hoseinrazavifard | Unsorted

Telegram-канал hoseinrazavifard - شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

202

کانال ادبی، فرهنگی، هنری- حسین رضوی‌فرد

Subscribe to a channel

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

پایین، بیا از خرِ شیطان درونت
قلاده بزن بر سگ دربان درونت

محتاج به اصلاح و براندازی نرم است؛
جمهوری اسلامی ایران درونت!

#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

نوروزنامه!
ما جز امید، هیچ پناهی نداشتیم
ما جز گذشت، هیچ گناهی نداشتیم!
جز عکس شاه و شیخ که بر سطح ماه بود
ما -این پلنگ خسته- که ماهی نداشتیم!
ای شیخ! رستگاری دنیا مبارکت!
ما پیش از این شبیه تو شاهی نداشتیم
ما مات مانده بین سیاه و سفیدتان
ای کاشکی سفید و سیاهی نداشتیم!
آخر مگر زمانهٔ قحط‌الرجال بود؟
در این بساط، غیر تو آهی نداشتیم؟
ما هر چه داشتیم فدای تو کرده‌ایم
غیر از جناب عقل که گاهی نداشتیم!
این منّتی که بر سر مردم گذاشتی
ما این قدَر گشاد، کلاهی نداشتیم
با این برادران غیورِ خدانترس
حاجت به گرگ و یوسف و چاهی نداشتیم!
دندان اگر گذاشته بودید بر جگر
تا مقصد مصالحه راهی نداشتیم
جز دختران که بسته به یک تار مویشان-
دوران ظلم، هیچ سلاحی نداشتیم! ...

#حسین_رضوی_فرد
پ.ن: آرزوی حال خوب
#مبارک_شمایید #سال_نو #۱۴۰۲
https://www.instagram.com/p/CqBEBeytOr7/?igshid=MDJmNzVkMjY=

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

از این رواق رفت وُ از این ارتحال به حالی
چشمی نداشت نیز به صد احتمال به مالی

آیین خوشنویسی رنج است و گنج، جهانش
خَم می‌شویم از الف اعتدال به دالی
***
سرمشق داد حرکت دستان گرم تو ما را
خوش بود زیرِ دست تو مال و منال به نالی

مَدّی کشیده بودی وُ در انحنای صفایت
می‌یافت شعر و خطّ من از ارتجال مجالی

از باغ رنگ خطّ تو تذهیب، مرغ و گُلی یافت
رفتی تو ای پرنده‌تر از تیزبال به بالی

در ابر و باد زندگیت شهر، باغ نظر بود
در قلب ماست نام تو یا ذَالجلال، جلالی

حسین رضوی‌فرد

پ.ن: استاد #علی_جلالی(۱۴۰۱ اسفند - ۱۳۳۶) اولین معلم خوشنویسی یک نسل قبل و بعد از من بود. خوشنویسی را تابستان سال ۱۳۷۰ با سرمشقی از او آغاز کردم. بهشت بهرش باد

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

این کوهِ چنین آب شده فرهاد است
شیری که دلش به خواب شیرین شاد است!

تبریک به تیم کارگردانی‌تان
این تصویر، عکس سال استبداد است!

حسین رضوی‌فرد
#فرهاد_میثمی
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

شعر نماهنگ «کازرون»؛ دانشگاه سلمان فارسی
حسین رضوی فرد

(1) در چشمهایش لانه کرده دشت نرگس‌زار
نوروزها پیراهن بابونه می‌پوشد
دُرّاجها در گوش او هر صبح می‌خوانند
از خواب برمی‌خیزد و با چشمه می‌جوشد

(2) بو می‌کند تارونه‌های نخل‌داران را
تا پای «دشت بَرم» دُور یار می‌چرخد
از «گنجه‌ای» تا «خشت» تا «دادین» و «دُردانه»
با ساز با نقّاره چوپی‌وار می‌چرخد

(3) شهرم فروغ آتشی در چارطاقی‌هاست
تاریخ ایران روسفید از گچ‌بُری‌هایش
دلْ‌تنگ چوگان است و گاهی تنگ تیکاب است
شاد است یک دنیا به لطف غم‌خوری‌هایش

(4) شهرم حریم ماه و ناهید و پلنگان است
در دره‌هایش ناصرُالدّیوان کمین دارد
زانو زده بر نقش بیشاپور، شاه روم
یعنی هَلا! این آستان، حِصن حَصین دارد

