اینستاگرام: https://instagram.com/jamemodern?igshid=YmMyMTA2M2Y= شنيده نشدن دليلى براى ساكت ماندن نيست..... ويكتور هوگو @jamemodern ادمین @sammer_y ====== ما درگير جامعه مريضى هستيم كه تك تكمون عضوش هستيم
معمولا در بدترین جاهای زندگی، کسی را میبینی که میفهمی با او احتمالا جهان بهتری را تجربه میکردی. زیر لب میگویی کاش وقت بهتری... کاش جای بهتری...
رد میشوی، و به قدمزدن در جهنم ادامه میدهی.
✅@jamemodern
چه خیال است
که دیوانه و شیدا نشویم؟
بوی مشکیم
محال است که رسوا نشویم
عـشـق
ما را پی کاری به جهان آوردهست
ادب این است
که مشغول تماشا نشویم
#صائب_تبریزی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
آیریلیق(جدایی)
یه کارِ خیلی خیلی مشهور و نوستالژیکِ آذربایجان
آهنگساز: علی سلیمیِ اردبیلی
ترانهسرا: رجبِ ابراهیمی
با صدایِ دلنشینِ رشید بهبودف
این ترانه رو خیلیها تا حالا خوندن، از امل ساین و گوگوش و داریوش بگیر تا یعقوبِ ظروفچی و لطفیار ایمانوف و عارف و ...
به نظرِ من اجرایِ بهبودف، یکی از بهترین اجراهایِ این ترانهست.
✅@jamemodern
امروز گیر افتادم توی آسانسور. قرار بود بروم طبقهی یازدهم اما آسانسور با من همنظر نبود و بین طبقهی چهار و پنج ایستاد. دکمه کمک را زدم و یکی از توی سوراخهای دیوار گفت که ها، چی شده؟ ماوقع را گفتم. گفت تکنسین را میفرستد برای نجات. گفت ده دقیقه طول میکشد. منم گفتم خب. تلفنم را روشن کردم که تا رسیدن فرشتهی نجات، چهار تا ایمیل جواب بدهم. که خب توی آسانسور تلفنم آنتن نمیداد. پس نشستم کف آسانسور به تماشای در و دیوار. صد تا کار توی طبقهی یازدهم منتظرم بود. رییس بزرگ، آنجا مثل ببر بنگال منتظرم بود تا گیر بدهد که چرا فلان کار را نکردهام و چرا عقبیم از برنامهی زمانبندی و چند تا چرا و کوفت و زهر مار دیگر. ناتاشا و دو سه نفر دیگر هم بودند که من باید همینها را سرشان داد میزدم. اما حالا چی؟ من گرفتار در آسانسور بین طبقهی چهار و پنج. خوشم آمد. از این توفیق اجباری. از این آسانسور چموش که تصمیم گرفت حرکت نکند. این به اجبار ایستادن را دوست داشتم.
چند سال پیش کفشم همین کار را کرد و مجبورم کرد تا سرعت زندگی را برسانم به صفر. یک جایی نوشته بودم ماجرایش را. که زهوار کفشم در رفته بود و رفتم چسب خریدم تا دوباره به زندگی برگردانمش. پشت قوطی مراحل استفاده از چسب را پلهپله نوشته بود. از تمیز کردن زهوار در رفته تا باز کردن در چسب و خالی کردن آن در محل جرخوردگی. پلهی آخر هم فشار دادن کفش بود تا چسب خشک شود. هشت دقیقه. نشستم جلوی پنجره و کفش را بین دو دستم فشار دادم و خیره شدم به درخت خرمالوی وسط حیاط. برای هشت دقیقه. همین ایستادن یک جا باعث شد یک آدم جدیدی از درون من بیاید بیرون و کمر راست کند و کش وقوس بدهد خودش را و اطرافش را نگاه کند. این درخت کی میوه داده؟ دختر همسایه کی اینقدر بزرگ شده؟ چقدر بوی دارچین خوب است. تجربهی جدیدی بود. انگار بالاخره رانندهی اتوبوس شاشش گرفته باشد و زده باشد کنار و اجازه داده هشت دقیقه از اتوبوس پیاده شوم. تنفس. مثانهی رانندهی اتوبوس زندگیِ من به بزرگی مثانهی نهنگ است و هیچ وقت نگه نمیدارد. همیشه در حرکت است. دائم به #فکرمقصد.
