دغدغه ها ، اندیشه ها ، خاطرات و دل نوشته ها..
🎥 فیلم اومبرتو دی (Umberto D)
🖋اومبرتو دی مردی محترم، اهل مطالعه و پرسشگر است، انسانی پا به سن گذاشته که در رکود اقتصادی ایتالیا زندگی سختی را می گذراند و برای اضافه شدن حقوق حقیرانه و ناکافی بازنشستگی هرکاری کرده است و حالا بی انگیزه و بی پناه و خسته در سالهای باقی مانده از عمرش حتی نمی تواند یک وعده غذای گرم بخورد.
آقای اومبرتو مرد شریفی است و تا سالمندی از اخلاق و سلامت روحش در برابر آسیب ها محافظت کرده و از هر چه داشته راضی بوده اما در فیلم ما شاهد بزنگاهی هستیم که او در شرف بی خانمان شدن است، حاضر نیست از عزت نفس و انسانیت خود بگذرد و مجبور است تصمیم مهمی بگیرد.
🎬در این سکانس، او که با حقوق بازنشستگی ناچیزش که در پرداخت اجاره ی خانه اش ناتوان مانده سعی می کند در کنار خیابان گدایی کند اما یک عمر زندگی شرافتمندانه اجازه چنین کاری را به او نمی دهد به ناچار او سگش را جای خود می گذارد. صحنه ای تکان دهنده از تاثیر فقر، در له شدن کرامات انسانی...
▪️اومبرتو دی فیلمی است که سردی روابط انسان ها و بی رحمی جامعه و تنگناهای زندگی را در شرایط سخت اقتصادی، نمایان می کند.
📜۱۴۰۳/۱/۱۲
Tel:@HypnoseChannel
اگه یه روز بری سفر
🎵اجرای فرامرزی (فراتر از مرز)
@HypnoseChannel
🎵آوازهخوان نه آواز
📜نم اشکی و با خود گفتگویی...الا ای آهوی وحشی کجایی
در رثای "فرامرز اصلانی"
در این سفر بهاری فرامرز، همنوا با ملودی اجرای بی نظیر او روی شعر "الا ای آهوی وجشی کجایی"، چاره ای نیست جز، نم اشکی و با خود گفتگویی:
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش
Tel: @HypnoseChannel
🎵آوازهخوان نه آواز
📜نم اشکی و با خود گفتگویی...الا ای آهوی وحشی کجایی
🖋صبح امروز را با اندوه شروع کردم.
فرامرز اصلانی درگذشت.
آوازه خوان جنتلمن و با سواد
هنرمندی دور از جنجال و نمایش و ادا
اصیل و در عین حال ساده و بی تکلف
خواننده ترانه ی به یادماندنی "اگه یه روز بری سفر"
رفت و تنهامون گذاشت .
در این سفر بهاری فرامرز، همنوا با ملودی اجرای بی نظیر او روی شعر "الا ای آهوی وجشی کجایی"، چاره ای نیست جز، نم اشکی و با خود گفتگویی:
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش**
🍀رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۳/۱/۲🍀
🎥آوازهخوان نه آواز ( The Singer Not The Song) ، نام فیلمی محصول سال ۱۹۶۰ انگلستان است.
**حافظ
#فرامرز_اصلانی
#اگه_یه_روز_بری_سفر
Tel: @HypnoseChannel
Insta:lnstagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇
🎵❤️منو جون پناه خودت کن برو
🖋عادت معمول و مالوف من در آخرین ساعات پایانی سال ، همواره نوشتن بوده است.
چند ساعت پایانی را به خلوت خود پناه میبرم و در یک مدیتیشن و خودهیپنوتیزم عمیق، ذهن را به یکسال پیش میبرم و از ابتدا به مرور ماجراها و خاطرات یکسال گذشته میپردازم.
خاطرات از خوب و بد، چون فیلمی بر پرده سینما، در ذهنم مرور میشود و همه را تک به تک و دوباره تجربه میکنم و حس و حال هرخاطره سراسر وجودم را فرا میگیرد. قلم در دست گرفته و آنگاه برآیند آن حس ها، در روندی فارغ از آگاهی و کاملا" در کنترل ناخودآگاه و به شکل خودبخود (Automatic hand writing) بر کاغذ سپید ثبت میگردد.
امشب، در این ساعات ِ آخرین نیمه شب سال "۱۴۰۲"، برآیند آنچه از ذهنم گذشت، عمدتا" خاطرات وداع بود و خداحافظی...
شمار وداع به قصد مهاجرت و ترک وطن، از پاره های تن تا دوستان و آشنایانی که هریک بخشی از پازل هویتی من بودند، بیش از تاب دل بود و این مرور، بی تاب و بیقرارم کرد.
حسی دوگانه وجودم را فرا گرفته که نه از جنس غم است و نه به شادی مانند است، ولی آمیخته ای است از هردو...
شاید برآمده از همین هوایی که هم سوز زمستانی دارد و هم خنکای بهاری....
هرچه هست، کلام در بیان این احساس، قاصر است و قلم قادر به نگارشش نمیباشد. ولی آنجا که کلام از گفتن و قلم از نوشتن باز میایستد، موسیقی آغاز میشود.
موسیقی جبران ناکامی های زبان است و شیوه ای برای بیان احساسات ناملموس.
احساساتی که نمی دانیم چه هستند.
