ادمین، درخواست تبلیغات و فیلم : @g_rahimimanesh @cafe_honar_ads : تعرفه تبلیغات آدرس فیلم های ارائه شده: @List_Adres 🎞️ سفارش و درخواست فیلم پذیرفته می شود. اینستاگرام : instagram.com/_u/honar7modiran
خدایا! خداوندا! چقدر این دنیا در نظرم کهنه و فرسوده و بیمعنی و بیمصرف جلوه میکند. اف بر آن باید! هزاران اف! زیرا اینجا باغی پر از علفهای هرزه است که به تخم نشسته و چیزهای زننده و ناهنجار آن را به تصرف خود درآوردهاند.
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
روسلینی در برابر نیروی مردمی و هستهی مقاومت، قدرت آنتاگونیستی شر را با ساحتی تماماً پیوسته و خطی به نمایش میگذارد. سرهنگ ارتش نازی در صلابتی مسکون با حرکاتی آرام ولی در اوج بیرحمی و بیروح نشان داده میشود. با اینکه نوع تصویردهی فیلمساز به سمت رئالیته شدن اتمسفر حرکت میکند اما مثلاً در نماهای داخلی دفتر سرهنگ از نورهای تاریک و کشیده با اکسپرسیونهای موضعی بهره میبرد. گویی سایهای دوار در هالهای از وحشت اتاق ضدقهرمان ما را فرا گرفته است و او همچون اهریمنی بدسرشت به دنبال فرشتههای مبارز میگردد. افرادی هم که وارد این اتاق میشوند سایههایشان در همه جا منعکس گردیده و این تاریکی مزمن بر بستر وجودینشان فائق میآید. نوع توازی سازی شخصیتها و رابطههایشان کاملاً با خطوط متقارن ایجاد شده است.
در قطب مثبت همانطور که پینا و فرانچسکو قرار دارند، در قطب منفی یک زن هم بنام انگرید در کنار سرهنگ جا گرفته و روسلینی خط پیرنگش را در فرم با ایجاد بالانس رابطههای نرینگی و مادینگی رو به جلو پیش میبرد. انگرید مانند پینا که عملگرایی شخصیتی دارد، او هم برای گیر انداختن گروه مبارزین به نازیها کمک میکند و فیلمساز نبرد زنانگی پیرنگش را به دو وجه مثبت و منفی تقسیم مینماید.
در ادامه به نقطهی ایجاد گرهافکنی و به نوعی چکش درام میرسیم، جایی که قطب آنتاگونیست وارد کارزار شده و به دنبال فرانچسکو و جورجیو آمدهاند. شروع این سکانس با هشدار و استارت اکتینگ پینا آغاز میشود، سپس روسلینی برای ساختن بحران و بسامد دادن به طول موج درام، چند پلان کنار هم از دو زاویهی دید به ما نشان میدهد. هر دو این نماها از زاویهی های-انگل است و با تصویر کردن خیابان و کوچه و وحشت مردم، آمدن نازیها را نوید میدهد. اما در اینجا دو نقطه نطر داریم:
اولین نما از زاویهی دید ناظر (مخاطب) از بالای پشت بام است که قدرت پانوراماتیک فضا را به تصویر میکشد.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
فدریکو فلینی و روبرتو روسلینی و ویتوریو دسیکا سه کارگردان بزرگ و صاحب سبک تاریخ سینما و از سردمداران نئورئالیسم ایتالیا در پشت صحنه فیلم ژنرال دلا روزه به کارگردانی روبرتو روسلینی محصول ۱۹۵۹
◾️فلینی رابطه نزدیکی با "روبرتو روسلینی" داشت. طوری که فیلمنامه "پایزا" و "رم شهر بی دفاع" روسلینی را فلینی نوشت و برای آن دو نامزد اسکار بهترین فیلمنامه هم شد!
Join 👉 @honar7modiran
در کلیسا که مرکز یک آرامش نسبی در فیلم است و گویی تنها جایی است که از یورش نازیها در امان مانده، دوربین به خلوت دون پیترو هم رفته و گذران زندگی کشیشها را در آن وضعیت دشوار در موازات با مردم نمایش میدهد که برای مکمل پیترو یک کشیش سرزباندار و حاضر جواب بنام آگوستینو همکار اوست که در خلال اخلاق خوب و پاک پیترو فضا را به تلرانس میرساند. با وجود آگوستینو که یک تیپ محسوب میشود ساحت و پرسونای پیترو به غنا و سمپات بیشتری تبدیل شده و برای مخاطب یک حس دوستداشتنی و مطلوب را ساطع میکند. در این بین در کنار پیترو، پینا سر دیگر کلاف سمپاتیک را در قصه دارد و با نوع رفتارها و حرکات خود برای مخاطب در امتداد شخصیت کشیش، عملگراییاش در فرم کارکرد حسی دارد. در این بین نماهای مدیومشات از محراب کلیسا با یک فاصلهی حفظ شده و دوربیتی ثابت و متین و قرار دادن مداوم کشیش و زن و افراد در مرکز محراب، نشان از اهمیت و مرکزیت کلیسا در بطن قصه برای کارگردان است و این مکان به صورت کالبدی مستحکم در کلیت اثر سایهای مداوم و متمرکز دارد. برای نمونه پیوند دو پرسناژ مهم روایت، پدر پیترو و پینا در کانون کلیساست و پینا میخواهد امید و آیندهاش را فردا در اینجا رقم بزند، در دیالوگی که او با جورجیو در باب ازدواجش با فرانچسکو جریان دارد او اشاره میکند که در وضعیت هرج و مرج جنگی نیازی به برگزاری مراسمی پر طمطراق نیست و ما در یک آیین مذهبی ساده با حضور دون پیترو ازدواج خواهیم کرد و در انتهای دیالوگش، پینا با یک مکث میگوید « چون من به خدا اعتقاد دارم» و در راستای این آکسیون گفتاری است که مابهازای تصویری آن را در فرم به صورت دیداری میبینیم و آن نماهایی از محراب کلیسا و بخصوص یک پلان از خروج پینا و دون پیترو از این مکان است تا به سراغ ماموریت سری خود بروند.
به همین دلیل روسلینی از رانهی مذهبی در «رم شهر بیدفاع» استفادهی بصری میکند تا قدرت ایمان معنوی را به ایستادگی در مقابل نیروی خصم پیوند بزند و زیاد به سمت برخوردی مارکسیستی سقوط نمیکند. برای نمونه برای تصویری کردن حس دینی، در جایی که کشیش و پینا در مورد امید و ناامیدی صحبت میکنند و اضمحلال فردیتیای که جنگ باعث و بانیاش شده است اما دون پیترو در مورد امید و اینکه باید در مسیر خدا قدم برداشت صحبت کرده و با قرار گیری کاراکترش در بسط عملگرایی برای مردم و وطنش، این مونولوگ در حد شعار باقی نمیماند و به نوعی تصویر او اینطور نهادینه شده که گوبا پیترو نمایندهای از سوی خداست که برای کمک به مردم جنگزده در شُرُف نابودی برای انجام وظیفهای آمده است. روسلینی در گذارهای خیابانی هم فاصلهی دوربینش را با این کاراکتر در یک حد فاصل تمام شات و مدیوم لانگشات حفظ میکند و او را در قدمزدن در نقطهی مرکزی قاب گرفته و لباس و طرز راه رفتن کشیش مجزا از افراد دیگر در میزانسنهاست. درست این انتظام فرمیک را در مورد کارکردهای دیگر دوربین هم داریم، مانند حرکات دوربین روی دست در نماهای خارجی، بخصوص در کوچه و خیابان که لرزش قاب، کنتراست فضا را برهم میزند. اما جدا از اینکه روسلینی برای ساخت «رم شهر بیدفاع» ابزار به شدت محدودی در اختیار داشت و حدود ۸۰ درصد لوازم فیلمسازی در حین جنگ در کمپانی سینمایی چینهچیتا نابود شد ولی او این کمبود را به شکلی منظم در ساختار فیلمش پیاده کرده است و برای همین دستبستگی هم برنامهای مدون داشت.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
+کی به ما کمک می کنه این همه زجر و دل آشوب و ترس رو فراموش کنیم؟
شاید مسیح ما رو نمی بینه...
