خاطره ای تاریخی از شهید هدی صابر؛
روز ۳۱ فرودین سال ۱۳۹۰ بود. طی تماسی، از طرف بند ۲الف اطلاع داده شد که ۳۱ فروردین آخرین روز مرخصی شهید صابر است. پس از صرف نهار در دفتر شهید صابر و دیدار با چند تن از دوستان و شاگردان، ایشان با آژانس به همراه یکی از فرزندانشان که متأثر از رفتن مجدد پدر به اوین بود، به زندان اوین و بند ۳۵۰ رفتند. مرحوم صابر که متوجه شدند، بدون اینکه مستقیم صحبت کنند خطاب به راننده آژانس و پسرشان خاطره کوتاهی (تاریخی-سیاسی) گفتند. با حالت خاصی که تا به حال دیده نشده بود و با حس غریبی خاطره شهادت «بیژن جزنی» به همراه هشت تن از یاران و زندانیان اوین در سال ۱۳۵۴ را تعریف کردند. ماشین دقیقا رو به تپه های اوین بود، شهید صابر فرمودند: «در سال ۱۳۵۴، صبح روز ۳۰ فروردین ۵۴، بازجوی معروف ساواک «آرش» با چند نفر بازجوی ساواک در حوالی صبح در تپه های اوین بیژن جزنی و ۸ نفر شیر مردان را تیر باران کردند. پس از شهادت بیژن جزنی و یارانش، آرش و دیگر بازجوها برای جشن و پایکوبی به درکه رفتند و آبگوشت خوردند».
عکس شهید صابر در آخرین روز مرخصی موقت، دفتر کار ایشان، تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۹۰.
🆔 @hodasaberr
با بهار آمدی و با بهار رفتی
اول بهار آمدی و آخر بهار رفتی
و خصلت بهاری بودن را در طول زندگی کوتاهت حفظ کردی
پرشور و نشاط
اهل کار
امیدوار
بشارتدهندهی زندگی، نو، تازه و ... سبز
بهار یعنی شکوفا کنندهی استعدادها و تو یک شکوفا کننده بودی
بهار یعنی زیبا کنندهی نازیباها
و بهار یعنی طراوت زندگی و عطر جوانی
بهار یعنی یک بار دیگر از اول شروع کردن
و تو به ما آموختی ”مردان بزرگ مردانی هستند که میتوانند از نو شروع کنند“
با بهار آمدی
بهاری زیستی
و با بهار چون گل سرخ به اوج شکوفایی و شهادت نائل آمدی
یادنامه سومین سالگرد شهادت هدی صابر
منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
ای مهاجر بنگر
زندگی، شوق حیات
از پس فردا پیداست
زندگی بستر
زندگی چشمک
زندگی قتلگه نومیدی هاست
زندگی اکسیر خداست
شعر «اکسیر خدا»، از سرودههای «شهید هدی صابر»
منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
🔷برای هدی صابر متأخر، ساحت اجتماعی معبر تغییر عمیق سیاسی بود. او نمیخواست از کنش افراد سیاستزدایی کند و نیروها را به حوزههای ظاهراً بیخطر مدنی سوق دهد.
🔷بلکه باور داشت به اینکه
فعالیت سازمانیافته و متشکل حتی اگر در ساحت کاملاً اجتماعی و غیرسیاسی باشد، بر حادترین فعالیت سیاسی پرطمطراق که گلّهوار و بدون مهندسی و بیداوم و بیافق و بیربط با جامعه باشد، تقدم و فضیلت دارد.
🔷ناظر آگاه در ایران میداند که فعالیت اجتماعی هم در چنین زمینه و فضایی بیخطر نیست؛ اما این مزیت را دارد که در لایههای عمیقتر جامعه به خلق و استمرار یک پروژۀ موثر و مسئلهحلکن بینجامد.
🔷تردیدی نیست که تجربۀ زیستۀ هدی صابر از همسفرگی و همنشینی با نیروهای فکری و سیاسی در این تغییر جهت هویدا بود.
🔷او از زیست متفرعنانۀ
سیاسیون و روشنفکران (که گاه به کنایه از آنها با تعبیر تند و نیشدار «مغزحلزونیکردههای آروغایدئولوژیکزن» یاد میکرد) به تنگ آمده بود.
