hooshmandy | Unsorted

Telegram-канал hooshmandy - 👁 هوشمندى

7327

در جهان هوشمند ما هیچ رویدادی تصادفی به وقوع نمی‌پیوندد. هر چیز که در مسیر زندگی سر راه شما قرار می‌گیرد؛ نکته‌ایست برای آموختن!

Subscribe to a channel

👁 هوشمندى


«من»

   این کاراکتری که به عنوان خودت می‌شناسی فقط برای خودت وجود دارد(آن هم وجود ذهنی).

کسانی که با شما ارتباط دارند یا حتی کسانی که یک لحظه به شما نگاه می‌کنند و عبور می‌کنند، یک «شما» از شما دارند که با آن کاراکتری که شما از خودت داری هم منطبق نیست.

آنها هر کدام یک ورژنی از «تو» در ذهن‌شان دارند.

   فکر می‌کنی آن تصویری که مادر از تو دارد همان «تو»یی است که پدر از تو می‌شناسد؟
اینطور نیست.

تصاویری که پدر، مادر، هر یک از همکاران و هر یک از آشنایان از «تو» دارند، هیچکدام با هم یکی نیستند.

«تو» در ذهن دیگران به تعداد تجربیات آنها از تعامل با تو وجود داری.

   کدام‌شان «تو»یی؟!

ز این دو هزاران من و ما
ای عجبا من چه منم؟

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

یک سپد پر نان ترا بر فرق سر
تو همی خواهی لب نان در به در

در سر خود پیچ هل خیره‌سری
رو در دل زن چرا بر هر دری

تا بزانویی میان آب‌ِ جو
غافل از خود زین و آن تو آب‌جو

پیش آب و پس هم آب با مدد
چشمها را پیش سد و خلف سد

اسپ زیر ران و فارس اسپ‌جو
چیست این گفت اسپ لیکن اسپ کو

هی نه اسپست این به زیر تو پدید
گفت آری لیک خود اسپی که دید

مست آب و پیش روی اوست آن
اندر آب و بی‌خبر ز آب روان

چون گهر در بحر گوید بحر کو
وآن خیال چون صدف دیوار او

گفتن آن کو حجابش می‌شود
ابر تاب آفتابش می‌شود

بند چشم اوست هم چشم بدش
عین رفع سد او گشته سدش

بند گوش او شده هم هوش او
هوش با حق دار ای مدهوش او
 
مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

ما از ساده بودن می ترسیم.

ما می خواهیم همه چیز پیچیده شود. هر چه مسائل پیچیده تر باشد، بیشتر فکر می کنیم که روشنفکر هستیم.

ما هرگز ساده نیستیم.

ما نمی دانیم چگونه به مسائل خیلی ساده نگاه کنیم.

وقتی بتوانید خیلی ساده به مسائل نگاه کنید، فراتر از همه روشنفکران هستید.

سپس چیزی واقعی می بینید - آن مال شماست، نه اینکه مغز آن را درست کند.

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

به ياد بسپار:
تفاوت بین سرور و خوشحالی این است:

سرور، خوشحالی بدون هیجان است.
اگر هیجان باشد، دیر یا زود حوصله‌ات سر خواهد رفت، زیرا هیجان فقط وقتی هیجان است که، جدید باشد.

ولی چگونه می‌توانی و بارها و بارها در مورد یک چیز به‌ هیجان درآیی؟

در مورد یک زن یا مرد هیجان‌زده هستی، ولی وقتی ماه‌عسل تمام شد، آنوقت هیجان نیز تمام شده است. ازدواج تقریباً همیشه با پایان یافتنِ ماه‌عسل، پایان گرفته است!
آنگاه فقط سردردهای پس از مستی هست، زیرا تو در پیِ هیجان هستی،
و هیجان نمی‌تواند یک پدیده‌ی مداوم باشد.
تاوقتی‌که عشقِ تو خُنَک cool نباشد(نه سرد cold) محکوم است که به بی‌حوصلگی ختم شود
عشقِ سرد، مُرده است،
عشقِ خنک، زنده است،
ولی هیجانی در آن نیست
.

