گفتی چه شود گر بشود فاصلهها کم؟
دیدی که شد! اما نشد آخر گلهها کم
بین تو و من رغبت دیدار نماندهست
هم فاصلهها کم شده هم حوصلهها کم...
از عشق بپرهیز! که صد راهزن اینجاست
آیند به این گردنهها قافلهها کم
هر چند که از شهر خودم کوچ نکردم
در بی وطنی، نیستم از چلچلهها کم
از عشق همین بس که معمای شگفتیست
ای عقل! بگو با من از این مسئلهها کم...
#فاضل_نظری
@icr_kmrh
نفسنفس تو سینهام عطر نفسهای شماست
اگر که قابل بدونین خونهی دل جای شماست
#سهم_امشب
@icr_kmrh
همه چیز در آخرین آدمی خلاصه میشود که در تنگنای شب به یاد میآورید.
قلب شما آنجاست!
#چارلز_بوکوفسکی
@icr_kmrh
هرچه میکُشند، یک نفر ادامه دارد و...
یک پرنده که بدون پر ادامه دارد و...
مادران انتظار و مادران داغدار
گریههای ما که پشت در ادامه دارد و...
شب همیشه صبح میشود، ولی چه فایده؟!
تا همیشه ابتذال شر ادامه دارد و...
روزنامهای نوشت: نسلتان شکست خورد!
خشم ما در آخر خبر ادامه دارد و...
عاشقانه نیست این غزل که نوحهخوانی است!
نوحه ای که عاشقانهتر ادامه دارد و...
خستهایم و هرچه «میرویمتر» نمیرسیم!
خستهایم و شوق این سفر ادامه دارد و...
ریشه کردهایم و «ما دوباره سبز میشویم»
گرچه نارفیقیِ تبر ادامه دارد و...
هرچه که شب است، رفتنیست! مینویسم و
این ترانه تا خود سحر ادامه دارد و...
میکشندمان و یک به یک تمام میشویم
میکشندمان ولی هنر ادامه دارد و... :)
#سید_مهدی_موسوی
@icr_kmrh
آنکه درچشم تو رویای مرا زندان کرد
کاش میداد به دل تنگی من معنایی
#سهم_امشب
@icr_kmrh
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمیدانم!
هربار که میپرسی: چقدر؟
با خودم فکر میکنم
دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد؟!
#نزار_قبانی
@icr_kmrh
دوش در خواب لبِ نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بُوَد از عالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
@icr_kmrh
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کم رنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشهای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با نابترین شعر زمان
گاه با سادهترین قصهٔ یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هالهای از سوز پنهان
گاه باید رویید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظههایت بی غم
روزگارت آرام
#سهراب_سپهری
@icr_kmrh
منو بیرون نکش از من بذار سرگرم غم باشم
میخوام دور از همه دنیا توی حال خودم باشم
#سهم_امشب
@icr_kmrh
نمیخواهم بیندیشم!
میاندیشم که نمیخواهم بیندیشم. نباید بیندیشم که نمیخواهم بیندیشم زیرا این همچنان یک اندیشه است. آیا هرگز پایانی بر آن نیست؟
#ژان_پل_سارتر
@icr_kmrh
آدم گاهی غریبههایی را میبیند که خیلی غریبه نیستند. انگار زمانی در حلقههای ذهنی ما
نقشی ایفا کردهاند.
#ساموئل_بکت
@icr_kmrh
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
#مجید_احمدی
@icr_kmrh
زیر مجموعهی خودم هستم
مثل مجموعهای که سخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهیست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بیحرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمیبیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمیبیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هر چه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرندهها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#یاسر_قنبرلو
@icr_kmrh
عاقبت رو میشود دستم و رسوا میشوم
بس که از تو مو به مو در شعرهایم گفتهام
#پروانه_حسینی
@icr_kmrh
خوش آنکه نهم لب به لب یار و ستانم
یک بوسه از آن لعل شکربار، دگر هیچ
#صحبت_لاری
@icr_kmrh
.
دردا که عشق تلخترینِ شرابهاست
معجونی از مغازلهها و عذابهاست
گفتم که عاشقت نشوم... عاشقت شدم!
عاشق شدن ورای حساب و کتابهاست
از چشمهای سبزِ تو صد فتنه سرزدهست
چشم تو منشأ همهٔ انقلابهاست
کابوسها اگرچه مرا دوره کردهاند
یادت هنوز دلخوشیِ خوبِ خوابهاست
بیتابم از خیالِ تو، اما به جان عشق
آرامشی عجیب در این التهابهاست
بگذار در هوای تو بی بال و پر شوم
مُردن در اوج رسمِ تمامِ عقابهاست...
#علی_دائمی
@icr_kmrh
آدمها همه میپندارند که زندهاند؛ برای آنها تنها نشانهٔ حیات، بخار گرم نفسهایشان است!
کسی از کسی نمیپرسد:
آهای فلانی!
از خانهٔ دلت چه خبر؟ گرم است؟
چراغش نوری دارد هنوز؟
#احمد_شاملو
@icr_kmrh
+ یه مرد چرا باید تو یه شب بارونی با یه چمدون، سه بار از آپارتمانش بیاد بیرون و دوباره برگرده تو؟
- شاید از روش خوشآمدگویی زنش خوشش میاد!
Movie: Rear Window
@icr_kmrh
هرگز گمان مکن که مرا صید کردهای
با پای خویش آمدهام تا شکارگاه...
#اعظم_سعادتمند
@icr_kmrh
هوای عشق رسیدهست تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشکسالیِ من...
همیشه منظرم از دور دیدنیتر بود!
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من...
مرا مثال به چیزی که نیستم زدهاند
خوشا به من؟ نه! خوشا بر منِ مثالیِ من
اگرچه بود و نبودم یکیست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من...!
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری!
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من!
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالیست، بی سؤالیِ من!
#محمد_علی_بهمنی
@icr_kmrh