خلاصه ده دقیقه بعد فرشته آمد و یک کارهایی کرد و آسانسور تکان خورد و راه افتاد و طبقهی یازدهم نگه داشت. در باز شد و یک دیلینگ کرد که یعنی برو که رییس بزرگ و ناتاشا و لوله و میلگرد منتظرت هستند. اما انصافا آن ده دقیقه خوش گذشت. حالا هم به صرافت افتادهام تا اتفاقات خوبِ کوچکِ متوقف کننده یا کند کنندهی زندگی را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کنم. از جمله سوار شدن به فرسودهترین آسانسورها و متروها. خریدن زپرتیترین کفشها. نوشیدن شراب با چنگال. تردد در مسیر گروگان گرفته شدن توسط شریرترین آدمرباها. انتخاب سنگلاخترین راه برای رسیدن به مقصد. و الخ.
خودم خبر دارم که این ماجرا سطحیترین و کلیشهایترین ماجرا است و خاک آن به توبره کشیده شده است. اما خب، مهمترین ماجراها، همین کلیشهایترین ماجراها هستند. مثل ماجرای عشق. جدن.
➖➖➖➖🍀
#فهیم_عطار
✅ @jamemodern
هر شب به خودش میگفت: فردا دیگر طاقتش تمام میشود، اما فردا که میآمد باز زندگی جریان داشت ..
#امیلی_مونتگومری
✅@jamemodern
موضوع انشا: ماه #رمضان
به نام #خدایی که ظاهرا جز #امتحان کردن بنده هایش، کار دیگری ندارد.
قلم در دست گرفته و #به_فرموده #معلم تربیتی پرورشی شریفمان، این انشا را می نویسم.
خانم سید حسینی، خیلی زن خوبی است، چرا که هم چادر دارد و هم سید است و هم اسمش هم زهرا است. ما در تلویزیون اینها را یاد گرفتهایم که همه آدم های این جوری خوب هستند.
اما ماه رمضان ماهی است که در آن همه ما به میهمانی خداوند می رویم.البته به خرج خودمان.
از بس که خداوند رحمان و رحیم است ولی خرجش هم بالاست. او دوست دارد که ما در سال یک ماه را غذا نخوریم و آب نیاشامیم تا ما را امتحان کند.
تازه همه میگویند که این کار برای بدن مفید هم هست.
ما خودمان در تلویزیون دیدیم که یک آقایی که دکتر بود – چون روپوش سفید پوشیده بود – میگفت اصلا بشریت تازه کشف کرده است که خیلی خوب است آدم در گرمای سگ پز تابستان، آب و غذا نخورد. به خصوص وقتی قرار باشد کار هم بکند یا درس بخواند، این که یک وقت هایی ۱۶ ساعت آب نخورد، از نظر علمی خیلی برای بدن مفید است.
برادر بزرگترم با خنده می گوید : "آقای دکتر رو ببین !- یک تنه جوراب بیولوجی و دانش و پزشکی و #شعور را پرچم کرد."
ما نمیفهمیم پرچم کردن چیست.