-خیلی ها این سوال رو از من پرسیدن، پینا
مسیح به ما نظری نداره؟
ولی آیا ما مطمئنیم که مستحق این تنبیه نیستیم؟
آیا اینقدر مطمئنیم که همیشه بر اساس موازین خدا زندگی کردیم؟
اولش میاییم به فکر تغییر دادن زندگی و بهبود زندگی میفتیم بعدترش که اوضاع وفق مراد پیش نرفت، نام امید میشیم و از خودمون میپزسیم؛ شاید خدا به ما نظری نداره شاید شفقتی به ما ندارد...
چرا خدا به ما لطف داره ولی ما خیلی چیزا داریم که باید ببخشیم
برای همین باید بدونیم چگونه عبادت کنیم
و دیگران رو ببخشیم.
🎥 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
📸
لوکیشن های فیلم رم، شهر بی دفاع در گذر زمان.
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
.
#ارجاعات_سینمایی
👆 پشت صحنه نمایش ۱۹۱۶- چاپلین
👇رم، شهر بی دفاع ۱۹۴۵
Join 👉 @honar7modiran
[ لیست فیلم های روبرتو روسلینی ]
Fantasia sottomarina (1940)
🎞خیال زیر آب
The White Ship (1941)
🔸کشتی سفید
Rome, Open City (1945)
🔸رم، شهر بیدفاع
Paisan (1946)
🔸پاییزا
Germany Year Zero (1948)
🔸آلمان، سال صفر
L'amore (1948)
🔸عشق
Stromboli (1950)
🔸استرومبولی، سرزمین خدا
The Flowers of St. Francis (1950)
🔸گلهای سنت فرانسیس
The Machine That Kills Bad People (1952)
🔸دستگاهی که افراد بد را می کشد
Europe '51 (1952)
🔸اروپا ۵۱
We, the Women (1953)
🔸ما، زنان
Mid-Century Loves (1954)
🔸عشق های میانه قرن
Where Is Freedom? (1954)
🔸آزادی کجاست؟
Journey to Italy (1954)
🔸سفر به ایتالیا
Fear (1954)
🔸هراس
Joan of Arc at the Stake (1954)
🔸ژاندارک بر صلیب
India: Matri Bhumi (1959)
🔸هند: سرزمین مادری
General Della Rovere (1959)
🔸ژنرال دلا روره
Escape by Night (1960)
🔸فرار از شب
Garibaldi (1961)
🔸گاریبالدی
Anima nera (1962)
🔸روح سیاه
Ro.Go.Pa.G. (1963)
🔸بگذار مغزمان را بشویند
The Rise of Louis XIV (1966)
🔸ظهور لوئی چهاردهم
Socrates (1971)
🔸سقراط
Blaise Pascal (1972)
🔸بلیز پاسکال
Augustine of Hippo (1972)
🔸آگوستین هیپو
Year One (1974)
🔸سال یکم
Join 👉 @honar7modiran
«بايد جاري بود و نه راكد. من از ساختن يك بناي يادبود از خودم شديداً سر باز مي زنم. هرگز فيلم هايم را دوباره نديده ام. چون اگر از آنها خوشم بيايد بيچاره شده ام. اگر هم خوشم نيايد كه بدتر است. به محض اين كه تمام شدند رهايشان مي كنم. فقط فيلم مسيح را سيزده ، چهارده بار فيلمبرداري كردم. چون در آن چيزي را يافتم كه چهل سال بود مي خواستم بسازم. باری اگر در زندگي كمي جنون نباشد هستي به اعتقاد من بي معني است.»
Join 👉 @honar7modiran
سکانسی از دیالوگ پینتا و فرانچسکو
@gooshe
📽 رم شهر بی دفاع 1945
join 👉 @honar7modiran
رم شهر بیدفاع اثر جاودان روبرتو روسلینی که میتوان آن را بهترین فیلم مقاومت در تاریخ سینما دانست، یکی از همان آثاری است که با پرداختی مکملوار در ساحت یک کاراکتر، به موضوعی دینی میپردازد که در نهایت تبدیل به کلیت تم و پیام اثر با زبان فرمال میگردد.
ما در طول تاریخ سینما شخصیت کشیش کم ندیدهایم؛ از کشیشهای پروتاگونیست و قهرمانپرور گرفته تا کشیشهای آنتاگونیست با شمایلهای غیرانسانی در آثار ضد مذهبی، اما به جرات میتوان گفت که پرسوناژ کشیش دون پیترو در فیلم معرکهی روسلینی یک شمایل عجیب و ماندگار سینمایی میباشد که از یک کشیش تا ابد در ذهن ما هک میشود.
رم شهر بیدفاع در کلیت و تم خود سوژهی گروههای مقاومت مردمی در ایتالیای درگیر نیروهای نازیسم را در درامش ضمیمه میکند و با پیشبرد یک خُرده پیرنگ با کاراکترهایی متکمل شده عنصری از همبستگی به نمایش میگذارد.
روسلینی با تصویرگرایی نئورئالیستی خود از فضا و اتمسفر موجود اولا در پلاستیک کار همه چیز را به رئالیته وصله کرده و تکتک آدمهایش را به مقدار نیاز در طول درامش معرفی مینماید اما یک شخصیت است که از ابتدا تا انتها با اینکه حضوری گسسته گسسته در روایت درام نیمه مدرن روسلینی دارد ولی ساحتی به شدت اثرگذار و پیشرو برای اهرم سوژه بازی میکند. به همان دلیلی که در ابتدا ذکر کردیم؛ یعنی رئالیته نمودن اتمسفر توسط مولف، پرسوناژ دون پیتروی کشیش از همان ابتدای ورود با بازی اندازه و درخشان آلدو فابریزی برای مخاطب یک سمپاتیسم درونی را به وجود میآورد که گویی با تمام کشیشهایی که تا به حال دیده تفاوت میکند.
دون پیترو در بستر ورودش به اثر به جای اینکه یک روحانی خشک و مکانیزه و کلیشهای برای ما معرفی شود، یک انسان با حس و از خود گذشته به مخاطب رو مینمایاند و آهسته آهسته با آمدن بار تراژیک درام (یعنی نیروی آنتاگونیسم نازیها) این حضور اوست که همه چیز را به بالندگی و تراز آتراکسیونی صحنه تبدیل میکند. اگر آیزنشتاین در پلان از ویژهگی آتراکسیون به معنای فرم صحبت میکند و میگوید هر پلان باید زیست مثمر ثمر خود را داشته باشد، ما هم میتوانیم بگوییم شخصیت دون پیترو در رم شهر بیدفاع نقش آتراکسیون سوژهگی درام را دارد. با اینکه روسلینی در این فیلم بجای استفاده از روش درامپردازی خطی کلاسیک، ساحت و گزینش کاراکترها را میشکافد و ما در قطب خیر دائما با خُردهشخصیتهایی همچون زن، مردان مقاومت و بزرگمردان کوچک (بچههای مبارز) طرفیم اما تمام نخ این تسبیحِ کاراکترینگ به کلافی بنام دون پیترو وصل است.
