🇮🇷برای اولین بار
💥 کتاب ۱۰۰ ایده ارزشمند برای شروع کسب و کاری فوق العاده با کمترین سرمایه اولیه
🌟 ۴۰ نکته طلایی رونق کسب و کار و فروش
🌟۵۵ تجربه ارزشمند حاصل تجربه
و...
دانلود و توضيحات↙️
http://Telegram.me/joinchat/BgOlGDuptFu8sRAorZ1Waw
🔴فراخوان دوره عالی MBA
🎓ارائه گواهی جامع از دانشگاه تهران
👌مبحث MBA را سریع بیاموزیم
💎پرسش و ثبت نام: @Mbakhshi77
02144524457
02144529401
کانال دوره ها:
https://t.me/joinchat/AAAAAD5DQY5P-iftGRkRfg
مرکز آموزش مدیریت و رهبری ایرانیان برگزار می کند :
دوره های مدیریت تک درس (غیر حضوری)
دوره های غیر حضوری MBA-DBA
40% تخفیف تا تاریخ 10 بهمن ماه
تلفن های تماس :
021-88983781
031-32230750
🔸 با قیمتی کمتر از یک کتاب صاحب یک کتابخانه شوید 🔸
اگر مایل به بهبود شرایط کاری و افزایش بهره وری خود هستید نشریه "ره آورد مدیریت" می تواند برای ایده گرفتن #چکیده و #ترجمه ۴۰ کتاب مدیریت و کسب و کار روز دنیا را در اختیار شما قرار دهد.
✅ در صورت ثبت اشتراک سالانه دو شماره آخر "ره آورد مدیریت" را رایگان دریافت کنید.
برای ثبت اشتراک به امور مشترکین پیام دهید: 👇
@Rahavard_journal
ديكتاتور، تنهاست!
آیا من هم یک دیکتاتور هستم!؟
شاخص ترين ديكتاتور قرن بيستم و قدرتمندترین فرد کشورش تا ساعت ها بعد از سكته، هنوز در بسترش زنده بود و در تنهايي، جان مي كند. در حالي كه تيم پزشكي، تنها چند قدم دورتر مستقر بودند، اما او از رسيدن ساده ترين امداد پزشکی، محروم ماند.
صبح بعد از سكته، عليرغم تاخير طولاني و بي سابقه براي آغاز برنامه روزانه اش، هيچ يك از اعضای دفتر و گارد حفاظت، جرات نداشتند در بزنند و حالش را بپرسند. چرا؟ چون شب قبل، دیکتاتور وقتي مي رفت بخوابد گفته بود كسي مزاحمش نشود! فرمان او، هرچه بود، درست یا غلط، مقدس بود و نباید شکسته می شد.
ساعت ها طول كشيد تا مسئولين دفتر جرات كردند تا به هيات رييسه اتحاد جماهير شوروي خبر دهند كه وی از اتاق خواب خارج نشده است. اعضاي دفتر و افسران گارد، مي ترسيدند تمام اينها، نقشه او براي سنجش ميزان وفاداري آنها باشد. اعضاي كادر رهبري شوروي هم تا همه شان جمع نشدند، جرات نكردند در اتاق خواب را بگشايند. آنها هم مي ترسيدند مانند دهها چهره شاخص حزب و ارتش، به اتهام واهي دسيسه، راهي سياه چاله هاي موحش كا.گ.ب. در ميدان لوبيانكا شوند.
نام این فرد چه بود؟ یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی! نشنیده اید؟ بگذارید نام مشهورترش را بگویم: ژوزف استالین.
دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحهای کالبدشکافی اعلام شد: وی به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرد. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری میشد.
تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر دقیق و عمیق نگاه کنیم درخواهیم یافت که جلال و شکوه ديكتاتورها خیلی تو خالی است. با وجود هزاران فدایی و جان نثار و پیرو، آن ها به طرز رقت باري، بي كس و تنهايند. اما نکته اینجاست که نباید فکر کنیم که دیکتاتورها معدودند و انگشت شمار. توجه به سه نکته زیر می تواند راهگشا باشد:
1-در اولین گام به آیینه نگاه کنید.
دیکتاتور بودن را در دیگران تشخیص می دهیم اما در خودمان نه. هر کدام از ما می تواند یک دیکتاتور باشد. یکی در خانواده 3 نفری اش، دیگری در اداره 30 نفری و دیگری در سازمان 30 هزار نفری اش. دیکتاتورها مانند ضحاک نیستند که با ماری بر دوش شان از دیگران بازشناخته شوند.
2-سه پرده وجود دارد که شما را در گرداب دیکتاتوری هر روز بیشتر از پیش به قعر می برد. پرده ترس، پرده شرم و پرده شیفتگی.
برخی از اطرافیان شما از سر ترس و برخی دیگر از سر شرم و در انتها برخی نیز از سر شیفته شما بودن، در مقابل شما سکوت می کنند. هر چقدر که ترس، شرم و شیفتگی بیشتر باشد، شما بیشتر در معرض سانسور هستید. حرف می زنید، دیگران به به و چه چه می کنند و می گویند که چه گهربار سخن می گویید. سخنان شما بر سر درها نوشته می شود و بر سربرگ ها نقش می بنندد اما هیچ تاثیر مثبتی بر خانواده، اداره و جامعه نمی گذارید. چرا؟ چون دیگران از سر ترس، شرم یا شیفتگی، نتوانستند به شما بگویند که مزخرف گفته اید. به همین خاطر در حضور شما تایید و تمجید می کنند و در اجرا آن را به فراموشی می سپارند.
3-فریب نخوریم سکوت همیشه نشانه رضایت نیست.
هر چقدر دیکتاتورتر باشید تنهاترید و فضای اطراف تان ساکت تر. اما نه سکوتی که از سر رضایت است؛ سکوتی سراسر از نفرت. فراموش نمی کنیم صدام در آخرین انتخابات بالای 95% رای آورد. ساكت ترين انسانها، پر صداترين ذهنها را دارند. اطرافیان دیکتاتور سکوت می کنند؛ سکوت فردی، سکوت سازمانی و سکوت اجتماعی. اما ذهن شان را که نمی توانید کنترل کنید. در اولین فرصت ممکن اعتراض می کنند. کمترین نشانه اعتراض فرار است. فرار نوجوانان از خانه. فرار کارکنان کلیدی از سازمان و فرار مغزها از کشور. این ها نشانه اعتراض است.
پایان سخن آن که؛
الف) هزینه انتقاد را پایین بیاوریم.
آخرین باری که فردی بدون لکنت به شما انتقاد کرده است کی بوده است؟ اینکه ساعت ها در زمینه اهمیت انتقاد سخن فرسایی کنیم اما در مقابل اولین خرده انتقاد، عکس العمل کهکشانی داشته باشیم، نشانه آن است که نه تنها دیکتاتور هستیم که دروغ گو نیز هستیم.
ب) پرده های شرم و شیفتگی را کنار بزنیم.
