«معماری دههی ۷۰: از میرمیران تا شیردل»
گفتوگوی رضا دانشمیر، علیرضا تغابنی و یاسر موسیپور
در مجلهی حرفه: هنرمند ویژهنامهای دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در «دههی هفتاد شمسی» تهیه شده است و این گفتوگوپیرامون تحولات معماری دههی ۷۰ است. رضا دانشمیر (معمار و مدرس)، علیرضا تغابنی (معمار و مدرس)، یاسر موسیپور(معمار، مدرس و منتقد) در این گفتوگو از تجربهها و دغدغههایکار معماری و جان گرفتن دوبارهی کاراکتر معمار در آن سالهاگفتند؛ از گفتمان هویت و سروکله زدن معماری و ایدئولوژی، از نقش تأثیرگذار هادی میرمیران و ایدهی مدرنیسم بومی تا حضور بهرام شیردل و جریان جدید معماری و آمیزش آن با نظریه و تئوری. صحبت از اهمیت مسابقات طراحی و پروژهی فرهنگستانها میشود و پیرامون نقش مجلات تخصصی، فضاهای آموزشی و اهمیت ورود کامپیوتر و تکنولوژی در کار طراحی معماری ادامه مییاید. این گفتوگو در بهار ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای انجام شد.
راههای پیشخرید ویژنامه ۸۲:
۱. سایت حرفه: هنرمند
۲. پیام به واتساپ: ۰۹۹۱۴۵۴۰۳۴۳
ارسال رایگان است.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/k79974
«معماری دههی ۷۰: از میرمیران تا شیردل»
گفتوگوی رضا دانشمیر، علیرضا تغابنی و یاسر موسیپور
در مجلهی حرفه: هنرمند ویژهنامهای دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در «دههی هفتاد شمسی» تهیه شده است و این گفتوگوپیرامون تحولات معماری دههی ۷۰ است. رضا دانشمیر (معمار و مدرس)، علیرضا تغابنی (معمار و مدرس)، یاسر موسیپور(معمار، مدرس و منتقد) در این گفتوگو از تجربهها و دغدغههایکار معماری و جان گرفتن دوبارهی کاراکتر معمار در آن سالهاگفتند؛ از گفتمان هویت و سروکله زدن معماری و ایدئولوژی، از نقش تأثیرگذار هادی میرمیران و ایدهی مدرنیسم بومی تا حضور بهرام شیردل و جریان جدید معماری و آمیزش آن با نظریه و تئوری. صحبت از اهمیت مسابقات طراحی و پروژهی فرهنگستانها میشود و پیرامون نقش مجلات تخصصی، فضاهای آموزشی و اهمیت ورود کامپیوتر و تکنولوژی در کار طراحی معماری ادامه مییاید. این گفتوگو در بهار ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای انجام شد.
راههای پیشخرید ویژنامه ۸۲:
۱. سایت حرفه: هنرمند
۲. پیام به واتساپ: ۰۹۹۱۴۵۴۰۳۴۳
ارسال رایگان است.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/k79974
«هویت، مدرنیسم، معاصریت؛ تجربهورزی لابهلای مفاهیم گنگ»
گفتوگو با محمدحسن حامدی، داریوش حسینی و سعید روانبخش
در «ویژهنامهی دههی ۷۰» مجلهی حرفه: هنرمند گفتوگوهایی را در حوزههای مختلف انجام دادیم و این ویدئو پیرامون تحولات حوزهی نقاشی است. محمدحسن حامدی (صاحب امتیاز و سردبیر مجله تندیس، پژوهشگر و طراح)، سعید روانبخش (مدیر مرکز آموزشی چهارسو، مدرس و نقاش) و داریوش حسینی (نقاش و مدرس) هر سه در اوایل دههی ۷۰ وارد دانشگاههای هنری شدند و کار جدی خود را آغاز کردند. آنها در این نشست از تجربهها و دغدغههای خود در آن سالها گفتند؛ از بیینالها از فضای آموزشی از پویاشدنِ نشریات و از مسائل و مشکلات جریان نقاشی در دههی ۷۰ صحبت کردند. از مهمشدنِ مسئلهی هویت و گفتمان مدرنیسم تا عروج معاصریت نیز صحبت به میان آمد. این گفتوگو در تابستان ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت «گالری سرای» انجام شد.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/j81220
«هویت، مدرنیسم، معاصریت؛ تجربهورزی لابهلای مفاهیم گنگ»
گفتوگو با محمدحسن حامدی، داریوش حسینی و سعید روانبخش
در «ویژهنامهی دههی ۷۰» مجلهی حرفه: هنرمند گفتوگوهایی را در حوزههای مختلف انجام دادیم و این ویدئو پیرامون تحولات حوزهی نقاشی است. محمدحسن حامدی (صاحب امتیاز و سردبیر مجله تندیس، پژوهشگر و طراح)، سعید روانبخش (مدیر مرکز آموزشی چهارسو، مدرس و نقاش) و داریوش حسینی (نقاش و مدرس) هر سه در اوایل دههی ۷۰ وارد دانشگاههای هنری شدند و کار جدی خود را آغاز کردند. آنها در این نشست از تجربهها و دغدغههای خود در آن سالها گفتند؛ از بیینالها از فضای آموزشی از پویاشدنِ نشریات و از مسائل و مشکلات جریان نقاشی در دههی ۷۰ صحبت کردند. از مهمشدنِ مسئلهی هویت و گفتمان مدرنیسم تا عروج معاصریت نیز صحبت به میان آمد. این گفتوگو در تابستان ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت «گالری سرای» انجام شد.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/j81220
«هویت، مدرنیسم، معاصریت؛ تجربهورزی لابهلای مفاهیم گنگ»
گفتوگو با محمدحسن حامدی، داریوش حسینی و سعید روانبخش
در «ویژهنامهی دههی ۷۰» مجلهی حرفه: هنرمند گفتوگوهایی را در حوزههای مختلف انجام دادیم و این ویدئو پیرامون تحولات حوزهی نقاشی است. محمدحسن حامدی (صاحب امتیاز و سردبیر مجله تندیس، پژوهشگر و طراح)، سعید روانبخش (مدیر مرکز آموزشی چهارسو، مدرس و نقاش) و داریوش حسینی (نقاش و مدرس) هر سه در اوایل دههی ۷۰ وارد دانشگاههای هنری شدند و کار جدی خود را آغاز کردند. آنها در این نشست از تجربهها و دغدغههای خود در آن سالها گفتند؛ از بیینالها از فضای آموزشی از پویاشدنِ نشریات و از مسائل و مشکلات جریان نقاشی در دههی ۷۰ صحبت کردند. از مهمشدنِ مسئلهی هویت و گفتمان مدرنیسم تا عروج معاصریت نیز صحبت به میان آمد. این گفتوگو در تابستان ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت «گالری سرای» انجام شد.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/j81220
«دههی ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رؤیای جمعی»
نویسنده: ایمان افسریان
گویندگان: صحرا امجدیان، ایمان افسریان
تدوین: فاطمه موحدنژاد
موسیقی: سبحان افسریان
«دهه ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رویای جمعی» بخشی از پروندهی دههی ۷۰ است که توسط مجله حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای تولید و منتشر شده است.
برای شنیدن کامل روایت به لینک زیر مراجعه کنید:
http://B2n.ir/z88919
#آگهی
«آکادمی دیزاینِ وند» با هدف تغییر جایگاه تخصصی دیزاینرها شروع به کار میکند. هشت دوره دیزاین یک ماهه معرفی کرده و میکوشد به دیزاینرها نگاه و رویکرد استراتژی را آموزش دهد.
شرح دورهها را در وبسایت و اکانت این موسسه میتوانید ببینید
vand.org
@vand_academy
شمارهی ۸۲ ، به زودی...
«ویژهنامهی دههی ۷۰»
مدتها بود که به اهمیت دههی ۷۰ فکر میکردیم. در این دهه بود که فعالیتهای فرهنگی و هنری که از زمان وقوع انقلاب و در دهه ۶۰ و در طول جنگ به طور محسوسی مهجور و یا زیرزمینی شده بودند به آهستگی زندگی تازهای را آغاز کردند؛ اینبار بسیار متفاوت از گذشته. دههی ۷۰ نوعی شروع دوباره بود؛ زمانی که «ایدئولوژی» عقب نشست و فضایی برای فرهنگ و زندگی گشود.
ما در حرفه: هنرمند پروندهای آماده کردهایم دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در دههی ۷۰. هرچند این پرونده متمرکز بر هنرهای تجسمی و نقاشی است اما سعی کردیم به روال و سلیقهی معمولمان، به فرهنگ به معنای کلیآن، و حوزههای مختلفی همچون معماری، عکاسی، سینما و نشریات دههی ۷۰ نیز بپردازیم. در این پرونده همراه ما باشید.
برای پیشخرید این ویژهنامه به وبسایت حرفه: هنرمند مراجعه کنید:
https://herfeh-honarmand.com/product/magazine-82/
#ویژه_نامه_دهه۷۰
#همقدمی_با_حرفه_هنرمند
«یادی از لنارت اندرسون»
سوزان جین والپ، ترجمهی مهدی فیاضیکیا
«نشستن به عنوان مدلِ او فرصتی به من میداد که همۀ این جزئیات را در خودم ثبت و ضبط کنم. هیچ وقت از مطالعۀ پالت رنگ او خسته نشدم: زنگار زیبای سطح چوب که بعد از هر جلسه با ظرافت تمیز میشد، رنگها به نظم و ترتیب بر لبۀ آن نشسته بودند. از قلمموهای ارزانِ موی کوتاه که اغلب خیلی بد و بیقواره فرسوده شده بودند استفاده میکرد و این که چطور به آن جزئیاتی میرسید که در کارش بود همواره موجب تحیر من است. کوبندهترین کشف و شهودم از مشاهدۀ او در حین انجام کار، نحوۀ حرکت بدنش در حین نقاشی بود. انگار با بوم به ظرافت شمشیربازی میکرد و قلممو هم شمشیر باریکش بود و هر نیمنگاهی که به موتیف میانداخت، منجر به ضربۀ ماهرانهای بر روی بوم میشد. از سرزندگی، حساسیت و حسانیتِ ضربِ قلمموی او که در آثار متعددش پیداست، چیزهای بسیار دستگیرم شد.»
