“فرق” منتشر شد!
میتونید از وبلاگِ زیر مطالعه کنید
مهر99
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/16
“مسیر” منتشر شد.
متن، کلام: مهرپویا
مشاور هنری: مبین
تقدیم به مائده ی عزیزمان..
زمستانِ 98_پائیزِ 99
مجموعه ی کوتاهِ نوشتاریِ "سرد" منتشر شد
1. بیا
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/15
2. گذران
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/14
3. حیوانِ اجتماعی
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/13
4. دشوار
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/12
5. جا
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/post/11
نگاهِ کلی به مجوعه
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com/
شما میتونید نظراتتون رو بعد از خوندنِ مجموعه، توی وبلاگِ شخصیِ من کامنت کنید و یا از طریقِ ایمیل، برای من ارسال کنید
Mehrpouyakakavand@yahoo.com
چشماتون رو میبوسم برای خوندنِ این مجموعه
مخلص، مهرپویا
تابستانِ 99
نمیفهمی منو، همین برایِ من درده
که میکنم لایِ کشیدنام سرفه
گشت میزنم تو باغِ آرامش
وسطِ ظهرِ داغ، تو خیال
سختیِ حقیقت، نرمیِ روحم رو میخواد
رد شدیم از کوچه های درد، چراغایِ خاموش
زورمون نمیرسید و متنفر میشدیم هِی، دشمنیایِ بی ذوق
نگاهم نکن
بزار ندیدن هات تماشاگرم باشه
اجازه بده یه گوشه از گذشته ی شیرینت، آخرین خاطره ی حضورِ تلخم باشه
ساختنیای ذهنم تو خیابونِ آینده، خاک شد
خوشخیال بودم و خیالم تو بازیِ حقیقت، مات شد
ریز شدنایِ بی سوژه
قدم های بی هدف
نگاهای بی انگیزه
نفس های بی رمق
این همه من، متولد میشن هر روز
آتیشِ زیرِ خاکسترم
زندونیِ زندونِ پول
مهرپویا.
@imehrpouya_k
چی داره که براش میجنگی
همشونو بزار برو
بیا، حرف دارم باهات
یه دقیقه بشین جلوم
کم کردی سهمتو از بقیه
برو تا جهان شه باز محتاجِ بخیه
هی بد آوردی و صبر کردی
به امیدِ اون که اون بالایی کریمه
بزن برو
منم بعدت میام
اصلا مهم نیست کی ازت بدش میاد
به چی دل خوش کنی
به این خنده ی زیاد
یا این پوستِ سفیدِ من تو رختایِ سیاه
یا این آدمای تنها تو بغل دیوار
یا نبردِ تن به تنِ من با سیگار
بزن برو
منم بعدت میام
اصلا مهم نیست که چیا سرت میاد
کتابِ زندگیتو ببند همین امشب
کنارِ قبرتو خالی کن
واسه اسمم
چه ارزشی، همش بی ارزشه
حیونِ ناطقی که زندگیش بی منطقه
من پیشتم زمستونِ بیست و پنج
تا اون موقع همه ی بتارو میشکونم
فقط اینی که گفتم بمونه بینمون
هر شبم تمرینش میکنیم تو ذهنمون
تَنِ تنها گیرِ لای دیوارا
انگار قفلِ در سیرِ
کلید نمیاد به کار
خاطره میشه سلاخی توی زیرزمینِ مغزم
خونِش میچکه توی آسمونِ قلبم
روزا بچگی و خنده، ظهرا به رنگِ خورشیدِ داغ
که همیشه میسوزونه تنمُ
عصر میزنه زنگِ هشدارِ شبُ
که تو راهِ
با لشگرِ غم
مادر و عشق و کلی حسرتِ من
خلاصه شده
توی سکوتِ شب
که میزنه از سینه ی بازم بیرون
گدشته ی سرد با پدرِِ بی روح
عشق
موندش لای همه درگیریا
مظلوم موند
نرسیدم بهش تا الان
رسیدنی نیست
قلبِ راه نمیره
از آسمونِ گرمش خون چکیده
مادر
له شد لای خواسته های من
مثل شمع سوخت و دود کرد همه نیازای تَن
قد بلندش کوتاه شد لای چکشِ قاضی
این همه درد
زندگی نیست بازی
تیغُ بِکش محکم
به هیچی فکر نکن
حتی خنده ی مادر
منم باهات میام
این راهُ ما میریم
دو نفری با هم
پایان
@imehrpouya_k
تو کوچه هایی که به نامِ تو بود چه راحت چرخیدم
از کتابِ وجودت میخوندمُ بازم پیِ تردیدم
تو فعلِ تحول و نشوندی روی چشمام
تو شیوه ی خواستن و یاد دادی به دستام
من ارزون ترین خریدنیم تو بازارِ گرونفروشیِ دنیا
آخ که صبوری و تلنگر میزنی به کلیشه ی صبرام
رفتن و یاد گرفتم از پاهات
چرخیدم لای موهات مثلِ باد
میخندیدی و آروم میشدم با اینکه توی دلم بود بازارِ شام
وقتِ پیچیده شدنُ بعدش خداحافظیه
یه زندونیه بی تقصیرِ بی ملاقاتیه
باید برم و جوونه بزنم توی مغزِ آدمِ دیگه
می خوام بمونم، ولی دیگه دیره
چشماتو ببندی پشتِ چشمت میشم ظاهر
با همون خنده ی همیشگیم، ولی به گولِ ظاهر
شاید بعدِ رفتنام زدم سری بهت
من تو مهمونیِ تو مست شدم
هم تو نور و هم تو سیاهیِ چِشِت
ندیدم و تو هم چشم بستی روی ندیدنم
بهم نگفتی که خون میاد
ادامه دادم به بُریدنم
اومدم واسه کَندنِ ناراحتی از تویِ دلت
منُ گوش میدی و مهمونم تو مهمونیِ گوشِت
لبخندتو بدزد که اینا همشون دزدن
سهمتو از امنیت بردار
اینم یه فرصت
مهرپویا
#شما_فرستادین
@simooorgh
بین زندگی کردن و عاشق شدن، تنها اتفاق یه نگاه هستش
دیشب یکی بهم گفت که وقتِ معاشقه ست؛
حالا نمیدونم توی این بزم، من عاشقم یا معشوقه
میرم یه روز
کلام / اجرا: مهرپویا
مدیرِ هنری: مبین
جلد: بابوک
تلگرام:
@imehrpouya_k
وبلاگ:
http://mehrpouyakakavand.blogfa.com
دریافت رایگان از ساندکلاد:
https://soundcloud.com/mehrpouyak/miram-ye-rouz