بهترین راهکارش این است که خود به اشتباهات خود اعتراف کنیم تا همه بدانند که ما خطاپذیر هستیم و عادی. آخرین باری که به اشتباهات خود اعتراف کرده بودید کی بوده است؟
ج) سکوت را نشانه رضایت نگیریم. شاید این سکوت، آرامش قبل از طوفان باشد.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کانال استراتژیست
@honaremodiriat
تجربه مشتری از دل تجربه کارکنان بدست می آید
مترجم: مریم مرادخانی
هر روز تعداد فزایندهای از شرکتها به مزایای استراتژیهای مشتریمحور پی میبرند: درآمدهای بیشتر، هزینههای کمتر و وفاداری مستحکمتر مشتریان و کارکنان. به همین علت، سازمانها در حال ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری و اصلاح تعاملات مستقیم میان مشتری و کارکنان هستند، اما متاسفانه بسیاری از این شرکتها از ضرورت «مشارکت کل سازمان» در ایجاد این دگرگونیها غافلند.
در این مقاله، کارکنان سازمان به دو بخش خط مقدم (front-line) و پشت صحنه (back office) تقسیم میشوند. گروه اول، کسانی هستند که مستقیما با مشتری در ارتباطند و گروه دوم، عملیاتهای پشتیبانی را بر عهده دارند مثل واحدهای فناوری اطلاعات یا منابع انسانی. همانطور که میدانید، رضایت مشتری تا حد زیادی تحت تأثیر عملکرد کارکنان خط مقدم و نحوه تعامل آنها با مشتری است، اما سوال اینجاست که عملکرد کارکنان خط مقدم تحت تأثیر چه عواملی است؟ به اعتقاد ما، کارکنان خط مقدم هیچ فرقی با مشتریان ندارند. آنها در واقع «مشتریان داخلی» سازمان هستند که از خدمات واحدهای پشتیبانی و کارکنان پشت صحنه استفاده میکنند. هر چه رضایت این کارکنان از خدمات همکارانشان در بخشهای پشتیبانی بیشتر باشد، عملکرد آنها بهتر خواهد بود و در نتیجه، خدمات بهتری را به مشتری ارائه خواهند کرد.
اصلاح و ایجاد تغییر در عملیات پشتیبانی و تبدیل آنها به عملیات خدماتی فوقالعاده، به شما کمک میکند برنامههای مشتریمحوری را در سراسر سازمان گسترش دهید و نسبت به ادامهدار بودن این برنامهها اطمینان حاصل کنید. با دگرگونی این عملیات، فرهنگ خدمت رسانی جدیدی شکل خواهد گرفت و مشتریمحوری در تمام لایههای سازمان نفود خواهد کرد. ایجاد این تغییرات و بکارگیری اصول تکریم و احترام به مشتری در مورد کارکنان، مشارکت کامل و بلندمدت کارکنان را به دنبال خواهد داشت. در شرکتهای پیشگام در زمینه مشتریمحوری ازجمله شرکت دیزنی، ایجاد یک تجربه به یاد ماندنی برای مشتری با ترسیم یک چشمانداز آغاز میشود که اصلیترین لازمه آن، وجود کارکنانی مشتاق و پرانرژی است که بتوانند تجربه تک تک مشتریان را به یک سفر خوشایند تبدیل کنند.
پیش از تعهد نسبت به مشتری، نسبت به کارمندان خود متعهد باشید. منطقی که پشت این ایده قرار دارد بسیار قدرتمند است. تجربه به ما نشان داده است که شرکتهای بزرگ و موفق برای دستیابی به یک مزیت رقابتی، علاوه بر تمرکز بر مشتریان خارجی، بر مشتریان داخلی (کارکنان خط مقدم) نیز تمرکز میکنند. البته، انجام این کار به هیچوجه آسان نیست. دو تا سه سال طول میکشد تا این برنامهها در تمام سطوح سازمان به اجرا دربیایند و تجربه مشتریان داخلی دگرگون شود.
این اقدامات را با برنامههای «رضایت کارکنان» که معمولا از طریق واحدهای منابع انسانی اجرا میشوند اشتباه نگیرید. ایجاد یک فرهنگ خدمت رسانی واقعی در میان کارکنان واحدهای پشتیبانی، نیازمند «حمایت رهبران ارشد، تعیین اهداف شفاف و جاهطلبانه و تخصیص منابع» است. اما، خبر خوب این است که میتوانید این برنامهها را همزمان با برنامههای تجربه مشتری پیش ببرید؛ چرا که هر دو مکمل و تقویتکننده یکدیگر هستند. تحقیقات ما نشان میدهد که ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری، میزان رضایت مشتری را بین 15 تا 20 نمره افزایش میدهد، باعث کاهش 15 تا 20 درصدی هزینهها میشود و مشارکت کارکنان را تا 20 درصد افزایش میدهد.
منبع: مکنزی
@honaremodiriat
شرکت عذرخواهی در ژاپن!
شرکت "عذرخواهی" در ژاپن که به تازگی تاسیس شده است، خدمات گسترده ای را برای افرادی دارد که دوست ندارند از دیگران شخصا عذرخواهی کنند.
عذرخواهی کردن همیشه آسان نیست، گاهی اوقات حق با شماست اما به صلاح است که عذرخواهی کنید و این امر برای افرادی که غرور زیادی داشته باشند بسیار سنگین خواهد بود.
در این شرکت افرادی حضور دارند که شما می توانید آن ها را برای عذرخواهی استخدام کنید. این افراد در زمان های لازم به جای شما با طرف مقابل صحبت می کنند و حرفتان را منتقل می کنند سپس به طرق مختلف از او عذرخواهی خواهند کرد.
به گفته رئیس این شرکت تمامی کارمندان دوره های مختلف عذرخواهی کردن را می گذرانند و با توجه به مدرکی که دارند مشغول به کار می شوند برای مثال کلاس های بالاتر برای عذرخواهی های سنگین و شاید منجر به دعوا به کار گرفته می شوند.
@honaremodiriat
مدیران بزرگ چگونه استعدادها را کشف میکنند؟
تجربه نشان داده است که حتی اگر شما بدانید که استعدادهای نهفته در افراد را چگونه میتوان شناسایی کرد، باز هم نمیتوانید به آسانی افرادی را که از آن استعدادها برخوردارند، پیدا کنید.
مشکل اول اینجاست که خیلی از افراد اطلاعی از استعدادهای کلیدی و نابشان ندارند. "پیتر دراکر" در اینباره گفته است: «حتی امروز هم بسیاری از امریکاییها نمیتوانند شغل مناسبی برای خود پیدا کنند و برای این کار، نیاز به کمک دیگران دارند. بنابراین، هنگامیکه از آنها میپرسید در چه کاری خوب هستید؟ و آیا به محدودیتهای خود واقف هستید؟ جواب قانعکنندهای از خیلیها دریافت نمیکنید»
به طور کلی، شناسایی دانش و مهارتهای یک فرد از سوی خود او یا دیگران، به آسانی صورت میگیرد، اما درباره استعداد افراد، چنین نیست؛ زیرا فرایند شناسایی استعدادها بخاطر پیچیدگیهای ذهنی و درونی افراد به سختی صورت میگیرد.
از سوی دیگر، خیلی از افراد جویای کار به دلایل مختلف تغییر رفتار داده و به گونهای متفاوت خود را به مصاحبهگران شغلی نشان میدهند؛ مثلا کسی که الگوی رفتاریاش، تهاجمی است، سعی میکند خود را فردی منطقی نشان دهد؛ بعبارت دیگر، میخواهد ذات خود را پنهان کند.
