howzehoralhistory | Unsorted

Telegram-канал howzehoralhistory - دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

-

سایت:www.howzehoralhistory.com ایستاگرام:www.instagram.com/howzehoralhistory/?hl=en ارتباط با مدیر کانال: @hooraly

Subscribe to a channel

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌اگر سینما این است ، چیز خوبی است!

🔸عموی من ، آیت الله[سید هدایت الله] تقوی شیرازی آن قدر مرید داشت که موقع عید فطر شمشیر می بست می رفت توی صحرای دولاب نماز می خواند.توی صحرای دولاب می رفت چون جمعیت آن قدر زیاد بود که توی مسجد جا نمی گرفت...آدم بسیار پاک و فوق العاده درستی بود ...همین عمویم را بردم سینما یعنی توی استودیوی خودم برایش فیلم موج و مرجان خارا را نشان دادم.

🔹[ابتدا که از پدرم و عموی دیگرم و ایشان برای دیدن فیلم دعوت کردم] این عموی ام که آیت الله بود گفت: من نمیام . گفتم شما بالاخره رهبر مسلمین هستید.بیاید تماشا کنید.ببینید کار بد چه جوری است! و فیلم آتش و موج و مرجان و خارا را برای شان گذاشتم.

🔸خیلی کیف کرد و گفت: اگر سینما این است خیلی خوب است .گفتم: نمی خواهم گمراهت کنم همه ی سینما این طوری نیست .سینمای خوب داریم و سینمای بد هم وجود دارد.

📚ابراهیم گلستان ؛ نوشتن با دوربین . ص۱۲۱. به نقل از ماهنامه فیلم، شماره ۵۸۱، اسفندماه ۱۳۹۹
تصویر: ایت الله تقوی شیرازی در مسیر صحرای دولاب محل اقامه نماز عید فطر
/channel/horalhistory/278
@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌قدس ؛ زهره المدائن

🔹در جهان عرب دو خواننده مطرح وجود داشت: ام­ کلثوم در مصر و فِیروز در لبنان. فِیروز زنی مسیحی بود و جزو هنرمندان فاخر به شمار می‌­رفت که برای حمایت از امام موسی صدر و در مسیر ایشان آهنگی در حمایت از فلسطین اجرا کرد که یکی از زیبا‌ترین سروده ­های جهان عرب به نفع آرمان فلسطین بود.

🔸زمانی امام موسی صدر و فیروز همزمان در مصر بودند. امام به وی پیام داد که اطلاع نداشتم در اینجا برنامه­ ای دارید. فیروز هم به احترام ایشان به هتل آمد و برنامه­ ای اختصاصی برایشان اجرا کرد.

📚سید محمود دعائی
📷نسخه ویدیوی زهره المدائن با اجرای فیروز‌ در سال ۱۹۶۷ م همراه با تصاویر نادر از بیت المقدس
به حجم ویدیو دقت کنید.
/channel/horalhistory/522
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌مدرسه جعفریه

🔸طلاب نجف حاضر نبودند بچه هایشان را در مدارس عراقی ثبت نام کنند.زیرا ممکن بود پس از مدتی به ایران بازگردند. رژیم شاه می کوشید با سرمایه گذاری روی فرزندان ایرانی حوزه آنان را شاه دوست بار بیاورد. ما نمی خواستیم بی تفاوت باشیم . لذا این این ایده را مطرح کردیم که بیاییم و مدرسه ای ملی و غیردولتی را در نجف اشرف دایر کنیم و بچه ها را به این مدارس جذب کنیم.

🔹با حمایت آیت الله شاهرودی در نجف این مدرسه را تاسیس کردیم و نام آن را امام جعفر صادق گذاشتیم که بعدا به نام جعفریه مشهور شد.کانونی هم به نام کانون اسلامی تاسیس کردیم که هفته ای دوبار برگزار می شد.

