iranban_kord | Unsorted

Telegram-канал iranban_kord - ایرانبان کُرد

1716

مبارزه با پانکردیسم ستیز با کُرد نیست بلکه عین کُرد بودن است. هیچ ملاحظه ای بالاتر از ایران نیست. ارتباط با ما @iranban_kordbot

Subscribe to a channel

ایرانبان کُرد

بختت بسوزه مازنی ،بختت بسوزه ....
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥حمله شهروندان ترکیه به خواننده خیابانی که آهنگ کردی اجرا می‌کند و ضرب و شتم او
در جامعه‌شناسی هویت، نوعی حساسیت هویتی (identity vigilance / هشیاریِ هویتی) وجود دارد که جوامع گوناگون در سطوح نابرابر از آن برخوردارند در ترکیه ، نوع خاصی از ناسیونالیسم بسیج‌پذیر (mobilizable nationalism ) دیده می‌شود که ویژگی‌های زیر را دارد:

● پاسداری فعال از نمادهای دولت–ملت

● حساسیت بالا نسبت به کدهای هویتی رقیب

●قابلیت واکنش سریع و جمعی

●درونی‌سازی ناسیونالیسم دولتی در سطح شهروندان عادی

در چنین بستری، ترک‌ها—even در سطح شهروندان عادی ،در برابر آنچه تهدیدی نسبت به یکپارچگی ملی و نمادهای دولت–ملت می‌دانند، واکنشی سریع، صریح و همبسته تولید می‌کنند؛ واکنشی که بخش مهمی از آن به دلیل انسجام گفتمان ملی حاکم است.

چرایی کارآمدی ناسیونالیسم ترک‌ها و ناکارآمدی جریان ملی‌گرای ایرانی اعم از ایرانشهری و پان‌ایرانیست

تحلیل مقایسه‌ای نشان می‌دهد که ناسیونالیسم ترک‌ها از سه سازوکار مهم بهره‌مند است:
□▪︎ انسجام گفتمانی
ترکیه برای بیش از یک سده، تحت تأثیر گفتمان ناسیونالیسم جمهوری‌طلب بوده است. این گفتمان قدرت خود را از یکپارچگی نمادین و قطعیت معنایی می‌گیرد.

□▪︎ حضور اجتماعی ناسیونالیسم
در ترکیه، ناسیونالیسم تنها مختص نخبگان نیست، بلکه در میان مردم عادی به‌صورت یک «اخلاق عمومی» (civic ethos ) درونی شده است.
این «درونی‌سازی جمعی» سبب می‌شود که نمادهای هویتی رقیب ،بازنمایی‌های فرهنگی غیرهمگرا یا گفتمان‌های قوم‌گرا به‌سرعت با واکنش عمومی مواجه شوند.

□▪︎ پیوند ناسیونالیسم و زیست روزمره
در ترکیه، ناسیونالیسم نه صرفاً یک ایدئولوژی انتزاعی، بلکه بخشی از زیست‌جهان روزمره (lifeworld ) است: از مدرسه و رسانه گرفته تا فضاهای شهری.
در مطالعات ناسیونالیسم، وضعیتی وجود دارد به نام تصمیم‌گیری نمادین برای ادغام فرهنگی (symbolic incorporation ).

اما گفتمان ایرانشهری، برای ساختن «ملت واحد»، از سازوکار زیر استفاده می‌کند:

○● بازتفسیر تاریخ
ایرانشهری می‌کوشد خرده‌فرهنگ‌ها را بخشی از «ایران بزرگ» معرفی کند. در این چارچوب، بخش‌هایی از تاریخ، اسطوره‌ها یا روایت‌های اساطیری، به‌صورت تعمیم‌یافته و جعلی، به گروه‌های مختلف به ویژه به کردها نسبت داده می‌شود تا آنها را به ایرانی بودن راضی کنند .
○●ادغام از طریق تساهل نمادین
این مکانیسم در انسان‌شناسی سیاسی با عنوان تساهل نمادین برای هم‌سازی قومی (symbolic concession for ethnic harmonization / امتیازدهیِ نمادین به‌منظورِ هم‌سازیِ قومی) شناخته می‌شود.

○● ایرانشهری تصور می‌کند که با «بذل و بخشش نمادین» می‌تواند:وفاداری قومی را کاهش دهد،وابستگی ملی ایجاد کندو همزیستی فرهنگی را تقویت کند.

اما در عمل این سیاست موجب خلأ هویتی ملی و افزایش میدان مانور گفتمان‌های قوم‌گرایانه می‌شود.

چرا ترک‌ها چنین راهبردی را نمی‌پذیرند؟
در مدل ناسیونالیسم ترک، آنچه دیده می‌شود:صراحت در مرزبندی هویتی (identity boundary clarity ) ،قاطعیت در دفاع نمادین (symbolic defense ) و تفکیک روشن میان فرهنگ ملی و خرده‌فرهنگ‌ها ، ایجاد روایت واحد، غیرقابل‌واگذاری تاریخ ملی است (که البته واقعا نه ترک‌ها و نه کردها نقشی باستانی در تاریخ ترکیه ندارند و هر چه هست از ایران ،روم ،آشور و ارمنستان کهن است ) .
از این رو، ترک‌ها ساختاری دارند که در آن:تاریخ قابل بخشش نیست،اسطوره‌ها قابل واگذاری نیستند،نمادهای دولت–ملت غیرقابل مذاکره‌اند و در نتیجه توانسته‌اند با وجود نداشتن ریشه‌های باستانی ملت ترک در ترکیه ،قدرتمند‌ترین دولت_ملت و واقعی‌ترین آن را در منطقه بسازند .
این مدل هویت‌سازی حصاربندی شده توانایی بالایی برای دفاع از خود در برابر گفتمان‌های قوم‌گرا دارد.
حال آنکه سیاستی که عموم ایرانشهری‌ها دنبال می‌کند ،یعنی «دادن سهمی از تاریخ و اسطوره به خرده‌فرهنگ‌ها»دارای این پیامدهاست : تضعیف انسجام گفتمان ملی‌‌ و مصادره روایت‌های تاریخی توسط قبیله‌گرایان ، تقویت گفتمان‌های قوم‌گرا که برخلاف انتظار ملی‌گرایان موجب:افزایش مطالبات هویتی، تشدید ادعاهای سرزمینی،و بالا رفتن سطح «گفتمان قربانی‌سازی» (victimhood discourse ) می‌شود.
گفتمانی که فاقد اراده سیاسی، فاقد روایت واحد،فاقد حساسیت ملی،فاقد شرف و غیرت ملی و فاقد هویت حصاربندی‌شده باشد،نمی‌تواند در برابر گفتمان‌های قوم‌گرا واکنش دفاعی تولید کند و به همین دلیل، سکوت ایرانشهری‌ها در برابر ادعاهای فزاینده کردها نتیجه ساختار گفتمانی آن است.
در مقابل، مدل ترک‌ها نمونه‌ای از national reflex یا رفلکس هویتی ملی فعال است؛ مدلی که بر دفاع نمادین، مرزبندی روشن هویتی و انسجام گفتمانی استوار است.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

بنابراین نسبت دادن ملت‌سازی به چند روشنفکر تبریزی و محمود افشار یزدی که چمن‌آرا به اشتباه او را تبریزی می‌داند ،بی‌توجهی کامل به ساختار دیرینهٔ دولت ایرانی است.
●چرا در میان کردها چنین روشنفکرانی ظهور نکردند؟
واقعیت این است که بافت شهری در مناطق کردنشین به کرمانشاه محدود می‌شد ،سنندج در حد یک قصبه و ایلام زادگاه چمن‌آرا اصلا وجود نداشت و از تجمع کلونی‌های عشایر پس از صدور فرمان تخته‌قاپوی عشایر ایجاد شد و جامعهٔ کرد عمدتاً ایلیاتی و عشایری بود. شبکه‌های اجتماعی، فرهنگی و آموزشی متمرکز وجود نداشت که تولید روشنفکر شهری را تسهیل کند و نبود مراکز آموزشی و دیوانی قوی باعث شد هیچ جریان فکری قدرتمند و مدون ملی–مدرنیستی در این مناطق شکل نگیرد و مشروطه خواهان این خطه نیز به شهر کرمانشاه محدود شود که بسیاری از ایشان نیز خاستگاه ایلیاتی داشتند و نه روشنفکری در برابر آن تبریز از بزرگترین و آبادترین و بازرگانی‌ترین شهرهای ایران و همسایه دو کشور قدرتمند عثمانی و روسیه بود .

ادعای چمن‌آرا دربارهٔ «فارسیِ غیرسیاسی» حتی با شواهد کردی تاریخ‌نگاری نیز نقض می‌شود
نخستین تاریخ جامع کردها، نوشتهٔ شرف‌خان بدلیسی، به فارسی است و نه کردی.
این انتخاب نه از سر «فشار دولت» بلکه از منطق تاریخی تولید علم و سیاست در جهان ایرانی بود.
همچنین نامه‌های ناسیونالیست‌های اولیهٔ کرد در سدهٔ نوزدهم و اوایل بیستم حتی در دل عثمانی نیز به فارسی بود و مکاتبات خان‌ها، والی‌ها و علما در کردستان عمدتاً فارسی‌اند و رسائل سیاسی میرزا سلیم‌خان، والیان اردلان، و نویسندگان سنه و مهاباد نیز فارسی‌اند.
پس ادعای «فارسی غیرسیاسی بود» حتی با داده‌های مناطق کردنشین نیز متناقض است. چمن‌آرا خود نمونهٔ زندهٔ نفی ادعای خودش است
او که: ایلامی و کرد جنوبی است؛ مدعی تکثرگرایی زبانی و مخالف «فارسی‌محوری» است ؛اما خودش پست را به فارسی نوشته نه به سورانی، نه به کرمانجی، نه ایلامی.
این رفتار ناخواسته اعتراف می‌کند که فارسی همچنان زبان سرمایهٔ نمادین (Symbolic Capital) است و او خود بخشی از همین ساختار است و او دقیقاً در همان میدان زبانی عمل می‌کند که ظاهراً نقدش می‌کند ، این یعنی ادعای او حتی از درون نیز پایدار نیست.
او با القای این‌که تبریز «مهد تک‌زبانی فارسی» بوده و نخبگان تبریزی زبان فارسی را به ابزار ملت‌سازی تبدیل کردند، چند هدف ضمنی دنبال می‌کند:ایجاد هم‌صدایی با پان‌ترک‌ها: شهری که مرکز زبان و فرهنگ ترکی-آذری است، عملاً به نوعی «اعتراف به اهمیت فرهنگی و تاریخی آذربایجان» می‌کند و تلاش می‌کند با این بزرگنمایی، دل پان‌ترک‌ها را به دست آورد و فضای هم‌پیمانی یا حداقل همراهی با کردها را فراهم کند چرا که پس از ترکیه بزرگترین خطر برای پروژه‌های قبیله‌ای کردها ،جامعهٔ آذری و سپس لرها هستند .
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

ادعای محوری چمن‌آرا ، این که «زبان فارسی تا سدهٔ نوزدهم تنها زبان ادبی بود و سپس روشنفکران تبریزی آن را به زبان سیاست و مدرنیته تبدیل کردند» از حیث تاریخی، نسخه‌شناختی، و جامعه‌شناسی زبان غیرقابل دفاع است. مسئله فقط «بدفهمی» نیست؛ بلکه یک تحریف ساختاری است که در برابر شواهد تاریخی از بنیان فرو می‌ریزد.