حال کدام دون پیترو؟
همان کشیش معصومی که از ابتدا با شمایلی بشدت ساده و دوست داشتنی به ما معرفی میشود و گویی در عمل اهل خطر کردن نیست و حتی کمی ترسو نشان میدهد اما هر چقدر که جلوتر میرویم میبینیم تمامی این اکتهای ایجابی و اکتسابی وی از قوهی معصومیت و پاکنهادی او سرچشمه میگیرد و یک موضوع مهم دیگر که ریشه در آیین مسیحیت دارد و آن اخلاق رهبانی و رحمانی فردی است. روسلینی به حدی موضع دوربینش در میزانسنهای با کشیش متین و محترم است و با این پرسوناژ به نوعی پخته اما صمیمی رفتار میکند که گویی در حال نمایش یک قدیس است. بله، دون پیترو قدیس عصر ویرانی و تزویر و فراموشی انسانیت است. همان دون پیتروی دوستداشتنی که حتی در مواضعی ترس بر جانش میافتد اما با این حال با قوهی ایمان رو به جلو حرکت میکند. همانطور که در ابتدا از موضوع زیست سوژه صحبت به میان آوردیم گویی روسلینی این کشیش را به خوبی میشناخته و در اطراف و حوالی زندگیاش با او مراودهای داشته (شاید در کودکی؟!) چون میزان علاقهای که مولف به این کاراکتر دارد در جاهایی بسیار حسی میشود. ما در طول فیلم سکانسی کلیشهای مبنی بر حُقنه کردن کلیسا یا نمایش دکوراتیو از اکسسوآرهای مذهبی نمیبینیم، بلکه فقط میزانسنهای انفرادی و به مثابهی آن کنشمندی کشیش با سایرین است که حس مسیحیت و آن ایمانی که دون پیترو را به جبههی عمل میکشاند به فرم درمیآید و تا به آخر بهای انسانیت و حتی کنشهای راسیونالیستی کشیش حول آن تعریف میگردد و نهایتا خود را قربانی ایمان و وطن و آرمانش میکند.
در همان شروع گرههای فیلم میبینیم که کشیش میخواهد به جنبش مقاومت کمک نموده و ما نخستین کنش جالب او را در آن مغازهی عتیقه فروشی با آن شمایلهای برهنه میبینیم که به شکل کمیکی مجسمهی عریان را برمیگرداند و همین امر آکسیونی میشود برای ساحت بخشیدن سمپات او.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎥 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
استودیو چینه چیتا
در دوران جنگ جهانی دوم
یکی از جذابیت های شهر رم استودیوهای سینمایی چینه چیتاست که بیش از هفتاد سال قدمت دارد.
استودیوه چینه چیتا در ماه آوریل سال ۱۹۳۷ توسط بنیتو موسیلینی با هدف تبلیغ ایتالیا و ترویج ایده های فاشیستی از طریق فیلم های سینمایی در جنوب شرقی شهر رم افتتاح شد.
بنیتو موسیلینی همراه پسرش ویتوریو و لوئیجی مدیر سینمایی او؛ فردی با شعار «سینما قوی ترین اسلحه است» استودیو چینه چیتا را تاسیس کردند که امکانات بسیاری از آموزش گرفته تا تولید فیلم و تجهیزات مراحل پس از تولید در این استودیوها وجود دارد.
در سال ۱۹۴۳ ایتالیا اوضاع نابسامانی داشت. چینه چیتا را غارت کردند و تجیهزات تولید فیلم موقتا در شهر ونیز انبار شد. ظرف دو سال بعدی استودیو های چینه چیتا هدف بمباران گروه متفقین بود. این استودیوها پس از جنگ و در خلال سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ اردوگاه آوارگان شد.
بیش از صدهزار حلقه فیلم خبری پیش از جنگ جهانی در انبارهای استودیو آرشیو شده اند از جمله فیلم اعلام پیوستن ایتالیا به نیروهای متحدان در جنگ جهانی دوم توسط موسیلنی.
در سال ۱۹۴۳ ایتالیا اوضاع نابسامانی داشت. چینه چیتا را غارت کردند و تجیهزات تولید فیلم موقتا در شهر ونیز انبار شد. ظرف دو سال بعدی استودیو های چینه چیتا هدف بمباران گروه متفقین بود. این استودیوها پس از جنگ و در خلال سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ اردوگاه آوارگان شد.
از آنجا که از سال ۱۹۴۳ به این سو ژانر سینمایی نئورئالیسم ایتالیا شکل گرفت، کارگردان های ایتالیایی به بودجه و تجهیزات استودیوهای چینه چیتا بی توجهی می کردند و به خیابان ها رفته و از بازیگران غیر حرفه ای بهره می گرفتند. ثمره این سبک فیلم هایی است مانند «رم شهر بی دفاع» که حس قوی مشکلات توام با فقر را انعکاس می دهد و به عنوان نماد ایتالیا در آن دوران شناخته می شود.
«رم شهر بی دفاع» برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن (۱۹۴۶) و بهترین فیلم انجمن منتقدان شهر نیویورک شد. این فیلم ساخته روبرتو روسلینی نه تنها توجهها را به صنعت سینمای ایتالیا جلب کرد بلکه استودیوهای چینه چیتا یک گزینه مناسب و ارزان برای ساخت فیلمهای هالیوودی شد.
✍ #محمدحسین_قلی_پور
Join 👉@honar7modiran
برخی طنازیهای کنایه دار جاری در دیالوگهای فیلم، حتی از آرمانهای واقعگرایی افراطی در مکتب نئورئالیسم، بعید به چشم میآید. مثلا وقتی مردم از فرط فشار گرسنگی به نانپزی حمله میبرند و یکی از آنها با عصبانیت میگوید «حتی کیک هم داره؛ ولی الکی میگه آرد ندارم نون بپزم»، اصرارش به دون پی یترو برای برداشتن یکی دو نان کوچک، با خودداری کشیش مواجه میشود: «من خادم کلیسام. اگه از این نونها بردارم، میرم جهنم.» جوابی که به او میدهند، طنزی طعنهآمیز در دل خود دارد: «پس برو توی همون بهشت غذا بخور.» این را میگویند و نان را از او پس میگیرند!
✍ #امیر_پوریا
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
▪️روبرتو روسلینی
«روبرتو روسلینی » کارگردان مشهور از پایهگذاران نئورئالیسم در سینمای ایتالیا بود. او را پدرخواندهی موج نو سینمای فرانسه میدانند.
روبرتو روسلینی در سال ۱۹۰۶ در شهر رم ایتالیا به دنیا آمد. پدرش آنجیولو جوزپه که به پپی نو معروف بودمعمار بود و نخستین تالار سینما در شهر رم را وی ساخت. روسلینی در سالن تاریکی که پدرش طراحی کرده بود ساعتها به تماشای فیلمهای کوتاه آماتوری مینشست.
روبرتو ۲۶ ساله بود که پدر را از دست داد و بناگاه دریافت که همه دارایی پدر با خوشگذرانیهاشان به باد رفته ست. پس برای نخستین بار به جستجوی کار پرداخت. روبرتو جوان که سال های طلایی زندگی خود را تحت حکومت فاشیستی #موسولینی گذراند، در ۳۴ سالگی به عنوان تدوین گر، دوبلور و فیلمنامه نویس پا به دنیای سینما گذاشت و نمی دانست که قرار است در صف مقدم کارگردانان ایتالیایی پس از جنگ جهانی دوم قرار بگیرد. با توجه به اینکه روابط نزدیکی با پسر دوم «بنیتو موسولینی»، #ویتوریو_موسولینی که تهیه کننده و منتقد سینما بود داشت خیلی زود در سینمای فاشیستی رشد کرد. #روسلینی سینما را با جان و دل دریافت و پس از نوشتن فیلم نامه «پیش درآمدی برای پس از نیمروز فاون» ساخت اولین فیلم خود را آغاز کرد. حکومت به بهانه اینکه این فیلمی بی شرمانهاست از پخش آن جلوگیری نمود ولی ویتوریو موسولینی، روسلینی را به همکاری دعوت کرد. «روسلینی» خیلی زود همهی رموز کار را آموخت. او در این دوره پس از ساخت چند فیلم کوتاه و بلند با نگاه فاشیستی که ساخت در آینده، هنگام نوشتن کارنامه خود برای #کایه_دو_سینما از اضافه کردن نام آنها به کارنامه خود امتناع کرد.
