وقتی میگیم همجــنسگرایی بیماریه و یه گرایش نیست؛ دقیقا از چی حرف میزنیم.
پ.ن : عکس کامل باز شه.
@ir_lashiya
+چی شد که عاشقش شدی؟
-انقدر قشنگ میخندید با خودم گفتم حیفه ممههاشو نخوری.
@ir_lashiya
اگه بعد سکس شروع کرد به چیز کشیدن رو سینهت فقط فرار کن که الآن یه سؤال تخمی میپرسه
@ir_lashiya
آلبر کامو تو مرگ خوش نوشته: بیماریش اینقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضیش عادت کردند و از یاد بردند که اون داره عذاب میکشه و یه روزی میمیره.
حقیقت اینه گاهی هرچیزی که مربوط به ماست برای اطرافیانمون تبدیل به عادت میشه. درد و رنجهامون، بیماریهامون، حتی عشق و محبتمون نسبت به آدمها، براشون تبدیل به عادت میشه و دیگه به چشم نمیاد. گاهی حضور دائمی ما، عشقِ بیقید و شرط ما باعث میشه حتی دیده نشیم...
@ir_lashiya
اگه گیلک نیستید احتمالا کنجکاوید بدونید صادق بوقی چی میخونه؛
به هوای روخانه آبه میان (به هوای آب رودخانه)
آبه سر غوطه بزه باکه میان (کنار آب، غوطه زد در یک باک حلبی)
ائو، ائو، ائو ائو
یه روزی تنگه غروبه آسمان (روزی نزدیک غروب آسمان)
بزهمه تی خالا گوشا با تیرکمان (با تیرکمان به لاله گوشت زدم)
ائو, ائو، ائو ائو
ای روزم کی او یزیده کافر (روزی هم که آن یزید کافر)
بوشویا انزلی میان با خاور (رفت به انزلی با ماشین خاور)
ائو, ائو، ائو ائو
اگه گیدی رشتییم (اگر میگن رشتییم)
خیلی هم مشتییم
تاکسی برگشتییم
ائو, ائو، ائو ائو
هلهله کُن (هلهله و شادی کن)
هوی هوی
ولوله کن
هوی هوی
زلزله کن
هوی هوی
مرا ولاکُن (منو ول کن)
هوی هوی
@ir_lashiya
با پدیدهی عجیبی بنام گداختهی اصفهانی آشنا شدم!
فردای عروسی خانواده عروس میبرن برای آقا داماد که میل کنند
توجهتون رو به مواد اولیه جلب می کنم:
@ir_lashiya
تجریش الان دیدنیه
پاساژا تم کریسمس
بازار تجریش تم شب یلدا
امام زاده صالحم تم فاطمیه.
@ir_lashiya