میگویند درد، آدمها را به هم نزدیک میکند.
به من بگو کدام یک از ما شاد هستیم که این همه از هم دور ماندهایم؟
#اوغوز_آتای
@icr_kmrh
ما بوی پیرهن را در جان ذخیره داریم
شاید نیاید از مصر هرروز کاروانی...
#مسیح_کاشانی
@icr_kmrh
روزی، جایی، دقیقهای خودت را باز خواهی یافت و آن وقت یا لبخند خواهی زد و یا اشک خواهی ریخت!
#پابلو_نرودا
@icr_kmrh
گفتم: «به ملاقاتِ مردی میروم که در انتظارم نیست
پس نخواهد فهمید چقدر دیر کردهام!»
بعد
خط چشمهایم را با حوصله جفت کردم و گفتم:
«هیچوقت
برای دیر رسیدن دیر نیست»
- دیر بود اما -
رودِ عزیزم را
کوزهکوزه به خانه برده بودند
و سهمم
مثل آبی خوش از گلویشان پایین رفته بود
دیر بود
و تنها میتوانستم
چشمهایم را چون دو ماهیِ سوگوارِ سرگردان
در حوضِ خانهٔ مردم رها کنم،
به خانهام برگردم،
و سالها تعجب کنم از اینکه بدون چشم
چگونه گریهام بند نمیآید!
#لیلا_کردبچه
@icr_kmrh
دورهی سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود
نوبت دوران من شد روسری سر کردهای؟
#احسان_پارسا
@icr_kmrh
أحِبُّكِ عَشراً
ثمانٍ لكِ... واحدة لِضَحکتُكِ
و الأخریٰ لِصَوتُكِ
أمّا عَیناكِ...
فَعَجَزَ الکلامُ عنِ الکلام...
ده تا دوستت دارم
هشت تا برایِ تو، یکی برایِ خندهٔ تو
و دیگری برایِ صدایِ تو
اما واژهها عاجزند
برایِ چشمانِ تو...
#محمود_درویش
@icr_kmrh
مرا تو جانِ شیرینی به تلخی رفته از اعضا
الا ای جان! به تن بازآ وگرنه تن به جان آید
#سعدی
@icr_kmrh
و تظُنُّ أنها النّهایهٔ ثم یُصلِحُ الله کل شیٔ
و گمان میکنی که پایان است، سپس خداوند همه چیز را درست میکند.
@icr_kmrh
بیحرف ...
خواننده و ترانهسرا : روزبه بمانی
آهنگساز : حامد حسینی
تنظیم، میکس و مستر : سعید زمانی
گیتار : سجاد علیزاده
ویولن و ویولا : حسن اکبریان
کاور و تیزر : شکیبا امیرک
ناشر : آوای هنر
.........
#بی_حرف #روزبه_بمانی
#roozbehbemani #saeedzamani #hamedhosseini
بوسهای بر من بزن، من چشم میبندم تو هم
این شتر دیدن ندیدن را که استادی دگر...
#رسوال_احدی
@icr_kmrh
نه تنها او را دوست داشتم؛ بلکه تمام ذرات تنم هم او را میخواست.
#صادق_هدایت
@icr_kmrh
دلم جز مِهرِ مَه رویان، طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش، ولیکن در نمیگیرد
خدا را ای نصیحتگو، حدیثِ ساغر و مِی گو
که نقشی در خیالِ ما، از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساقی گُلرُخ، بیاور بادهٔ رنگین
که فکری در درونِ ما، از این بهتر نمیگیرد
صُراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب! گر آتشِ این زَرْق در دفتر نمیگیرد
من این دَلقِ مُرَقَّع را، بخواهم سوختن روزی
که پیرِ مِی فروشانش، به جامی بر نمیگیرد
از آن رو هست یاران را، صفاها با مِی لَعلَش
که غیر از راستی نقشی، در آن جوهر نمیگیرد
سر و چَشمی چُنین دلکَش، تو گویی چشم از او بردوز؟
برو کاین وعظ بیمعنی، مرا در سر نمیگیرد
نصیحتگویِ رندان را، که با حکمِ قضا جنگ است
دلش بس تنگ میبینم، مگر ساغر نمیگیرد
میانِ گریه میخندم، که چون شمع اندر این مجلس
زبانِ آتشینم هست، لیکن در نمیگیرد
چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چَشمِ مستت را
که کَس مُرغانِ وحشی را، از این خوشتر نمیگیرد
سخن در احتیاجِ ما و اِسْتِغنایِ معشوق است
چه سود افسونگری ای دل؟ که در دلبر نمیگیرد
من آن آیینه را روزی، به دست آرَم سِکَنْدَروار
اگر میگیرد این آتش زمانی، ور نمیگیرد
خدا را رحمی ای مُنْعِم، که درویشِ سرِ کویت
دری دیگر نمیداند، رهی دیگر نمیگیرد
بدین شعرِ ترِ شیرین، ز شاهنشَه عجب دارم
که سر تا پایِ حافظ را، چرا در زر نمیگیرد
#حافظ
@icr_kmrh
شانهات یک تنه درمانِ پریشانیهاست
بی تو عسرم، تو حضورت خودِ آسانیهاست
شمس تبریزیِ شعر و غزلم! میدانی...
