honaraeen | Unsorted

Telegram-канал honaraeen - هنرآیین | محمود معتضدیان

398

از سفر خواهیم گفت... و از هنر... و از هرآنچه روحمان را به تقلا وامی دارد و جانمان را، به آنسوی "معنا" سوق میدهد سفری که انتهایی ندارد... نظرات 👇 https://t.me/motazed48

Subscribe to a channel

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌"دیکتاتوری در آینه 1984: کنترل زبان، اندیشه و انسانیت"

نگاهی دوباره به رمان جورج اورول

✍️
#محمود_معتضدیان



جورج اورول در رمان 1984 دیکتاتوری را نه تنها به عنوان شکلی از حکومت بلکه به‌عنوان نظامی تمامیت‌خواه تصویر می‌کند که تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را کنترل می‌کند. در این نظام، برادر بزرگ نمادی از اقتدار مطلق است؛
شخصیتی که هرگز دیده نمی‌شود اما همواره حاضر و ناظر است، به‌گونه‌ای که مردم حتی در افکار خود نیز نمی‌توانند از او فرار کنند. این نظارت به‌طور سیستماتیک تا عمیق‌ترین حریم‌های انسانی، حتی تفکر و رویا، نفوذ می‌کند.


🤐 تخریب زبان از مهم‌ترین ابزارهای این دیکتاتوری است. اورول با معرفی زبانی جدید به نام زبان نو نشان می‌دهد که چگونه دیکتاتوری‌ها با محدود کردن واژگان و معانی، قدرت تفکر انتقادی را از مردم می‌گیرند. این زبان بر مبنای وارونه‌سازی مفاهیم طراحی شده است؛ برای مثال، وزارت حقیقت مسئول دروغ‌پراکنی، وزارت صلح مسئول جنگ‌افروزی، و وزارت عشق مظهر سرکوب و شکنجه است. این وارونه‌سازی کلمات، فرهنگ جدید و برساخته‌ای ایجاد می‌کند که مردم را به پذیرش و حتی عشق به استبداد وامی‌دارد.

👁 در این نظام، تجاوز به حریم انسانی از روابط عاشقانه تا خواب و رؤیا ادامه دارد. هرگونه رابطه عاطفی یا جنسی تحت کنترل است، زیرا پیوندهای انسانی تهدیدی برای وفاداری به برادر بزرگ به‌شمار می‌آید. حتی خواب‌ها و افکار خصوصی افراد نیز از طریق تکنولوژی‌های نظارتی و شست‌وشوی ذهنی، قابل دسترسی و کنترل می‌شوند.

اورول با خلق این جهان هولناک، هشدار می‌دهد که دیکتاتوری‌های مدرن تنها با سرکوب فیزیکی کار نمی‌کنند؛ بلکه با نفوذ به درون فکر و زبان، انسانیت را از اساس نابود می‌کنند و آزادی را به رویایی غیرممکن تبدیل می‌سازند.🫢



#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

🔹قبلاً در 👈اینجا نگاهی به درونمایۀ رمان و مروری بر فیلم 1984 داشتم.
🔸ویدئوی زیر را نیز تا انتها ببینید...

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

جادوی سه‌چهارم

من عاشق سه‌چهارم در موسیقی هستم، همان ریتم دلنشینی که با والس شناخته می‌شود. هر بار که اثری با این ریتم به گوشم می‌رسد، گویی جهان برای لحظه‌ای از حرکت بازمی‌ایستد. اما چیزی در این میان بیش از همه جادو می‌کند؛ وقتی آهنگ در گام مینور نوشته شده باشد. اینجا است که حس غریبی در جانم می‌نشاند؛ ترکیبی مسحورکننده از اندوهی با شکوه، عشقی آرام، امیدی رازآلود و سرمستی‌ای که انگار در رقصی بی‌پایان غوطه‌ور است. این آمیزه بی‌همتا، مرا به سفری خیال‌انگیز می‌برد، جایی میان واقعیت و رؤیا...


#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen —🍂🍃❤️

👈این دوقطعه شاید در میان دنیای بیکرانۀ ریتم 3/4 یا والس، بیش از همه گویای مقصود باشد ❣️

1️⃣ قطعۀ «والس گرامافون» (Gramophon Waltz) شاهکار اوجن دوگا (Eugen Doga)

2️⃣ قطعۀ «والس سرنوشت» (Waltz of Destiny) جی پینگ کن (Ji Pyeong Kwon)

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

«داش‌آکل به‌گفته مرجان»
نام نمایش جدیدی است که #بهرام_بیضایی یکی از تاثیرگذارترین، پیشروترین و مهم‌ترین چهره‌های فرهنگ و هنر ایران، در سالن رودا در برکلی آمریکا با حمایت دانشگاه استنفورد روی صحنه برده است.

امیر گیتی در درباره این اثر که بهرام بیضایی در دههٔ ۱۳۹۰ نوشته، با او به گفت‌وگو نشسته است.
@honaraeen 🍂🍃❣️🕯

آن‌چه صادق هدایت نگفت؛ گفت‌وگو با بهرام بیضایی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

«گلبانگ پهلوی» به روایت «بیات تهران»
[یادی از جواد بدیع زاده]

💠 بیات تهران، سبکی آوازی که قدمت آن به دوران صفویه برمی‌گردد و ریشه در زندگی مردم جنوب تهران دارد.
در حدود ۱۳۱۵ آواز بیات تهران به همت شخصیت‌های برجسته فرهنگی و موسیقیایی همچون مرتضی نی‌داوود و ملک‌الشعرای بهار مورد توجه قرار گرفت. اما جواد بدیع‌زاده اولین کسی بود که آن را ضبط و معرفی کرد. سبکی که تا پیش از آن، توسط لوطی‌ها و بنایان، و در آواهای شبانه یا هنگام کار خوانده میشد و بیشتر بیانگر احساسات و حالات روحی مردم عادی بود.

🔶 بدیع‌زاده در ۱۰ مهر ۱۲۸۰ شمسی در تهران زاده شد. پدر او از روحانیون مشروطه‌خواه بود و او را با موسیقی سنتی ایرانی آشنا کرد. او از اولین خوانندگان ایرانی بود که در کمپانی‌های بین‌المللی آواز ضبط کرد. بدیع‌زاده آثار برجسته‌ای مانند «جلوه گل»، «خزان عشق» و «کشور داریوش» را خلق کرد که مدتی به عنوان سرود ملی یا سلام شاهنشاهی نیز شناخته می‌شد.
او را درعین حال تاثیرگذار در موسیقی پاپ ایران می‌دانند.

🔷 پیوست‌ها:

▪️تخت پهلوی با مطلع؛

بلبلی سحر به نوگلی به بانگ پهلوی
این نغمه خوش همی سرود...

▪️ دختران ما
▪️کشور داریوش
🎶🎵

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌طلوعی اگر برکِشد تیره شب...

چه جلوه‌ها که نکنند این «کودکان دورۀ طلایی*»!
و چه حکایتها که باز نگویند از نیاکان ما، و جهان را در چه شگفتی‌ها که فرو نبرند...
این نیک‌چهره و نیکوسخن یکی از آنان است که از پی این قافلۀ رنجور درمی‌رسند؛ یکی از آنان که رونق کار ایرانیان از نو بسازند و آبی به رخ سوختگان بازآورند و مایۀ حیرت #نولان ها و #اسپیلبرگ ها شوند...

@honaraeen —🍂🍃❤️
پی‌نوشت:


🔹جالب آن است که فیلمنامۀ موردنظرش را بر اساس روایتی از اَوِستای نسخۀ قدیم برساخته و بازگو میکند. (👈اینجا بخوانید)

🔸*«کودک دورۀ طلایی» از مُسمط معروف #دهخدا ست؛
چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودکِ دورۀ طلایی...

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌شاید، شاید، شاید...
عاشقی که مدام در بارۀ زمان وصال از محبوب خود می‌پرسد و این را پاسخ می‌شنود!

این مضمونِ یکی از زیباترین و پرآوازه‌ترین آهنگهای عاشقانۀ جهان است.


[⛔️مطلب در دو پُست پیاپی ارائه شده و
اولی شامل توضیحات مفصل👈 اینجاست]

@honaraeen 🍂🍃❤️

🔸اجراها به ترتیب؛

دوتای بالا؛ اوسوالدو فارِس، فرناندو روساس،
و پایینی ها؛ کاپو، نات کینگ کول و بوچلی (به همراه جنیفر لوپز)
باوجودیکه شائبه‌ای در ارزشمندی اجراهای بوچلی نیست، اما به شخصه در این مورد خاص، دو اجرای «کاپو» و «نات کینگ کول» را برجسته می‌دانم و این دومی را برتر از همگی.

🔹توضیحات کامل و همچنین متن و ترجمۀ کامل آهنگ، در پست قبلی👈اینجا


💟بخشی از متن و ترجمۀ آهنگ:

Siempre que te pregunto
همیشه که ازت می‌پرسم

Que cuándo, cómo y dónde
که کِی، چه‌طوری و کجا

Tu siempre me respondes
همیشه بهم جواب میدی

Quizás, quizás, quizás
شاید، شاید، شاید

Y así pasan los días
و اینطوری روزها می‌گذرن

Y yo desesperando
و من، ناامید می‌شم

Y tu, tu contestando
و تو، تو جواب میدی

Quizás, quizás, quizás
شاید، شاید، شاید

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen —🍂🍃❤️

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌«منحصر شد همۀ دار و ندارم به جنون*...»

رابطۀ پیچیده و عجیب میان «فرزانگی» و «جنون» در طول تاریخ بشر همواره موجب حیرت و شگفتی شده است. از سالکانی چون شبلی و بهلول تا فیلسوفی مانند نیچه و رفتارهای نامعقول هنرمندی بزرگ چون سالوادور دالی، و شاعری مانند عارف قزوینی، همگی به نوعی با این پیوند رازآلود دست و پنجه نرم کرده‌اند.

در این میان، روحی بزرگ و مؤخر نیز وجود دارد که سبب تحیّر موسیقی‌دانان و موسیقی‌دوستان معاصر شده است. از کیفیت و چرایی جنون «رضا محجوبی» اطلاعات کمتری در دست است، اما غالباً دگرگونی حالات او را از حدود ۲۴ سالگی ذکر کرده‌اند، درست در اوج دورانی که همراه با برادرش مرتضی (که خود نادرۀ دوران بود) به تدریس و آفرینش مشغول بودند.

#مسعود_بهنود در خاطرات خود از ارتباط «مادر و فرزند»گونه‌ای میان رضا و #قمرالملوک_وزیری یاد کرده که البته مربوط به زمان شوریدگی و شیدایی کامل این ویلنیست است. رضا محجوبی به‌واسطۀ استعداد شگرف و دورۀ تاریخی زیست خود، نقش یکی از حلقه‌های واسط میان درویش‌خان و نسل بعدتر، و بزرگانی همچون #روح‌اله_خالقی را ایفا کرد. خالقی از استادش چنین یاد می‌کند: «ممکن نبود به اصرار، او را به نواختن ساز مجبور کنند، چون در این صورت بدون خداحافظی مجلس را ترک می‌کرد. در عین فقر، مستغنی بود؛ مکرر با لباس ژنده و موهای ژولیده از خیابان‌ها می‌گذشت تا جایی که دوستان به اصرار لباس نو بر تنش می‌کردند. ولی فردای آن روز، لباس‌ها را به مستمندان می‌بخشید و مجدداً با همان وضعیت ظاهر می‌شد.»

رضا محجوبی به لحاظ ذوق موسیقایی و ضمیر قدرتمند نغمه‌پردازش، آثاری ماندگار و منحصربه‌فرد خلق کرد. در این میان، شاید «پیش‌درآمد اصفهان» او را باید چندباره شنید؛ گویی از آن سویۀ پنهان و آن جنونِ ممدوح سخن می‌گوید...

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

👈* شعر از عارف قزوینی‌ست که خود، زندگانی را در جنون به پایان برد:

منحـصر شد همه‌ی دار و ندارم به جنـون
در چه ره خـرج کنم این همه دارایی را

هر شَبَم جا به سرکوچه‌ی بی سامانی‌ست
با چنین جا چه خورم غصه‌ی بی جایی را


@honaraeen 🍂🍃🕯

💠 فایل پیوست:
🔸 پیش درآمد اصفهان

ساختۀ #رضا_محجوبی [درگذشته ۲۹ تیر ۱۳۳۳ (۵۶ سال)]
تنظیم: #فرهاد_فخرالدینی
اجرا شده برای سریال «کیف انگلیسی»

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌عمر مُردارخوران بسیار است...

✍️ سایه اقتصادی‌نیا

«بعد از انقلاب وقتی در زندان بود در یکی از روزنامه‌های اسلامی فهرستی از اسامی رجال دورۀ‌ طاغوت چاپ کرده بودند زیر عنوان غارتگران اموال ملی. اسم او هم در میان آن‌ها بود. دو سه صفحه‌ای با عنوان «تنگدستی» نوشت تا خود و دیگران بدانند که چقدر از اموال ملی را غارت کرده ‌است. پس از خروج از زندان حقوق بازنشستگی‌اش را قطع کردند و حساب‌های بانکی‌اش را بستند و حق معامله را سلب کردند و از پس‌انداز حقوق دورۀ‌ سناتوری مبلغ یک‌میلیون و سیصدهزار تومان مطالبه کردند و چون دیدند که چیزی ندارد پانصدهزار تومان گرفتند و بقیه را بخشیدند و مفاصا حساب دادند که دادستانی انقلاب محدودیت‌ها را رفع کند. نامۀ مفاصا را به دادستانی داد به امید اینکه بقیۀ پس‌اندازش را آزاد کنند تا چندی آب و نان بخورد اما معلوم شد که دادستان اسلام گوشش به این چیزها بدهکار نیست و حکم شورای انقلاب را هم نمی‌خواند.» (نقد بی‌غش، صدرالدین الهی، نشر معین، ۱۳۹۲)

نه مفسد بود، نه غارتگری متواری. پژوهشگر بود و معلم و شاعر و سردبیر مجله، و بعدتر وزیر فرهنگی که پاکیزه‌ترین کتاب‌ها را دست فرزندان ایران داد. مدیر چند بنیاد فرهنگی و پژوهشکده بود و هرچه بود و نبود، جایش در زندان نبود. اما تندروان چه کردند با او؟ تا پیش از انقلاب هم از ‌زبان روشنفکران زخم می‌خورد، هم ساواک دائم مزاحم اشتغالاتش بود. پس از انقلاب هم که «چون در کابینۀ اسداللّه علم در خرداد ۴۲ سِمَت وزارت داشت و صورت جلسۀ تقابل مسلّحانه با معترضان را امضا کرده بود، بیش از همه در مَظان اتّهام قرار گرفت و در همان روزهای نخست انقلاب دستگیر شد، و در زیرزمینِ مدرسۀ رفاه یا علوی زندانی گردید.» (سیدعلی آل‌داود، هادی‌نامه، به کوشش رسول جعفریان، نشر مورخ، ۱۳۹۹) در آن کشاکش و شوراشور و واویلا، اگر نبود پایمردی آیت‌الله مطهری، از حکم اعدام نمی‌رهید. مطهری هم، هرچه بود یا نبود، همین یک خدمتش بس که او را از ورطۀ قضاوت‌ آیندگان برهاند: نجات دکتر پرویز ناتل‌خانلری از اعدام.

ناتل‌خانلری و مطهری در سال‌های پیش از انقلاب با هم آشنا شده بودند و دیدار و مباحثۀ مختصری بر سر کتابی داشتند که بنا بود در بنیاد فرهنگ منتشر شود. کتاب در نقد پیامبر اسلام بود و نویسندۀ آن یهودی. مطهری خانلری را از انتشار کتاب بر حذر داشت و خانلری استدلال او را پذیرفت. با اینکه این دو معلم از دو خاستگاه متفاوت برآمده و در دو زمینه و حتی عالم متفاوت، چه‌بسا مخالف، زاد و زیست می‌کردند، قدر علم یکدیگر را می‌شناختند. همین مصاحبت مختصر آن‌مایه عالمانه بود که مطهری پس از انقلاب برای نجات جان خانلری واسطه شود و عقاب را از چنگال زاغان برهاند. عمل ارزشمند و والای آیت‌الله مطهری زندگی استاد را نجات داد اما سرمایۀ نابودشدۀ خانلری هرگز به او بازنگشت. خانلری به‌واقع دیگر زندگی نمی‌کرد چون سپهر زیست او دود شده و از دست رفته بود.

پایان‌بندی شعر «عقاب» با سرنوشت شاعرش، به‌ویژه با مرگش، شباهت‌هایی می‌یابد: عقاب شعر او نمی‌میرد، بلکه مرگ را می‌پذیرد. ما صحنۀ مردن عقاب را نمی‌بینیم، اما می‌دانیم که او به آسمان رفته، ناپدید شده، و سرانجام مرده است. خانلری تا سال درگذشتش، ۱۳۶۹، در ایران زندگی کرد، اما به گندزاران نرفت و با زاغان هم‌سفره نشد و عزت خویش نگاه داشت. خاموش شد و کم‌نور، اما همچنان مکرم و بشکوه. مرگش حادثه نبود، تو گویی چون آب ولرم برکه‌ای دور خرده‌خرده بخار شده باشد. کم‌کم از نظرها ناپدید شد، چون سایه‌ای سبک که بی‌گرفتاری تن به خورشید می‌دهد، چون مِهی ساکن که تن به وضوح شبانۀ کوهستان می‌سپرد. رفتن را پذیرفت و از طبیعتی به طبیعتی دیگر غلتید. همچنان عقاب که چشم تیزش را بر واقعیت دوخت، با هوشی تلخ و وقاری بس‌ سنگین، آن را فهمید و پذیرفت و پرکشید. خانلری دور شد؛ آنقدر دور که فهمیدیم مرده است بی‌آنکه از مرگ هرگز حرفی در میان بوده باشد.

سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک هم‌سر شد
لحظه‌ای چند بر این لوح کبود
نقطه‌ای بود و دگر هیچ نبود...
#عقاب
#پرویز_ناتل‌خانلری

@honaraeen 🍂🍃🕯

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌‌‌رهایی نیابم سرانجام ازین
خوشا یاد نوشینِ ایران زمین

#فردوسی

@honaraeen 🍂🍃❤️

«در افسانه‌ها آمده است که قُقنوس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و بر کوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفته‌اند که هزار سال عمر کند و چون سال هزارم به سر آید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتشِ خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنوسی دیگر پدید آید. گفته‌اند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافته‌اند.
بین افسانه‌ی قُقنوس و سرگذشتِ ایران تشابهی می‌توان دید. ایران نیز چون آن مرغِ شگفتِ بی‌همتا، بارها در آتشِ خود سوخته است و باز از خاکسترِ خویش زائیده شده.»
دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌شعرِ ناب چگونه است؟


به این بیت حافظ بنگرید:

چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید

ما با هنر‌سازه‌هایی از نوع تشبیه «آفتابِ می» و «مشرقِ پیاله» و «باغِ عارض» از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ این‌گونه تشبیهات به‌ تکرار دیده می‌شود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این «نظامِ نو» فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن «هنر‌سازه‌ها» از نو فعّال شده‌اند.

هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ «هنر سازه»ها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ «تکرار» ناتوان و غیر فعّال می‌شوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازه‌ها را فعّال کند.

در درون همین نظریهٔ «ادبیّت» و فعّال کردن هنر سازه‌ها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل می‌گیرد و تمام «موتیف‌»‌های ناتوان و همهٔ هنر‌سازه‌های بی‌رمق و از کارافتاده، فعّال می‌شوند و با چهره‌ای دیگر خود را آشکار می‌کنند.
ز باب تمثیل می‌توان گفت هر «واژه» سکه‌ای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سر‌وکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل می‌کند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمال‌شناسی اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که می‌تواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق می‌افتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمال‌شناسی کلمه، « پیام» آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیام‌رسانی دارد فراموش می‌کنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر «فهمیده» شود، با ما «رابطه برقرار» می‌کند.

شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمال‌شناسی آن می‌شویم.

گاهی هست که ما ساعت‌ها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی می‌شویم و آن را با خود زمزمه می‌کنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمه‌ها است که ما را مجذوب خود می‌کند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمی‌آوریم، روی پیام‌رسانی و جانب معنایی جمله را.

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
✍️ رستاخیز کلمات، ص ۶۲-۵۹

@honaraeen 🍂🍃❤️

که هنوز « من» نبودم، که تو در دلم نشستی
...