متن کامل:
B2n.ir/z76382
«لنارت اندرسن، دیدن با نور» (با زیرنویس فارسی)
ترجمهی اران ابراهیمی
در یوتیوب حرفه: هنرمند
«میتوانم دربارهی یک کلمهی مسالهساز دیگر سوال کنم؟ رئالیسم. خودتان را یک نقاش رئالیست میدانید؟
لنارت اندرسون: خب، اگر کسی که به نگاه کردن و خوب دیدن علاقهدارد، بگوید که یک رئالیست نیست، حرف عجیبی زده است. اما من مشخصاً به «نقاشی رئالیستی» علاقهمند نیستم و اصلاً توجهم را جلب نمیکند. اما از سوی دیگر، نقاشان بزرگی که شیفتهی آنها هستم همگی این ویژگی را دارند. فکر میکنم کسانی که از رئالیسم خوششان نمیآید هم کامیل کورو را دوست دارند... پس باید بگویند که چرا کورو را (که یک نقاش رئالیست است) دوست دارند؛ رنگهایش را دوست دارند یا نورِ کارهایش را و از این قبیل ویژگیها؛ اما همهی اینها با چگونه دیدن او گره خوردهاند. بنابراین صحبت دربارهی کلمهی رئالیسم برای من آسان نیست. نیچه جایی گفته است: «آه؛ یونانیان! آنها دانستند که چگونه زندگی کنند. آنچه برای این زیستن لازم است، شجاعانه ایستادن در سطح است. (این یونانیان مردمانی سطحیگرا بودند از سر ژرفا). متوجهید؟ من سطوح را نقاشی میکنم؛ اینکه چیزها چگونه در هم ادغام و تفکیک میشوند. اما برای این کار باید چیزها را روی میز بچینید تا کنارتان باشند، تا ببینیدشان.»
برای تماشای ویدیو به لینک زیر مراجعه کنید:
https://b2n.ir/f87042
بخشی از متن «همه به آینده راه نخواهند برد» نوشتهی ثمیلا امیرابراهیمی دربارهی نمایشگاه اخیر «مجتبی امینی» در گالری اُ
«او عمداً مشخصات ظاهری را پاک میکند و عکسهای واقعی و مستند از آدمیان را به طراحیهای ساده و ناشیانه تقلیل میدهد تا از عادیسازی عکسهای خبری و واقعنمایی آشکار و روزمره گذر کرده و بهحقایق ماندگاری راه باز کند که از چشم و ذهن ما پوشیده و مخفی شدهاند.
با مرور مجموعههای پیشین مجتبی امینی تا مجموعهٔ اخیر او درمییابیم که دغدغه اصلی او، طرح و پرسش از موقعیتهای دردناک انسانی از جمله فقر، تبعیض، سرکوب، شکنجه و کشتار انسانها است. اما او این تم اصلی را همواره بدون نمایش چهره و احساسات انسانی نشان میدهد. نمایش ابزارها و فضاهای شکنجه و مرگ برای حکایت بیدادی که بر انسان میرود کافی است. در نمایشگاه اخیر کارهای او ساده تر، پختهتر و بیانگرتر شده است. عنوان نمایشگاه که از یک قطعه نوشتهٔ ایلیا کاباکف هنرمند مفهومی روس وام گرفته شده به چشمانداز بدبینانهٔ آینده تاریکی اشاره میکند که در آن برای بسیاری از انسانهای امروز جایی نخواهد بود.»
مطالعهی کامل متن:
http://B2n.ir/q62378
بخشی از متن «تهرانهای ما» نوشتهی ثمیلا امیرابراهیمی دربارهی نمایشگاه اخیر «طاهر پورحیدری» در گالری هما
«تهران او، تهرانی آرام و زیبا، منظم و منجمد است. استفاده از خطوط بسیار صاف و خط کشی شده همراه با رنگهای کم کنتراست و خاکی، این مناظر را در نوری ملایم و یکنواخت غوطهور میکند و حالتی از ملال و خاطره و تاریخ به آنها میبخشد. غیبت انسان در این مناظرساکن، به حضور او اشاره نمیکند. هیچ چیز متحرک و اتفاقی در اینجا وجود ندارد. شاید فقط برخی ساختمانهای نیمه کاره در انتظار دست آدمیانی هستند که باید روزی دراین شهر ظاهر شوند و کار را به پایان ببرند. نقاش برای تاریخی کردن جسم شهر نیازی به نمایش سازنده آن ندارد. او هیچ نشانهای از انسان و هیچ بیان عاطفی خاصی به شهرش اضافه نمیکند. خود مکان با تمام جزییات و ریزهکاریهایش باید حاوی روح تاریخی باشد. شاید به همین علت او با پراکندن رگههای افقی تیره بر سطح بومهای خود، حالتی از کهنگی و گذر زمان به آنها میدهد.»