حسرت داشتنت در دلِ تهرانیهاست؟
سلسله موی پریشان تو صدها سال است
علت بی سر و سامانیِ سامانیهاست
سیب من! بوی بهشتی که جهانم دارد-
-عطر جاماندهی تو در تن بارانیهاست
آنقَدَر خوب و نجیبی که به جای یوسف...
حسن بی وصف تو در خاطر کنعانیهاست!
قبله هم بین تو و کعبه مردد مانده...
خندهات آفت یک عمر مسلمانیهاست
ترس طوفان به دلم راه ندارد وقتی...
شانهات یک تنه درمانِ پریشانیهاست
#طاهره_اباذری_هریس
@icr_kmrh
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گل بود و ما دو تا
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای "هگل" بود و ما دو تا
روز قرار اول و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتاد روی میز ورقهای سرنوشت!
فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دو تا
کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دو تا
از خواب میپریم، که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
@icr_kmrh
سارا! به خواستگار جدیدت سلام کن!
شعر مرا بخوان، دم آخر، عروسکم!
شعر مرا... میان غزل ایستادهای!
لبخند میزنی ته دفتر، عروسکم!
تور سیاه بر سر این واژهها بکش
حالا بخند... چای بیاور، عروسکم!
حالا بخند، حال جهان خوب میشود...
تکرار زخمهای مکرر، عروسکم!
*
ای ناگهان هر چه مرا، ناگهان تو!
ای ناگهان هر چه تو را، ناگهان من!
این دردها به درد دل من نمیخورند.
*
دست تو را گرفته کسی که... خطر نکن!
اسم مرا، دوباره نیاور، عروسکم!
دست تو را گرفته کسی که... فقط برقص!
با ساقهای خستهی لاغر، عروسکم!
این سو تویی و غربت ماشین گل زده!
آن سو دل من و لب خنجر، عروسکم!
*
خورشید را به خاطر تو سر بریدهام
با ابرها به خاطر تو گریه کردهام...
این حرف ها به درد سرودن نمیخورند!
*
طاقت بیار، فکر کن اصلا تو نیستی-
-در زخم گر گرفتهی بستر، عروسکم!
داری در انتهای غزل گریه میکنی...
قویِ شکسته پر! گل پرپر! عروسکم!
#سید_احمد_حسینی
@icr_kmrh
میآیی؛ شب از چهرهها برمیخیزد، راز از هستی میپرد.
میروی؛ چمن تاریک میشود، جوشش چشمه میشکند.
#سهراب_سپهری
@icr_kmrh
تمام آن روزهای زیبا
که از آمدنشان مطمئن بودیم
حتی یک بار هم به سراغ ما نیامدند...
#آیفر_تونچ
@icr_kmrh
گفتم اگه نشه چی؟
گفت توی لحظه زندگی کن، آینده ای وجود نداره...
زد و پاییز شد...
#سهم_امشب
@icr_kmrh
به لحظهای برسانم که لایقت باشم
اگر چه کمتر از آنم که عاشقت باشم
جهانْ جهانِ مصیبت، زمانْ زمانِ بلاست
_نه اینکه آمدم آیینهی دقت باشم_
میان این همه توفان، به من اجازه بده
که در عبورِ از این ورطه، قایقت باشم
نبینم اشک به چشمت، فرشتهی عاشق
نخواه شاهد آوازِ هقهقت باشم
بخند و زمزمه کن شعر عشق را بگذار
که من شریک تمام دقایقت باشم...
#مهدی_شعبانی
@icr_kmrh