وی که از همان ابتدا خود را بهعنوان یک فیلمنامهنویس و فیلمساز موفق نشان داده بود، در سال (۱۹۴۵) با همکاری «فدریکو فلینی» فیلمنامهی «رم، شهر بیدفاع» و «پاییزا» را نوشت و در همین سالها هم این دو فیلم مشهور را جلوی دوربین برد.
روسلینی طی سالهای (۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹) علاوهبر کارگردانی سینما، حضور در تئاتر را نیز تجربه کرد و به کارگردانی چند نمایش پرداخت.
فیلمهای روسلینی از همان آغاز با ستایشهای فراوان روبرو شدند اگرچه خرده گیران چپ از بی وفایی او به «نئورئالیستی» ناب و پالوده گلایه داشتند و خرده گیران راست آنها را گزافه نمایی کمونیستی میخواندند؛ «رم شهر بیدفاع» به نمادی برای سینمای ایتالیا شناخته شد.
روبرتو روسلینی در سال 1949 با اینگرید برگمن، هنرپیشه سرشناس، دیدار کرد و با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۳ فرزند بود یک پسر و ۲ دختر که دوقلو بودند.
بسیاری از کارشناسان و منتقدان دهه 50 و 60 سینمای اروپا، روسلینی را از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینمای ایتالیا مطرح می کنند و او را عامل موفقیت و تولد دوباره سینمای ایتالیا در دوره پس از جنگ معرفی میکنند.
روبرتو روسلینی در کنار فیلمسازان بزرگی همچون ویسکونتی، فلینی و دسیکا از مهمترین کارگردانان سینمای ایتالیا و آغازگر موج نو در این سینما به شمار میروند.
روبرتو با ساخت فیلم هایی چون رم شهر بی دفاع (۱۹۴۵)، پاییزا و آلمان سال صفر (۱۹۴۷) به ایجاد مکتب نئورئالیسم کمک شایانی کرد و این مکتب ضمن برانگیختن تحسین جهانیان با نگاه نقادانه اش به دولت های معاصر ایتالیا، باعث به وجود آمدن درگیری های زیادی هم شد.
روسلینی از سال ۱۹۵۶کار در تلویزیون را آغاز کرد و در سال های بعد نیز آن را ادامه داد.
روبرتو روسلینی پس از ۴۳سال فعالیت در عرصه سینما در چهارم ژوئن سال ۱۹۷۷ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
🎬لیستی از بهترین آثار "روبرتو روسلینی"
➖
◾️ترس ۱۹۵۴
◾️پائیزا(رفیق) ۱۹۴۶
◾️شیدایی ۱۹۴۸
◾️استرومبولی ۱۹۵۰
◾️اروپا ۵۱ ۱۹۵۲
◾️سفر به ایتالیا ۱۹۵۴
◾️فرار در شب ۱۹۶۰
◾️رم شهر بی دفاع ۱۹۴۵
◾️آلمان سال صفر ۱۹۴۸
◾️ژنرال دلارووره ۱۹۵۹
◾️گل های سنت فرانسیس ۱۹۵۰
join 👉 @honar7modiran
بعضی وقت ها دیگه نمی تونم ادامه بدم.
«پینا» خسته از جنگ، گرسنگی، بی کسی، ظلم و سیاهی مطلق، نگران آینده فرزندش و دو دسته شدن مردم ایتالیا در دوران جنگ، گریان و نومید به «فرانچسکو» پناه می برد تا فقط با کلمه ای قلبش را گرم کند و دلش شوری تازه برانگیزد.
-الان ۲سالی گذشته... چند وقت پیش بود که انگار همین حالاست؟ و چطور همه چی عوض شده ولی ما هنوز تو جنگیم؟
+بله، به شکل احمقانه ای فکر می کردیم (جنگ)خیلی زود تموم میشه و دیگه فقط تو فیلما می تونیم ببینمش.
_کی تموم میشه؟ بعضی وقتا دیگه نمی تونم ادامه بدم. این زمستون این حسو داشت که انگار هیچوقت تموم نمیشه!
+تموم خواهد شد پینا، تموم خواهد شد. بهار دوباره خواهد اومد، زیباتر از همیشه، چون ما آزاد خواهیم بود. باید باورش داشته باشیم و بخواهیمش. من میتونم از درون حسش کنم ولی نمی تونم توضیحی بدم...
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
«کانال هنرواژه» برای علاقهمندان به
🎭 «هنرهای تجسمی»
♟️«ادبیات و فلسفه»
🎼 و «موسیقی»
👇👇👇
/channel/+9C0WGBd96FI3YjNk
/channel/+9C0WGBd96FI3YjNk
◽پازولینی:
روسیلینی خود نماد نئورئالیسم است، در کشف واقعیت به صورت عینی و ملموس ایتالیایی روزمرگی و عادی بودن، آن در زمان فاشیسم از بین رفت. عملی شهودی بود و به شرایط خاص آن دوران ربط داشت، زمانی که نقاب جهل برداشته شد یکی از کسانی که چهره ی تسکین دهنده ی ایتالیا شد او[ روسیلینی] بود.
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
رفته رفته بار وجودین پرسوناژ(کشیش دون پیترو) در اهرم کنشگرایی سایر کاراکترها عیانتر میگردد که یکی از فصلهای آن را با پینا و وی در کلیسا مشاهده میکنیم که در همینجا روسلینی از المانها و کانسپت مذهبی در بستر فرمش یک برآیند هوشمند تماتیک – ساختاری میگیرد.
نمایی مدیومشات از پینا و کشیش که در حال حرکت هستند و دوربین هم به عقب تراولینگ میکند. در بکگراند محراب کلیسا با یک فاصلهی کانونی دقیق حفظ شده و میزانسنی نیمه متحرک با قرار دادن مداوم کشیش و زن در جلوی محراب، نشان از اهمیت و مرکزیت کلیسا در بطن قصه برای کارگردان است و این مکان به صورت کالبدی مستحکم در کلیت اثر سایهای مداوم و متمرکز دارد. متوازن با این رفتار، رابطهی کشیش با بچههای مبارز در طول فیلم است که ما را با سکانسهایی پر از تکانههای دراماتیک مواجهه میکند. از یک طرف دون پیترو به نوعی حامی این بچهها است و از سوی دیگر به کمکشان هم میرود و یادمان هم نرود که این بچهها در کلیسای او رفت و آمد دارند و در محراب مقدس اوست که عشای ربانی را زیر عبای وی میآموزند. کلیسا در مرکزیت رم شهر بیدفاع یک مکان ثابت و پر از امنیت روحی است، با اینکه روسلینی به هیچوجه نمیخواهد این کالبد را به صورت هژمونی و ایدئولوژیک در فرم روایتش به خورد مخاطب بدهد. گویی روح و معنویت کلیسا تماما در ساحت و بطن پرسوناژ سمپات دون پیترو آغشته گشته و در نهایت به مسلخگاه ایمان میرود.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
🎧 به دنیای موزیک خوش اومدی!
اینجا موزیکورسه؛ جایی برای همه سبکها و سلیقهها.