در دنیا همه چیز به بی‌حوصلگی ختم می‌شود، باید که چنین باشد. وقتی به درونی‌ترین رشته وجودت دست می‌یابی، بدون هیچ علتی شادمان هستی، بی‌دلیل خوشبخت هستی، بدون هیچ هیجانی شاد هستی.
حوصله‌ات هرگز سر نمی‌رود.
و این در عشق هم اتفاق می‌افتد.

تو نیاز به عشق داری زیرا:
فقط در عشق است که خودت را از یاد می‌بری؛
فقط در عشق است که فرد ناپدید می‌شود
نیازی به “من‌بودن” وجود ندارد.


با کسی که دوستش داری می‌توانی تنها باشی. حتی اگر معشوق حضور داشته باشد، می‌توانی تنها باشی.
عمیق‌ترین امکان در عشق این است که به تو کمک کند تا خودت را از یاد ببری.

ولی اگر مجبور باشی که پیوسته حضور دیگری را حمل کنی،
اگر مجبور باشی که مطابق با حضور او رفتار کنی،
اگر مجبور باشی که از مقررات رابطه پیروی کنی،
اگر مجبور باشی که حتی در عشق هم گفته‌هایت را برنامه‌ریزی کنی که چه بگویی و چه نگویی؛
آنگاه این عشق دیر یا زود ترش و تلخ خواهد شد، زیرا نفس‌آگاهی در آن وجود دارد.

هرگاه درمی‌یابی که نفس‌آگاهی تو در حال ناپدیدشدن است ـــ با الکل،
در عشق، در مراقبه ـــ احساس خوبی داری.
ولی الکل نمی‌تواند یک حالت پایدار به تو بدهد؛ عشق می‌تواند، ولی این امکان بسیار بسیار دشوار است.

به‌یاد بسپار که:
عشق از مراقبه دشوارتر است،
زیرا عشق یعنی زیستن با دیگری و زیستن بدون نفس خودت

مراقبه یعنی زیستن با خود و فراموش کردن دیگری بطور کل، پس سختی آن کمتر از عشق است.

برای همین است که کسانیکه می‌توانند عشق بورزند نیازی به مراقبه ندارند؛
آنان توسط عشق خواهند رسید


اشو
بازگشت_به_منبع
سخنان اشو در مورد ذن

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

از همه باشد به حقیقت گزیر
وز تو نباشد که نداری نظیر

مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر

آن عرق است از بدنت یا گلاب
آن نفس است از دهنت یا عبیر

بذل تو کردم تن و هوش و روان
وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر

دل چه بود جان که بدو زنده‌ام
گو بده ای دوست که گویم بگیر

راحت جان باشد از آن قبضه تیغ
مرهم دل باشد از آن جعبه تیر

درد نهانی به که گویم که نیست
باخبر از درد من الا خبیر

عیب کنندم که چه دیدی در او
کور نداند که چه بیند بصیر

چون نرود در پی صاحب کمند
آهوی بیچاره به گردن اسیر

هر که دل شیفته دارد چو من
بس که بگوید سخن دلپذیر

ناله سعدی به چه دانی خوش است
بوی خوش آید چو بسوزد عبیر
 
سعدی
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

نیایش نوعی بازی است. اگر به معبد رفتی و حالت جدیت به تو دست داد، رفتن به معبد برایت بیفایده خواهد بود.
برای خندیدن، لذت بردن و جشن به معبد برو.

اشو

Читать полностью…

👁 هوشمندى

#معرفی_کتاب
بدن هرگز دروغ نمی گوید
#الیس_میلر
اسیب های روحی و روانی پدر و مادر به فرزندان در دوران کودکی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

انفرادی

   دوستی دارم که دربارهٔ زندان انفرادی و اینکه چقدر گذراندن آن دشوار است صحبت می‌کند.

موضوعی که این روز‌ها زیاد از آن می‌خوانیم و می‌شنویم.

من هم شنیده‌ام گفته‌اند که هر روز زندان انفرادی را باید معادل ده روز برای متهم (یا مجرم) محسوب کنند.

  قاعدتاً انسان نباید از تنها بودن دچار سختی شود.

اما خوب، انسان متاسفانه اینطور شده که برایش سخت است خودش را تحمل کند، با خودش باشد.