آنجا که زبان از گفتن باز می ماند، موسیقی مأمنی می شود برای روح، و زبانی می شود برای بیان احساسات و ناگفته های ناشناخته
امشب با این نسیم خنک و ملس و در این ترنم ِ باران زمستانی_بهاری که گویا تمام پهنه جغرافیایی وطن را فراگرفته است، این شعر فریدون مشیری در رثای "بنان" ، با خوانندگی همشهری عزیزمان، مرحوم "کاوه دیلمی" و آهنگسازی استاد" فرهاد فخرالدینی" را به یاد آوردم که:
این نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود
«بوی موی جولیان» را ارمغان آورده بود
دل به آواز بنان بسپار کز کار جهان
نیست خوشتر هیچ کار از «یاد یار مهربان »
ترانه "منو جون پناه خودت کن برو"، با صدای "احسان خواجه امیری" به بیان موسیقیایی حس و حال اکنون من ، که قلم در نگارشش وا مانده بود، بسیار نزدیک است.
🍀☔️ رشت.#دکتر.حمید.اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۲۹☔️
#سال_۱۴۰۲
#نوروز_۱۴۰۳
#مهاجرت
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
❤️یادت همه روز خوشتر از عید
🖋دیگران در تب و تاب ِ شب عیدند، ولی
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من
🍀رشت.۱۴۰۲/۱۲/۲۹🍀
@HypnoseChannel
🍀 گریه کن تا نفس بکشی/ تا نفس بکشم
🖋آخرین چرخش جنین در کانال زایمانی به گونه ای است که نوزاد، با صورتی رو به پایین متولد میشود و این با آخرین چرخش نوزاد در نزدیک ترین گونه به انسان، یعنی میمونها که در آخرین چرخش، صورت به سمت بالا و مادر است، متفاوت است.
این اختلاف موجب میشود که بیرون آوردن نوزاد از کانال زایمانی، برای میمون مادر به تنهایی راحت باشد. به ویژه اینکه میمونها دست های بلندتری دارند. ولی انسان برای تولد نوزادش نیاز به کمک شخص دومی دارد که به خروج وی از کانال زایمانی کمک کند.
تولد اولین صحنه ی کمک رسانی انسان به انسان، و ماما، اولین پزشک دنیا بود.
مهمترین اتفاق تضمین کننده ی حیات در نوزاد، اولین تنفس اوست تا هوا، جانشین مایع رحم مادر در ریه ها شود.
این اتفاق در نوزاد انسان، نیاز به شوکی دارد که او را از ورودش به جهان جدید آگاه کند و این تلنگر آگاهی بخش، با اولین دردی که با ضربه ای به کف پا تجربه میکند میسر میشود تا گریه کند و از این طریق، اولین نفس کشیدن رسمی را شروع کند.
بی تردید، لحظه ی تولد، از هیجان انگیزترین لحظه های شادی بخش ِ انسانی است. هم برای مادر و هم برای یاری رسان او...و نقطه اوج این هیجان و شادی، به اولین گریه ی نوزاد وابسته است.
غالب ترین احساس، تا قبل از لحظه ی شنیدن گریه ی نوزاد، اضطراب است. انتظاری اضطراب آلود که با صدای گریه ی نوزاد، جای خود را به شادی و شعف میدهد و نفس های حبس شده در سینه ای که با این گریه، رها میشوند.
این فایل صوتی، خلاصه ای از ۸ دقیقه انتظار و اضطراب خانم معصومه مهرآور، کارشناس ارتباطات اورژانس ۱۱۵ بابل، است که با بهره گیری از دانش خود و راهنمایی درست به زن درحال زایمان و همسرش که در برف گیر افتاده بودند، کمک کرد تا لحظات درخشانی از نجات جان مادر و نوزاد را در کارنامه حرفه ای خود ثبت کند.
آفرین خانم مهر آور/ تو خیلی شایسته هستی
عملکرد شما، نشانه ی مهمی از نتیجه ی حضور انسان های بادانش، مسئول و متعهد در جایگاه درست است.
🍀رشت.#دکتر_حمیداخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۰🍀
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🎵زرد میجه
ابوالحسن صبا
@HypnoseChannel
🐤 از گنجشکک اشی مشی تا زرد ملیجه
🎵تصویر این گنجشک کوچک یخ زده، من را به یاد قطعه موسیقیایی از ابوالحسن صبا، بنام "زرد ملیجه" انداخت که از اولین قطعاتی بود که با سنتور نواختم.
🖋 ریشه ی این نام گذاری مربوط به یک نوع گنجشک کوچک غیر بومی و مهاجر با پرهای زرد است که در مناطق کوهستانی و جنگل های دیلمان، در جنوب شهرستان لاهیجان در استان گیلان زندگی میکند و هنگام بال زدن و پرواز، از بال های او، صدای ظریف و زیبایی شنیده می شود.
به این گنجشک کوچک زرد، با گویش محلی "زرده ملیجه" میگویند.
شاید زرد ملیجه ی قصه ما، همان گنجشکک اشی مشی باشد که توانسته بود از حوض نقاشی دربیاید و از دست فراش باشی و قصاب باشی و آشپزباشی و حاکم باشی، قِسِر در برود و به گیلان مهاجرت کند ولی در عصر یخبندان جانش را از دست داد.
🖼عکس زرد ملیجه ی یخ زده از خانم آذرچهر آل بویه/ سیاهکل
❄️ رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۰.عصریخبندان❄️
#زرد_ملیجه
#گنجشکک_اشی_مشی
#ابوالحسن_صبا
Tel:@HypnoseChannel
Insta: instagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇
❤️اولین عشق " The first love "
🎵رامیز قلی اف
@HypnoseChannel
💟 آیدا، آلما..و گالیا
📜 یادداشتی در"روانکاوی عشق"، به بهانه سالروز تولد ابتهاج
"عشق در دل ماند و یار از دست رفت"
🖋از پنجره اتاق، به آرامگاه ابتهاج مینگرم که زیر برف سنگین کاملا سفید پوش شده است.