🎶 آهنگ گوش بده و موزیک خودت رو هم شیر کن!
📥 اگه موزیک برات یه حسه، اینجا خونته!
🔻🔻🔻
🔗 /channel/moozikvers
🔗 /channel/moozikvers
آموزش رایگان طراحی کاراکتر برای همه علاقمنداااان🔥❤️🤘🏼
اگه تو هم عاشق طراحی کاراکتر و تصویر سازی هستی و دوست داری خیلیی راحت و خفن طراحی رو یاد بگیری. این کانال برای توعه!
هر روز آموزش های مرحله به مرحله تصویری و ویدئویی و تمرین میذاریم و اگه باهاشون پیش بری میتونییی خیلی زود طراح کاراکتر بشی و حتی وارد بازارکارش بشی🤌😎❤️
😎 اینجا دیگه چی پیدا میکنی؟
✔️آموزش طراحی کاراکترهای خفن
✔️ آموزشهای ویدیویی رایگان طراحی کاراکتر
✔️ رفرنسها و منابع حرفهای برای تمرین
✔️ کتابهای نایاب طراحی و نقاشی
✔️ ترفندها و تکنیکهای طراحی
✔️فایل براشهای خفن برای نقاشی دیجیتال
✔️ همراه چالشهای خفن طراحی
🎁به علاوه یک دوره رایگان طراحی کاراکتر صفرتا صد هدیه به شما
برای شروع یادگیری همین الان بیا کانال و از اولین آموزش شروع کن❤️🤌
/channel/mohammadetalebi2
رم شهر بی دفاع (1945) بر اساس داستانی واقعی ساخته شد؛ ماجرای کشیشی بنام "دون مارسینی" که آلمانها تیربارانش کردند. گفته میشود که شخصیت "مانفردی" نیز از یکی از چهره های برجسته کمونیست نهضت مقاومت یعنی "چلسته نگارویله" گرفته شده است.
فدریکو فلینی در آن زمان یک کاریکاتوریست بود تلاش زیادی کرد تا آلدو فابریتسی نقش این کشیش را بازی کند.
استفانو رونکورونی درباره اش نوشت: این فیلم یکی از اولین بازتابها از آن روزهای خطرناک بود و زمانی ساخته شد که خاطره آن روزها هنوز روشن و تازه بود، فیلمی که در ذات خود سینمایی سنتی بود و وجداناً فاقد صمیمیت، چرا که روسلینی هنوز درگیر بقایای عقاید داغ و مشخصی بود که از فیلم قبلی اش بجا مانده بود ...
رم شهر بی دفاع و پائیزا فیلمهایی بودند که در آن دوره از تاریخ نوعی ترازنامه بشمار میرفتند، ترازنامه بیست سال فاشیسمی که به درام بزرگ جنگ انجامید، و ثمره چیزی بود سخت نیرومندتر از ما، و ما را به اضمحلال کشاند و نابود ساخت. اگر فقط یک بار این ترازنامه به تعادل میرسید شاید آغاز فصلی تازه امکان می یافت.
🎥 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
منبع ویدیو: کانال ناسینما
گفتگوی با روبرتو روسلینی فیلمسازی که به ندرت در مقابل دوربین مصاحبهگران ظاهر شد.
کارگردان برجسته ایتالیایی و از بنیانگذاران نئورئالیسم. که در آن از شرایط سخت و دشوار ساخت شاهکارش، "رم، شهر بی دفاع" می گوید. یکی از فیلمهای شاخص نئورئالیسم سینمای ایتالیا.
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
دومین کاراکتر اصلی که به نوعی مکمل پینا محسوب شده، کشیش دون پیترو است که با کمیتهی آزادی به صورت مخفیانه همکاری داشته و در ساحت یک کشیش، فردی است انقلابی و ظلمستیز.
حال درام در سیر مضمونی ساده و کوچک استارت میخورد، پینا و دون پیترو وارد ماجرایی میشوند که باید از افراد کمیته حمایت نمایند و به صورت بالقوه در تقابل نازیها قرار میگیرند.
روسلینی در انتخاب شخصیت دون پیترو به عنوان یک پرسناژ و مکمل اثرگذار بسیار با حساسیت وی را در بدنهی درام به ساحت یک شخصیت تبدیل میکند.
دون پیترو یک کشیش سمپات و دلسوز است که از نوع برخوردش با مردم یک حس اعتماد را برای آدمی منعکس مینماید، بخصوص اینکه او با مکانیسم کلیسا در هم آمیخته است و در زندگی سنتی ایتالیاییها – که همیشه مذهب نمادی از ایستادگی محسوب میشده است- نفوذی موثر دارد. روسلینی با وام گرفتن از این رانهی اجتماعی، شخصیت مکمل و ایثارگر خویش را از دل مسیحیت انتخاب نموده و حالت سنتی و زیستی اکولوژی خود را تبدیل به سیر درامش کرده است. نوع شخصیت دون پیترو هم بجای اینکه فردی خشک و مذهبی نشان داده شود، بیشتر یک فرد سمپات و همراه با مشکلات مردم نمایش داده میشود. در این بین یکی از جذابترین کاراکترهای فیلم مارچلو پسر کوچک پینا است که به همراه دوستش در دنیای کودکانهی خودشان میخواهند در مبارزه علیه فاشیستها سهمی داشته باشند. گویی روسلینی از همینجا این ایدهی درگیری کودکانه در امر جنگ برایش تبدیل به یک چالش شده و آن را در فیلم بعدیاش (پایان این سهگانه) «آلمان سال صفر» به عمق فاجعه میرساند، کودکی که در دنیای بچهگانهی خود طعمهی خشونت جنگ شده و دیگر نمیتواند بچهگی کند. بعدها این سیر و اثرگذاری را برای نمونه در فیلم «کودکی ایوان» اثر آندری تارکوفسکی به شیوهای دیگر مشاهده میکنیم.
دون پیترو در ادامهی مسیر دراماتورژی و قرار گیری در بطن روایت و کُنش مرکزی به سراغ فرانچسکو فراری میرود و عملاً عاملی میشود برای فعالیتهای مخفیانهی کمیتهی آزادی. در فرم اثر پر و بال دادن به کاراکتر او توسط فیلمساز به آهستگی و بدون هیچ عجلهای صورت میگیرد و در مکثها و آکسیونهای ساختاری شاهد جزئیاتی بصری از پازل شخصیتی این کشیش سمپات هستیم. برای نمونه وقتی که او به صورت مخفیانه به یک عتیقه فروشی برای دیدن فرانچسکو میرود بر روی میز شاهد مجسمهای عربان است که این موضوع خلاف شعائر دینی و فردیت اوست پس وی با مکثی کمیک شروع به جا به جا کردن مجسمه از روی میز نموده ولی به هر طرف که میچرخاند عریانی مجسمه واضحتر میشود. فیلمساز هم برای نمایش این حد و مرز اخلاقی کاراکترش از پشت مجسمه با نمایی فاصلهگذار، اکسسوار را در یک قاب با کاراکتر قرار میدهد و در اینجا میتوان حد نگهداشتن و فهم فرمیک کارگردان را ستود، با اینکه مثلاً برای بامزه کردن این آکسیون میتوانست یک اینسرت از مجسمه گرفته و سپس نما را به چهرهی مشوش کشیش کات بزند اما چنین کاری نمیکند و نحوهی ساختن ساحت شخصیتش را به دام ابتذال نمیاندازد، با اینکه خیلی راحت میتوانست با این تکنیک درامش را به سبک سنتی مرتجع نماید اما دوربین روسلینی بسیار در حد نگهداشتن فهیم و باشعور است یا نمونهی اصلی و درخشان دیگر در سکانس شکنجه است که دوربین با حفظ فاصلهای تراکنشی میان سوژه و عمل، در مقام یک ناظر در حال دیدزنی است و هالهی قدرتمند پرسناژش را برای بهره بردن دراماتیک آنی و لحظهای خدشهدار نمیکند. در زیرزمین عتیقه فروشی به بهانهی آشنایی با یکی از کاراکترهای انحرافی فیلم فرانچسکو، ما با تشکیلات زیرزمینی کمیتهی آزادی آشنا میشویم و فیلمساز تا حدودی در تصویرش این تشکل مخفی را برایمان آشناییزدایی بصری میکند، تشکلی که ریشه در واقعیت بیرونی دارد و واقعا در زمان اشغال ایتالیا توسط آلمانها در شهر رم جریان داشت و به مبارزه میپرداختند. روسلینی هم به مدد آشنایی با این کمیته دوربینش را به داخل مخفیگاههای آنان برده و نحوهی عملکردشان را شرح میدهد بخصوص اینکه واقعیت اتفاق افتاده زیاد از اقتضای زمانی ساخت فیلم دور نبوده و بیشتر لوکیشنهایی که فیلمساز انتخاب کرده مکانهای حقیقی هستند، مانند آن زیرزمین، ساختمانهای خرابه و خیابانهای جنگزده و مردم مشوش کوچه و بازار که از پس قاب دوربین روی دست در نماهای تعقیبی خارجی به تصویر کشیده میشوند.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
نسخه کمحجم PDF/
مجله «فنسالاران»، شماره ۲۴
🌱نیمه امرداد ۱۴۰۴
🟧اکنون روی فایل PDF، کلیک کرده، دانلود کنید، و با «بیستوچهارمین شماره مجله فنسالاران»، هممسیر و همراه شوید.