(5) دریاچه‌اش گرچه پریشان است اما باز
هر سال می‌بینیم مرغان هوایی را
در یاد می‌آریم کوچ قهرمانان را
یاد بلاجویان دشت کربلایی را

(6) عطر بهار تازه‌ی نارنج پیچیده است
«باغ نظر» را عاشقان در شهر می‌جویند
در دامن کوه «دَوان»ش تاک های مست
با لهجه‌ی انگور با دلدار می‌گویند:

(7) دل مُ بَلی زیرِ خُرنگَن داره میتَرکه
مِثْ سنگِ رویی آسیُوْ هَمزا سَلَهْلوتَن
ابرِ چیشام کُهشور میباره اَ هجرونِت
جُیْ ای گُجیشکِ تَرْ خُلیس زیرْ طاقِ ابروتن

(8) اینجا اذان و مسجد و فرش شبستانش
«سیّدحسین» و گنبد و گلدسته‌اش شعر است
از «شاه حمزه» تا مزار «شیخ امینَ‌الدین»
اینجا محرم‌ها صفوف بسته‌اش شعر است

(9) شهرم شروع تازه‌ی یک نسل دوراندیش
نورُسته در دامان دانشگاه سلمان است
گنجی که با پَرویزَن زر بیخته خاکش
چون گوهری در حلقه‌ی دستان ایران است

(10) از کازرونِ عشق تا دروازه‌های علم
از شیخ ابواسحاق تا علامه‌های جان
با یک صدا در صحن دانشگاه می‌خوانند:
زاینده بادا چشمه‌هایت، زنده‌باد ایران!

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

‏ننگ است نه پاک می‌شود حرف به حرف؛
نه صاف و سفید می‌شود برف به برف

از ظلم سیاه بر سپیدت، ایران!
خون می‌چکد از زخم دلم ظرف به ظرف!

حسین رضوی فرد
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

«ابلهی را پسری نازنین بیمار شد؛قاروره او را گرفت و متوجه طبیب گشت.در راه جمعی از رفیقان، او را به شرابخانه بردند!سه شب همانجا بماند؛تا اینکه شنید هم روز اول پسرش وفات یافته؛قاروره را به تعجیل نزد طبیب برد.طبیب گفت:چند روز است که فرزند تو بیمار است؟گفت سه روز است که مرده!»
#اقتصاد
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

معرفی کتاب
"دِرنگی بر کارنامه خوشنویسی ایرانی"
#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

#واپیچیدگی

واپیچیدگی یعنی درک و فهم اجزا مرکب در محدوده ی شناخت هستی و در عین حال عدم تحمل و موشکافی دقیق هرکدام از آنها در جای خودش.
به این معنا که یک امر واپیچیده فرصت واکاوی و جستجو را از اجزاء پیچیده اش، به دلیل کمبود زمان از دست میدهد. حوادث و موقعیت ها و باران اطلاعات مختلف از جنبه های مختلف امر پیچیده، فرد مورد برخورد را واپیچیده میکند. اگر فرد به واپیچیده شدنش آگاه گردد میتواند در یک پروسه ی زمانی نسبتا طولانی، خودش را از بند واپیچیدگی نجات دهد و مجدد تمرکزش را بر ساخت و شناخت امر پیچیده #هستی قرار دهد.
در مرحله دوم، با تفکیک اطلاعات فرو آمده بر امر پیچیده و تحمل تجربه ی منظم اطلاعات انتخاب شده، میتواند امر پیچیده را -گوشه ایی از امر پیچیده را- حل کند. با اینکار از پیچیدگی های محیط پیرامون، حتی به اندازه یک ارزن هم که شده، کم میکند.
فلاسفه، واپیچیده هایی هستند که فهمیدند چقدر واپیچیده اند. آنها سعی میکنند از واپیچیدگی به پیچیدگی و از پیچیدگی به یک مرگ آرام و دوست داشتنی، دست پیدا کنند. خود مرگ پیچیده ترین امری است که فیلسوف با آن مواجه میشود. به قول #سیسرون  فلسفه یعنی آمادگی برای مردن.
فلاسفه، با نوع کلام، رفتار و زندگی شان، شگفتی گیج شدن را، برای رجوع به خود وجود، در مردم زنده میکنند. تا آنها را بهتر در روند به یاد آوردن زنده بودن و زندگی کردن قرار دهند. نکته ایی که تقریبا با تولد هر نوزاد به دست فراموشی سپرده میشود. اگر مردم میتوانستند فکر کردن را بیاموزند، بهتر کنار هم زندگی میکردند.
سرزمین نویسنده جایی است که تابوها برای مغزها، فکر میکنند. تفکر در خدمت به روز کردن تابو قدم بر میدارد نه در جهت چرایی بودنش. مغزها-اذهان-برای حل تابوها قدم بر نمیدارند. یا با تایید حیات آن دست به نان آوری میزنند و یا با انکار بی دلیل و بدون توضیح، همواره کودن متعصب باقی می مانند.
جهان واپیچیده جهانی است که هر کسی در آن میتواند اظهار نظر کند  و در آنجا همه ی نظرها هم محترم محسوب میشود.هنر استدلال در این جوامع، دلایلش را در آب پرورش داده و از هرگونه زمین سفت و تکیه گاه محکم خود داری میکند. وقتی منطق نباشد، حرفها و عمل ها واپیچیده میشوند. برای فهمیدن میزان واپیچیده بودنمان، باید هنر خودشناسی-رجوع به وجود- در تشخیص درست قرار گرفتن در دایره منطق را آموخت. میتوان گفت:
کسی که نمیداند چرا و چطور #سرگرم میشود، #واپیچیده است.

