29
ﺷﺒﻲ ﺍﻱ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﺒﻪ ﻱ ﻣﻦ ﭘﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻛﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﺷﺎﻧﻪ ﻱ ﻣﻦ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻲ ﻣﺒﺮ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﻱ ﺻﻤﻴﻤانه ی من ✏ می نویسم تا "عشق نمیرد".. admin: @saayeh313 کانال بدون تبلیغات
تا حالا به "جان پناه " فکرد کردی؟
جان پناه با پناهگاه خیلی فرق داره؛
مثلن جان پناهِ کوهنوردا یجایی دامنه کوه نرسیده به قله اس؛
همونجا که خسته و کوفته شایدم زخمی از زمین خوردنای زیاد ،
بهش پناه میبرن؛
از باد وطوفان و کولاک،
یا از تیغِ افتاب..
بعدش پر انرژی میرن برا فتح قله..
جان پناه ساده و بی تکلفه ولی تا دلت بخواد امنه...
نمیدونم اسممو چی میزاری!؟
من او رفیقت،
اون پناهتم
که هميشه منتظرته،
هميشه نگران احوالته،
حتى اگه خيلى پر رنگ نباشم لابلاى روزمره هاى زندگيت…
اگه دلت از همه ى آدماى دنيا گرفت،
اگه خسته شدی،
اگه احساس كردی هيشكى دوستت نداره،
اگه هرچى زور زدی و نرسيدی،
بیا پیشم.
ببين؛
اگه تمام دنيا هم بهت پشت كرد،
تو منو دارى
روى من حساب كن هميشه..
قلبِ من
خونه ى توئه
و اين خونه هميشه جاى تو…
میتونی منو
"جان پناه"
سیو کنی :)
#م_ش_سایه
@hutlove ♥️|
____
تا دیروز میخواستم همه رو نجات بدم، اما الان فقط میخوام اون چیزی که ازم باقی
مونده رو نجات بدم.
#new
تويى كه هم قفسى
ببين كه من نفسى
نميكشم تو اگر
به داد من نرسى 🪐
@hutlove ♥️|
ابوالحسن ورزی زن زیبائی داشت که از خوبرویان تهران بود و علاوه بر چهره، روحی زیباپرست و لطیف داشت. اهل دل و شیفته شعر و ادبیات و هنر بود و با این خصائل جسمی و روحی، الهامبخش طبع شاعرانه ورزی به شمار میآمد و در جلساتی که همسرش شرکت میکرد، حضور داشت و در همین نشستها بین او و جوانِ بلندبالای مازندرانی علائق عاشقانه شکفته شد و حدیث مهرورزی آنها به یکدیگر از پرده بیرون افتاد و نهایتاً بین ورزی و همسرش جدائی رخ داد و آن دو باهم ازدواج کردند.
طبع ظریف و حساس ورزی از این جدائی بسیار مکدر و ملول شد و به آشفتگیهای روحی گرفتار آمد. دوستان مشترک آنها که رنج بیحد وی را میدیدند، احتمال میدادند که به جنون گرفتار آید و بسیار رنجیده شدند. آن را مغایر آئین دوستی و جوانمردی میدانستند و جمعاً به مرد مازندرانی فشار آوردند و پس از چند ماه آن دو از هم جدا شدند و زن بار دیگر به زندگی ورزی پیوست و غزل زیبا و پرمعنای «آمد امّا در نگاهش آن نوازشها نبود»، بازتاب این رویداد بود. موجب شد ورزی، آزردگیهای روحی و احساسات لگدمال شده خود را بیان کند. که استاد بنان حقِ داستان را به نیکی ادا کرد ...
@hutlove ♡|
که اگه بی دلیل دلتون گرفته ،
پلی کنید و اجازه بدید ،
اشکهاتون جاری بشه
@hutlove ♡|
"دوست داشتنِ تو"، روزِ هفته نیست که تعطیلی داشته باشه !
حتا خورشید هم نیست
که روز باشه وشب نباشه.