📚خاطرات حجت الاسلام شیخ علی اصغر اوحدی
📷 مدرسه جعفریه نجف
@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

🔴 دوره تخصصی حدیث‌ پژوهی

🔼 دوره‌ای جامع و کم‌نظیر در جهت آشنایی با دانش‌های حدیثی با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه

⏱ ۳۰ جلسه ویژه ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳

📌 ویژگی‌های دوره:

✅ شرکت رایگان در دوره
✅ بیش از ۲۳ ساعت محتوا آموزشی
✅ دسترسی آنلاین و بدون محدودیت زمانی به محتوا
✅ اعطای گواهی معتبر

📆 شروع دوره از ۲۲ اسفند هر روز ساعت ۱۷:۰۰

📎 برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به لینک زیر مراجعه کنید:

https://hekmat.academy/courses/hadith-studies/

🌐 در شبکه‌های اجتماعی همراه ما باشید:‌

تلگرام I اینستاگرام I ایتا | آپارات

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌روزهای سرد
🔸به روایت علامه حسن حسن‌زاده آملی

🔷 یادم نمی‌رود که یک روز تهران، برف خیلی سنگینی آمده بود. روز تعطیل رسمی هم بود. خواستم به درس بروم، برایم تردید حاصل شد، اما رفتم. وقتی به منزل ایشان [مرحوم ابوالحسن شعرانی] رسیدم، مقداری مکث کردم، بالاخره در زدم. در را به روی ما گشودند. وارد شدم. عذرخواهی کردم که با این برف، نباید مصدع بشوم. ایشان فرمودند: شما روزهای پیش که از مدرسه مروی تا اینجا می‌آمدید، این گداهای گذر بودند. امروز چطور؟ گفتم: بودند، آن‌ها در چنین روزهای سرد، بازارشان گرم است! فرمود: آن‌ها کارشان را تعطیل نکردند، ما چرا تعطیل بکنیم؟

🔶 مرحوم آقای غروی با آن سطح بالای علمی، برای ما صرف میر می‌گفت! ایشان می‌فرمود: من تعهد دارم روزانه در خیابان‌ها و بازار آمل، هر روز به یک طرف قدم بزنم، تا مردم به کلی روحانیت را فراموش نکنند و بدانند که هنوز روحانیت و طرفداری از منطق وحی هست و من فرض می‌دانم که روزانه خود را به مردم نشان بدهم.
.
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌حضرت نواب برای خدا نمایندگی قم را میپذیرد؟


🔹 یک روز که نواب در مدرسه ی فیضیه برای انتخابات سخنرانی داشت ... من هم همراهشان بودم در آن زمان، عمامه نداشتم کلاه بر سر میگذاشتم. دست گذاشت روی پشتم و گفت: «آقا پسر، می خواهی چه کاره شوی؟» گفتم میخواهم یک خدمتی به اسلام بکنم گفت: «بارک الله.» گفتم: «ان شاء الله سرباز امام زمان (عج) میشوم»

🔸همانجا ایستاد و با تسبیح استخاره گرفت و به آقای واحدی - سیدی بود که با صدای بسیار غرا در بالای ایوان نقره ای صحن سخنرانی می کرد- گفت: «استخاره بد آمده بگویید که من نماینده نمی شوم.»

🔹 آقای واحدی - گفت آقا شما که اعلام کردید بهتر بود قبلاً استخاره میکردید. نواب گفت: «نه، یک دفعه به ذهنم رسید دیگر تمام شد آقای واحدی برگشت و با سروصدا اعلام کرد که آقای نواب از نماینده شدن منصرف شدند تعجب کردم که چطور این قدر سریع اتفاق افتاد.

📚خاطرات شیخ علی آل اسحاق ص۸۲
📷اعلامیه فدائیان برای کاندیداتوری نواب صفوی

@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌 آیت‌الله آمد
🔸 ورود امام خمینی به ایران به روایت شاهرخ مسکوب

🔷 [یادداشت در تاریخ 12 بهمن 1357:] امروز آیت‌الله آمد. اول پای تلویزیون لم دادیم و قهوه فرانسه به دست منتظر ماندیم تا هم بهترین دید را داشته باشیم و هم انبوه مردم را از چشم تیزبین دوربین ببینیم. با گیتا رفتیم به چهارراه پهلوی و در تقاطع شاهرضا-صبا مستقر شدیم. پیدا بود که دیدن آیت‌الله نه ممکن بود و نه هدف بود: از نظر هیئت ظاهر، به هر تقدیر یکی است چون دیگران. ولی مردم دیدن داشتند. همه جور از هر سن و صنفی، از هر طبقه و گروهی بود.

