hooshmandy | Unsorted

Telegram-канал hooshmandy - 👁 هوشمندى

7327

در جهان هوشمند ما هیچ رویدادی تصادفی به وقوع نمی‌پیوندد. هر چیز که در مسیر زندگی سر راه شما قرار می‌گیرد؛ نکته‌ایست برای آموختن!

Subscribe to a channel

👁 هوشمندى


آیا می‌توانید اینطور به زندگی اعتماد کنید؟

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

اب دريا مرده را بر سر نهد
ور بود زنده ز دريا كى رهد؟

چون بمردى تو ز اوصاف بشر
بحر اسرارت نهد بر فرق سر

#مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


اگر حالا عشق نداشته باشیم، آیا فردا عشق خواهیم داشت؟

جیدو کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


#جایگاه_هنر

هنر و زیبائی را باید از دو بُعد کلی نگاه کرد.
یکی از بعد مصرف‌کننده یعنی من و تو که تماشاگر هنر و زیبائی هستیم یکی هم از بُعد هنرمند، خالق و عرضه‌کنندهٔ کار هنری.

بحث فعلی ما بر سر مصرف کننده است. برای مصرف‌کننده دو منبع هنر و زیبائی وجود دارد.
یکی زیبائی‌های طبیعی و نهفته در هستی دیگری هنر و زیبائی ساخت آدمیزاد.

رابطهٔ ما با زیبائی‌های طبیعی آنطور است که توضیح دادیم.

حالا بپردازیم به زیبائی و هنر ساخت آدمیزاد - که البته معلوم است حرفمان در این مورد چیست.

چشم من بر زیبائی شکوهمند این دریای عمیق و پرعظمت و این ستاره‌ها و این شب ساکت و خلوت بسته است؛
نمی‌توانم و نمی‌خواهم اینها را ببینم.

بعد می‌آیم یک تابلو رنگی از موج دریا و از مشهورترین نقاشان می‌خرم، در اتاق پذیرایی‌ام بالا سر مبل‌ها و قاب لیسانس و عکس یادگاری‌ام با سناتور آویزان می‌کنم(آخر اسباب «شخصیت» باید جور باشد) و می‌گویم من از کودکی هنردوست بودم، من از منظرهٔ دریا خیلی خوشم می‌آید و خیلی از آن لذت می‌برم!

وضع انسان این است.

آنوقت می‌گوییم این بابا - پیر بلخ - چرا اینقدر ما بندگان خدا را مورد خطاب و داد و فریاد و ناسزا قرار داده است.

چرا می‌گوید توِ انسان مسخ شده‌ای و «پیش این مسخ آن به غایت دون بود».

پیش مسخ‌شدگی انسان هر مسخ دیگری واقعاً رنگ باخته است.

من از کنار آن کودک فقیر که در سرمای خیابان در بغل مادرش کز کرده است و به من نگاه می‌کند بدون تأثر و حساسیت می‌گذرم لحظه‌ای درنگ هم نمی کنم
به این تابلوی زنده که در متن زندگی من است نگاه هم نمیکنم آنوقت می‌آیم و یک تابلو می‌خرم که زیر آن نوشته است «اشک کودک یتیم، اثر نقاش معروف لئوناردو داوینچی».

وضع ما اینطور است.

مسخ یعنی این.

ما اصولاً وقت درنگ کردن و نگاه کردن به زندگی را نداریم.

ما مدام له له میزنیم می‌دویم و در خاکروبه‌های زندگی به دنبال غذای «نفس» می‌گردیم و غذای این عجوزه چیست؟

لفظ و تصویر

انسان در هر زمینه‌ای به طور کلی تصویر زندگی را بر خود زندگی ترجیح می‌دهد زیرا بنیاد هستی خودش را تصويرها کف‌ها و سایه‌ها تشکیل داده‌اند.

انسانی که تصویرها و سایه‌ها را بر ذات و اصالت خود ترجیح داده است می‌خواهی عکس و نقاشی کودک یتیم را بر خود کودک یتیم ترجیح ندهد!؟

میخواهی کف و حباب زندگی را بر آب ترجیح ندهد؟!