متن کامل:
B2n.ir/h92288
«میهمانِ ما»
دربارهی داریوش مهرجویی؛ روشنفکری پرسهزن در سپهرهای گوناگون اندیشه و خیال
یادداشتی از البرز زاهدی
مهرجویی برای من، نمادی از روشنفکری پرسهزن در سپهرهای گوناگون اندیشه و خیال بود و در عین حال، بیقراری و اضطرابی اگزیستنس، مانع از این میشد که بتواند بیرون از تاریخی که بر او و اطرافش میگذرد واکنشی نشان دهد. من مهرجویی پیش از انقلاب را هرگز دوست نداشتهام. بدبینانه اگر بگویم، او را اشرافزادهای میدانم بیالتفات به تاریخ و واقعیت اطراف خویش که با وجود مهاجرت به آمریکا، ذهنیتی اروپایی را از دل دهه پرالتهاب شصت به ایران آورده است. از گاو تا پُستچی، از آقای هالو تا دایره مینا، مهرجویی در تقلای اصالتی بومی فیلم میسازد و جهانی که در آن زیست میکند را خالی از اصالت و واقعیت میداند. در «دایره مینا» البته پایش به زمین میرسد و به مردمانی نزدیک میشود از طبقه محروم و «پرولتاریا»ی استثمارشده که «خونشان را در شیشه میکنند».
بخشی از فیلم دایره مینا، داریوش مهرجویی، ۱۳۵۳
برای مطالعهی کامل متن به لینک زیر مراجعه کنید:
B2n.ir/s56833
«پری، سیسال بعد»
نویسنده: مازیار اسلامی
«فیلم با کابوس پری آغاز میشود. همکلاسیهایی که با رهبری استادشان قصد دارند او را زیر آب کنند؛ در حوضی در ناکجاآباد. در همان سکانس آغازینْ اسطورهشناسی احضار میشود. پری بهمثابۀ موجودی اسطورهای، مظهر زیبایی، زایش و کمالِ تن است که زندگیاش با آب گره خورده؛ همچون سرنمون مشهورش پری دریایی. در ادامه درمییابیم پیوند آب با جهان ذهنی و فکری پری، پیوند ناگسستنی همان سنتها، ارزشها و انبوه معارف با پری است که زندگی را بر او حرام کرده است. او در گیرودار بیرون جستن از آبِ سنتها و عرفان و پیوستن به مدار زندگی است، آنگونه که در خواب تلاش میکند همچون همزادش در افسانۀ پری دریایی که چنان عاشق میشود که فانی شدن و پیوستن به زندگی را بر نامیرایی و زیستن در جهانِ دستوپاگیر آب ترجیح میدهد.
فیلم پری شرح این تقلاست، تقلای پری برای خلاص شدن از ارزشها و سنتهایی که حقیقت را در میان آنها میجوید، غافل از اینکه خود آنها در برابر زندگیاند.»
بخشی از فیلم پری، داریوش مهرجویی، ۱۳۷۳
برای مطالعهی کامل متن به لینک زیر مراجعه کنید:
B2n.ir/t67253
«معماری دههی ۷۰: از میرمیران تا شیردل»
گفتوگوی رضا دانشمیر، علیرضا تغابنی و یاسر موسیپور
در مجلهی حرفه: هنرمند ویژهنامهای دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در «دههی هفتاد شمسی» تهیه شده است و این گفتوگوپیرامون تحولات معماری دههی ۷۰ است. رضا دانشمیر (معمار و مدرس)، علیرضا تغابنی (معمار و مدرس)، یاسر موسیپور(معمار، مدرس و منتقد) در این گفتوگو از تجربهها و دغدغههایکار معماری و جان گرفتن دوبارهی کاراکتر معمار در آن سالهاگفتند؛ از گفتمان هویت و سروکله زدن معماری و ایدئولوژی، از نقش تأثیرگذار هادی میرمیران و ایدهی مدرنیسم بومی تا حضور بهرام شیردل و جریان جدید معماری و آمیزش آن با نظریه و تئوری. صحبت از اهمیت مسابقات طراحی و پروژهی فرهنگستانها میشود و پیرامون نقش مجلات تخصصی، فضاهای آموزشی و اهمیت ورود کامپیوتر و تکنولوژی در کار طراحی معماری ادامه مییاید. این گفتوگو در بهار ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای انجام شد.
راههای پیشخرید ویژنامه ۸۲:
۱. سایت حرفه: هنرمند
۲. پیام به واتساپ: ۰۹۹۱۴۵۴۰۳۴۳
ارسال رایگان است.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/k79974
«معماری دههی ۷۰: از میرمیران تا شیردل»
گفتوگوی رضا دانشمیر، علیرضا تغابنی و یاسر موسیپور
در مجلهی حرفه: هنرمند ویژهنامهای دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در «دههی هفتاد شمسی» تهیه شده است و این گفتوگوپیرامون تحولات معماری دههی ۷۰ است. رضا دانشمیر (معمار و مدرس)، علیرضا تغابنی (معمار و مدرس)، یاسر موسیپور(معمار، مدرس و منتقد) در این گفتوگو از تجربهها و دغدغههایکار معماری و جان گرفتن دوبارهی کاراکتر معمار در آن سالهاگفتند؛ از گفتمان هویت و سروکله زدن معماری و ایدئولوژی، از نقش تأثیرگذار هادی میرمیران و ایدهی مدرنیسم بومی تا حضور بهرام شیردل و جریان جدید معماری و آمیزش آن با نظریه و تئوری. صحبت از اهمیت مسابقات طراحی و پروژهی فرهنگستانها میشود و پیرامون نقش مجلات تخصصی، فضاهای آموزشی و اهمیت ورود کامپیوتر و تکنولوژی در کار طراحی معماری ادامه مییاید. این گفتوگو در بهار ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای انجام شد.