حتماً باید بوسیلهٔ ارتباط – از هر نوعش، ارتباط با انسان‌ها، با کتاب و مجله و اینترنت، و از همه بیشتر با فکر و خیال) – خودش را مشغول نگه دارد.

و الا اگر آدمی از خزینه و «کان قند» سکوت درونی‌اش تغذیه می‌شد، دیگر نیازی به این مواد مخدر نداشت.

اما متاسفانه واقعیت اینست که اینطور نیست.

آنچه در ادامه می‌خواهم بگویم دربارهٔ مرگ است و ارتباط آن با زندان انفرادی. و ابتدا این را بگویم که به این دلیل ساده که هیچکس تا امروز از «آن دنیا» برنگشته، نمی‌توانیم دربارهٔ آن به قطع و یقین صحبت کنیم.

بقول آن نیشابوری:

از جملهٔ رفتگان این راه دراز
بازآمده‌ای کو که به ما گوید راز؟!

آنهایی هم که ادعا می‌کنند مرگ را تجربه کرده‌اند و از آن صحبت می‌کنند، آن چیزی که تجربه کرده‌اند، مرگ نبوده. اگر مرگ بود، پس چرا الان زنده‌اند؟! مرگ آن است که بروی و برنگردی.

کاری نداریم.

اما از روی شواهد و قرائن چیزهایی برمی‌آید و اصلاً بر هم نیاید، کاری به «آن طرف» نداریم و این حرف در مورد وضعیت کنونی انسان هم صدق می‌کند. حالا کدام حرف؟ می‌گویم.

   در نظر بگیر که حبس ابد در انفرادی برایت حکم بخورد.
و هیچ وسیلهٔ ارتباطی اعم از همان‌ها که گفتم (تلوزیون، روزنامه، کتاب، اینترنت و...) در اختیارت نباشد.

علاوه بر آن‌ها، فکر و خیال کردن هم از تو گرفته شده باشد! یعنی تنهای تنها، آن هم تا ابد. آیا می‌توانی اینطور با خودت باشی و بمانی؟ یعنی با وجود حقیقی خودت تا ابد زندگی کنی؟

(روشن است که بحث ما بر سر خوراک و لباس و بهداشت و  اینجور چیز‌ها نیست. فرض کن آن‌ها مهیا.)

  می‌خواهم بگویم مرگ یعنی روبرو شدن و ماندن با خودمان تا ابد الدهر. حالا هر قدر انسان (یعنی هر فرد) حقیقتش زلال‌تر، شیرین‌تر، شفاف‌تر، آرام‌تر و در یک کلام سالم‌تر باشد، این انفرادی ابدی برایش گوارا‌تر است.

جلال‌الدین حرف‌های روشنی در این مورد دارد:

مرگ هر کس‌ ای پسر همرنگ اوست
آینهٔ صافی یقین همرنگ روست

پیش ترک آیینه را خوش‌رنگی است
پیش زنگی آینه هم زنگی است

آنک می‌ترسی ز مرگ اندر فرار
آن ز خود ترسانی‌ ای جان هوش دار!

روی زشت توست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ برگ

از تو رسته‌ست ار نکوی است ار بد است
ناخوش و خوش هر ضمیرت از خودست


  بخواهیم و نخواهیم همگی
(و البته به تنهایی، و نه دسته‌جمعی!) به این انفرادی ابدی خواهیم رفت. شوخی هم ندارد و فرضیه هم نیست! اما انسان می‌تواند بوسیلهٔ مراقبه، این انفرادی را قبلاً تجربه کند. بامید اینکه ما از صمیم قلب، خواهان آزادی از این انفرادی نباشیم و برعکس، مشتاقش باشیم.

Читать полностью…

👁 هوشمندى


ایست

   ذهن(و بمصداق آن، بعضی افراد) طالب مطالبی بیش از آنچه گفته شده است(هستند)، در حالیکه به آنچه تاکنون گفته شده توجه جدی(تجربی) نکرده‌(اند).

می‌خواهند موضوعاتی بررسی شود، اما بررسی آن موضوعات موقوف درک شخصی(وجودی، تجربی) مطالب قبلی است.

خوب، روشن است که اگر انسان وضعیت روحی-روانی‌اش آماده و مستعد پذیرش محتوای جدید نباشد، پس از دریافت مطالب فرای توانایی‌اش، دچار مشکل خواهد شد.