(همیشه نسخه اصلی بهتر است.)
همچنین دسترسی روی سایت،
بدون نیاز به فیلترشکن 👇👇👇
https://B2n.ir/dw3836
🪴قرار بعدی:
فنسالاران شماره ۲۵، شهریور ۱۴۰۴
🟧@fansalaran
هفته پایانی نمایش برگزیده جشنواره تئاتر دانشگاهی
#قاب 🔻
۱۲ تا ۲۶ مرداد ماه/
مرکز تئاتر مولوی/ سالن اصلی/ ساعت ۲۰:۳۰
🔻اثر برگزیده بیستودومین جشنواره تئاتر دانشگاهی تجربه🔺
🔻تندیس بهترین کارگردانی از نخستین جشنواره تئاتر آتلیه تازه🔺
نویسنده: کرول فرشت
مترجم: زیبا خادمحقیقت
دراماتورژ: شایان تقدیسی، زهرا محمدی
کارگردان: زهرا محمدی
بازیگران: شایان تقدیسی، زرگل گلیار، نهال فرجادی، فواد تباک
|برای *دانشجویان* تمام رشتهها همهروزه ۱۶ عدد بلیت نیمبها از طریق سایت تیوال|
تهیه بلیت:
https://www.tiwall.com/p/frame3
#قاب
در میانهی ویرانیهای جنگ جهانی دوم، رم، شهر بیدفاع نهتنها یک فیلم، بلکه سندی زنده و نفسگیر از مقاومت، انسانیت و زخمهای یک ملت است. روسلینی با دوربین لرزان، نور طبیعی و بازیگران غیرحرفهای، یکی از نخستین نمونههای ناب نئورئالیسم ایتالیا را میسازد؛ جریانی که سینمای اروپا را دگرگون کرد.
سینمایی که از دل خاکستر برخاست
«رم، شهر بیدفاع» تنها یک فیلم نیست؛ سندی تاریخی، فریادی انسانی و تصویری بیواسطه از درد است. ساختهی روبرتو روسلینی که در بحبوحهی ویرانیهای جنگ جهانی دوم و تنها چند ماه پس از آزادی رم از اشغال آلمان نازی ساخته شد، نه فقط نقطه آغاز نئورئالیسم ایتالیا بلکه یکی از تاثیرگذارترین آثار تاریخ سینماست.
در زمانهای که سینما در سیطرهی استودیوها، نورپردازیهای دقیق و فیلمنامههای صیقلخورده بود، روسلینی با دوربینی ساده، بازیگرانی آماتور (در کنار چند حرفهای مثل آنا ماگنانی و آلدو فابریتزی)، نور طبیعی و خیابانهای واقعی، جهانی ساخت که زندهتر از واقعیت بود.
فیلم با نگاهی مستندگونه، زندگی مردمانی را به تصویر میکشد که در دل اشغال و سرکوب، زیستن را از یاد نبردهاند. کشیشی که به جای سکوت، مقاومت میکند. زنی که میان نان، عشق و گلوله، راه خود را میجوید. انقلابیونی که قهرمان نیستند، اما انساناند.
✍️ #مجید_سنجری
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
به خواندن نقد و تحلیل فیلم علاقه دارید؟
✍تمام نقدها، ریویوها و یادداشتهای سینمایی مهران زارعیان را در کانال «جدال تراژدی» بخوانید📚
Join👉 @warOfteragedy
ابتدا، سراغ آشنایی و معرفی شخصیت کلیدی پیرنگ پینا با بازی درخشان و تاثیر گذار آنا مانیانی میرویم.
فیلمساز برای معرفی این پرسناژ مهم که تمام کاراکترها و تیپها حول محور او جربان دارند، از عمق مشکلات و درگیری مردم جنگزدهی شهر رم کلید میزند یعنی جایی که مردم در صف گرفتن نان هستند و مشکلات فراوان دارند. در ابتدا شخصیت پیتا با یک صلابت شخصیتی به ما معرفی میشود، او دارای اعتماد بنفس است و بخشاینده و در لابه لای گفتگویش با آن پاسبان ایتالیایی به آسمان خیره شده و به آمدن نیروهای متفقین و بخصوص آمریکاییها برای نجات امید دارد، آمریکاییهایی که در جنگ جهانی دوم برای ایتالیاییها تبدیل به ناجی شدند و کارگردان به این موضوع اشاره دارد. حال و هوای قرار گیری و به تصویر کشیدن کاراکترها و بخصوص حس سرسختانه و زنانیگی با صلابت پینا در آن فضای جنگزدهی ایتالیا که واقعاً روسلینی در موقعیت جنگی و ویرانیهای واقعی شهر رم این فیلم را ساخته و کاراکتر در بطن موضوع با زیست و اکولوژی در هم تنیده شده است از نکات ویژهی «رم شهر بیدفاع» در امر شخصیتپردازی است. پینا به نوعی در فرم این فیلم تبدیل به یک قهرمان عادی از بین مردم عادی شهری بدل میشود و نشان میدهد که مقاومت و ایستادگی حتماً به این معنا نیست که عضو کمیتهی آزادی باشی بلکه هویت و ملیت در جنگ تدافعی میتواند از بطن شخصیت یک زن خانهدار نشات بگیرد. حال تمام این مضامینی که در باب پبنا ذکر شد، روسلینی آن را به عمق بصری و انسجام فرمال در کلیت ساختار خود میآفربند و تبدیل به ابژهی فعال میکند و در شعار و مفروضپنداری باقی نمیماند.
شروع عملگرایی پینا در بطن قصه با دیدار جورجیو در آپارتمانش است. در اینجا با یک فرد ندیده به طریقهی آشنایی به وسیلهی دیگری آشنا میشویم، فردی بنام فرانچسکو که از اعضای کمیته است و معشوقهی پینا.