با وجود تمام این موانع و پیچیدگیها، مدیران بزرگ بهخوبی میتوانند استعدادهای واقعی افراد را شناسایی کنند.
منبع: گالوپ
@honaremodiriat
یک عکس خیلی جالب از جف بزوس، موسس و مدیرعامل آمازون در اولین دفتر کار خودش در سال ۱۹۹۹
بزوس حالا با ۱۰۴ میلیارد دلار، ثروتمندترین فرد در دنیاست و بیش از ۵۰۰ هزار کارمند دارد!
@honaremodiriat
کارنامه ترامپ در یک سال گذشته؛
همه شعارهای انتخاباتی محقق شدند!
بخش دوم:
- رییس جمهور آمریکا وعده کاهش بیکاری به زیر 5 درصد را داده بود که آمارها حاکی است او در این زمینه نیز موفق بوده و بیکاری در آمریکا در ماه نوامبر گذشته به حدود 4 درصد رسیده است. این کمترین میزان رقم بیکاری در آمریکا طی 17 سال گذشته است.
- او شعار احیای طرحهای استخراج منابع ذغال سنگ برای ایجاد رونق اقتصادی و اشتغال را داده بود که در این زمینه نیز به وعده خود عمل کرد و در مارس سال گذشته با امضای فرمان اجرایی جدید، طرح موسوم به " انرژی پاک " را که میراث دولت اوباما بود، لغو کرد. با لغو این طرح که توجیه زیستمحیطی و مقابله با گرمایش زمین داشت، محدودیتهای سابق در استخراج ذغالسنگ برداشته شد.
- ترامپ وعده داده بود رشد اقتصادی آمریکا را به بیش از 3 درصد خواهد رساند که در این زمینه نیز موفق عمل کرده و آمارها حاکی از این است که ایالات متحده آمریکا در سال 2017 بالاترین رشد اقتصادی در بین کشورهای صنعتی رسیده و با رشد اقتصادی2.3 درصدی در مسیر رسیدن به رشد اقتصادی 3 درصدی است.
- ترامپ وعده انتقال سفارتخانه آمریکا در اسراییل از شهر تلآویو به شهر قدس را مطرح کرده بود که در این زمینه نیز به شعار خود عمل کرده و ماه گذشته با صدور فرمانی دستور انتقال سفارتخانه آمریکا را به شهر قدس صادر کرد.
- ترامپ شعار کاهش پرداخت آمریکا به بودجه سازمان ملل را داده بود که در این زمینه نیز به شعار خود عمل کرد و میزان 50 درصد از سهم پرداختی آمریکا به بودجه سازمان ملل را کاهش داد.
- او شعار خروج آمریکا از سازمان یونسکو- سازمان عملی فرهنگی ملل متحد- با ادعای خصومت این سازمان با اسراییل را مطرح کرده بود که در این زمینه نیز سال گذشته به وعده خود عمل کرد. گفتنی است رونالد ریگان رییس جمهور اسبق آمریکا نیز در سال 1983 به بهانه عملکرد یونسکو در قبال شوروی، ایالات متحده آمریکا را از این سازمان خارج کرد که پس از سالها در دوره بوش پسر آمریکا دوباره به این سازمان بازگشت.
- ترامپ وعده تغییر سیاستهای مهاجرتی را داده بود که یکی از نخستین تصمیمات او در این زمینه صدور یک فرمان اجرایی جدید برای اعمال محدودیت در ورود پناهجویان و مهاجرانی از برخی کشورهای اسلامی به آمریکا بود. با وجود مخالفت گسترده نهاد قضایی آمریکا با این تصمیم ترامپ و لغو آن از سوی برخی قضات فدرال، در نهایت با رای دیوان عالی این کشور به نفع ترامپ و صدور فرمانی بازبینی شده جدید از سوی ترامپ در این زمینه، این مساله نیز تا اینجای کار به نفع او فیصله یافته است.
و در نهایت اینکه ترامپ وعده خروج آمریکا از "برجام" را داده بود ولی تا اینجای کار 3 بار مجبور به تمدید تعلیق تحریم های ایران در قالب برجام شده است؛ اما او روز جمعه گذشته – 12 ژانویه 2018 – با امضای مجدد دستور تعلیق تحریمهای هسته ای ایران تهدید کرده است که این آخرین باری است که چنین میکند و در صورت عدم تغییر برجام مطابق با نظرات و خواستهای دولت جدید آمریکا او دیگر بار تحریمهای تعلیق شده ایران را تمدید نخواهد کرد.
به نظر میرسد تا اینجای کار "برجام" تنها وعده انتخاباتی به زمین مانده ترامپ است که او وعده لغو آن را در صورت عدم تامین شروط چهارگانه جدید آمریکا، ارایه کرده است.
منبع:عصر ایران
@honaremodiriat
۳۵ شعار برتر تبلیغاتی از برندهای مدرن
ما در دوره ای زندگی می کنیم که برندهای کوچک و بزرگ از شعارهای تبلیغاتی برای پابرجایی برند خود استفاده می کنند. شعار تبلیغاتی هسته ی اصلی و زیر بنای برند می باشد. شعارهای بسیاری، از شرکت های مختلف شنیده می شود؛ اما بهترین شعارهای تبلیغاتی آن هایی هستند که به هسته اصلی برند اشاره دارند. در این مقاله برترین شعارهای تبلیغاتی را جمع آوری کردیم.
به نظر شما برترین شعار تبلیغاتی چگونه ارزیابی می گردد؟
چه چیزی شعار تبلیغاتی را خوب، متوسط و حتی ضعیف نشان می دهد؟
برترین شعارهای تبلیغاتی به درستی به بیان اینکه آن برند چیست؟
و چگونه می تواند در بازه زمانی کوتاهی به ذهن مشتری بنشیند گفته می شود.
در ادامه به معرفی شعارهای برتر تبلیغاتی از برندهای مدرن می پردازیم:
۱- فولکس واگن: کوچک فکر کنید.
۲- پورشه: جایگزینی نیست
۳- آستون مارتین: قدرت، زیبایی و روح.
۴- وال مارت: پول بیشتری ذخیره کنید، زندگی بهتری داشته باشید.
۵- ریبوک: من همانی هستم که هستم.
۶- نایک: فقط انجامش بده!
۷- آدیداس: غیر ممکن وجود نداره.
۸- مارک اند اسپنسر: حق همیشه و کاملاً با مشتری است.
۹- تری ام: نوآوری
۱۰- آی بی ام: راه حلی برای سیاره هوشمند.
۱۱- سونی: باورش کن.
۱۲- آی مکس: بزرگ فکر کن.
۱۳- دوپونت: معجزه دانش.
۱۴- انرگایزر: به مسیرت ادامه بده، ادامه بده، ادامه بده …
۱۵- پلی استیشن: در دنیای خود زندگی کنید، در دنیای ما بازی کنید.
۱۶- بلاگر: دکمه انتشار را فشار دهید.
۱۷- کانن: آن چیزی که ما اعتقاد داریم را ببینید.
۱۸- نیکون: در قلب تصویر
۱۹- کداک: لحظاتت را به اشتراک بذار، زندگی ات را به اشتراک بذار.
