hoshang_ebtehhaj | Unsorted

Telegram-канал hoshang_ebtehhaj - " هوشنگ ابتهاج "

97307

"همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم " کانال تخصصیِ اشعار استاد #هوشنگ_ابتهاج متخلص #ه_ا_سایه و دیگر #اشعار کهن و معاصر «این کانال رسمی #نمیباشد» و صرفا برای طرفداران استاد تاسیس شده..استاد هیچ صفحه رسمی #ندارند

Subscribe to a channel

" هوشنگ ابتهاج "

روزی که بازوان بلورین صبح دم
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت

من نیز باز خواهم گردید آن زمان
سوی ترانه ها و غزل ها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگیز گل فشان
سوی تو
عشق من ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند؟
سایهٔ سوخته‌دل! این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوشتر از نقش تواَم نیست در آیینهٔ چشم
چشم بد دور زهی نقش و زهی نقش‌پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکـن
که من از وی شدم ای‌دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته‌ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصّه ی عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از نازوطرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

جهان چو آبگینه شکسته ای ست
که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت
چنان نشسته کوه درکمین دره‌های این غروب تنگ

زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند
رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

نشود فاشِ‌کسی آنچه میان من و توست
تا اشـارات نظر نامه‌رسـان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیبـاچه ی عقل
هرکجا نامهٔ عشق است نشان من و توست

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

از نگاهِ آب تابیدم به گُل
وز رخِ خود رتگ بخشیدم به گُل

پر زدم از گُل به خونابِ شفق
ناله گشتم در گلوی مرغِ حق

پر شدم از خونِ بلبل لب به لب
رفتم از جامِ شفق در کامِ شب

آذرخش از سینهٔ من روشن است
تندرِ توفنده فریادِ من است

هر کجا مشتی گره شد مشتِ من
زخمیِ هر تازیانه پشتِ من

هر کجا فریادِ آزادی منم
من در این فریادها دم می‌زنم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

اینجاست یار گم شده
گردِ جهان مگرد

خود را بجوی سایه
اگر جست و جو کنی!...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

به شاهراه طلب نیست بیم گمراهی
که راه با قدم رهنورد می‌آید ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

خاموشم اما
دارم به آواز ِ غم خود می‌دهم گوش
وقتی کسی آواز می‌خواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کرده‌ست
اینجا سراپا گوش باید بود :
درد از نهاد ِ آدمیزاد است !

#هوشنگ_ابتهاج


@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

یکی لذت مستی ست
نهان زیر لبِ کیست ؟
ازین دست بدان دست
چو پیمانه بگردید ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ای عشق همه بهانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست

من اندُه خویش را ندانم
این گریه بی بهانه از توست ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

رخ از سایه نهفته ست ، به افسون که خفته ست ؟
به خوابش نتوان دید ، به افسانه بگردید

تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

در آینه بندان پریخانه‌ی چشمم
بنشین که به مهمانی دیدار خود آیی

بینی که دری از تو به روی توگشایند
هر در که براین خانه‌ی آیینه گشایی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم

راست در قصدِ سر و چشمِ کج‌اندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم

آستینی نگرفتم که ببوسم دستی
بوسه گر دست دهد بر قدمِ دوست زنم

باش تا یوسفم از چاه برآید بر گاه
کآورد روشنی دیده ازآن پیرهنم

نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت
من به هیچ آیه و افسون دل از او بر نکنم

نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم

برس ای موکبِ نوروز خوش‌آوازه که باز
زحمتِ زاغِ زمستان ببری از چمنم

سایه! شعرم به دل دوست نشسته‌ست و خوش است
کاروان برده به منزل، چه غم از راهزنم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غم خوش ، به جهان از این چه خوش تر
تو چه دادی‌ام که گویم که از آن بِهْ‌ام ندادی

چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی؟

تویی آن که خیزد از وی همه خرّمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟

ز کدام ره رسیدی؟ ز کدام در گذشتی
ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی

به سر بلندت ای سرو که در شب زمین کن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بنشین در غزل سایه که چون آیت عشق

از سر صدق بخوانند به هر انجمنت...

#هوشنگ_ابتهاج

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ...

آری، این پنجره بگشای که صبح
می‏‌درخشد پسِ این پرده‏‌ی تار...

#_هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ارغوان..
خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل‌رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه!
بشتاب که هم‌پروازان
نگران غم هم پروازند

@hoshang_ebtehhaj

#هوشنگ_ابتهاج

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست

نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست

بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست

بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست

به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست

جدایی از زن و فرزند سایه جان! سهل است
تو را ز خویش جدا می کنند، درد اینجاست...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

.
سایهٔ او گشتم و او...

برد به خورشید مرا

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

عمری به سر دویدم در جستجوی یار:
جز دسترس به وصل وی‌ام آرزو نبود.
دادم درین هوس، دل دیوانه را به باد؛
این جستجو نبود ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بیا نگارا بیا ، بیا در آغوش من
بزن ز می آتشم ، ببر دل و هوش من
ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به
بریز این مشک را بریز بر دوش من

ازین کمندِ بلند، به گردن من ببند!
بکش به هر سو مرا چو شیرِ سر در کمند
به ناز بر من بتاز ، به غمزه کارم بساز
به نالهٔ من برقص به گریهٔ من بخند

بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها
سبک به هر سو بپر ، بپر چو پروانه ها
به عشوه دامان خویش، برون کش از دست من
مرا به دنبالِ خویش دوان چو دیوانه ها

ز عشوه ها تازه کم به سر جنون مرا
به ناله افکن دل چو ارغنون مرا
چو لب نهم بر لبت لبم به دندان بگیر
لبم به دندان بگیر بنوش خون مرا ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بی مرغ آشیانه چه خالی ست
خالی تر آشیانه مرغی
جفت خود جداست
آه ای کبوتران سپید شکسته بال
اینک به آشیانه دیرین خوش آمدید
اما دلم به غارت رفته ست
با آن کبوتران که پریدند
با آن کبوتران که دریغا
هرگز به خانه بازنگشتند

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوش تر از نقش توام نیست در آیینه ی چشم
چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن
که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصه ی عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند ..


#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
که آب و رنگ بهارت روانه در رگ هاست

مگر ز جان غزل آفریده اند تنت
که طبع تازه‌پرستم چنین بر او شیداست

 نه چشم و دل که فرومانده در گریبانت
که روح شیفته ی آن دو مصرع شیواست

نگاه من ز میانت فرو نمی اید
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست

حریف وسعت عشق تو سینه‌ی سایه ست
چو آفتاب که آیینه دار او دریاست

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

.
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره‌ها را بستم
باد با شاخه در آویخته بود
من درین خانه ی تنها…تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان
شبنم
می چکید از گل سیب

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بنشینیم و بیندیشیم
این همه با هم بیگانه
این همه دوری و بیزاری
به کجا آیا خواهیم رسید آخر ؟
و چه خواهد آمد بر سر ما
با این دلهای پراکنده؟

جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک انبوه درختانی تنهاییم
مهربانی به دل بسته ما مرغی‌ست
کز قفس در نگشادیمش
و به عذری که فضایی نیست
وندرین باغ خزان خورده
جز سموم ستم آورده
هوایی نیست
ره پرواز ندادیم ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

درمان درد عشق صبوری بود ولی

با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

تو چه دادی‌ام که گویم که از آن به‌اَم ندادی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

به روزگار شبی بی‌سحر نخواهد ماند

چو چشم باز کنی صبحِ شب‌نورد اینجاست ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…
Subscribe to a channel