honaraeen | Unsorted

Telegram-канал honaraeen - هنرآیین | محمود معتضدیان

398

از سفر خواهیم گفت... و از هنر... و از هرآنچه روحمان را به تقلا وامی دارد و جانمان را، به آنسوی "معنا" سوق میدهد سفری که انتهایی ندارد... نظرات 👇 https://t.me/motazed48

Subscribe to a channel

هنرآیین | محمود معتضدیان

«...بختِ ما چون روی بدخواهانِ ما تيره
دشمنان بر جان ما چيره
شهر سيلی خورده هذيان داشت
بر زبان بس داستانهای پريشان داشت
زندگی سرد و سيه چون سنگ
روز بدنامی
روزگار ننگ

غيرت اندر بندهای بندگی پيچان
عشق در بيماریِ دل‌مُردگی بی‌جان
فصل‌ها فصل زمستان شد
صحنهٔ گلگشت‌ها گم شد
نشستن در شبستان شد
در شبستان‌های خاموشی
می‌تراويد از گل انديشه‌ها عطر فراموشی

ترس بود و بالهای مرگ
كس نمی‌جنبيد چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش
خيمه‌گاه دشمنان پر جوش

مرزهای مُلك؛
همچو سر حدّاتِ دامن‌گسترِ انديشه بی‌سامان
برج‌های شهر؛
همچو باروهای دل، بشكسته و ويران
دشمنان بگذشته از سر حد و از بارو

هيچ سينه كينه‌ای در بر نمی‌اندوخت
هيچ دل مهری نمی‌ورزيد
هيچ كس دستي به سوی كس نمی‌آورد
هيچ كس در روی ديگر كس نمی‌خنديد

باغهاي آرزو؛ بی‌برگ
آسمان اشك‌ها؛ پُربار
گرم‌رو آزادگان دربند
روسپی نامردمان در كار...»


▪️بخشی از منظومۀ آرش کمانگیر
اثر: #سیاوش_کسرایی
@honaraeen 🍂🍃🕯

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌درسهای فرومایگی

#آرتور_شوپنهاور در کتاب #حکمت_زندگی چنین می‌نویسد:

"فقط فرد بی‌مایه ممکن است کاملاً و عميقاً، بی چون و چرا و به‌طور همه‌جانبه به زیر دست بودن و بی اهمیت و بی ارزش بودن خود اعتقاد داشته باشد و از این رو می‌تواند در دستگاهِ سیاست جایگاه خود را پیدا کند. فقط اوست که می‌تواند مدام تعظیم کند و فقط تعظیمِ اوست که به نود درجۀ کامل می‌رسد فقط او می‌گذارد هر چه می‌خواهند با او بکنند و در عین حال می‌تواند لبخند هم بزند. فقط او بی‌ارزش بودنِ خدماتش را کاملاً می‌شناسد. فقط او در ملأ عام با صدای بلند یا حروف چاپی بزرگ، از نوشته‌های غیر‌حرفه‌ای مافوقان خود یا اشخاص صاحب نفوذ دیگر به عنوان شاهکار تمجید می‌‌کند و فقط او راه و رسم گدایی را می‌داند در نتیجه فقط او می‌تواند وقتی هنوز جوانی را پشت سر نگذاشته است شاهد آن حقیقت نهان شود که #گوته به این نحو بیان کرده است:

«شکایت از فرومایگی سودی ندارد زیرا آنچه بر جهان فرمانروایی می‌کند فرومایگی است حتی اگر مردمان عکس این را ادعا کنند.»
(دیوان غربی - شرقی)

بر عکس، آن کس که از آغاز عمر، مایه‌ای دارد غالباً بی‌پیرایه رفتار می‌کند. او عادت دارد که سرافراز گام بردارد هیچ یک از این هنرهای دریوزگی را نیاموخته است. علاوه بر این ممکن است بر استعدادهایی پافشاری کند که بهتر بود به بی‌فایده بودن آنها در برابر افراد میانمایه و چاپلوس آگاه می‌بود. چنین کسی در نهایت قادر است به فرومایگی اشخاص مافوق خود پی برد و اگر کار به جایی بکشد که مورد اهانت قرار گیرد یا مقاومت می‌کند یا شرمگین می‌شود. با این روش نمی‌توان در جهان پیشرفت کرد، بلکه ممکن است حتی سرانجام کار به جایی برسد که آدمی مانند #ولتر به شیطنت بگوید:
«این دو روز زندگی ارزش آن را ندارد که در برابر ناکسانِ نفرت انگیز به
تعظیم و تکریم بپردازیم.»
.

در ضمن باید بگویم که «ناکسِ نفرت انگیز» صفتی است که متأسفانه در
جهان، موصوف فراوان دارد.


پس می‌بینیم، جمله ای که #یوونال گفته است؛ «وقتی تنگدستی بیشتر از استعداد، باشد، پیشرفت دشوار است.» بیشتر در مورد هنرمندان صدق می‌کند تا در مورد دنیاداران...."


@honaraeen 🍂🍃

🔻پیوست:
🔺سکانسی از فیلم #مردی_برای_تمام_فصول اثر جاودانۀ #فرد_زینمان

👈 ریچارد که نمادِ تمام و کمال فرومایگی‌ست، در حال التماس به #سر_توماس_مور شرافتمند است تا او به جای شغل معلمی، جایی در دستگاه قضا برایش دست و پا کند.
سِر توماس تلویحاً کمبودِ کفّ نفسِ ریچارد و عدم مقاومتش در برابر دریافت رشوه را به او یادآور می‌شود و حتی حین گفتگو جام نقره‌ای را که برای رشوه مبادله شده است را به ریچارد می‌دهد و او با بی‌شرمی پذیرا می‌شود که خود گواهی بر تشخیص درست توماس مور است.

اما ریچارد بعدها در سودای آن سِمت قضایی، علاوه بر شهادت دروغ برعلیه سِر توماس، حتی جام کذایی را هم بعنوان رشوه ای که توماس مور گرفته، ارائه می‌کند!
آنچه در دفاع از سِر توماس (و اینکه چرا جام را به ریچارد داده) جایی دیگر در دیالوگ فیلم بیان می‌شود، جانِ کلمات این نوشتار را به تمامی بیان می‌کند؛
«آن را به نزدیکترین سطل آشغال انداخته است»

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌پنجرۀ تنهایی و سِحرِ آسمان

دو سالی که در شهر پردیس ساکن بودم، پنجره‌ای رو به غرب، منظرِ اصلی‌ام به جهان بود. آنجا فهمیدم که انگار من ذاتاً «دوست دارم در شرق مستقر باشم و چشم‌انداز غرب را بنگرم». پنجره، همچون قابی، از «جناب آسمان» یک پرترۀ متغیر -یا بهتر بگویم؛ دائم‌التغییر- ارائه می‌داد. خوشبختانه این امکان وجود داشت که دربِ کنار پنجره را باز کنم و به ایوان برسم تا همان منظره را این بار در قاب دوربین موبایل قرار دهم و عکسی بگیرم.
بتدریج مُبدل به شکارچی‌ای شدم که «پرنده‌ای در آسمان به امان نمانَد ز تیرِ او...»!
وَلَعِ ثبت آنهمه گونه‌گونی سبب می‌شد که روزانه دست‌کم سه چهار عکسی بگیرم. چنانچه گاه که حواسم نبود، پسرم یکباره فریاد بزند؛ «بیا الان اینو از دست میدی» و من به‌سرعت خود را به شکار برسانم.