زندگی یک حرکت زایا و پویاست یک کیفیت نوشونده و در حرکت است -
«نو نو می‌رسد».

حال آنکه انسان وجود خود را انباشته از توصیف‌ها و تصاویر فیکس و ثابت کرده و از طریق این تصاویر و توصیف‌های ثابت در رابطه با زندگی قرار گرفته است.

بنابراین نمی‌تواند در رابطه با واقعیت پویای زندگی باشد زیرا واقعیت زندگی در حرکت نوشونده است.

او باید از زندگی تصاوير و توصيف‌هائی با خود حمل کند و در رابطه با تصویر و توصیف زندگی باشد نه با خود زندگی.

به این جهت است که انسان می‌آید از زندگی یک ماکت می‌سازد و با ماکت زندگی در رابطه می‌ماند.

به این جهت است که انسان از نمایش و رمان و داستان زندگی بیشتر خوشش می‌آید تا از وقایع و جریانات زندهٔ زندگی.

از خاطرات گذشته بیشتر لذت می‌برد تا از آنچه هم‌اکنون واقع می‌شود.

از لفظ بیشتر خوشش می‌آید تا از آنچه پشت لفظ است. از عکس ماه در آب بیشتر خوشش می‌آید تا از خود ماه.

در تمام زمینه‌ها وضع انسان اینطور است.

محمدجعفر مصفا
کتاب «با پیر بلخ»
فصل سیزدهم

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


   اگر می‌خواهید این تعالیم را منتشر کنید، آنها را زندگی کنید، و به وسیلهٔ زیستنِ آنها شما در حال انتشار آنهائید. شما این تعالیم را در ارتباطات‌تان به کار بگیرید ، که بسیار حقیقی‌تر و مهم‌تر از تکرار کلامی است.

#جیدو_کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


   هر شکلی از مراقبهٔ مشعرانه آن چیز واقعی نیست؛ هرگز نمی تواند باشد. اقدام تعمدی برای مراقبه کردن، مراقبه نیست. باید اتفاق بیفتد؛ نمی تواند دعوت شود. مراقبه بازی ذهن نیست، بازی خواستن و لذت نیز نیست. تمام اقدام های برای #مراقبه خود انکار آن است.

#جیدو_کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم با تو بگویم چه‌سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و زان گذشت
#کلیم_کاشانی
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


کارگاه صنع حق در نیستی است
غَرۀ «هستی»، چه دانی نیست چیست!؟

   مسألۀ انسان و علت اسارت او این است که با یک ذهن زیـرک و مغرور به زیرکی، عادت به «هست‌اندیشی» کرده است. اکنـون او هشدار می‌دهد که: ای انسان اسیر «هستی» و غرۀ «هستی»، چه می‌دانی که در «نیستی» چـه شـکوه و عظمتی نهفتـه اسـت! حقیقت، عشق، خجستگی، شور هستی و زیبایی در نیستی و عـدم است!

کتاب «با پیر بلخ»
محمدجعفر مصفا

Читать полностью…

👁 هوشمندى

فکر و زمان
#جیدو_کریشنامورتی
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان
آمد آن گلعذار کوفت مرا بر دهان