از حُسن اتفاق درمی یابم که دیروز ششم اسفند، سالروز تولد او بود و یادداشت ناتمامی را بخاطر آوردم، تحت عنوان ِ "این سه زن": آیدا، آلما..و گالیا
....
آیدا، همسر شاملو بود، آلما، همسر و گالیا معشوقه ایام جوانی ابتهاج
گالیا چون آیدا، عاشقی چون شاملو میخواست که از برایش بسراید:
زيباترين حرفت را بگو
شكنجه ي پنهان سكوتت را آشكار كن
و هراس مدار از آنكه بگويند ترانه اي بيهوده مي خوانيد.
چرا كه عشق حرفي بيهوده نيست.
گالیا بی وفا نبود. بلکه بجای اینکه منتظر مردی باشد که وعده روزی را میدهد که آفتاب از هر دریچه تافت، در طلب عاشقی چون شاملو بود که بگوید:
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است
❄️ رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۷ ☃️
#آیدا
#آلما
#ابتهاج
#گالیا
#شاملو
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇
🖼 عکسی از دوران کرونا
▪️خانوادهای که عزیزشان را از دست داده بودند و اینگونه با فاصله برایش نماز میت می خواندند.
🖋انجمن علمی روانپزشکان ایران، پیشنهاد یک دقیقه سکوت، در ساعت دوازده ظهر روز اول اسفند (در سالگرد اعلام رسمی ورود کووید-۱۹ به ایران) را کرده است.
این اقدام نمادین میتواند یادآور تأثیر عمیقی باشد که این ویروس بر افراد، خانوادهها، جوامع و ملتها داشته است و بیان نمادین شفقت نسبت به کسانی است که جان خود را در اثر این بیماری از دست دادند و نیز ادای احترامی به کادر درمان، و امدادگران و نیروهای بخش خدمات که در خط مقدم نبرد علیه این بیماری قرار داشتند.
این یک دقیقه، فرصتی است برای لحظهی تأمل و تفکر در مورد شکنندگی زندگی، به همپیوستگی و اهمیت همدلی و شفقت در زمانه ی بحران های انسانی و گرامیداشت یاد و خاطره درگذشتگان و قدردانی از فداکاریها و سختیهایی که بسیاری متحمل شدند.
📜در رابطه با مرگ های در تنهایی در دوران کرونا و نیز سوگواری در این دوران ، یادداشت هایی در همین صفحه نوشته بودم از جمله "پایان موتزارتی Mozartend"
😷رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۱😷
@HypnoseChannel
🎵چهار فصل "ویوالدی"
🖋در رابطه با پست ِ"این نیز بگذرد"...
▪️پاندای بزرگ گفت: "فصل ها کاملا" با هم متفاوتند ولی هرکدام شگفتی های خودشان را دارند."
اژدهای کوچک با نیشخند گفت: "درست مثل ما
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
📕 🖋 🎥 🎵 این نیز بگذرد
📜 اژدهای کوچک پرسید،" سه تا آرزوی تو چیه؟" پاندای بزرگ کمی به فکر فرو رفت و گفت:
"ما با هم....سفر کنیم...زیر بارون"
1⃣📕چند روز قبل، کتاب "پاندای بزرگ و اژدهای کوچک"، نوشته جیمز نوربری را از دوستی هدیه گرفتم.
کتابی مصور، حاوی گفتگوهای دو دوست عجیب و دوست داشتنی، پاندایی بزرگ و اژدهایی کوچک است که به سفری دور و دراز میروند و در طی این سفر که فصلها را، از بهار تا بهار، پشت سر میگذارند، به زیباییهای طبیعت و وجود خودشان پی میبرند.
▪️پاندای بزرگ گفت: " فصل ها کاملا با هم متفاوتند ولی هرکدام شگفتی های خودشان را دارند."
اژدهای کوچک با نیشخند گفت:" درست مثل ما"
آنها بارها اشتباه میکنند و گم میشوند، اما در همین بیراهه رفتن ها به چیزهای شگفت انگیزی دست پیدا می کنند.
کتاب، مملو از سخنان حکیمانه و جملات زیبای کوتاه، با معانی بسیار عمیق و همراه با تصاویری جذاب است که با تغییر در نگاه و بینش خواننده، میتواند کمک موثری باشد به تاب آوری دشواریهای زندگی:
▪️"یه سفر هزارکیلومتری با یه استکان چای شروع میشه و بهترین چیزی که با چای میچسبه یه دوست خوبه"
▪️هر تصمیمی که در سفر میگیری، تو را به مقصدت نزدیک یا از آن دور میکند.
پاندای بزرگ گفت:"اشتباه های تو، تلاشت رو نشون می ده. پس تسلیم نشو."
🖋 با خواندن جملات این کتاب و ترتیب فصلی ِ"از بهار تا بهارِ ِآن، یادداشتی شاعرانه از "نیما یوشیج" به مناسبت تولد فرزندش و نیز فیلم کره ای "بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار" به کارگردانی و نویسندگی "کیم کی-دوک" و قطعات موسیقیِ شکوهمند "چهار فصل ویوالدی" را به یاد آوردم:
2⃣ نيما يوشيج در تولد يك سالگي فرزندش نوشت:
فرزندم،
يك بهار،
يك تابستان،
يك پاییز،
و يك زمستان را ديدي
از اين پس همه چيز تكراري است
به جز مهرباني
پس تا مي توانی مهربان باش
3⃣🎥 فیلم ِ"بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار"،
داستان دربارهٔ زندگی یک راهب بودایی است که از فصول زندگی خود، از کودکی تا پیری میگذرد.
