اینستاگرام: https://instagram.com/jamemodern?igshid=YmMyMTA2M2Y= شنيده نشدن دليلى براى ساكت ماندن نيست..... ويكتور هوگو @jamemodern ادمین @sammer_y ====== ما درگير جامعه مريضى هستيم كه تك تكمون عضوش هستيم
تا حالا تو ایران مغازه بدون فروشنده دیده بودین؟
قیمتها رو، رو کاغذ نوشته بود گذاشته بود رو جنسا، هر کی میرفت خودش وزن میکرد، خودشم حساب میکرد. همسایهش گفت صاحبش با خونواده رفته بودن کوه.
اینجا صالح آباد از توابع استان ایلام است
✅ @jamemodern
چرا عزای عمومی اعلام نمیکنیم؟
✍️مالک رضایی
تعطیلات نوروزی تمام شد و در انتهای آن ثبت ۷۴۷ فوتی و بیش از ۱۶ هزار مصدوم در تصادفات جادهای تعطیلات نوروزی ۱۴۰۴، بار دیگر ابعاد مرگبار سوانح رانندگی را برجسته کرد.
علت هرچه باشد، در هر تعطیلات نوروزی صدها نفر در جادههای ایران جان خود را از دست میدهند و از گلوی جادهها خون میبارد.
واقعا اگر کمپین "نه به تصادف" نداشتیم این آمار چه اعدادی را نشان میداد؟
عجیب است که برای چنین مرگهای خاموش و ساقط شدن هزاران نفر از زندگی، چرا عزای عمومی اعلام نمی کنیم؟!
باری؛
عزا از این مرز و بوم دور باد.
اما از متولیان دولتی تا آحاد مردم، از رانندگان عزیز تا متولیان راه و جاده، استمداد و التماس می کنیم که:
تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید
تو یکی نِهای، هزاری تو چراغِ خود برافروز
گاهی هیچکدام از ما دراین مقوله به حقوق همدیگر پایبند نیستیم.
نه خودروسازان به حقوق مردم، نه متولیان راه به حقوق رانندگان، نه رانندگان به قوانین راه و نه رانندگان و مردم به حقوق همدیگر.
بارها دیده شده است که چاله ای را در وسط لاین پر سرعت جادهای به امان خدا رها کرده و رفتهاند و حوادثی در پی آن پیش آمده است و یا میلگرد بتنی را در وسط جاده رها کردهاند که خدا می داند در صورت اصابت خودرو به آن از کجای ماشین فرو میرود و از کجایش در میآید.
دیدیم که میگوییم.
راننده، اگر از آن جان سالم بدر برده و در مقام اعتراض بر آمده، پاسخ متولیان مربوطه این بوده است که
چاله و مانع به آن بزرگی را جلوی چشم خود نمی بینی؟
نیسان باری، ۱۲ متر طولی تیرآهن و میلگرد را در سیاهی شب و در جاده با خود حمل میکند بدون اینکه علائمی از چراغ و ...بر آن نصب کرده باشد و یا پلیسی جلویش را بگیرد.
فردا فصل برداشت محصولات کشاورزی از راه می رسد. تردد پرحادثه کمباینهای کشاورزی را در جادهها ملاحظه خواهید کرد که با پلتفرم دروگر خود به عرض ۶ متر در جادههای اصلی در حرکتند، بدون اینکه کسی بگوید:
آقا؛ پلتفرم دروگر در جاده باید از دهانه کمباین باز شود و بصورت طولی و با یدککش در پشت کمباین حمل شود، نه به صورت عرضی که تمام عرض جاده را در برگیرد و موجب حوادث تلخ شود....
مگر تردد شهری بهتر از جاده است؟
برخی صاحبان ساختمانهای شهری در کنار دیوار خود، خودسرانه با تابلویی فلزی روی دیوار اعلام میکنند:
اینجا پارک نکنید و گرنه ماشینتان پنچر می شود.
هیچ کسی از شهرداری و ... هم نیست که از موضع قانون بیاید بگوید این تابلو را با کدام مجوز، اینجا نصب کردهای؟ مگر معبر عمومی کنار دیوار در مالکیت توست؟
صاحبان مغازه هایی، با گذاشتن چند حلبی، جلوی مغازه اعلام می کند برو جای دیگری پارک کن. مزاحم کسب من نشو.
فکر میکنند کناره خیابان هم از آن اوست. پیاده رو که در مالکیت جد اندرجد اوست.