🔷در ماههای پایانی حیاتش در فضای زندان اوین به خوبی این تنگنا و بیرون زدن از چارچوبهای «منزلتی» فعالان شناسنامهدار فکری-سیاسی در مشی و رویۀ او در زندان هویدا شده است (خوانندۀ علاقمند به کتابچۀ «وارسته از بند» حاوی خاطرات همبندیان هدی صابر در زندان آخر مراجعه کند.) و باز هم تردیدی نیست که این تجارب زیسته تا چه اندازه در برساخت جهتگیریهای فکری و ذهنی انسانها مؤثر است.
📘قسمتی از مقاله؛ «هدی صابر و بازگشت به امر اجتماعی»،نوشته آقای «کمال رضوی»، درباره «شهید هدی صابر».
📤منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @Hodasaberr
🔷هدی صابر جستجوگری نو اندیش و کارآفرینی اجتماعی بود. تمامی دستاوردهای بشری نتیجه جستجوها و تلاشهای شخصیتهای بوده است که برای نفع شخصی یا بهروزی اجتماعی سایر آدمیان بسر انجام رسیده است.
🔷 این فکرهای خلاقانه و ایدههای جدید با هر نیتی انجام شده باشند، زمانی مفید و دارای اهمیت هستند. اینجا است که مسئله یادگیری و نوآوری پا به میدان میگذارد. در واقع، وقتی در تلاش برای ایدههای نو هستیم که منجر به خلق ارزش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی میشوند، به عرصه یادگیری اجتماعی و نوآوری اجتماعی وارد میشویم.
🔷هدی صابر فردی عاشق مردم، علاقمند به رشد و توسعه فردی و اجتماعی فرودستان، مهربان و اهل همدلی با نیازمندان، فداکاری تا پای جان و اهل ایثار برای بهبود وضعیت کلی زندگی ایشان بود. البته در کنار این خصائل انسانی و نیکویی که داشت مدیر و مدبر، منظم و بسیار پرکار نیز بود. این مجموعه صفات باعث گردید که او در عمر کوتاه خود منشا آثار گوناگون علمی، اجتماعی، فرهنگی و هنری گردد.
📕بخشی از یادداشت «دکتر حسین طائی»، یادنامه دوازدهمین سالگرد شهادت «هدی صابر».
📤 منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
به قدر لحظاتی چند، نه افزونتر
دیده بربند با مژگانی شاید تَر
یاد آر گلفام سحرگاهی در فرخنده بهاری
كه سرآمد انتظار و هم حیات جوان اولانی
قفلی چرخید، آهنی نالید، پاشنهای گردید
لحظهها بیتاب، راه گذر باریك، همچنان هوا تاریك
آنگه كه شد گرگ و میش هوا، با حضور صبا
چوبه و سُرب و تیرانداز، جمله مهیا
این همه، اسباب همیشه آمادهی میهن من، میهن تو
تا پر پرک شوند، هر دم، گلبهاران نو به نو
ز آمیزش برق آتش و خون، افق اندكی گرایید به رنگ سرخ
📕قسمتی از سروده؛ «مردانه وادع سحرگاهی»، از «شهید هدی صابر»، سال ۱۳۸۵
🖍️منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
«وحدت نیروها و نیروهای اجتماعی جامعه»، از منظر «شهید هدی صابر»، متن کامل pdf سخنرانی شهید صابر، دیماه۱۳۸۸.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔@hodasaberr
🔷به نظر من، نیروهای اجتماعی ایران بالندهتر، کیفیتر، عقلاییتر و امکاناتیتر از نیروهای سیاسیاند. الان اگر جامعهی ایران با این حاکمیت و این نیروها هنوز فرونریخته محصول تلاش همین نیروهای اجتماعی است.
🔷اگر این نیروهای اجتماعی، وجدان، برنامهریزی و امکانات حداقلی و حد وسطی خود را از جامعه بیرون بکشد، فروپاشی کامل العیان است؛ هم اخلاقی، هم روحی روانی و هم اقتصادی اجتماعی. الان آجرهای زیرینی که جامعه را نگهداشته اند همین نیروهای اجتماعیاند نه نیروهای سیاسی.