شگفتی‌های آسمان مسحورکننده بود؛
از بازیگوشی ابرهای بهاری، تا غروبی در پاییز و یا مِه و کدورت زمستانی...،
عجیب آنکه هیچکدام تکرار نمی‌شدند!

شاید زمانی، گزیده‌ای را را به شکل مناسبی در جایی ارائه کنم، اما بد ندیدم اجالتاً یک ویدئو از تعدادی‌شان بسازم، فارغ از چیدمانی خاص و با یک توالی اتفاقی.

از اقبال من، ساختمانی افراشته، غالباً یکجوری در قاب قرار می‌گرفت که دست‌کم از ارتفاع پنجره‌ام (طبقه دوم) قابل حذف نبود، لذا یک‌وقتهایی که زیبایی گسترۀ افق ناشکیبایم می‌کرد، به سرعت تا پشت بام (سه طبقه بالاتر) شلنگ تخته می‌کردم و شکار را از آنجا می‌زدم.
البته برخی را هم از پنجرۀ کوچک رو به جنوب گرفته‌ام که خلاصه در این دو حالت، از ساختمان مزاحم خبری نیست...

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

موسیقی: Stamatis spanoudakis - Adagio

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌‍ به نام تو



روزی که دور نیست، چو از غم بدر شدم
زین بندهای بسته ام آزاد اگر شدم

هرجا زدم صلا که رهاییم بنگرید
آفاق زیر پا گرفتم و سوی دگر شدم

جمله جهان همه دیدند حاصلم
کز رنج خویش چه‌سان بارور شدم

از فیض عشق فروزنده پیکرم
بودم گدا که بسی معتبر شدم

چون پُرسشم کنند؛ چه آمد به سر مرا
کز پا فتاده چنین ره به‌سر شدم

نام تو در دل و اشکم به روی زرد
مهرت نهان به سینه، زبان چون شرر شدم

گویم گذشت ابر وصالش به کشتِ جان
«اکسیر عشق در مس‌ام آمیخت زر شدم»*

چون برگِ «لاله» فتادم به زلفِ یار
هنگامِ صبح، هَمرهِ باد سحر شدم

م.لاله (محمود معتضدیان)
موسیقی: کیوان ساکت
—————————-
*مصرع سعدی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

برف، نغمۀ پُرسوزِ اصفهان...، و یادی از استاد بهاری

#آرش_کامور یادداشت زیر را ضمیمۀ قطعه ای کرده که با چیره دستی و حال و هوایی کم نظیر نواخته است:

«خوشتر از شعر استاد شفیعی کدکنی بر این نواخته در نفس های آخر فصل زمستان، نیافتم:

ایستاده «ابر و باد و ماه و خورشید و فلک»، از کار
زیر این برف شبانگاهی
بدتر از کژدم، می‌گزد سرمای دی ماهی
کرده موجِ برکه در یخ‌برف
دست و پای خویشتن را گم
زیر صد فرسنگ برف،
اما...
 در عبور است از زمستان دانه گندم.

قطعه پیش درآمد اصفهان اثر زنده‌ نام علی اصغر بهاری را در بارش برف تهران در کوهپایه‌ های شهران نواخته و تقدیمتان میدارم.

با عشق و مهر آرش کامور🌷
اسفند ۱۴۰۲ »

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

بنان....، همیشه استاد

🔹 در آخرین شب یادبود بنان چند اثر و گفتگویی از او را در قالب تصویری آوردیم
[اولین پُست از این مجموعه اینجاست]

👈 آثاری برخی کمتر شنیده شده و برخی آشناتر. بدون توضیح بیشتری...

1️⃣ نامه های گمشده

شاعر: عبدالله الفت
آهنگساز: عبدالله جهان پناه

2️⃣ گذشتۀ من

شاعر: حسین شاهزیدی
آهنگساز:زرین پنجه



3️⃣ تصنیف قدیمی و تازه کشف شدۀ عشق میهن

4️⃣ ای ایران (با توضیح کوتاه گلنوش خالقی)

شاعر: حسین گل گلاب
آهنگسار: روح اله خالقی

5️⃣ توضیح کوتاه و فروتنانه بنان در باره موسیقی عوام پسند

@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌پرسیدم آقای بنان چرا انقدر بالا خوندی؟

چهارگاه بنان روی صدای ظلی

🎵 [در یادبود درگذشت #بنان (۸ اسفند) چند پُست آتی را به او، چهرۀ درخشان موسیقی ایران اختصاص می‌دهیم و به ابعاد حرفه‌ای و میراث ماندگار این بزرگمرد خواهیم پرداخت. این دومین پُست است.]

💠 آوازی روی صفحه در چهارگاه با مطلع شعر به دو زلف یار دادم دل بیقرار خود را / چه کنم سیاه کردم همه روزگار خود را ، وجود دارد که بر خلاف تمام آنچه که بنان خوانده بسیار بالا و متفاوت است ، هوشنگ #ابتهاج در کتاب پیر پرنیان اندیش روایت جالبی از این صفحه را بیان میکند:
«بنان یک چهارگاه خونده که روی صفحه ضبط شده ، خیلی بالا خونده یعنی درآمد چهارگاه نهایت صدای بنان بود، اصلا خیلی عجیبه نمی دونم چطور جرات کرد، یک روز پرسیدم آقای بنان چرا انقدر بالا خوندی؟ اینجا که جای صدای شما نیست ، بنان گفت: به رقابت با #ظلی خوندم ! می خواستم روشو کم کنم!
همین صفحه چهارگاه رو یکی از من گرفت دیگه نیاورد زنگ زدم به بنان گفتم ، آقای بنان اگر اون صفحه رو برای من بیاری صد هزار تومن می خرم ازت ، بنان غش غش می خندید.»



👈 و همسر بنان در مجله ادبستان شماره 27 در این رابطه می گوید:
«او آوازی در دستگاه چهارگاه دارد که روی صدای ظلی خوانده است. ماجرا از این قرار بود که بنان با ظلی شرط می بندد که روی صدای او بخواند. در آن موقع حقوق بنان 40 تومان بود. ظلی می گوید نمی توانی، آن وقت بنان روی حرفش می ایستد و آن آواز را می خواند... ، بعد خود ظلی بلند می شود و بنان را در آغوش می گیرد و صمیمانه می گوید: من شرط را باختم !»

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌امروز مادر را به خاک سپردیم و آمدیم...
یکم اسفند ۱۴۰۲
و در تمام این مسیر، شعر شهریار بود که در گوشم
-به‌جا مانده از سالیان دور- زمزمه می‌شد...؛

بخش‌هایی از چکامهٔ «ای وای مادرم»
اثر #شهریار :



...انصاف مي دهم كه پدر رادمرد بود
با آن همه درآمدِ سرشارش از حلال
روزي كه مُرد ، روزیِ يك سال خود نداشت
اما قطارهاي پر از زادِ آخرت
وز پی هنوز قافله‌های دعای خير

اين مادر از چنان پدری يادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگانِ خيل
او يك چراغ روشن ايل و قبيله بود
خاموش شد دريغ!