آواز کمتر شنیده شده‌ای در ماهور از استاد #غلامحسین_بنان
با اشعاری از #سعدی و #رهی_معیری
گل‌های رنگارنگ شماره ۲۳۷
آهنگ: #روح‌اله_خالقی
پیانو: #جواد_معروفی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌از نامدارانِ تاریخ که بگذریم هزاران کس بودند که حتّی نامی از آنان برجای نمانده، مردانی که به مشقّت و گُم‌نامی در کنجِ عُزلتِ خود، یا به دربه‌دری، یا در سیاه‌چال‌ها عمر به پایان بردند، لیکن در برابرِ ناروائی‌ها زانو خم نکردند.
در تاریخِ هر کشورِ بزرگی فراوانند از این «شکست خوردگانِ فیروزمند».
هیچ روزگاری از این مردمان تهی نیست، مردانِ تنهارو و سرسخت، به منزل نرسیده، کام نیافته، که خوشبختی‌ها و بلند پروازی‌ها و تن پروری‌های دیگران را به چشمِ تحقیر می‌نگرند و درونِ خود را از شعله‌ای مرموز و ناگفتنی روشن می‌دارند.
از بزرگانِ واقعیِ هر قوم که بگذریم به لطفِ این گم‌نامان است که زیبایی‌های روحِ انسانیّت زنده می‌ماند و از دورانی به دورانِ دیگر انتقال می‌یابد.
کسانی که از دایره‌ی خور و خواب، پای فراتر نمی‌نهند، یا از فرطِ درماندگی بر مقام تکیه می‌کنند و در پول سعادت می‌جویند، هیچ‌گاه به این موهبت نمی‌رسند که دریابند با گردنِ افراخته و دلِ باروَر زندگی کردن چه لذّتی دارد.

            #ایران_را_از_یاد_نبریم
     (مقاله‌ی فیروزیِ شکست خوردگان)

💠 از کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌داستانی که هرگز تمام نمی‌شود...

🌄 چند سال پیش که روایت قصۀ عشق از شهاب‌الدین سهروردی را در قالبی مشابه ارائه کردم، دو وجه اساسی آثار این استاد بزرگ جلب نظرم را کرد. نخست پیچیدگی‌های سورئالیستی آنها که حیرت‌انگیز می‌نمود؛ اینکه راوی، گویی دست مخاطب را گرفته و او را به دوردستهای خیا‌ل‌انگیز و رویاگونه می‌بَرد. جایی که حتی مفاهیم عشق، زیبایی و اندوه، هریک در قالب‌هایی انسانی تجلی یافته و از شرح حال خود می‌گویند!
اتفاقاً همین طرز روایت، ویژگی دوم یعنی وجه سینماتیک این آثار را رقم می‌زند. اینکه «مفاهیم انتزاعی» در قالبهایی ملموس و قابل‌رویت جان می‌گیرند و با دنیای آدمها ارتباط برقرار می‌کنند. چنانچه در همان قصۀ عشق، «حُسن» به مثابه روحی در کالبد «یوسف» قرار می‌یابد، «عشق» به حجرۀ «زلیخا» می‌رود تا او را دگرگون سازد و بالاخره «حزن» که در کنعان با «یعقوب» ملاقات می‌کند.

🕊 قصۀ مرغان اولین رساله از مجموع آثار سهرودی‌ست و در رساله‌ی بعدی، راوی داستان دیدارش را با «عقل سرخ» شرح می‌دهد که خود را اولین فرزند آفرینش معرفی می‌کند و می‌گوید که از کوه قاف آمده است و باز می‌گوید که تو هم (راوی) از کوه قاف آمده‌ای و حیف که خودت خبر نداری. (به خاطر داریم که مرغ داستان قبلی هم وقتی به دام افتاد پس از مدتی به دام عادت کرد و به کلی فراموش کرد که زمانی در آسمانها پرواز می‌کرده و عوالمی ملکوتی داشته است).

📖 این سبک شگفت انگیز روایت، آنهم در حدود ۹ قرن پیش، جز از «نبوغ خالص» خاستگاهی ندارد و همین امر او را جاودانه می‌سازد و مخاطب اهل دل مدام گمان می‌برد که گویی مضامین او را در آفریده‌های بزرگانِ پس از او مشاهده کرده و حتی گاه به‌نظر می‌رسد که رسالات شیخ اشراق، به مثابه منبعی از مواد اولیه، در آثار مولانا و حافظ و... به کار رفته و قوام یافته است.

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

🔹 برای «قصۀ عشق» (از همین سیاق) به 👈 اینجا مراجعه کنید
@honaraeen 🍂🍃🕯

💠 نسخۀ صوتی قصه‌ی مرغان با خوانش محمود معتضدیان
🔚بخش سوم و پایانی 🎧
👈لینک بخش اول
👈لینک بخش دوم

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌و من میان گله‌ی مرغان می‌آمدم...

قصه‌های شیخ اشراق شهاب الدین یحیای سهروردی (۵۸۷-۵۴۹) به خاطر ابلاغ ایده‌های فلسفی و عرفانی پیچیده‌ای به وجود نیامده‌اند که بشود آنها را به صورت‌های دیگری هم بیان کرد، بل که زاییده ذهنیت خلاق فیلسوف و عارف بزرگی‌اند که قصه نویس چیره‌دستی هم بود. این قصه‌ها همان رساله‌های معروف به رساله‌های عرفانی شیخ اشراق‌اند...
...قصه های خوش ساختی نوشته‌ی استادی که نه یک عارف خانقاه نشین بود و نه یک حکیم مفسر آرای دیگران. نبوغ این مرد بزرگ بیشتر از هر جای دیگری در این قصه‌هاست که تجلی می‌یابد.
...نویسنده‌ی این رساله‌ها بدون تردید یک نابغه است. او شاید (به جز حافظ) تنها نویسنده و متفکر ایرانی باشد که بدون هیچ واهمه‌ای میتوان «نابغه»‌اش نامید.

▪️از مقدمۀ کتاب قصه‌های شیخ اشراق
#شهاب‌الدین_سهروردی
✍️ جعفر مدرس صادقی

@honaraeen 🍂🍃🕯

💠 نسخۀ صوتی قصه‌ی مرغان با خوانش محمود معتضدیان
🔹بخش یکم 🎧

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

چشمهایش زیبا بود
و بی‌اندازه معصوم
البته در عکسی که -تعمداً- محو افتاده هیچکدام از آن دوخصلت معلوم نیست، اما آنچه اینجا بخوبی هویداست؛ «زوال یک تمدن» و سایۀ نکبت فقر است.

کنجی کِز کرده بود و با سرعت نقاشی می‌کشید.
همراهم خواست پولی بعنوان کمک بدهد که مانعش شدم. گفتم اگر بناست بر گدایی او تایید بگذاریم، راه خوبی‌ست ولی اگر آرزو داریم نقاشِ خوبی بشود، برویم و از او نقاشی بخریم. چنین کردیم. در یکی بجای خورشید، در آسمان قلبی سرخ‌فام می‌تپد و دیگری؛ ابری خندان که کلاهی از رنگین کمان به سر دارد.
دو جوان هم بلافاصله آمدند و دوتای دیگر خریدند. ساعتی بعد که در راه بازگشت دیدیمش، نم باران گرفته و دخترک به زیر سرپناه بانکی خزیده بود...
نمیدانم اگر او در دانمارک، نروژ یا فنلاند بود، حالا چه می‌کرد
و باز نمیدانم اگر این باران‌ها نبود، اشک را چگونه پنهان می‌کردیم؟

👈پی‌نوشت:
اخیراً خبرنگاری مقیم کانادا در گزارشی با آب و تاب از خانواده‌ای در #غزه حکایت می‌کرد که بخاطر وضعیت پیش‌آمده، بجای ماهی، تن ماهی می‌خورند و این را بعنوان یک فاجعه تبدیل به روضۀ تصویری کرده بود!

