حسین جان
خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر
مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است.
با علی موسی الرضا ایران گلستان شده است
حافظ ایران ما، #خورشید_هشتم شده است
#همه_خادم_الرضاییم
به تابوتِ تو، زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت...
#امام_حسن
صاحب موکبی که هر سال خونهاش میرم با ناراحتی گفت چرا خودت لباسات رو شستی؟!!!
گفتم خب چرا مگه چه اشکالی داره؟!
به بچه های کوچیکش اشاره کرد و گفت من میخوام به اینا یاد بدم که به زوار خدمت کنن، وقتی شما خودت لباسات رو بشوری بچههام چجوری یاد بگیرن که باید به زوار امام حسین خدمت کنن!
#اربعین
آی حسین ع ، ما برای تو میمیریم 😔
خسته ام اما ،خستهتر از خستگی خواهر محزون تو نه
تنهام اما، تنهاتر از دل سه سالهی پریشون تو نه
مسیر رسیدن به قله ، از #اربعین میگذرد…
#یا_حسین ع 🏴
"پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
صبح فردا پابهپای اشک بانوی دمشق
زخمی و رنجور... پابوس برادر میرسی
ای دل بیتاب من! آرامشت را حفظ کن
شک نکن فردا به آن غوغای محشر میرسی
چشم گریانم! صبوری کن که پیش از آفتاب
روبروی صحن گلهای معطر میرسی
چشم در چشم هزار آیینۀ بیرق به دوش
وقت ندبه، در حرمهای مطهر میرسی...
یک قدم باقیست تا آن اجتماع قلبها
میرسی ای دیده! با شور مکرر میرسی...
رود رود گریه و لبیک و بیرقهای سرخ
یک ستون مانده... به آن دریای احمر میرسی
کربلا... وقت اذان ظهر... روز اربعین
لحظۀ ذکر مصیبتهای خواهر میرسی
عطر یاس دلنشینی میوزد در بادها
پای من! روزی به خاک پاک مادر میرسی
صبح نزدیک است... آری... صبح موعود عزیز
حتم دارم که به آن روز مقدر میرسی"
#زیارت_اربعين
همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنامگوی خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
بهپیش غیرت چشم برادرهای بیتابش
تنی - انگار کن پیراهن یوسف - رها افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی
باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی
نذر تو کردم تمام بال و پرم را
حال ببین حال این کبوتر زخمی
چیز زیادی نمانده از من خسته
نیمه ی جانی میان پیکر زخمی
طاقت برخاستن ز خاک نمانده
نای پریدن نمانده با پر زخمی
پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب
مست تو ام ای گل معطر زخمی
نور تو در کنج آن تنور چه می کرد!؟
ای سر خاکستری شده ، سر زخمی
ای به فدای سرت بیا که ببندم
زخم جبین تو را به معجر زخمی
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#دروازه_ساعات
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
زینت پنج تن آل ولایت زینب
کربلا از قدمت یافت شرافت زینب
با تو در کرببلا عشق به پایان نرسید
ناجی مرحله ی سخت امامت زینب
عصمت از بردن نام تو به عصمت برسد
چیست عصمت به خدا خاک سرایت زینب
امتحانی ز ازل بود که الله گرفت
با شهادت ز حسین و به اسارت زینب
ما کجا شرح یکی از همه اوصاف شما
شرح اوصاف تو باشد به قیامت زینب
سایه انداخته بر دین نخی از چادر تو
مریم از درس تو آموخت نجابت زینب
کوفه در عمر خودش مثل تو زن دید؟ ندید
آفرین بر جگر کوه بلاغت زینب
مثل چشمان پر از خون تو در عصر دهم
که چنان رفته به دنبال زیارت، زینب؟
یافتی در دل آن دشت به خون آکنده
آن پراکنده تن غرق جراحت زینب
تشنگان کربلا
این روزها
که از کاپشن صورتیها
و دانشجو معلمها
و مرد پاکبان و مداح روضهها
و مادر باردار و طفل شیرخوار
و دسته دسته زن و مرد و کودک پیچیده در کفن در نوبت دفن در گلزار شهدای بزرگی به نام غزه
تا سیدها و سردارهای مقاومت
یکی یکی دارند شهید میشوند ،
این روزها که مقتلهای گودال قتلگاه دارد مدام جلوی چشممان ورق میخورد
این روزها که رزق شهادت،
رزق پای امام عشق خون دادن
شبیه کربلاییها دارد نصیب کودک و دختر بچه و زن جوان و پسرهای تازه
داماد میشود
این روزها که دارد معلوم میشود سال پیش همین روزها تا شبهای قدر برای چه کسی، در کدام مکان و کدام زمانی
عاقبت به شهادتی را نوشته اند
این روزها...