* * *
او مُرد و در كنار پدر زير خاك رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتي
يك ختم هم گرفته شد و پُر بدك نبود
بسيار تسليت كه به ما عرضه داشتند
لطف شما زياد
اما ندایِ قلب به گوشم هميشه گفت :
اين حرف‌ها برای تو مادر نمی‌شود

* * *
می‌آمديم و كله‌ی من گيج و منگ بود
انگار جيوه در دل من آب می‌كنند
پيچيده صحنه‌های زمين و زمان به هم
خاموش و خوفناك همه می‌گريختند
می‌گشت آسمان كه بكوبد به مغزِ من
دنيا به پيش چشم گنهكار من سياه
وز هر شكاف و رخنه‌ی ماشين غريو باد
يك ناله‌ی ضعيف هم از پی دوان دوان
مي‌آمد و به مغز من آهسته می‌خليد؛
«تنها شدی پسر»

* * *
باز آمدم به خانه چه حالي...! نگفتنی
ديدم نشسته مثل هميشه كنار حوض
پيراهن پليد مرا باز شسته بود
انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود:
بردی مرا به خاك سپردی و آمدی؟
تنها نمی‌گذارمت ای بينوا پسر
می‌خواستم به خنده درآيم ز اشتباه
اما خيال بود...

ای وای مادرم

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌باید اعدام شود...،
نه! بیگناه است


🔸این شالودۀ یکی از مهمترین فیلمهای سینمای جهان در بارۀ «قضاوت» است.
داستانی نوشته #رجینالد_رز که توسط #سیدنی_لومت با عنوان «دوازده مرد خشمگین» به تصویر کشیده شده است. اثری که با ظرافتی خاص، روش معمول قضاوتِ عامه را بازنمایی می‌کند؛ عجولانه، احساسی و تهی از «شک عاقلانه»!

فیلم، از انتهای جلسه دادرسیِ جوانی که متهم به قتل پدرش شده آغاز می‌شود، در حالیکه تمام شواهد بر علیه او به‌نظر می‌رسند و حال، تصمیم هیئت منصفه در اتاقی دربسته تعیین می‌کند که متهم بی‌گناه است یا بایستی به اعدام محکوم شود.

اعضاء هیئت منصفه که هرکدام قشری از اجتماع را نمایندگی می‌کنند و در حالیکه حتی برخی برای ترکِ جلسه عجله دارند (!) گناهکار بودن متهم را یک فرض مسلم می‌انگارند. اما در جریان رای گیریِ علنی، درحالیکه همگی آنها بر مجرم بودن جوان تأکید دارند، این «عضو شماره ۸» است که یک #شک_منطقی را مطرح می‌کند و اعتقاد دارد باید با دید بازتَری -از نو- به قضیه نگاه کرد.

او ضمن اینکه دلایل خود را توضیح می‌دهد، از سایرین می‌خواهد تا #اطمینان_جاهلانهٔ خود در باب مجرم‌انگاری جوان را به چالش گرفته و فرض قبلی خود را اثبات نمایند. این مخالفت باعث می‌شود کلیه جزئیات و مدارکی که در دادگاه ارائه شده دوباره مرور شود تا شاید همهٔ اعضاء یک‌رأی شوند، در حالی که معکوس شدن رأیِ یازده به یک، غیر ممکن بنظر می‌رسد.

فردِ مخالف (با بازی #هنری_فوندا) در فیلم تنها بعنوان «عضو شماره ۸» شناخته می‌شود. هیچ چیز دقیقی در مورد بیوگرافی Jury 8 مشخص نیست؛ مردی سفیدپوست و میانسال که کت و شلوار سفید پوشیده است. با توجه به ظاهرش می‌توان حدس زد که او نماینده طبقه متوسط باشد. علاوه بر این، استفاده او از حقایق و شیوه منطقی و مختصر ارائه اطلاعات، اشاره‌ دارد که او فردی تحصیلکرده است و البته بعدتر مشخص می‌شود که یک معمار است.
«شماره ۸» درمی‌یابد با مخالفتِ یازده مرد روبروست که نمی‌خواهند وقت خود را تلف کنند! و حتی در رویارویی با حقایق منطقی، تغییر نظر و عقیده برایشان دشوار است چرا که به لحاظ روانشناختی در فضای «سلطهٔ جمع بر فرد» قرار دارند.
بنابراین، او استفاده از رای مخفی را برای از بین بردن فشار، پیشنهاد می‌کند.

🔺 او در ادامه از دیگران می‌خواهد که همین کار (شک منطقی) را اساس قضاوت قرار دهند. یک بار دیگر وقایع روزهای دادرسی را مرور کنند و ببینند استدلال آنها علیه پسرک تا چه اندازه معقول و دقیق است.

🔻شخصیت هیئت منصفه شماره ۸ مظهر پشتکار، هوش و صبر است.
و از همه مهمتر؛ او از پشتوانهٔ «انصاف» برخوردار است. مشخصاً آنجا که می‌پرسد؛ اگر این حکم در مورد خودت بود چی؟ بازم همینجور بهش نگاه می‌کردی؟


#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————


🔹اثر به لحاظ فیلمسازی، در وجوه مختلفی مورد توجه قرار گرفت؛
👈شخصیت مثبت این فیلم (تصمیم‌گیرنده شماره ۸) در لیست پنجاه قهرمان برتر تاریخ سینما در بنیاد فیلم آمریکا (AFI)، در رتبه ۲۸ قرار دارد.

👈همچنین اینکه فیلمی به‌جز دقایق آغاز و پایان، وقایع‌اش تماماً در لوکیشنی محدود (اتاقی دربسته) بگذرد، چالش بسیار بزرگی‌ست از جنس آنچه هیچکاک می پسندید، اما تغییر مناسب و بجای قاب بندی های لومت، همچنین دیالوگهای ماندگار فیلم، سطح هیجان مخاطب را در تمام ۹۶ دقیقه بالا نگاه میدارد، تا آنجا که؛
👈این فیلم در بیشتر «مجموعه لیست‌های ۱۰۰ سال…» از جمله ۱۰۰ سال… ۱۰۰ فیلم و ۱۰۰ سال… ۱۰۰ هیجان؛ در اولی به عنوان هشتاد و هفتمین فیلم برتر تاریخ سینمای جهان و در دومی به عنوان هشتاد و هشتمین فیلم هیجان‌انگیز برتر شناخته شده‌است.



#شک_منطقی
#اصل_برائت

@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

شاهنامه داستان ملتی است که....

زادروز بزرگمرد درام نویسی و اسطوره شناسی ایران گرامی باد 🌹

#بهرام_بیضایی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

بزرگان سینمای ایران در یک قاب

داریوش مهرجویی🌼، بهرام بیضایی🌼، مسعود کیمیایی🌼، ناصر تقوایی🌼 و علی حاتمی🌼

گیرم گه فلک همدل و همراز آید
ناسازیِ دهر بر سر ساز آید

یاران موافق از کجا جمع شوند؟
وین عمر گذشته از کجا باز آید؟
@honaraeen 🍂🍃———

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

عُمرِ من از غم شد طی...

🎼❣️عاشقانه‌ای برای تمام فصول (۲)

متن مروری بر پیش‌درآمد اصفهان، اثر جاودانۀ #مرتضی_نی‌داوود (خالق «مرغ سحر») و سرودۀ #پژمان_بختیاری در پُست قبلی
👈 اینجا

🔺 شرح فایل های پیوست پُست قبلی:
👈 اجراهای تصویری یکی از یکی زیباتر به ترتیب؛

▪️ارکستر ملی، تنظیم و رهبری نادر مشایخی
▪️روایت تار صهبا مطلبی
▪️بیکلام ارکسترال، تنظیم فرید فرجاد
▪️شهلا سرشار ۱
▪️شهلا سرشار ۲
▪️شهلا سرشار ۳
▪️سارا حمیدی ۱
▪️سارا حمیدی ۲

🔻 روایت‌های صوتی، پیوست شده در این پُست:

👈 یکی از یکی زیباتر و نامکرر، به ترتیب؛

▪️تنظیم کیوان ساکت برای تار و ارکستر
▪️تنظیم مرتضی حنانه، هزاردستان
▪️قمرالملوک وزیری با تار مرتضی نی‌داوود
▪️شهلا سرشار
▪️تارا تیبا

@honaraeen 🍂🍃———

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

آشنای جهانی بود
ولی به جبر زمانه
غریبانه روی در نقاب خاک کشید
@honaraeen 🍂🍃———
«مرغ بی سحر»

یادوارۀ استاد #محمدرضا_شجریان
با صدای #امید_نصری

یکم مهرماه زادروز #خسرو_آواز

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

...که به کام است این دیار


#گروه_پالت
«با من خیال کن»
Dream Away With Me

خوانندهٔ گروه پالت #امید_نعمتی است. پالت آثار خود را با مشارکت اعضای خود با شش سلیقهٔ متفاوت می‌آفریند که این باعث تنوع آن می‌گردد. ترانه‌های آثار پالت یا اشعار کلاسیک هستند یا امید نعمتی آنان را نوشته‌است.


