اسنپ یه گزینه میخواد اضافه کنه به اسم "اسنپ همپا"
همراه راننده یدونه بادیگارد هم میفرستن😂
@ir_lashiya
یه حرکت خلاقانه و خوبی که والدینم انجام دادن این بود از نوجوونی وادارمون کردن ماهیانه یه مبلغی بریزیم به حساب پدر که هم مفتخور بار نیایم هم پس انداز بشه و برای روز مبادا توی خونه خرج کنن.
دیروز بابام با همون پساندازه رفت یه زن دیگه گرفت.
@ir_lashiya
قبل از سال ۵۷ مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان میگفتند .
او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت .
روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . » ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! »
مرحوم پدرم نقل میکرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .
ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . »
ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ »
گفتم : « نزدیک ده . »
گفت : « ببر نیازی نیست . »
خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟
پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ »
گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم . من بارها خودم را آزمودهام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد . »
واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم .
پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ »
گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . »
ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی داریم .
از آنچه که داری ، فقط آنچه که میخوری مال توست، سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو ، معلوم نیست .
@ir_lashiya
ولی سپهر ساعتچی بیشتر از همه بگا رفت
۲۰۲۲ قهرمان قایقرانی تیم ملی شد
۲۰۲۴ پشت میله های زندانه
فاصله پادشاهی تا بگا رفتن شما ۲۵۰ گرم گوشت بیشتر نیست.
@ir_lashiya
قیافه دوست پسرم وقتی برای صدمین بار ممههامو نشونش میدم:
@ir_lashiya
با زید خودتون بمونید همدیگه رو تشویقش کنید به ورزش و تغذیه خوب از صد تا در داف بهتر میشه ❤️
#وفاداری_بیاموزیم
@ir_lashiya
این پسر ایلامیه که تو ارتفاعات پیاده میره و فیلم میگیره، واقعاً آدمو میترسونه🗿اول هر فیلمم میگه وضعتان چونه؟ قرمساق با این فیلمایی که تو میگیری وضعمان 💩ریده
تو کامنتا براش نوشته بودن
_اگه دوتا جون داشتم با اولیشم این کارو نمیکردم😂
@ir_lashiya
ناموسا دلم برای پسرا میسوزه٬ دیگه با این دستگاه ها که اومده هیچ جوره نمیشه رقابت کرد.
هم گوگولیه هم کنترلیه، ویبره داره، تغییر سایز میده زودم تموم نمیشه :||
@ir_lashiya
تو مثل تخمام میمونی
ممکنه با ظاهرت اهمیت ندم ولی به شدت حواسم بهت هست تا کسی بهت ضربه نزنه ❤️
@ir_lashiya