۲۰- فدکس: وقتی که هیچ فردایی نیست.
۲۱- دیزنی لند: شادترین نقطه ی روی زمین
۲۲- فورچن: برای افرادی که تغییر را رقم خواهند زد.
۲۳- مک دونالد: من عاشقشم!
۲۴- کوکاکولا: درب قوطی را باز کن تا سرحال شی.
۲۵- ام اند ام: در دهانتان آب می شود، نه در دستانتان.
۲۶- آژاکس: قوی تر از کثیفی.
۲۷- المپوس: دید شما آینده ی شماست.
۲۸- کلوین کالین: بین عشق و دیوانگی، وسواس است.
۲۹- ودافون: بیشتر از اکنون باشید.
۳۰- تگ هیور: موفقیت، یک بازی ذهنی است.
۳۱- لیوایز: کیفیت هرگز از مد نمی افتد.
۳۲- صلیب سرخ: بزرگترین تراژدی بی تفاوتی است.
۳۳- یلو پیج: به انگشتانتان اجازه بدهید، راه بروند
۳۴- کی. اف. سی: غذای عالی
۳۵- نوکیا: ارتباط دادن مردم
مترجم: حامد فردوس آرا
منبع: دنیای اقتصاد
@honaremodiriat
🔅فرهنگ فروش لامبورگینی
در اين ويدئو مزاحم تلفنی با نمايندگی لامبورگينی تماس ميگيرد و نحوهی پاسخگويی مسئول فروش دلنشین و تأثيرگذار است.
✅ از کانال هنرمديريت دیدن کنید:
@honaremodiriat
اقتصاد كانادا سقوط ميكند!
در سال ١٩٩٠ شاخص بورس آمريكا حدود ٣٠٠٠ بود و در سال ٢٠٠١ به ٩٠٠٠ رسيد يعني در يك دهه سه برابر شد ، آمريكائيان بسيار ثروتمند شدند.
در دهه ٩٠ ، تكنولوژي موج سوم جايگزين تكنولوژي موج دوم شد و بدنه صنايع و شركتهاي آمريكائي موج دومي بودند به زبان بسيار صريح، بايد تعطيل مي شدند و صنايع موج سومي جايگزين آنها مي شد.
در دهه نود ، موجي در آمريكا ايجاد شد كه ساختار موجود صندوق هاي بازنشستگي اشتباه است و بهتر است به جاي پرداخت حقوق به بازنشسته در دوران بازنشستگي بوسيله صندوق بازنشستگي ، فرد شاغل با خريدن سهام بورسي به صورت شخصي براي آينده خود ، سرمايه گذاري كند در واقع سهامي كه مي خرد ، آينده او را در دوران بازنشسگي تامين كند.
لذا موجي در مردم ايجاد شد تا سهام بخرند.
نظر به اينكه در طي يك دهه سهام در آمريكا ، سه برابر شد ، كساني كه از اين شيوه براي تامين دوران بازنشستگي استفاده مي كردند ماهانه رو به افزايش بودند.
در سال ٢٠٠١ بورس در آمريكا و جهان دچار فروپاشي شد و خانواده هاي آمريكائي به اظهار استيگليتز برنده جايزه نوبل در رشته اقتصاد ٧٠٠٠ ميليارد دلار و خانواده هاي اروپائي ١٤٠٠٠ ميليارد دلار زيان كردند ، تقريبا ميانگين خانواده هاي اروپائي و آمريكائي هر چه را كه در دهه نود بدست آورده بودند از دست دادند.
صنايع موج دومي آمريكائي را كه با آمدن تكنولوژي موج سومي بايد تعطيل مي شد را به سه برابر قيمت به خانواده هاي ناآگاه فروختند و بعد هم سهام سقوط كرد.
از سال ٢٠٠٠ تا ٢٠٠٨ جهاني سازي صنعت اتفاق افتاد مجددا در آمريكا صنايعي كه با جهاني سازي صنعت بايد تعطيل مي شدند را در بازار بورس ، قيمت آن را نجومي كردند و به مردم ناآگاه فروختند و مجددا بورس هاي جهان در سال ٢٠٠٨ ريخت و شاخص بورس آمريكا از ١٤٠٠٠ شد ٦٥٠٠ ، تقريبا براي بار دوم خانواده هاي آمريكائي هر چه كه از سال ٢٠٠١ تا ٢٠٠٨ بدست آورده بودند از دست دادند ارزش دارائي خانواده ها بطور متوسط نصف شد.
از سال ٢٠٠٨ جهاني سازي مالي شروع و اكنون به مرحله نهائي رسيده است ، در دهه ٩٠ صنايعي را كه بايد تعطيل ميشد را به سه برابر قيمت به مردم فروختند و بعد ارزش آن سقوط كرد ، از سال ٢٠٠١ تا ٢٠٠٨ صنايعي كه با جهاني شدن صنعت قادر به رقابت نبودند و بايد تعطيل مي شدند را به چند برابر قيمت به مردم ناآگاه فروختند و سپس سهام سقوط كرد.
از سال ٢٠٠٨ تا كنون شركتها و سهامي كه با جهاني سازي مالي بايد تعطيل شوند را باد كرده و به مردم جهان از جمله كانادا ميفروشند، اقتصاد آمريكا و كانادا يكبار ديگر بايد تعديل شود ، سهامي كه با جهاني سازي قادر به رقابت نيستند را به مردم نا آگاه كانادا فروخته اند يك ريزش سنگين اقتصاد كانادا را تهديد مي كند كه اين ريزش فقط به بورس محدود نميشود و بخش مسكن و بيزينس را هم شامل ميشود.
شاخص بورس در كانادا در سال ١٩٩٠ حدود ٧٧ بود كه در سال ٩٩ به ٢١٤ رسيد كه كاملا غير طبيعي بود و بورس كانادا در سال ٢٠٠١ دچار فروپاشي شد و به ٨٣ سقوط كرد ثروت مردم يك سوم شد.
شاخص بورس كانادا از ٨٣ در سال ٢٠٠١ به ١٤٩ در سال ٢٠٠٨ افزايش يافت كه كاملا حبابي بود و در سال ٢٠٠٨ بورس كانادا ريخت و به ٦٦ سقوط كرد ، ٦٠ درصد ثروت مردم پريد.
اكنون شاخص بورس كانادا مجددا به ١٣٠ افزايش يافته است طي دو سال آينده بورس كانادا سقوط مي كند و ثروت مردم حدودا نصف ميشود وقتي بورس مي ريزداين فقط به بورس محدود نميشود و بازار مسكن و سرمايه گذاري را هم در بر ميگيرد.