@honaraeen 🍂🍃——————

💟 متن ترانه:

با من خیال کن که نشستی کنار من
تو قصه گفته‌ای، من قصه خوانده‌ام

با من خیال کن شب از سر گذشت و رفت
بیدار مانده‌ای بیدار مانده‌ام

♫🍂🍃♫
در انزوای کوچه یکی ساز می‌زند
با من خیال کن که به آواز رفته‌ای

با من خیال کن که به پل های اصفهان
با من خیال کن که به شیراز رفته‌ای

با من خیال کن که به گیلان خانه‌ات
سبز و کبود و سرخ جنگل دمیده است

در کوچه های سرد و پریشان این دیار
دستی به دست یار امشب رسیده است

♫🍂🍃♫
با من خیال کن که همه عاشقان شهر
«دستی به جام باده و دستی به زلف یار»

تا صبح سر خوش از آواز کولیان
با من خیال کن که به کام است این دیار

با من خیال کن که به اعجاز شاعران
شب ها به سر رسید طوفان نشست و رفت

در کوچه های شهر صدای نازی سر بهار
با من خیال کن زمستان شکست و رفت

@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌راهِ گوشِ عاشقان از لحنِ دلکش می‌زند...

🔹صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح استادان آواز، «صدای سینه‌ای» (به انگلیسی: Chest Voice) بود. گل صدای دلکش در محدودهٔ آلتو بود؛ ولی وی با مهارت می‌توانست فاصله‌های صوتی تنور، سوپرانو و متزو سوپرانو را هم بخواند.

#امیر_رستاق/ #بی‌بی‌سی_فارسی
@honaraeen 🍂🍃

🔸سبک آوازی متمایز دلکش و رسایی و دامنه‌ی صدای آلتو او، به سرعت موجب تحسین هنری و همچنین محبوبیت او شد. دلکش به دلیل تسلط، درک شهودی، تفسیر تخیلی و فرافکنی احساسی رپرتوار آواز سنتی موسیقی ایرانی و گوشه‌هاشناخته شده بود. او همچنین به دلیل سرزندگی و تطبیق دادن نوآوری‌های آوازی با اجرای پرشور آهنگ‌های عاشقانه مورد تحسین واقع می‌شد. او در خواندن ترانه‌ها به زبان مازندرانی هم تبحر داشت و سبک مختص به خود را در این موسیقی داشت.

#دانشنامه_ایرانیکا

@honaraeen 🍂🍃
راهِ گوشِ عاشقان از لحنِ دلکش می‌زند
صید چشمِ ناظران از رویِ زیبا می‌کند

نغمهٔ شیرینِ او گویی غذایِ روح ماست
کز لطافت در دل و مغز و جگر جا می‌کند

حلق داودست گویی در گلویش تعبیه
زان مزامیرش اثر در سنگ خارا می‌کند

#قاآنی

@honaraeen ————

👈 فایل پیوست:
سکانسی از فیلم «فردا روشن است»
با بازی و خوانندگی #دلکش و در کنار #فردین
[کیفیت بازسازی و رنگی شده]

دلکش در ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ درگذشت

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

ای آسمون کبود، مگه من چه بد کردم؟
که دلم ز دام بلا، نشود رها یک دَم...


این سرآغازِ اثری عامه‌پسند و درعین حال قابل‌ستایش از خواننده‌ای نه‌چندان پرآوازه است که ترکیب موسیقی و شعر آن در کنار اجرای محزون #ایرج_مهدیان بسرعت مخاطب را درگیر روایتِ صادقانۀ موجود در آهنگ می‌کند.

#کریم_فکور* که خود آهنگساز و شاعر اثر است، بخوبی از عهدۀ فضاسازی غروبی دلگیر برآمده؛
شعر، زبانِ حال فردی خسته از بدعهدی روزگار است که از ناروایی دَهر و غمناکی خود شِکوه می‌کند و کمی بعدتر معلوم میشود که دست‌کم هنوز آرزوی دیدار و بوسۀ معشوق را دارد...

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————
🔸 پی‌نوشت:
*کریم فکور یکی از ترانه‌سرایان معاصر ایران و فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران در رشته حقوق با درجه لیسانس بود. وی بیش از ۷۰۰ ترانه برای خواننده‌های معروف آن دوران در رادیو ایران سرود و شعر #غوغای_ستارگان هم از اوست. همچنین وی در کار آهنگسازی و نویسندگی دست داشت که در این زمینه هم آثاری از وی به جای مانده‌است و ترجمه اشعار برخی فیلم‌های موزیکال از جمله #اشک‌ها_و_لبخندها نیز توسط وی صورت گرفته‌است.

@honaraeen 🍂🍃
🔹پیوست:
اجرای اصلی و #گروه_رستاک

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌شاه لیر؛ نمایه‌ای از سندرم تملق‌طلبی

🎭 #شاه_لیر ژرفترین کاوش #شکسپیر در باره‌ی سرشت ویرانگر قدرت و توازی و تکوین آن با «تملق‌طلبی» است.
بسیاری این سوگنمایش را دردناک‌ترین تراژدی او، و درعین حال بهترین اثرش دانسته‌اند.

🔰 شاه لیر سه دختر دارد به‌نام‌های گونریل، ریگان و کوردلیا. همانند اسطورۀ فریدون که پسران بزرگش سلم و تور بد هستند و ایرج پسر کوچک او نیک‌نهاد است، دو دختر بزرگ شاه لیر؛ گونریل و ریگان، بد هستند و کوردلیا دختر کوچک لیر نیک‌نهاد می‌باشد. شکسپیر در شاه لیر درون لیر را می‌کاود و او را بعنوان یک شاه نیک و آرمانی ولی نادان به ما معرفی می‌کند. لیر در این قطعه عظیم شکسپیر بصورت دلقکی نادان خودنمایی می‌کند و جالب اینجاست که دلقک در این نمایشنامه بیشتر از شاه واقع بینی دارد.

⚜️ نادانی لیر در همان آغاز نمایشنامه آشکار می‌گردد. او می‌خواهد در زمان زندگی خویش سرزمین زیر فرمانروایی خود را میان سه دخترش تقسیم کند. با اینکه لیر زمانی طولانی در مسند پادشاهی حکومت کرده است- اما زیر و بم گوهر قدرت را نمی‌شناسد. برای مثال او بعنوان یک شاه نمی‌داند که «قدرت، میل به گسترش دارد و سیری ناپذیر نیز می‌باشد» و به‌نظر می‌رسد که بیشتر در دام فریبِ تملق دختران بزرگترش می‌افتد و از صداقت و واقع بینی دختر کوچک بیزار می‌گردد.