🔶 آرام، خوشحال، با چهره‌های باز و پاک شده از خاکستر تحقیر و توهینِ آن فرعون و دستگاهش که می‌خواست دمشان را بگیرد و بیرون بیندازد. از کودک و پیرزن چادری و بزرگ و کوچک، کسی نبود که نباشد. تجربه عجیبی بود که دیگر اتفاق نمی‌افتد. هرگز تهران را این‌جوری ندیده بودم و دیگر هرگز نخواهم دید. «خلق همه سر به سر نهال خدا» بودند با شاخه‌های زلال باران خورده، سبزِ سبز که مثل درخت‌های شاد راه می‌رفتند و بهار در دستشان بود و طراوت سرکش روییدن در دلشان. روی خاک گلگون و رنگارنگ دلهره و امید می‌خرامیدند. چه فکر فقیر و چه زبان الکنی دارم!

🔷 خمینی تهران را، ایران را فتح کرد. تا کنون نه کسی این‌طوری وارد تهران شده بود و نه تهران هرگز این‌طور آغوشش را به روی کسی باز کرده بود. شاید هیچ کسی این‌جوری به هیچ شهری پا نگذاشته بود. آن تهرانِ دودزده با خیابان‌های متراکم و اتوموبیل‌های شتابزده اما متوقف و عابران عبوس و عصبی، اکنون آرام و خندان و مصمم بود؛ خود را باز یافته بود و مثل دختری شاداب و معصوم تسلیم این «روح الله» شده بود.

🔶 شهر، درِ قلبش را به روی این مرد باز کرد و یحیای خود را در کُنه جانش جا داد. او شهر را - و ملت را - در خون جوانانش تعمید داده بود و اینک که شهر «پاک و صافی از چاه طبیعت» خود بیرون می‌آمد صفای پاک و آزادش را جشن می‌گرفت. کاش روح الله هرگز چون صلیبی بر دوش شهر (و کشور) نیفتد و در راه سربالا و سنگلاخ رستگاری و رستاخیز بار خاطرش نباشد، یارشاطر باشد. هرچند که در حقیقت هم اکنون شهر از گور خود برخاسته، از مرگ خروج کرده و به صحرای زندگی بازگشته است."

📚 روزها در راه، شاهرخ مسکوب، نشر خاوران، صفحه ۵۴.

/channel/horalhistory/247
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

معیارهای انتخاباتی از دیدگاه جامعه مدرسین قم
تخصص،مقبولیت، سابقه انقلابی،توطن در محل،عدم تصدی مسئولیت مغایر با نمایندگی مجلس.
روشن است که این ملاکات و صلاحیت ها به دسته و گروهی اختصاص نداشته و در همه قشرهای مختلف جامعه هستند کسانی که چنین قدرت و توانائی و امتیازات را دارا باشند که با در صحنه بودن به مجلس شورای اسلامی راه خواهند یافت انشاالله

مجله نورعلم شماره 2 دی ماه 1362

@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌 چند روایت درباره میرزا مهدی نوری

🔹آقای حاج شیخ [عبدالکریم حائری]نقل کرد گفت من در سامراء بودم نامه ای از فرزند حاج شیخ فضل الله [نوری]برای ایشان رسید. نامه را باز کرد و خواند و رو به من کرد و گفت من می ترسم که این فرزند مرا به دار ببرد.[آیت الله العظمی اراکی.]

🔸سر قضیه ی مشروطه ی مشروعه پسر با پدر بنای مخالفت را گذاشت. امر مسلمی است که هنگام دار زدن پدرش بالای ایوان نظمیه ایستاده بوده است و دست می زده است.ابوالقاسم بهزادی شوهر خواهر او- شوهر منیره- خودش برای من نقل می کرد که هنگام دار من از دهنه ی لاله زار می خواستم بروم جلو، ولی نتوانستم، از بس جمعیت بود. وقتی که آب ها از آسیاب ها ریخت و کوره راهی باز شد خود را هر طوری بود از راه دیگری به پای دار رسانیدم. هوا طوفانی بود. باد می زد و جسد آن بالا تلوتلو می خورد. دور دار حلقه ی مجاهدین بود و می زدند و می رقصیدند. خودم به چشم خودم از نزدیک، همین طور که الان شما رامی بینم، دیدم که میرزا مهدی جلوی نظمیه برای مردم فین فین نطق می کرد(گویا تو دماغی حرف می زده)، نتوانستم تاب بیاورم و به سرعت رد شدم و رفتم![شمس الدین تندر کیا نوه حاج شیخ فضل الله نوری،نگاه دوم ص76]

🔹اینکه می گویند پدرم هنگام دار زدن مرحوم شیخ دست می زده یک دروغ بی شرمانه است . بر عکس او چند روز پیش از بازداشت شیخ به او گفته بوده که در محافل مشروطه خواهان چنین نقشه ای برای او مطرح شده و به او پیشنهاد کرده بود که به قم برود تا اوضاع آرام شود.[خاطرات کیانوری 236]

🔸هنگام اعدام شیخ فضل الله ، شیخ مهدی به چنار تنومند ورودی کاخ گلستان تکیه داده و در حالی که زار زار گریه می کرد گفت: اگر اختلافی هم بین من و پدرم بود ، هیچ راضی به این روز نبودم [به نقل از میرزا محمد نجات خراسانی عضو دادگاه انقلاب و عضو فراماسونری]

🔹 من از شیخ حسن لنکرانی که هنگام اعدام حاج شیخ فضل الله در صحنه اعدام حضور داشته سؤال کردم آیا مهدی نوری فرزند شیخ‌فضل‌الله نوری و پدر نورالدین کیانوری رئیس حزب،در زمان اعدام شیخ فضل‌الله نوری دست زد .گفت نه، مشروطه خواهان چون از شیخ فضل‌الله نوری متنفر بودند در پایتخت هو انداختند.[موسی نجفی]

🔸یک شب زمستانی بود من خیلی بچه بودم، پنج شش ساله بودم، در حیاط عمویم آقا ضیاءالدین، تنها ایستاده سرگذر را تماشا می کردم. سر شب بود. عمویم تنها در اتاق حسینیه قدم می زد و فکر می کرد. هیچ کس دیگری نبود. یک مرتبه دیدم کلبعلی نوکر عمویم سراسیمه رسید و پرید توی حیاط خلوت و گفت:«آقا، میرزا مهدی را زدند!» صبح شد...ولوله ای در محله راه افتاده بود. می گفتند میرزا مهدی دیشب که از گذر تقی خان به خانه اش می رفته سر پیچ او را تیر می زنند. یک تیر زیر گلویش گذشته از پس گردنش بیرون می آید، یکی تیر به سینه اش می خورد و تیر دیگری توی عمامه اش آتش می گیرد. میرزا مهدی به طرف تکیه ی سنگلج شروع می کند به دویدن و فریاد کردن که:«آی مرا کشتند! آی مرا کشتند!» و عمامه اش را که می سوخته از سرش برداشته دور می اندازد و خودش هم در چند قدمی می افتد. عمامه می رود توی کاه گلی که سرراهش برای پشت بام درست کرده بودند. اهل محل جمع می شوند. البته او را می شناسند. عمامه ی نیمه سوخته اش را از توی زرد آب های کاه گِل در آورده به پاهای او می پیچند و او را خراخر تا تکیه ی سنگلج روی زمین می کشند و می برند وخیال داشته اند که او را همین طور به خانه اش رسانیده تحویل خانوده اش بدهند، خانه ی او توی کوچه ی قاپوچی باشی نزدیک تکیه بوده. در این کشاکش مأمورین نظمیه می رسند و او را می برند. وقتی که مأمورین سر می رسند هنوز زنده بوده، گویا چند کلمه ی نامفهومی هم گفته باشد. فردایش از نظمیه او را حرکت داده می برند ودفنش می کنند.[شمس الدین تندر کیا ، نگاه دوم ص75]

📷 میرزا مهدی نوری فرزند شیخ فضل الله نوری


/channel/horalhistory/445
@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌چاپ کتاب برای امام علی به هزینه ی کلیسا!

🔸تصميم گرفتم يك تحقيقِ خيلي جدي بكنم پيرامونِ اين شخصيت. از عقاد و طه حسين بگير تا علماي شيعه. هر كتابي را كه مرتبط با امام علي بود خواندم. با مطالعه‌ي اين كتاب‌ها متوجه شدم كه همه در موردِ ولايتِ امام علي، حقانيت يا عدمِ حقانيتِ او صحبت كرده‌اند.

🔹اولِ كار مسيحي‌ها فهميدند و آمدند پهلوي من. ذوق‌زده و شادان. مي‌گفتند تو عرب را سرافراز كرده‌اي. پول جمع كرده بودند و مي‌خواستند پولِ چاپِ كتاب را به من بدهند. گفتم اين كتاب را با پولِ خودم چاپ نكرده‌ام و رئيسِ رُهبانِ كارمليه چاپ كرده. رفتند كه به او پول بدهند. او گفت خجالت بكشيد، من اين را چاپ نكرده‌ام. اين پولِ راهباني است كه در اين‌جا عبادت مي‌كنند. ببريد اين پول را بدهيد به فقرا. بعدها آن كشيش -رئيسِ رهبانِ كارمليه- به من گفت من امام علي را دوست دارم و از بركتِ او فقراي ما نيز به نوايي رسيدند.

