hoshang_ebtehhaj | Unsorted

Telegram-канал hoshang_ebtehhaj - " هوشنگ ابتهاج "

97307

"همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم " کانال تخصصیِ اشعار استاد #هوشنگ_ابتهاج متخلص #ه_ا_سایه و دیگر #اشعار کهن و معاصر «این کانال رسمی #نمیباشد» و صرفا برای طرفداران استاد تاسیس شده..استاد هیچ صفحه رسمی #ندارند

Subscribe to a channel

" هوشنگ ابتهاج "

چيست ای دلدار اين اندوه بی آرام چيست
کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگين

آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار
کيست اين بيمار در چشمت که می گريد حزين

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
که آب و رنگ بهارت روانه در رگ‌هاست

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

سر زلفِ تو کو؟ مشکِ ترم کو؟
لب نوشت، شراب و شکّرم کو؟

کجا شد نازِ اندامت کجا شد؟
دریغا شاخه‌ی نیلوفرم کو ...؟

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت
سمند همت ما چابک است و چست هنوز

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ز بعد این همه تلخی که می کشد دلِ من
ببوسم آن لبِ شیرینِ جانفزای تو را

کی ام مجال کنارِ تو دست خواهد داد
که غرقِ بوسه کنم باز دست و پای تو را

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

زندگی زیباست زیبای روان
دم به دم نو می شود این کاروان

تازه شو تا وارهی از نیستی
گر بمانی، کاروانی نیستی!


#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

هر سو‌ شتافتم
پی آن یار ناشناس
گاهی زشوق، خنده زدم
گه گریستم
بی آنکه خود بدانم ازینگونه بیقرار
مشتاق کیستم ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،لب به لب
گوشهٔ چشم مست تو ،گفت و شنود می‌کند

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

تنم افتاده خونین زیر این آوار شب ، اما
دری زین دخمه سوی خانهٔ خورشید بگشادم

الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شب‌های ناباور منت آواز می‌دادم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دردی‌ست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته می‌گرید
در من کسی آهسته می‌گرید

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا
با ارمغان قول و غزل از سفر بیا

پیک امید باش و پیام آور بهار
همراه بوی گل، چو نسیم سحر بیا

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

.
می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش

به مستی، بی‌خمارست این می نوشین اگر نوشی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
که آب و رنگ بهارت روانه در رگ‌هاست

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بر لبت مژده‌ی آزادی ما می‌گذرد
جـان صد مرغ گرفتار، فدای دهنت!

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

خون می‌رود نهفته از این زخم اندرون
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

شما هیچ وقت سازی یاد گرفتید؟
      نه...هیچ سازی بلد نیستم بزنم.عجیبه ها... من تو هرکاری سرک می کشم ولی رانندگی و نوازندگی رو هیچوقت یاد نگرفتم،شنا هم بلد نیستم....سیزده چهارده ساله بودم که کمی مشق ویولن کردم...

و پشیمون نیستید که چرا ساز زدن یاد نگرفتید؟
چرا... خیلی... اصلا باید به جای شعر می رفتم سمت موسیقی... واقعا موسیقی رو
بیشتر از شعر دوست دارم.

تو خونه تون موسیقی کلاسیک هم میشنیدید؟
نه... ما گرامافون داشتیم و خوشبختانه تو خونه ما آواز قمر بود، ظلی بود، تاج
اصفهانی بود، ادیب خوانساری بود... اون موقع میرفتن تفلیس با پاریس یا این اواخر هند صفحه پر می کردن و من از بچگی با این آوازها بزرگ شدم...

📖 #پیر_پرنیان‌اندیش
مصاحبه میلاد عظیمی و عاطفه طیه با استاد هوشنگ ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف

می خواره را دریغ بود خدمت عسس

#هوشنگ_ابتهاج

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

با آن همه نياز كه من داشتم به تو
پرهيز عاشقانه من ناگزير بود...
من بارها به سوى تو بازآمدم، ولى
هر بار دير بود...
اينك من و توايم
دو تنهاى بى نصيب،
هر يك جدا گرفته ره سرنوشت خويش
سرگشته در كشاكش توفان روزگار،
گم كرده همچو آدم و حوا بهشت خويش!

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

نقشی که باران می‌زند بر خاک
خطی پریشان از سرگذشت ِتیرهٔ ابرست
ابری که سرگردان به کوه و دشت می‌راند
تا خود کدامین جویبارش خُرد
روزی به دریا بازگردانَد ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

ثقل و سردی سرشت خارا نیست
نور در جسم خویش زندانی ست

سنگ ازین سرگذشت دل تنگ است
فکر پرواز در دل سنگ است

مگرش کوره در گذار آرد
آن روان روانه باز آرد

سنگ بر سنگ چون بسایی تنگ
بجهد آتش از میان دو سنگ

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

.

در نهفت پرده ی شب
دختـر خورشیـــــد
نرم می بافد
دامن رقاصه ی صبـــــح طلایی را !


وز نهانگاه سیاه خویش
می سراید مرغ مرگ اندیش :
«چهره پرداز سحر مرده ست!
چشمه خورشید افسرده ست!»
می دواند در رگ شب
خون سردِ این فریبِ شوم!


وز نهفت پرده ی شب،
دختـر خورشیـــــد
همچنان آهسته می بافد

دامن رقاصه ی صبـح طلایی را...!



