کجای کار جهانی شاعر
صدایت از ته چاه به گوش می رسد
نکند به دنبال قلمت می گردی
برای تو چه فرقی می کند
روزگار دستت انداخته
قلمی بر دست تو داده بود که....
روی سپید کاغذ را سیاه کنی ؟
چشمم روشن
سیاه کاره شده ای شاعر ؟
دنبال گمشده ای می گردی ؟
شاید کاغذ و قلمی دیگر
ولی گیج و مبهوت می شوی
سیاه چاله ها و سیه کاره ها
کاغذها همه مچاله
و قلم ها در ته چاه
و درست کرداری
مچاله ترین ها
#غزل_تاجبخش
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
در ندارد این قابِ عکس
تا وارد شوم
و بگیرم دستانی را که تنها مانده
نه حتا پنجرهیی
تا به تماشای او بنشینم
خانه در عکس
بیحرکت است
در خارجِ آن نیز
چشمهایات بیحرکتاند
و پاهایات
که سالهاست بر این صندلی نشسته
به خواب رفته
باید بروم
با معدود زندههای خود
به گورستانی از مردهگان خویش
نگران این نباش
که چهگونه باقی راه را با من بیایی
من همانجایی ایستادهام
که جاده تمام می شود.
#مهتاب_تقیگیل
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
سینهام را آماده کردهام
بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گله گوزنها
به خانه برمیگردم
آنقدر شاعرم
که شاخهایم شکوفه داده است
و آوازم
چون مهای بر دریاچه میگذرد
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی
#گروس_عبدالملکیان
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
دلتنگی آدم را به خیابان میکشد!
دلتنگم!
و مردم نمیفهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیزتر است
#اهورا_فروزان
✍حسنزاده
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
رقص نُت های آکاردئون
با ریتم ملایم باران
عطر گل های دخترک
بوسه ی داغِ یواشکی
پُشت شیشه ی بخار گرفته ی
اتوموبیل
ارتعاش موج شادی
در قُطرِ دایره زنگیِ
حاجی فیروز...
آن سوی خیابان
دَرِ چراغِ سبزی بیش نیست
لطفا
تمام چراغ ها را
به رژ قرمز
راهنمایی کنید!
اینجا
نبض زندگی
خوش تر می زند...
#شاهین_بهرامی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
+چهار تا حرفه، با "ب" شروع میشه
معنیش هم پدره
-- عشقه، عشقه، عشقه لامصب
روح هردوشون شاد🥀
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
صعب العبورم کردند
تا نبینی
" قله" ام
از من به تو نصیحت
رها کن
این "یال"های بدون شیر را
مشام شقایق ها تیزند
از همین "راهِ پاکوب"
فتحم کنی
"جان پناهت"
میشوم.
#مژگان_منفرد
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
〇🍂
مگر ندیدی
تاریخ بیمصرف را
که مدام
تولید و انقضا میشود
تا بچرخد
چرخِ کار و خانه
من از جغرافیای بیمرز
نمیگویم
که همهاش
دور مدینهی فاضله میگردد
با رقص سماع هم
دایره نمیزنم
که گیج بزند
کفشهای «لنگه»ام
با لرزهی «بندر»ی
راحت بگویم
دنبال خانهی درختیام
پر از ریشه
که تانگو برقصم
تمام هندوستان را
با زخمی
به مورخِ «شعله»های کف پایم
■شاعر: #مژگان_منفرد
📸●عکس: تابلویی از نقاش آرژانتینی «فابین پرز» (Fabian Perez)
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
رک بگویم… از شما رنجیده ام!
از غریب و آشنا ترسیده ام
با مرام و معرفت بیگانه اید
من به هر ساز شما رقصیده ام
در زمستان سکوتم بارها…
با نگاه سردتان لرزیده ام
رد پای مهربانی نیست…نیست
من تمام کوچه را کاویده ام
سالها از بس که خوش بین بوده ام…
هر کلاغی را کبوتر دیده ام
وزن احساس شما را بارها…
با ترازوی خودم سنجیده ام
بی خیال سردی آغوشها…
من به آغوش خودم چسبیده ام
من شما را بارها و بارها…
لا به لای هر دعا بخشیده ام
مقصد من نا کجای قصه هاست
از تمام جاده ها پرسیده ام
میروم باواژه ها سر میکنم
دامن از خاک شما بر چیده ام
من تمام گریه هایم را شبی…
لا به لای واژه ها خندیده ام
شاعر : محمد رضا نظری (لادون پرند)
دکلمه : علی برزگر
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم،
تختت و
تابوتت.
#احمد_شاملو
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
اتفاقی مرا ببین
اتفاقی بگو
وای خدای من
تو این جا...!
بگذار اتفاقی
لحظهای مات تو باشم
اتفاقی دلم را
بلرزان
من سخت دلتنگ این اتفاق سادهام
#حامد_نیازی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
از كجا مي دانيد وقتي نيستيم
چوب لباسي كه از ايستادن خسته شده
نمي نشيند ؟
يا صندلي كه از نشستن كلافه شده دراز نمي كشد ؟
از كجا مي دانيد وقتي خوابيم
يخچال راه نمي افتد تا كمي قدم بزند ؟
يا ساعت نمي ايستد
تا نفسي تازه كند ؟
از كجا مي دانيد وقتي بيرون مي رويم
تلويزيون روشن نمي شود
و مجري ها پشت سرمان شكلك درنمي آورند ؟
يا لباس شويي خاموش نمي شود
و لباس هاي خيس پشت سر ما و بوي تن مان غيبت نمي كنند ؟
از كجا مي دانيم
وقتي مي ميريم
جهان با جاي خالي مان چه مي كند ؟
#حمیدرضا_شکارسری
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
توجه توجه
آوایی که هم اکنون
میشنوی
از اعماق قلبم
تپیدن گرفته است...
معنا و مفهومش
اینست که
از خود خارج شوی
و در امن وجودم
پناه بگیری.
#مژگان_منفرد
#شعر_سپید
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
قرارمان بود
تنها
سه حرف بیاموزیم
ع ش ق
آخر نفهمیدیم
این همه حرف از کجا آمد!...
#مهتاب_میرقاسمی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
چه کسی می توانست
مثل من
تو را
توصیف کند؟
این شعرها، تویی
تقصیر من نیست
اگر تو
ذاتا ممنوعه ای
بگذار اجازه ی چاپ ندهند
شعرهایی که برایت گفتم
در حافظه ی مردم
منتشر خواهد شد
و جاودانگی
جاودانگی ست
چه در تاریخ
چه در یک دفترچه
همه ی تو
جز نامت
در این شعرهاست
یک روز
همه
"تو" را خواهند شناخت
و اگر هم نشناسند
به "تو"ی این شعرها
حسادت خواهند کرد.
"زنده یاد افشین یداللهی"
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
شما هم اهل پنجره ای؟
نمیدانستم...
من که اهل
همین دیوار کنجم
مثل نور شد
سرعت سیاره ام
که شیشه هایم
شکست
اولین بار است
با این منظومه
"شمسی"
درد دل میکنم
عذر میخواهم اگر
شهابی ام
اما
پرده ها را هم میکشی
یا
اهل آفتابی شدنی؟
#مژگان_منفرد
#شعر_سپید
@jahansheeer
از دستهایام بالا میروم
عکسی را که صورتات در آن جا گذاشتهیی
برمیدارم
چشمهایام را از تهوتو میتکانم
چیزی بروز نمیدهند
و شب از رنگهای سوخته آویزانام میکند
به ترس میگویم از حبابهای روی زبانام بترس
به خواب میگویم در نیمهی دیگرِ چشمهایام بخواب
از دهانِ تو کج افتادهام
از سوتِ پنجرهیی پایین
از پشتِ این صدا دیوار میآید
از پشتِ اینجا
یعنی آنجا که نشستهیی ننشستهیی
به خودم میگویم
به خودم نمیگویم
#مصطفا_فخرایی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
ما کوتاهی نکردیم
فقط
دیوارهایمان کوتاه بودند
و ببخشید اگر
وقتی که به آسمان خراش هایتان نگاه می کردیم
کلاه مان از سرمان نیفتاد...
پیش از شما
کلاه ما را
برداشته بودند...
#رضوان_ابوترابی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
مرا حرفهیی ديگر نيست
جز آنکه دوستات بدارم
و روزی که از مواهب من بینياز شوی
و ديگر نامههای مرا نپذيری
کار و حرفهام را از دست خواهم داد...
میخواهم دوستات بدارم
تا بهجای همهی جهانيان پوزش بخواهم
از همهی جناياتی که مرتکب شدهاند در حق زنان...
از زنانگیات دفاع میکنم
آنسان که جنگل از درختاناش دفاع میکند
و موزهی «لوور» از موناليزا
و هلند از وانگوگ
و فلورانس از ميکلآنژ
و سالزبورگ از موزارت
و پاريس از چشمهای الزا...