📚 سفرنامه رضا امیرخانی به لبنان و دیدار با جرج جرداق:

http://ermia.ir/contents.aspx?id=32

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

اهدای مقام استادی افتخاری دانشگاه تهران به آیت‌الله حسن‌زاده آملی از سوی محمدرضا عارف رئیس دانشگاه تهران

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

پرویز پرستویی از تجربه بازی در فیلم مارمولک و لباس روحانیت می‌گوید.
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

از مصاحبه محمد حکیمی برادر مرحوم محمد رضا حکیمی

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌 تصویر سید علی قاضی در میان رهبران ترور شده حماس!
🔹در شبکه‌های اجتماعی با عنوان صفحه‌ای از روزنامه‌ی minutes 20چاپ زوریخ (سوئیس) منتشر شده است.


@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌قصه پر غصه فیضیه.

🔸در اين مدرسه فيضيه اگر يك وقت رفتيد ملاحظه كنيد آن درى كه از مدرسه فيضيه مى‏خواهد وارد بشود به صحن مطهر حضرت معصومه‏ يك كتيبه داشت.

🔹آن كتيبه را آن وقت كه ما در مدرسه بوديم گفتند كه يك عده‏اى از كارشناسهاى خارج آمدند و اينها را بررسى كردند و گفتند اين [را] در هيچ جاى ديگر نمى‏توانند درست كنند. براى اينكه اين مركب از چند جور چيزهايى هست. رنگهايى هست كه هر كدامشان يك پخت خاص دارد كه اگر كم و زياد بشود فرق مى‏كند. يكيش چند درجه حرارت مى‏خواهد، يكيش چند درجه حرارت.

🔸اين را جورى اينها درست كردند در آن وقت كارشناسهاى ما و صنّاع ما...اين چند جور حرارت را طورى درست كردند كه روى اينجا خراب نشده است.

🔹 آنها نقل كردند كه اين اصلًا قابل قيمت كردن نيست. براى اينكه دنيا ديگر نمى‏تواند اين را درست کنند.

📚صحیفه امام خمینی ره ؛ ج۱۱ ص۲۲۱
📷وضعیت رقّت‌بار حفظ و نگهداری از یک اثر پانصد ساله

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

زهرة المدائن [گُلِ شهرها]

لأجلك يا بهية المساكن يا زهرة المدائن
يا قدس يا قدس يا قدس يا مدينة الصلاة اصلي
عيوننا إليك ترحل كل يوم
تدور في أروقة المعابد
تعانق الكنائس القديمة
و تَمسح الحزن عن المساجد
يا ليلة الأسراء يا درب من مروا إلى السماء
عيوننا إليك ترحل كل يوم و انني أصلي

الطفل في المغارة و أمه مريم وجهان يبكيان
لأجل من تشردوا
لأجل أطفال بلا منازل
لأجل من دافع و أستشهد في المداخل
و أستشهد السلام في وطن السلام
سقط الحق على المداخل
حين هوت مدينة القدس
تراجع الحب و في قلوب الدنيا أستوطنت الحرب
الطفل في المغارة و أمه مريم وجهان يبكيان و أنني أصلي

الغضب الساطع آتٍ و أنا كلي ايمان
الغضب الساطع آتٍ سأمر على الأحزان
من كل طريق آتٍ بجياد الرهبة آتٍ
و كوجه الله الغامر آتٍ آتٍ آتٍ
لن يقفل باب مدينتنا فأنا ذاهبة لأصلي
سأدق على الأبواب و سأفتحها الأبواب
و ستغسل يا نهر الأردن وجهي بمياه قدسية
و ستمحو يا نهر الأردن أثار القدم الهمجية
الغضب الساطع آتٍ بجياد الرهبة آتٍ
و سيهزم وجه القوة
البيت لنا و القدس لنا
و بأيدينا سنعيد بهاء القدس
بايدينا للقدس سلام آتٍ

گُلِ شهر‌ها

به‌خاطر تو عبادت می‌کنم، ای شهر عبادت
به‌خاطر تو ای باشکوه‌ترین خانه، ای گُلِ شهرها
ای قدس، ای قدس، ای شهر عبادت
هر روز چشمانمان آهنگ تو می‌کنند
بین رواق‌ها عبادتگاه‌ها چرخ می‌زنند
کلیساهای قدیمی را در آغوش می‌کشند
و اندوه را از مساجا پاک می‌کنند
ای شب معراج، ای دروازۀ[مسیرِ] هرآنکه به آسمان رفته
چشمان ما هر روز آهنگ تو می‌کند و من عبادت می‌کنم