عابران پیاده، تردد در هر لاینی را حق خود می دانند، چه چراغی برای آنها سبز باشد یا نباشد.
ای کاش از برخی شهرهای کشورهای دیگر خبر داشتیم که وقتی چراغ عبور عابر پیاده از خطوط خط کشی، قرمز میشود.ضمن اینکه عابران می ایستند، حتی گربهها هم میایستند. از بس که برای رعایت آن شرطی شده اند.
نه بوق زدنی در کار است و نه هیاهویی و نه لایی کشیدنی...
رانندهای میگفت آنجا امکان ندارد ماشینی پشت سر ماشینی قرار بگیرد و بوق بزند ولو اینکه ماشین جلویی بی دلیل ایستاده باشد.
چرا؟
چون این فرهنگ رانندگی را در آنجا نهادینه کردهاند که اگر عجله داری با وسایل عمومی سفر کن. وقتی سوار ماشین شخصی شدهای نباید عجله کنی.
درست، بر عکس ما که میگوییم اگر عجله داری با ماشین شخصی خود سفر کن.
خدا میداند زیر ساختهای عمومی ما در خطوط ریلی و هوایی و زمینی، کی و چه موقع به روز و فراگیر خواهد شد تا بلکه کمی از ترافیک جادهها بکاهیم؟
اما همین اندازه می دانیم که فعلا مردم ترجیح می دهند با دو سرنشین، هزاران کیلومتر رابا ماشین شخصی سفر کنند، اما متوسل به وسایل و وسایط عمومی نشوند از بس که آنها را بی در و پیکر و نامنظم میبینند.
با این تصور که شاید کشورهای دیگری هم هستند که وضعیت رانندگی در خیابانها و جادههای آنها از ما بدتر است، از کابل و شهرهای دیگر افعانستان خبر نداریم.
اما ما که نمیخواهیم افغانستان بشویم .
ما می خواستیم ژاپن اسلامی بشویم. کشوری که رانندگانش حتی در حین وقوع شدید ترین زلزله و سونامی هم حاضر نیستند از چراغ قرمز رد شوند و مسئولینش هم بابت هر ناکارآمدی و نارسایی در ارائه خدمات، یک عذرخواهی به مردمشان بدهکارند.
✅ @jamemodern
به می
عمارت دل کن..
که این جهان خراب...
بر سر آنست..؛
که از خاک ما بسازد خشت...!
#حافظ
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
برای آزادی لازم نيست آسمان و زمين را بخريد،
تنها خودتان را نفروشيد!!!
#نلسون_ماندلا
✅@jamemodern
۱۷ سوال عمیق برای خود #ارزیابی_خود
۱.چه ویژگی های مثبتی رو در روابط خودتون وارد میکنین؟
۲.بزرگترین نقطه قوت و بزرگترین نقطه ضعف شما چی هست؟
۳.چه مهارت هایی رو میخوان در پنج سال آینده یاد بگیرین؟
۴.خودتون رو در یک جمله چگونه توصیف میکنین؟
۵.چه فعالیت هایی باعث میشه احساس رضایت، انرژی و رضایت داشته باشین؟
۶.استراتژی های شما برای بازگشت پس از شکست چیه؟
۷.در حال حاضر چه تهدیدها و فرصت هایی در زندگی خود میبینین؟
۸.به احتمال زیاد در مورد چه چیزی اشتباه میکنین؟
۹.در مورد چه چیزی میتونین یک سخنرانی چند دقیقه ای بدون آمادگی داشته باشین؟
۱۰.آیا شما اعتیاد دارید؟ اونها چی هستن؟
۱۱.زمان زیادی رو صرف چه کاری می کنین؟ وقت کافی رو برای چه کاری صرف نمیکنین؟
۱۲.چه چیزی رو در مورد خودتون دوست دارین؟
۱۳.میتونین به دیگران نه بگین؟
۱۴.چه باورهای محدود کننده ای در مورد خودتون دارین؟
۱۵.وقتی تنها هستین به چه چیزی فکر میکنین؟
۱۶.سه سوالی که دوست داشتین جواب قطعی برای اونها داشتین چیست؟
۱۷. نظر دیگران در مورد شما چی هست؟
📌نکته ی مهم اینکه رسالت، هدف و ارزش های خودتونو میشناسین؟
_میدونین برای چی آفریده شدین و چه مسیری رو باید طی کنین؟
_ و آیا میدونین در جای خودتون هستین یا دارین زندگی کس دیگه رو زندگی میکنین؟
علیرضا #طایی
➖➖➖➖🍀
#آنچه_هستیم
✅ @jamemodern
اتفاقا همرنگ جماعت نباش! از راههای متفاوت برو، تجربههای متفاوت داشتهباش و به شیوههای متفاوت زندگی کن.