محمد حسين اديب
@honaremodiriat
🔵بزرگترین و موفقترین کمپانیهای دنیا در هر ثانیه چقدر پول در میآورند؟
🔵 اپل در هر ثانیه 1444 دلار درآمد دارد
@honaremodiriat
💥چگونه از شبکه های اجتماعی برای توسعه کسب و کار استفاده کنیم؟
📲نکات و آموزش های استفاده از تلگرام برای گسترش، پیشرفت و توسعه کسب و کارتان👇👇👇
Telegram.me/joinchat/BgOlGDuptFu8sRAorZ1Waw
قیمت به عنوان شاخصی برای کیفیت
این موضوع زمانی رخ می دهد که مصرف کنندگان از قیمت به عنوان شاخص کیفیت محصول استفاده نمایند. قیمت پایین تر می تواند باعث شود که مصرف کننده از خرید چشم پوشی کند، زیرا قیمت باعث افزایش نگرانی نسبت به کیفیت می گردد. بسیاری از مشتریان بر اساس شعار « شما چیزی را بدست می آورید که پولش را می دهید» ( هر قدر پول بدی آش میخوری) عمل می کنند و از محصولات با قیمت پایین اجتناب می ورزند. اما جنبه دیگر این عبارت تیز برای بسیاری از مشتریان معتبر است. برای آنها، معادله ساده « قیمت بالاتر = کیفیت بالاتر» به یک قاعده کلی تبدیل می شود. در چنین مواردی، یک افزایش قیمت می تواند به فروش واحدهای بیشتر منجر گردد.
چگونه قیمت به عنوان یک شاخص کیفیت عمل نماید؟
تجربه؛ چنانجه یک مصرف کننده از قبل تجربه ای مثبت را در مورد یک محصول با قیمت بالا داشته باشد، آنگاه یک قیمت بالا به عنوان قیمتی که به احتمال بیشتر، کیفیت بهتری را در مقایسه با قیمت پایین تضمین می نماید، درک خواهد شد.
راحتی مقایسه؛ مشتریان می توانند از قیمت به عنوان وسیله ای برای مقایسه سریعتر و هدفمند محصولات استفاده نمایند. این امر به خصوص در شرایطی که قیمت ثابت و غیرقابل مذاکره باشد؛ مانند بهای اکثر محصولات مصرفی، صحت دارد. در شرایطی مانند بازار کالاهای صنعتی که در آن قیمت ها مورد مذاکره قرار می گیرند، قیمت به ندرت به عنوان شاخص کیفیت تلقی می گردند.
ذهنیت «هزینه اضافه»؛ در ذهن بسیاری از مشتریان، قیمت کاملا به هزینه های فروشنده مرتبط می گردد. به عبارت دیگر، مصرف کنندگان از قیمت ذهنیتی دال بر وجود «هزینه اصافه» دارند. آنها فکر می کنند که فروشنده قیمت های خود را بر اساس هزینه هایی مانند مواد خام، تولید و حمل و نقل تعیین می کنند.
مصرف کنندگان، محصول را در وهله اول صرفا بر اساس قیمت آن ارزیابی می کنند. هنگامی که مشتریان در مورد کیفیت اساسی یک محصول مطمئن نیستند، قیمت احتمالا به عنوان یک شاخص کیفی مورد استفاده قرار می گیرد. این اتفاق زمانی می افتد که آنها با محصولی مواجه می گردند که برا آنها کاملا جدید است یا آن را به ندرت می خرند. هنگامی که قیمت مطلق محصول زیاد بالا نیست؛ مثلا زمانی که شفافیت کمی برای قیمت محصولات جایگزین وجود دارد و یا هنگامی که خریداران تحت فشار زمانی هستند، مصرف کنندگان مستعد قضاوتی قیمت محور هستند.
مشاهدات تجربی بی شماری در مورد نقش قیمت به عنوان شاخص کیفیت و شیب رو به بالای مرتبط با آن در بخشی از منحنی تقاضا وجود دارد. این مشاهدات در مورد محصولات متنوعی مانند مبلمان، فرش، شامپو، خمیر دندان، قهوه، مربا، ژله و رادیوها صورت گرفته است. محققان گزارش کرده اند که فروش واحد پس از اعمال یک افزایش قیمت برای اسپری بینی، جوراب شلواری، حوهر و محصولات الکتریک افزایش یافته است.
بخشی از فصل سوم کتاب "اعترافات یک قیمت گذار؛ چگونه قیمت بر همه چیز تاثیر می گذارد؟"
نوشته هرمان سایمون؛ ترجمه دکتر محسن نظری و مهندس شهریار پاوندی
@honaremodiriat
در باب مزایای نابرابری درآمد!
امیر حسین خالقی
خیلی از متفکران جهان معتقدند که نابرابری درآمدها در جامعه همیشه بد است و باید با مداخله دولت ها از شر آنها رها شد؛ اما انگس دیتون، نوبلیست اقتصاد، می گوید درست است که نابرابری می تواند نشانه ای از برخی معضلات اجتماعی باشد، ولی از آن سو می تواند نشانه پیشرفت هم تلقی شود و گاهی برخی راهکارهایی که برای درمان آن پیشنهاد می کنند از خود بیماری بدتر است!
شاخص هایی مثل ضریب جینی که اختلاف درآمد/ثروت دهک های بالایی از پایینی را اندازه گیری می کنند برای نشان دادن تغییر نابرابری در کشورها استفاده می شوند (دامنه ضریب جینی بین 0 و 1 است و اعداد نزدیک به 1 نشانه نابرابری بیشتراند)، اما به تنهایی نمی توان از بالا بودن نابرابری بر اساس این قبیل شاخص ها حکم کلی صادر کرد، در نمونه های مثل آفریقای جنوبی این نابرابری به دلایل تاریخی وجود داشته است، فساد و نورچشمی بازی و بسیاری مسائل دیگر آن را باعث شده اند. بدیهی است که این نابرابری پدیده مثبتی نیست.
اما قضیه سوی دیگری هم دارد، این نابرابری می تواند از کارآفرینی و تجارت و فعالیت های مفیدی از این دست حاصل شده باشد، کارآفرینان جوان و کسانی مانند زاکربرگ، گیتس و جابز هم "یکشبه" ثروتمند شدند، ولی این ثروت زندگی بسیاری دیگر را هم بهتر کرده است. ضریب جینی چین در 1980 برابر با 0.16 بود، در سال 2014 به 0.55 رسید و نابرابری شدیدی را تجربه کرد، ولی کیست که ندارد نابرابری در ثروت چقدر بهتر از برابری در فقر است! از آن سو ضریب جینی بریتانیا بعد از بحران مالی 2008 کاهش یافت؛ ولی بعید است بتوان آن را دستاورد مثبتی تلقی کرد. یادمان نرود ضریب جینی شوروی هم در دهه 1980 چیزی نزدیک به 0.26 بود که رقمی ایده ال به شمار می آمد.
والتر شیدل در کتاب پرسروصدا خودش به نام "برابرسازهای عظیم" نشان می دهد در طول تاریخ آنچه که نابرابری اقتصادی را از بین برده است عمدتا جنگ های بزرگ و خشونت ها، قحطی و بیماری های کشنده فراگیر و مانند آن بوده است، فاجعه مرگ سیاه و از بین رفتن 25 درصد جمعیت در اروپا از طاعون یاد می کند که کاهش کارگر برای کار در مزارع را همراه داشت و البته بالاتر رفتن درآمد آنها و کاهش نابرابری انجامید، مواردی مانند جنگ های جهانی و مانند آن هم نمونه های دیگری است.
صحبت این نیست که افزایش نابرابری چیز خوبی است، بلکه باید بین نابرابری خوب و بد تفاوت گذاشت و علت ها را از هم تفکیک کرد. مسئله اصلی نابرابری نیست، بلکه "ناعادلانه" بودن آنست، باید علل بروز نابرابری های "بد" مانند فساد و نورچشمی بازی و حمایت های دولتی و رانت ها را از بین برد، ولی در مورد نابرابری های خوب قضیه متفاوت می شود. با گرفتن اموال همه ثروتمندان یک کشور و تبعید آنها البته جامعه برابرتر می شود، ولی آیا مطلوب است؟
نابرابری های "خوب" برای رشد هر جامعه لازم اند؛ دولت های به جای فضولی در توزیع ثروت و رابین هود بازی بهتر است برای عملکرد بازار و رقابت جا را خالی کنند؛ بازار منطق کارایی با هدف بالا بردن استانداردهای زندگی بسیار بهتر از بوروکرات های دولتی عمل می کند. تجربه تاریخی نشان می دهد که بازارها در بهبود وضع فقیرترین های یک جامعه هم بسیار موثرتر از مداخله های دولتی عمل می کنند؛ خیلی ها ترجیح می دهند بین فقیر بودن در یک کشور با نابرابری بالا مانند سنگاپور و فقیر بودن در کشوری برابرتر مانند ونزوئلا، اولی را انتخاب کنند. خلاصه که نابرابری شاید چیز خوبی نباشد، ولی وسواس زیادی به کاهش آن به هر طریقی بی تردید چیز بدتری است، والله اعلم.
@honaremodiriat
🔅چطوری میشه قواعد یک کسب و کار را به نفع خود به هم ریخت؟!
دستورالعمل برد در بازی به هم زنندگی دیجیتال (digital disruption)
@honaremodiriat
هوش پولساز چیست؟
مجموعهای از مهارتها که منجر به کسب پول بیشتر میشود. بخشی از این هوش، ذاتی و بخشی از آن اکتسابی است. بخشهای ذاتی آن چندان قابل تغییر نیست مثل «قدرت حافظه»، اما بخشهای اکتسابی آن میتواند بعنوان مهارت فراگرفته شود. مولفه های اکتسابی هوش پولساز عبارتند از:
۱. خیالپردازي
افراد خیالپرداز احتمال بیشتری وجود دارد بتوانند کار و ایده جدید خلق کنند. بسیاری از ایرانیها قدرت خیالپردازی خوبی دارند؛ اما اکثراً بیتفاوت از کنارش میگذرند. حتی بسیاری آنرا بد میدانند! تفاوت افراد موفق در اینست که به خیالپردازی هایشان جامه عمل میپوشانند.
۲. خلاقیت
روزگاری کسب درآمد بالا به خلاقیت نیاز نداشت اما امروزه با افزایش رقابت نیاز به این ویژگی به شدت حس میشود. اکثر افرادی که در موقعیت شغلی با حقوق ثابت قرار میگیرند، خلاقیت خود را از دست میدهند. زمانی انسان وادار به استفاده از قابلیت های عالی ذهن میشود که در شرایط سخت قرار بگیرد.
۳. علاقه
اگر به کاری علاقه ندارید، الان از آن دست بکشید! وقتی از کاری که علاقه ندارید دست بکشید، انرژیتان صرف یافتن شغل مورد علاقهتان میشود. شغل ابزاری برای رشد است، نه فقط یک امنیت مالی سطح پایین برای اسارت انسان.
۴. جسارت
ترسها بزرگترین موانع رهایی و پیشرفت انسان هستند. انسانهای بزرگ با ترسهای شان مواجه میشوند و انسانهای ضعیف از آن فرار میکنند.
۵. تمرکز
هدف را که شناختید بر آن متمرکز شوید. مثل ذرهبینی که اشعه خورشید را بر نقطهای جمع و قدرت آنرا چند برابر میکند. به عوامل مزاحم اجازه ندهید به ذهنتان وارد شوند. ابزار لازم برای رسیدن به هدف را جمعآوری کنید و تا رسیدن به آن دست از تلاش برندارید.
@honaremodiriat
انتقام گرفتن در مذاکره
در مذاکره لحظاتی پیش می آید که احساس می کنیم به ما ظلم شده، حق ما خورده شده، صحبتی شده است که ما را زیر سوال برده است و مواردی از این قبیل که احساس نیاز به انتقام در ما برانگیخته می شود.
در این شرایط ما فکر می کنیم که حتما باید حرفی بزنیم یا کاری کنیم تا از طرف مقابل انتقام بگیریم وگرنه ممکن است ما کوچک شویم و حق مان پایمال شود!!
هر اتفاقی که بیفتد مذاکره محل انتقام جویی نیست و بهتر است از آن پرهیز کنید. حتی در بدترین شرایط ممکن اگر قصد انتقام داشتید، بلافاصله برای انتقام گرفتن اقدام نکنید. احساسات تان را کنترل کنید و آن را به تاخیر بیندازید.
تاخیر در انتقام گیری دو مزیت بزرگ برای شما ایجاد می کند:
اول اینکه به شما فرصت می دهد تا اگر اشتباه برداشت کرده باشید، بتوانید برداشت خود را اصلاح کنید و انرژی خودتان را بیهوده هدر نداده باشید و از طرف دیگر، رابطه خود با طرف مذاکره را دچار خدشه نکرده اید.
دوم اینکه فرصت بیشتری برای فکر کردن و طراحی یک اقدام حرفه ای و حساب شده در اختیار شما قرار می دهد.
" KILL BILL " اگر فیلم
را دیده باشید حتما این دیالوگ را به خاطر دارید : انتقام غذایی است که باید خنک سرو شود.
پس شما نیز هیچوقت در مذاکره هنگامی که داغ و عصبانی هستید اقدامی مبنی بر انتقام جویی صورت ندهید. همواره انتقام در مذاکره را به تاخیر اندازید.
@honaremodiriat
هوش مصنوعی هم شغل میسازد و هم شغلها را از بین میبرد
وبسایت گارتنر میگوید تا سال ۲۰۲۰ هوش مصنوعی بالغ بر ۱.۸ میلیون فرصت شغلی را از بین خواهد برد ولی از آن طرف ۲.۳ میلیون فرصت شغلی جدید به وجود میآورد.
گارتنر میگوید تعداد و نوع مشاغلی که تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار میگیرد متفاوت است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹ تقاضا برای مشاغل مربوط به بخش پزشکی، خدمات عمومی و آموزش افزایش خواهد داشت ولی درخواست برای استخدام نیروهای مربوط به خدمات تولید کمتر میشود.
همچنین طبق پیشبینیها در سال ۲۰۵۰ مشاغل مرتبط با هوش مصنوعی به دو میلیون فرصت شغلی جدید خواهد رسید.
به عبارت دیگر، اگر چه هوش مصنوعی میلیونها فرصت کاری متوسط و پایین را حذف خواهد کرد ولی از آن سو، باعث ایجاد میلیونها فرصت شغلی کاری جدید در حوزههای گوناگون از جمله مدیریت خواهد شد.
معاون پژوهش گارتنر (Svetlana Sicular) با بیان این مطلب افزود: هوش مصنوعی باعث میشود بهرهوری در بسیاری از مشاغل افزایش یابد. بر اساس این گزارش، انتظار میرود در سال ۲۰۲۱ ارزش تجاری بازار هوش مصنوعی به ۲.۹ میلیارد دلار برسد.