بچه و مادرش در پناهگاهند،
و به پهنای صورتشان گریه می‌کنند
برای کسانی که آواره شده‌اند
برا بچه‌های بی‌خانمان
برای آنکه دفاع کرد و جلوی دروازه به شهادت رسید
[برای] صلحی که در وطن صلح شهید شد
[و]حق جلوی دروازه‌ها نقش زمین شد
وقتی شهر قدس سقوط کرد
عشق رخت بست و جنگ جایش را گرفت
بچه و مادرش در پناهگاهند، و به پهنای صورتشان گریه می‌کنند و من عبادت می‌کنم...

خشم سهمگین فرامی رسد و من[ به‌آن] ایمان دارم
خشم سهمگین فرامی رسد و من[ به‌آن] ایمان دارم
از همه طرف می‌آید، نشسته بر اسب ترس می‌آید
و مثل چهرۀ غضبناک خدا می‌آید می‌آید می‌آید
درب شهرمان را نبندید، من عازم عبادت هستم
درها را می‌کوبم و بازشان می‌کنم
و ای رود اردن! صورتم را با آب مقدس شستشو ده
و ای رود اردن! اثرات بدویت و وحشیگری را پاک کن
خشم سهمگین فرامی رسد، نشسته بر اسب ترس می‌آید
چهرۀ قدرت شکست داده‌می‌شود
این خانه‌ی ماست، قدس از آن ماست
خودمان درخشش را جشن می‌گیریم
با دستان خود صلح را به قدس می‌آوریم.

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

گزارش ساواک از افتتاح مدرسه جعفریه در نجف در سال 1346

@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

شاگرد صدر!

🔸من ابتدا شیفته آقای صدر شدم و بعد در درس ایشان شرکت کردم.یکی از آرزوهای ایشان این بود که بعد از دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا کتابی را درباره مجتمعنا بنویسد و در آن نظریه اسلام را تشریح کند که متاسفانه عمرشان کفاف نداد و این موضوع توسط شاگردانشان هم پیگیری نشد.

🔹اوایل انقلاب، هیأتی از شوروی به ایران آمده بودند.در آن زمان بنده تازه از حوزه منفک شده بودم و مدرسه عالی شهید مطهری مسئولیت داشتم.در آن زمان مسئول آموزش مدرسه بودم.در قم هم کتاب اقتصادنا را درس می دادم و لذا آمادگی کامل داشتم.هیأت مذکور با من مصاحبه کردند.در آن مصاحبه اصول مارکسیسم را زیر سؤال بردم. بعدا شنیدم که گفته بودند تنها جایی که خوشمان آمد همان جلسه بود.یکی از مطالبی را که بیان کردم همین موضوع مالکیت بود.وزرات خارجه نیز گزارشی از آن جلسه تهیه کرده بود با عنوان: ملاقات خاورشناسان شوروی با برادر اوحدی مسئول آموزش مدرسه شهید مطهری درتاریخ 26/7/1360

🔳شیخ علی اصغر اوحدی معاون پیشین مجمع تقریب مذاهب اسلامی و از شاگردان برجسته شهید صدر امروز چهارشنبه ۲۳ رمضان ۱۴۴۵ (۱۵ فروردین ۱۴۰۳) در سن ۷۷ سالگی درگذشت.



@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌دعوت به سخنرانی در تلویزیون ملی ۱۱ مهر ۱۳۵۱

🔸محمد امامی کاشانی ضمن یک ملاقات خصوصی اظهار داشت اخیراً پیشنهادی از تلویزیون ملی توسط رئیس برنامه مذهبی جهت شش نفر از آقایان شده که هر کدام ۵ شب سخنرانی نمایند.

🔹این افراد عبارتند از مرتضی مطهری، محمد امامی کاشانی، دکتر جواد مناقبی، ناصر مکارم شیرازی، ابوالقاسم خزعلی،سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و اضافه کرد در این مورد می‌خواهند با مرتضی مطهری صحبت کنند و گفت این مطلب را تاکنون کسی نشنیده و خواهش می‌کنم جایی بازگو نکنید. در این موقع محمود مرتضایی‌فر اظهار داشت اصلاً صحیح نیست زیرا در حال حاضر چهره‌ها خراب می‌شود.