راههای پیشخرید ویژنامه ۸۲:
۱. سایت حرفه: هنرمند
۲. پیام به واتساپ: ۰۹۹۱۴۵۴۰۳۴۳
ارسال رایگان است.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/k79974
«از گرافیک فرهنگی تا گرافیک تبلیغاتی»
گفتوگو با فرزاد ادیبی، شهرزاد اسفرجانی، بهراد جوانبخت و مهدی سیفی
در مجلهی حرفه: هنرمند ویژهنامهای دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در «دههی ۷۰ شمسی» تهیه کردهایم. این گفتوگو پیرامون تحولات حوزهی گرافیک است. فرازد ادیبی (طراح گرافیک، تصویرگر و مدرس)، شهرزاد اسفرجانی (طراح گرافیک و مدرس)، بهراد جوانبخت (طراح گرافیک و مدرس) و مهدی سیفی (طراح گرافیک و مدرس)، در اوایل دههی ۷۰ کار جدی خود را آغاز کردند. آنها در این گفتوگو از تجربهها و دغدغهها و مشکلات کار گرافیک در آن سالها گفتند؛ از گشایشهای اقتصادی و اهمیت تولید محصول و جان گرفتن دوبارهی گرافیک تجاری، از بیینالها از فضای آموزشی از اهمیت ورود تکنولوژی و کامپیوتر در کار گرافیک صحبت کردند. این گفتوگو در تابستان ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای انجام شد.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/g05069
«هویت، مدرنیسم، معاصریت؛ تجربهورزی لابهلای مفاهیم گنگ»
گفتوگو با محمدحسن حامدی، داریوش حسینی و سعید روانبخش
در «ویژهنامهی دههی ۷۰» مجلهی حرفه: هنرمند گفتوگوهایی را در حوزههای مختلف انجام دادیم و این ویدئو پیرامون تحولات حوزهی نقاشی است. محمدحسن حامدی (صاحب امتیاز و سردبیر مجله تندیس، پژوهشگر و طراح)، سعید روانبخش (مدیر مرکز آموزشی چهارسو، مدرس و نقاش) و داریوش حسینی (نقاش و مدرس) هر سه در اوایل دههی ۷۰ وارد دانشگاههای هنری شدند و کار جدی خود را آغاز کردند. آنها در این نشست از تجربهها و دغدغههای خود در آن سالها گفتند؛ از بیینالها از فضای آموزشی از پویاشدنِ نشریات و از مسائل و مشکلات جریان نقاشی در دههی ۷۰ صحبت کردند. از مهمشدنِ مسئلهی هویت و گفتمان مدرنیسم تا عروج معاصریت نیز صحبت به میان آمد. این گفتوگو در تابستان ۱۴۰۲ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند و با حمایت «گالری سرای» انجام شد.
مشاهدهی کامل گفتوگو:
B2n.ir/j81220
«دههی ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رؤیای جمعی»
نویسنده: ایمان افسریان
گویندگان: صحرا امجدیان، ایمان افسریان
تدوین: فاطمه موحدنژاد
موسیقی: سبحان افسریان
«دهه ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رویای جمعی» بخشی از پروندهی دههی ۷۰ است که توسط مجله حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای تولید و منتشر شده است.
برای شنیدن کامل روایت به لینک زیر مراجعه کنید:
http://B2n.ir/z88919
«دههی ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رؤیای جمعی»
نویسنده: ایمان افسریان
گویندگان: صحرا امجدیان، ایمان افسریان
تدوین: فاطمه موحدنژاد
موسیقی: سبحان افسریان
«دهه ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رویای جمعی» بخشی از پروندهی دههی ۷۰ است که توسط مجله حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای تولید و منتشر شده است.
برای شنیدن کامل روایت به لینک زیر مراجعه کنید:
http://B2n.ir/z88919
پیشفروش شمارهی ۸۲
ویژهنامهی «دههی ۷۰»
با پیشخرید این شماره علاوه بر تخفیف بر روی قیمت پشت جلد، میتوانید اشتراک «۶ ماههی» سایت ما را با ۴۰ درصد تخفیف دریافت کنید و به تمام مقالات آرشیو ۲۰ ساله حرفه:هنرمند و مستندهای هنری دسترسی داشته باشید.
ویژهنامهی ۸۲، دربارهی تحولات فرهنگی و هنری در دههی ۷۰ ایران است. هرچند این پرونده متمرکز بر هنرهای تجسمی و نقاشی است اما سعی کردیم به روال و سلیقهی معمولمان، به فرهنگ به معنای کلی آن، و حوزههای مختلفی همچون معماری، عکاسی، سینما و نشریات دههی ۷۰ نیز بپردازیم. در این پرونده همراه ما باشید.