گفت که سلطان منم، جانِ گلستان منم
حضرت چون من شهی وآنگه یاد فلان ؟

دف منی هین مخور سیلی هر ناکسی
نای منی هین مکن از دم هر کس فغان

پیش چو من کیقباد چشم بدم دور باد!
شرم ندارد کسی یاد کند از کهان ؟

جغد بود کو به باغ یاد خرابه کند
زاغ بود کو بهار یاد کند از خزان

چنگ به من درزدی چنگ منی در کنار
تار که در زخمه‌ام سست شود بگسلان

پشت جهان دیده‌ای روی جهان را ببین
پشت به خود کن که تا روی نماید جهان

ای قمرِ زیر میغ ! خویش ندیدی، دریغ !
چند چو سایه دوی در پی این دیگران ؟

بس که مرا دام شعر از دغلی بند کرد
تا که ز دستم شکار جست سوی گلستان

در پی دزدی بُدَم دزد دگر بانگ کرد
هشتم بازآمدم گفتم و هین چیست آن ؟

گفت که اینک نشان دزد تو این سوی رفت
دزد مرا باد داد آن دغلِ کژنشان
 
@hooshmandy

#مولانا
#دیوان_شمس

Читать полностью…

👁 هوشمندى

تو به تَن حیوان، به جانی از ملک
تا رَوی هم بر زمین هم بر فلک

#مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


دلهره

   تمام رفتارهای انسان هویت فکری - خواه در شکل دفاع باشد، خواه در شکل نمایش باشد یا حمله - ریشه در ترس دارد.

وقتی حمله و پرخاش می‌کند از ترس است؛ وقتی هم تسلیم می‌شود باز از ترس است.
نمایش‌های آن نیز به خاطر ترس است.

   و انسانی که می ترسد، در زندگی فوق‌العاده محتاط و دست‌به‌عصا راه می‌رود.
هرگز باز و بی‌پروا نیست.

چنین انسانی وقتی از روی تجربه دریافت که در فلان رابطه باید حمله و پرخاش کند و در فلان رابطه باید تسلیم بشود و کوتاه بیایید، در رابطه‌های بعدی نیز آن‌گونه عمل می‌کند که قبلاً تجربه کرده است.

   این جریان مساله عادت را پیش می‌آورد.

در نتیجه تمام زندگی انسان به صورت تکرار یک مقدار رفتارهای کلیشه ای در می‌آید.

از ترس این که مبادا تعادل و ایمنی شکسته‌بسته‌ای که در آن قرار دارد به هم بخورد، همیشه عمل و رفتاری خواهد داشت که مطمئن باشد مخلّ تعادل و ایمنی او نخواهد بود.

زندگی چنین انسانی مثل کسی است که روی زمین یا مرداب سست راه می‌رود؛ و همیشه باید مواظب باشد تا پایش را جایی بگذارد که قبلاً گذاشته و نسبت به آن نوعی اطمینان پیدا کرده.

و پا را جای پای قبلی گذاشتن یعنی زندگی در عادت.
و عادت یعنی کهنگی؛ یک کهنگی توأم با دلهره!

کتاب «آگاهی»
محمدجعفر مصفا

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

ﻣﺮﺩی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ #ﺑﺘﻮﻥ_ﺭﻳﺰی ﺑﺮ روی ﺳﻂﺢ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻮﺩ .

ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺸﺘﺶ ﺭا ﺑﺮﻧﮕﺮﺩاﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ای ﺑﭽﻪ - ﺩﻭاﻥ ﺩﻭاﻥ - اﺯ ﺭﻭی ﺑﺘﻮﻥ ﻧﺮﻡ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ و ﺟﺎی ﭘﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭی ﺑﺘﻮﻥ ﺑﺎقی ﻣﺎﻧﺪ .

یکی اﺯ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺩاﺩ و ﻓﺮﻳﺎﺩ و ﺩﺷﻨﺎم های ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ اﻭ ﻧﺰﺩیک ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ : " ﻣﻦ ﻓﻜﺮ می ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺭی " .

ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺟﻮاﺏ ﺩاﺩ : " ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺭﻡ ﻭلی ﻓﻘﻄ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﻝ نه ﺩﺭ ﻭاﻗﻌﻴﺖ .


ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ #ﺫﻫﻦ و #ﺧﻴﺎﻝ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ اﺳﺖ ﻭلی ﺩﺭ ﻭاﻗﻌﻴﺖ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﺮﻭﺯ می کنند .

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺯﻣﺎنی ﻛﻪ ﻧﺘﻮانی ﺑﻪ اﻧﺴﺎن ها - اﻧﺴﺎن های ﻭاقعی و عینی - ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯی ، #ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﺮای ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ و ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ و ﻃﺒﻴﻌﺖ ، متظاهرانه و ﻗﻼبی خواهد بود .