فیلمساز بجای تعریف یک داستان و معرفی شخصیتها در کلیتی جامع، از پس برخوردهای جزئی، کاراکترهایش را وارد قصه نموده و در بطن کنشگرایی قرار میدهد. در ابتدای استارت پیرنگ در ساختار روایی فرم، پرسناژهای مضمونی با یک فردیت و از همه مهمتر درگیر شدن با پروسهی عملگرایی ضد نازیها به ساحت شخصیتی تبدیل میشوند و پرسونای ابژکتیو و فعال دارند. پینا زن مرکزی درام و قصه یک زن خانهدار بیوه است که فرزند پسری دارد و از یکسو به یک مبارز انقلابی دل بسته که اکنون توسط آلمانهای متخاصم تحت تعقیب است،
جورجیو از پس دیالوگهایش با پینا رابطهی خود و مارینا را شرح میدهد و مخاطب با این رابطه آشنا میشود.
روسلینی در اینجا برخلاف سنت سینمای کلاسیک که میتوانست برای نمایش این ارتباط عاشقانه میان جورجیو و مارینا از تکنیک فلاشبک استفاده کند، نوع گفتاری و اینهمانگویی دیالوگی را ترجیح میدهد و ما شروع رابطهی جورجیو و مارینا را از زبان مرد میشنویم. فیلمساز بجای بهره بردن از فرمول کلاسیک، در چهارچوب ساختار بصریاش در امتداد منطق رواییای که میسازد، نوع برآیند گرفتن از سوژهها هم در زبانش فرق دارد و از طرف دیگر در دل یک رئالیسم ایجابی به این اسلوب وفادار مانده و قصه را در لحظه و در ابژه به تصویر میکشد و به سراغ نمایش سوبژکتیو و ذهنی همچون فلاشبک و یادآوری و ساختن رابطههای مفروض در گذشته نمیرود. این تراکنش تصویر در کلیت « رم شهر بیدفاع» حاکم است و همه چیز در حصار واقعگرایی مزمن جریان دارد. این موضوع در تک تک جزئیات پلات اثر حکمفرماست، از شیطنت و اعمال پسربچهها، بخصوص مارچلو فرزند پینا گرفته تا اکتهای پدر پیترو و سبک زندگی و مقاومت خشن زنانگی پینا در وضعیت جنگزده؛ کارگردان با سبک تالیفی خودش تمام این المانهای بصری را در راستای زبان فرمیک خویش و زیست رئالیته حفظ کرده است و حضور بدون واسطهی دوربین در خیابانها و لوکیشنهای حقیقی و خارج از استودیوهای فیلمسازی، تمامیت این حس را در فرم تئوریزه مینماید.
✍ #پژمان_خلیل_زاده
🎬 Rome Open City 1945
join 👉 @honar7modiran
پیشتر گفتیم که روسلینی در همان آغاز - با موسیقیِ بینظیر «رنزو روسلینی» - با دو دالِ غلبۀ عناوین روی تصویر شهر، همچنین غلبۀ واژگان روی هم تاکیدِ مؤکدی روی مفهوم اشغال، سلطه، استبداد و انحطاط نهفته در رمِ ویران، رم بیدفاع دارد. و این، بهترین شروعِ فیلمی اعتراضی-انقلابی است در شرایطی که سایۀ فاشیسم از ایتالیا هنوز رخت بر نبسته است. پس روسلینی دست به کار میشود در کوتاه ترین زمان، میزانسنهای میهنپرستانهاش را از دل ویرانیهای شهر رم بیرون کشیده و قاب میگیرد.
تصویر بر فراز شهر پن میشود. بر دورنمایی از شهر، شهری واقعی و ویران و ستمدیده از جورِ نازیسم، این عناوین بازیگرانند که گویی از دل شهر گزینش شدهاند. در اینجا هیچ نگاه هالیوودی و برتریبخشی نیست. گواه این مسئله جملۀ ابتدایی و آغازین بعدش است: «تمامی وقایع و شخصیتهای فیلم، اگرچه از داستانی قهرمانانه و غمانگیزِ نُه ماه اشغال نازیها برگرفته شده است، ولیکن همگی خیالی میباشند. پس هرگونه شباهت با اشخاص و مکانها تصادفی است ». این به تنهایی میتواند مانیفست سینمایی روسلینی باشد. مانیفستی نه سیاسی و ایدئولوژیک - بلکه نخست سینمایی و پایبند به مختصات مدیوم خود.
روسلینی سینما را میشناسد. پس نخست از دورنمای شهر، عناوین را ظاهر میکند، سپس آن عناوین را پس میگیرد و روی دورنمای شهر فید-اوت میزند. انگار که داستان فیلم هیچ ربطی به تیتراژ فیلم ندارند. برای همین هرگونه شباهت تصادفی است چون این فیلم اساسا شکار شده از دل واقعیت است. دوربینِ فیلمسازیست که رفته تا داستانی بگوید، داستانی کلاسیک، ساختارمند و اصولی اما نه برساختۀ خیال. خیالین بودنِ فیلم، سلطه بر واقعیتِ آن نمیاندازد بلکه تنها نامهارا خیالین میکند. گویی رم همان رم است اما قصه قصه فیلمساز است. برساختِ او از واقعیت است. واقعیتی که روسلینی در دو هفته دست جنباند و با سرعت شکارش کرد تا به قول خودش واقعیت پساجنگ شهر رم، توسط روشنفکران قلب نشود.
پس رم شهر بیدفاع، خیالین نیست. واقعی و مثالین است. فیلم داستانی مثالین از رمی واقعی و ستمدیده است. همچنانکه سینما که کارش خیال و خیالورزی با پا گذاشتن در ورطهای از خیال و رویاست که واقعیت - آنهم واقعیت جنگی - را دریغ کرده است. روسلینی از این دریغ وارد میشود و این حفرۀ عمیق انسانی را با فیلمش جوش میدهد. گویی رُم لخت است. عریان است و سیاه و بیپناه. پس این روسلینی است که عنوان «بیدفاع» را روی عنوان «رم» با فونت درشتتری سپر میکند، تا گویی بیشتر از اینها آسیب نبیند. اما رم سیاه است. سیاهش کردهاند و این همان واقعیتی است که روسلینی نخست با حروف الفبا نشانش میدهد و سپس با دوربین خود، آن را بصورت سینماتیک برساخت میکند. یعنی او واقعیت دیگری از دل واقعیتِ اصلیِ تاریخی بیرون میکشد.
مرزی که روسلینی با سینما تعیین میکند، همان مرزی است که نقاشان امپرسیونیسم با مدیوم نقاشی برقرار کردند. ارادۀ خلاقه و فعال هنرمند، تا کجا؟ و تا چه حد؟ چنانکه زیر واقعیت بزند، از آن فرار کند و اساسا آن را نادیده بگیرد؟ و یا نه - بلکه پذیرای آن باشد، از حس و جانِ خود در اثر مبتنی بر واقعیتش بدمد و از چشمانِ خود، اثرش را از واقعیتی تلخ، به واقعیتی برساخته و جوشش یافته از جان هنرمند تبدیل کند؟ روسلینی با ظرافت سینماتیک خود دومی را بر میگزیند. به همین منظور مرز و فاصله دوربینش را بعنوان شاهد با هرآن چیزی که قاب میگیرد از همان نمای اول بدرستی حفظ میکند.
تصویر فید-این شده و از راه دور، مارش پیاده نظامِ نازی را میبینیم. مارشی سیاه، از دور با پیکرههایی سیاه. (پوستر را مجدد به یاد بیاورید - که چگونه روسلینی اینگونه از همان آغاز به دالهایش وفاداری میکند). رژه، رژۀ جناح پروتاگونیست است؛ رژه اشغالگران.