برای اطلاع کاملتر از فهرست مطالب موجود در این شماره به سایت حرفه: هنرمند مراجعه کنید:
http://B2n.ir/q84418
راههای پیشخرید:
۱. سایت حرفه: هنرمند
۲. پیام به واتساپ: ۰۹۹۱۴۵۴۰۳۴۳
ارسال رایگان است.
#دهه_هفتاد_تولد_و_مرگ_یک_رویای_جمعی
#همقدمی_با_حرفه_هنرمند
#آگهی
🌿مخاطب حرفهای هنرهای تجسمی باشید🌿
این محصولات به شما کمک میکند تا با معروفترین آثار نقاشی و مهمترین هنرمندان هنرهای تجسمی در تاریخ هنر جهان آشنا شوید و آثار هنرمندان بزرگ تاریخ را به صورت دستهبندی شده ببینید و به صورت تخصصی مخاطب هنر نقاشی باشید.
🟥دانلود ۴۰۰۰ نقاشی معروف تاریخ
🟥مجموعه آثار عکاسان جهان
🟥مجموعه آثار معماران جهان
🟥مجموعه آثار طراحان لوگو جهان
🟥مجموعه آثار مجسمهسازان جهان
مجموعه آثار ونگوگ
مجموعه آثار پیکاسو
مجموعه آثار رامبراند
مجموعه آثار دالی
مجموعه آثار مونک
مجموعه آثار داوینچی
مجموعه آثار پل کله
و ۴۰ هنرمند دیگر
مجموعه آثار هنرمندان کانسپچوال آرت
مجموعه آثار هنرمندان سورئالیسم
مجموعه آثار هنرمندان کوبیسم
مجموعه آثار هنرمندان امپرسیونیم
مجموعه آثار هنرمندان فمنیسم
و بیش از ۳۰ جنبش دیگر
مجموعه آثار هنر معاصر ژاپن
مجموعه آثار هنر نروژ
مجموعه آثار هنر سوئیس
مجموعه آثار هنر فرانسه
مجموعه آثار هنر انگلیس
مجموعه آثار هنر آمریکا
و ۴۰ کشور دیگر
⬅️وبسایت:
www.seenart.ir/shop/
⬅️تلگرام:
@seenartcompany
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/seenart.ir?igsh=OGQ5ZDc2ODk2ZA==
«چیزها درهم ادغام میشوند؛ گفتوگویی با لنارت اندرسون»
ترجمهی خیزران اسماعیلزاده
«من به واسطهی مشکل بیناییام چیزهای زیادی در رابطه با نقاشی یاد گرفتم. همین دیروز، داشتم به دقت یکی از نقاشیهای ال گرکو را میدیدم که هنرمندی را با یک پالت کوچک در دستش به تصویر کشیده بود. او واقعاً با همچنین پالت کوچکی چه میخواهد بکند؟ این پالت کوچک چیزهای زیادی به شما میگوید. نقاش قرار نبوده روی کل نقاشی کار کند، بلکه فقط بخش کوچکی از آن را کار کرده. نهایتا یک یا دو رنگ روی پالت او قرار دارد. یا مثلا به لباس پرترهی انگر از پرنسس آلبرت دو برولی نگاه کنید. با رنگ آبی پروس، همین! آیا میدانید رنگ آبی پروس چقدر تیره است؟ درجات مختلفی از تیرگی را در اختیارتان قرار میدهد. انگر دیگر نیاز ندارد بیجهت از مشکی یا رنگهای تیره استفاده کند. میبینید؛ همین انتخاب چه قدرتی در محدود کردن پالت دارد. از لحاظ تاریخی، نقاشان رنگ را به شیوه سزان یا امپرسیونیستهای دیگر استفاده نمیکردند. به نظر من امپرسیونیستها خیلی بد از رنگ استفاده میکردند. به نظرم امپرسیونیستها از قضا استفاده از رنگ را پیچیدهتر کردند.»
متن کامل:
B2n.ir/d43097
بخشی از متن «پوچیسم و از خودبیگانگی» نوشتهی ثمیلا امیرابراهیمی دربارهی نمایشگاه اخیر مسعود سعدالدین در گالری ۰۰۹۸۲۱
سعدالدین درگفتگو با جت جرتز در «مصاحبه نیمه شب» به تاریخ ۲۰۱۴ می گوید «ایده من این است که نقاشی قطعاً باید با واقعیت در گیر باشد و بطور کلی هنر از واقعیت منفک نیست. واقعیت به ما انگیزه میدهد و امکانات جدیدی میگشاید. ... از آنجا که ما انسانها تجربیات مشترک داریم من میخواهم نه تنها بر ذهن بیننده بلکه بر استعداد شهودی او تاثیر بگذارم... این مسئله که هر کسی بتواند خودش را از طریق تجربیاتش در درون این کارها پیدا کند برایم اهمیت بسیار زیادی دارد...»
اگرچه او به گفته خود پیشاپیش فکر و برنامه معینی در سر نداشته و با ناخودآگاهش به شکار و ثبت حرکتها و دقایق زندگی آدمها میپردازد و انتظار دارد که ما نیز با تکیه بر شهود به کار او نزدیک شویم؛ اما در واقع او آگاهانه تئاتری را کارگردانی میکند تا مفاهیم مورد نظر خود را پیدا و پیاده و منتقل کند.