#اشو
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

بهار سه‌گونه است:
بهار این جهانی
که هنگام شادمانی‌ست،
بهار آن جهانی
که نعیم جاودانی‌ست،
و بهار نهانی
که اگر داری، خود دانی
و اگر نداری و پنداری که داری
دراز حسرتی‌ست که در آنی.

"خواجه عبداله انصاری"
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

بهار ار باده در ساغر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز ساغر گر دماغی تر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

هوا تر، می به ساغر، من ملول از فکر هشیاری

اگر اندیشه‌ی دیگر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

عرض دیدم به جز می هرچه زان بوی نشاط آید

قناعت گر به این جوهر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

چرا گویند در خم خرقه‌ی صوفی فرو کردی

به زهدآلوده بودم گر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ملامت می‌کُنَنْدَم کز چه برگشتی ز مژگانش؟

هزیمت گر ز یک لشکر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

مرا چون خاتم سلطانی ملک جنون دادند

اگر ترک کُلَهْ افسر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

به اشک ار کیفر گیتی نمی‌دادم چه می‌دادم؟

به آه ار چاره‌ی اختر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز شیخ شهر جان بردم به تزویر مسلمانی
مدارا گر به این کافر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

گشود آنچه از حرم بایست از دیر مغان یغما
رخ امید بر این در نمی‌کردم چه می‌کردم؟

 غزلیات
#یغمای_جندقی
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


   فرد باید تنها باشد، اما این تنهایی ایزوله کردن نیست. این تنهایی متضمن رهایی از دنیای طمع، نفرت و خشونت همراه با تمام روش‌های زیرکانهٔ آنهاست، و رهایی از تنهایی و ناامیدی دردناک.

   تنها بودن فرد خارجی بودنی است که به هیچ مذهب یا ملیتی، به هیچ باور یا جزمیتی تعلق ندارد. این تنهایی‌ست که سر از معصومیتی در می‌آورد که هرگز توسط شرارت انسان لمس نشده است. این معصومیت است که می تواند در دنیا، با وجود تمام آشفتگی‌ای که دارد، زندگی کند و با این وجود جزئی از آن نباشد. این معصومیت به هیچ کسوت بخصوصی ملبس نگردیده است.

   شکوفایی خوبی ذیل هیچ مسیری نخوابیده است، چرا که هیچ مسیری به حقیقت وجود ندارد.

جیدو کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


#مصرف_کنندهٔ_هنر

گفتیم فرض دیگر این است که همۀ افراد جامعه سالم و فارغ از اسارت قالب‌اند.
در این صورت هنر و زیبایی چه کیفیت و چه نقش و جایی دارد؟

اولین نکته‌ای که در این فرض باید به آن توجه داشت این است که در یک جامعه ٔ سالم #مصرف_کننده وجود ندارد.

از«مصرف کننده» در اینجا معنای خاصی را در نظر دارم.
انسانِ خود‌باخته یک انسان غیرمولد و بنابراین فقط مصرف‌کننده است.

اگر مولدیتی هم دارد به حکم ضرورت است، نه از خودانگیختگی، نه از روی شوق و رغبت.

ولی وجود یک انسان سالم، یعنی انسانی که به قالب نرفته است، ماهیتاً و بالقوه زاینده، خلاق، مولد و نوشونده است - ولو اینکه این خلاقیت نمود و تجلی خارجی پیدا نکند.

اصولاً مهمترین هنرِ چنین انسانی وجود خود او است؛ وجود خود او زیباترین هنر است - زیرا هر وضعی از او در موضع مناسب خود قرار دارد.

وجود او در ریتم و هماهنگی حرکت می‌کند و این حرکت، عین هنر است و زیبائی.

چنین انسانی خودباختگی ما را ندارد. اینطور نیست که بگوید: «من نمی‌توانم، دیگران می‌توانند. من قابلیت و ظرفیت ندارم و دیگران دارند؛ من نمی‌دانم ولی دیگران می‌دانند». وجود او یک وجود بارور و شکوفا است.