در بهار، کودکی کنار استادش در یک صومعه ی بودایی پرورش می یابد و سرشار از شور کودکی در دل طبیعت بکر و آرام بزرگ میشود.
در این بخش "کارما" در زندگی کودک نقش پیدا می کند. کارما، در اعتقادات بودایی، تاوانی است که ما در نتیجه اعمال نیک و بد خود میپردازیم.
در تابستان، به نوجوانی میرسیم و عاشقی و شیدایی پسر و ترجیح عشق زمینی بر بندگی بودا...
در پاییز، کارمای گناه کودکی که آزار حیوانات بود، به سراغ راهب جوان می آید و او را درگیر تاوان میکند.
و در زمستان، بعد از گذراندن رنج های آن تاوان، به دنبال چیزی در زندگی اش می گردد که او را به آرامش ذهنی و دوری از وابستگی و تمنا برساند.
و در نهایت او از طریق ریاضتی سخت، سنگی بزرگ را که استعاره ای از تمام گناهان و اشتباهات زندگی اوست، از مسیری دشوار، به بلندترین نقطه کوه میرساند تا به رهایی کامل از همه خشم ها، دردها، شهوت ها و نیازها برسد.
4⃣🎵چهار فصل "ویوالدی"
مجموعهای متشکل از چهار کنسرتو ویولن که شناخته شده ترین و مردم پسندترین اثر آنتونیو ویوالدی است.
ساخت موسیقایی هر کنسرتو نسبت به دیگری متفاوت است و تداعیکننده فصل مربوط است.
🖋خواندن این کتاب، تماشای این فیلم و گوش فرادادن به توالیِ قطعات این موسیقی، برای هرکسی که دوران سخت و تاریکی را پشت سر میگذارد، به مثابه یک رواندرمانیِ معنامحور، موثر خواهد بود.
و او را قادر و توانمند میسازد تا وقتی هوا طوفانی میشود، صدای برخورد قطره های باران روی سنگها را بشنود و از آن لذت ببرد.
و بداند که "این نیز بگذرد"
🍀رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۱/۲۳🍁
#پاندای_بزرگ_و_اژدهای_کوچک
#بهار_تابستان_پاییز_زمستان_و_بهار
#چهار_فصل_ویوالدی
#نیما_یوشیج
#رواندرمانی
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
📒☕️پرواز به خیال (آرامگاه درون) با پرشی کوتاه
🖊"کافه کتاب ایلیا"، دو روز قبل متولد شد، و من و دخترم دیروز به دیدارش رفتیم.
از همین بدو تولد، دلربا و چشم نواز است.
فعلا کودک است و کوچک، ولی امید میرود که شاهد بالندگی بیشتری باشیم.
به توان والدینش، "هادی و شادی"* تردیدی نیست.
مطمئنم که کاری میکنند کارستان
به رسم هدیه، ایده ای برایشان دارم، تا اگر هم رونقی به کارشان ندهد، که مطمئنم میدهد، طعم قهوه ها و چای هایشان را ماندگارتر و خاطره انگیزتر کند و شاید انگیزه ای برای کتابخوان تر شدن آدم ها شود.
از هرکتاب موجود، پاراگرافی را انتخاب و در برگه هایی کوچک، چاپ کنند و به هر چای و قهوه ای که سرو میکنند یکی را به حسب اتفاق، همراه کنند.
هیپنوتیزم کلمات، آن هم در لحظه های خاص، انکارنشدنی است و من تردیدی ندارم که در هر کتابی، عبارتی جادویی و کلمه ای سحرانگیز وجود دارد که ایده ی اصلی نویسنده، در نگارش آن کتاب بوده است و قادر به هیپنوتیزم خواننده است. جمله ای که البته یافتن آن، ساده نیست و با تورق اتفاقی کتاب بدست نمی آید.
تجمیع تاثیر فضای دلنشین و چشم نواز کافه، طعم چای و قهوه و البته موسیقی ملایمی که درست انتخاب شده باشد، کار خودش را در تاثیرپذیری ناخودآگاه میکند و آن الحاقیه، چنان برذهن مینشیند که میل خرید و خواندن کتاب مرجع اش را درخواننده برمی انگیزد و چه بسا منشاء تغییر و تحولی هم در او بشود.
سالها قبل، دردمند از سانحه ای سخت، در زمستان برفی تهران، در حالی که مشغول خواندن کتاب ِ ژان کریستف و نوشیدن ترکیبی جادویی از شیر و چای داغ بودم که برای عصرانه روزهای سرد، توسط بهترین باریستای جهان، مادرم درست میشد، به جمله ای از کتاب رسیدم که:
" بیماری جسم را درهم میشکند و روح را آزاد میکند"
و این جمله انقدر در ذهنم تکرار شد که تغییری عجیب در سرنوشت و زندگی ام را موجب گشت.
امروز هم در هنگام نوشیدن چای در کافه، کتاب" پرواز به خیال با پرشی کوتاه" را مطالعه میکردم که مجموعه ای ازچند داستان کوتاه، نوشته ی زنده یاد، "ایلیا" است و به همت والدین از دفترچه کوچک ِ دست نوشته های ایلیا انتخاب و چاپ شده است.
در آخرین یادداشت کتاب ِ "پرواز به خیال با پرشی کوتاه" که گویا ایلیا، در کوتاه زمانی قبل از "پرواز به بی کران با پرشی بلند" برتکه کاغذی نوشته بود، این جمله نظرم را جلب کرد:
در ذهنم، آرامگاهی برای خود ساختم و نامش را گذاشتم: "آرامگاه درون"
این همان چیزی است که در " هیپنوتیزم ِ درمانی"، کاربرد فراوان دارد، یعنی سفر به آرامگاه درون از طریق پرواز خیال
بدون آرامگاه درون، واقعیات جهان بیرون، ما را میکشد.