زبان فارسی از سنگ‌نبشته بیستون داریوش تا دورهٔ ساسانی
فارسی از نخستین سپیده‌دم شاهنشاهی ایران، زبان ملی‌ایران بود و متون رسمی، اداری، مذهبی و حقوقی ساسانی به زبان پهلوی (پارسیگ / Pārsīg) نوشته می‌شد.
اسناد قضایی، فرمان‌های شاهی، گزارش‌های مالیاتی، فرامین موبدان، و حتی بایگانی‌های دیوان، همگی به زبان فارسی میانه نوشته می‌شد این یعنی هزار سال پیش از مشروطه و تبریز، زبان پارسی/پهلوی ابزار سیاست بود.

فارسی پس از اسلام نیز ستون دولت و تعلیمات بود

از طاهریان تا صفویان، زبان فارسی زبان دیوان بود و از غزنه تا دهلی و از تبریز تا بغداد، زبان مدیریت، حکومت، شاعران دربار، مکاتبات، فقه دیوانی و علوم اجتماعی فارسی بود.
در عثمانی، فارسی یکی از زبان‌های سه‌گانهٔ قدرت بود (ترکی–عربی–فارسی) و در نثر اداری و علمی نقشی مهم داشت، در دولت گورکانی هند، از دهلی تا لاهور، فارسی تنها زبان اداری، آموزشی و رسمی بود و از بخارا تا عثمانی، فارسی زبان «علم، حکمت، سیاست و مکاتبات نخبگان» بود.
این تاریخ با هزاران سند قابل اثبات است.
پس گزارهٔ «فارسی زبان ادبی بود و نه سیاسی» نه تنها غلط، بلکه مطلقاً مخالف داده‌های نسخه‌شناختی موجود است.
تبریز «فارسی را سیاسی نکرد»؛ تبریز تنها در موج مدرنیتهٔ ایرانی، بازنویس مفاهیم در فارسی بود. نقش تبریز در عصر مشروطه، روشن و مهم است: تبریز در فضای آذربایجان، پلی بود میان جهان قفقاز، روسیه و ایران برای ورود مفاهیم جدید. امّا: مفاهیمی چون ملت، وطن، قانون، عدالت، معرفت سیاسی، شرطیه (constitutionalism)، پیش‌تر در فارسی کلاسیک و فلسفهٔ سیاسی اسلامی وجود داشتند.

_چرا چمن‌آرا روشنفکران آذری را مبدع زبان سیاسی فارسی می‌داند؟!

هدف آشکار چمن‌آرا ، القای این است که مفاهیم بنیادین ملی همچون «ملت»، «وطن» و «ایران» محصولی دست‌ساز و موهوم پروژه مدرنیسم است که از تبریز و روشنفکران تبریزی آغاز شده و بنابراین ایران ،مشروعیت تاریخی و سیاسی ندارد. به بیان ساده، او می‌کوشد تاریخ ملت ایران را جعلی و مصنوعی نشان دهد و نشان دهد که نهادهای مرکزی، زبان فارسی و دولت ایرانی نتیجهٔ یک پروژهٔ محلی و مصنوعی بوده‌اند، نه فرآیندی طبیعی، تاریخی و تمدنی.
این ادعا از منظر علمی، سیاسی و تاریخ‌نگاری کاملاً مردود است چرا که :
●ایران و مفهوم ملت محصول تاریخ طولانی و پیچیدهٔ سیاسی–فرهنگی است
ایران به عنوان یک واحد سیاسی و فرهنگی، از دوران هخامنشی، ساسانی، صفوی و قاجار دارای هویت سیاسی و فرهنگی متراکمی بوده است. این هویت صرفاً نتیجهٔ یک شهر یا یک گروه روشنفکری محلی نیست. تبریز و روشنفکران آن، صرفاً یکی از مراکز تعامل فرهنگی و مدرن‌سازی ایده‌ها بودند، نه خالق ملت یا صاحب امتیاز تعریف هویت ایرانی.
●مفاهیم ملت و وطن پیش از دورهٔ مشروطه و تبریز نیز در متون فارسی وجود داشت
نام (ایران) به عنوان یک کشور و میهن و اصطلاحات «وطن»، «ملت»، «قانون» و «عدالت» در متون دیوانی، حکمی، تاریخی و فلسفی کاملا قابل ردیابی و بارها به کار رفته است و زبان فارسی از دیرباز زبان سیاست، آموزش و دیوان‌سالاری بوده است؛ بنابراین ادعای «نوآوری تبریزی‌ها در خلق مفاهیم ملی» پایه علمی ندارد.
نکتهٔ کلیدی اینجاست که روشنفکران ترک‌زبان و آذری‌تبار، برخلاف ادعای چمن‌آرا، هرگز ایران را محصول پروژهٔ تبریز ندانستند، بلکه خود محصول و حامل هویت ملی و ناسیونالیسم ایرانی بودند و روشنفکران ترک‌زبان تابع ناسیونالیسم ایرانی بودند.
سید حسن تقی‌زاده و احمد کسروی، به جای ایجاد پروژهٔ «ایران جعلی» مانند چمن‌آرا، از هویت تاریخی، فرهنگی و سیاسی ایران برای ترویج آموزش، مدرنیته و مشارکت سیاسی استفاده کردند. این گروه‌ها، با همهٔ تعلقات زبانی ، همیشه ایران را هویت مرجع و مشروع خود می‌دانستند.
چمن‌آرا روشنفکران تبریزی را مبتکر «سیاسی کردن فارسی» معرفی می‌کند اما این تحلیل بی‌پایه است، زیرا همان‌طور که اسناد و نامه‌های رسمی نشان می‌دهند، فارسی زبان حاکمیت، آموزش و جامعهٔ سیاسی ایران بوده و تبریزی‌ها صرفاً از این بستر استفاده کردند، نه اینکه آن را ایجاد کنند.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥مرد کرد اهل اقلیم کردی عراق :تمام! اینها پست و پدر سگ هستند مساله همین است .
خبرنگار: آیا ما حکومت داریم؟
مرد کرد :نه والا ما حکومت نداریم ،کدام حکومت ؟دو خاندان (بارزانی و طالبانی)دزد و راهزن هستند و تمام ،زشت است بگوییم حکومت باید بگوییم قحبه حریم کردستان و تمام ،درستش همین است .
خبرنگار :شما خانه نشینی ؟
مرد کرد : بله خانه نشینم و چهل سال خدمت کرده‌ام (احتمالا پیشمرگ )
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥خالد عزیزی سخنگوی حزب دموکرات کردستان ایران : به کردستان ایران نگاه کنید، شکاک هست ،جاف هورامی، کلهر ،یارسان و لک هست و هر گروهی که پیدا می‌شود هویتی برای خود درست می‌کند، آیا اینگونه ملت درست می‌شود؟ نه‌! آنهایی که تبدیل به یک ملت مقتدر می‌شوند تنوعات زبانی و لهجه‌ای را از بین می‌برند، فرانسه همین کار را کرد ؛ایرانی‌ها یعنی فارس‌ها ،لهجه تالشی و اصفهانی و خراسانی و و شیرازی و جورواجور دارند اما هر ایرانی که به تلویزیون نگاه می‌کند به یک زبان واحد فارسی است .اگر ما نتوانیم چنین کنیم از کردستان ایران ملت‌های جورواجور درست می‌شود ، ما باید یک ملت و یک زبان درست کنیم.