منبع:رایانش نیوز
@honaremodiriat
پدیدهای به نام مدیران تصادفی
مدیران تصادفی کسانی هستند که به واسط
یک اتفاق یا به عبارتی یک تصادف!!!، به پست مدیریت رسیدهاند
ویژگیها:
۱) مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را «تهدید» میدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲) مدیران تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود. گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایهگذاری برای یک واحد را فراموش میکنند.
۳) مدیران تصادفی، بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاقشان خارج شده است.
۴) مدیران تصادفی، تصمیمهای تکانشی میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند. آنها استراتژی بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است.
۵) مدیران تصادفی، به نظام جاسوسی بسیار علاقمند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند و حتی حاضرند سازمان را چاقتر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد.
۶) مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را «وفاداری» میدانند و نه «تخصص». چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، میتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد.
۷) مدیران تصادفی، تشنهی عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینههای جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت میکنند.
۸) مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار. به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی.
۹) مدیران تصادفی از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغهها و … ندارند و عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.
۱۰) مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، میتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود، برای استفادههای آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند…
۱۱) مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، «میبینند». گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود. برای یک جلسه یا یک پروژه صدا زده میشود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مدیران، انتظار اولشان از کارکنانشان، دیده شدن است. آنها بیش از اینکه نگران کیفیت کار، خروجی یک جلسه یا سود سازمان باشند، میخواهند دیده شوند.
محمدرضا شعبانعلی
@honaremodiriat
چرا سرمایهگذارها عاشق پلتفرمها هستند؟!
سرمایهگذارها عاشق پلتفرمها هستند. پلتفرمهای موفق، شبکهی قدرتمندی دارند و آن را در مقیاسی اداره میکنند که به فراگیرشدن کسبوکارشان کمک میکند.
هیچ شکی وجود ندارد که پلتفرمها در مقایسه با کسبوکارهای خطی ارزش بیشتری دارند. براساس تحقیقی که انجام دادهایم، سرمایهگذارها برای پلتفرمها در مقایسه با کسبوکارهای خطیِ مشابه، ارزش بیشتری قائلاند. بررسی ۵۰۰ سهام برتر در بازار سهام نیویورک نشان میدهد که متوسط ضریب درآمد کسبوکارهای پلتفرمی ۸٫۹ است. در مقابل، کسبوکارهای خطی، بسته به مدلشان بهطور متوسط ضریب درآمد ۲ تا ۴ دارند. پژوهشهای مشابه دیگر نیز وجود چنین فاصلهای میان این دو نوع کسبوکار را تأیید میکنند.
این فاصله با گذشت زمان در حال افزایش است و دلیل مشخصی برای آن وجود دارد: پلتفرمها در کوتاهمدت و بلندمدت عملکرد مالی بهتری دارند، برای مثال رشد سریعتری دارند، بازگشت سرمایهشان بیشتر است و حاشیهی سود بالاتری دارند. درنتیجه، از ابتدای قرن بیستم پلتفرمها بهسرعت از دیگر مدلهای کسبوکار پیشی گرفتهاند.
باتوجهبه روند کنونی، پیشبینی میشود پلتفرمها تا سال ۲۰۲۰ موفق شوند ۵ درصد از ۵۰۰ سهام برتر نیویورک را به خود اختصاص دهند. همچنین در طول ۵ تا ۱۰ سال آینده، بیشترِ شرکتهای باارزش در سهام نیویورک پلتفرمها خواهند بود.
زمانی که استارتاپها را بررسی میکنید، این روند معنای بیشتری پیدا میکند. موج بعدی شرکتهای سهامی عام و بزرگ، پلتفرمی خواهند بود. تقریبا ۶۰ درصد استارتاپهایی که بیش از یک میلیارد دلار ارزش دارند، کسبوکارهای پلتفرمیاند. اگر در سطح بینالمللی نگاه کنید، این اعداد شگفتانگیزتر نیز خواهند بود: در آسیا در بین ۳۶ شرکتی که بیش از یکمیلیارد دلار ارزش دارند، ۳۱ پلتفرم وجود دارد که چیزی حدود ۸۶ درصد است. دراینمیان، برای مثال، در چین ۸۱ درصد از این شرکتها پلتفرم هستند. در هند نیز از بین ۹ شرکتِ باارزش، ۸ تای آنها پلتفرماند.
پلتفرمها در مقایسه با استارتاپهای خطی ارزش بیشتری دارند. ارزش متوسط شرکتهای پلتفرمیِ بزرگ ۴٫۵۱ میلیارد دلار است، درحالیکه ارزش متوسط کسبوکارهای خطیِ بزرگ ۲٫۴۹ میلیارد دلار است. بهبیاندیگر، شرکتهای پلتفرمی دو برابرِ شرکتهای خطی ارزش دارند.
جای تعجب نیست که پلتفرمها سرمایهی بیشتری جذب میکنند. پلتفرمهایی که چندمیلیارد دلار ارزش دارند، در مقایسه با رقبای خطیشان دو برابر سرمایه جذب کردهاند. این رقم برای شرکتهای پلتفرمی ۴۶٫۲۴ میلیارد دلار و برای شرکتهای خطی ۲۱٫۹۶ میلیارد دلار است. علاوهبراین، پلتفرمها جذابیتهای بیشتری برای سرمایهگذارها دارند.
شرکتهای پلتفرمی با توجه به سرمایهای که دریافت میکنند، در مقایسه با شرکتهای خطی ۱۲ درصد باارزشترند. این آمار تأیید میکند که سرمایهگذارها به سرمایهگذاری در شرکتهای پلتفرمی اعتماد بیشتری دارند.
منبع: chetor.com
@honaremodiriat
یک شرکت عالی چگونه شرکتی است؟
"جيم كالينز"
برای عالی بودن باید به سه دستاورد رسیده باشید.
اول برتری در دستاوردها؛
دوم تمایز در تاثیر؛
سوم وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.
اگر شما یک تیم ورزشی باشید و جام قهرمانی را ازآن خود نکنید شما عالی نیستید.
شما باید راهی برای پیروز شدن در بازی که انتخاب کرده اید بیابید. نتایج قابل قبول به درد شما نمی خورد.
خوب بودن کافی نیست شما باید عالی باشید.
تمایز در تاثیر: اگر قرار باشد شما بعنوان یک شرکت یا سازمان یا یک موسسه نباشید چه کسی دلش برایتان تنگ خواهد شد؟
باید به گونه ای باشید که هیچ سازمانی نتواند جای خالی شما را پر کند.
عالی بودن به این معنا است که اگر روزی نباشید جای خالی شما به وضوح مشخص باشد.
بزرگ بودن به معنی عالی بودن نیست و عالی بودن به معنی بزرگ بودن نیست.
رستوران های محلی مارولیس بزرگ نیستند اما تصور کنید اگر این رستوران ها نباشند چه اتفاقی خواهد افتاد، چه چیزی می تواند جای آن ها را پر کند؟
وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.
سازمان های عالی نسل های مختلفی از رهبران و مهندسان عالی دارند که با رفتن آنها شرکت افول نمی کند.
اگر عملکرد عالی سازمان وابسته به افراد باشد. سازمان شما عالی نیست.
مطالب بالا خلاصه سخنرانی کالینز در مورد معنای عالی بودن و ویژگی های آن است.