برای حل واپیچیدگی باید صبور بود. به اندازه یک عمر شاید و حتی بیشتر. اینگونه شد که کلمات برای ابدی کردن انگیزه حل اختراع شدند و آدمیزاد مرده را برای ابد، در دیگران مستعد، زنده نگه داشتند. روشی که انسان با آن خودش را، درون خودش را ، با حجم سنگین چرای پیرامون سرگرم کرد. و فرزندانش را با آن آموزش داد. کلمات ساخته شدند. یکی پس از دیگری. با شکل ها و آواهای مختلف. درون را مساعد اتفاقی که قرار بود در بیرون برایشان بیافتد کردند. صاحبان کلمات آن کسانی شدند که بهتر توانستند دیگران را سرگرم کنند. آنها صاحبان سرگرمی اند. تنها صاحبان کلمه ستایش میشوند از بر تولیدی که برای سرگرمی دیگران میکنند. واپیچیدگی بشر زمانی آغاز میشود که برای ستایش شدن دست به کار میشود. او با استفاده از جهانی که کلمات در اختیار او قرار می دهند ، دیگران را، که درونشان خالی از کلمه است وادار به ستایش میکند...کلمات از راه می رسند، ابتدا قبول میشوند، آنطور که اظهر من الشمس اند. سپس در مواجهه با کلمه ی دیگری_چرا_ ویران و تخریب میشوند، دچار شک می شوند و دوباره چیزی دیگر ساخته میشود. جایگزین و جایگزین و جایگزین ها تا نهایتا چیزی را _ کلمه ای_ را ، حد نهایت تمام مسائل بگیرند و حل تمام مسائل مشکل الحل را با انتصاب به آن کلمه _خدا_ از سر خود باز کنند. غالب بیچارگی جهان، از استفهامی است که این دیگران در توجیه دیگری، وظیفه خود میدانند. آنها، از خود غافل میشوند و به او متصل میشوند و ناگهان کلمات را طوری در دهان میچرخانند که دیگران را یا به چاه بیاندازند و یا به راه برگردانند. آنچه واپیچیدگی را همواره در جریان قرار میدهد، تکاپو و دست و پایی است که جاعلان و جاهلان در دریای کلمات می زنند.
واپیچیدگی کلمه ای است که زمان توضیح آن فرا رسیده. نه فقط برای یک کشور یا پیروان یک خدای مشخص یا دانشمندانی که علم را در بی تفاوتی نسبت به عشق میجویند. بلکه برای کل هستی...آنچه جهان را واپیچیده کرده است، بی صبری،عجله و جاه طلبی و سود پرستی است. وگرنه کدام خداپرست با معرفتی است که عاشقانه وصال معبود را با نوشیدن شهد شوکران نخواهد؟




محمد خالقی
۲۰ آذر ۱۴۰۱
تهران
محنت سرای کوچه ی یزدانی
..
Https://t.me/vapichidegi

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

درباره «دِرنگی بر کارنامه خوشنویسی ایرانی» اثر حسین رضوی فرد

- این اثر مشتمل بر یازده فصل با عناوین ذیل است: خط خوب و خط ‌نگاری ایرانی پیش از اسلام، قلم کوفی، قلم‌های شش‌گانه، قلم تعلیق، قلم نستعلیق، قلم شکسته، خطوط تزیینی و تفننی، نقاشیخط، قلم‌های جدید معاصر، انجمن خوشنویسان ایران، زنان خوشنویس.