▪️▫️ در خود گفتمان ناسیونالیسم کردی نه‌تنها حساسیتی نسبت به حذف زبان‌های کردی و «کردی‌شمرده» مانند گورانی و لکی وجود ندارد، بلکه آشکارا از ضرورت یکسان‌سازی زبانی (Linguistic Homogenization ) سخن می‌گویند چرا که به مرور «هر گروهی برای خود هویت مستقلی می‌سازد» و این وضعیت مانع «ملت‌سازی» است.
این موضع‌گیری از دو جهت قابل توجه است:نخست ، اعتراف روشن به پروژه سورانی‌سازی/کرمانجی‌سازی و حذف تدریجی گویش‌ها و زبان‌های کهن ایرانی شمال‌غربی درون جامعه کردی؛ یعنی روندی که به‌طور مستقیم گورانی، لکی، کلهری و حتی هویت‌های مذهبی ـ آیینی مانند یارسان را در معرض زبان‌زدایی (Linguicide / زبان‌کشی) قرار می‌دهد. دوم، پارادوکس نظری ایشان بدین معنا که از یک سو ایران را نمونه «یکسان‌سازی زبانی» معرفی می‌کند، اما از سوی دیگر خود به تنوع گسترده زبانی و لهجه‌ای موجود در ایران اذعان دارد؛ تنوعی که اگر یکسان‌سازی سخت ساختاری وجود داشت اصولاً نباید تاکنون باقی می‌ماند!
این تناقض، نشان‌دهنده دوگانه‌انگاری ایدئولوژیک در گفتمان ناسیونالیسم کردی است دوگانگی که حتی نخبگان احزاب کرد نیز متوجه آن نیستند‌! : تنوع زبانی کردهای ایران برای آنان «اشکال» محسوب می‌شود زیرا مانع ملت‌سازی کردی است و در عین حال همین تنوع برای اثبات ادعای «یکسان‌سازی ایران» به کار می‌رود و این تنوع به‌مثابه مانع انسجام قومی تفسیر می‌شود و بنابراین حذف آن‌ها امری مطلوب و ضروری تلقی می‌گردد!
این موضع‌گیری نشان می‌دهد که مسئله نه «دفاع از تنوع» یا «نقد یکسان‌سازی»، بلکه پروژه‌ای برای ساخت یک زبان معیار کردی از طریق کنارزدن زبان‌های بومی است.
در نتیجه، اگر در ایران واقعاً یکسان‌سازی سخت وجود داشت، این همه تنوع زبانی و گویشی ـ از تالشی و گیلکی گرفته تا لری، بلوچی، لکی، گورانی و عربی ـ چگونه تا امروز پایدار مانده است؟
سخنان عزیزی نه یک نقد جامعه‌زبان‌شناختی، بلکه بیان صریح ایدئولوژی معیارسازی زبانی و تلاش برای حذف زبان‌ها و هویت‌های ایرانیِ شمال‌غربی به سود یکی از دو زبان دارای هژمونی یعنی سورانی و کرمانجی است؛ پروژه‌ای که نشان داده نه تنها لک و لر و گوران بلکه از کردی معرفی کردن مازنی ،طبری ،گیلکی ،بلوچی و سایر زبان‌های ایرانی نیز باکی ندارد!
این اظهارات، برای گویشوران زبان‌ها و گویش‌های غیرسورانی و غیرکرمانجی، یک واقعیت ساختاری را آشکار می‌کند: در چارچوب گفتمان ناسیونالیسم کردی، جایگاه این گروه‌ها در نظم سیاسی ـ هویتی ایشان، نه جایگاهی برابر، بلکه مرتبه‌ای حاشیه‌ای و تابع است. چنین تصویری بر مبنای نوعی هژمونی زبانی ـ قومی شکل گرفته است که زبان‌های کردی‌شمرده‌ و کردی و سایر تنوعات ایرانی شمال‌غربی را در معرض پیرایش ساختاری و حذف تدریجی قرار می‌دهد.
در این چشم‌انداز، گروه‌های غیرسورانی و غیرکرمانجی، به دلیل آنکه در چارچوب پروژه ملت‌سازی واحدِ مورد نظر برخی جریان‌ها نقش «هویت‌های فرعی» را ایفا می‌کنند، عملاً به شهروندان درجه‌ دوم و سوم در نظم نمادین آن پروژه تبدیل می‌شوند.
حال باید از ناسیونالیست‌های کرد پرسید شما که بر حق تعیین سرنوشت که ابدا مربوط به ایران نیست پا می‌فشارید اگر کردستان تشکیل شد چنین حقی‌ را برای لک گوران ، کلهر و ...قائل هستید که هر وقت نخواستند،بتوانند راهشان را از شما جدا کنند ؟!
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

ضمن اینکه باید امیدوار باشیم که آمریکا به خاطر اسرائیل هم که شده به عربستان و ترکیه f35 نده یاد اون مصاحبه دهباشی(ازش خوشم نمیاد) با ابراهیم یزدی افتادم که درباره الغای قراداد خرید ۱۶۰ جنگنده f16 از آمریکا توسط نخبگان جبهه مصدقی می‌پرسه که ابراهیم یزدی پاسخ میده چون به کار نمی‌اومد و تحلیل ما این بود که جنگی نمیشه اون قرارداد رو لغو کردیم .
بعد دهباشی میگه: اما جنگ شد !
ابراهیم یزدی هم یه نگاه موشکافانه و زیرکانه‌ای به دهباشی می‌ندازه و با تعجب میگه :کدوم جنگ ؟!

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

➖انکار یا حذفِ نقش بخش‌هایی از جامعهٔ کرد در فاجعهٔ ۱۹۱۵
یک نکتهٔ علمی و اخلاقی لازم است:نمی‌توان همه یک قوم را مسئول اعمال تاریخیِ بخشی از قبایل، نخبگان یا نیروهای شبه‌نظامی دانست اما می‌توان و باید هرگونه روایت ملی‌گرایانه‌ای را که عامدانه این بخش از گذشته را سانسور می‌کند، با روش‌شناسی تاریخی تخطئه کرد.
1. از نظر تاریخی :لوزان اصولاً اقلیت‌های غیرمسلمان را هدف گرفته بود، نه اقوام مسلمان، و برای کردها حقّ زبانی مستقل قائل نبود.
2. از نظر اخلاقی–تاریخی ،گروهی نمی‌تواند با اتکا به مقرراتی که برای حمایت از قربانیان جنایتی نوشته شده ، جنایتی که بخشی از همان گروه در آن مشارکت داشت ، ادّعای ملت‌سازی کند آن هم بدون آنکه مسئولیت تاریخی پذیرفته باشد.
3. از نظر روش‌شناسی سیاسی
ملت‌سازی (nation formation / ملت‌سازی) بر پایهٔ «تاریخ انتخابیِ گزینشی» (selective historical narrative / روایت تاریخی گزینشی) بنیان پایدار ندارد.
گفتمان کردی تا امروز کوشیده تا با حذف صفحات تاریک تاریخ، بر زخم‌های واقعی کردها ، که بدون تردید وجود داشته‌اند (البته نه در ایران) سرمایه‌گذاری هویتی کند؛ امّا تاریخ، نه با مظلوم‌نمایی، بلکه با صداقت مستند و پذیرشِ مسئولیت ترمیم می‌شود چرا که قربانیان سکوت نخواهند کرد .

▪️▫️پروپاگاندا محور بودنِ ادعا: تلاش برای تبدیل ایران به یک «قدرت اشغالگر جدید»

طرف‌های معاهده چه کسانی‌اند؟

ترکیه (بازتولید دولت عثمانی پس از فروپاشی)
بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، یونان، رومانی، یوگسلاوی اما ایران طرف معاهده نبود.
هیچ بندی از لوزان مرزهای ایران را تعیین نکرد. مرز ایران با عثمانی پیش‌تر در عهدنامه‌های ۱۸۴۷ ارزروم، پروتکل‌های ۱۹۱۳–۱۹۱۴ استانبول و کمیسیون تعیین حدّ ۱۹۱۴ تثبیت شده بود.
بدیهی است وقتی امپراتوری عثمانی فروپاشید، «میراث سرزمینی و قومی» آن بین دولت‌های حاصل از استعمار تقسیم می‌شود؛ اما ایران بخش عثمانی نبود که در «تقسیمات پساجنگ» گنجانده شود.
اینجا با پدیدهٔ false territorial projection («فرافکنیِ جعلیِ سرزمینی») مواجه‌ایم: آنها می‌خواهند مرزهای فعلی ایران را به داخل منطقۀ عثمانی بکشد تا ایران را هم در شمار «قدرت‌های شکل‌گرفته پس از قرارداد» قرار دهند اما ایران نه «جدیدالتأسیس»، بلکه یک دولت تاریخیِ ممتد (continuous historical state / دولت تاریخیِ پیوسته) است
در علوم سیاسی، مفهوم «دولت تاریخیِ پیوسته» به واحدهای سیاسی گفته می‌شود که با وجود تغییر سلسله‌ها، هویت حقوقی-سیاسی آن‌ها در طول قرون تداوم دارد؛ مانند:ایران ،چین ،مصر ،یونان
ایران از دوران هخامنشی تا دوران قاجار و سپس پهلوی، تداوم نهادی (institutional continuity / تداوم نهادی) دارد.
دقیقاً به همین دلیل، ایران هرگز در فهرست «کشورهای جدید پس از جنگ جهانی اول» قرار نمی‌گیرد.
در مقابل، عراق، سوریه و — در معنای حقوقی جدید — ترکیه، «دولت‌های نوپای پساجنگ» هستند(حتی با وجود آنکه دولت_ملت و ملیگرایی در میان برخی از این کشورها بسیار قوی‌تر از ایران است.
گفتمان پان‌کردیسم با دو تکنیک کار می‌کند:

الف)«استراتژی نامشروع‌سازی»:
این روش می‌کوشد کشورهای منطقه را «مصنوعی» و «تحمیلی» جلوه دهد تا مشروعیت تاریخی آن‌ها را تضعیف کند.

ب) «ساخت منشأ مشترک ستم»:
این روایت‌سازی تلاش می‌کند همهٔ کشورهایی را که جمعیت کُرد دارند، به یک «پروژه واحد سرکوب» پیوند بزند؛ حتی اگر مثل ایران هیچ ارتباطی به لوزان نداشته باشند.

نکتهٔ تأسف‌بار آن است که هنوز یک سده از امضای معاهدهٔ لوزان نگذشته، اما بازتاب‌های امروزین آن در گفتار کاربران کرد ایرانی نشان می‌دهد که روایت «تقسیم کردستان میان چهار کشور» به‌صورت کامل پذیرفته شده است؛ روایتی که از اساس با تاریخ دیپلماسی و جغرافیای سیاسی ایران بیگانه است. این پذیرشِ بی‌چون‌ و چرا بیش از هر چیز وضعیت نگران‌کنندهٔ منطق انتقادی در ساختارهای اجتماعیِ عشیره‌محور (tribal social structure / ساختار اجتماعی قبیله‌ای) را آشکار می‌کند؛ ساختاری که تولید روایت تاریخی نه بر علم و نه حتی بر حافظهٔ شفاهی بلکه بر اسطوره‌سازی سیاسی و همبستگی قومی استوار می‌سازد.
در برابر این موج تحریف آشکار، خاموشیِ جریان به اصطلاح ایرانشهری پرسشی جدی برمی‌انگیزد. سکوتی که به‌ناگزیر در بازتولید همین روایت‌های ایدئولوژیک نقش دارد و میدان را برای سلطهٔ گفتمان‌های هویت‌ساز و قوم‌ستیزانه‌ای خالی می‌گذارد که امروز در قالب پان‌کردیسم بازتعریف شده‌اند؛ جریانی که تاریخ را نه موضوع پژوهش، بلکه ابزار بسیج سیاسی می‌بیند.

@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

📝روایت کردی از قراداد لوزان؛ آیا در این قرارداد کردستان میان چهار کشور ایران ،ترکیه ،عراق و سوریه تقسیم شد ؟!

تاریخ‌سازی ایدئولوژیک؛ بنیاد هر گفتمان قوم‌محور افراطی

یکی از مفاهیم کلیدی در جامعه‌شناسی ایدئولوژی، «تاریخ‌سازی (Mythopoiesis / اسطوره‌سازی تاریخی)» است؛یعنی ساختن یک تاریخ خیالی به‌منظور: بسیج هویت جمعی خلق حس رنجِ مشترک (Collective Victimhood / قربانی‌پنداری جمعی) برای توجیه اهداف سیاسی امروز .این فرایند همان است که در مطالعات فاشیسم «تاریخِ بسیج‌کننده (Mobilizing Myth / اسطورهٔ بسیج‌گر)» نامیده می‌شود.

قربانی‌سازی (Victimization Discourse / گفتمان قربانی‌سازی)؛ سازوکار محوری سیاست هویتی افراطی :

یکی از اساسی‌ترین تکنیک‌های جنبش‌های قبیله‌گرا، تولید یک روایت از «محاصره‌شدگی دائمی» است. اصطلاحاتی مانند :«تقسیم»، «امحا»، «همگون‌سازی»، «تازه‌تأسیس بودن کشورهای منطقه» _می‌کوشد یک «History of Perpetual Suffering / تاریخ رنج دائمی» بسازد.اما این ساختار، به جای یاری به فهم واقعیت، یک ابزار سیاسی برای توجیه خشونت و تمامیت‌خواهی (Totalitarianism / تمامیت‌خواهی) است ،چیزی که در جامعه‌شناسی فاشیسم با عنوان Identity Militarization / نظامی‌سازی هویت شناخته می‌شود.

حذف تاریخ واقعی؛ پیش‌شرط هر گفتمان شبه‌فاشیستی

نخستین قربانیِ ایدئولوژی، همیشه حقیقت تاریخی است ،در روایت کردیسم ،مرزهای ایران–عثمانی که از 1639 تثبیت شده‌اند، نادیده گرفته می‌شوند ، معاهدات رسمی 1847 و پروتکل‌های 1914 حذف می‌شوند ، نبودن ایران در لوزان به‌کلی پنهان می‌شود و این همان «Historical Erasure / حذف تاریخ» است که در تحلیل‌های فاشیسم به آن اشاره می‌شود:فرایندی که در آن حقیقت مزاحم کنار زده می‌شود تا ایدئولوژی بتواند «گذشتهٔ آرمانی‌شده (Idealized Past / گذشتهٔ ایدئال‌سازی‌شده)» خود را بسازد.

دشمن‌سازی (Enemy Construction )؛ سازوکار کلاسیک جنبش‌های قوم‌محور

در گفتمان‌های قوم‌گرای افراطی، هویت جمعی بر پایهٔ Creation of the Other / خلق دیگری خصمانه ساخته می‌شود.
در روایت کردیسم ایران به‌عنوان «قدرت استعمارگر» معرفی می‌شود و از قضا حتی به دلیل ضعف دولت_ملت ایرانی و نبود روحیه دگرستیزانه در میان فارسی‌زبانان ،آنها هدف بهتری برای ستیز هستند چرا که بر خلاف ترک‌ها و اعراب تعصب چندانی بر ملت بودگی و میهن خود ندارند و در افتادن با آنان هزینه چندانی برای کردها ندارد.

بر ساخت ملت (Nation-Building Myth / اسطورهٔ ملت‌سازی)؛ تبدیل قبایل به «ملت»

جامعه‌شناسی هویت قومی نشان می‌دهد که «ملت (Nation / ملت)» در روایت کردیستی ،ساختارهای عشیره‌ای ،اتحادیه‌های ایلی، شورش‌های محلی علیه مالیات یا رقبا را بازنویسی کرده و به صورت «جنبش‌های ملی» بازتعریف می‌کند.این همان مکانیسمی است که در جامعه‌شناسی فاشیسم به‌عنوان «Ethnic Mythmaking / اسطوره‌پردازی قومی» شناخته می‌شود.

▪️▫️ایران؛ دولت تاریخی و نه «ساختۀ استعمار»
ایران یک Polity تاریخی است، نه محصول استعمار. مرزهای غربی ایران، حاصل سه سده مذاکرات، جنگ‌ها و معاهدات واقعی است و ایران برخلاف عراق و سوریه «ساختهٔ سایکس–پیکو» نیست و در هیچ پروژهٔ استعماری برای تقسیمات قومی دخیل نبوده است و دقیقاً به همین دلیل، گفتمان کردی تلاش می‌کند ایران را به‌زور در کنار کشورهای تازه‌تأسیس قرار دهد تا «روایت مظلومیت ساختگی» قابل دفاع شود.
ایران یک Civilizational State / دولت تمدنی است تاریخ آن چند هزار سال پیش از ایدئولوژی‌های قبیله‌گرا با پیشینه صد سال یکجانشینی شکل گرفته و مرزهای آن نه محصول استعمارند و نه محصول «تقسیم».

▪️▫️پیشینه مرزهای غربی ایران

از سدهٔ شانزدهم، مرزهای غربی ایران تحت تأثیر اصلی رقابت میان دولت صفوی و امپراتوری عثمانی شکل گرفت و ساختار کلی این مرزها از جنگ‌های چالدران (1514)، جنگ‌های عهد شاه تهماسب و جنگ‌های شاه عباس با عثمانیان ریشه می‌گیرد.
دو معاهدهٔ مهم آغازین:
1. معاهدهٔ آماسیه (1555) – نخستین توافق رسمی میان ایران و عثمانی
2. معاهدهٔ ذهاب (1639) – مهم‌ترین سند تعیین‌کنندهٔ مرز بود.

معاهدهٔ ذهاب، قلمرو ایران و عثمانی را در مناطق کلیدی (از جمله آذربایجان، ذهاب/قصرشیرین، سلیمانیه، نواحی کردنشین و لرنشین) تفکیک کرد و برای نخستین بار یک اصل ثبات مرزی ایجاد کرد؛ بسیاری از خطوط کنونی، ریشه در همین توافق دارند.
در دوره نادرشاه و سپس کریم‌خان زند در برخی مناطق نفوذ مرزی تغییر کرد اما خط 1639 ذهاب همچنان مبنای حقوقی و سیاسی مرز بود.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥کرد ایران‌دوست واو به واو ایدئولوژی ایرانشهری و پانکردها را تکرار می‌کند او در حالی که خود را یک مبارز علیه پانترکیسم نشان می‌دهد درباره بیانیه کانون وکلای آذربایجان شرقی که کردها را در آذربایجان مهاجر خوانده می‌گوید: این بیانیه توهین به تمام ملت ایران و وحدت و تمامیت ارضی این کشور است وقتی این توهین‌ها را به ملت کرد می‌کنند مطمئن باشید به لرها و فارس‌ها و بقیه هم می‌کنند چون می‌دانیم پانترک دشمن ایرانی است، چه فارس چه کرد و همیشه می‌گویند فارس‌ها زبانشان عربی است و کردها از هندوستان آمده‌اند ،ما تا زنده‌ایم اجازه نمیدهیم یک تار مو از سر یک ایرانی کم شود چون ما برای این کشور شهید دادیم هیچ کس نمی‌تواند بین ملت‌ها و اقوام ایران تفرقه بیاندازد

➖ ضمن آنکه تمام این ادعاها را کردها نیز کرده‌(که البته از پانترک‌ها آموختند)آیا وقت آن نیست که خیانت‌های جریان ایرانشهری و همدستی آنان با پانترکهای سایبری را بپذیریم و درک کنیم از همان اول نیز برای فرسوده کردن جریان ملی آمده بودند و بزرگترین ماهیگیران مردابی که این جریان ساخت پانکردها بودند؟!
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

در ایتالیا هم تجزیه‌طلب هست ولی اونجا مناطق ثروتمند و صنعتی شمالی می‌گن چرا باید مالیات ما خرج مفتخورهای جنوبی بشه
اینجا کاملا برعکسه
مالیات و منابع مرکز و جنوب رو می‌چاپند و دو قورت و نیمشون هم باقیه

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

تو غنی‌ای و ما همه محتاج؛
تو کریمی و ما همه امیدوار؛
تو توانگری و ما درمانده؛
بر ما نظر کن که چشم امید جز به تو نداریم.

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

این یک مکانیسم گفتمانی شناخته‌شده است، نه یک واقعیت علمی.
ایشان با این کار
۱. جغرافیا را تبدیل به هویت می‌کند (که غلط است).
۲. اقوام اصلی زاگرس را حذف می‌کند.
۳. یک قلمرو ۱۶۰۰ کیلومتری را به یک قوم نسبت می‌دهد.
۴. هیچ سند تاریخی یا سیاسی چنین یکپارچگی‌ای را تأیید نمی‌کند.
۵. ایران‌شناسی و مردم‌شناسی آن را نقض می‌کند.

▪️▫️خطر اصلی این گفتمان چیست؟

این گفتمان‌ها عمداً طوری طراحی شده‌اند که:

لُر بختیاری را حذف و نادیده می‌گیرند ،عرب خوزستان را بی‌هویت کنند ،قشقایی و فارسی زبانان را «مهمان» نشان دهند و نهایتاً زاگرس را به یک قوم تقلیل دهند
نتیجه چنین پروژه‌ای چیزی است که امروز می‌توان در فضای مجازی دید که در فقدان دولت ملی و خشم و سرخوردگی لرها از خیانت‌های جریان ملی به دلیل بی‌تفاوتی آنان نسبت به جریان پانکردیسم ، خشم و دشمنی لرها نسبت به کردها را برانگیخته است .
اینکه کردها زاگرس را معادل کرد معرفی می‌کنند در واقع به این معنی است که:«لر، بختیاری، قشقایی، عرب، فارس، لک، بویراحمدی، کهگیلویه‌ای… یا کرد است یا اصلاً وجود ندارد.»
و این دقیقاً ماهیت واقعی این گفتمان است.
اما نکته دیگر این است او طوری تمام مرزهای ایران را قبیله‌ای می‌کند و فارس‌ها را آن وسط می‌گذارد و می‌گوید هیچ چاره‌ای ندارید که گویی نظر او نظر گیلک ،بلوچ ،لر ،عرب و ...است .
هیچ‌کس حق ندارد ذهنیت خود و قومش را به دیگر تیره‌های ایرانی و اقوام بسط دهد !
هیچ‌کدام از این گروه‌ها یک ذهنیت واحد، یک مطالبهٔ واحد، یا حتی یک روایت سیاسی ثابت ندارند.
چه کسی می‌گوید بلوچ‌ها که در بدترین شرایط جانم فدای ایران گفتند ، آذری‌ها و لرها و لک ها و ...مانند کردها فکر می‌کنند؟
داده‌های میدانی نشان می‌دهد الگوهای هویتی لرها و بختیاری‌ها و لک ها به شدت طایفه‌محور و درهم‌تنیده با دولت–ملت ایران است و خواسته‌های آنان با ناسیونالیسم قومی کردی هیچ اشتراک ساختاری ندارد.
گفتمان سیاسی غالب در آذربایجان ،ایران‌محوری و اقتصادمحوری است، نه پان‌قوم‌گرایی تجزیه‌طلبانه. پانترکیسم یک جریان دستوری از بالا و بدون عمق در جامعه آذربایجان است .
در چند سال اخیر از نفوذ و تلاش پانکردها برای ایجاد موج پان گیلک‌ همچنان در گیلان، گفتمان غالب هویت فرهنگی محلی و ملّی‌گرایی ایرانی است؛نه قوم‌گرایی سیاسی.
حتی بلوچ‌ها بیشترین حساسیت و منازعهٔ تاریخی را با پاکستان دارند، نه با ایران.
یکی از ویژگی‌های پانکردها در این است که تنها در میان کردها علیه ایران نفرت‌پراکنی نمی‌کنند و برخلاف توهمات پان‌ایرانیست‌ها حتی با پانترکیسم نیز مشکل چندانی ندارند و حتی آن کرد به ظاهر ایران‌دوست هم در آخر از آذری‌ها می‌خواهد که با هم علیه مرکز متحد شوند و آنها به دنبال نفرت پراکنی در میان همه تیره‌ها و اقوام ایران علیه فارسی زبانان هستند چرا که در چارچوب استراتژی پان‌کردیسم، آنها را به‌عنوان طعمه‌های ژئوپلیتیک (Geopolitical Pawns) می‌بینند ،یعنی ابزاری برای مشغول‌سازی نیروهای نظامی ایران در جبهه‌های فرعی، تا شاید در خلأ تمرکز دولت مرکزی، امکان چانه‌زنی برای خودمختاری یا فدرالیسم را بیابند.
درباره این حربه بیشتر بخوانید

از نظر منابع زیرزمینی (نفت، گاز، طلا، مس) مناطق کردنشین ایران ،مزیت بزرگ و راهبردی ندارند؛ چند معدن متوسط دارند و میدان‌های نفتی‌شان کوچک است اما مناطق فارسی زبان، جنوب‌غرب، و شمال‌غربی دارای معادن و انرژی بسیار بزرگ و بخش حیاتی اقتصاد کشور هستند.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

📝ما و منابع غارت شده وهمی کردستان!

مرز، دارایی یک قوم نیست، در ژئوپلیتیک، مرزها به هیچ عنوان «متعلق به قومیت» نیستند، بلکه دارایی دولت مرکزی اند. (Central State Authority)که محصول معاهدات بین‌المللی و وابسته به توان نظامی–امنیتی و دیپلماسی دولت هستند.
اگر دولت مرکزی تضعیف شود یا از بین برود، مرز به‌خودی‌خود قدرت دفاعی تولید نمی‌کند. حتی اگر اکثریت جمعیتی یک منطقه از یک قوم خاص باشند، بدون حاکمیت مرکزی، آن قوم توان دفاع از مرز را ندارد مگر در موارد استثنایی.
در چند سال اخیر بارزانی‌نویسان و ناسیونالیست‌های کرد که بزرگترین دشمن خود را فارس می‌پندارند ،کوشیدند علی‌رغم سواری گرفتن از ملی‌گرایان ایرانی با ستیز ظاهری با ترکیه ،این کشور را دوست بهتری برای کردها نسبت به ایران نشان دهند اما یک ساعت نبود دولت مرکزی در ایران به معنای آسیب‌پذیری شدید ‌کردها در برابر این کشور است .
ترکیه حتی اجازه تنفس به کردهای سوریه با روحیات تجزیه‌طلبانه و جمعیت بسیار کمتر از کردهای ایران را نمی‌دهد ، بنابراین از قضا بزرگترین ضعف کردها قرار گرفتن در مرز غربی و همسایگی با دولت انسان دوست ترکیه و سرسخت‌ترین میهن‌پرستان ایرانی اعم از لر و آذری است که کینه شدیدی نسبت به جریان پانکردیسم و متحدان پان ایرانیست آنان دارند .
ترکیه، به دلیل دکترین امنیت ملی‌اش (Dogu ve Guney Dogu Güvenlik Doktrini)، هرگونه خودمختاری مستقل کردها در همسایگی را یک تهدید امنیتی وجودی تلقی می‌کند.
به همین دلیل است که در اقلیم کردی عراق بیش از ۱۰۰ پایگاه نظامی ترکیه وجود دارد و پرچم‌های این کشور در بزرگراه‌های اقلیم نصب می‌شود، با پهباد ،شهروندان و خبرنگاران کرد را می‌کشند و بارزانی تکذیب می‌کند و در جاده‌ها ایست بازرسی می‌گذارند و در کنار شمال سوریه مکرراً هدف عملیات نظامی ترکیه قرار گرفته‌است.
ترکیه عضوی از ناتو، دومین ارتش بزرگ ناتو، قدرت هوایی پیشرفته، پهپادهای رزمی با کارآمدی بالا (Bayraktar TB2، Akinci)، تجربهٔ عملیاتی بالا در عراق و سوریه و دارای مردمانی میهن‌دوست و ناسیونالیست است که برخلاف فارسی‌زبانان هیچگونه اهانت به مقدسات ملی و سرزمینی را برنمی‌تابند اما گروه‌های کرد نیروهای چریکی یا شبه‌نظامی، فاقد پدافند هوایی، فاقد نیروی زرهی، بدون حامی ثابت هستند.دولت مرکزی ایران بزرگ‌ترین عامل بازدارندگی ژئوپلیتیک کردها در برابر ترکیه است با این‌حال فدرالیسم اگر درست انجام شود و مردم هر منطقه فقط حق برداشت از منابع آن منطقه را داشته باشند بسیار خوب و مایه درس عبرت خواهد بود چرا که برخلاف ادعاهای این مرد کرد ،تمام آمار و ارقامی که ارائه می‌دهد از اساس دروغ و تمام مناطق ایران به ویژه مناطق کردنشین به سایر مناطق از نظر اقتصادی وابسته هستند .
اما ادعاهای خلاف واقع این مرد کرد؛

➖ ادعای «۴۲٪ آب شرب کل ایران از کردستان است کاملا از نظر علمی و هیدرولوژیک دروغ است.
بیشترین منابع آب تجدیدپذیر ایران مربوط به سه حوضه است:

1. حوضه دریای کسپین (گیلان، مازندران، گلستان)

2. حوضه کارون و کرخه (خوزستان، لرستان، کهگیلویه) که این مرد کرد با استفاده از نام زاگرس که این رشته کوه تا استان فارس را در برمی‌گیرد می‌کوشد که با هویت کردی دادن به آن ،آب و نفت آن‌ را کردستانی بخواند .

3. حوضه ارس–دریای کاسپین (آذربایجان شرقی/غربی) که طبق ادعاهای این کرد مانند بسیاری از کردها تمام آذربایجان کردستان است اما از آنجا که انسان قبیله‌ای بسیار انعطاف پذیر بوده ،اینطور وقت‌ها از در همراهی با پانترک‌ها وارد می‌شود .
سهم تمام استان‌های کردنشین (کردستان، کرمانشاه، ایلام که این استان‌ها نیز صرفا کردنشین نیستند) از کل آب تجدیدپذیر کشور کمتر از ۱۰٪ است.
حتی رودخانه‌های اصلی زاگرس (کارون، کرخه، سیمره، دز) از لرستان، چهارمحال، کهگیلویه، فارس خوزستان سرچشمه می‌گیرند، نه مناطق کردنشین (اگر چه کردها این مناطق را در نقشه کردستان جای می‌دهند)

➖ادعای «تمام کشاورزی تبریز، شمال، فارس و خوزستان از آب کردستان تغذیه می‌شود!!» محصول توهمات یک ذهن به شدت بسته و قبیله‌زده است ،تبریز و دشت شبستر و مرند از رودخانه ارس و دریاچه ارومیه تغذیه می‌شوند و رودهای سرچشمه‌گرفته از سبلان، بزقوش، سهند مهم‌ترین منبع آبی منطقه‌اند.
نکته خنده‌دار اما ادعای تامین آب شمال ایران از منابع آبی زاگرس است ! ۹۰٪ آب مازندران و گیلان از بارش مستقیم ساحلی و جنگل‌های هیرکانی تأمین می‌شود!
منابع آبی استان فارس رودخانه کر، سیوند، سپیدان، قلات، کازرون، بختگان هستند البته از آنجا که رشته کوه زاگرس تا استان فارس امتداد دارد و کردها می‌کوشند لرها و بختیاری‌ها را کرد معرفی کنند این مناطق را هم کردستان می‌خوانند.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

از این بسیار دو سه مورد نشون بدین ‌.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥بازتاب کنسرت کردی در قلب تهران در رسانه‌‌ اقلیم کردی عراق و رقص آزادانه زنان و مردان کرد در این کنسرت .
در ایران هرگز رقص و لباس خرده‌فرهنگ‌ها ممنوع نبوده است با این حساب عموم پانکردها ،فارس را بزرگترین و با سیاست‌ترین دشمن کرد می‌دانند ‌.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

⁨جوان کرد انیرانی :من کرد تهرانم ،پدر و مادرم سنندجی هستند اما خودم تهران به دنیا آمدم زبان فارسی را از خود فارس‌ها بهتر بلدم حرف بزنم اما تف می‌کنم به زبان فارسی و هرچیزی که به اشغالگران ایرانی مربوط است من فقط کردم و کردستانی ام و خیلی نگران کردهای روژهلات (شرق کردستان ) هستم.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

به عبارت دقیق‌تر، فارسی در حکومت‌ها و نهادهای اداری ایران پیشاپیش سیاسی بود؛ تبریزی‌ها فقط آن را در قالب‌های جدید مشروطه و روزنامه‌نگاری به‌کار گرفتند، همانند دیگر مناطق شهری ایران.
فارسی، سده‌ها پیش از اینکه آخوندزاده یا طالبوف به دنیا بیایند زبان قدرت و سیاست و ادارهٔ جهان ایرانی بود و این یک واقعیت نسخه‌شناختی است، نه برداشت نظری.

ادعا که «تبریزی‌ها فارسی را سیاسی کردند» تحریف تاریخ است

تبریز در مشروطه نقش مهم داشت؛ اما فارسی پیش از مشروطه نیز زبان سیاسی و حکومتی بود و انتخاب تبریزی‌ها تداوم سنت بود، نه ایجاد سنت.
تمام اسناد تبریز در عصر قاجار مانند بایگانی‌های حکومت‌خانهٔ تبریز ،اسناد ولیعهدنشین ،فرمان‌های عباس‌میرزا ،رسائل قائم‌مقام ، مکاتبات با استانبول و تفلیس و بغداد ،همه فارسی هستند.
اگر فارسی «هنوز سیاسی نشده بود»، چرا ۳۰۰ سال پیش از طالبوف، همهٔ اسناد اداری آذربایجان فارسی است؟نویسندگان تبریز ، وارث هزار سال فارسی‌نویسی سیاسی بودند آنها چیزی را «ابداع» نکردند ،بلکه در سنت موجود مشارکت کردند.
«نخبگان تبریزی به‌خاطر این‌که بخشی از دولت قاجار و سنت دیوانی ایران بودند، به زبان رسمی دولت نوشتند ،زبانی که سده‌ها پیش از آنها تثبیت شده بود.»
میرزا حسن رشدیه یکی از مهم‌ترین چهره‌های فرهنگی تبریز «پدر مدارس نوین ایران» بود که در اواخر دوران ناصری مدارس نوین ایران را پایه‌گذاری کرد و زبان آموزش در مدرسهٔ او «فارسی» بود .

➖ اینکه «انتقال نخبگان تبریزی به تهران فارسی را سیاسی کرد»
با واقعیت تاریخی نمی‌خواند، تهران از همان ابتدای تأسیس (پایان زندیه و آغاز قاجاریه) تمام نهادهای اداری و دیوانی‌اش فارسی بود.وقتی طالبوف، تقی‌زاده و دیگران به تهران رفتند وزارت‌خانه‌ها فارسی بودند ،عدلیه ،ارتش ،تجارت‌خانه‌ها و دفاتر مالیاتی فارسی بودند ،مکاتبات ایالات و ولایات به تهران فارسی بود و تهران نیازی به «انتقال» زبان از تبریز نداشت.
این گزارهٔ چمن‌آرا از نظر تاریخی مضحک است.

آیا نخبگان تبریزی با درونی‌سازی ایدۀ اروپایی «زبان یگانه»، ایران را به سمت تک‌زبانی سوق دادند؟

این ادعا یک وارونه‌سازی کامل علیّت تاریخی است. دولت متمرکز و اقتصاد صنعتی، ضرورتِ سواد عمومی و زبان معیار را ایجاد می‌کند، نه بالعکس.
می‌توان منتقد آموزش اجباری خواندن و نوشتن به ایلات و عشایر بود که باعث شده کردها که بدون زبان فارسی حتی توان ارتباط با یکدیگر را ندارند اما امروز به زبان فارسی برای بلوچ و لر و گیلک جزوه تجزیه طلبانه می‌نویسند اما سیاست تک‌زبانی هرگز در دستور کار نبوده است.
«این مدرنیزاسیون است که زبان معیار را می‌طلبد؛ نه این‌که روشنفکران با عشق به اروپا آن را اختراع کنند.»
در ایران:نوسازی قاجاری (دارالفنون، ارتش یکنواخت، چاپخانه، حقوق، مالیات)
بوروکراسی نوین (دیوان‌سالاری دولت-ملت)
ایجاد شبکهٔ ارتباطی (پست، تلگراف، مطبوعات)
نیاز به زبان معیار را ایجاد کرد و فارسی از هزار سال پیش در جایگاه زبان معیار اداری بود و بنابراین دولت مدرن آن را ادامه داد.
ربط دادن این فرایند به تقی‌زاده یا کاوه خطای تحلیلی است.
آنتونی اسمیت نشان می‌دهد که ملت‌های مدرن بر شانه‌های «قوم‌پیکرهای» پیشامدرن (ethnies) ساخته می‌شوند.
در ایران، این ethnies شامل: میراث شاهنامه‌ای و اسطوره‌ای گسنت ادبی و دیوانی فارسی ،تاریخ سیاسی یکپارچهٔ ایرانشهری و خاطرهٔ تاریخی دولت‌های گستردهٔ ایرانی است.
روشنفکر تبریزی چیزی خلق نکرد؛ او در چارچوب یک «قوم‌پیکرِ» هزارسالهٔ ایرانی عمل کرد.
بنابراین این ادعا که «تبریزی‌ها ملت تک‌زبانه را خلق کردند» بی‌اعتبار است زیرا ملت مدرن ایران بر بنیان یک ethnie دیرینه قرار داشت، نه بر مهندسی زبانی.
تقی‌زاده و «اروپایی شدن» ربطی به «تک‌زبانی» نداشت ،این جملهٔ مشهور: ایران باید جسماً و روحاً اروپایی شود ؛در نظریهٔ تاریخ اندیشهٔ مشروطه برنامهٔ تمدنی (civilizational programme) است، نه برنامهٔ زبان‌سازی تا زنان بنا بر فرهنگ ایلی عشیره‌ای خونبس و ختنه نشوند .
حتی مطالب کاوه درباره پارلمانتاریسم، حقوق اساسی ،دانش نوین، دولت مدرن ،اخلاق مدنی، نظم مالیاتی و اقتصاد مدرن بود و در هیچ‌جا قصد نداشت «زبان یگانهٔ هوموژنیزه» بنا کند.
تقی‌زاده نه طرح زبان‌کشی داشت و نه سیاست زبانی ارائه کرد و نه زبان معیار جدید ساخت و نه منشأ سیاست تمرکز زبانی بود.
چمن‌آرا ،کسروی را سیاسی می‌کند در حالی که کسروی خود را مصلح اجتماعی می‌دانست و نه مهندس دولت-ملت.
او پروژه‌اش را «تصفیهٔ زبانی» در چارچوب ادبی می‌دانست، نه سیاسی و او حتی معتقد نبود که دولت باید زبان‌های دیگر را محدود کند اگر چه به دلیل آنکه زبان ترکی یک زبان بیگانه بود که زبان بومی آذربایجان را از بین برده بود حتی از نابودی آن نیز استقبال می‌کردند بنابراین پیوند دادن کسروی به پروژهٔ «ملت تک‌زبانه» تحریف آشکار است.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

📝آیا چنانچه بهروز چمن‌آرا استاد دانشگاه زبان کردی کردستان می‌گوید زبان فارسی زبان ادبی بوده و نه سیاسی ؟
و روشنفکران تبریزی فارسی را تبدیل به زبان سیاسی کردند ؟


یک نکته در کامنت‌ها اینکه پانکردها همسو با پانترک‌ها ،روشنفکران آذری را مانقورد نامیده‌اند و منتقدان طبق معمول هر سخن ایران ستیزانه را حمل بر پانترک بودن نویسنده می‌کنند، نتیجه پروپاگاندای ایرانشهری ....
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

محتوای نرمال اکسپلورم

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

📝لک‌های سورانیزه شده باجلان در اقلیم کردی عراق که از لک بودن تنها نام آن را دارند .

مصاحبه جوان لَک باجلانی‌ از عراق، که می‌گوید خاندانش در حدود سال ۱۹۴۰ از ایران به عراق آمده‌اند اما گفتگو کاملا به زبان سورانی است و نشان می‌دهد زبان آنها کاملا سورانیزه و نابود شده است ، نمونه‌ای کلاسیک از فرایند همگون‌سازی زبانی (Linguistic Assimilation /) و جابجایی زبانی (Language Shift / تغییر زبان) است؛ پدیده‌ای که در سده اخیر در جامعه کردی عراق بسیار پرقدرت عمل کرده است.
وقتی گویشور لکی در محیطی با هژمونی زبانی (Linguistic Hegemony ) سورانی قرار می‌گیرد، به‌ویژه با فشارهای نهادی، مدرسه، رسانه و ساختارهای قدرت محلی، انتقال میان‌نسلی لکی متوقف و جایگزینی آن با سورانی رخ می‌دهد. این فرایند ریشه در تصمیم فردی ندارد، بلکه نتیجه ساختارهای کلان قدرت فرهنگی و سیاسی است.
هژمونی زبانی سورانی و نقش آن در فروکاست گویش‌های گورانی–لکی

در حالی که جریان‌ کردیسم مدعی‌ست زبان کردی در ایران تحت فشار قرار دارد، یک بررسی تطبیقی نشان می‌دهد که در خود مناطق کردنشین عراق تنوعات کهن‌تر ایرانی شمال‌غربی نظیر:
گورانی ،لکی و زازاکی در معرض فروکاهش ساختاری (Structural Erosion ) قرار گرفته‌ و جای خود را به سورانی داده‌اند.
نمونه عراق به‌ویژه قابل توجه است: در سده بیستم، با دولت‌سازی کردی در شمال عراق و تبدیل سورانی به زبان آموزشی ـ اداری، یک سیاست نانوشته استانداردسازی (Standardization / معیارسازی) شکل گرفت که عملاً دیگر زبان‌ها و گویش‌ها را به حاشیه راند.
این امر، برخلاف گفتمان سیاسی پان‌کردیستی که مدعی «تنوع‌دوستی» است، نشان می‌دهد که یک فرایند یکسان‌سازی زبانی (Linguistic Homogenization / همگن‌سازی زبانی) درون‌کردی وجود داشته است.
حتی در ایران نیز بدون دولت‌سازی کردی اما افت انتقال میان‌نسلی گورانی از دهه ۱۳۵۰ به بعد عمدتاً تابع قدرت نمادین (Symbolic Power ) زبان سورانی بوده است و گورانی عمدتاً در پاوه، نوسود، نودشه و بخش‌هایی از اورامان محدود شده است و نسل‌های جدید در این مناطق غالباً سورانی‌زبان شده‌اند.
این الگو دقیقاً همان چیزی است که در عراق به شکل شدیدتر رخ داده: برجسته‌سازی سورانی به عنوان زبان «کردی معیار» و حذف تدریجی زبان‌های کهن‌تر.
تناقض ادعای «تهدید زبان کردی در ایران» در گفتمان پان‌کردیسم

وقتی در اقلیم کردی عراق و مناطق کردنشین ایرانی ، زبان‌های کهن (Gorani، Laki، Zazaki) در حال انقراض کارکردی هستند، طرح این ادعا که زبان فارسی عامل تهدید زبان کردی است با شواهد زبان‌شناسی سازگار نیست.
این واقعیت تاریخی ـ زبانی نشان می‌دهد که جریان‌های کردیسم، در ارائه تصویری یک‌بعدی از وضعیت زبانی، فرایندهای درون‌کردی همگون‌سازی را پنهان یا نادیده می‌گیرند.
نمونه باجلان نشان می‌دهد:
1. سورانی‌سازی (Soranization ) یک پدیده حقیقی و ساختاری است.
2. زبان‌های گورانی و لکی تحت فشار گفتمان و سیاست زبانی کردی قرار گرفته‌اند.
3. ادعای «سرکوب زبان کردی در ایران» بدون توجه به این واقعیت‌ها تحلیل ناقص و ایدئولوژیک است.
4. خودکردها در عراق (و بخشی از ایران) طی یک سده اخیر، تنوعات زبانی ایرانی را به سمت یک کردی معیار سورانی‌محور کاهش داده‌اند.

فارسی به‌عنوان چتری محافظ برای زبان‌های فاقد هژمونی

در ایران، فارسی در طول چند سده نقش یک زبان پیوند ملی (Link Language / زبان پیوند) را ایفا کرده است یعنی زبانی که:
1. هژمونی قومی – محلی ندارد
2. در رقابت مستقیم با زبان‌های کوچک‌تر قرار نمی‌گیرد
3. مانع سلطه زبانی یک گروه محلی بر گروه دیگر می‌شود
4. به‌جای همگون‌سازی، نقش ارتباطی بین‌گروهی دارد

این نوع زبان‌ها معمولاً باعث حفاظت از میکرولنگویچ‌ها (Microlanguages / زبانواره‌ها) می‌شوند؛ زیرا اجازه نمی‌دهند یک زبان منطقه‌ای قدرتمندتر، زبان‌های کوچک‌تر را تحت فشار قرار دهد.

چرا در پاوه گورانی آسیب‌پذیر شد؟

در منطقه پاوه ، عامل اصلی محو نسبی گورانی (Gorani / گورانی) نه فارسی، بلکه سورانی بوده است. این امر از دیدگاه جامعه‌زبان‌شناسی یک نمونه روشن از:
جابجایی زبانی عمودی (Vertical Language Shift)

فشار پرستیژ منطقه‌ای (Regional Prestige Pressure )

هژمونی درون‌قوم‌محور (Intra-ethnic Hegemony )
به این معنا که گورانی در برابر سورانی فاقد قدرت نمادین (Symbolic Power )، قدرت نهادی (Institutional Power ) و کارکرد اقتصادی (Economic Functionality) بود.
اگر ارتباطات بین‌گروهی در پاوه عمدتاً از طریق فارسی رخ می‌داد، زبان گورانی به چنین وضعیت اسفباری نمی‌افتاد.
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

وقتی یک پانکرد استوری یک پانکرد دیگه رو شات میکنه حکایت اون شعر مولاناست که میگه :آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند...
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

در دوران قاجار و با ورود قدرت‌های اروپایی ، ضرورت تحدید مرزی علمی روشن‌تر شد .
معاهده ارزروم اول (1823) پس از جنگ‌های ایران–عثمانی و سپس معاهده ارزروم دوم (1847) امضا شد که شاه‌کلید حقوقی مرزهای غربی ایران است.
در این معاهده: عثمانی حاکمیت ایران بر خرمشهر ، اروند رود (شط‌العرب) تا ساحل شرقی، و جزیرهٔ خضیر را به رسمیت شناخت و ایران نیز حاکمیت عثمانی را بر سلیمانیه پذیرفت.
این معاهده نخستین تلاش برای تعیین علمی، نقشه‌بردارانه و خط‌کشی‌شده مرز ایران–عثمانی بود و این کمیسیون متشکل از ایران ،عثمانی ،بریتانیا (به‌عنوان قدرت ناظر در عراق) و روسیه (به‌عنوان ناظر در قفقاز) بود و دقیق‌ترین نقشه‌های مرزی ایران–عثمانی را تولید کرد.
مهم‌ترین نتایج این معاهده تعیین خط دقیق از قلعه‌چه‌پقلی (شمال ارومیه) تا شط‌العرب و تعیین تکلیف مناطق مورد مناقشه؛ مانند: دشت زهاب ،قصر شیرین ،سومار و مناطق ایل‌های جاف، منگور، ملکشاهی و کلهر بود و برای نخستین بار مفهوم delimitation (تعیین خطی روی نقشه) در مرز ایران–عثمانی با دقت ژئودتیک اجرا شد.
بنابراین مرزهای غربی ایران پیش از جنگ جهانی نخست تقریباً به شکل امروزین تثبیت شده بود.

▪️▫️ قرارداد لوزان پس از فروپاشی عثمانی و تشکیل ترکیه ،عراق و سوریه (1920–1923)

در کنفرانس لوزان (1923) ،ایران اصلاً حضور نداشت چرا که اصلا مرزهای ایران–ترکیه موضوع بحث نبود و مرز ایران با عثمانی قبلاً در 1914 نهایی شده بود.
بنابراین لوزان هیچ نقشی در تعیین مرز غربی ایران نداشت و این قرارداد صرفا تصمیمی درباره سرنوشت مردمان عثمانی پیشین بود و تنها پس از تشکیل دولت ترکیه، دو طرف در 1932–1937 چند یادداشت تبادل کردند تا مرز دالان‌چیلی/قطور و چند نقطهٔ کوچک اصلاح شود.
بنابراین مرزهای غربی ایران نه در لوزان و نه در هیچ معاهدهٔ پسینی تغییر نکرد و ایران دچار «تقسیم» یا «تفکیک» قلمرو نشد.
نتیجهٔ آنکه مرزهای غربی ایران از معدود مرزهای خاورمیانه‌اند که ریشهٔ چندسده‌ای دارند و نه محصول استعمار اروپایی‌اند و نه در لوزان یا سایکس–پیکو تعیین شده‌اند و نه دستخوش تجزیهٔ اجباری شده‌ پس بر خلاف ادعاهای تبلیغاتی کردیسم ، نه ایران کشور «جدیدالتأسیس» است و نه مرزش محصول تقسیم کردستان.
این یک اصل بنیادی است: معاهده لوزان فقط و فقط به دولت عثمانیِ شکست‌خورده و دولت نوپای ترکیهٔ کمالی مربوط بود.

▪️▫️واقعیت تاریخیِ مشارکت بخش‌هایی از عشایر کُرد در کشتار ارمنی‌ها و آشوری‌ها

در تحلیل تاریخی قاطعاً روشن است که دولت عثمانی (Ottoman Empire / امپراتوری عثمانی) سازمان‌دهنده، برنامه‌ریز و مجری اصلی سیاست امحای جمعی (policy of extermination / سیاست امحا) علیه ارمنی‌ها و آشوری‌ها بود؛ اما بازوی اجرایی این نسل‌کشی، قبایل کُرد تحت ساختارهای عشیرتی و اغلب در قالب «سواره‌نظامِ حمیدی» ،عشایر کرد و روستاییان کرد محلی بودند .
اسناد نشان می‌دهد که برخی قبایل کُرد در تصرف اموال ، کشتارهای محلی و تبعیدهای اجباری ،حمله به دسته‌های ارمنی و آشوری که در حال جابجایی اجباری بودند و دزدیدن زنان و کودکان ایشان شرکت کرده‌اند.
این امر تنها نظر تاریخ‌نگاران ارمنی یا آشوری نیست؛ بلکه در آرشیوهای آلمانی، آمریکایی، بریتانیایی و حتی برخی اسناد عثمانی نیز آمده است.
این واقعیت به‌معنای «اتهام جمعی» نسبت به کلّ کُردها نیست، اما ادّعاهای ملی‌گرایی کُردی که خود را «قربانی مطلق تاریخ» معرفی می‌کنند را از حیث علمی به‌شدت زیر سؤال می‌برد.

▪️▫️ بندهای لوزان دربارهٔ اقلیت‌ها ، محافظت از اقلیت‌های غیر مسلمان است و ربطی به کردها ندارد .

طنز تلخ ماجرا این است که مواد ۳۷–۴۵ معاهده لوزان دربارهٔ minorities (اقلیت‌ها) عمدتاً برای حمایت از: ارمنی‌ها ،یونانی‌ها ،آشوری‌ها/کلدانی‌ها طراحی شد یعنی گروه‌هایی که در نسل‌کشی ۱۹۱۵ قربانی قبایل کُرد بودند!!!
آن مقررات مشخصاً برای محافظت از گروه‌هایی نوشته شد که در دهه‌های قبل، کُردها (نه همهٔ کردها، بلکه بخش قابل‌توجهی از ایلات و قبایل) در حذف‌شان نقش داشتند.
این یک (ناسازگاری هنجاری) است ،اینکه «گروهی که در گذشته خود در سرکوب اقلیت‌ها نقش داشته، اکنون همان مقررات حمایتیِ اقلیت‌ها را مبنای مطالبهٔ nationhood (ملت‌بودگی / ملت‌سازی) قرار دهد.»
ایشان به‌طور سیستماتیک می‌کوشند سه عنصر را هم‌زمان و بدون پذیرش مسئولیت تاریخی ترکیب کند:
➖ادعای مظلومیت مطلق (absolute victimhood / قربانی‌بودگی مطلق)
➖ادعای ملت‌بودگی مبتنی بر رنج تاریخی (nationhood by suffering / ملت‌سازی مبتنی بر رنج)
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

◾️◽️پیج کردهای ایران درباره قرارداد لوزان : در قرارداد لوزان که در ۲۴ ژوئیه سال ۱۹۲۳ و بدون هیچ نماینده‌ای از سوی ملت کرد به امضا رسید ، خاک کردستان در میان چهار کشور جدیدالتاسیسِ ایران ،ترکیه ،عراق و سوریه تقسیم شد .ایران ،ترکیه ،عراق و سوریه پس از انعقاد قرارداد سیاست انکار و امحای کردها را به اجرا گذاشتند و فجایع انسانی زیادی را رقم زدند ،با وجود آنکه مفاد ۳۹ و ۴۱ این پیمان زبان‌های مادری و حقوق فرهنگی گروه‌های ملی را به رسمیت می‌شناخت اما سلطه گران بر کردستان چشمان خود را بر این مفاد بستند و سیاست همگون‌سازی و نسل‌کشی فیزیکی را به خشونت تمام اعمال کردند البته کردها هرگز این پیمان را به رسمیت نشناختند و ده‌ها قیام درجای جای کردستان شاهدی بر این مدعاست، شروع جدی‌ترین و تاثیرگذارترین مبارزه خلق کرد به دهه هفتاد میلادی و مبارزات حزب کارگران کردستان به رهبری اوجالان بازمی‌گردد که هزاران کُرد بدون اهمیت به مرزها و ...
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥مرد کُرد اهل ترکیه :نمرود یک نام کردی است و ریشه‌ آن (نمیرت) در کردی است یعنی نمی‌میرد و جاودانه است ،و نمرود قطعا کرد بوده و قوم نمرود کرد بودند و حضرت ابراهیم (ع) کرد بوده و حضرت محمد (ع) کرد بودند .