سخنی دیگر نمی‌مانَد؛
چرا چشمی به #ایران خیره نمیشود؟!

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌شب عاشقان بیدل
(ادامه از بخش یک)
...اما زیباترین شکل این روایت، در انتهای غزل اتفاق می‌افتد؛ جایی که شاعر به خود نهیب می‌زند که با پرداختن به گلایه ها، «اکنون» و «حضور» نزد معشوق را از دست میدهد. پس در انتها به استقبال «بلای عشق» میرود و تهور خود در این راهِ پُر رنج را با «حقیقت» قرین می‌سازد.

شیوۀ روایت این غزلِ سحرانگیز گرچه به قدر آن سه‌تا، از فرم سینماتیک برخوردار نیست، اما به‌عبارتی نوعی «گفتارِ متن» (نریشن) در توصیف تصاویرِ «آن شب» به‌نظر می‌رسد. با یک پایان‌بندی بی نظیر و آکنده از فروتنی عاشقانه...؛

دگرش چو بازبینی، غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد


@honaraeen 🍂🍃❣️

🔹متن کامل غزل👇
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh194

🔸 پیوست:
قطعۀ «شب عاشقان بیدل» از آلبوم نگاهِ آسمانی
اثر #همایون_رحیمیان
و با صدای #حسام‌الدین_سراج

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌بر بال نت‌های بی‌قرار
نقدی بر آلبوم «آتش غمگین»

✍️ #محمود_معتضدیان


🎼 در آلبوم Sad Fire، #ارشک_رفیعی بار دیگر از فضای مألوف خود ـکه آمیزه‌ای از شکوه ارکسترال و نگاهی تغزلی بودـ فاصله گرفته و عزم کشف افق‌های تازه کرده است.
او پیش‌تر نیز با آلبوم «سرمست»، در فضایی تلفیقی و نوآورانه، میزبانی از شعر حافظ را تجربه کرده بود.

🎹 این‌بار اما، تلفیق بدیع و خلاقانه، تغییرات غافلگیرانه در تم و حتی تغییر سازبندی در طول قطعات، حکایت از نوعی جسارت در آهنگساز دارد.
در یک کلام، گویی ارشک، روح بی‌قرار خود را آزاد و رها گذاشته است تا به هر سو از دایرۀ پویایی ذهنِ شنیداری‌اش پرواز کند و آنچه از این سیر و سلوک دریافته را بکر و بی‌درنگ بر صفحۀ نت ریخته و به نوا مبدل سازد. حرکت و پویایی چنین پروازی در تندای فزایندۀ قطعات به‌خوبی احساس می‌شود؛ به‌ویژه که برخی سازها (مانند کمانچه، کوبه‌ای‌ها و نی) به‌خوبی از عهدۀ این همراهی برآمده‌اند. آمیزه‌ای که در کنار استفادۀ ظریف و محتاطانه از وُکال، به فضای تماتیک اثر وسعت بخشیده و با بهره‌گیری از تنوع موسیقی سرزمینی، آن را غنی‌تر کرده است.

🌄 از دیگر ویژگی‌های این اثر می‌توان به تنوع فضاسازی اشاره کرد که گستره‌ای فراتر از حد یک آلبوم را تداعی می‌کند. همچنین، شکل توصیفی و روایی قطعات، یادآور موسیقی فیلم است. شاید همین روایتگری، زنجیره‌ای از پیوستگی و کلیت را به قطعاتی با این سطح از تنوعِ رنگ‌آمیزی بخشیده باشد.


💎 نکته‌ای ظریف نیز در این میان از چشم مخاطب پنهان نمی‌ماند و البته نیازمند تدقیق است؛
پایان‌بندی‌های ناتمام برخی قطعات، در نگاه اول تا حدی به تمامیت آن‌ها لطمه وارد کرده و این ذهنیت را ایجاد می‌کند که گویی با پیش‌نویس‌های نیمه‌کاره روبه‌رو هستیم. بااین‌حال، اگر آلبوم را به‌صورت اثری یکپارچه (و به‌ویژه از اولین تا آخرین ترک) گوش کنیم، هر قطعه به شکلی موزاییکی از یک کل نمود می‌یابد. نگرشی که، گرچه در آن استقلال قطعات، کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما یک «کلِ زیبا» را در ضمیر شنونده شکل می‌دهد.


#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen —🍂🍃🎶🍁

🔹برای دسترسی به این اثر به 👈اینجا سری بزنید.

🔸مشاهده متن در سایت یکتا پرس 👈 اینجا

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

ایران را بتوان دوست داشت یا نداشت، بسته به توقّعی است که شخص از او دارد. کسانی که به او ایراد دارند، یا از مشکلاتِ تاریخیِ او بی‌خبرند، و یا می‌دانند و صداقتِ اظهارش را ندارند و آنگاه گناه را به گردن مردم می‌اندازند. ایران هم مظلوم بوده است و هم بزرگمنش، و این هر دو صفت جلبِ شفقت و دوستی می‌کند، به شرط آنکه غرض و آزاری در کار نباشد.

#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#زاده‌ی_۳_آذر_۱۳۰۴
درگذشته‌ی ۱۴۰۱

@honaraeen 🍂🍃❣️🕯

💠 سرود دانش آموزان ایران؛
ای تو باغِ بهشتم
عشق تو سرنوشتم

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

آفاق از چراغِ صدای تو روشن است...

در ستایشِ حافظ

محمدرضا شفیعی کدکنی

مستی و هوشیاری و راهی و رهزنی
ابری و آفتابی و تاریکْ‌روشنی

هرکس درونِ شعر تو جویایِ خویش و تو
آیینه‌دارِ خاطرِ هر مرد و هر زنی

در پایتختِ سلسلهٔ شب، که شهرِ ماست
همواره روح را به سوی روز، روزنی

نشناخت کس تو را و شگفتا که قرن‌هاست
حاضر میانِ انجمن و کوی و برزنی

این سان که در سرودِ تو خون و طراوت است
صد بیشه‌ْ ارغوانی و صد باغْ سوسنی

ای هرگز و همیشه و نزدیک و دیر و دور!
در هر کجا و هیچ کجا، در چه مأمنی؟

در مسجدی و گوشهٔ میخانه‌ات پناه
آلودهٔ شرابی و پاکیزه دامنی.

