ای دریغا چه گلی ریخت به خاک
چه بهاری پژمرد
چه دلی رفت به باد
چه چراغی افسرد
هر شب این
دلهره طاقت سوز
خوابم از دیده ربود
هر سحر چشم گشودم نگران
چه خبر خواهد بود ؟
سرنوشت دل من بود درین بیم و امید
آه ای چشمه نوشین حیات
ای امید دلبند
گرچه صد بار دلم از تو شکست
هیچ گاه از لب نوشت نبریدم پیوند
آخر ای صبحدم خون آلود
آمد آن خنجر
بیداد فرود
شش ستاره به زمین در غلتید
شش دل شیر فروماند از کار
شش صدا شد خاموش
بانگ خون در دل ریشم برخاست
پر شدم از فریاد
هفتمین اختر صبح سیاه
دل من بود
که بر خاک افتاد !...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
آن که حق است گمانش به گمان تو، که نیست
گفت بیرون ز جهان است جهان تو، که نیست!
هر که پنداشتی از خویش به جای تو نشاند
چه توان داد نشانی ز نشان تو که نیست؟
تا چنین هر چه مرا بود و توان نیز افزود
همه از آن تو شد، چیست از آن تو که نیست؟
از تن زنده روان است روان تو، که گفت
بی تن زنده روان است روان تو؟ که نیست!
گفت عالم همه در بندگی شیطاناند
گفتم ای زاهد خودبین به زیان تو که نیست!
ره به معنی نبرد آن که به صورت نگرد
سایه گفتند که صوفیست، به جان تو که نیست!
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
#۱۵_مهر_زادروز_سهراب_گرامی 🌹
اهل کاشانم
پیشهام نقاشی است
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود
چه خیالی چه خیالی ... می دانم
پرده ام بی جان است
خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی است...
#سهراب_سپهری
@hoshang_ebtehhaj
در کنج قفس پشت خمی دارد شیر
گردن به کمندِ ستمی دارد شیر
در چشم ترش سایهای از جنگل دور
ای وای خدایا چه غمی دارد شیر
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سـرای کهـن راهی کجام کنی
درین جهان غریبم از آن رها کردی
که با هــــزار غم و درد آشنام کنی
بَسم نوای خوش آموختی و آخر عمر
صلاح کار چه دیدی که بی نوام کنی
چنین عبث نگهم داشتی به عمر دراز
که از ملازمت همـرهان جدام کنی
تو خود هر آینه جز اشک و خون نخواهی دید
گرت هواست که جامِ جهاننمام کنی
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیَرزم اگر بهام کنی
زمانه کرد و نشد، دست جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بی وفام کنی
هزار نقش نواَم در ضمیر می آمد
تو خواستی که چو سایه غزلسرام کنی
لب تو نقطهٔ پایان ماجرای من است
بیا که این غزل کهنه را تمام کنی ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
درچمن تو میچرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو میپرد بازِ سپید کهکشان
هرچه به گرد خویشتن مینگرم درین چمن
آینهی ضمیر من جز تو نمیدهد نشان
#هوشنگ_ابتهاج
📸چمنزار روستای گلی، چاراویماق
@hoshang_ebtehhaj
بوی پیراهن یوسف ز صبا میشنوم
مژده ای دل که گلستان شده بیت الحزَنت
بر لبت مژدهی آزادی ما میگذرد
جـان صد مرغ گرفتار، فدای دهنت!
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
این همه رنج کشیدیم و نمیدانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
اگرچه دلها پرخون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است، وای گلگون است
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
دیگر نه جوانم که جوانی کنم ای دوست
یا قصه از آن «افتد و دانی» کنم ای دوست
#سیمین_بهبهانی
@hoshang_ebtehhaj
.
به زیر سایهی زلف تو آمدهست دلم
به غم بگوی که این خسته در پناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
مست نیازِ من شدی
پردهٔ ناز پس زدی
از دل خود برآمدی
آمدن تو شد جهان ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
در فرو بند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
از دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست...
شاعر #هوشنگ_ابتهاج
خواننده : #علیرضا_قربانی
@hoshang_ebtehhaj
همان یگانهی حُسنی اگر چه پنهانی
و گر دوباره بر آیی هــــزار چندانی
هزار فکر حکیمانه چاره جست و نشد
تویی که درد جهان را یگانه درمانی
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
با تو یک شب بنشینیم و شرابی بخوریم
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
سپر از سایهٔ خورشید قدح کن زان پیش
کز کماندار فلک تیر شهابی بخوریم
پیش چشم تو بمیریم که مستاست بیا
تا به خوشباشیِ مستان می نابی بخوریم
صلهٔ سایه همین جرعهٔ جـام لب توست
غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
کلید در امّید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ
چو دندانه بگردید ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک انبوه درختانی تنهاییم!
به کجا آیا خواهیم رسید آخر
و چه خواهد آمد بر سر ما
با این دلهای پراکنده
بنشینیم و بیندیشیم ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
باختم، اما همی بُرد من است
بازیای زین دست در خوردِ من است
گر چنین خون میرود از گُردهام
دشنهی دشنامِ دشمن خوردهام
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
#روز_بزرگداشت_مولانا_گرامی🌹
رو سر بنـه به بالين، تنـها مرا رها كن
تـرک من خـراب شبگــرد مبتـــلا كن
ماييـم و آب ديـده، در كنج غـم خزيده
بر آب ديـدهی ما صــد جاي آسيـا كن
خيرهكشی است ما را دارد دلي چو خارا
بكشد، كسش نگويد : تدبيـر خونبها كن
از من گریـــز تا تـو هم در بلا نیـفتی
بگـزین ره سـلامت ترک ره بـــلا کن
مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشای خواهی برو جفا کن ...
#مولانا
@hoshang_ebtehhaj
گدایان همت شاهانه دارند
تو آن بی زیور زیبا به من ده
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
زهی پایداری ! که آن پایدار
وفا را به سر بردی تا پای دار
گذشت ازسر و خم نشد گردنش
سرافکندگی ماند با دشمنش
به مردانگی مرگ را کرد خوار
زهی مرد و آن مرگ با افتخار
کسی را بدین مایه ار زندگی ست
که مرگش گشایندهٔ زندگی ست
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
یاری کن ای نفس که درین گوشهٔ قفس
بانگی بر آورم ز دل خسته یک نفس
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پـرتـو ستــــاره و نه نـاله ی جرس
خونابه گشت دیدهٔ کارون و زنده رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس
صبـــــر پیمبـــرانه ام آخر تمام شد
ای آیت امیـد به فریـــــاد من برس
از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس
جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز
رفتیم و همچنان نگـــــران تو باز پس
ما را هوای چشمهی خورشید در سر است
سهل است سایه گر برود سر در این هوس
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
می چکد اشک نگاهم بر مزار دل
میسراید قصه درد مرا با سنگ چشم او
با غمی کاندر دلم زد چنگ
وز پلاس هستیام بگسیخت تار و پود
میرود میگویمش بدرود
وز نگاه خسته و پژمرده چون مهتاب پاییز ملال انگیز
می گذارم بر مزار آرزوهایم گلی ویران
یادگار آن امید گم شده آن عشق یادآویز ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj