مردم را عصبانی نکنید!
از بس حرص و جوش خورده بود با سردی جواب تلفن را داد. وقتی به خانه آمدم هنوز عصبانی بود. هر چه ور میرفت، نمیشد که بشود و بیشتر لعنت میکرد. خدایا لعنتشان کن از دهانش نمیافتاد. لحظه.ای گذشت و مثل اینکه فرجی حاصل شد و وقتی فایل آموزشیِ چند دقیقهای درصدی آپلود شد، داشت آرام میشد که دوباره متوقف شد. و باز هم لعن و نفرین به باعث و بانیانش نثار میشد.
میگفت: مجتبی! تو در پست قبلی از یک سخنران در قم نقل کرده بودی که «عصبانی کردن دشمن» از وظایف یک مسلمان است. بعدا توضیحاتی در نقد این تفکر داده بودی. خب مینوشتی: بنده خدا! شما «عصبانی کردن خود مسلمانان» را نیز به لیست و فاکتور مسلمانی ادعایی خودتان اضافه میکردید لابد. شما که الحمدلله از این لحاظ شهره آفاق هستید. اگر از آیین مسلمانی همین باشد که مؤمنان به دین حنیف را نیز به غیظ آورید شهادت میدهیم که لا نعلم منکم الا عمل به این نشانه! واقعا دست مریزاد که در این باره کم نگذاشتید. هنیأ لکم! خدا اجرتان دهاد!
این یک نمونه از میلیونها شهروندی است که شبانه روز با اینترنت و فضای مجازی کسب، و سر و کار دارند چه از استاد دانشگاه و حوزه گرفته تا بانک، خریدار و فروشنده، طرّاح و نقّاش، نویسنده و ناشر، تا ... همگی روز به روز خط بطلان بر محبوبیت دست اندرکاران میکشند اگر چیزی تهش واگذاشته باشند.
البته جوش بیخودی میخوریم ماها! با عرض معذرت! مردم ما خیلی ساده هستند زیرا فکر میکنند برخی دست اندرکاران به محبوبیت و مقبولیت نزد مردم بها میدهند در حالی که این چنین نیست آنان مشروعیت خویش را آسمانی میدانند، دوست داشتن مردم اصلا شرک است در قاموس آنان و به همین جهت خود را بینیاز از مقبولیت و محبوبیت مردم میدانند. این قماش مسئول از ابراهیم(ع) برترند زیرا حضرت ابراهیم پس از آن همه امتحان سخت طاقت فرسا به مانند ذبح فرزندش اسماعیل، این چنین در حق ذریه خویش دعا میکند:« پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره اى بى كشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند.» (ابراهیم۳۷).
و البته از این قماش انتظاری بیش از این نیست که خود را از پیشوایان شیعه برتر بدانند زیرا در زیارتنامه روایت شده از امام سجاد(ع) با عنوان امین الله(که دارای مضامین عالی عرفانی نیز هست) آمده: « واجعلنی ... محبوبه فی ارضک و سمائک»؛ خدایا! مرا در زمین و آسمانت، محبوب و دوست داشتنی قرار ده! جالب است امام(ع) علاوه بر محبوبیت در میان اهالی زمین، محبوبیت آسمانیان را هم طالب است.
خلاصه با آدمهای عجیب و غریبی سروکار داریم. از جهتی خود را کارگزار حاکمیت دینی میشمارند و از جهتی دیگر دینداری آنان پازلی ناقص از دین حنیف و سمحه سهله و کاریکاتوری از آن است.
از اینها بر دین مردم باید ترسید!
@lotfi_mojtaba
🔵خاطرهای از محمد نوریزاد، مبارز در بند اوین
🔵دخترم پروا برای تو مینویسم!
ما معمولا یک گل گلایویل را که گلهای شکفتهاش پژمرده، و هنوز غنچههایی بر سر شاخهاش دارد؛ دور میانداریم.
امتحان کن؛ پس از دو سه روز که به سراغ سطل زباله بروی، میبینی گلایلِ پژمرده، غنچههایش را واگشوده!
اغلب از خود میپرسیدم این گل، آیا نمیداند دور انداخته شده؟
پس چرا زور میزند تا بگوید: من هنوز هستم؛ زندهام؛ زیبایم و میتوانم گلهای ناشکفتهی خود را بشکوفانم؟
پاسخی که برای خود یافتم این بود؛ که گلایل کاری یا توجهی به خواست ما و بیزاری ما یا ناخوشایند ما ندارد
او -گل گلایل- به راهی که «باید» میرود. اگرچه در سطل زباله، اگرچه در متن دور انداختهشدگی و بیزاریِ دیگرانی که تا تر و تازه و زیبا بود؛ او را میپسندیدند و اکنون که گلهای شکفتهاش پژمرده، بیرونش انداختهاند
در زندان، من به گلهای فراوان پژمردهای برخورده و برمیخورم که هیچ اعتنا و توجهی به داراییها و استعدادهای نهفتهی خود ندارند
همین که به هر بهانه، دور انداخته شدهاند؛ آسمان را بر سر خویش آوار میبینند
در گوشهای کز میکنند و زانو در بغل میگیرند و در خود فرو میشوند و زندانی درونی و سختتر برای خویش در زندان میپرورانند.
حبس درحبس
زندان در زندان
من از روز نخستی که به زندان آمدم؛ کارم شد: بیرون کشیدن این جماعت خودباخته از هزار توی درون ورشکستهی خود
تا توانستم برای هریک خوشنویسی کردم و به یادگار تقدیمشان کردم
از بیتها و شعرهایی که میگفتند:
زندگی آن سوتر از این دیوارها همچنان جاریست
مثلا بر دیوار دراز بند ۶ دو تابلوی بسیار بزرگ و خوشرنگ و هنری خوشنویسی کردم. بر یکی نوشتم:
با هر سختی آسانی است
و بر دیگری نوشتم:
آینده، با همه قشنگیهایش چشم به راه شماست
این هنوز بس نبود
پس، از پوستهی آراستگی و وجاهت و اطوکشیدگی بیرون زدم و پیرانگی و پیرانهسری آغاز کردم
به حیاط بند که پا مینهادم چون دیوانگان فریاد برمیآوردم:
درود درود درود
در چند باری که به زندانیانِ پراکنده و پرشمار و در خودفروشده، درود گفتم؛ پاسخی تکوتوک دریافت کردم
درخت پایداریم میوه داد
اکنون که داد میزنم درود، حیاط بند به لرزه در میآید و یکصدا پاسخم میدهند: درود
پای از «درود» فراتر نهادم و پای پدر و مادر و سرزمین مادری و آینده و پیروزی و آرزوهای چشم به راه را به میان کشاندم
با فریادهای من، همهی پژمردگان به وجد میآمدند و سراپا درود میشدند. سپس رفتم سراغِ
«دوست دارم»
من فریاد میزدم: من مادرمو….
زندانیان بلند پاسخ میدادند: دوست دارم
من داد میزدم من آزادی رو
آنان پاسخ میدادند: دوست دارم
و سپس سراغ خودشان، خود دور انداختهی خودشان میرفتم و داد میزدم:
من خودمو، آنان بلند پاسخ میدادند: دوست دارم
و این شاید نخستین باری بود که آنان دوست داشتن خودشان را فریاد میکشیدند
بارها میشد و اکنون نیز میشود که جوانی، پیری پیش میآید و سر بر شانهام میگذارد و هقهقکنان در گوشم میگوید:
داشتم میمردم؛ تو با این فریادها زندهام کردی!
یک روز، شاید سه چهار ماه پیش، پس از آنکه زندانیان پرشمار بند را در حیاط به شور درآوردم؛ در میان زندانیانِ به وجد آمده، گشتموگشتم و یکی را که لاغر و سیاه چرده و دربوداغون وتنها بود؛ پیدا کردم
رفتم و دست بر دوش او گذاردم و به او گفتم:
با هم قدم بزنیم؟
او، با لهجهای با من صحبت کرد که گمان بردم بلوچ است
ذوق زده پرسیدم: بلوچی؟
گفت: نه، بنگلادشی هستم.
دستی که من بر دوش او گذارده بودم.
شاید تنهاترین دست دوستیای بود که او در درازای عمر ۵۷ هشت، سالهاش میچشید
با همان لهجه بنگلادشیاش و باشرمی که از دل آن دوستی تازه پیدا شده برمیجوشید؛ به من گفت:
تو، الان داد زدی: من پدرو مادرمو، ما گفتیم: دوست داریم. تو داد زدی من سرزمینمو، ما جواب دادیم دوست داریم. سپس پرسید:
به من بگو، من کجا دنبال پدر و مادرم بگردم
دنبال وطنم بگردم؟
من اینجا افتادهام هیچکس خبر ندارد من مردهام زندهام؟
افتادهام به چالهای که نمیتوانم از آن بیرون بیایم
در پاسخ به او، چه میتوانستم گفت؟ این خود زندان بود که باید برای همچو اویی راه میگشود
دل به دریا زدم و به او گفتم:
پدرومادرت من
سرزمینت من
دوستت، برادرت من
من که نمردهام
و بردمش سراغ دوستی که نابغه آشنایی با قوانین قضاییست و مرد دلمردهی بنگلادشی را سپردم به او و از دوست نابغهام خواستم: راهی برای او پیدا کند
خلاصه کنم. امروزها، دوست بنگلادشی ما میتواند به طریقی با خانوادهاش صحبت کند و کسانی از کیشان او وسفارت، پیگیر گرفتاری اویند.
/channel/iranazadvaabad
🔺جای منتقد زندان نیست.
سید محمد موسوی در گفت و گو با دیدارنیوز: اگر مردم و جمهوریت بگویند نظام را نمی خواهیم نظام چه جوابی دارد به مردم بدهد؟
📌آقای موسوی به خاطر این اظهارات و مشابه آن به ۱۱ سال زندان محکوم شده
/channel/iranazadvaabad
🎈 آبا جمهوری اسلامی ماندنی است؟/ قسمت دوم و پایانی مناظره مهدی نصیری با صادق زیباکلام
Читать полностью…📝📝« ناترازی در عقلانیت و تدبیر مدیریت کشور »
✏️این روزها همهجا سخن از ناترازی انرژی است، اما بنظر میرسد ناترازی از سخت افزار و عناصر عینی و ملموس گذر کرده و در واقع علت اصلی آن ناترازی در عقلانیت ادارهی کشور است. به خبر زیر توجه کنیم:
❌برای نخستین بار در کشور به همت اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف کلنیک ترک بی حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روان شناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح میشود( عصرایران، ۲۲ آبان ۱۴۰۳).
به گزارش اعتماد این طرح با همکاری مختصصان و دغدغهمندان در «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» تهیه شده است که در بودجه سال ۱۴۰۳ رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی دریافت کرده است( ۲۶ آبان ۱۴۰۳).
✏️ پیشتر با شما در میان گذاشتم که حجاب، نیازمند زور و جریمه و زندان نیست؛ نیازمند #باور و اعتقاد شخصی است.
/channel/Sociologyofsocialgroups/1167
کسانی به حجاب باور دارند که این نوع پوشش نزدشان در مرتبهی حقیقت باشد و از این روست که همهی کسانی که بدان بهعنوان یک حقیقت باور داریم، #سوژهی پوشش و حجاب هستیم و نه دیگرانی که آنرا باور ندارند.
این نهتنها گزارهای منطقی و معرفت شناختی است که از قضا عبارتی شرعی و دینی است و بر تفسیر بسیاری از دینپژوهان از آیات قرآن دلالت دارد.
✏️واقعیت آن است که تغییر قواعد زندگی اجتماعی در ایران وارد مرحله جدیدی شده و جامعه به عنوان یک ارگانیسم زنده راه خودش را در سازگاری با این مرحله جدید پیدا خواهد کرد. بنظر میرسد مردم در گروههای مختلف سنی و جنسی یعنی زن و مرد و پیر و جوان با باورهای مختلف دینی و غیردینی، تصمیم گرفتهاند که این تغییر قواعد زندگی اجتماعی را بپذیرند و حق انتخاب افراد در تحولات هنجاری زندگی اجتماعی را محترم بشمارند.
✏️ ازسوی دیگر به نظر میآید ساختار سیاسی و حاکمیتی کشور برای اراده به اجرای لایحهای با عنوان حجاب و عفاف که هدف نهایی اقداماتی مانند راهاندازی کلینیک ترک بیحجابی است، دچار تشتت آرا و سرگردانی و ابهام هست. لایههایی در حاکمیت در سطوح مختلف تصمیمگیری و سیاستگذاری، موافق اجرای آن هستند. بخشهایی نسبت به اجرای آن تردید دارند و سکوت پیشه کردهاند و البته گروههایی هم مخالف آن هستند.
اما گروهی که این موضوع را به عنوان خط قرمز جمهوری اسلامی میدانند و اصرار بر اجرای آن به هر قیمتی دارند، قدرت درک تحولات هنجاری قواعد زندگی اجتماعی بخش زیادی از جامعه را ندارند و با پیشنهادهایی اینچنین ، ناترازی بیش از پیش در عقلانیت و تدبیر اداره نهادهای سیاسی و اجتماعی جامعه را به نمایش میگذارند.
در صورتی که موافقان این لایحه قدرتشان بیشتر باشد و در نهایت تصمیم به تصویب و اجرای آن با هر شیوه و ابزاری گرفته شود، به نظر میرسد با توجه به ورود دوران جدید تغییر قواعد زندگی اجتماعی در ایران؛ جامعه به شکل عمومی با آن همراهی نخواهد داشت و متأسفانه شاهد گسترش ناآرامی و قطبیسازی عمیق تر میان مردم خواهیم بود.
حاکمیتی که با بیش از ۹۰ درصد نارضایتی عمومی روبروست، چارهای جز پذیرش دوران قواعد جدید زندگی اجتماعی و هنجارهای آن ندارد و باید عزم خود را برای زدودن ناترازیهای عقلانی تدبیر ادارهی کشور، جزم نماید.
✍️ فریبا نظری
۲۷ آبان ۱۴۰۳
#پوشش_اختیاری
#تغییر_قواعد_زندگی_اجتماعی
#حقیقت
##ناترازی_عقلانیت_اداره_کشور
#تحولات_هنجاری
#نارضایتی_عمومی
/channel/Sociologyofsocialgroups
🔴 آتشی که برای خلیل گلستان نشد
✍ اجلال قوامی
🔸امروز ۲۳ سال از روزی که سید خلیل عالی نژاد در آتش تاریک اندیشان سوخت، می گذرد.آتشی که برای سید خلیل گلستان نشد و جسم و خانه اش در آن سوخت.روزی که تنبور تنها ماند و در سوگ آن پنجه های سحرآمیز سید عزادار شد.سید خلیل پیرو آیین یارسان عارف مسلکی بود که در خلوت و تنهایی خویش سیر و سلوک می کرد و در آفاق و انفس به گشت و گذار می پرداخت.دگر اندیشی که مونس و همدمی جز تنبور نداشت و تنبور برای او همه چیز بود.سید هر چند آرام و صبور در ظاهر می نمود اما درونی پر غوغا و روحی بی قرار داشت.عاشق نور بود و با تاریکی و جمود میانه ای نداشت.از گنج غم، عشق بر می داشت و جان در سر آن گوهر یک دانه نهاد.قلندر رندی بود که بنیاد از این شیوه رندانه نهاد.بر در می فروش معتکف بود و مقامی شریف و نیک دری داشت.نیست جز وی در این سرا دگری.رند مستی بود و بی خبر از قیل و قال این جهان اما می رساند به بی خبر خبری.او بنده سید خرابات بود و عاقبت شد از بندگی اش معتبری.یادش خانه به خانه و کوچه به کوچه جاری است.
🔻پروژه «عبور از خامنهای با خامنهای»
پروژه نوظهور «عبور از خامنهای با خامنهای»، مبارزه با فساد در کشور را در گرو پایان دوره رهبر فعلی میداند و همزمان، توهم جا انداختن تعریف جدیدی از «اصلاحات» به سردمداری مجتبی خامنهای را دارد. نشانههای ارتباط این پروژه با بخشی از دستگاه اطلاعاتی ایران، معنیدارند.
تکرارافشاگریهای ۱۶ سال پیش از سوی عباس پالیزدار، به خودی خود اتفاق بزرگی نبود. به همین ترتیب، تبلیغ او برای جانشینی مجتبی خامنهای ازتریبونی رسمی، اقدام کمسابقهای محسوب نمیشد. ارتباطات پالیزدار با محافلی در حکومت را هم، نمیتوان خبر جدیدی دانست -او در جایی به وضوح اعلام میکند که بعضی از افشاگریهای قبلیش به خواست «دوستان وزارت اطلاعات» بوده.
اما ویژگی خاص اظهارات عباس پالیزدار آن است که آشکارا، برای فروختن ایده «اصلاحات مجتبی-محور» به افکار عمومی تلاش میکند.
لازم به یادآوری نیست که مدافعان سنتی مجتبی خامنهای، عمدتا «استمرار عصر خامنهای» را در گرو جانشینی فرزند او دانستهاند و برای تحقق آن، چشم به اجماع اصولگرایان داشتهاند. پروژه جدید اما، میکوشد راه «عبور از عصر خامنهای» را جانشینی پسرش معرفی کند و ظاهرا در این مسیر، سعی در جذب اصلاح طلبان دارد. پالیزدار مشخصا این رویکرد را، با ابراز امیدواری به پایان هرچه سریعتر رهبری خامنهای برای ممکن شدن «مبارزه با فساد»، «آزادیهای اجتماعی» و «اصلاحات بنیادین» همراه میکند.
ابراز امیدواری به پایان رهبر جمهوری اسلامی از یک تریبون رسمی -ولو برای تبلیغ پسرش- طبیعتا واکنش طیفی از مدافعان رهبر را در روزهای اخیر به همراه داشته. فارغ از آنکه جزو حامیان جانشینی مجتبی خامنهای باشند یا نه.
برای ملاحظه توضیحاتی بیشتر در همین ارتباط، لطفا لینک زیر را ببینید:
https://www.bbc.com/persian/articles/cy87p128nz2o
@HosseinBastaniChannel
👩🎓🧑🎓از سری وبیناریهای علمآموزی رایگان
✅به مغز و روان خود احترام بگذاریم
✍️یک وبینار جذاب با همکاری متخصص روانشناس و دانشیار دانشگاه - دکتر رضائی
🖍در این وبینار که برپایه کتاب انتشارات آکسفورد توسط استاد رضائی ترجمه و تدریس میشود، به ارتباط کار و نقش مغز و اعصاب در «توجه» و مشاهده رویدادهای تلخ و شیرین روزمره ما پرداخته میشود.😃
🖌بیان مطالب به نحوی است که عموم افراد دانشجویان رشتههای پزشکی، روانشناسی، علوم اجتماعی و ... میتوانند از آن بهرهی علمی ببرند
و
👈مراجعان و نیازمندان رواندرمانی و دیگر افراد جامعه نیز با توجه به شیوه بیان سخنران به یقین از توضیحات استاد بیشترین بهره را خواهند برد.
✅⛓️💥 لینک ورود وبینار رایگان
https://evnd.co/iObfr
🖌️تعداد نامنویسی وبینار رایگان محدود است.
✍️اگر فرصت حضور ندارید، این پیامو برای کسانی که برایتان ارزشمندند بفرستید🌷
📘انتشارات گپ 02166437332
www.gapnashr.com
#هفته_کتاب_گرامی_باد
# انتشارات_گپ
✅ گروه آموزشی گپآموز gtg مجری دورههای آموزش توسعه فردی و سازمانی 09023257500☎️
گفت، گفتم
گفت: می گویند با سیستم های پدافندی موجود جمهوری اسلامی، هرگونه تهاجم هوایی اسراییل(اشغالگر) ناکام خواهد ماند.
گفتم: حتما همین خواهد بود.
گفت: یعنی این سیستم ها می توانند کشور را در برابر اف ۳۵، اف ۱۵، اف ۱۶، موشک های کروز و جریکو نگاهبان باشند؟
گفتم: چرا که نه؟
گفت: درست است که هیچکدام از ۵ سیستم پدافندی اسرائیل توانایی رهگیری و انهدام موشک های بالستیک و هایپر سونیک جمهوری را ندارند؟
گفتم: خب وقتی فرماندهان می گویند لابد از پیش آزموده اند.
گفت: حالا اگر آمریکا هم مستقیم به کمک اسرائیل آمد و از هوا و دریا ایران را زیر حمله کروز ها و موشکباران قرار داد چه؟ یعنی تاب آوری ایران تا این حد بالا است؟
گفتم: چرا که نه؟ خب فرماندهان همه این موارد را در مانورها مدنظر قرار داده اند.
گفت: اگر ناتو جمهوری اسلامی را مانند عراق در ۱۹۹۰، دشمن دانسته و اعلام جنگ نماید چی؟ یعنی حکومت می تواند از پس ۳۲ ایلغار ۳۲ کشور برآید؟
گفتم: بابا بدبینی تو تا کجا پر کشیده، حالا کو تا آن موقع؟! ولی چنان چه تا این حد گستاخ بودند، چه باک؟ همه این سناریوها در سرسختانهترین حالت ها، در کانون توجه فرماندهان و ژنرال های برجسته سپاه بوده است.
گفت: ولی در صورتی که اسرائیل اشغالگر موجودیت خود را تحت خطر ببیند، ممکناست به حملات هسته ای بزند؟
گفتم: چه باک؟ مگر نشنیده ای که دائم می گویند ممکن است دکترین هسته ای جمهوری اسلامی تغییر کند و ما ناگزیر شویم از حرمت تولید تسلیحات هسته ای دست بکشیم.
گفت: فکر نمی کردم این قدر خوش بین باشی
گفتم: حالا کجاش رو دیدی؟!!
گفت: پس همه چیز روبراهه. دغدغه ای نداشته باشیم؟!
گفتم: اینجوری میگن. دستکم به توانایی تخیلشان اعتماد کنیم.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
/channel/iranazadvaabad
🌹🌷بانوی معلمی که در مدرسه ناشنوایان یکی از آهنگ های معین را به دانش آموزان آموزش می دهد.
http://telegram.me/bavarh
عشق این معلم برای کار با دانش آموزان ناشنوا قابل تحسین است
http://telegram.me/bavarh
نتایج سفر اخیر لاریجانی به لبنان:
فعلا قرار شده به هر خانواده ۲۰۰ تا ۳۰۰ دلار بدهند ( ۱۴ تا ۲۱ میلیون تومان از جیب مردم بدبخت ایران).
جالب اینکه دولت لبنان هم این کمک را نمیپذیرد (چون از آمریکا اجازه ندارد). میگوید خودتان با حزبالله لبنان هماهنگ کنید (چون حزبالله جز FATF نیست ولی خود دولت لبنان هست و نمیتواند هر پولی را از هر کسی به هر شکلی دریافت کند.).
پول بازسازی لبنان هم بعدا میرسد!
/channel/iranazadvaabad
🟣
☑️ گروه گفتمان
«گفتمان» مکانی است برای تلاقی و تضارب گفتمانها. مجموعهای منسجم و مرزبندیشده از نظرات، احکام و گزارههای فلسفی، سیاسی، علمی و اجتماعی.
🟣
@DISCOURSJ :لینک گروه ☑️
@Discourseees :لینک کانال ☑️
@Livre_de_discours
.#گفتمان (دیسکورث)، از جمله کانالهاییست که منِ کمترین نیز، نگاه ویژهای به مطالب و پستهای کاربردیِ آن دارم.
🔗لینک ورود ⬇️⬇️
@Discourseees
@Discourseees
📚 تازههای کتاب: آفاق دانایی در سپهر تمدن اسلامی (گفتگو با رسول جعفریان)
کتاب آفاق دانایی در سپهر تمدن اسلامی بازتاب تجربههای فکری نویسنده در چند دهه است و هدف از آن، ارائه نکاتی برای نسل جوان است تا از تکرار مسیرهای اشتباه بپرهیزند. نویسنده تأکید دارد که باید بیشتر از اشتباهها درس گرفت تا موفقیتها. اگرچه مطالب مربوط به زندگی شخصی او را چندان ارزشمند نمیداند و بیشتر جنبه سرگرمی دارد، اما به دلیل تلاشهای آقای حامد زارع و نقلقولهای ارزشمند دیگران، مرور کتاب را خالی از فایده نمیداند. آقای زارع، پژوهشگری علاقهمند به اندیشههای ایران است که تلاش میکند افکار مختلف را دقیق بشناسد و بهدرستی مقایسه کند، و این تلاش را در اختیار دیگران قرار دهد، کاری که نویسنده بسیار سودمند و ارزشمند میداند.
نام کتاب: بآفاق دانایی در سپهر تمدن اسلامی
نویسنده: حامد زارع
قطع: رقعی
نوبت چاپ: نخست
تعداد صفحات: ۴۲۴
🛒خرید اینترنتی کتاب با تخفیف
#انتشارات_روزنه
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه
☎️ 02188721514
.
کتاب " زوال جهان اسلام؛ یک پیشبینی "
نوشته: حامد عبدالصمد
مترجم: ب. بی نیاز (داریوش)
حامد عبدالصمد، نویسنده کتاب، از تاریخ و سیاست گرفته تا خاطرات و تجربیات خود را کنار هم قرار داده، تا بتواند ارزیابی خود را از وضعیت کنونی دنیای اسلام ارائه دهد. او در هیچ زمینه ای بیش از چند پاراگراف مکث نمیکند و از تاریخ به تجربه و از تجربه به جامعه شناسی و سیاست نقب میزند. حامد عبدالصمد، در کتاب خود به نکات بسیار مهمی اشاره میکند که فقط درد مسلمانان متعصب نیست، بلکه اکثر مردم کشورهای مسلمان، حتی آنهایی که بی دین هستند، به آن دچارند. او کتابش را با تناقضات هویتی خود، زمانی که به عنوان دانشجو به آلمان آمده بود، شروع میکند و گام به گام موضوعات مختلف دیگر را به میان میکشد. عبدالصمد در سراسر کتاب خود غرب ستیزی مردم کشورهای مسلمان و مشکل آنان در کنار آمدن با دنیای مدرن را مورد کنکاش قرار میدهد و به نتایج بسیار جالبی میرسد.
یکی از دلایل اساسی عقب ماندگی کشورهای مسلمان از نظر عبدالصمد، این است که مردم این کشورها، نیروهای خارجی را مسئول وضعیت اسفبار خود میدانند و حاضر نیستند به ضعفها و نقائص جوامع خود بنگرند و آن را ریشه یابی کنند. این نوع طرز تفکر در بین همه گروه های اجتماعی کشورهای مسلمان جا افتاده و مختص مسلمانان نیست. اکثر افرادی که بی دین یا چپ هستند نیز همین گونه می اندیشند. بر خلاف بسیاری از تحلیل گران که بر قدرتمند شدن اسلام تاکید دارند، عبدالصمد خشونت امروزی اسلام را نشانه ضعف آن میداند؛ ضعف ایدئولوژی ای که یارای پاسخگویی به مسائل دنیای امروزی را ندارد و برای همین به خشونت و "پافشاری جنون آمیز روی نمادهای اسلامی مانند حجاب" روی می آورد. عبدالصمد تنها راه "نجات" اسلام به عنوان یک دین را وداع آن با بسیاری از تعاریف و تصاویر تاریخی اش میداند: "وداع با تعاریفش از خدا، جامعه، زن، دشمن و الگوهای تاریخی خویش".
"زوال جهان اسلام" از نظر موضوعی بسیار متنوع است و به موضوعاتی چون عقده های تاریخی مردم کشورهای اسلامی، برخورد مسلمانان با پدیده هایی چون "جامعه"/ فردیت/ مدرنیته/ اصلاح گرایی دینی/ آزادی بیان و سایر آزادی های "غربی"، افراط گرایی اسلامی، مشکلات هویتی جوانان مسلمانان در غرب و مشکلات جذب یا ادغام مسلمانان در جوامع اروپایی (انتگراسیون) میپردازد و در پایان به این نتیجه میرسد که: " اسلام سیاسی دارد آخرین نفس هایش را میکشد ".
عبدالصمد همچنین مصاحبه کوتاهی را که بعد از انتشار کاریکاتورهای محمد بن عبدالله با سردبیر روزنامه دانمارکی "یلندز پستتن" انجام داده بود، در این کتاب منتشر کرده و به روند تغییر نظراتش در رابطه با مسئله "توهین" به مقدسات پرداخته است. در زمان مصاحبه، عبدالصمد از مخالفین چنین اقداماتی بود و آن را شدیدا محکوم میکرد، ولی این مصاحبه نظرش را راجع به آزادی بیان تغییر داد.... نقل قولی از کتاب:
" در اینجا من بزرگترین نقص اسلام را مشاهده کردم، یعنی برخورد و موضع آن نسبت به فرد و شکوفایی شخصی. پافشاری روی هنجارها و اشکال زندگی که دیگر در سده ۲۱ منسوخ شده اند، باعث شده که برای بسیاری از مسلمانان دشوار باشد، خود را با جامعه سکولار تطبیق بدهند. از نظر اسلام، آزادی فرد برای جامعه خطر محسوب میشود. به اعتقاد من بزرگ ترین گناه این دین، تبعیض جنسی و نابالغ اعلام کردن زنان است. اساس تمدن مدرن بر آزادی و خوشبختی فرد استوار است که پیش شرط کارکرد جامعه میباشد. ولی زمانی که خوشبختی و آزادی فرد، خطر اجتماعی اعلام میشود، آنگاه فرآیند انزوای آن جامعه و تبدیل آن به یک جامعه بسته آغاز میگردد... این که به آزادی و استقلال فرزندان، به ویژه دختران، نه به عنوان یک فرصت، بلکه به عنوان تهدید نگریسته میشود، باعث میشود منابع عظیم اجتماعی که جوامع اسلامی در این شرایط دشوار به آن نیاز دارند، از بین برود. این درک که به پنجره خانه، نه به عنوان ورودی هوای تازه، بلکه به عنوان سوراخی نگریسته میشود که فرزندان میتوانند آن را به عنوان خروجی فرار مورد استفاده قرار دهند و مهاجمان میتوانند از آن وارد خانه شوند، مانع بزرگ هر گونه پیشرفت است ".
توضیح تحلیل و رصد:
همرسانیِ این کتاب به منزله تایید همه محتویات آن نیست.
@tahlilvarasad
/channel/iranazadvaabad
💢درسته که اینجا همهچیز بهروز و جدیده، اما گاهی اوقات نیاز داریم که یک نفسی عمیق بکشیم و به خاطرات خوب گذشته بپردازیم.
💔نوستالژی دهه شصت ، جایی که بازتابی از گذشته وجود دارد. و ما را به خوشترین روزهای زندگیمون بازمیگرداند . به دوران پر آرامش کودکی.
💯عضو شوید و به اشتراک بگذارید، زیرا گذشته ما قسمتی از هویت ماست.👇👇👇
/channel/nostalgidahe60
مونالیزا: دو هفته است که بیحجابی را ترک کردهام. اکنون پاکِ پاکم. از زحمات برادران متخصص کلینیک ترک بیحجابی متشکرم!
این مرتیکه داوینچی ، آبرو برای من نگذاشت. اگر کلینیک ترک بی حجابی و برادران متدین مکتبی، نبودند ! من هنوز اسیر این کافر همه جنس باز بودم. چقدر جوانهای مردم با لبخند (ژل زده ) ژوکوندی من ، به گناه افتادند، خدا عالمه! بحمدالله یک گل نم آب توبه به من پاشیدن، هدایت شدم . التماس دعا
امضا؛
مونالیزا
/channel/oshofarsi
/channel/iranazadvaabad
🍁مدرسه پاییزه «ولایت در تصوف و تشیع»
💠پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی خاتم النبیین صلی الله علیه وآله با همکاری مراکز آموزشی و پژوهشی برگزار می کند:
🎙 سخنرانی افتتاحیه:
آیت الله سید جعفر سیدان
با حضور اساتید ارجمند:
استاد محمد تقی سبحانی
استاد سید محمد بنی هاشمی
استاد محمد جواد رودگر
استاد محمد هادی قندهاری
استاد امداد توران
استاد امیر جوان آراسته
مهلت ثبتنام: تا 27آبان ماه
همراه با اعطای گواهی شرکت در دوره؛
نحوه برگزاری: تمام کلاسها به صورت حضوری است.
📆 پنجشنبه و جمعه 1 و 2 آذر ۱۴۰۳، ساعت 8 الی 14
🌐لینک ثبت نام:
https://survey.porsline.ir/s/Diuj3jd0
در آستانه فروپاشی
اما عجیبترین تغییر در طرز نگرش مردم شوروی قابل مشاهده بود.شرایط زندگی که در نیمه دهه هشتاد بد بود حالا در ابتدای دهه نود بدتر شده بود.حالا حتی شهروندان معمولی و سربهراه همیشگی نیز زبان به انتقاد علنی گشوده بودند و آزادانه افکار خود را درباره زندگیهایشان،حکومتشان و آیندهای که هیچ چیز خوبی در آن نمیدیدند بیان میکردند.کلماتی که بیش از همه از زبانشان شنیده میشد «رازوال»(فروپاشی) و «گراژدانسکایا ووینا»(جنگ داخلی) بود.همه آن مخالفتهایی که قبلاً سرکوب و خاموش شده بود حالا یک دفعه به سطح آمده بود: استقلالطلبی جمهوریهای مرزی و شکایت و اعتراض قاعده هرم سیاسی و اقتصادی کشور علیه قشری که نوک هرم نشسته بود.عموم مردم به اوضاع جاری کشور بیاعتماد شده بودند.کمبود مزمن مواد غذایی مشهود بود.کالاهای اساسی کوپنی شده بود و قفسههای فروشگاهها خالی..نرخ جرم و جنحه رو به افزایش گذاشته بود.ساختار اقتصادی کشور دچار اختلال شده بود.محیط زیست کشور رو به نابودی بود .در لنینگراد با آن زمستان های بی پایانش نیمی از چراغهای خیابان ها خاموش بود و در دیگر شهرها قطعی مستمر آب و برق بیداد میکرد.محبوبترین فیلم سینماهای شوروی در آن سال،«ما نمیتوانیم اینجوری زندگی کنیم»، مقایسه ای بود بین زندگی نکبتی در شوروی و زندگی آرام و بی دغدغه در غرب.همه به فکر مهاجرت به غرب بودند.هیچ اثری از آن یقینها و ایمانهای ایدیولوژیک دوران گذشته باقی نمانده بود.همه چیز در شرف تغییر و تحول بود.ابهت و هیمنه حزب کمونیست فروریخته بود.در مهمترین روزنامه کشور در کنار مقالات دستوری ستایش انگیز از حزب کمونیست و رهبرش ، عکسهایی از اعضای گروه موسیقی راک روسی با موهای بلند به چشم میخورد.مردم شروع کرده بودند به خواندن مطالبی درباره تاریخ سیاه کشورشان:جنایتهای استالین،قتلعام خانواده آخرین تزار روسیه ،و کشف داستان واقعی زندگی نوجوان رذلی به نام پاول مارازوف که برای نیم قرن به عنوان یک قهرمان بسیجی کمونیست به آن ها قالب شده بود....
از کتاب «پوتین» ،ترجمه بیژن اشتری.
Instagram
@bijan_ashtari
جشن کیهانی!
وزارت خارجه دیدار نمایندۀ جمهوری اسلامی در سازمان ملل را با ایلان ماسک تکذیب کرده است. وقتی خبری با این قاطعیت تکذیب میشود، لابد واقعاً کذب بوده است و گرنه موجب رسوایی میشود! حالا نوبت رسانههای آمریکایی بخصوص نیویورکتایمز است تا به دفاع از اعتبار خود برخیزند و اعلام کنند بر مبنای چه شواهد و یا تکیه به چه منابعی آن خبر را منتشر کردند؟ اگر خبر آنها صرفاً بر مبنای "منابعی در داخل حکومت ایران" بوده است، قاعدتاً باید در اعتبار آن منابع تردید کنند بخصوص اینکه این چندمین بار است که خبرهای منتسب به "منابعی در داخل حکومت ایران" پایه و اساس درستی ندارد.
در این میان اما روزنامۀ کیهان با لحنی طلبکارانه، پیروزی خود را جشن گرفته است. طلبش این است که چرا خبر با تأخیر 36 ساعته تکذیب شده و جشنش هم برای این است که با یک نهیب و تشر آن، مقامهای وزارت خارجه ماستها را کیسه کردند و با دستپاچگی، ترس و واهمۀ خود را از کیهان به نمایش گذاشتند!
خب، حالا از این به بعد قرار است چه بشود؟ اگر دیدار با ایلان ماسک این همه ترسناک است، دیدار با سایر مقامهای دولت ترامپ که تکلیفش روشن است! یعنی قرار است از این پس وزارت خارجه و دستگاه دولت، فرمان خود را طبق تمایلات کیهان تنظیم کنند؟ تمایل کیهان روشن است؛ خروج از ان.پی.تی. اخراج ناظران آژانس، بستن تنگۀ هرمز، قلع و قمع تمام مخالفان و دوختن دهان تمام منتقدان و اعلان جنگ با آمریکا و همۀ متحدانش. دولت میخواهد در همین مسیر گام بگذارد؟ اگر میخواهد، باید آن را صادقانه با مردم مطرح کند و اگر نمیخواهد؛ پس این همه ترس و وحشت و دستپاچگی از یک تشر مدیرمسئول کیهان برای چیست؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
/channel/iranazadvaabad