هر مصرعت عصارهٔ اعصار و ای شگفت!
کاینده را به آینگی صبحِ روشنی

نَشگِفت اگر که سلسلهٔ عاشقانِ دهر
امروز خامُش‌اند و تو گرمِ سرودنی

آفاق از چراغِ صدای تو روشن است
خاموشیَت مباد که فریادِ میهنی!

@honaraeen 🍂🍃🕯
▪️با اطمینان می‌توان گفت که هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد.
فردوسی بیش‌و‌کم نظایری در جهان دارد و سعدی نیز. حتی جلال‌الدین مولوی هم. ولی
حافظِ ما در فرهنگ بشری بی‌مانند است؛

شاعری که شعرِ فارسیِ او را زاهدان و عارفان در قنوت نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دوره‌ای شعر او را آینهٔ اندیشه‌های خود بدانند و از نظر «پیر خطا‌پوش» حافظ که بر قلمِ صنع چنان اعتراض خطرناکی کرده است شادمان باشند و در زندگیِ روزانه، مردمِ ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سرِ سفرهٔ عقد و هفت‌سین سالِ نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند،
چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصربه‌فرد است و همانند ندارد.

✍️محمدرضا شفیعی کدکنی (زاده‌ی ۱۹ مهرماه ۱۳۱۸)
📚این کیمیای هستی، جلد دوم، صص ۱۹–۱

۲۰ مهرماه و بزرگداشت فریاد میهن؛ حافظ شیرازی
#حافظ

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌رهزن اهل هنر

به یاد استاد شجریان

با اجرای #ساریه_نوید

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

پرواز با شریف، بر بال سکوت

#فرهنگ_شریف بداهۀ خود را آگاهانه بر مبنای «سکوت» بنا می‌کند، و شنونده را بالطبع وادار به شنیدن سکوتها و لحظه های میان‌ نُت‌ها می‌سازد!
این رویکرد او را مبدل به یک مفسر (Virtuoso‌) بی‌مانند کرده و صدای ساز و شیوۀ نواختن‌اش را منحصربه‌فرد.

پیشتر در 👈اینجا با تفصیل بیشتری از او یاد کردیم.


@honaraeen —🍂🍃🥀
💠 پیوست:

1️⃣ بداهه‌نوازی در همایون.
حتماً در محیطی که آزاد و سبک هستید و با ترجیحاً با هدفون، این 26 دقیقه را همراه شریف شوید. ببینید چطور مدام سکوتها را به رخ می‌کشد و روان‌تان را پذیرای نُت بعدی میکند. گویی هیچ عجله‌ای برای ادای یک بیانیه یا نمایشی تکنیکی در کار نیست و مدام شنونده را به لحظه، «همین لحظه» رجعت می‌دهد و او را با همین مضراب و همین نُت درگیر می‌سازد...

2️⃣ کنسرتوی چهارگاه، تار و ارکستر.
که متاسفانه اطلاعات ارکستر را پیدا نکردم. این قطعه بیشتر قدرت و صلابت ساز شریف را به نمایش می‌گذارد، گرچه بارها به تناوب به عمق می‌رود، از انبوه صدا می‌کاهد و با همان مضراب‌های تک‌سیم چپ (و صدای سه‌تار گونه) نیرو گرفته و دوباره برمی‌خیزد تا با ارکستر همآوردی کند.

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌شاید، شاید، شاید...
عاشقی که مدام در بارۀ زمان وصال از محبوب خود می‌پرسد و این را پاسخ می‌شنود!

این مضمونِ یکی از زیباترین و پرآوازه‌ترین آهنگهای عاشقانۀ جهان است.


[⛔️مطلب در دو پُست پیاپی ارائه شده و دومی👈 اینجاست]

آهنگ "Quizás, Quizás, Quizás" که به زبان انگلیسی به عنوان "Perhaps, Perhaps, Perhaps" نیز شناخته می‌شود، توسط آهنگساز کوبایی اوسوالدو فارِس (Osvaldo Farrés) در سال 1947 نوشته شد. اگرچه اوسوالدو فاریس بیشتر به‌عنوان آهنگساز شناخته می‌شود و خوانندهٔ حرفه‌ای نبود، او این آهنگ را برای اولین بار اجرا کرد.
نخستین و معروف‌ترین اجراهای این آهنگ پس از فاریس، توسط خوانندهٔ کوبایی بابی کاپو (Bobby Capó) انجام شد. این اجرا به سرعت محبوب شد و "Quizás, Quizás, Quizás" به یکی از نمادین‌ترین آهنگ‌های اسپانیایی‌زبان تبدیل شد.

«ناتانیل آدامز کولز» با نام هنری #نات_کینگ_کول بااینکه اولین خوانندهٔ این آهنگ نبود، اما با نسخه‌ای از این آهنگ که در سال 1958 ضبط کرد و آن را در آلبوم معروف خود "Cole Español" منتشر کرد، ماندگار شد. این نسخه به یکی از اجراهای برجسته و محبوب این آهنگ تبدیل شد و نات کینگ کول را به عنوان یک خواننده‌ی برجسته در دنیای موسیقی لاتین نیز معرفی کرد. [اجرای او در فیلم «در حال و هوای عشق» (In the Mood for Love) استفاده شد]

امروزه Quizás به یکی از نمادین‌ترین آهنگ‌های اسپانیایی‌زبان تبدیل شده است. بعدها هنرمندان مشهوری چون خولیو ایگلسیاس، بوچلی و سلین دیون نیز این آهنگ را بازخوانی کردند و به محبوبیت آن در سطح بین‌المللی افزودند.

@honaraeen 🍂🍃❤️

🔺اما دو نکته؛
1️⃣ در پیوست پُست بعدی، اجراهای مهم آهنگ قرار داده شده و توصیه می‌شود حتماً همه را پیاپی بشنوید.
[به ترتیب؛ اوسوالدو فارِس، فرناندو روساس، بابی کاپو، نات کینگ کول و بوچلی (به همراه جنیفر لوپز)]

2️⃣ ویدئوی پیوستِ پُست حاضر، اجرای کنسرت فضای باز بوچلی است که زیبایی‌های چشمگیر و گوشنوازی دارد.
باوجودیکه شائبه‌ای در ارزشمندی اجراهای بوچلی نیست، اما به شخصه در این مورد خاص، دو اجرای «کاپو» و «نات کینگ کول» را برجسته می‌دانم و البته این دومی را برتر از همگی.
🟥 پس برای شنیدن اجراهای مهم در پُست بعدی، بزنید روی 👈اینجا

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————


💟 متن و ترجمه آهنگ Quizás

Siempre que te pregunto
همیشه که ازت می‌پرسم

Que cuándo, cómo y dónde
که کِی، چه‌طوری و کجا

Tu siempre me respondes
همیشه بهم جواب میدی

Quizás, quizás, quizás
شاید، شاید، شاید

Y así pasan los días
و اینطوری روزها می‌گذرن

Y yo desesperando
و من، ناامید می‌شم

Y tu, tu contestando
و تو، تو جواب میدی

Quizás, quizás, quizás
شاید، شاید، شاید

Estas pe
rdiendo el tiempo
داری وقت رو تلف می‌کنی

Pensando, pensando
با فکر کردن، با فکر کردن

Por lo que mas tu quieras
تو رو به جون هرکی دوست داری

Hasta cuándo, hasta cuándo
تا کِی؟ تا کِی؟

Y así pasan los días (los días)
و اینطوری روزها می‌گذرن

Y yo desesperando
و من، ناامید می‌شم

Y tu, tu contestando
و تو، تو جواب میدی

Quizás, quizás, quizás
شاید، شاید، شاید

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌به هیچ باغ نبود آن درخت، مانندش...