قدرت هیپنوتیزمی کتاب، توانایی این را دارد که ما را به "آرامگاه درون" ببرد.
* هادی میرزانژاد و شادی پیروزی
ژان-کریستُف، رمانی موزیکال اثر رومن رولان، ترجمه محموداعتمادزاده (م.ا. بهآذین)
باریستا (Barista) به شخصی گفته میشود که در کافه، نوشیدنیهای با پایهٔ اسپرسو را آماده کرده و تحویل میدهد.
📒☕️رشت. #دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۱/۱۳☕️📓
☕️«کافه کتاب ایلیا» متعلق به همهی آنهاییست که به زندگی و به دانایی و آگاهی باور دارند؛ که اگر جز این بود، هیچ کتابی از قفسهاش بیرون نمیآمد.
🔹آدرس:رشت، میدان فرهنگ، جنب دبیرستان بهشتی (خیابان صفایی)،خیابان حاتم، پلاک 49، طبقهی اول
#کافه_کتاب_ایلیا
#هیپنوتیزم
#انتشارات_ایلیا
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
☕️انیمیشن کافه نادری
🎵خواننده روان شاد فرامرز اصلانی
زندگی هم زندگیهای قدیم...
عشق هم آن عشقهای آتشین ....
یارهم یاری که با من یار بود..
در عبور روزهای دلنشین...
گفتگوهم گفتگوهای قشنگ...
@HypnoseChannel
اگه یه روز بری سفر
🎵فرامرز اصلانی
@HypnoseChannel
🎵آوازهخوان نه آواز
📜نم اشکی و با خود گفتگویی...الا ای آهوی وحشی کجایی
🖋صبح امروز را با اندوه شروع کردم.
فرامرز اصلانی درگذشت.
آوازه خوان جنتلمن و با سواد
هنرمندی دور از جنجال و نمایش و ادا
اصیل و در عین حال ساده و بی تکلف
خواننده ترانه ی به یادماندنی "اگه یه روز بری سفر"
رفت و تنهامون گذاشت تا این بار ما،
اسیر رویاها بشیم … دوباره باز تنها بشیم
به شب بگیم پیشمون بمونه …و به باد بگیم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری
چرا میری، تنهام می ذاری
در روزگار رونق "بیت" سازی و قحطی ملودی و اشعار آبکی و کثرت هنرمندان جعلی، او اصیل بود، ساده میخواند و راحت و بدون شلوغی مینواخت.
اثر مجموع این صفات و ویژگی های شخصیتی و هنری به گونه ای بود که ترانه ها و اجراهایش، در خاطر میماند.
کمتر کسی میداند که ترانه ی "اگه یه روز بری سفر"، توسط "ویگن"، همان آوازه خوان مردم پاک* هم اجرا شده، ولی اثر اجرای ساده و بی تکلف ِ فرامرز اصلانی به گونه ای است که نام و امضای او تا ابد پای این کار خواهد ماند.
فرامرز، اسفند ماه گذشته، به همان سبک ساده و دور از جنجال زندگی و سیاق هنری اش خبر از ابتلا به سرطان داد و فکر نمیکردیم انقدر زود برود. امید داشتیم که
یه روزی نوم او باز ، تو گوش ما صدا کنه
به دل گفتیم کاریش نباشه … شاید که دردش جا به جا شه
و امیدوار بودیم که باز برامون آواز بخونه
یه روزی نوم او باز ، تو گوش ما صدا کنه
اما غمش اومد و ما رو مبتلا کرد
روحش شاد و در آرامش و خاطره اش جاودان
در این سفر بهاری فرامرز، همنوا با ملودی اجرای بی نظیر او روی شعر "الا ای آهوی وجشی کجایی"، چاره ای نیست جز، نم اشکی و با خود گفتگویی:
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش**
🍀رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۳/۱/۲🍀
🎥آوازهخوان نه آواز ( The Singer Not The Song) ، نام فیلمی محصول سال ۱۹۶۰ انگلستان است.
*همان آوازه خوان مردم پاک، اشاره ای است به یک اتوبیوگرافی موسیقیایی ویگن
**حافظ
#فرامرز_اصلانی
#اگه_یه_روز_بری_سفر
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🎵والس نوروزی
🍀نوروز ۱۴۰۳ مبارک باد
🍀تره ببه فرخنده تازه سال
بیا و خوش بکون دیلا
سوز سرما بوشو، غم به یک جا بوشو،
پا بکوبیم یاران
تره ببه فرخنده تازه سال، مره هم
تره بمَانه خوشی و اقبال، مره هم
تره بَایه شادی در همه حال، مره هم
به همه یاران به کس و کاران خورّم ببه روزگاران
🍀رشت. نوروز ۱۴۰۳🍀
Tel: @HypnoseChannel
🎵❤️منو جون پناه خودت کن برو
🖋امشب، در این ساعات آخرین نیمه شب سال "۱۴۰۲"، با این نسیم خنک و ملس و در این ترنم ِ باران زمستانی_بهاری که گویا تمام پهنه جغرافیایی وطن را فراگرفته است، این شعر فریدون مشیری در رثای "بنان"، با خوانندگی همشهری عزیزمان، مرحوم "کاوه دیلمی" و با آهنگسازی استاد "فرهاد فخرالدینی" را بیاد آوردم که:
این نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود
«بوی موی جولیان» را ارمغان آورده بود
دل به آواز بنان بسپار کز کار جهان
نیست خوشتر هیچ کار از «یاد یار مهربان »
🎥🎵این کلیپ با ترانه "منو جون پناه خودت کن برو"، با صدای "احسان خواجه امیری" به بیان موسیقیایی حس و حال ساعات آخر پایان سالی من که برآمده از حجم وداع های مهاجرتی سال ۱۴۰۲ دوستان و آشنایان است و قلم در بیان و نگارش این حساس مانده بود، بسیار نزدیک است.