دوست داشتن تو،
"عشقِ تو"
#نفس است.
به قول سعدی
"مُمِد حیات است و مُفرّح ذات"
نعمت است و
" برهر نعمتی ،شکری واجب".
اینقدر حرف قلمبه سلمبه زدم که بگم:
" نعمتِ عشقت رو شکر نفس جانم".
"و به شکر اندرش مزید.ِ نعمت"_ان شاالله.
#م_ش_سایه
@hutlove ♥️|
میدونی رفیق!
خاطرات بی رحم ان ولی میدونی درد کجاست؟
چیزایی که تو نمیتونی فراموش کنی رو
اون اصلن یادش نیست :)
گفتم " اگر دوست میخواهی خب مرا اهلی کن"
گفت 《اهلی کردن دیگه چه کوفتیه؟!》
گفتم کسی که تا حالا شازده کوچولو نخونده بعیده بتونه منو اهلی کنه !
گفت باشه میخونم..رفت ..لبخند زد و رفت..لعنتی چشاش..
خیلی وقته رفته ..هنوز برنگشته..لابد بین راه گیرِ یه دوستِ مار افتاده..
اگه سرِ همون ساعت دیروزی میومد بهش میگفتم
دیگه نیازنیست هیچ کتابی بخونی!
"من اهلیِ لبخندت شدم"
لعنتی چشاش...
#م_ش_سایه
@hutlove ♡|
یه مرحله از زندگی هم وجود داره که بهش میگن "بی تفاوتی ناشی از صبر بیش از حد" که دیگه مثل گذشته برای نبودن ها بی قراری نمیکنی و قبول کردی کاری از دستت برنمیاد.
@hutlove
"جان پناه"
کلمات: #م_ش_سایه
باصدای: محسن کاشی
@hutlove ♥️|
من تمام لحظاتی که دوستت داشتم ،خودم بودم..
حالا یک برنده ام
مانند پرنده ای که پرنده است..
بادی که رهاست،
آوازی که شنیده میشود
و رودی که به دریا میرسد...
#م_ش_سایه
@hutlove ♥️|
#new
💥الان منتشر شد..
محسن چاوشی♤
همین مونده بود....
@hutlove ♡|
"پرسید: از عشق چه به دست آوردی؟
گفتم : حالا تمام شعر های غمگین جهان را میفهمم..."
و فهمیدم همه منتظرند یکی دیگر بیاید و حالشان را خوب کند حتا همانی که فقط با او حالم خوب میشود
و دریافتم" کسی نمی آید،
نه !
کسی نمی آید.."
و پذیرفتم این خودم هستم که باید
حال خودم را خوب کنم...
و با فروغ خواندم
"از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را"..
#م_ش_سایه
@hutlove ♡|
استاد ابتهاج حرف دل خیلیامونو خیلی قشنگ میگه:
وقتی چشمت را باز میکنی میبینی بزرگترین ضربه ها را همانهايی زدهاند که زمانی با چشم بسته و از ته دل دوستشان داشتهای..
@hutlove
چه ريميكس جذابی🫶🏻
رها کنیم بره رفیق
》چقدر خوبه که تو هستی..♥️
زنی با چشمهای قهوه ای جامانده در جانم..
#علی_صفری
_
قهوه قجری #محسن چاووشی
___
@hutlove ♥️
از یه جایی به بعد دیگه دلتنگی روتین زندگیت میشه؛
مجبوری از جات بلند شی بری دانشگاه، سر کار، باشگاه، مهمونی،
مجبوری که زندگی رو ادامه بدی ولی انگار
یک حفرهی خالیِ بزرگ همیشه همراهته..
همینجوری که داری دنده رو عوض میکنی ، اون چند لحظهای که منتظری تا قهوهات سرد بشه،
وقتی داری با دوستت تلفنی صحبت میکنی،
غذارو هم میزنی،کانال تلویزیون رو عوض میکنی،
یهو یادت میافته درست همینجا و همین لحظه،"یکی باید باشه و
نیست."
#م_ش_سایه
@hutlove ♥️|