خانم سید حسینی به ما گفته است که خدا برای این می خواهد ما روزه بگیریم که به یاد فقیرها باشیم.یکی از دوست های من – که اسمش متاسفانه شراره بود – که همه میدانیم اسم آدم بدها است – از او پرسید "پس چرا خودِ فقرا باید روزه بگیرند؟"
یکی دیگر از دوستانم هم پرسید که "چرا نمیتوانیم عین آدمیزاد و بدون #گشنگی کشیدن در ۱۲ ماه سال یاد #فقرا باشیم؟"
خانم حسینی هردویشان را از کلاس اخراج کرد چون گفت الان وقت سوال پرسیدن نبوده. خانم حسینی کلا خیلی آدم وقت شناسی است.
خواهرم که کلاس زبان رفته است می گوید: " داداشمون اتئیست شده."
ما نمی دانیم #اتئیست* چیست، ولی خواهرمان خارجی بلد است. مادرمان می گوید: " خدا همه را به راه راست هدایت کنه."
خواهرم که یک #روشنفکرِ اسلامی است می گوید: " به نظرم اشکال از اسلام نیست. اشکال از مسلمونی ماست. "
برادرم در حالی که زیر لب هی با خودش می گوید: " #ماله_کش! ماله کش! ماله کش! "
ما می دانیم همه فحش های مهم تاریخ، به کِش ختم شده اند. ماله کِش حتما خیلی بد است.
پدرم می گوید: " به حرف های این دیوونه گوش نده. روزه برای بدنت مفیده.این دین و ایمون نداره به فکر آخرتت باش بچه!"
از پدرم می پرسم: " آخه من همش ده سالمه.بچه ام هنوز."
مادرم می گوید: " عزیزم شما به سن تکلیف رسیدی دیگه."
برادرم می گوید: "راست میگه! همسن های تو، سه شیکم زاییدند خیلیاشون!"
خواهرم در حالی که طالع ماهِ تولدش را در روزنامه دنبال می کند می گوید:
" بفرما. اینم داره #اگنوستیک* می شه."
هرچند ما نمی دانیم اگنوستیک چیست. ولی هرچه هست لااقل وسط گرمای تابستان تشنگی نمیکشیم و قبل از دبیرستان رفتن بچه نمیزاییم.
ضمنا در پایان ما از این انشا نتیجه می گیریم روزه برای بدن خوب است و آدم را به خدا نزدیک می کند. چون خانم سید حسینی گفته که باید حتما همین نتیجه را بگیریم و هر نتیجه دیگری بگیریم ضد #انقلاب هستیم و ضد انقلاب در طبقه ششم #جهنم با مار غاشیه زندگی می کند و پوستش را زنده زنده می کنند و بعد از موهایش آویزانش می کنند.
#ناشناس
➖➖➖➖🍀
*اگنوستیسیزم
*آتئیست
پی نوشت در پست بعدی
✅ @jamemodern
خودم را پرندهی وحشی، بلندپرواز و مهاجری میبینم که به اجبار احساسات و رسومات، عمریست پشت میلههای قفسی سر به زیر و پابند مانده؛ با پرهای افتاده و آشفته و ظاهری آرام وَ سرکوب شده!
غمانگیز است که جسور و آزاد آفریدهشدهباشی و به انتخاب خودت تسخیرشده و در بند بمانی...
✅@jamemodern
صبح زد از خندهرويی
غوطه در خون شفق
تا چه گلها بشکفد
از چهره خندان تو را...
#صائب_تبريزی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
هر چی که من گفتم ازت
تصویر داره خود به خود
یک آن تماشا کردمت
هر چی گفتم شعر شد
هر وقت مبهمی، باید سکوت کرد، باید فقط شنفت
هر وقت ساکتی، یعنی به غیر شعر، چیزی نمیشه گفت
#new_music⚜️
✅@jamemodern
ممکنه شما همهی ما رو اعدام کنید، اما تا سه ماه دیگه مردم خسته و پر از تنفر از شما، همهتون رو دادگاهی میکنند و شما رو زنده زنده مثل سگ ولگرد توی کثافتهای خیابونا میکشند.
🎞 Valkyrie (2008)
- کودتایی در ۱۹۴۴ علیه هیتلر رخ میدهد. هدف کودتاچیان اعلام آتشبس به جهان و نجات آلمان از دست هیتلر بود. کودتا اما.. شکست خورد.
✅@jamemodern
نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی
مفروش لذتش را به حیات جاودانی
#امیر_خسرو_دهلوی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
ما سنمان از زانوی غم بغل گرفتن و اندوهگین ماندن و جار و جنجال به راه انداختن گذشتهبود!!! ما میدیدیم و دلگیر میشدیم و سَر که میچرخاندیم آنقدر کار روی سرمان ریختهبود که یادمان میرفت داشتیم به چی فکر میکردیم! ما به سنِ کار و پیکار و دویدن و سختی کشیدن رسیدهبودیم و از میان تمام احساسات جهان، تنها خستگی بود که از یاد نمیبردیم... وگرنه ما هم دلمان میشکست و ماهم ناراحت میشدیم و ماهم میفهمیدیم دارد دور و اطرافمان چه میگذرد و کی کجاها میتازد و کی تا کجاها پیش میرود، ماهم حواسمان بود فقط آنقدر در دلِ متنِ دنیا غرق بودیم که دیگر وقت و زمان و حوصلهی پرداختن به حاشیهها را نداشتیم!
ما سنمان سنِ کار بود و اهمیت دادن به خیلی مسائل برای ما بسیار کودکانه و احمقانه به نظر میرسید...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✅@jamemodern
شهر پر است از آدمهای خسته،
از روانهای از درون فروپاشیده،
از طاقتهای طاق شده و
آتشفشانهای لبریز شدهی در انتظار یک جرقه.. شهر پر است از آدمهای خستهای که ظرف خونسردی و تحملشان لبریز شده و هر نگاه و کلام و رفتاری میتواند آخرین گلوله باشد و از پا درشان بیاورد،
با هم مهربانتر باشیم.🤍
✅ @jamemodern
ترا
صدبار
اگر بینم،
همان مشتاق دیدارم...
#صائب_تبریزی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
گالیله: بر خلاف تصور همگان، جهان با عظمت با همه صورت های فلکیش به دور زمین ناچیز ما نمیگردد.
ساگردو: پس یعنی همه اینها فقط ستاره است؟ پس خدا کجاست؟
گالیله: مقصودت چیست؟
ساگردو: خدا! خدا کجاست؟
گالیله: آن بالا نیست. همان طور که اگر موجوداتی در آن بالا باشند و بخواهند خدا را در اینجا پیدا کنند، در زمین گیرش نمیاورند
ساگردو: پس خدا کجاست؟
گالیله: من که در الهیات کار نکردهام. من ریاضیدانم.
ساگردو: قبل از هر چیز تو آدمی و من از تو میپرسم که در دستگاه دنیایی تو، #خداکجاست ؟
گالیله: "یا در ما، یا هیچ جا".
#برتولت_برشت
کتاب: زندگی #گالیله
ترجمه: حمید #سمندریان
➖➖➖➖🍀
#معرفی_کتاب
✅ @jamemodern
#شب همه جا را ساکت کرده ...
#افکارم اما تازه بیدار شده اند
و برای خودشان #قهوه دم کرده اند !
#جسم خسته ام را میبوسم ،
رویش را میپوشانم و شب بخیر میگویم
چراغ را خاموش میکنم ولی #مهتاب روشنتر میشود...
#یادت مثل تکه کیکی #شیرین است ،
ولی قهوه را مینوشم و دوباره همه جا #تلخ میشود
شبها #بیدار ترم ...
#حمیدرضاعباسی
➖➖➖➖🍀
#موسیقی_بیکلام
قطعه ی بسیار زیبایی از ساکسوفونیست افسانه ای ،
آقای « کنی جی »
🎵 Falling In The Moonlight
👤 Kenny G
#jazz #saxphone #kennyg #smoothjazz
شبتون ماه، دلتون آروم🦋🌹
✅ @jamemodern
برای ندیدن بار دهشتناک زمان
که شانههایتان را میشکاند و بسوی خاکتان میکشاند؛
باید مدام مست بود!
از چه؟
شراب، شعر یا پرهیزگاری...
هرطور دلتان میخواهد.
#شارل_بودلر
✅ @jamemodern
جز نقش تـو در نظر نیامد ما را ...
#حافظ
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
ندانمگرایی یا لاادریگری یا #اگنوستیسیزم (انگلیسی: Agnosticism)،
دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستیِ برخی ادعاها و بهطور ویژه، ادعاهای مربوط به امور فراطبیعی، مانند الهیات، زندگی پس از مرگ، وجود خدا و موجودات روحانی یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم یا به شکل
« #ندانم_گویی»، از اساس ناممکن میداند. #لاادری_گری، از گرایشهای #فلسفی است که در عین باور به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن یا کل آن را ناممکن میداند.
ندانم گرایان حقیقت نهایی را نامعلوم میدانند و معتقد به جمله معروف دانم که ندانم سقراط، فیلسوف یونانی هستند. ندانم گرایان معتقدند که منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خارج را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت (شناخت) یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان خارج به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. بهطور کلی ندانم گرایان میگویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از طرفی دلایل کافی برای اثبات خدا وجود ندارد و از طرفی دلایل کافی برای اثبات عدم خدا نیز وجود ندارد.
#خداناباوری، بیخدایی یا #آتئیسم(به انگلیسی: Atheism)،
در جامعترین معنا، نداشتن باور به وجود خدا یا خدایان است. خداناباوری در معنایی کمتر جامع، رد کردن اعتقاد به وجود داشتن خدا است. در معنایی محدودتر، خداناباوری، یعنی باور به اینکه هیچ خدایی وجود ندارد. خداناباوری، در مغایرت با خداباوری است که خداباوری در عامترین شکل خود، این اعتقاد است که حداقل، یک خدا وجود دارد.
➖➖➖➖🍀
✅ @jamemodern
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
گویید به نوروز که امسال نیاید
درکشور خونین کفنان ره نگشاید…
#هیوا_سیفیزاده
✅@jamemodern
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود
مریم قهرمانلو
00:00
✅@jamemodern
تمام روزهای پایانی سال،
شبیه غروب جمعه هستند؛
آدم نمیداند دلتنگ است یا منتظر..
#علی_سلطانی
✅@jamemodern
خودتان خوب میدانید چه سخت است لبخند زدن، در نهایتِ ویرانی.
بهجای جبههگیری و قضاوت، برای ادمها مامنی باشید. کمی که بگذرد و زخمها را ترمیم کنند، خودشان فاصلهها را کم میکنند و دوباره میخندند. آدمها را درک کنیم و برایشان گاهی مرهمی باشیم..
✅@jamemodern
من تنهایی گریه کردم!
تنهایی تلاش کردم!
تنهایی به زخمام مرهم زدم!
تنهایی برای زندگیم جنگیدم!
تو اون شبایی که صبح نمیشدن، من تنهایی منتظر طلوع خورشید موندم..
تنهایی شکست خوردم و دوباره قوی از جام پاشدم! میدونی چی میگم ؟
گاهی مستقل بودن فقط مادی نیست
اونی که از نظر روحی مستقل، قوی تره..!
✅@jamemodern
◀️هوا گرم شود، درست میشود!
⬅️خبرنگار میپرسد تا کی قرار است وضع انرژی و تعطیلات اینگونه باشد و آقای قائم پناه جواب میدهد "هوا گرم شود، درست میشود"!🧐
✅ @jamemodern
⭕️ پارادوکس ابیلین چیست؟
(از ریسکهای تصمیم گروهی)
🔺در یک بعدازظهر داغ در کولمن تگزاس، خانوادهای در آسایش و راحتی، در حیاط خانهشان، مشغول دومینو بازی کردن بودند تا اینکه پدربزرگ پیشنهاد داد که برای یک گردش کوتاه به ابیلین (۵۳ کیلومتر بیرون از شهر) بروند و ناهار را آنجا بخورند.
🔺مادر گفت: «وای... چه ایدهٔ خوبی!» و پدر با وجود آنکه از دوری راه و گرمای هوا میترسید اما از آنجا که احساس میکرد مخالف جمع است تاییدکنان گفت: «من هم موافقم! تنها امیدوارم که مادربزرگ هم مشکلی با این ایده نداشته باشد.» و مادربزرگ فوراً گفت: «البته که مشکلی ندارم، من مدتها است که ابیلین را ندیدهام…»
🔺سواری طولانی، هوا گرم و راه پر از خاک و طوفان بود. زمانی که به رستوران رسیدند، غذا به بدی راه بود. آنها چهار ساعت بعد در خستگی مفرط، به خانه بازگشتند.
یکی از آنها به دروغ گفت: «گردش خوبی بود. این طور نیست؟» این را مادربزرگ گفته بود که از صمیم قلب، تمایلی به رفتن نداشت اما در عین حال نتوانسته بود در برابر سه انسان مشتاق مقاومت کند.
🔺پدر خطاب به مادر گفت: «من که چندان لذتی از گردش نبردم. تنها به خاطر تو بود که حاضر شدم بیایم.» و مادر گفت: «من فقط میخواستم که تو ناراحت نشوی. کدام انسان عاقلی در این هوای گرم از خانه بیرون میرود؟»
در پایان پدربزرگ خاطرنشان کرد که تنها به این خاطر چنین پیشنهادی را دادهاست که احساس میکرده بقیه از ماندن در خانه خسته شدهاند.
اعضای گروه همگی حیران بودند که چهطور تصمیمی گرفتهاند که هیچکدامشان به انجام آن تمایلی نداشتهاند.
🔺آنچه در بالا ملاحظه فرمودید، تحت عنوان "پارادوکس ابیلین" مطرح شده است. مجموعهای از مردم به شکل گروهی، تصمیم به انجام کاری میگیرند؛ در حالیکه هر کدام به تنهایی، با انجام آن کار مخالفاند. این اتفاق زمانی روی میدهد که هر کدام از اعضایِ آن گروه، به اشتباه فکر میکند که تصمیم شخصیِ او، در تعارض با خواستِ جمعی است و بنابراین باید از ارائه نظر خود، خودداری کند.
✅ @jamemodern
میشوم بیدار و میبینم کنارم نیستی،
حسرتت سر میگذارد،
بیتو بر بالینِ من...!
#حسین_منزوی
00:00
✅@jamemodern
بهتنهایی دوستت دارم
با همۀ انگشتهایم
با تکتک موهای سرم
با قلبم که نیمی سوخته، نیمی خام است
بهتنهایی دوستت دارم
و هنوز از کسانیکه قرار بوده به من بپیوندند
خبری نیست
قلبم را به دندان گرفته
اینطرف و آنطرف میبرم
قلبی را که تو در آن پناه گرفتهای
با گریهای که مرا از پا درآورده،
با خندهای که آبباریکهای بود که با آن زندگیام را پیش میبردم
از تو اگر بخواهم به کمکم بیایی
خندهدار است
انگار
از کارخانههای اسلحهسازی بخواهی
پول رویهم بگذارند
و جنگ را حالا که به جاهای خونینش رسیده
تمام کنند...
#حسین_شکربیگی
ـ از اندوهی به اندوهی دیگر
موزیک #Marek_Iwaszkiewicz
#شاهیندخت_آرا
#دکلمه
🦋
➖➖➖➖🍀
"تنها #صداست که می ماند ...."
شبتون مزین به صدای قلب کسانیکه دوستشان دارید ...
❤️
✅ @jamemodern