شاعر: #نزار_قبانی
برگردان: #تراب_حقشناس
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
خشتِ کج
ما همیشه ملتی هشیار بودیم از قدیم
دشمنِ سرسختِ استکبار بودیم از قدیم
نصفِ دنیا مال ما بود از زمان داریوش
بی تفنگ و بمب، سردمدار بودیم از قدیم
خطّ میخیهای عهد باستان حاکیست که
ملٌتی بَدخطّ و سهلانگار بودیم از قدیم!
راهِ ابریشم درست از مرکزِ ما میگذشت
راه میدادیم اگر ناچار بودیم از قدیم!
از نقوشِ تختجمشید آشکار است این که ما
در صفِ ارزاق و خوار و بار بودیم از قدیم!
بین مردم پخش میکردند شاهان نانِجو
از کمی یارانه برخوردار بودیم از قدیم
جارچیها بس که میدادند اخبارِ دروغ
از دو تا منبع پیِ اخبار بودیم از قدیم!
هستهی هر میوه را زیر زمین میکاشتیم
در امور هستهای پُرکار بودیم از قدیم!
در سیاست، هم قوی بودیم، هم با انعطاف
نرم و محکم چون کِشِ شلوار بودیم از قدیم!
مینوشتیم آنچه میخواهیم بر دیوارِ غار
آه... ما اهلِ قلم در غار بودیم از قدیم
حقّ ما تنها در اینجا مصرفِ اکسیژن است
راضی و دلخوش به این مقدار بودیم از قدیم
میرود دیوارمان کج تا ثریا، ای دریغ
ما همان خشتِ کجِ معمار بودیم از قدیم
#شروین_سلیمانی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
.
مگر ندیدی
تاریخ بی مصرف را
که مدام
تولید و انقضا می شود
تا بچرخد
چرخِ کار و خانه
من از جغرافیای بی مرز
نمی گویم
که همه اش
دور مدینۂ فاضله
می گردد
با رقص سماع هم
دایره نمی زنم
که گیج بزند
کفش های "لنگه" ام
با لرزۂ "بندر"ی
راحت بگویم
دنبال خانۂ درختی ام
پر از ریشه
که تانگو برقصم
تمام هندوستان را
با زخمی
به مورخِ "شعله" های کف پایم
#مژگان_منفرد
/channel/worldpoetryday
.
بگذار در آغوش تو
آرام بگیرم ...
دلچسب ترین
شیوۂ جان باختن است
این ...
#سعید_بیابانکی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
وقتی حتی
چراغ سبزت
راهم نمی دهد!
به چه حقی خوشبین باشم؟
تمامِ پاریس را هم
تانگو برقصیم
باز بی هوا
همه را هوایی میکنی!
شراب ها
با دیدنت
مست می شوند!
تندیس های لوور
دنبالت راه می افتند!
ایفل
با سرگیجه
از روی هیچکاک
سقوط می کند
و دست آخر
شانزلیزه
به سادگی من
با مُد جدید
می خندد...
#شاهین_بهرامی
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
بی رنگ و بی صداها
به حساب نمی آیند
دیده نمی شوند
حتی وقتی می میرند!
گلوله ها قبل از هدف
هوا را می کُشند...
#شاهین_بهرامی
مگر ندیدی
تاریخ بی مصرف را
که مدام
تولید و انقضا میشود
تا بچرخد
چرخِ کار و خانه
من از جغرافیای بی مرز
نمیگویم
که همه اش
دور مدینۂ فاضله
می گردد
با رقص سماع هم
دایره نمیزنم
که گیج بزند
کفشهای "لنگه" ام
با لرزۂ "بندر"ی
راحت بگویم
دنبال خانۂ درختی ام
پر از ریشه
که تانگو برقصم
تمام هندوستان را
با زخمی
به مورخِ "شعله" های کف پایم
#مژگان_منفرد
#شعر_سپید
@jahansheeer
قسمت شد
که ببارم
اما چه خوب
خود بارانم
از این اشکهای پراکنده
آبی جمع نمیشود.🌧💦⛈💧🌨
#مژگان_منفرد
#شعر_سپید
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd
بگذار با ساعت
زنگ
با عقربه ها
رقص
و بر صفر عاشقی
بایستم
از من بر می آید
بی وقفه
دورت بگردم
هر چند
زندانی ساعت مچی ات
باشم.
#مژگان_منفرد
#شعر_سپید
@jahansheeer
instagram.com/mojganmnfrd