- مؤلف کتاب در هر فصل، با رجوع به سرچشمه‌های تاریخی شکل‌گیری و پیکره‌بندی هر خط و نسل بندی خوشنویسان، به تحلیل آثار خوشنویسان قدیم و معاصر (از ابتدای شکل گیری خط خوب، خط نگاری و خوشنویسی تا سال 1400 شمسی) پرداخته است.

- « دِرنگی بر کارنامه خوشنویسی ایرانی» با رجوع به بیش از سیصد منبع دست اول فارسی، عربی و لاتین، هویت خوشنویسی ایرانی را با روشی علمی تبیین نموده است. این کتاب ضمن رونمایی از آخرین یافته های پژوهشی در زمینه خوشنویسی، به گونه ای تدوین شده است که تمامی سطوح خوشنویسان و پژوهشگران بتوانند بطور نسبی از دانش آن بهره گیرند و جایگاه خود در جهان هنر را به عنوان خوشنویس یا علاقه‌مند به خوشنویسی و جایگاه خوشنویسی ایرانی را به عنوان یکی از اصیل ترین هنرهای ایرانی در کنار شعر و نگارگری، به تحقیق دریابند.

- مشخصات کتاب:
سفارش دهنده: کمیسیون ملی یونسکو- ایران
انتشارات: سبزه
قطع: رحلی کوچک(آچهار)
تعداد صفحات: ۳۳۲ صفحه گلاسه رنگی
تعداد تصاویر: ۲۵۶ تصویر

- علاقه‌مندان به خوشنویسی ایرانی می توانند این کتاب را در فروش ویژه تا پایان آذر ماه ۱۴۰۱ با ۲۰ درصد تخفیف از نشانی ذیل تهیه نمایند.

https://sabzehart.ir/sabzeh-publication/product/view/1/13

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

غزل تازه

لب‌های تو، لب‌های تو، خرمای پیار ُم
لب‌های تو امروز درآورده سر از خُم!

ای ماهِ پر از آه که در حال حلولی
ایران من! ای دخترِ در چادر شب گم

چشم تو به اندازه‌ی تاریخ، پر از حرف
مصداق کلیمی که نکرده‌ست تکلّم

این دست تطاول که به سوی تو دراز است
کوتاه شود روزی با دست تظلّم

زیبایی تو بیشتر از فهم فقیه است
معلوم نشد حُسن تو از سوء تفاهم

بر نقشه‌ی تو نقشه‌ی بد نقش برآب است
تو بندر باروتی وُ در حال تلاطم

هر گوشه‌ی بیداد که در تو بنوازند
بر خطّ لبت قلب شود قاب تبسم!

در خانه‌ی خود چرخ بزن زلف بیفشان
گیسوی تو ایران من! آزادی مردم!

#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard

https://www.instagram.com/p/Ck0HDSwu9Kh/?igshid=OTU1ZGJlYWQ=

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

.
مرا تشریح کردند!
پشتم
در سقّز شکست
جمجمه‌ام
در زاهدان
و قلبم
در شیراز

#حسین_رضوی‌فرد

🖤 #تسلیت #شاه_چراغ #شیراز #زاهدان #سقز #مهسا_امينى #شیرین_علیزاده #ایران #شرحه_شرحه
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

حسی که رفته خنده از بیخ بناگوشش
حسی که افتاده‌ست دست گریه از دوشش

حسی که  فردوسی زمان خلق رستم داشت
از کشتن سهراب وُ در سوگ سیاووشش!

حسی که لب تر کرده با خیام،  تلخی را
برده‌است اما کوزه‌گر با چرخ از هوشش

حسی که از آفاق شیرینش نظامی داشت
با اشک‌های خون مجنونِ قَصَب‌پوشش

حسی که در وصف عدم می‌گفت مولانا
اما دریغا از سماع و درک آغوشش!

حسی که با شمع و شراب شعر سعدی هم
روشن نخواهد شد خرابستان خاموشش!