🔸امامی کاشانی گفت فکر می‌کنم قصد آنها ایجاد تفرقه بین روحانیت است بخصوص که آقای فلسفی در این وضعیت هستند. نامبرده ضمناً اظهار داشت پیشنهاد مسجدسیدعزیزاله به او شده ولی قبول نکرده است.

🔳آیت الله محمد امامی کاشانی امروز ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ در سن ۹۲ سالگی دارفانی را وداع گفت.
@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟
ای چشمه ی نور،انشعاباتت کو؟
در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست!
ای عشق! ستاد انتخاباتت کو ؟

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌دستور امام برای سرشماری کشته‌ها و زخمی‌های حادثه فیضیه

🔸فردای فاجعه ی فیضیه، خدمت امام رسیدیم و ایشان از این حادثه بسیار ناراحت بودند. امام من به همراه یکی از دوستان [آقای شالچی‌لر]را مأمور کرد به بیمارستان های قم برویم و طلبه های شهید و یا زخمی شده را بشماریم.

🔹من و دوستم به بیمارستان نکویی قم آمدیم و می خواستیم وارد بیمارستان شویم که دیدیم در بیمارستان بسته و بیمارستان پر از پاسبان است و کسی را به آنجا راه نمی دهند. در فکر این بودیم که چگونه مأموریتی را که امام به ما واگذار کرده بودند، انجام دهیم که دیدیم آمبولانسی آمد و در صد متری بیمارستان توقف کرد. رفتیم و دیدیم اثر تصادف در جاده ی تهران_قم، چند نفر از مسافران کشته شده و عده ای دیگر نیز زخمی هستند و بستگان آنها هم گریه و زاری می کنند. من هم فرصت را از دست ندادم و شروع به گریه و زاری کردم خودم را یکی از بستگان زخمی ها جا زدم و بدین وسیله وارد بیمارستان شدم؛ ولی اشتباهی کردم که باعث شد پاسبان ها به من شک کنند و مرا از بیمارستان بیرون کنند. آن اشتباه هم این بود که تا وارد بیمارستان شدم، از گریه و زاری دست برداشتم. همین باعث شد پاسبان بفهمد که من از همراهان و بستگان بیماران نیستم؛ بنابراین من و دوستم را از بیمارستان بیرون کرد.

🔸دوستم [شالچی لر]تاجر لوازم پزشکی بود و با وسایل پزشکی آشنایی داشت و قیافه ی امروزی تری هم داشت؛ یعنی کت و شلوار تنش بود. او بی درنگ رفت و یک کراوات گیر آورد و با لباسی شیک و مبدل به سوی بیمارستان رفت و خود را کارشناس وسایل پزشکی معرفی کرد که برای چک کردن وسایل پزشکی آمده است. پاسبان دم در هم هیچ شکی نکرد و او را راه داد و او هم به داخل رفت و آمار زخمی ها و شهیدها را۔ دو شهید و بیست زخمی به دست آورد. سپس بیرون آمد و آمار را خدمت امام ارایه کرد.

📂خاطرات محسن رفیق‌دوست، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص47
📷یکی از حجره های مدرسه فیضیه، آرشیو آستان مقدس حضرت معصومه
/channel/maasqom/29
@markazasnadqom

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

تاسیس حزب ملل اسلامی در 19 سالگی به روایت سید کاظم بجنوردی
مسی به رنگ شفق به اهتمام علی اکبر رنجبر کرمانی ص22 و 23
@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌من حکم اعدام را ندادم
🔘دست نوشته شیخ ابراهیم زنجانی درباره فتوای اعدام شیخ فضل الله نوری [انتشار برای اولین بار]

🔹پس از غلبه آزادی هیأت مدیره تشکیل شد. من عضو بوده و در محکمه موقتی هم عضویت داشتم. چند نفر را دار زدند هرچند به من نسبت دادند که من، حکم به دار زدن شیخ فضل الله کردم لکن دروغ بود بلی من یک لایحه الزامیه نوشته اعمالی که او کرد درج کرده برای او خواندم.

🔸این اشخاص که به دار رفتند مجاهدین می کردند و قصد داشتند بسیاری از مفسدین که سبب این خون ریختن ها شده بودند و بعد باز فسادها کردند از میان بردارند لکن از سفارت روس و انگلیس ممانعت شد.