🔷درست است که نیروهای سیاسی هزینهی بیشتری داده و امکانات بیشتری را از دست دادهاند اما نیروهای اجتماعی ایران، عاقلانهتر، هم بستهتر و با برنامهتر پیش رفتهاند. در وضعیت پیش آمده [لازم است] کاستیهای نیروهای سیاسی را بپذیریم.
🔷داشتهها و مقومهای
درونی نیروهای اجتماعی را هم بپذیریم و باز بپذیریم که نیروهای سنتی ایران بیمتولی رها هستند و نه مورد عنایت تحلیلی و کیفی نیروهای سیاسی هستند و نه روشنفکری و نه حاکمیتی که در هر مرحله از تاریخ، سوءاستفادههای خود را از این نیروها کرده و نیروهای سنتی هم به شکل جدی در حال ریزش هستند.
👆👆👆👆👆متن کامل سخنرانی در پست فوق موجود است.
🎤منتخبی از سخنرانی؛ «وحدت نیروهاو نیروهای اجتماعی جامعه»، از «شهید هدی صابر»، دیماه ۱۳۸۸.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
🟥زنگ برای جوان اول به صدا درآمد
🎥 فیلم توصیف جذاب «جهان پهلوان تختی»، از زبان «شهید هدی صابر». مراسم بزرگداشت مرحوم «تختی»، در حسینه ارشاد.
🆔 @hodasaberr
🎙️فایل صوتی کلاسهای «هشت فراز، هزار نیاز» از «شهید هدی صابر»، مقدمه و فلسفه تاریخ، نوار ۳.
🔷هشتفراز، هزار نیاز: درک نو از کتاب تاریخ
🔷در تاریخ ۵ دیماه سال ۱۳۸۵ «شهید هدی صابر» نخستین سلسله از مباحث خود را در حسینیهی ارشاد آغاز کرد؛ ایده و درکی نو از کتاب تاریخ. «هشت فراز، هزار» عنوان موزون و آهنگینی بود که هدی صابر برای این سلسله نشستها برگزیده بود.
🔷مباحث «هشتفراز، هزار نیاز» در قالب ۷۵ نشست منظم در طی دیماه ۱۳۸۵ تا آبان ۱۳۸۷ در حسینیهی ارشاد برگزار شد و سبب شد نسل جوانی که از فقدان آموزش همدلانهای که هم حاوی اندیشه باشد، هم حاوی روش و هم حاوی منش اخلاقی، رنج میبرد، نفسی تازه کند.
🔷دستاورد پژوهشی «شهید هدی صابر» در خصوص تاریخ معاصر، بیشک یکی از منابع و مصادر ارزشمند آموزش تاریخ به شکلی متدیک و منظم است و خواهد بود.
🆔 @hodasaberr
سازمان دانشجويي
🔷دانشگاه یک سازمانِ پایهکار داشت و سازماندهی مستقل از احزاب را بعد از کودتای ۳۲ تا سال ۳۹ تجربه کرده بود [يعني زماني كه] جبههي ملی وجود نداشت، حزب تودهای وجود نداشت، برای اول بار دانشگاه [به مدت] هفت سال تجربهي سازماندهی مستقل را تجربه کرد که برايش سرمایهای بود.
🔷حدفاصل ۴۲ تا ۴۹ هم به همین ترتیب. از سال ۴۲ تا سال ۴۹ حزبی بیرون [از زندان] نبود؛ [اعضاي] نهضت آزادی در زندان بودند، بخشی هم آزاد شده بودند، جبههي ملی و احزاب درون جبههي ملی منفعل بودند و نیروی سوم هم که اصلا محو بود. لذا حزبی نبود، آن سازمانهایی هم كه وجود داشتند کسی از وجود زیرزمینیشان مطلع نبود. در آستان دههي۵۰ همه آحاد دانشگاه آگاه و مطلع شدند كه مجاهدین و فدائیانی وجود دارد.