🍀☔️ رشت.#دکتر.حمید.اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۲۹☔️
Tel: @HypnoseChannel
Insta:lnstagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇
🌼 به مناسبت روز جهانی زن ❤️
🖋 راست میگویند که یک مرد به چهار زن نیاز دارد..!!
بدون این چهار زن ، زندگی یک مرد کامل نیست و این چهار تن عبارتند از:
مادر....خواهر.....همسر.....و دختر
و من چه خوشبختم که از وجود هر چهار تن بهره مندم
تلاشم بر این است که...
درقبال مادرم قدردان....
در برابر خواهرم فداکار....
از برای دخترم پشتیبانی باشم، شاد، امیدوار و قوی.....
ولی در کنار همسرم ، خود ِ خودم هستم..
گاه خسته....گاه ناامید....گاه نگران...گاه دلگیر....
اوست که شاهد و شریکِ خستگی ها، دلمشغولی ها و دغدغه های ذهنی من است.....
و خَم به ابرو نمی آورد.
و در کنار تمام همدلی ها ، همدردی ها و همفکری هایش، به لبخند زیبایش که برایم به قدر تمام دنیا می ارزد، به زندگی ام معنا میدهد و نور امید را در دلم زنده نگه میدارد.
بی هیچ گله و شکایتی.....
و تنها خواسته اش در تمام سالهای زندگی مشترک که آن هم به خاطر وقار و مناعت و غرور ذاتی اش به زبان جاری نمیشود چند شاخه گل نرگس بوده است و هیچ....
🌺روز زن مبارک باد....
🍀رشت.#دکتر.حمید.اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۸❤️
#روز_زن
#هشت_مارس
Tel: @HypnoseChannel
Insta: lnstagram.com/Hamid_akhavein
🍀 آفرین خانم مهرآور
📜 گریه کن تا نفس بکشی/ تا نفس بکشم
🖋این فایل صوتی، خلاصه ای از ۸ دقیقه انتظار و اضطراب خانم معصومه مهرآور، کارشناس ارتباطات اورژانس ۱۱۵ بابل، است که با بهره گیری از دانش خود و راهنمایی درست به زن درحال زایمان و همسرش که در برف گیر افتاده بودند، کمک کرد تا لحظات درخشانی از نجات جان مادر و نوزاد را در کارنامه حرفه ای خود ثبت کند.
آفرین خانم مهر آور/ تو خیلی شایسته هستی
عملکرد شما، نشانه ی مهمی از نتیجه ی حضور انسان های بادانش، مسئول و متعهد در جایگاه درست است.
🍀رشت.#دکتر_حمیداخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۰🍀
Tel: @HypnoseChannel
Insta: instagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇
🐤 از گنجشکک اشی مشی تا زرد ملیجه
🎵تصویر این گنجشک کوچک یخ زده، من را به یاد قطعه موسیقیایی از ابوالحسن صبا، بنام "زرد ملیجه" انداخت که از اولین قطعاتی بود که با سنتور نواختم.
🖋 ریشه ی این نام گذاری مربوط به یک نوع گنجشک کوچک غیر بومی و مهاجر با پرهای زرد است که در مناطق کوهستانی و جنگل های دیلمان، در جنوب شهرستان لاهیجان در استان گیلان زندگی میکند و هنگام بال زدن و پرواز، از بال های او، صدای ظریف و زیبایی شنیده می شود.
به این گنجشک کوچک زرد، با گویش محلی "زرده ملیجه" میگویند.
در فروردین سال ۱۳۰۶، ابوالحسن صبا همراه با ارکستر مدرسه ی عالی موسیقی به سرپرستی علینقی وزیری برای اجرای کنسرت به شهرهای رشت و بندرانزلی سفر کرد.
مردم گیلان تحت تاثیر ویلن نوازی صبا، از وزیری خواستند تا یک مدرسه ی موسیقی در رشت تاسیس کند. او نیز از این درخواست استقبال کرد و پس از مدتی مقدمات برپایی شعبه ی مدرسه عالی موسیقی در رشت را با مدیریت ابوالحسن صبا فراهم کرد.
صبا در سفرهای خود به شمال، زرد ملیجه را که در اصل ساخته اکبر خان صادقی، تار نوازی از اهالی اسپیلی دیلمان سیاهکل بود را به نت تبدیل کرد و نخستین تکنوازی ضبط شدهٔ وی از این قطعه، در اواخر سال ۱۳۰۸، به همراه ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی به ثبت رسید.
در ایام جوانی، قطعه زرد ملیجه را با ریتمی تند و مضراب های ریز اجرا میکردم که نمادی از بال زدن های تند این پرنده بود.
ولی امروز بعد از سالیان طولانی که دست به سنتور نزده بودم، با دیدن تصویر این زرد ملیجه ی یخ زده، همان قطعه را به یاد آخرین بال زدن های او که قطعا" در سرمای یخبندان بسیار کند شده بود، با ریتمی بسیار آهسته و یخ زده اجرا کردم و با یک تک مضراب به پایان رساندم.
شاید زرد ملیجه ی قصه ما، همان گنجشکک اشی مشی باشد که توانسته بود از حوض نقاشی دربیاید و از دست فراش باشی و قصاب باشی و آشپزباشی و حاکم باشی، قِسِر در برود و به گیلان مهاجرت کند ولی در عصر یخبندان جانش را از دست داد.