این وضعیتی که در اجتماعات فعلی می‌بینیم یک وضعیت ناسالم است. در یک جامعهٔ سالم اینطور نیست که تو بگوئی: «حافظ می‌تواند و من نمی‌توانم؛ مولوی آگاه است و من کورم»؛ ظرفیت‌های انسانی‌ای که در آنها هست در تو هم هست.

کتاب «با پیر بلخ»
فصل چهاردهم
محمدجعفر مصفا

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

‌‌
«چه کنم؟»

   فقط کسی که سردرگم است انتخاب می‌کند چه کاری باید انجام دهد و چه کاری نباید انجام دهد.

   فردی که شفاف و ساده است انتخاب نمی‌کند؛ آنچه هست، هست.

#جیدو_کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

‌#تنبلی

سوال‌کننده: چرا دوست داریم تنبل باشیم؟

#کریشنامورتی: مگر تنبلی چه اشکالی دارد؟ مگر صرفاً آرام نشستن و گوش دادن به صدای دوردستی که نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود اشکالی دارد؟

   آیا صبح دراز کشیدن در رختخواب و تماشا کردن پرندگانِ روی درختِ نزدیکِ اطاق، یا تماشا کردن برگی که در نسیم می‌رقصد در حالیکه دیگر برگ‌ها آرام هستند اشکالی دارد؟

   بعضی‌ها ممکن است اگر شما سرحال باشید و احساسِ خوبی هم داشته باشید ولی با این وجود بعد از یک ساعت هنوز بخواهید در رختخواب بمانید، شما را تنبل بنامند. اگر مایل نباشید بازی یا مطالعه کنید آن هم به دلیل اینکه دچار کمبود انرژی هستید یا دلایل و مسائل دیگری، باز شما را تنبل می‌خوانند. اما تنبلی واقعاً چیست؟

   وقتی که ذهن نسبت به واکنش‌ها و نسبت به حرکاتِ زیرکانهٔ خویش ناهوشیار است، یک چنین ذهنی تنبل و نادان و جاهل است. اگر نمی‌توانید در امتحانات قبول شوید، اگر کتابهای زیادی نخوانده باشید و اطلاعات‌تان کم باشد، این نامش جهل نیست. جهلِ واقعی نداشتنِ آگاهی نسبت به خویش است، نداشتنِ درک نسبت به چگونگیِ کار کردن ذهن خویش، نسبت به انگیزه‌ها و پاسخ‌ها و حرکات متقابل‌تان است.

   به همین منوال وقتی تنبلی وجود دارد که ذهن خواب است و ذهنِ اکثر انسان‌ها در خواب است. ذهن آنان بوسیلهٔ دانش، کتب مقدس، بوسیلهٔ آنچه که شانکارا یا کسان دیگر گفته‌اند آلوده شده است. این ذهن‌ها از یک فلسفه پیروی کرده و نظام خاصی را تمرین می‌کنند و نتیجتاً به جای آنکه مانند یک رودخانهٔ غنی، پُر و لبریز و سرشار باشند در نهایت محدود، گنگ و منگ و خسته و بیزار می شوند.

   اما انسانی که مراقب و هوشیار است، تنبل نیست. حتی اگر اغلب اوقات بسیار آرام بنشیند و درختان، پرندگان، مردم، ستاره‌ها و رودخانهٔ آرام را تماشا کند.

«نارضایی خلاق»
جیدو کریشنامورتی

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

احساساتت را مدیریت نکن،
عکس العمل و واکنش‌هایت را نسبت به آن احساسات مدیریت کن.
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

زمانی که شخصی شما را می‌رنجاند، به این دلیل است که او خود از اعماق وجود در رنج و عذاب است، و رنج او در حال پخش و گسترش است.
در چنین وضعیتی او نیاز به تنبیه ندارد بلکه باید یاری رسان او بود. و این پیامی است که او به اطراف و اطرافیان ارسال می‌کند.

تیچ نات هان
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى

#مولانا
@hooshmandy

Читать полностью…

👁 هوشمندى


«معنای زندگی چیه؟ فقط زود بگو. نیم ساعت دیگه قرار دارم.»

@hooshmandy

Читать полностью…
Subscribe to a channel