موژانم، قبلا فرفری بیاعصاب صدام میکردن، الان چاقوکشترین لات ادبیاتم. مادر کایرو و تمامی هاپوهای تهران و حومه. رو به سیر صعودی، دارم فضاپیمام رو درست میکنم برگردم سیاره خودمون. تا لانچ، هشت ساله اینجا دارم از کار و زندگی روزمره مینویسم🌌
چه خبر است همه دارند یا ازدواج میکنند، یا مهاجرت؟ لااقل چهار نفر همینطور بمانند شاید ماندن و هیچ کاری نکردن، خیلی هم بد نبود.
Читать полностью…بزرگراه آزادگان بیشتر از آزادگی، بوی فاضلاب میده. واقعا همهچیمون به همهچی میاد!
Читать полностью…کی میدونه به من و دستها و پاها و روحم چی گذشت تا این پنج سال از هفت فروردین ۹۹ سپری شد؟
شماها
شماها بودین و میدونین💜
امسال باید تلاش کنم، ذوقم موقع دیدن سگها رو، به هنگامه آشنایی با آدمهای جدید هم بروز بدم.
شاید با این استراتژی بالاخره شوور کردم.
قطعهای زیبا اما کمتر شنیده شده از عشق ابدی ادمین :)
@purple_gramophone 🪴
نکنه شرمنده ورژن شونزده ساله خودم بشم که انقدر تشنه رسیدن بوده؟
Читать полностью…تو که اندوهگینی
لااقل یه جنجگوی اندوهگین باش
@purple_gramophone 🪴
نظریه محبوب:
چینیسوارها یحتمل از زوال عقل در رنج اند.
دوجور درد داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن و دردهای بیفایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر می کشی.
من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم.
نقل قول از پروردگار فرانک آندروود فقید
من میخوام به دو خانم و یک آقا عیدی بدم
شرایطش اینجا کامل نوشته شده.
حتما باید تلگرام و اینستاگرام رو فالو داشته باشید
👠
پیج اینستا:
@mozhanworld
وقتی یکی میره و عکسهای خیلی قدیمی اینستاگرامم رو لایک میکنه، حقیقتا ذوقزده میشم. مثل خوندن یک داستان روایی ،هرچند ناتموم، ولی از ابتدا
Читать полностью…تو استراحتم.
استراحت روح، جسم، زبان، فکر، قلب و مغز
تو استراحتم و باز شب نمیخوابم
استرس میاد، میچسبه، یه ماچ میده و نمیره!
ولی میدونم بالاسری روزی رسونه
#که_یادم_بمونه این فروردین چه شکلی بود
"رفیق" چه موجود عجیبیه.
نه خونت یکیه باهاش، نه خونهت
ولی یه بخشی از وجودته، تنها منفعتش هم بودنشه. بودنی که به هزارتا طلا میارزه
امروز پاشدم. بلند شدم. حرکت گردم. زندگی واینستاد واسه من و غمم
من زندهام، آریا زیر خاکه و متاسفانه هنوز دنیا ادامه داره
تازه وقتی یکی دور و برت میمیره، میفهمی دنیا چقدر هیچ و پوچه. چقدر هیچ
Читать полностью…خوندن این دفتر قدیمی یادم میندازه چه دخترک با احساس، مهربان و خوشباوری بودم. چقدر طبع شاعرانگی داشتم و شیفتگی کلمات تا کجا پیشم برده بود.
حالا اما هیچچیز از آن دخترک باقی نمونده، جز عطش به رسیدن.
باختم؟ بردم؟ گذاشتم دنیا تغییرم بده؟ هنوز نمیدونم.
من برای دوستام حافظ میخونم، میفرستم.
من بهشون یادآور میشم قشنگن و باید قوی بمونن.
من برنامه سفر میچینم و همه چیز رو هماهنگ میکنم.
من آدما رو جمع میکنم دور هم، من میشینم از دور خندهشون رو نگاه میکنم، عشق میکنم.
من واقعا به یه دوست عین خودم نیاز دارم، خسته کنندس "کوه" همیشه تو باشی
لازم میدونم مجددا تکرار کنم که:
تف به قوم پدری
لعنت به قوم مادری
دیگه وقتی خاطره تعریف میکنم میگم: قضیه مال ده/ پونزده/ بیست سال پیشه.
Читать полностью…قرعه کشی هفته دوم، کاملا غیر منصفانه و کاملا غیر عادلانه به شکل غیر لایو انجام میپذیرد، آما مراحل را براتان استوری میکنم
Читать полностью…این اداهای "وای انقدر تبریک نفرستید رو نمیفهمم"
کپی باشه یا شخصی سازی شده، هرکی به من تبریک بگه واقعا خوشحالم میکنه. چی بهتر از اینکه اون فرد به یادت بوده؟
یکی از راههای تشخیص گاو از آدم، در اطرافیان همین مناسبتهاست!