم و در نهایت نشان خواهیم داد که چگونه آثار ادبی محملی عالی برای فهم این نکتهاند که چگونه یک «زمان» بدل به «تاریخ» میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این دوره (از ساعت ۱۱ صبح تا ۸ شب) با شمارههای زیر تماس بگیرید.
02188004474
09335037730
خیابان کارگر شمالی (امیرآباد). كوچه پنجم. شماره ٢٢. طبقه همکف. خونهکار دگره
طراح گرافیک: مهدی دوایی
@khonehkaredegareh
«سرودهای اوستایی»
خواننده: آزیتا خورشیدیان
متن: اوستا، اهْونودگات، هات ۲۸، بند ۴
منبع: صفحهی اینستاگرام zoroastrian.wisdom
تصویر: مراسم سده در میان زرتشتیانِ ایران
«خیامخوانی بوشهری»
خواننده: زهرا آفیسی
با همراهی آقایان خدادادی و نیکرأی
«نازینک»
گُلخاتون
بلوچستان
«نازنیک» نوعی از موسیقی بلوچی است که اغلب در عروسیها توسط زنها خوانده میشود.
تصویر: کاسه با نقش نوازندگان در باغ، منسوب به ایران، موزهی متروپُلیتن، اواخر ۱۲ میلادی و اوایل ۱۳ میلادی /قرن ششم یا هفتم ق.(؟)