حسی که حافظ از ریای خرقه‌پوشان داشت
با شعرِ تر، تا می‌گذشت از نقطه‌ی جوشش

حس غم‌انگیزی‌است که این روزها دارم
هر کس که دارد حسّ من را، آه دمنوشش

#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

پا
تمام قدرت یک شیرِ در زنجیر در پا نیست
عصای دست وُ جان خسته‌ی یک پیر در پا نیست

کدام آزاده‌ای را دیده‌ای این روزهای زهر
که یک خنجر به پشت و قبضه‌ای شمشیر در پا نیست؟

غم آبان و دی راه گلو را آنچنان بسته‌است
که فروردین و بهمن مُرد وُ درد تیر در پا نیست!

چقدر این پا وُ آن پا کرد نسل ما وُ رفت از دست
خدا را! همدلی کو؟ دست این تقدیر در پا نیست

اگر چه شد قلم پای کسی که از حقیقت گفت
توان دست بسته موقع تحریر در پا نیست

صدایت را رها کردند در زندان آزادی!
غُل و زنجیرهایت کو؟ در این تصویر در پا نیست!

#حسین_رضوی‌فرد
#بکتاش_آبتين #شاعر #شهید

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

Photo from Hosein
https://www.aparat.com/v/gVeAd
از طریق لینک بالا☝️
فیلم کامل نشست تخصصی خوشنویسی
گرامیداشت مقام هنری عمادالکتاب قزوینی
با حضور سخنرانان
#غلامحسین_امیرخانی
#حمیدرضا_قلیچ‌خانی
#حسین_رضوی‌فرد
در فرهنگستان هنر
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

‏ای گره افکنده اندر کار من
ای حبیب قلب و ای دلدار من

کاش ایامم سراسر روزه بود
تا تو را می‌خوردم ای افطار من

لا ادری

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

این قسمت معصومیت دخترهاست
این نهضت مظلومیت دخترهاست
سرمشق فساد سازمانی شده اید
این، علت مسمومیت دخترهاست

حسین رضوی‌فرد
#گاز_سمی

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

"دِرنگی بر کارنامه خوشنویسی ایرانی" در روزنامه اطلاعات پنج شنبه ۱۴۰۱.۱۱.۲۷
* متن منتشر شده از پیش‌گفتار و دیباچه کتاب است اما تیترها و تصاویر به انتخاب روزنامه اطلاعات درج شده است.
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

قامتش افراشته بر صورتش دستار بود
"مرگ"، در میدان شهر خواب‌ها بیدار بود

"زندگی" فیروزه وُ یاقوت در انگشت داشت
مرگ دستی زد به روی شانه‌اش -طرار بود-

زندگی چرخی زد و هر عابری را جام داد
هر خرابی را که می‌شد با لب خود کام داد
پیرها را بردباری کودکان را شام داد
فقر را تبعید کرد و حکم استخدام داد
عاشقان را شاعران را نفحه‌ای الهام داد 
عاقلان را کاملان را اختیار تام داد
ساخت و پرداخت، غم را، زندگی معمار بود

زندگی صیاد دل‌ها بود ماهی می‌گرفت
نردبان می‌ساخت گاهی، زندگی نجار بود

مرگ پای عقل را با منطق زنجیر خَست
هر دهانی را که بوی زندگی می‌داد بست
در نهاد هر گزاره سازمانش داشت دست
آه! گرد مرگ بر فریاد آزادی نشست
هیچ آزاده از استبداد و تهدیدش نرَست
مرگ هرجا نردبان می‌دید آن را می‌شکست
نردبان تابوت می‌شد -حکم فرماندار بود-

مرگ، گاهی شاه گاهی شیخ گاهی شوخ شد
زندگی هم صاف و ساده، کاسب بازار بود

زندگی هرجا دف و عود و نی‌انبان بود، بود
در خبرها مرگ‌ اما راوی اخبار بود!

مرگ، دُور زندگی چرخید مثل مار و گنج
زندگی احوال‌‌پرسی کرد! او غم‌خوار بود

مرگ با ذکر هُوَالحیّ! زندگی را حبس کرد
کفتری، نه! شاهبازی در کف کفتار بود

آخرِ این قصه را بگذار باشد نیمه‌باز
مثل چشم "زندگی" آن لحظه که بر دار بود!

حسین رضوی‌فرد
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

نماهنگ «کازرون»؛ دانشگاه سلمان فارسی
شاعر: حسین رضوی‌فرد
آهنگساز: محمدرضا امیدواری
تنظیم کننده: احمد نغماچی
آواز: وحید فاضلی
تصویربرداری و تدوین: محمد میرزایی
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

«روزی هارون الرشید از کنار گورستان میگذشت.بهلول و عُلیان مجنون را دید؛خواست با ایشان مطایبه کند؛گفت: من امروز دیوانه ها را میکُشم، جلاد را طلب کنید.علیان گفت ای هارون چه کار میکنی؟ما در این شهر دو دیوانه بودیم و تو نفر سوم ما شدی، تو که ما را بکشی که تو را بکشد؟»
خبره کی بودی تو!
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

‏«از پسر خردسال جوحی پرسیدند پدرت کجاست؟ گفت در خانه است و دروغ بر خدا می بندد!
گفتند چگونه؟ گفت: آینه به دست گرفته و در آن، صورت خود را مشاهده می کند و می گوید: الحمدُ للهَ الذی أحسَنَ خَلقی و خُلقی(سپاس مر خدایی را که نیکو ساخته است سیرت و صورت مرا!)»

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

https://b2n.ir/r54419

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

پُر شد؛ برای حسن یوسف هیچ چاهی نیست!
در کوره‌راه این جماعت چارراهی نیست

ابر محاسن بر سر ما سایه افکنده‌ست!
آوَخ که پشت هیبت این ابر، ماهی نیست!

دارد نگاهت می‌کند از روزن در، فقر!
در خانه جز نقش شما ای شیخ، شاهی نیست

نه حال زاری مانده نه امّید بارانی
جز آب چشم عُجب، آبی زیر کاهی نیست!

هر کس شما را دید، روی از سجده برگرداند
اَلحقُّ وَالانصاف بر شیطان گناهی نیست!

هر جا صدای خارج "اَلنّصرُ بالرُّعب" است
جز گوشه‌ی بیداد شروه دستگاهی نیست

تاریخ، دنبال گواه زنده است؛ این شعر
باشد برای آنکه می‌گوید گُواهی نیست

#حسین_رضوی‌فرد
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

کتاب «درنگی بر کارنامه‌ی خوشنویسی ایرانی»
مولف: حسین رضوی فرد
سفارش دهنده: کمیسیون ملی یونسکو- ایران 
انتشارات: سبزه
قطع: رحلی کوچک(A4)
تعداد صفحات: ۳۳۲ صفحه گلاسه رنگی
تعداد تصاویر: ۲۵۶ تصویر 
سال نشر: ۱۴۰۱

لینک خرید با تخفیف ۲۰ درصد:
https://sabzehart.ir/sabzeh-publication/product/view/1/13

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

باغ ما را باغبان خشکانده است
از هوایش عطر یک گُل مانده است

فصل پاییز است و خوف رفتنش؛
می‌چکاند اشک، روی دامنش

هر کجا هستیم آزاد و اسیر
ما به گِردش حلقه‌حلقه دستگیر

نام گل؟ امّید؛ بختش یار باد
بر سر  بدخواه او آوار  باد

ح ُ.ر
۱۴۰۱/۰۸/۰۶
@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

تُفو
به روح هر که از ارشاد گشت شاد تُفو
به هر که پایه‌ این ظلم را نهاد تُفو

به آن‌که سرو°قد لاله‌صورتی را داد
به جای آب شریعت به‌دست باد تُفو

به کاسه‌ای که از آش حسین داغ‌تر است
به ابن ملجم و ابن کم و زیاد تُفو!

به او که یک درجه پشت عدل را خم کرد
هزار در°جه‌ی سانتیگرا...گراد تُفو

به هر که کرده قوانین خشک را واجب-
تر از عدالت و تحریم و اقتصاد تُفو

به او که چشم زد و چشم گفت و چشم چراند
و اول از همه خود خواند "اِن یَّکاد" تُفو!

از این قماش زیادند در همایش جُور
به هر که از قلم بنده اوفتاد تُفو!