@honaremodiriat
کارنامه ترامپ در یک سال گذشته؛
همه شعارهای انتخاباتی محقق شدند!
بخش اول:
تا اینجای کار لغو یا دستکم تغییر مفاد "برجام" تنها تکه ای از وعده های انتخاباتی دونالد ترامپ است که روی زمین مانده است.
چند روز دیگر (20 ژانویه 2018 =30 دی 1396) نخستین سالگرد دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ است. در طی یک سالی که از زمامداری دونالد ترامپ بر آمریکا میگذرد او تصمیمات زیادی گرفته؛ تصمیماتی که برخی از آنها بسیار جنجالی و پرحاشیه بوده است.
شاید بتوان ترامپ را پرحاشیهترین رییس جمهور تاریخ آمریکا در مقایسه با 44 رییس جمهور پیشین این کشور دانست.
در نخستین سالگرد ریاستجمهوری ترامپ نگاهی به کارنامه عملکرد او از زاویه عمل برای تحقق وعدههای انتخاباتی جالب به نظر میرسد. با نگاهی به لیست بلندبالای وعدهها و شعارهای انتخاباتی ترامپ و عملکرد او در یک سال گذشته، مسالهای که بیش از هرچیز مورد توجه ناظران است، عملکرد او در راستای تحقق وعدههای انتخاباتیاش است.
ترامپ در یک سال گذشته کار خاصی نکرده جز حرکت در جهت تحقق وعدههایی که – درست یا غلط- در دوران کارزار انتخاباتی خود مطرح کرده بود. او به واقع در این زمینه کارنامه موفقی داشته است؛ هر چند که شاید بخش بزرگی از شعارها و وعدههای انتخاباتی او باب میل بسیاری از شهروندان آمریکایی و جهان نبوده باشد؛ اما او به واسطه تعهدی که به رایدهندگانش داشته، تلاش کرده وعدههای انتخاباتی خود را محقق کند و تقریبا در همه حوزهها نیز مطابق با وعدههای انتخاباتی خود عمل کرده است:
- ترامپ وعده داده بود از برخی پیمانهای بین المللی از جمله معاهده زیستمحیطی پاریس و پیمان اقتصادی نفتا- با کانادا و مکزیک- خارج خواهد شد، او به این شعار خود جامه عمل پوشانده است و آمریکا را از پیمان ریست محیطی پاریس خارج کرده است.
- او می گفت طرح بیمه همگانی "اوباماکِر" را لغو خواهد کرد؛ او در نهایت موفق شد جمهوریخواهان سنا را با تصمیم خود همراه کرده و در ماه دسامبر گذشته 51 سناتور جمهوریخواه ذیل لایحه پیشنهادی مالیات، به لغو طرح اوباماکِر رای دادند؛ با وجودی که هیچ سناتور دموکراتی به این لایحه مالیاتی رای مثبت نداد.
- ترامپ وعده کاهش مالیات شرکتهای آمریکایی را داده بود که در نهایت او مالیات شرکت ها را از 35 درصد به 21 درصد کاهش داد؛ البته با این توجیه همیشگی جناح محافظه کار آمریکا که این کار در نهایت به رونق اقتصادی آمریکا و کاهش بیکاری منجر میشود؛ ادله ای بحث برانگیز که بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران دموکرات و سوسیال دموکرات در آمریکا و جهان با آن مخالفاند.
- ترامپ وعده ساخت دیواری مرزی با مکزیک با طول 3 هزار کیلومتر را داده بود. او گفته بود یک دیوار برای جلوگیری از ورود مهاجران غیرقانونی و مواد مخدر به آمریکا از مرز مکزیک خواهد ساخت و حتی پول آن را نیز از دولت مکزیک خواهد گرفت. او در این زمینه نیز به وعده خود عمل کرده و با وضع عوارض 20 درصدی برای کالاهای وارداتی از مکزیک در واقع پول این دیوار را نیز به طور غیر مستقیم از مکزیک دریافت کرده است.
- ترامپ گفته بود بودجه ارتش آمریکا را افزایش خواهد داد؛ او به وعده خود عمل کرده و در ماه دسامبر گذشته لایحه بودجه دفاعی 700 میلیارد دلاری آمریکا را به امضا رساند. این میزان بودجه برای امور دفاعی و نظامی آمریکا بیسابقه است.
- ترامپ وعده رساندن شاخص کل سهام " داوجونز" – شاخص 30 سهام برتر بورس وال استریت در نیویورک آمریکا- به بالای 20 هزار واحد را داده بود ؛ در نخستین سالگرد ریاست جمهوری ترامپ هم اکنون شاخص داوجونز به بالای 25 هزار واحد رسیده و بورس نیویورک در سال مالی گذشته بالای 30 درصد رشد داشته است.
@honaremodiriat
🔅 چه عواملی مشتریان را عاشق برند شما می کند؟
✅ کانال تخصصی هنر مدیریت:
@honaremodiriat
مدیریت قارچی
مدیریت قارچی روشی رایج در مدیریت است که بر مبنای آن کارکنان از اهداف، راهبردها و ایدههای کلی شرکت مطلع نیستند و ارتباط میان کارهای محوله با اهداف شرکت نیز برای آنها مشخص نیست. در واقع، درست شبیه به پرورش قارچ؛ کارکنان به مانند قارچ در تاریکی، در اینجا یعنی عدم دسترسی و آگاهی از اهداف کاری و اصلی شرکت، قرار میگیرند و نیز به شیوهای که از کود برای پرورش و رشد قارچ استفاده میشود، آنها فقط به اطلاعات و منابعی دسترسی دارند که برای به انجام رساندن کار و وظیفه به عهدهی ایشان سپرده شده است.
مثالی از کشتی تایتانیک
تا ساعتها بعد از برخورد کشتی تایتانیک با کوه یخ فقط کاپیتان و تعداد انگشت شماری از ملوانان ارشد میدانستند که کشتی غرق خواهد شد. مطابق تحلیل کارشناسان، بیخبر نگاهداشتن کارکنان و مسافران به فاجعهای منجر شد که در صورت اطلاع آنها از وضعیت موجود میتوانست سبب کاهش میزان خسارات شود. بیخبر نگاه داشتن، نشانهی اصلی مدیریت قارچی است که مبنای آن بیاطلاعی و یا کماطلاعی کارکنان در مورد عملکرد، راهبردها و وضعیت سازمان است.
نتایج یک تحقیق مدیریتی:
۱. بیش از ۸۰% کارکنان میخواهند مدیران اطلاعات بیشتری در مورد سازمان در اختیار آنها قرار دهند.
۲. بیش از ۲۵% افراد بین اطرافیان خود کسانی را میشناسند که کارشان را بهدلیل نبود شفافیت لازم در مورد رویکرد و راهبرد سازمان ترک کردهاند.
۳. بیش از ۵۰% کارکنان باور دارند که دسترسی به اطلاعات و دادههای مرتبط با سازمان، تاثیر زیادی در افزایش عملکرد و بهرهوری آنها داشته است.
@honaremodiriat
🔵ایرانیان از کدام روش خرید آنلاین بیشتر استفاده میکنند؟
اپلیکیشن های موبایلی در صدر قرار دارد
@honaremodiriat