چون فیلم، روایتِ رم بعد از اشغال است. پس یعنی اشغالگران بعنوان اولین محرک، رم را اشغال؛ و مردم مبارز و مقاوم بعنوان هماوردِ آنان در جایگاه آنتاگونیست قرار گرفتهاند تا با آنان مقابله و مقاومت کنند. فیلم در همان اولین نما نسبت خودرا از روبرو با پیاده نظام مشخص میکند.
تعداد و تشخص و منیتِ پیاده نظام هم مهم و مشخص نیست. حضور آنان و بودنِ آنان از همان آغاز، هم فضا را میسازد و هم موضع فیلمساز را مشخص میکند و نسبت خود - و مخاطبِ اثر - را با آنان محرز میکند. اینکه از روبرو هستند. گویی نیروهای سیاهیاند و هویت شان در گروی ایدئولوژی بدل به نوعی مسخ گروهی و علیه فردیت و شخصیتِ تک تک شان گشته است.
آنان به خانۀ مانفرد میریزند و مانفرد در مقام یک انسان از خانه متواری میشود. باید دقت کرد که روسلینی مانفرد را هرچند که مبارز است، اما نخست یک آدم معمولی نشان میدهد که یونیفرمپوشها اورا متواری ساختند. همین، اولین اصل سمپاتی انسانیِ ما با مانفرد است.
✍ #آریا_باقری
🎬 Rome Open City 1945
join: @honar7modi
فیلم «رم؛ شهر بیدفاع» اثری غنی در تاریخ سینماست. اثریست دربارۀ مقاومت، ایثار و فداکاری. روسلینی بااین فیلم، بودن را تبدیل به نوعی مقاومت میکند. گویی همین که شخصیتها هستند، میجنگند، میدوند، طرح و توطئه علیه دشمن میریزند؛ این یعنی به بودنِ خود اصرار میورزند و به هویت خود موجودیت میبخشند. با عنوانی که روسلینی در زمان جنگ به نفع فیلم تغییر داد و از کارکردِ لفظ «رم؛ شهر بیدفاع» به معنایی فراتر از آن، یعنی بیدفاع اما مقاوم پیوند زد. از چگونگیِ تولید این فیلم سخنها بسیار است اما در تحلیل فرمال فیلم، روایتها و نقدها اندک است. بنابراین تصمیم بر آن است که این نوع نوشتار نقبی به جانِ تصاویر «رم؛ شهر بیدفاع» بزند تا دریابیم که براستی آیا رم، شهری بیدفاع است؟
پوسترهای فیلم شاهکارند. هم مؤید جهان اثرند و هم مبیّن نگرۀ مؤلفِ آن. یکی از پوسترها، طرحی از بالای شهر است که بصورت نقشۀ شهری، با پیوند کوکهای خیاطی، گویی هر قسمت شهر را به یکدیگر دوخته است. انگار شهر از هم پاشیده بوده و زیر چکمههای اشغال دچار گسست و فروپاشی گشته بوده. جای جای آن. منطقه به منطقۀ آن. و حال که هر منطقۀ شهر به همدیگر کوک - و پیوند - زده شده است، تیتر عنوان «رم؛ شهر بیدفاع» است که درون دایرۀ مرکزی پوستر گویی مرکز ثقل و اتصال منطقههای نُه، هشت و چهاردهمِ شهرِ رم - پایتخت ایتالیا - را به یکدیگر جوش میزند. رم، پایتخت ایتالیاست و روسلینی بااین پوستر، دورنمایی از وطنِ پاره پارهای میدهد که تمرکزش از فروپاشی به وضوح شامل وضعیتِ اشغالیِ کشور است. انگار که میخواهد بگوید وقتی وضعیتِ پایتختِ ایتالیا این باشد، دیگر وضعیت سایر شهرهای ایتالیا چیست؟
با همۀ این حرفها، مناطقِ مختلفِ شهر رم به یکدیگر پیوند خورده است و مثل شلواری وصله پینه شده، به یکدیگر کوک زده شدهاند و انسجامی ظاهری را نمایش میدهند. پوستر دیگر هولناک و منقش است. با وحشت اشغال نازی که بصورت تهاجمی از راست قاب وارد پوستر شده است. گویی به پوستر هجوم آورده است و آن را پاره کرده است. به پشت سر سرباز نازی دقت کنید، انگار که از سمت راست وارد پوستر شده، آن را با ورودش دریده است و از سمت راست، در موضعی هایانگل و از بالا با کاراکترهای سمت چپ قاب روبرو شده است. نوک پیکان اسلحهاش گویی طاقت را برای زنِ درون پوستر طاقت کرده است، همانطور که پیکر نیمهجان - بیروح - زن در دستان مرد، انگار از زیر تیغِ لولۀ تفنگ سرباز اشغالگر گذر کرده است. زن چشمانش را بسته است و این مرد است که کمی عقبتر ایستاده است (چون کمرنگتر است) و پیکر زن را درون آغوش خود گرفته. پیکر سرباز اشغالگر سیاه است. تشخص ندارد، گویی انسان نیست. روح ندارد. تجسد تحکم است و زورگویی. گویی گماشته است و ماموریت دارد. ماموریت تخریب، تحقیر و نابودی. اما دیگر شخصیت ها، برعکس او هستند. بیگانهسازیِ تم فیلم در برابر مضمونِ مقاومت و اشغال به عالیترین شکل خود، با تیره کردنِ پیکر سرباز و نمایانیِ پیکر و چهره مرد و زنِ اصلی داستان محرز میشود. انگار که سرباز زن و مرد اصلیِ قصه را گوشۀ رینگ گیر انداخته است.
این خفگی و انحصار کاراکترها منبعث شده در سرتاسر جهان و فضای فیلم است. تنگنا و انحصاری که شرایط زیست طبیعی و معمول شخصیتهارا نیز درگیر و دریغ ساخته و آنان را درگیر یک لقمه نان کرده است. آنقدر که کشیشاش برای دزدیدن یک تکه نان، اول از خدا معذرت خواهی میکند و سپس به جمع گرسنگانِ ناچار یورش برده به نانوایی - و نه از روی گناه - میپیوندد. خفگی و انحصاری که هر لحظه بیانگر حس اشغال و سلطه است در آغاز فیلم نمود ابژکتیو جدی میگیرد. شروع فیلم در نمایی باز بر فراز رم آغاز میشود - که جدا از ظاهر شدن دو نام از بازیگران و «Excelsa Film» این عنوان «رم» و «بیدفاع» است که با دو فونت مختلف بر پهنۀ تصویر سایه و سلطه میاندازند.
از همان لحظه تیتراژ، بیان سینماتیک روسلینی با آگاهی بر مدیوم خود - یعنی درک بصری و داستانیِ سینما - آغاز میشود. پهنۀ تصویر، بیانگریِ جهان اثر را میکند. و عنوان، در آغاز میآید آنرا اشغال میکند. گویی جهان [اثر] را اشغال کرده است. نخست واژۀ «Roma» با فونتی مشکی و درشت، گویی عزادار است. سیاهپوش است، تاریک و تیرهبخت است، بر تصویر و دورنمای شهر سایه میاندازد و سپس عنوان دیگر - «Citta Aperta»- که با فونتی تیزتر، با رنگی سفید، روی عنوانِ قبلی غلبه میکند. گویی «رُم» در عنوان نیز ایزوله میشود، و ادامۀ عنوان حتی واژۀ رم را نیز منگنه کرده و در استیلای خود در میآورد. روسلینی در همان آغاز - با موسیقیِ بینظیر «رنزو روسلینی» - با دو دال غلبۀ عناوین روی شهر را، همچنین غلبۀ واژگان روی هم را تاکید مؤکدی بر ارائه مفهوم اشغال، استبداد و انحطاط نهفته در رمِ ویران، رم بیدفاع نشان میدهد.
✍ #آریا_باقری
🎬 Rome Open City 1945
join: @honar7modiran