دو فراز از دکتر اسلامی ندوشن در زادروز او

🗞 تقسيم اتباعِ یک کشور به «خودی» و «بیگانه» نا‌مُوجّه‌ترین تقسیمی است که بتوان کرد، افراد در عرصه‌ی مشارکت در کارِ کشور شناخته می‌شوند که چه اندازه دلسوز یا زیان‌آور هستند، و این تشخیص را جامعه می‌دهد که ناباب‌ها را به کنار می‌زند. هیچ مقامی نمی‌تواند این حق را به خود بدهد که با «صلاحیّت» و «بی‌صلاحیّت» را در پهنه‌ی یک ملّت، به نفعِ خود دستچین کند.
بارِ هر مملکت به حدّی سنگین است که جز آنکه همه‌ی دست‌ها به زیرِ آن زده شود، راهی نیست. آیا بر وفقِ کدام شرع، حق و قانون، توجیه‌پذیر است که در حالی که انبوهی از مردمِ کارآمد بی‌آنکه محکومیّتی درباره‌ی آنها اعلام شده باشد، مطرود یا در به ‌دَرَند؟ آنگاه «آغوشِ گرمِ» کشور به روی کلاهبردارها، مضاربه‌چی‌ها، دلّالانِ ارز، و نو‌مسلمان‌های بی‌اعتقاد باز بماند؟
آیا بدین روال، نتیجه جز ویرانیِ حتمی، چیزی خواهد بود؟
✍️#سخن‌ها_را_بشنویم
@honaraeen 🍂🍃🕯

📓 برای در مسیر قرار دادنِ جامعه، لااقل رعایتِ این پنج اصل ضروری می‌نماید:
۱. احساس امنیّت و ثبات
۲. امید به آینده
۳. احساس قاعده‌مندی که مبتنی باشد بر رعایتِ نسبیِ عدالت اجتماعی
۴. روی داشتن به علم، یعنی توجّه به گرایش‌های طبیعیِ ذاتِ انسان
۵. تنظیم جمعیّت و مسالمت با طبیعت.
  ✍️#ایران_چه_حرفی_برای_گفتن_دارد

💎از کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن

@honaraeen 🍂🍃🕯
ویدئو کلیپ مروری بر زندگی استاد

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌«من ناکافی‌ام...»

سفری به عمق باورها و احساسات پیچیدۀ انسانی


‌‌
انیمیشن Inside Out 2 2024 شاهکار خلاقه و کار تازۀ مشترک والت دیزنی و پیکسار به عمق بیشتری از روانشناسی رایلی در دوران بلوغ می‌پردازد. در این مرحله، احساسات جدیدی مانند اضطراب، حسادت، بی‌حوصلگی، و خجالت وارد ذهن او می‌شوند. این احساسات با تأثیرات قوی‌شان، رایلی را وادار می‌کنند که باورها و هویت خود را بازنگری و بازتعریف کند.

این بار «اضطراب»، که نقش محوری در کنترل ذهن رایلی ایفا می‌کند او را به سمت تلاش برای موفقیت در هر قیمتی سوق می‌دهد اقدامی که ترجیعبندِ «من ناکافی‌ام» بوجود می آورد! «حسادت» باعث می‌شود رایلی بیشتر به مقایسه خود با دیگران بپردازد و از موقعیت فعلی‌اش ناراضی باشد. «بی‌حوصلگی» او را به جستجوی معنا و هدف جدید در زندگی سوق می‌دهد، در حالی که «خجالت»، او را بیشتر خودآگاه کرده و وادار می‌کند که بیشتر به تأثیرات اجتماعی اعمال خود توجه کند.

این احساسات جدید نه تنها احساسات قبلی، بلکه باورهای «قبلی» رایلی را نیز به چالش می‌کشند، و با چالش های تازه او را در فرآیند تکامل شخصیت و عبور از دوران کودکی به نوجوانی و جوانی یاری می‌کنند. این فیلم به خوبی نشان می‌دهد که چگونه مجموعه‌ای از احساسات می‌توانند به شکل‌دهی هویت و باورهای یک فرد در طول زمان کمک کنند، و در نهایت شخصیت او را عمیق‌تر و پیچیده‌تر کنند.

این انیمیشن به دلیل فیلمنامه هوشمندانه و خلاقیت بصری‌اش تحسین شده است که به آن امکان می‌دهد مفاهیم انتزاعی احساسات و هویت را به شکلی قابل فهم و جذاب منتقل کند. این دنباله به عنوان یک ادامه معنادار و اثرگزار شناخته می‌شود که از طریق به تصویر کشیدن صادقانه رشد عاطفی و پیچیدگی‌های دوران نوجوانی، با همۀ مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند.
درون و بیرون ۲ دومین انیمیشن پرفروش جهان و پرفروش‌ترین فیلم سال ۲۰۲۴ است.

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌از پاریس تا تپه‌های هالیوود...

نمایشی چشمگیر از #تام_کروز در اختتامیه المپیک.
در بستری خلاقه و جذاب از کارگردانی و خصوصاً تدوین 👌🎬🎞

👈با این یادآوری که؛ تام کروز همواره علاقمند بوده کارهایش بدون استفاده از بدلکار، فیلمبرداری شود و خودش در صحنه های پرخطر ، مقابل دوربین حضور یابد.

#هنرآیین #محمود_معتضدیان
@honaraeen ————

[برای تجربۀ یک غافلگیری شیرین، تصاویر را تا انتها دنبال کنید 😉]

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

دیدی آن قهقهه‌ی کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه‌ی شاهین قضا غافل بود...؟


#حافظ
#علی_حاتمی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

افسانۀ هستی

#تورج_نگهبان بی‌تردید یکی از تاثیرگذارترین و پُرکارترین ترانه‌سرایان ماست، با گسترۀ وسیعی از آفریده های خلاقانه که تنوع آنها آدمی را به حیرت وا می‌دارد.
او برای خوانندگان متعددی از مرضیه، مهرپویا، هایده و مهستی، داریوش، گوگوش و محمد نوری تا آلیس، اونیک و امید، ترانه سروده است. اما اگر بخواهیم خط مبهمی در پس زمینۀ سروده‌های او پیدا کنیم که بسیاری را به هم مرتبط کند، شاید مضمون «معمای هستی» و «رنجِ فقدان» را بتوان بُن‌مایۀ نگاه فلسفی او دانست. اگرچه باز به سبب همان تنوعی که ذکر شد، مثلاً ترانه «کج کلاه خان» هم در میان کارهایش دیده می‌شود.
اما آنچه غلبه دارد اتفاقاً رنگ تنهایی، شبانگاه و چراهای خیام‌وار است. مانند رهگذار عمر (داریوش)، گمشده (مرضیه)، بی سرانجام (ویگن) و گذرگاه زمان (امید).