اشکالی ندارد اگر جوری زندگی میکنی که خودت دوست داری و دیگران دوست ندارند. اشکالی ندارد اگر دست به کارهایی میزنی که کمتر کسی جسارت انجام دادنشان را دارد و راههایی میروی که دیگران از تجربه کردنش میترسند! اشکالی ندارد اگر جهان مستقل و منحصربفردی برای خودت ساختهای و مرزبندیهای متفاوتی برای خودت داری و آدمها ادراک درستی از دنیای تو ندارند و به تو که میرسند تعجب میکنند که چرا شبیه به خودشان نیستی! مگر نهایتش یک نگاه و مُشتی حرف نیست که نه رو در رو، که پشت تو خواهند گفت؟ اهمیتی نده و ذهنت را درگیر حاشیهها نکن و به جریان زندگی خودت بپرداز و ایدهآلهای شخصی خودت را داشتهباش و شبیه به هیچکس نباش!
اصلا خوب میکنی که شبیه به کسی نیستی...
✅@jamemodern
گويا فراموش ميكنى كه محكوم هستيم. اگر ميتوانى تغيير بده، با اين عقلِ دست و پا شكسته خودمان ميخواهيم براى وجودِ چيزها منطق بتراشيم، مگر كدام چيز از روىِ عقل است؟ روىِ زمين شكم و شهوت جلوِ چشمها پرده انداخته، اما ازين بالا كه نگاه بكنيم زندگى روىِ زمين مثل افسانه اى بنظر ميآيد كه مطابقِ فكرِ يكنفر ديوانه ساخته شده باشد.
#آفرينگان
#صادق_هدايت
✅@jamemodern
میکند دل، در خم زلف تو زاری بیشتر
شب چو شد، بیمار دارد بیقراری بیشتر...
● حزین لاهیجی
شب خوش🙌
✅ @jamemodern
🔵خبری آکنده از افسوس و حسرت
در فضای پر هیاهوی سیاسی و کشمکش ایران و آمریکا، امروز یک خبر کوتاه نگاه خیل دانشگاهیان و روزنامهنگاران را به خود خیره ساخت.
دکتر #آرش_رئیسینژاد استاد نام آشنای دانشگاه تهران در رشته #روابط_بینالملل که در دوران دولت قبلی به جرم دفاع از دانشجویان و حقوق شهروندان اخراج شده بود خبر از پیوستن به دانشگاه پرآوازه #هاروارد آمریکا داد
✅ @jamemodern
محبوب من!
در دنیا جز شما خبری نیست
شما تنها خبر خوش این عالمید ....
محمد صالح علاء
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
گوشه ی دلتنگ این اتاق
سبزه را به بغض ماهی ها گره زده ام
هر اتفاقی هم که بیفتد
سیزده را به در نمیکنم
میترسم بیایی و خانه نباشم.
#علی_سلطانی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
اگه ازم بپرسن توی سالی که گذشت چی یاد گرفتی؟
میگم...
شما در سالی که گذشت چی یاد گرفتین؟
✅ @jamemodern
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
#مولوی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
در ایتالیا جوانی به نام آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی میفروخت.
هر بطرى را به قیمت دو لیره میفروخت، هزینه تولید 1.8 لیره بود، هر روز 200 بطری میفروخت و در آمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی میكرد.
روزی دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که فروش عرق سگی ممنوع شد و پلیس عرق فروشى ها را پلمپ کرد.
آلفردو در پاركى سرگردان و بسيار غمگين بود ، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت :
هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردن چیزی تو خونه داری به من بدی ؟ به جای دو لیره ، بهت 10 لیره ميدم.
آلفردو سريع به خانه رفت یك بطرى در کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دست مشتری داد و ده لیره گرفت و به مشتری گفت :
اگه باز هم خواستی بیا و به دوستان قابل اعتمادت هم بگو ، اسم رمز اينه :
"آقا ببخشید ! دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید؟
روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت هر روز تعداد مشترى بیشتر میشد در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود او خانه خرید و برای مادرش خدمتکار گرفت و با ویتوریا نامزد کرد و دوستان جدیدی پیدا کرد !