@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌گزارش یک اعدام

🔹روز جمعه ۱۳ رجب سال ۱۳۲۷ ق[۹ مرداد ۱۲۸۸ه.ش] که مصادف با میلاد مولی الموحدین بود یک ساعت و نیم مانده به غروب آفتاب به اجرای حکم اقدام نمودند. در پای چوبه دار ،شیخ ، خدمتگزار خود نادعلی را طلبید و مهرهایش را به او داد و گفت که علی این مهرها را خرد کن! سپس عصا و عبای مشکی تابستانی خود را میان جمعیت زیادی که تجمع کرده بودند انداخت.آنگاه زیر بغل او را گرفتند روی چهارپایه رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه برای مردمی که آنجا جمع شده بودند صحبت کرد و گفت: خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخری باز به این مردم می گویم که موسسین این اساس مردم را فریب داده اند...محاکمه من و شما بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله ...

🔸شیخ فضل الله در پای دار آماده بود که یوسف خان ارمنی به طرز خفت باری عمامه شیخ را از سرش بیرون آورد و به طرف جمعیت پرتاب کرد . جمع زیادی گریه می کردند و گروهی شادی می نمودند میرزا مهدی پسر مشروطه خواه شیخ فضل الله در پای دار بود خنده کنان هورا می کشید.شیخ به جمعیت نگاهی انداخت و گفت:هذا کوفه الصغیره!

🔹آنگاه طناب دار را به گردن او انداختند و چهارپایه را کشیدند و طناب بالا رفت و به امر فرمانده موزیکچیان دسته ارکستر به نواختن مارش نظامی پرداخت و همزمان که پیکر از جمع آرام آرام به بالای دار می رفت مجاهدان با تفنگ خود در پای دار شروع به رقیصدن کردند در این هنگام طوفان شدیدی در گرفت و جسد بالای دار در تلاطم بود. قریب ده دقیقه ای بالای دار ماند که ناگهان طناب پاره شد و جنازه شیخ از بالای دار به زیر افتاد.از شروع اجرای حکم تا پاره شدن طناب و افتادن نعش شیخ فضل الله حدود نیم ساعت طول کشید.

🔸 جنازه را به داخل حیاط شهربانی که در ضلع غربی میدان قرار داشت آوردند ، روی یک نیمکت گذاشتند ولی شماری از جمعیت حاضر در میدان و مجاهدان به جنازه شیخ حمله ور شدند و آنقدر با قنداقه و تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهن جاری شد عده ای به جنازه آب دهان می انداختند و سر انجام جنازه به روی زمین افتاد.

📚 سیر قضائی محاکمه شیخ فضل الله نوری صص 154-155

/channel/horalhistory/444
@Howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

همایش نکوداشت استاد ژرفا
چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۹
قم، چهارراه شهدا ، ساختمان ستادی دفتر تبلیغات طبقه چهارم

@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

مرگ بر مصباح!
ما باید خودمان را آماده بکنیم که همه حزب‌اللهی‌ها بگویند مرگ بر مصباح!


@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌داستان طلبگی محسن مخملباف
بخشی از مستند گنگ خواب‌دیده هوشنگ گلمکانی۱۳۷۴
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

بهتر است به فکر به وجود آوردن مردانی اهل‌ عمل برای کشور باشیم،پیش از آنکه به تغییر شکل حکومت بیندیشیم.
فقیه اطلاحگر زندگی و زمانه خالصی‌زاده . ص٢٣
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌 مرمت دارالشفاء پس از انقلاب
نام قائل را حذف کرده اند قول را باقی گذاشته اند; از باب انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال!
@howzehoralhistory

Читать полностью…

دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه

📌فروغ و پروین

هر بلائی کز تو آید رحمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با مهر تو پیوندم زنند...»


🔹 در گذشته سعي مي شد تا چهره شعر پروين اعتصامي پوشانده شود و حتي به وي لقب شاعر نخود و لوبيا داده مي‌شد. انتخاب اين القاب براي پروين اعتصامي از اين جهت صورت مي‌گرفت كه جايگاه او را در بخش فرهنگي كشور پايين بياورند و فروغ فرخزاد را بالا ببرند

🔸من نظر نامناسبي نسبت به فروغ فرخزاد ندارم و فكر مي‌كنم كه وضعيت وي در آخر بد نبود انشاالله اما براي اينكه جايگاه وي را بالا ببرند پروين اعتصامي را خرد كردند.
فیلم👇

/channel/horalhistory/535

@howzehoralhistory

Читать полностью…
Subscribe to a channel