این روزهای پر از غم مقدس و سرشار از رنج آمیخته با غرور و صلابت دائم با خودم...
با خود حیران و حسرت زدهام تکرار میکنم
کجا گلهای پرپر می فروشند؟
شهادت را مکرّر می فروشند؟
دلم در حسرت پرواز پوسید
کجا بال کبوتر می فروشند؟ 😔💔
چه ذوقی میکند انگشترم هربار میبیند
عقیقی که برآن نام تو را کندم بغل کرده
سلام بر آقای تشنهلب ما ....
#شبزیارتی
✋ #وقت_سلام
ﺩﺭ ﻣﺸﻬﺪ ﺩﻝ ﭼﻪ ﻛﺮﺑﻼﯾﻰ ﺑﺮﭘﺎﺳﺖ
ﻗﻮﻣﻰ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺿﺎ میگرید
🥀شهادت مولای ما و ولی نعمت ما
امام رضا (ع) تسلیت باد🥀
بخاطر حسین آمده ایم؟؟
در کربلا پای صحبت های یکی از رفقا درباره اربعین سال ۹۲ نشسته بودم
ایشون یکی از مسئولینی بود که اون سال از طرف شهرداری تهران اومده بود
میگفت دوران اوج داعش بود و شهر کاملا خالی از وسیله نقلیه بود حتی دوچرخه و ارابه هم پیدا نمیشد
اینترنت که سهل بود هیچ خط تلفنی آنتن نمیداد
۳ هزار نیروی پاکبان برای نظافت شهر کربلا آورده بودیم
نصف شب که خواب بودیم با صدای خمپاره های نیروهای داعش از خواب پریدیم
داشتند خانه استاندار کربلا و رییس پلیس را مورد هدف قرار میدادند
خدا میداند چه جهنمی بود هرکسی از ترسش یکجا فرار کرده بود
در آن سوز زمستان و بی امکانات فقط خدا رحم کرد به زائرین...
بله دوست عزیز
همه برای امام حسین(ع) آمده ایم
ولی اینکه الان با این سهولت به زیارتش میرویم مدیون خون سلیمانی ها هستیم که با سیاست جمهوری اسلامی امنیت را برایمان تأمین کرد.
اربعین امسال مسیر نجف به کربلا، سربازای دهه نودی و هزاروچهارصدی بیشتر از هر سال به خودش دیده
#حب_الحسین_یجمعنا
پدر دختری ، در مسیر پیاده روی نجف به کربلا...
نکته عکس اینکه پدر نابینا بود و برای راه رفتن دائم دست در دست دخترش بود ، ما در چه فضاهایی هستیم ، و برخی چه عشقبازی می کنند با ارباب👌
"ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاه پیاده نظام را...
هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت
در موکب نخست، جواب سلام را
از دست خادمان تو نوشید هر که چای
یکجا چشید لذت شُرب مدام را...
گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد
اشک علیالدوام ، قوام کلام را
«ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش»
ما قابلیم نوکری این امام را
پای پیاده آمدم و روی من سیاه!
پای برهنه نیستم این چند گام را
با دست خالی آمدم و روی من سیاه!
چیزی نبود قابل عرض این مقام را
مصراع آخر است، رسیدیم کربلا
باید چه کرد این همه حُسن ختام را؟"
#زیارت_اربعين
"بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا این گونه طی شد روزگارم
لبخند شوقی نان و خرما دست من داد
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز..."
#زیارت_اربعين
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند
به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پابهپا، همراه میآیند
گروهی غرق توصیفاند و مستِ مدح چشمانت
گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند
به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی است
پر از بغضاند و نمنم تا دم درگاه میآیند
مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت آخرش کوتاه میآیند
#زیارت_اربعين
مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت
لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم اوردم برایت التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید
من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است
حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
یا عاقبت از سینه جانم در می آید
یا اینکه بابای من از این در می آید
این گریه ها از درد نه از اشک شوق است
امشب پدر مهمانی دختر می آید
شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن
از دست من تنها همین ها بر می آید
خاکستری یا گلگلی عمه کدامش؟
از این دو پیراهن به من بهتر می آید
خون لبم بند آمده خوب است اما
خون سرم از زیر این معجر می آید
من گیسویم را دور دستم حلقه کردم
چون که به دست دختر انگشتر می آید
پیراهنم که سوخت قبلا پس چرا باز
دارد دوباره بوی خاکستر می آید
حتی صدای پای بابا فرق کرده است
حس می کنم مهمان من با سر می آید
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
خوشبختی یعنی سر سفرهی پدر و مادر بزرگ شدی و حُبِّ حسین تو سینته
والسلام ...
#حب_الحسین_یجمعنا