📜پی نوشت:
گنجشگکِ اشی مشی، لبِ بومِ ما، مشین
بارون میاد؛ خیس میشی، برف میاد؛ گوله میشی
میُفتی تو حوضِ نقاشی، خیس میشی… گوله میشی
کی می گیره؟ فراش باشی، کی می کُشه؟ قصاب باشی
کی می پزه؟ آشپزباشی، کی می خوره؟ حاکم باشی
*اشی مشی در گویش کازرونی مخفف «با شاه منشین» و به مفهوم کسی است که با شاه نمینشیند و از حاکم و شاه جانبداری نمیکند و طبع بالا و عزت نفس دارد.
🖼عکس زرد ملیجه ی یخ زده از خانم آذرچهر آل بویه/ سیاهکل
❄️ رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۱۰.عصریخبندان❄️
#زرد_ملیجه
#گنجشکک_اشی_مشی
#ابوالحسن_صبا
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🎵تو ای پری کجایی یا سرگشته
▪️شعر هوشنگ ابتهاج (سایه)،
▪️ملودی و آهنگسازی همایون خرم
▪️ با صدای حسین قوامی
@HypnoseChannel
💟 آیدا، آلما..و گالیا
📜 یادداشتی پیرامون "روانکاوی عشق"، به بهانه سالروز تولد ابتهاج و اینکه چگونه...
"عشق در دل ماند و یار از دست رفت"
🖋از پنجره اتاق، به آرامگاه ابتهاج مینگرم که زیر برف سنگین کاملا سفید پوش شده است.
از حُسن اتفاق درمی یابم که دیروز ششم اسفند، سالروز تولد او بود و یادداشت ناتمامی را بخاطر آوردم، تحت عنوان ِ "این سه زن": آیدا، آلما..و گالیا
آیدا، همسر شاملو بود، آلما، همسر و گالیا معشوقه ایام جوانی ابتهاج...
هر سه زن بودند و از ارامنه
▪️آیدا، الگوی "زن" ی در منتهای زنانگی....
بعد از ازدواج با آیدا، شاملو هرچه از "عشق" سرود، در ستایش او بود:
ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خویش غرّه ای
ای صبور!
ای پرستار!
ای مؤمن!
پیروزی تو میوۀ حقیقت توست
چه بیتابانه میخواهَمَت
ای دوریَت
آزمونِ تلخِ زنده به گوری
«کِی چنین بربالیده بودی؟/ ای هِلالکِ ناخنهایت/ دَه بار بلور حیات؟»
▪️اما آلما، بیشتر الگوی مادرانگی بود و زندگی و دلبستگی اصلی اش، فرزندان....
ابتهاج درباره رفتنش به آلمان، علی رغم دلبستگی به ارغوانش به عنوان نمادی از وطن، گفته: "رفتن من اجباری بود. اول یکی از بچه هایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچهام تنها نباشد. بعد بچههای دیگرم رفتند تا بالاخره من هم رفتم.
به واقع، مادرانگی ِ آلما بر زنانگی اش غلبه داشت و شاید این دلیلی بود که ابتهاج، که بسیار در وصف عشق ، حتی در وصف درخت ارغوان( نماد معشوق در شعر پارسی) سروده است، شعر عاشقانه ای مختص و ویژه ی آلما نسرود.
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
▪️ و گالیا!!، شاید نمادِ"آزادی"
که ابتهاج، برای توجیه و آرام کردن عشق ناکام حبس شده در ناخودآگاه، در مورد او گفته است:
" گالیا، هرچه که بود، اهل وفا و این حرف ها نبود."
و شاید این گالیا بود که در عشقِ سایه، شجاعتی را ندید که وفا را بشاید.
چرا که ابتهاج در آن زمانه، شب گرد مبتلا بود و درگیر موج سودا و سیاست و فحوای کلام و معنای رفتارش، در قبال گالیا،
رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
و قبل از آنکه سایه، دیرست،گالیا! را بسراید، گالیا، فهمید که" این عشق برای تو، زود است! سایه!"
دیرست،گالیا!
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه!
دیرست،گالیا! به ره افتاد کاروان.
عشق من و تو؟ ... آه
این هم حکایتی است.
اما، درین زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب،
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت،
روزی که گونه و لب یاران همنبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت،
من نیز بازخواهم گردید آن زمان
سوی ترانهها و غزلها و بوسهها،
سوی بهارهای دلانگیز گلفشان،
سوی تو،
عشق من!
گالیا چون آیدا، عاشقی چون شاملو میخواست که از برایش بسراید:
زيباترين حرفت را بگو
شكنجه ي پنهان سكوتت را آشكار كن
و هراس مدار از آنكه بگويند ترانه اي بيهوده مي خوانيد.
چرا كه عشق حرفي بيهوده نيست.
گالیا بی وفا نبود. بلکه بجای اینکه منتظر مردی باشد که وعده روزی را میدهد که آفتاب از هر دریچه تافت، در طلب عاشقی چون شاملو بود که بگوید:
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است
❄️ رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۷. روز برفی☃️
#رشت #آیدا
#ابتهاج #آلما
#سایه #گالیا
#شاملو
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
📐 🧪روز "مهندس" مبارک باد 🧮
🖋دنیا پر از اشکال و اندازه های ثابت هندسی است. تمام اشیاء دست سازِ انسان که در شهرها، خانه ها و در زندگی می بینیم، حاصل هندسه ی مثلث، مربع، دایره و سایر چند ضلعی هایی ست که به انسان احساس ثبات بدهند.