🤡 در بخش نخستِ نمایش، دلقک نقش مهمی بازی می‌کند. البته دلقک کمتر بصورت یک شخصیت، و بیشتر بصورت یک نمونه -تیپ- پرداخت شده است ولی او در واقع ندای درونی شاه لیر را با صدای بلند بیان می‌کند و این صدای خود شکسپیر نیز هست. لیر می‌خواهد از واقعیتهایی که دلقک به او می‌گوید، چشم بپوشد ولی نمی‌تواند.

🧩 شکسپیر بسرعت مقدمه درام را اجرا می‌کند؛ لیر سرزمین خود را میان سه دختر خویش تقسیم کرده و تنها نام و -حق افتخاری- پادشاهی را برای خویش نگاه می‌دارد. در همین جا نادانی او آشکار می‌گردد؛ قدرت هیچ «حق افتخاری» را به‌رسمیت نمی‌شناسد.

👸🏻نادانی لیر آنجا به اوج می‌رسد که از دخترانش می‌خواهد بگویند او را تا چه اندازه دوست می‌دارند. چاپلوسی دو دختر بزرگ گونریل و ریگان، لیر را فریب می‌دهد و آزادگی کوردلیا که صادقانه سخن می‌گوید -اما چون از چاپلوسی بیزار است- لیر را خشمگین می‌کند. لیر کوردلیا را از ارث محروم می‌کند و...

👈 نهایتاً جملۀ خشمگینانه یکی از شخصیتها (گلوستر) درونمایۀ اثر را آشکار میسازد؛
«دسیسه و نیرنگ، سنگدلی و خیانت و سایر ناآرامی‌های ویرانگر، ما را بی‌وقفه تا دم گور همراهی می‌کنند.»

@honaraeen 🍂🍃

🔺پیوست:
تریلر تله‌فیلم شاه لیر (King Lear) محصول ۲۰۱۸ #بی‌بی‌سی با بازی #آنتونی_هاپکینز
اقتباسی تحسین شده از نمایشنامه شکسپیر

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

در غروبی دل‌فسرده، پر ملال
خسته از بیگانگی، با خود به جنگ

از هجوم خاطراتِ بی‌قرار
آمده از ناامیدی‌ها به تنگ

چشم در نیلی‌سپهرِ آسمان
ناید آیا معجزه چونان خدنگ؟

یا زند «او» با تلنگر که منم
می‌کُنم تقدیر را بهرِ تو رنگ

ناگهان طُُرفه‌طنینِ یک صدا
رنگ و نایی کهکشانی‌آهنگ

بس لطیف همچو اساطیرِ بهشت
بس اثیری، پر لطافت، فرهنگ

می‌دمد نوری به تاریکیهای من
می‌کُند همچون تولد، این درنگ

آری آری این صدا؛ آوازِ روح
می‌کُند آزادم از هر نام و ننگ

می‌کِشاند تا به اوج‌ام، تا فلک
می‌زند آن جامِ اندوهم به سنگ

#محمود_معتضدیان_م_لاله

@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌انتشار آهنگ آی آدمها پیش فروش آلبوم نیما یوشیج با صدای استاد #شهرام_ناظری و موسیقی #ارشک_رفیعی آغاز شد.‌‌

@arashk.rafiee
@koronmusic
@shahramnazerii
@shahram.nazeri.fans

این آلبوم در دوازده قطعه با هزینه‌ی شخصی و بدون حمایت هیچ مرکز دولتی یا خصوصی تولید و بر روی معروفترین اشعار نیما یوشیج تمرکز دارد و در دو شکل نسخه‌ی فیزیکی (به تعداد محدود) در بسته‌بندی نفیس همراه با امضای استاد شهرام ناظری به نام خریدار و همچنین نسخه ی الکترونیکی قابل پیش خرید می‌باشد. زمان انتشار این آلبوم پنجم اردیبهشت هزار و چهارصد و سه تعیین شده و ارسال نسخه های فیزیکی بوسیله‌ی پست انجام خواهد گرفت.
علاقه‌مندان می‌توانند با ارسال نام آلبوم به سامانه پیامکی زیر اطلاعات مربوط به پیش خرید آلبوم #نیما_یوشیج را دریافت کنند:

500040751080

و یا با شماره‌های بخش انتشار در تماس باشند:

09013879735
02176246233‌

اکنون که با تلاش زیاد شرایطی برای علاقه‌مندان فراهم شده تا بتوانند بسادگی و با صرف هزینه‌ی اندک به اثر هنرمند محبوبشان دسترسی داشته باشند با خرید قانونی این آلبوم امکان تولید و انتشار آثار مستقل را برای هنرمندان خود فراهم کنید.‌

با تشکر ویژه از نوازندگان هنرمند:
@saeed.hemmatian
@farzad_jafari @mahmoodarabany@hamidrezaafarideh @amin.ataeii@navidshabanzadeh @hejazi.dariush @eliviola.adeli @kourosh.keshavarzz @ghazalehshirazicello parto_fattahi @anahitaettehad

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

آن مطربِ ظریف که رفت از میانِ ما...

همسرش در را باز کرد. و به درون که رفتم، خودش به خوشآمدگویی آمد. با چشمانی سخنگو و نافذ که حین گفتگو، مجذوب‌کننده بود. استودیوی خانگی‌ در زیرزمین منزلش بود. پیش‌از آنکه بخواهم هدف اصلی (دعوت به برنامه تلویزیونی) را دنبال کنم، دوست داشتم از شیفتگی‌ام به آثارش بگویم. حالا سال ۸۲ بود و از آن ناله‌های جادوییِ نِی در آلبوم «دستان» پانزده سالی می‌گذشت. نواهایی که که تا امروز، حساب گوش‌دادنِ مکررشان از دستم در رفته...، و از اثر بی‌کلام جدیدش حرف زدیم؛ «پاییز نیزار» که به آهنگسازی خودش و همراهی پیانوی کامبیز میرزایی منتشر شده بود.

#جمشید_عندلیبی پنجشنبۀ بعدی در برنامه #پنجره_شبانه حضور پیدا کرد؛ با چیره‌دستی به تکنوازیِ بخشی از قطعهٔ #نی‌نوا پرداخت و...

▪️ چنانچه #سعدی فرمود؛
نه آن دریغ که هرگز به در رود از دل
نه آن حدیث که هرگز برون شود از یاد


#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————


🔺 پیوست ها:

1️⃣ بخشی از حضور در پنجرۀ شبانه شبکه سه
2️⃣ قطعۀ «سفر رفته» از آلبوم #پاییز_نیزار
3️⃣ جواب آواز #محمدرضا_شجریان در آلبوم #دستان
🥀🕯

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

🎻 حنجره‌یی به مثابه یک ساز

[پُست سوم در یادبود #بنان]

بی شک بنان مهارتهای آموخته از #وزیری و ادراک خود از نوازندگی (تار) را بخوبی با طبع موزون و لطیف خود آمیخته بود، اما درهم‌تنیدگی بنان با #خالقی، عملاً از او یک «ساز» با توانایی‌های منحصربه‌فرد ساخت که در برخی آثار (خصوصاً مشترک با خالقی) این ویژگی‌ها حیرت‌آورند...

1️⃣ پیش از خوشه‌چین کامل، ابتدا تراک اول را بشنوید که تنها بخشی از آهنگ است. آنجا که یک #گلیساندو بلند و کشیده را روی کلمۀ «سامان» اجرا می‌کند*.