#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

بانگ ناقوس در دلم برخاست
من سر آسیمه‌وار و خواب‌آلود
جستم از جا
چه بود ؟ آه چه بود ؟
روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود
باد جنبید و کشته شد فانوس
شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست

آه می پرسم از خود
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

.
در زیر سایه روشن مهتاب خوابناک
در دامن سکوت شبی خسته و خموش
آهسته گام می گذرد شاعری به راه
مست و رمیده مدهوش می‌ایستد
مقابل دیواری آشنا

آنجا که آید از دل هر ذره بوی یار
در تنگنای سینه دل خسته می‌تپد
مشتاق و بی قرار
از پشت شیشه می‌نگرد ماه شب نورد
آنجا بر آن نگار خوابیده مست ناز
در پیشگاه این همه زیبایی و جمال‌
مه می‌برد نماز

دنبال ماهتاب خیال گشاده بال
آهسته می رود به درون اتاق او
من مانده همچنان پس دویار محو و مست
از اشتیاق او

مه خیره گشته بر وی و آن مایه امید
شیرین به خواب رفته در آن خوابگاه ناز
و زلف تابدار پریشان و بی قرار
از یاد عشقباز
در بستر آرمیده چو نیلوفری بر آب
پاشیده ماهتاب بر او سوده های سیم
لغزد پرند بر تن او همچو برگ گل
از جنبش نسیم
افتاده سایه روشن مهتاب سیم رنگ
نرم و سپید چون پر و بال فرشتگان
بر آن دو گوی عاج که برجسته تابناک

از زیر پرنیان
آن سیمگونه ساق که با بوسه نسیم
لغزیده همچو
برگ گل از چین دامنش
و آن سایه های زلف که پیچیده مست ناز
بر گرد گردنش
آن زلف تاب خورده به پیشانی سپید
چون سایه امید در آیینه خیال
و آن چهر شرمناک که تابیده همچو ماه
در هاله ملال
آن سایه های در هم مژگان که زیر چشم
غمگین به خواب رفته هماغوش راز
خویش
و آن چشم آرمیده رویا فریب او
در خواب ناز خویش
من مانده بی قرار و خیال رمیده مدهوش

مست هوس گرفته از آن ماه بوسها
تا آن زمان که آورد از صبح آگهی
بانگ خروس ها
بر می دمد سپیده و دلداده شاعری
از گردش شبانه خود خسته می رود
دنبال او پریده و
بی رنگ سایه ای
آهسته می رود...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دل چون توان بريدن ازو مشكل است اين
آهن كه نيست جان من آخر دل است اين

من می‌شناسم اين دل مجنون خويش را
پندش دگر مگوی كه بی حاصل است اين

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

این تویی ای کم گرفته بیش را
بیش و کم بگذار و بستان خویش را

تو نیِ مایی و در تو می دمیم
هم تو در ما دم که ما نایِ توییم

بی تو این عالم نگینی بی بهاست
زانکه انگشتِ سلیمانی تو راست

فکرِ هستی آفرین از هستِ تو
آفرینِ آفرینش : دستِ تو

دستِ تو بر سازِ هستی پرده بست
سازها از دستِ تو آمد به دست

زخمه ها را همچو باران ریختی
شورها از پرده ها انگیختی

پیکرِ نازک تراشیدی ز سنگ
جان برون آوردی از زندانِ تنگ

از تو آمد نامور لوح و قلم
وین علامت ها به عالم شد علم

بر گرفتی مشعلِ اندیشه را
سوختی تاریکیِ این بیشه را

روشنایی ها ز دانایی تُست
هم ز دانایی توانایی تُست

گوهرِ گنجینهِ شایان تویی
یوسفی با حُسنِ بی پایان تویی...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

نامدگان و رفتگان از دو کرانه‌ی زمان
سوی تو می‌دوند هان ای تو همیشه درمیان

درچمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان

هرچه به گرد خویشتن می‌نگرم درین چمن
آینه‌ی ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

جز بند نیست چاره‌ی دیوانه و
حکیم
پندش دهد هنوز،
عجب عاقل است این

گفتم طبیب این دل بیمار آمده ست
ای وای بر من و دل من،
قاتل است این ...!

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

شاهد سرمدی تویی
وین دل سالخوردِ من

عشق هزار ساله را
بر تو گواه می‌کند ....

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

دل می‌ستاند از من و جان می‌دهد به من
آرام جان و کام جهان می‌دهد به من

دیدار تو طلیعه‌ی صبح سعادت است
تا کی ز مهر طالع آن می‌دهد به من

دلداده‌ی غریبم و گمنام این دیار
زان یار دلنشین که نشان می‌دهد به من

جانا مراد بخت و جوانی وصال توست
کو جاودانه بخت جوان می‌دهد به من

می‌آمدم که حال دل زار گویمت
اما مگر سرشک امان می‌دهد به من

چشمت به شرم و ناز ببندد لب نیاز
شوقت اگر هزار زبان می‌دهد به من

آری سخن به شیوه‌ی چشم تو خوش‌تر است
مستی ببین که سحر بیان می‌دهد به من

افسرده بود سایه دلم بی هوای عشق
این بوی زلف کیست که جان می‌دهد به من

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…

" هوشنگ ابتهاج "

_تلقی شما از بار امانت که حافظ میگه چیه؟

"آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند"

_ بار امانت عشق و داناییه
یعنی هم عشق و هم دانایی
چون به نظر من عشق و دانایی یک چیزه

برگرفته از کتاب #پیر_پرنیان‌اندیش
مصاحبه میلاد عظیمی و عاطفه طیه با استاد ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

Читать полностью…
Subscribe to a channel