🔷لذا در دوران هفت سالهي ۴۲ تا ۴۹ دانشگاه تجربهي سازمان دهی مستقل را داشت. دو هفت تا چهارده، دو تا هفتای پر و پیمان نه دو هفتای ناپلئونی، سابقهي کار تشکیلاتی مستقل داشت. یک سابقه [کار مستقل] هم از سال ۵۴ تا سال ۵۷ داشت. از ۵۴ تا ۵۷ هم خلائی وجود داشت؛ دو سازمان تقریبا متلاشی شده بودند و دیگر از ۵۴ به بعد از دانشگاه عضوگیری نمیکردند. [لذا دانشگاه] سه سال [ديگر] هم باز تجربهي سازمان دهی مستقل داشت. ولی ویژگی این سه سال این بود که کیفيتر بود. چون در اين سه سال جنبش مسلحانه آسیب دیده بود، سازمان مجاهدین از درون ضربه خورده بود، اما افسردگی و چهکنم چهکنمها خیلی به دانشگاه راه نیافته بود. این خیلی مهم است. اگر بخواهیم با الان مقایسه کنیم، [الان] دانشگاه افسردهتر از نیروهای افسرده بیرون از دانشگاه است ولی آن موقع افسردگی به دانشگاه راه پیدا نمیکرد و دانشگاه نه از سرکوبهای اول دههي ۵۰ ، نه از سرکوب نیمهي دههي ۵۰ و نه خیلی از ضربهي کارای درونی سال ۵۴ سازمان مجاهدین افسرده نشد.
🔷 لذا زیست ۵۴ تا ۵۷ دانشگاه زیست کیفی بود یعنی دانشگاه [در اين دوران] جایی که سازمانی و حزبی وجود نداشت خودانگیخته و خودکفا و خویشبرنده بود. انصافاً در سال ۵۶ اولین حرکتها در تهران که سانتر هم بود از دانشگاه شروع شد. آن موقع اصلاً نه فرزند آقای خمینی فوت شده بود و نه این خبرها نبود. دانشگاه با رحلت شریعتی پایهکار شد و توان تشکیلاتیاش را هم در دانشگاه و هم بیرون دانشگاه بروز و ظهور بخشید. دانشگاه در پاییز ۵۷ با قضیهي کمپدیوید وحمله به دفاتر هواپیمایی العال در تهران[۱۲] و بعد نهایتا سَرِ فوتِ فرزند آقای خمینی به صحنه آمد. دانشگاه برای خودش سازمان داشت و دانشجو هم آن موقع ویژگیاي از نوع ویژگی اعضا و هواداران حزب توده در سالهای ۳۰ و مجاهدین در سالهای ۵۸ تا ۶۰ داشت؛ مثلاً یک عضو توده در دههي ۳۰ خانواده را تودهای میکرد یا اگر کارمند بود، دایرهاش را تودهای میکرد و به تشکیلات ميآورد، حالا کاری به مرام و روش آنها نداریم. ۵۷ تا ۶۰ هم همینطور بود، اگر فرزندی درخانواده مجاهد یا هوادار بود، خانوداه سمپاتی به سازمان پیدا میکردند.
🔷دانشجو هم در حدفاصل ۵۴ تا ۵۷ این ویژگیها را داشت. مثلاً [اين مباحث كه] انقلاب چیست، ضرورت انقلاب چیست، تجارب سایر انقلابها چیست،کارکرد آن چيست و ... را در حقیقت دانشگاه آورد [زيرا در آن زمان] نه حزبی بود و نه سازمانی. آقای خمینی هم که در سال ۵۶ مطرح شد و در ۵۴ و ۵۵ در ایران هیمنه، سایه و پرتویاي نداشت. لذا از ۵۴ تا ۵۷ دانشگاه به لحاظ سازماندهی، به لحاظ دانش سازماندهی، امکان سازماندهی و آگاهیبخشیِ مردم، دوره کیفیاي [داشت] که ارزش یک پژوهش مستقل را دارد. این خیلی مهم است در شرایطی که پدران نبودند، دانشگاه توانست در حد خودش پایهکار باشد. سازمان دانشجویی، سازماني جدی بود و میشود گفت سازمان اصلی انقلاب مبتنی بر سازمان دانشجويی بود. وقتی که از سال ۵۷ به بعد [انقلاب در] دانشگاه تودهای شد، محل نشر دانش سازماندهی هم شد. جزوههای کوچکی به قلم دانشجویی از دانشگاه در میآمد، [جزوههايي مانند] چگونه محل را سازماندهی کنیم؟چگونه مسجد سازماندهی کنیم؟ خیلی مهم بود. [حتی] نیروهای الان نمیتوانند چنين كارهايي بکنند! نمیگویم سازماندهی به سبک آن موقع [انجام دهند] اما نيروها اصلا در فاز سازماندهی متناسب با الان نیستند. ولی آن موقع معدل سنی ۲۰ سال در دانشگاه امکان این را داشت كه جزوه بدهد، چارت سازماندهی محلی بدهد، محل راسازماندهی کند، مسجد را سازماندهی کند و ... .
✍️قسمتی از؛ «هشت فراز، هزار نیاز»، فراز انقلاب۵، از شهید هدی صابر.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
به مناسبت ماه تولد شهید هدی صابر
ما سرخوشان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
آواز و تنظیم : حسین عربزاده
حافظ
یادتان بلند و سبز
🆔 @hodasaberr
🔷زبان «شهید هدی صابر»، زبانِ مردمی بود. به هیچ وجه من الوجوه تحت تاثیر الفاظ نبود و در نتیجه راحت میتوانستم با ایشان صحبت کنم. یعنی درد مشترک داشتیم.
🔷در مردم شناسی ایشان معتقد بود که باید تودههای مردم در هر شرایطی و به هر شکلی آگاهی پیدا کنند تا بشود یک نظریه را در جامعه پیاده کرد. ما نگاه نکنیم که فقط بتوانیم با طبقات خاصی کار کنیم، جامعه را تودههای مردم به حرکت در میآورند نه طبقات خاص. طبقه خاص اظهار نظر میکند ولی هزینه دادنش بسیار کم است یا اگر هزینه بدهد برای بهره برداری هزینه میدهد. ولی تودههای مردم چیزهایی را که فهمیدهاند و برای خودشان وظیفه میدانند و مثل دینشان از آن حمایت میکنند و با اینها صحیحتر و سالمتر و صادقتر میشود کار کرد.
🔷همچنین تودهها در کار توقع ندارند، از بالا و پایین انتظار ندارند، ولی طبقات بالا انتظار دارند. لغات همدیگر را میشناختیم و با جملات همدیگر را درک میکردیم. اگر به منزل من میآمد با مهمانهای من مثل خودشان برخورد میکرد و اگر با طبقات بالای جامعه آمد و رفت میکرد، با آنها حرف میزد اما یادش نمیرفت که آنها خاصیت بهرهبرداری دارند. اما طبقات پایین میخواهند چیزی را بر مبنای اعتقادشان بفهمند و حاضر هستند هزینه بدهند و مسائل را راحتتر میفهمند. در اینجا من با او مشترکاتی داشتم که با آنها زندگی میکردم.
🔷کلمه هدی یعنی هدایتگر و صابر یعنی صبر کننده، یعنی یک آدم صابر، یک آدم صبورِ هدایتگر. اگر بخواهیم یک آدم صبورِ هدایتگر را باز کنیم، خیلی سخت است. خیلی سخت است که یک آدم استثنایی همه چیز را بداند و بفهمد و درک کند اما صبر کند تا در شرایط مقتضی که ایجاب کند این فهم را بازگوکند و بفهمد برای چه کسی و با چه زبانی بگوید و با چه بیانی عنوان کند که برای مردم خطر آفرین نباشد، بلکه راهنمای خیلی خوبی هم باشد. این راه سخت را هدی خیلی خوب طی میکرد. یعنی حقیقتا هدایِ صابر بود، بدون چون و چرا.
🎙️وصف شهید هدی صابر از منظر «مرحوم حسین شاهحسینی»، یادنامهی سالگشت پرواز شهید هدی صابر ـ 21 خرداد 1391.
💻 منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
قندیلِ شب من، دو عنصره بود؛
نور و نجوا
قرصِ کامل، کاملاً لب شده بود
و من تماماً چشم و گوش
برای نظاره و نیوش
در سکوت محضِ سلول، نیک می شد درکش کرد؛
رو در رو با من، آهنگین سخن می گفت:
آن سو ترِ تلِ ابر و توده دود، همچنان
خبرهایی است مملو زِ یادِ ودود؛
«شط حیات همچنان جاری است
آسمان، نه یک وجب مربع که ته دامنِ
آبیِ عشق و شوقش، ناپیداست
روزها در تصرفِ شید
شبها در تملک مهِ جا نشین، خورشید
قطعاً تو خواهی دید
از شاخِ نوبرش خواهی چید»
🖍️سال هشتاد
ماه آبان
هشتِ شب هشتم
زندان۵۹
📕قسمتی از سروده «وعده با قندیل شب»، از «شهید هدی صابر»
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
«وحدت نیروها و نیروهای اجتماعی جامعه»، از منظر «شهید هدی صابر»، متن کامل pdf سخنرانی شهید صابر، دیماه۱۳۸۸.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔@hodasaberr
🔴دل شیر خون شده بود
📽️فیلم سخنرانی پر احساس «شهید هدی صابر» در مراسم بزرگداشت «جهان پهلوان تختی»، حسینیه ارشاد.
🆔 @hodasaberr
🔷آقای منتظری انسان ویژهای بود. این که انسان نشانهی خدا باشد، نه از عبا هست و نه از عمامه و طبقه و «حجتالاسلام» و «آیتالله» و «ثقهاسلام» خطاب شدن.
🔷هر فردی با هر جنسیت و رنگ و سایز و قد و اندازه و هر سطح از دانشی، اگر بر اساس فطرتش عمل کند، میتواند یکی از نشانههای «او» و آیهای از مجموعه آیاتی باشد که در هستی منتشر شده است. ویژگی ایشان هم این بود که با دو نظام درافتاد.
🔷درافتادن با نظام اول در شرایطی بود که بخش مهمی از نیروهای صاحب فکر و اندیشه ضد ظلم بودند و درافتاده بودند. شاید در افتادن در آن شرایط خیلی نمایایی نداشته باشد؛ با توجه به اینکه درافتادن ایشان هم در دهههای چهل و پنجاه بود که نسل نو هم درافتاد و برای درافتادنش، همهی بضاعت و سرمایهاش را در طَبَق گذاشت؛ طبق هم، طَبَق سرخی بود.
🔷اما درافتادن پس از انقلاب، به خصوص دههی شصت که شرایط خیلی ویژهای بود، نیروهای روشنفکری ـ آنهایی که در ایران ماندند ـ هم خیلی جوهر عرض اندام نداشتند، [متفاوت بود]. فقط یک صدا و یک پرچم بلند شد علیه شکنجه، علیه اعدام، علیه اعدام زن حامله و اتفاقاتی که در دههی شصت و سه روز ویژهی شهریور و مهر شصت و هفت رخ داد. [آیتالله منتظری] بر اساس فطرتش عمل کرد و پایمردی عقیدتی داشت. امکاناتش را از دست داد.
🔷در دوران بیامکانی هم باز مواضع تاریخی و ثبتشدنی گرفت و الان هم که از عرصه خارج شده، خلاء یک موجود یا عنصر لجستیک، کاملا حس میشود. بعضی از انسانها هستند که خودشان مقدِم [اقدامکننده] هستند. بعضی، هم مقدِمند و هم پشتیبان حرکتها هستند. ایشان دو وجهی بود؛ جاهایی خودش مقدم بود و جاهایی هم پشتیبان بود. این پشتیبانی از دهههای چهل و پنجاه بود ـ از جنبش مسلحانه و نیروهای مبارز ـ تا بعد از انقلاب ـ از نیروهای تکافتاده و دورافتاده.
🎙️قسمتی از سخنرانی شهید هدی صابر در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ۲۹ آذر ۱۳۸۸.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr
✍️قسمتی از؛ «هشت فراز، هزار نیاز»، فراز انقلاب۵، از شهید هدی صابر.
📧منبع: سایت «در فیروزهای»
🆔 @hodasaberr