دنیای امروز، از اندازه ها و ساختارهایی که به انسان ثبات بدهد خارج شده است.
اشکال موزون اجتماعی که برمبنای عدل و تعادل و اندازه باشند جای خود را به بی قوارگی و ناموزونی، بی نظمی و اشکال خارج از اندازه داده اند.
جهان روز به روز بی نظم تر، ناموزون تر و بی ثبات تر میگردد و علایمی چون گسترش اختلافات طبقاتی، فقر، ظلم، گرسنگی، بیماری های نو ظهور و جنگ از نشانه های این گسیختگی و بی نظمی اندازه ای و ساختاری هستند.
دنیای امروز، بیشتر از همیشه به مهندسان عالم، شجاع و شریف ِ نیرومندی نیاز دارد که به رهبران خارج از قواره و اندازه و مخرب امروز ِ جهان، نظم، قاعده، تعادل، برنامه ریزی و ساختن را یاد بدهند.
🧮رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۲/۵📐
#روز_مهندس
#خواجه_نصیرالدین_طوسی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🙏 دستت را به من بده
▪️نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست*
🖋یکی از تعاریف امید، فریادرسی انسانی است
هر چقدر دستگیرتر باشید امیدوارترید.
دستگیری و فریادرسی یعنی فهم هر روزه و گوشزد مکرر اینکه تو یک انسانی...
فریادرسی انسانی یعنی فهم مکرر اینکه ما انسانیم...
دانی که چرا خدا تو را داده دو دست
من معتقدم که اندر آن سری هست
یک دست به کار خویشتن پردازی
با دست دگر، ز دیگران گیری دست
*شاملو
☔️رشت. ۱۴۰۲/۱۱/۲۸❄️
Tel:@HypnoseChannel
Insta:Instagram.com/Hamid_akhavein
🎥 بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار
.
🖋در رابطه با پست ِ "این نیز بگذرد "..
▪️هر تصمیمی که در سفر میگیری، تو را به مقصدت نزدیک یا از آن دور میکند.
پاندای بزرگ گفت:"اشتباه های تو، تلاشت رو نشون می ده. پس تسلیم نشو
این فیلم، داستان دربارهٔ زندگی یک راهب بودایی است که از فصول زندگی خود از کودکی تا پیری میگذرد.
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
📕 🖋 🎥 🎵 این نیز بگذرد
1⃣📕کتاب "پاندای بزرگ و اژدهای کوچک"
پاندای بزرگ گفت: "فصل ها کاملا" با هم متفاوتند ولی هرکدام شگفتی های خودشان را دارند."
اژدهای کوچک با نیشخند گفت: "درست مثل ما"
2⃣ نیما یوشیج، در تولد يك سالگي فرزندش نوشت:
فرزندم،
يك بهار،
يك تابستان،
يك پاییز،
و يك زمستان را ديدي
از اين پس همه چيز تكراري است
به جز مهرباني
پس تا مي توانی مهربان باش
3⃣🎥 فیلم ِ"بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار"،
4⃣🎵چهار فصل "ویوالدی"
🖋خواندن این کتاب، تماشای این فیلم و گوش فرادادن به توالیِ قطعات این موسیقی، برای هرکسی که دوران سخت و تاریکی را پشت سر میگذارد، به مثابه یک رواندرمانیِ معنامحور، موثر خواهد بود.
و او را قادر و توانمند میسازد تا وقتی هوا طوفانی میشود، صدای برخورد قطره های باران روی سنگها را بشنود و از آن لذت ببرد.
و بداند که "این نیز بگذرد"
🍀رشت.#دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۱/۲۳🍁
#پاندای_بزرگ_و_اژدهای_کوچک
#بهار_تابستان_پاییز_زمستان_و_بهار
#چهار_فصل_ویوالدی
#نیما_یوشیج
#رواندرمانی
#معنا_درمانی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
👇👇یادداشت کاملدر پست بعدی 👇👇
📒☕️پرواز به خیال (آرامگاه درون) با پرشی کوتاه
🖋دیروز در هنگام نوشیدن چای در کافه، کتاب" پرواز به خیال با پرشی کوتاه" را تورق میکردم که مجموعه ای ازچند داستان کوتاه، نوشته ی زنده یاد، "ایلیا میرزانژاد" است و به همت والدین از دفترچه کوچک ِ دست نوشته های ایلیا انتخاب و چاپ شده است.
در آخرین یادداشت کتاب ِ"پرواز به خیال با پرشی کوتاه" که گویا ایلیا، در کوتاه زمانی قبل از "پرواز به بی کران با پرشی بلند" برتکه کاغذی نوشته بود، این جمله نظرم را جلب کرد:
در ذهنم، آرامگاهی برای خود ساختم و نامش را گذاشتم: "آرامگاه درون"
و این همان چیزی است که در" هیپنوتیزم ِ درمانی"، کاربرد فراوان دارد. یعنی سفر به آرامگاه درون از طریق پرواز به خیال
بدون آرامگاه درون، واقعیات جهان بیرون، ما را میکشد.
قدرت هیپنوتیزمی کتاب، توانایی این را دارد که ما را به "آرامگاه درون" ببرد.
📒☕️رشت. #دکتر_حمید_اخوین.۱۴۰۲/۱۱/۱۳☕️📓
🔹آدرس کافه کتاب ایلیا:رشت، میدان فرهنگ، جنب دبیرستان بهشتی (خیابان صفایی)،خیابان حاتم، پلاک 49، طبقهی اول
#کافه_کتاب_ایلیا
#هیپنوتیزم
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
👇یادداشت کامل در پست بعدی👇