متن کامل:
B2n.ir/u67831
بخشی از متن «تهرانهای ما» نوشتهی ثمیلا امیرابراهیمی دربارهی نمایشگاه اخیر «جواد مدرسی» در گالری اُ
«بسته به دادههای ذهنی بیننده، کارهای مدرسی تداعیگرند یعنی وقتی به چشم میآیند تصاویر و فضاها و معانی دیگری را احیاء میکنند. بیننده آشنا با کارهای پیشین او و توجهش به هنر و معماری ایرانی میتواند این نقاشیها را نیز در ادامه همان کارها ببیند و از آجر که موتیف اصلی و تکراری این کارهاست به بناهای سنتی و تاریخی ایران راه ببرد که در مجموعههای پیشین او نیز سابقه داشتند. از سوی دیگر پالت رنگی اوکر و قهوهای و سیاه، غلظت رنگ و مواد حجیم کننده روی بعضی کارها، ریتم تکراری و منکوب کننده دانههای آجر، سوختگی و فروریختگی دیوارها، فضای دهشت بار اردوگاهها یا گتوهایی را به ذهن میآورد که زندگی محدود و ملالآور مردمی اسیر و فراموش شده در آنها جریان دارد.»
برای مطالعهی کامل متن میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
http://B2n.ir/h92288
«میهمانِ ما»
دربارهی داریوش مهرجویی؛ روشنفکری پرسهزن در سپهرهای گوناگون اندیشه و خیال
یادداشتی از البرز زاهدی
«آنچه تکتک این آدمها را که وقتی از دور نگاه کنیم، ممکن است از همخانگی با ایشان دچار خشم و سرخوردگی شویم، زیبا و خواستنی میکند یک چیز است و آن چیز مهم، یک «آریگویی به زندگی» بزرگ است. ما بخشی از خویشیم و این خویشتن جمعی، در رنگها، مزهها، خندهها و آوازهای ماست که تحقق مییابد. این مادیت ماست که به ما زیبایی بخشیده و حافظ ما در طول تاریخی بوده که در آن مدام در معرض هجوم زمخت و زشت، خشن و خونین عصبیتهای قبیلهای و ایلیاتی بودهایم.»
بخشی از فیلم مهمان مامان، داریوش مهرجویی، ۱۳۸۲
برای مطالعهی کامل متن به لینک زیر مراجعه کنید:
B2n.ir/s56833
«پری، سیسال بعد»
نویسنده: مازیار اسلامی
«اما آیا آب و دلالتهای همزاد آن، یگانه بنمایۀ اسطورهایروایتی فیلم است؟ جدا از آب، آتش هم موتیف مهم دیگری در فیلم است. در اسطورهشناسی ایرانی آب و آتش در خصومت کامل با یکدیگرند. خصومت پری و آذر برزین در اسطورهشناسی ایرانی، خصومت آب و آتش است. اما در جهانِ مهرجویی، هم آب و هم آتش درنهایت مظهر بینش اسطورهایاند؛ بینشی عرفانی که در طلب یافتن حقیقتِ بیرون از واقعیت زندگی است. از این رو، از آن کناره میگیرد. اگر پری همبستۀ آب است، اسد همبستۀ آتش است. او سالها قبل از زندگی میگسلد تا حقیقت را بیرون از آن بیابد و درنهایت ناکامیاش را در یافتن حقیقت با آتش زدن خود و خانهاش جبران میکند.»
بخشی از فیلم پری، داریوش مهرجویی، ۱۳۷۳
برای مطالعهی کامل متن به لینک زیر مراجعه کنید:
B2n.ir/t67253
«یادداشتی از سعید عقیقی»
(بازنشر شده از صفحهی اینستاگرام سعید عقیقی)
درخت گلابی آخرین نقطهٔ پیوند مهرجویی با سینمای پرافتخار گذشتهاش محسوب میشود. او، همنسلانش و حتی نسل بعد از او پس از ورود به دوران تازه نیازمند نوعی بازنگری در راهکارهای پیشین خود بودند. ضلع سوم مثلث روشنفکر عقیم و خستهای که از طریق نقب زدن به گذشته و عشق «میم» میکوشد خود را در زمان حال بازیابد، و درخت گلابی بیباری که محمود زیر آن مینشیند و از زمان و مکان جدا میشود، خود مهرجوییست. خاطرهٔ نخستین دیدار با فیلم درجشنوارهٔ فجر ۱۳۷۶ به مراقبهای هشیارانه میمانست. بخش فستیوالی - بمانی- و «پاپ» - مهمان مامان ، سنتوری - فیلمهای او با گذشته قابل قیاس نبود. این روشنفکر خلاق و فعال به مانند جامعهای در سراشیبی «هولوگرافیک» ناخواستهای که در آن هر افتخار و اعتباری بیرنگ جلوه میکرد ، به در و دیوار میزد تا در چهارچوب تنگ ممیزانی که حتی از ترس پرفروش شدن فیلم و قدرتگرفتن او برای تولید «فیلم خودش» هراس داشتند ، بماند و بسازد. از کنایات