➖ نظر تخصصی من اینه که نمرود فارس بوده چون نام نمرود به واژهٔ فارسی نمُرد نزدیک‌تره و هم شاه بوده ،هم ستمگر ، هم فاشیست هم مرتکب جنایت علیه بشریت شده.

@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

هرودوت با جمع مکسر عربی کرد رو جمع بسته🫥

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

خداوندا ! لحظه‌‌ای ما را به حال خود وا مگذار 🙏

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

بزرگ‌ترین منابع آبی خوزستان نیز کارون، دز، کرخه هستند که با توجه به اینکه نقشه کردستان بزرگ،شهرهای کازرون ، چهارمحال، لرستان، کهگیلویه را در در می‌گیرد این آبها نیز کردی پنداشته می‌شوند .
➖ادعای احمقانه ۷۵٪ برق ایران از کردستان و زاگرس تأمین می‌شود نیز محلی از اعراب ندارد .
۷۰ درصد تولید برق ایران از سوزاندن گاز است. نیروگاه‌های حرارتی که منابع گازی جنوب به ویژه پارس جنوبی تامین می‌شود و بدون آن ملیت‌های تحت ستم برای گرم کردن خانه‌هایشان مانند صد سال پیش باید به هیزم و فضولات گاو و گوسفند روی بیاورند ،برق‌آبی (حدود ۱۰٪ در سال‌های کم‌آبی) از سدهای اصلی: کرخه، کارون، دز، گتوند، زاینده‌رود، ارس، سپیدرود تامین می‌شود و بخش کردستان کمتر از ۴٪ ظرفیت برق‌آبی کشور را دارد.

➖ادعای «تمام نفت و گاز ایران در زاگرس است» باید پرسید این مرد کرد چاه نفتی در زندگی‌‌اش دیده که چنین ادعای ابلهانه‌ای می‌کند؟ آیا در مناطق کردنشین آذربایجان و کردستان حتی یک چاه نفت و گاز وجود دارد؟ یا طبق معمول بر روی منابع محدودی نفتی در نفت‌شهر کرمانشاه مانور می‌دهد ؟حتی منابع نفتی و گازی ایلام نیز در مناطق لرنشین است . ۸۵٪ نفت زاگرس در خوزستان، کهگیلویه، بوشهر، فارس است و سهم استان‌های کُرد کمتر از ۲٪ است.گاز ایران نیز عمدتاً در گنبدهای پارس جنوبی، کنگان، نار، تابناک، گازهای جنوب فارس و بوشهر است که در زاگرس جنوبی قرار دارند، نه در کردستان و این‌ها تنها در نقسه‌های متوهمانه‌شان می‌تواند کردستانی خوانده شوند .
حتی ادعای این شخص درباره معادن طلا درست نیست و معادن شاخص طلای ایران:زرشوران (تکاب – آذربایجان غربی)ساری‌گنبد،زرندیه،قوچان،بندر لنگه،نخلک،سبزوار ،بردستان بوشهر است .سهم مناطق کردنشین قابل توجه ولی کوچک است.
بنابراین ادعای «تمام طلای ایران» فاقد پایهٔ زمین‌شناسی است.
➖ادعای «تمام حیات‌وحش و منابع طبیعی ایران در زاگرس است اوج قبیله‌زدگی این مرد کرد را نشان می‌دهد که گویی در زندگی هیج‌جا را ندیده و زیست بوم را تنها در کوه و درخت می‌پندارد .
ایران دارای ۸ ناحیه بزرگ اکولوژیک است:
1. هیرکانی – گیلان، مازندران، گلستان
2. آذربایجان کوهستانی – سهند، سبلان
3. زاگرس – ارزشمند اما تنها یکی از هشت ناحیه
4. ایران مرکزی – یزد، اصفهان
5. قوچان–خراسان
6. سیستان و بلوچستان
7. بیابان لوت
8. سواحل خلیج فارس و مکران
➖ادعای «ما زیرساخت‌های یک حکومت کامل را داریم» نبز بسیار بی‌ربط است ،گل سرسبد دولت_ملت‌سازی کردها در اقلیم کردستان نمونه کامل فاشیسم ،قبیله‌سالاری، مزدوری برای بیگانگان و فساد و سرکوب است آن هم با وجود مذهب و زبان نسبتا یکسان ؛ در ایران با توجه به تعهد ادیان و مذاهب و زبان‌های کردی، وضعیت و چالش‌ها بسیار پیچیده‌تر خواهد شد و مذاهب و زبان‌های کردی اقلیت باید به سود سورانی نابود شوند چنانچه امروزه شاهد سورانیزه شدن زبان کردهای جنوبی و نابودی زبان گورانی هستیم.
ضمن اینه برای حکومت باید بانک مرکزی،نظام مالیاتی،ارتش منظم،شبکه انتقال انرژی،سکوهای صادرات نفت،سازمان برنامه‌ریزی،روابط خارجی،پدافند مرزی،خطوط سراسری آب و برق،نظام حقوقی و قضایی،زیرساخت‌های بندری و صنعتی داشت .
▪️▫️«زاگرس» یک واحد زمین‌شناسی است، نه یک منطقهٔ قومی

در جغرافیای فیزیکی، «زاگرس» یک رشته‌کوه ساختاری–تکتونیکی است که از:شمال‌غرب ایران (ارومیه–مهاباد–سقز) تا جنوب ایران (شیراز–ممسنی–بهبهان–گچساران–بندر لنگه)امتداد دارد و باشندگان آن گویشوران کرد ، لر،بختیاری ،قشقای ،لک ،فارسی زبان و عرب هستند .
هیچ سند تاریخی نشان نمی‌دهد که زاگرس جنوبی، مرکزی یا حتی لرستان بخشی از ساختار سیاسی کُردها بوده باشد.
این رویکرد در زبان علمی به‌عنوان Ethnic Territorial Expansionism شناخته می‌شود؛ یعنی:تلاش برای تعریف یک قلمرو قومی با استفاده از یک اصطلاح طبیعی–جغرافیایی.
در علوم اجتماعی، «جغرافیای قومیت» با «جغرافیای طبیعی» هم‌پوشانی کامل ندارد.
مثلاً آند در آمریکای جنوبی خانهٔ اقوام متفاوت است، نه فقط یک قوم، هیمالیا متعلق به تبتی‌ها نیست؛ نپالی‌ها، لاداخی‌ها، کشمیری‌ها نیز در آن زندگی می‌کنند آلپ قلمرو ژرمن‌ها نیست؛ رومی‌ها، فرانسوی‌ها، سوئیسی‌ها همه در آن هستند.
همین الگو در ایران وجود دارد:
زاگرس یک بوم‌ناحیهٔ مشترک است، نه یک هویت قومی واحد اما ناسیونالیست‌های کرد از پدیده شناخته شده :

«Shift from ethnic naming to geographic naming»

جابجایی از نام قومی به نام جغرافیایی برای گسترش قلمرو تخیلی خود استفاده می‌کنند.
هدف این گفتمان ،بزرگ‌نمایی قلمرو ادعایی ،افزایش وزن سیاسی ،ایجاد احساس برتری جغرافیایی و مشروعیت‌سازی نمادین برای فدرالیسم قومی یا تجزیه‌طلبی است .
@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥مرد کرد :خطاب به مرکزگرایان و فاشیست‌های جمهوری اسلامی و پهلوی‌چی‌ها که چرا در آینده نزدیک، حکومت فدرال و دولت فدرال به نفع شماست .شما یک تفکری را جا انداختید که به ملت‌های دیگه ایران القا بکنید که شما دریا ندارید شما راه به مرزها ندارید، شما قابلیت استقلال ندارید قابلیت حکومت ندارید.
دور تا دور ایران را دقت بکنید از شمال غرب تا جنوب که مال کردهاست و آذربایجانیان ،در شمال که ملت گیلک است ،شرق کردها و ترکمن و در جنوب شرقی و جنوب، بلوچ‌ها و بستکی‌ها و ... این وسط ملت فارس که می‌خواهند ملتی که می‌خواهند بر همه غالب باشند و آن وسط ایران بین این ملت‌ها شما (فارس‌ها)قرار دارید و نه به آب راه دارید نه به مرزهای کشورهای دیگر و نه به هیچ ذخایری ، ۴۲ درصد آب شرب کل ایران از کردستان است! از زمین های کشاورزی صنعتی تبریز و برنج شمال و گندم و مواد غلات و همه کشتزارهای فارس و خوزستان و دیگران از آب های کردستان و زاگرس تغذیه می‌شود!! ۷۵ درصد کل برق ایران از کردستان و زاگرس تامین می‌شود!!! تمام ذخایر نفتی و گازی ایران در زاگرس و آن منطقه است!!!!طلای ایران در کردستان است !!!!! تمام حیات وحش و منابع طبیعی ایران در زاگرس است !!!!!!
شما این تفکر را القا می‌کنید که طرفداران خودتان به طرفداران پان ایرانیست را متقاعد بکنید که فقط شمایید که حق حکومت و تحکم را دارید. بقیه ملت ها حاشیه نشین شما ،بقیه ملت ها برده شما، بقیه جزئی از شما هستند در حالی که دقیقا برعکس شما یه جزئی از این ملت های که داخل این کشورهستند ، حکومت فدرال به نفعتان است اگرنه استقلال ملت‌ها حقشان است و تمام آنن زیرساخت‌ها و تمام اون المان‌ها بایدها و نبایدهایی که باید یک حکومت داشته باشه را ما داریم (چفیه عربی،لباس و رقص آشوری )پس این تفکر را بگذارید تو طاقچه و با کرنش در کنار ملت‌های دیگر ایران به دنبال آزادی و دموکراسی باشید اگر نه شما دسترسی به هیچ چیز ندارید.

@iranban_kord

Читать полностью…

ایرانبان کُرد

🎥در سلیمانیه هواداران یکیتی (طالبانی) به یک زن و مادرش که لباس زرد (رنگ حزب پارتی)پوشیده بودند حمله کردند و آنها را مورد ضرب و جرح قرار دادند .
@iranban_kord

Читать полностью…
Subscribe to a channel