2️⃣ مِی ناب اثری بوده که بنان برای اجرایی مشابه اصل، جایزه گذاشته بود**.
دربارۀ آهنگسازی این قطعه در جای خود می‌توان یک کتاب نوشت. پیش از اثر کامل، تراک 3 را بشنوید. صدای او در پاسخ به ارکستر تبدیل به یک ساز بادی میشود! سپس در تراک 4 ببینید که با چه شکوه شاهواری در همآوردی ارکستر، قطعه را به پایان می‌برد!

3️⃣ در شب جوانی بخشی که با مضمون «ای خاک پایت...» در تراک 6 آمده را بدون توضیحی بشنوید و سپس اثر کامل را...

@honaraeen 🍂🍃
🔻پی‌نوشت‌ها

*گفتنی که سالار عقیلی در بازخوانی اثر، از اجرای این تکنیک صرف‌نظر کرده.

** که البته هیچگاه کسی برنده نشد!

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

«آااااه...» و بنان

🎵 در یادبود درگذشت #بنان (۸ اسفند) چند پُست آتی را به او، چهرۀ درخشان موسیقی ایران اختصاص می‌دهیم و به ابعاد حرفه‌ای و میراث ماندگار این بزرگمرد خواهیم پرداخت.

👈 پیش‌تر با عنوان «و اما حکایت آن "آاااه..."» اشارۀ کوتاهی به علاقمندی آهنگسازان دوران طلایی موسیقی ملی به درج این واژۀ کوتاه به شکل مُصوَّتی کشیده در نقاط کلیدی تصنیف‌ها داشتیم (اینجا)

اما اکنون و مشخصاً با نگاهی به سه اثر، روشن‌تر خواهد شد که چرا تا این اندازه در تنظیم و تصنیف آثار بنان، این آوا گنجانده شده است. به‌راستی گویی حنجرۀ او شکلی متعالی از «آاااه» را ارائه می‌داد.

1️⃣ در تصنیف شب
که مضمونی عجیب دارد؛ اندوهی عاشقانه که اینک رنگ فلسفی به خود گرفته است.

در این سیه دریا، محیط توفان زا
غریق خسته را مانَد، ستارۀ زیبا
به دامان فلک‌ کیوان
گهی پیدا گهی پنهان
آاااااااااه آااااه، آاااااه.......
چه دل‌ آرا، چه فریبا...

2️⃣ در تصنیف به خاطر تو
دقیقۀ 2:40
آاااه را به شکل تحریری دل انگیز ادا می‌کند

3️⃣ و بلاخره در «خریدار تو» با شعر سعدی و آهنگ وزیری
که به طرزی بدیع در ابتدا و انتهای ابیات، این آاااه اضافه شده است.

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

سرود جدایی حافظ

عموماً از آنچه سعدی در باب فراق سروده دست‌کم یکی دو غزل را در خاطر داریم؛
«بار فراق دوستان...»
«بگذارتا بگریم...»
و یا «می‌روم وز سر حسرت»
که تقریباً در تمامی آنها، شاعر به سفر تن در داده است.
همچنین مضامین آنها غالباً تک‌پرده‌ای و توصیف همان روز جدایی هستند. سرشار از تعابیر نازک‌خیالانه، بدیع و شورانگیز...

اما در تابلوی حافظ، با چند اپیزود مجزا که هریک لایه‌های زمانی و مکانی مجزا دارند روبروییم؛
در ابتدا شعر با یک سوال اساسی در باب چیستی «دولت» شروع میشود و از آنجا که -بنابه فرض- خواننده می‌داند که «دولت یعنی گستره‌ای از بهرمندی، خشنودی، سرشاری و بالندگی...»، شاعر در پاسخ خود، آن را با یک عبارت موجز مترادف می‌سازد؛
«دیدارِ یار دیدن»!
و این ضربه بر «دانستگیِ» خواننده را در مصرع دوم کامل میکند؛
در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن
و از اینجا به بعد، پاره هایی از فضا-زمان که هریک تصویری از فقدانِ آن دولت را به ظریف‌ترین شکل ممکن بازنمایی می‌کند...

...و گویی تنها در پایان است که به توصیف دقیق آن لحظهٔ تلخ بازمی‌گردد و با تعبیر عجیب، پُرمغز و برساختۀ دوراهه‌منزل، این سمفونی فراق را به پایان می‌برد.

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌من و تو چله‌نشینِ این شبِ پر اندوهیم...

« تمام بغض قناری‌ها»؛
شعر و آهنگی هنوز گرم و تازه...، مثل خون!


از اجرای اول این ترانه قریب سی سال گذشته است. سوای دکلمۀ ابتدای اثر که بارها دهان به دهان گشته و به اشکال مختلف بازنشر یافته، حقیقتاً؛ ترانه، آهنگ، تنظیم و اجرای خواننده، در مجموع آن را به اثری ماندگار و بی‌زمان مُبدل ساخته است.

دو بیت ابتدا که با چند آوای کشیده توسط خواننده و پاسخ‌های آرام و همدلانۀ کنندۀ ارکستر ادا می‌شوند، دریچه ای به سوی روایتی پُر درد می‌گشاید؛ روایتی که گویی در فضایی تیره و یغما زده از زبان بازمانده‌ای سوگوار بیان میشود که بر جنازۀ عزیزی، به درد و آه با او سخن می‌گوید.

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

» شاعر : اکبر آزاد
(متن دکلمهٔ اول ترانه: شهریار دادور)
» آهنگ ساز : بابک بیات
» تنظیم : آرمن آهارونیان
» خواننده : داریوش
» آلبوم : بچه‌های ایران

@honaraeen 🍂🍃
تمام بغض قناری‌ها صدات رو ترسونده
اجاق کینۀ پاییزی گلهات رو سوزونده
تو اون ستاره خاموشی که خواب تو رو برده
پیام سرخ شقایق‌ها تو قلبِ تو مرده
چشات مثل شب بارونی
دلت پراز غم پنهونی
مثل پرندۀ زندونی
بخون به نالۀ دل

مثالِ تیغِ گلِ زردم
یه شعر خستۀ پُر دردم
ببین که قایق امیدم
نشسته بی تو به گِـل

غم غریبِ کدوم غروبی
که عطر پاییز گرفته بوی تنت
نگات به سوی کدوم ستاره‌ست
که قلب پاره‌ست به زیر پیرهنت
من و تو چله‌نشین این شب پر اندوهیم
من و تو سایۀ غمگین غروب رو کوهیم

چرا به سفرهٔ ما دیگر نشانی از نان نیست
به خاک غمزدۀ شهرم نَمی ز باران نیست
@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

وزارتِ «حقیقت»، «برادر بزرگ» یا «ناظر کبیر» و «خوارشماری عشق»...،
مشکل حکایتی‌ست که تقریر می‌کنند!

📖🎬 «هزار و نهصد و هشتاد و چهار» (انگلیسی: Nineteen Eighty-Four) یک فیلم در سبک علمی–تخیلی و تریلر سیاسی به کارگردانی #مایکل_ردفورد است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد که بر اساس رمان 1984 نوشته #جورج_اورول ساخته شده است.

🤫 عیبِ جوان و سرزنشِ پیر می‌کنند!
جورج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعۀ تصویر شده، گناهکاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصی افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانه‌ها از شهروندان جاسوسی می‌کنند و شهروندان مجبورند همیشه با چهره‌ای سرشار از خوش‌بینی و لبخند به این صفحات نمایش نگاه کنند، تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشان‌دهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود، چرا که در غیر این‌صورت مورد غضب حکمرانان قرار می‌گیرند.
@honaraeen 🍂🍃———
🧐 نگاهی سریع به داستان
وینستون اسمیت (به انگلیسی: Winston Smith)، شخصیتِ اولِ داستان، در کشور اقیانوسیه (اوشیانا) و در جامعه‌ای زندگی می‌کند که به سه طبقهٔ مجزا تقسیم شده‌است: طبقه کارگر، اعضای عادی حزب و اعضای رده‌بالای حزب. او عضو عادی حزب است.