طفل را گر نان دهی بر جای شیر
طفل مسکین را از آن نان مرده گیر

   بنابراین، هر چیز باید به اندازه باشد و الا تخریب در پی خواهد داشت. بقول

حافظ:
"بیفتد آنکه در این راه با شتاب رود".

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy
#اشو

Читать полностью…

👁 هوشمندى

از وی این دنیای خوش بر توست تنگ
از پیِ او، با حق و با خلق، جنگ

نَفْس کُشتی باز رَستی ز اعْتِذار
کس، تو را دشمن نَمانَد در دیار

مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


زمان ذهنی

   آنچه را ما به اسم «گذشته» و نیز «آینده» می‌شناسیم، چیزی جز تصویر ذهنی، یعنی خیال، نیست. من وقتی الان دارم به چیزی در گذشته فکر می‌کنم، واقعاً که به گذشته نرفته‌ام، بلکه یک سری افکار را از ذهنم گذرانده‌ام. این افکار همان «گذشته» هستند، و «گذشته» همین افکار است! بنابراین، فقط یک سری فکر هست که به علت اینکه واقعیت بوده‌اند، می‌پندارم الان هم واقعیت‌اند! «گذشته» واقعیت نیست. فقط یک سری افکار است، در حال حاضر.

   همینطور است در مورد چیزی که با نام «آینده» می‌شناسیم.

   حالا:  «خود»، یا همان چیزی که به نام «من»، هستی روانی‌ام، شخصیتم، برای خودم قائل هستم، حاصل نوسان ذهن در این «گذشته» و «آینده» است! یعنی یک خیال که از نوسان در یک سری تصاویر ذهنی ایجاد می‌شود.

   انسان با تداعی یک سری افکار(با نام گذشته و آینده) و نوسان و غوطه‌ور کردن ذهنش در آنها، پدیده‌ای خیالی را برای خودش متصور می‌شود، که آن را «من» می‌نامد.

   و همهٔ بدبختی‌های انسان از شکل‌گیری(خیالی) این پندارِ «من» منشاء می‌گیرد.

فکرت از ماضی و مستقبل بود
چون از این دو رَست، مشکل حل شود

Читать полностью…

👁 هوشمندى

میندیش میندیش که اندیشه‌گری‌ها
چو نفطند بسوزند ز هر بیخ تری‌ها

خرف باش خرف باش ز مستی و ز حیرت
که تا جمله نیستان نماید شکری‌ها

جنون است شجاعت میندیش و درانداز
چو شیران و چو مردان گذر کن ز غری‌ها

که اندیشه چو دامست بر ایثار حرامست
چرا باید حیلت پی لقمه‌بری‌ها

ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی
وگر حرص بنالد بگیریم کری‌ها

غزلی از مولانا جلال‌الدین

Читать полностью…

👁 هوشمندى


"The people who are sensitive in life may suffer much more than those who are insensitive; but if they understand and go beyond their suffering, their sensitivity becomes a tremendous capacity for compassion."

Jiddu Krishnamurti

"افرادی که در زندگی حساس هستند ممکن است بسیار بیشتر از افراد بی‌احساس رنج بکشند، اما اگر آنها رنج خود را درک کنند و به ورای آن بروند، حساسیت آنها به ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای شفقت تبدیل می‌شود."

جیدو کریشنامورتی

Читать полностью…

👁 هوشمندى

شکر حق را کان دعا مردود شد
من زیان پنداشتم آن سود شد

بس دعاها کان زیانست و هلاک
وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

مولانا
@hooshmandy
 

Читать полностью…

👁 هوشمندى

آیا تاکنون این سوال برای شما پیش آمده است که آموزه‌های محمدجعفر مصفا(یا مولوی و کریشنامورتی) از لحاظ علمی مورد تأیید هستند یا خیر؟ آیا نوروساینس یا عصب‌روان‌شناسی "واقعی نبودن «خود»" را قبول دارند؟ اصولاً یافته‌های این علم در مورد عدم واقعی بودن «هویت» چیست؟