#حسین_رضوی_فرد

@hoseinrazavifard

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

کُرّه‌ سیُو
"خان‌بُوا خرت و پرت‌هایش را بر پشت خر گذاشته و در حال بیرون رفتن از آبادی است. آخر ماده‌خرش، روز زاییده و بنا بر رسمی دیرینه در دشت خشت و کنارتخته‌ی کازرون‌‌‌، چنانچه خری روز بزاید، صاحب خر باید برخی اسباب خانه‌اش، مانند تاوه‌ی نون‌پزی، خونک و کاسه و پیاله‌ها را جمع کرده روی ماده خری که کرّه‌اش هم بدنبالش روان است، بگذارد و از ده خارج شود تا گروهی از مردان و زنان او را با خواهش برگردانند، این رسم، سایه‌ی بدشگونی رااز سر اهالی آبادی برطرف می‌کند."ص۱۷۹
1. خوانش کتاب «کُرّه سیُو» را در ایام نوروز شروع کردم؛ هر چه در کوچه پس کوچه‌های کتاب پیش‌تر می‌رفتم نویسنده را بیشتر تحسین می‌کردم.
2. شیوه‌ی همنشینی واحدهای ساختاری یا همان سویه‌ی نحوی کتاب، بیان خاطرات یا به عبارتی شایسته‌تر، خلق داستان‌های کوتاهی است(بیش از شصت فقره) که در عین ارتباط زنجیره‌وار با یکدیگر، هر کدام پی‌رنگی جداگانه دارند و احساسات و تخیل مخاطب را با خود همراه می‌کنند. مؤلف  در بخش‌های متعددی از کتاب، به سبک ساختارگراهای روایت‌شناس، مسیر خطی زمان تقویمی و نظم و توالی منطقی رخدادها را با جابجا کردن بخش‌هایی از روایت به هم می‌زند و البته نتیجه‌ی کار خوشایند است.
3. نحوه‌ی کاربرد واژه‌ها در متن یا سویه‌ی واژگانی، نقطه قوت دیگر این کتاب است. بسیاری از کلمات و اصطلاحات بومیِ روستاهای دشت پهناور «خِشت» از توابع شهرستان کازرون، که عملا در این کتاب رونمایی می‌شوند، از وجوه غنا بخشیدن به ادبیات فارسی به‌شمار می‌آیند.
4. بیان رسوم و اعتقادات سنتی و مذهبی و اسطوره‌ای، ارائه‌ی تصاویری بکر از جزئیات طبیعت نخلستان‌ها و زمین‌های کشاورزی و پرندگان و هم‌زیستی مردم و حیوانات اهلی، شرح بازی‌های کودکان و اطلاعات تجربی کمتر مکتوب شده‌ای که هیچگاه به تجربه یک شهری در نمی‌آیند، «کره سیو» را در جایگاه گونه‌ای از طبیعت‌نگاری و مردم‌نگاری ادبی موفق قرار می‌دهد.
5. زندگی شخصیت داستان، پیش از تولد مؤلف در یکی از روستاهای «خشت» آغاز می‌شود؛ به کازرون و شیراز و مشهد و تبریز و جبهه‌ی غرب و جنوب کشور می‌رود، بزرگ می‌شود، عاشق می‌شود، شکست می‌خورد، ازدواج می‌کند، دانشگاه و جنگ را می‌بیند، زخمی می‌شود، التیام می‌یابد و عاقبت این کتاب را می‌نویسد.
6. آنچه امثال بنده در آینه ندیده‌ایم، مؤلف کتاب -هیبت‌اله بهرام‌زاده- با حافظه‌ی تصویری قابل تحسینش در «خشت» دیده است! با خواندن این کتاب بیش از پیش مشتاق شدم روزی که شب نباشد روستاها و شهر خشت را از نزدیک ببینم.
7. کتاب «کُرّه سیُو»، هیبت اله بهرام زاده، 458 صفحه، چاپ 1400، انتشارات حس هفتم
حسین رضوی‌فرد

https://www.instagram.com/p/Cc5g06SNB2E/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما
چه قیامتی‌که نمی‌رسی زکنار ما به‌کنار ما

به سواد نسخهٔ نیستی نرسید مشق تأملت
قلمی به خاک سیاه زن بنویس خط غبار ما(بیدل)

Читать полностью…

شعرها و نوشته های حسین رضوی فرد

با یک میلیون ت. دار قالی بستم
با هر گرهی نقش خیالی بستم
پُرشد سرِ سال، جیبم از پول!  چطور؟
پُر بود دلم، همین! خالی بستم

حُ.ر
@hoseinrazavifard

Читать полностью…
Subscribe to a channel