روزی در اقدامی قانون‌شکنانه، دفترچه‌ای قدیمی می‌خرد و در آن شروع به نوشتنِ اندیشه‌های خود می‌کند.

در تمام نقاطی که اعضای «حزب» زندگی می‌کنند، دستگاه‌هایی به نام «تله‌اسکرین» نوعی صفحه نمایش که حکمرانان در آن زمان با استفاده از آن جاسوسی می‌کردند.(صفحه نمایشی که مردم باید با لبخند جلوی این می‌نشستند) وجود دارد.این دستگاه که توسط وزارت حقیقت اداره می‌شود، مانند دوربین تمام اعمال افراد را تحت نظر دارد.

وینستون خارج از دیدرسِ تله‌اسکرین شروع به نوشتن می‌کند و چندین بار جملهٔ مرگ بر برادر بزرگ را بر روی کاغذ می‌نویسد.

😍 گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
در ادامهٔ داستان وینستُن، اسمیت با جولیا، دختر مو سیاهی از اعضای حزب آشنا می‌شود. وینستون در ابتدا فکر می‌کند که این دختر که عضو انجمنِ جوانانِ ضدسکس است، جاسوس بوده و او را زیرنظر دارد، اما روزی دختر کاغذی را به وینستون می‌رساند که در آن نوشته شده: دوستت دارم.

با وجود اینکه بر اساس قوانین حزب، روابط جنسی و عشق‌وعاشقی ممنوع بوده و سرکوب می‌شود، این دو مخفیانه به خارج از شهر می‌روند و پس از آشنایی در می‌یابند که هر دو عقایدِ مشترکی مبنی بر اینکه حزب واقعیات را جعل می‌کند و گذشته را نیز به‌طور مداوم از طریق دستکاری در اسناد به دلخواه خود تغییر می‌دهد، دارند. آن دو رابطه جنسی نیز با هم برقرار می‌کنند و به رغم اعتقاد به بی‌نتیجه بودنِ مبارزه -دستِ کم برای زمان حال- تصمیم به مقابله با حزب می‌گیرند...

@honaraeen 🍂🍃———

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

در ستایشِ حافظ

خاموشیَت مباد ، که فریادِ میهنی!

مستی و هوشیاری و راهی و رهزنی
ابری و آفتابی و تاریکْ‌روشنی

هرکس درونِ شعر تو جویایِ خویش و تو
آیینه‌دارِ خاطرِ هر مرد و هر زنی

در پایتختِ سلسلهٔ شب، که شهرِ ماست
همواره روح را به سوی روز، روزنی

نشناخت کس تو را و شگفتا که قرن‌هاست
حاضر میانِ انجمن و کوی و برزنی

این سان که در سرودِ تو خون و طراوت است
صد بیشه‌ْ ارغوانی و صد باغْ سوسنی

ای هرگز و همیشه و نزدیک و دیر و دور!
در هر کجا و هیچ کجا، در چه مأمنی؟

در مسجدی و گوشهٔ میخانه‌ات پناه
آلودهٔ شرابی و پاکیزه دامنی.

هر مصرعت عصارهٔ اعصار و ای شگفت!
کاینده را به آینگی صبحِ روشنی

نَشگِفت اگر که سلسلهٔ عاشقانِ دهر
امروز خامُش‌اند و تو گرمِ سرودنی

آفاق از چراغِ صدای تو روشن است
خاموشیَت مباد که فریادِ میهنی!

محمدرضا شفیعی کدکنی
از دفترِ مرثیه‌های سرو کاشمر، سخن، تهران: ۱۳۸۹
___

▪️با اطمینان می‌توان گفت که هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد.
فردوسی بیش‌و‌کم نظایری در جهان دارد و سعدی نیز. حتی جلال‌الدین مولوی هم. ولی حافظِ ما در فرهنگ بشری بی‌مانند است؛ شاعری که شعرِ فارسیِ او را زاهدان و عارفان در قنوت نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دوره‌ای شعر او را آینهٔ اندیشه‌های خود بدانند و از نظر «پیر خطا‌پوش» حافظ که بر قلمِ صنع چنان اعتراض خطرناکی کرده است شادمان باشند و در زندگیِ روزانه، مردمِ ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سرِ سفرهٔ عقد و هفت‌سین سالِ نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند،
چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصربه‌فرد است و همانند ندارد.

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
این کیمیای هستی، جلد دوم، صص ۱۹–۱
۲۰ مهرماه و بزرگداشت فریاد میهن؛ حافظ شیرازی

#حافظ

@honaraeen 🍂🍃———

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آوازِ رود...؟
#محمدرضا_شجریان

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

عُمرِ من از غم شد طی...

🎼❣️عاشقانه‌ای برای تمام فصول (۱)

🔹«شاه من، ماه من» محصول برداشت عمیقِ #پژمان_بختیاری از «پیش‌درآمد اصفهان»، اثر جاودانۀ #مرتضی_نی‌داوود (خالق «مرغ سحر») است. ترانه‌ای که عمری به بلندای یک قرن دارد و از زمان زایش، با عطشی سیری‌ناپذیر، سینه به سینه، سرپنجه به سرپنجه و دهان به دهان، نواخته و خوانده شده است.

🎵 عمده اثرگذاری این آوای دلفریب، در وهلۀ اول به چیدمانِ مُرصع‌گونه و سرشار از ظرافتِ نی‌داوود بزرگ از گوشه‌های #بیات_اصفهان بازمی‌گردد و دیگر؛ از طبعِ دقیق و کلماتِ سخت عاشقانۀ پژمان برمی‌خیزد.

🎶 اثر، ابتدا توسط بانوی آواز ایران #قمرالملوک_وزیری که خود، آموختۀ مکتب نی‌داوود بود، اجرا گردید و بعد به شکلی بی‌وقفه در مضراب و حنجرۀ نوازندگان و خوانندگان نسلهای بعد بازآفرینی شد.

🔸«پیش‌درآمد اصفهان» در اواخرکتاب دوم دستور تار و سه تار هنرستان موسیقی که توسط #روح‌اله_خالقی تنظیم شده بود، بعنوان مَشقی مهم و اساسی درج گردید و البته به مرور برای دیگر سازها نیز نت‌نویسی شد.


#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

🔺 شرح فایل های تصویری پیوست، در پُست بعدی و همراه با نُسخِ صوتی 👈 اینجا

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

...گیاهی از آن خون بِرُست

گلِ لالۀ واژگون در حوالی لرستان و برخی دیگر از مناطق ایران مانند پاوه به نام گل اشک سیاوش نامیده می‌شود. به روایت #فردوسی، این گل در آن زمان که گلوی #سیاوش پاک‌نهاد با تیغ تیز #گروی‌زره کینه توز و دسیسه گر، بریده می‌شد، گواه آن رخداد بود.

پس لاله در اندوهِ آنچه دیده بود اشکی افشانده و سر را برای همیشه فرو می‌افکند. این است که نام لالۀ اندوهگین، لالۀ واژگون، لالۀ نگونسار و یا اشک خون سیاووش را گرفته است.