"آیا علم آنچه که «بودا» می‌دانست را تصدیق کرده است؟ در این اثر پیشگامانه، استاد رشتۀ عصب‌روان‌شناسی، نیبائِر این‌طور شرح می‌دهد که علوم غربی پس از دهه‌ها تحقیق و پژوهش بر روی مغز، شاید به شکلی ناخواسته یکی از اصول بنیادین آیین بودایی را تصدیق کرده است: «آناتا» یا دکترینِ «نه‌خود.» نیبائر در این کتاب یافته‌هایی از علم عصب‌روان‌شناسی را ارائه می‌دهد که ادعا دارند احساسِ از «خودِ» ما در واقع یک وهم یا خطای ادراکی است که توسط قسمت چپِ مغز خلق شده و به‌مثابۀ سرابی در میانۀ بیابان می‌ماند، یا به بیانی دیگر تنها به‌صورت یک اندیشه وجود دارد و نه چیزی فراتر از آن. این نظریۀ شگفت‌انگیز کاربردهای بسیاری در حوزه‌های روان‌شناسی، فلسفه، دین، و رشد شخصی دارا است. او در این کتاب با تطابق آزمایش‌های معروف روان‌شناسی و عصب‌روان‌شناسی با آموزه‌های بودا در باب نظریۀ «نه‌خود» - «آناتا» سعی دارد با استفاده از آگاهی همیشگی به این موضوع که احساسِ از خودِ واحدِ هر فرد تنها یک خطای ادراکی است، به کاهش رنج انسان‌ها کمک کند. با مطالعۀ این کتاب، دیدگاه شما نسبت به کتاب‌های «خودیاری» برای همیشه تغییر خواهد کرد. «کریس نیبائر» دارای مدرک دکتری در رشتۀ عصب‌روان‌شناسی شناختی با تمرکز بر روی تفاوت‌های میان دو نیمکرۀ مغز از دانشگاه «تولیدو» ایالات متحده بوده و در حال حاضر استاد دانشگاه «اسلیپری راک» در ایالت پنسیلوانیا می‌باشد که به تدریس دوره‌های هشیاری، ذهن‌آگاهی (بهشیاری)، تفاوت‌های میان دو نیمکرۀ مغز و هوش مصنوعی اشتغال دارد."

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy
#افسردگی

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

#معرفی_کتاب
دلهره های کودکی
آلیس میلر
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه ها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر


  #مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

عشق در رابطه با کسی نیست
عشق خاصیت است
ریشه در روح متعالی و سالم دارد
آنجا که عشق حضور دارد
مالکیت و تبعیض نیست
جنگ و کشتار نیست

کریشنا مورتی
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

دست بگشاد و کنارانش گرفت
همچو عشق اندر دل و جانش گرفت

دست و پیشانیش بوسیدن گرفت
وز مقام و راه پرسیدن گرفت

پرس‌پرسان می‌کشیدش تا به صدر
گفت گنجی یافتم آخر به صبر

گفت ای نور حَقُ و دفعِ حَرَج
معنی‌ِ الصبر مفتاح الفرج

ای لقای تو جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بی‌قیل‌وقال

ترجمانی هرچه ما را در دل است
دستگیری هر که پایش در گل است

مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
إن تغب، جاء القضا، ضاق الفضا

انت مولی‌القوم من لا یشتهی
قد ردی کلا لئن لم ینتهی

چون گذشت آن مجلس و خوان کرم
دست او بگرفت و برد اندر حرم
 
مولانا

Читать полностью…

👁 هوشمندى

جوزف برگو
خودشیفته ای که می شناسی

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

در جستجوی دانش
هرروز چیزی به شما اضافه می‌شود.
در تجربۀ تائو،
هرروز چیزی از شما کم می‌شود
و کمتر و کمتر احتیاج پیدا می‌کنید تا کارها را بازور به انجام برسانید
و درنهایت به بی‌عملی می‌رسید.

هنگامی‌که هیچ نمی‌کنید،
چیزی ناتمام باقی نمی‌ماند.

با اجازه دادن به رخدادها؛
همان‌گونه که رخ می‌دهند
و دخالت نکردن در جریان روی دادنشان،
فرزانگی پدیدار می‌شود


#تائو_ت_چنگ

Читать полностью…
Subscribe to a channel