در این میان، #افسانه_هستی با دو اجرا؛ یکی صدای #ستار و دیگری #فریدون_فرخزاد بسیار شنیدنی‌اند.
آهنگ: لقمان ادهمی
پی‌نوشت:
جالب است که شاید ماندگارترین ترجمه و صداگذاری در ایران، روی فیلم «بانوی زیبای من» صورت پذیرفته. اثری که با نظارت تورج نگهبان به فارسی برگردان شد، و یکی از شاهکارهای دوبله ایران به‌شمار می‌آید.

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌هبوط به «دِیر خراب آباد»...

به احتمال قوی «غُربَت الغربيه»ی عربی و قصه‌ی مُرغانِ فارسی، اولین رساله‌های عرفانی شیخِ اشراق‌اند ولی آنچه ملاکِ ما در تعیین تقدّم «قصه‌ی مرغان» بر رساله‌های دیگر بوده است، نحوه‌ی شروع مطلب و داستان هبوط مُرغی‌ست که در رساله‌های بعدی هم به صورت راوی حضوری فعال و مستمر دارد. بیانِ هنرمندانه‌ی سیر و سلوک معنوی به شیوه‌ی رمزآمیز در قالب داستان پرواز مرغان که برای اولین بار به دست ابن سینا انجام شد سر مشق بسیاری از نویسندگان و شاعران بعدی قرار گرفت و عُرَفا علاقه‌ی زیادی به تکرار این داستان نشان داده‌اند. از جمله شیخ محمّدِ غزالی رساله‌ای مستقل به همین نام نوشته است که برادرش احمد غزالی آن را به فارسی ترجمه کرده. داستان پرواز مُرغان به جانب ملکوت و وصول به حضرت سیمرغ در منطق الطیر عطار به کمال رسید...

...راوی ابتدا از مخاطبانش خواهش می‌کند که حواسشان را خوب جمع کنند تا مطلب مهمی را به آنها بگوید. اول از صیادان حرف میزند که در صحرا دامی گسترده‌اند و بعد از مرغانی که بی‌خبر به جانب دام پرواز می‌کنند و آن وقت ناگهان می‌گوید؛ «و من میان گله‌ی مرغان می‌آمدم...» منِ راوی از این لحظه قدم به قدم و کوه به کوه ما را با خودش می‌برد تا به حضرت ملک برساند و...

▪️از مقدمۀ کتاب قصه‌های شیخ اشراق
#شهاب‌الدین_سهروردی
✍️ جعفر مدرس صادقی

@honaraeen 🍂🍃🕯

💠 نسخۀ صوتی قصه‌ی مرغان با خوانش محمود معتضدیان
🔹بخش دوم 🎧
🔸لینک بخش یکم👇
/channel/honaraeen/2211

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

این داستانی‌ست که هرگز تمام نمی‌شود. خودِ راوی در پایان شرح می‌دهد که این داستان را برای عده‌ای از دوستان خودش تعریف کرده است و آنها چنان مبهوت و سرگشته مانده‌اند که گفته‌اند؛ «امکان ندارد که تو پرواز کرده باشی و به آن جاهای عجیب و غریبی رفته باشی که تعریف می‌کنی. تو هیچ جا نرفته‌ای و فقط خیال می‌کنی که رفته‌ای و شاید هم جن توی جلد تو رفته باشد و ما را دست انداخته باشی...»

▪️از مقدمۀ کتاب قصه‌های شیخ اشراق
#شهاب‌الدین_سهروردی
✍️ جعفر مدرس صادقی

@honaraeen 🍂🍃🕯

💠 نسخۀ صوتی قصه‌ی مرغان با خوانش محمود معتضدیان
🔻از سه‌شنبه ۲۹ خرداد
🔺در کانال #هنرآیین

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌یکم اردیبهشت روز عجیبی‌ست...، از آن‌رو که مصادف شده با طلوع یک شاعر (#سعدی) و غروب دیگری (#سهراب_سپهری) !

@honaraeen 🍂🍃🕯

«...من کاشی‌ام. اما در قم متولد شده‌ام. شناسنامه‌ام درست نیست. مادرم می‌داند که من روز چهاردهم مهر (۱۶ اکتبر) به دنیا آمده‌ام. درست سر ساعت ۱۲. مادرم صدای اذان را می‌شنیده است... من کودکی رنگینی داشته‌ام. دوران خردسالی من در محاصره‌ ترس و شیفتگی بود...

...وقتی که پدرم مرد، نوشتم: پاسبان‌ها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود. وگرنه می‌دانستم و می‌دانم که پاسبان‌ها شاعر نیستند. در تاریکی آن‌قدر مانده‌ام که از روشنی حرف بزنم. چیزی در ما نفی نمی‌گردد. دنیا در ما ذخیره می‌شود. و نگاه ما به فراخور این ذخیره است. و از همه جای آن آب می‌خورد. وقتی که به این کنار بلند نگاه می‌کنم، حتی آگاهی من از سیستم هیدرولیکی یک هواپیما در نگاهم جریان دارد. ولی نخواهید که این آگاهی خودش را عریان نشان دهد. دنیا در ما دچار استحاله مداوم است...»

▫️سهراب سپهری
درگذشتۀ یکم اردیبهشت ۱۳۵۹

@honaraeen 🍂🍃🕯

▪️ پیوست:
قطعه ای از آلبوم «در گلستانه»
به آهنگسازی هوشنگ کامکار
و با دکلمهٔ احمدرضا احمدی

Читать полностью…

هنرآیین | محمود معتضدیان

‌‌،،،غم دل مگوی سعدی

پیش‌تر و در زادروزی دیگر، به فرم سینماتیک سه غزل از سعدی پرداختیم (در اینجا) و خصوصاً دستمایهٔ اصلی آن نوشتار؛ «وقتی دل شیدایی...»، منظومه‌ای پر تحرک بود و سرشار از شوق عاشقانه و البته به لحاظ زمانی، بیشتر تداعی کنندۀ «روز».

اما «شب عاشقان بیدل» چنانچه از مطلع آن هویداست، به روایت یک «شب» می‌پردازد. شبی که باوجود دولتِ وصل، اندوه جداییِ سحرگاه بر آن سایه افکنده و راوی در حضور معشوق، قدری به گلایه از شب‌هایی می‌پردازد که بی او گذرانده است. از بی اراده بودن و «بی‌خودی خویش»* در این عشق جانسوز می‌گوید و از دردِ بی‌همزبانی؛

به کدام دوست گویم، که محلِ راز باشد...
ادامه مطلب

@honaraeen 🍂🍃❤️

* بی‌خویشتنی یا الیناسیون، بیگانه شدن با خویش

🔹متن کامل غزل👇
https://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh194

🔸پیوست:
تابلوی «سِحر شب» اثر استاد #جواد_بختیاری

Читать полностью…
Subscribe to a channel