چو سرو سیاوش نگون‌سار دید
سراپردۀ دشت، خون‌سار دید

بیفکند سر را ز اَندُه نگون
بشد زان سپس لالۀ واژِگون

و با تمام وسواس و سفارشی که برای نریختن خون بر زمین -و پرهیز از عواقب آن- شده بود، گروی‌زره به طرز احمقانه‌ای طشت را برمی‌گرداند و تماس خون با زمین، سبب روئیدن گیاه #پرسیاوشان و بسیاری اتفاقات بعدی و نگون‌بختی ستمگران میشود.

بیفکند پیل ژیان را به خاک
نه شرم آمدش زان سپهبد نه باک

یکی طشت بنهاد زرین برش
به خنجر جدا کرد از تن سرش

کجا آنکه فرموده بد طشت خون
گروی زره برد و کردش نگون

به ساعت گیاهی از آن خون برُست
جز ایزد که داند که آن چون برُست

@honaraeen 🍂🍃——————

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌🌆 “وقتی در تاریکی گم شدی به دنبال نور بگرد…” (شعارِ گروهِ Fireflies)

👈 نگاهی کوتاه [و بدون افشاء (اسپویل)] به سریال "The Last of Us"

🏜 روایت تلویزیونی «#آخرینمان» محصول HBO که اقتباسی بسیار موفق از یک بازی کامپیوتری به همین نام است، از سال 2003 و زامبی شدن انسانها توسط نوعی قارچ، آغاز و در بستری «پسا-آخرالزمانی» تا امروز ادامه می‌یابد.
▪️تم اصلی اما، درباره مردی به نام جوئل و دختری نوجوان به اسم الی است.
این دو نفر بدون آشنایی قبلی و صرفاً در قالب نوعی قراردادِ قاچاق، با یکدیگر همسفر شده و باید مسیری طولانی و پر از خطر را در میان شهرهای آمریکا بگذرانند تا به ایالت ماساچوست برسند.

🔷 سریال از منظر شخصیت پردازی و روابط میان کارکترها بسیار موفق و چشمگیر است و این تنها یکی از نکاتی‌ست که بر ابعاد انسانی و لایه های فلسفی اثر افزوده است.

🔸 جوئل (با بازی پدرو پاسکال) دارای شخصیتی به ظاهر آرام و منطقی است، اما او در گذشته تراژدی‌هایی تلخ را تجربه کرده که سبب می‌شود در مواقع خطر خود را کاملا با شرایط وفق داده و به شخصیتی تبدیل شود که از آسیب رساندن به بقیه هیچگونه ابایی نداشته باشد.

🔹الی (بلا رمزی) یک دختر نوجوان است که در این دنیای آخرالزمانی متولد شده و دنیای قبل از این آشفتگی، برایش بسیار شگفت انگیز و جالب است. با اینکه الی سن چندانی ندارد، اما نتوانسته از شرایط این دنیای آخرالزمانی در امان بماند و البته او نیز تراژدی‌های فراوانی را از سر گذرانده است.



📺 تا اینجا که تنها یک فصل از سریال (در ۹ قسمت) ارائه شده، تهیه کننده و نویسندۀ اصلی کار، یعنی کریگ مازن که پیش‌تر تجربۀ درخشان #چرنوبیل را در کارنامه دارد ، اولین اپیزود را خود کارگردانی کرده است. قسمت دوم را کارگردان اصلی بازی، یعنی نیل دراکمن ساخته است. جرمی وب، پیتر هور، لیزا جانسون و علی عباسی (کارگردان «عنکبوت مقدس») هم قسمت‌های مختلف را کارگردانی کرده‌اند.

🔺 این سریال امتیاز عالی 9 از 10 را در IMDB کسب کرده و البته هنوز موفق به شکستن رکورد (9.5 از 10) Breaking Bad نشده است.

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

فایل پیوست:
تریلر سریال

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌گلستان از نگاه بیضایی
روشنفکران چپ، و روشنفکران دورۀ بیداری

✍️ مهدی تدینی

امروز [یکم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی] ابراهیم گلستان، نویسنده و کارگردان ایرانی، در صدویک‌ سالگی چشم از جهان فروبست. روانش شاد.

هستند اهل‌نظری که سوادشان می‌رسد و بسی صاحب‌نظرتر از صاحب این قلم‌اند و زوایای زندگی و کارنامۀ او را بررسی می‌کنند. من از زاویۀ دید خودم ــ زاویۀ ایدئولوژی‌پژوهی ــ نگاهی به او می‌اندازم و البته این را هم به کسی می‌سپرم که از نوادر روزگار ما بود: بهرام بیضایی.

دعوت می‌کنم این دو سه دقیقه از کلامِ بیضایی، این بزرگمرد هنر ایران را بشنوید (ویدئوی پیوست)؛ دو بار، سه بار، چهار بار بشنوید. البته این گزیده و بریده‌ای از یک سخنرانی بلندتر به بهانۀ تجلیل از شاهرخ مِسکوب است، اما بیضایی در اینجا نقدی عمیق و دقیق بر روشنفکری چپ ارائه می‌دهد و چند باری از ابراهیم گلستان هم نام می‌برد. 

گه‌گاه در این صفحه روشنفکری ایرانی را نقد کرده‌ام. در آن تقسیم‌بندی مطلوب من، «چپ» خواندن روشنفکران رویکرد دقیقی نیست. از نظر من، مخرج مشترک روشنفکری ایرانی چپ بودن نیست، بلکه «ضدلیبرال» بودن است. سنت روشنفکری ایران ماهیتاً ضدلیبرال است و این لیبرالیسم‌ستیزی هم سویۀ چپ دارد و هم راست.

اما در اینجا بهرام بیضایی تقسیم‌بندی دیگری ارائه می‌دهد: «روشنفکران دورۀ بیداری» و «روشنفکران چپ». گروه اول کسانی‌اند که کوشیدند مفاخر این سرزمین را پیدا و زنده کنند ــ از جمله و به ویژه فردوسی و شاهنامه‌اش. 

بیضایی با معیار قرار دادن شاهنامه، شرح می‌دهد روشنفکران چپ چگونه عناصر ملیت و هویتِ ایرانی را خوار می‌شمردند. در واقع، چون امور ملی و فرهنگی ایرانی از سوی حاکمیت مطرح شده بود، روشنفکری چپ آنها را خوار می‌شمرد. بیضایی مثال‌هایی از گلستان و شاملو و آل‌احمد می‌آورد. این خطای بزرگ روشنفکری چپ بود که از سر ستیز با حاکمیّت با «ایرانیت» هم ره ستیز جست. چون حاکمیت برای اعتبار دادن به خود به امور ملی رجوع می‌کرد، اینان چشم‌بسته و کورکورانه و از لج حاکم، به عناصر ملی می‌تاختند. این آن آفت ایدئولوژی‌زدگی و سیاست‌زدگی است.

اگر هم قرار است ما درسی برای امروز بگیریم، همین است: اندیشۀ سیاسی در «سلب» نیست؛ بلکه در «ایجاب» است؛ در «نه» نیست، بلکه در «آری» است؛ یعنی اینکه ما چه چیز را «نمی‌خواهیم» مهم نیست، بلکه باید بدانیم و بگوییم چه چیز «می‌خواهیم». وقتی ما بدانیم چه چیز می‌خواهیم، آن‌گاه دیگر مانند این دست روشنفکران، کورکورانه عمل نمی‌کنیم. به همین دلیل است که برای کسی چون من، معیار و ملاک یک شخصیت و یک اندیشه این است که دقیقاً بگوید «چه می‌خواهد»؛ نه اینکه دیگران را با «چه نمی‌خواهد» به سیاهی‌لشکر کور و کر خود بیفزاید.

@honaraeen 🍂🍃

Читать полностью…
Subscribe to a channel