روزگار است که جشنوارهای که هر بار موقع رسیدن به جایزهٔ بهترین فیلم مهرجویی را از یاد برده بود، ناگهان با مهمان مامان - به عنوان تجسمی از «آشتی ملی»- به او روی خوش نشان داد. با قتل رذیلانهٔ او مکالمات سالهای گذشته درگوشم زنگ میزند:« اینا چیزایی نیس که خواستم بسازم. اینا چیزایییه که تونستم بسازم. دلم میخواست یه اقتباسی کنم از داستایفسکی. از جنزدگان (شیاطین )، از برادران کارامازوف. هیچ وقت نشد. نمیشه» باز به فیلمهای متاخرش برمیگردیم و طی بیش از بیست و پنج سال اخیر جایی امنتر از همان باغ خاطرات و درخت گلابی پیدا نمیکنیم. جایی که محمود با «میم»، فیلمساز با سینمای مدرن محبوبش و جامعه با اغلب نشانههای هنر گذشتهٔ خود وداع میکند و آن را غالبا پوچ و بیحاصل میداند؛ اما دریغ آن که هیچ جایگزینی برای آنها پیشنهاد نمیکند. درخت گلابی با تصاویر امپرسیونیستی و نمایش سیاه و سفید گذشته بینندهٔ خود را به مرور تجربههای فردی و اجتماعیاش فرامیخوانَد؛ پیش از آن که یکسر به رَد و تردد یا قبول آن بپردازد. دوست دارم مهرجویی را نه با بدنی مثله شده و نه همراه صدای اعتراض بینندگان موقع دیدن فیلمهای اخیرش، که با چهرهٔ «میم » که برای وداع آخر آمده، موسیقی فیلیپ گلس، دوربینی که به دور درخت میگردد و صدای همایون ارشادی به یاد بیاورم: «کجا هستم؟ هیچجا».
«یادداشتی از سعید عقیقی»
(بازنشر شده از صفحهی اینستاگرام سعید عقیقی)
«نمیشه آقا؟» این پیشنهاد یک خونفروشِ ترقیکرده به یک دلال فاسد است؛ اینکه خون فاسد وارد آزمایشگاه یک پزشک حاذق کنند، چند نفر از بیمارانش را بکشند و آبرویش را ببرند. راهکار علی (کنگرانی) برای پیشرفت، زمان و مکان نمیشناسد و تجربه نشان داده که در تمام مشاغل و با هر نوع هدف، اثر خود را گذاشته است. بر خلاف تصور، نه داستان ساعدی و نه فیلم مهرجویی در ستایش طبقات محروم نیست (استحالهٔ منفی برای شخصیتی روی میدهد که از همین طبقه برخاسته است). بر عکس، فیلم نشان میدهد برای «پیشرفت»، انگلصفتی سادهترین راه است. علی به وضوح در تعریف لمپن میگنجد و نظایر او را میان تمام طبقات و حرفهها میتوان یافت. داستان ساعدی با افتادن سایهٔ اسماعیل بر سر علی هنگام خبرچینی پایان میگیرد و فیلم مهرجویی با نگاه علی به اسماعیل پس از کتک خوردن از او به آخر میرسد (پس از دکتر داوود زاده ، اسماعیل میتواند قربانی بعدی باشد). نخستین قربانی علی وجدان اوست و وقتی آن را زیر پا گذاشت، چند بیمار دکتر داوودزاده و پدر پیر خودش دیگر محلی از اعراب ندارند. به این ترتیب، هر نمای دایرهٔ مینا بوی مرگ و خون میدهد و حتی عشقبازی زهراخانم و علی ( که به درستی از جانب فیلمساز در نسخهٔ اکران کوتاه شده) کنار جنازهها اتفاق میافتد. در گذر زمان ، واقعگرایی خشن و سرد دایرهٔ مینا واقعیتر شد و تا لحظهٔ آخر، فیلمساز را رها نکرد. اکنون میان یکی از بهترین آثار مهرجویی و پردهٔ آخر زندگیاش پیوندی عمیق برقرار شده است ؛ در فضایی همانقدر خشن، همانقدر سرد و با کنشی به همان اندازه بیاعتنا به زندگی و انسانیت.
پینوشت: هر وقت کلیشهٔ مشهور شبکههای اجتماعی - محصول مشترک رسانههای رسمی اینسو و آن سوی آب دربارهٔ «روشنفکران» - راهی به ذهنمان پیدا کرد ، به یادآوریم بیشترین انتقاد از روشنفکری که به آن استناد میکنیم محصول کار فرهنگی همین روشنفکران بودهاست؛ البته غیر از زمان حال که به مدد گوشی هوشمند، هر لمپنی خود را ادیب و پزشک و مفسر سیاسی و هنری میپندارد . احتمالا او هم قبل از اظهار نظر ، ابتدا وجدانش را - که ممکن است به او نهیب بزند چیزی را که نمیداند نگوید و ننویسد - زیر پا میگذارد و برای خوشرقصی نزد بالادستیاش نظر پلید خود را به پرسشی ساده میآمیزد :«نمیشه آقا؟»
باقی بقایتان