آلفردو کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه عرق سگی میفروشد ماموری را برای تحقیق فرستادند ، مامور فردایش برگشت و گفت نه قربان آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است ! مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت ! مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست ! ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره میگرفتند ! کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
تا اینکه موسولینی به گسترش یک باند مافیايى مشکوک شد و اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود !
آلفردو مقاماتى را خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات بود و برای آلفردو اطلاعات می آورد و مرتب موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد، آلفردو با متفقین متحد شد و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد در نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشد در واقع همه سیاستمداران فهمیده بودند که " پدر خوانده " کیست .
هر سیاستمدارى تلاش کرد که فروش عرق سگی را آزاد كند به شکل فجیعی ترور شد.
عموم تصور میکنند که مافیا در فقدان قانون رشد میکند حال آنکه دقیقا جریان برعکس است مافیا از قانون تغذیه میکند منتهی از یک قانون اضافی يا نامناسب !
*هر جا قانون اضافه اى باشد مافیا آنجاست !
مردم ایران گرفتار ، آلفردوها هستند!
آلفردو تعیین نرخ ارز!
آلفردو تعیین نرخ طلا!
آلفردو ارز رانتی!
آلفردو خودرو!
آلفردو دارو!
آلفردو نفت و گاز و پتروشیمی!
آلفردو ارز دیجیتال!
آلفردو آلومینیوم!
آلفردو طلا!
آلفردو پست های مدیریتی مادام العمر!
آلفردو ساختمان!
آلفردو زباله!
و....
✅ @jamemodern
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
#سعدی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
✔️حسن عباسی و وردک عبید زاکانی
✍️سهند ایرانمهر
شروط پنجگانه حسن عباسی برای مذاکره با آمریکا
حسن عباسی: ما زمانی می توانیم بگوییم مذاکره می کنیم که این چند شرط محقق شود؛
۱. آمریکا باید همه سایتهای پورن را ببندد
۲. حجاب را به رسمیت بشناسد
۳. وال استریت را به عنوان مرکز ربای جهانی ببندد
۴. بساط اسرائیل را جمع کند و ببرد
۵. مسلمان شود
#عبید_زاکانی مینویسد:
وردکی با کمان بی تیر به جنگ میرفت که تیر از جانب دشمن آید، بر دارد. گفتند: شاید تیری نیاید گفت آنوقت جنگ نباشد!
وردکِ حکایت عبید با تمام #بلاهت میدانست که اگر تیر نیاید جنگی هم نباشد اما #حسن_عباسی به شرط قبول پنج شرطی که جوامع #مومن و #مسلمان هم قادر به عملیکردن آن نبودهاند فکر میکند با آمریکایی که اینها را قبول کند بازهم دوراهی #جنگ یا #مذاکره موضوعیت دارد!
➖➖➖➖🍀
✅ @jamemodern
شبتون آروم...🦋
➖➖➖➖🍀
#ویدئو
#چاوشی
#ماهر_زین
✅ @jamemodern
اندوهت را ملامتی نیست،
من هم اگر اندوه بودم
آرزو داشتم در سینهات بنشینم...
➖➖➖➖🍀
#موسیقی
#عشق_و_دیگر_هیچ
✅ @jamemodern
دل در طلبت هر دو جهان میبازد...
#عراقی
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
آدم اگر طولانی مدت توی نقطه امنش بمونه، این توهم بهش دست میده که زندگی منتظرش مونده.
ولی میاد بیرون و میبینه کلی چیز هست که از دست داده؛ کلی فرصت ارتباط ساختن و تجربه کردن.
✅ @jamemodern
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
#حافظ
#سلام_صبح_بخیر
✅ @jamemodern
✳️ ایران، گرگ قبرستان می خواهد!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
✅ رضاشاه سفری یک ماهه داشت به ترکیه. یکی از همراهان خاطره جالبی دارد: روزی در میان گفتگوها، یک مرتبه آتاتورک یکی از روزنامه های محلی را در دست می گیرد که راجع به اختلاس یکی از کارمندانِ یکی از وزارتخانه ها نوشته بود. آتاتورک آن روزنامه را به «عصمت اینونو» نخست وزیر ترکیه نشان داده و دستور رسیدگی می دهد. رضاشاه با تعجب می پرسد چرا به روزنامه نگاران اجازه می دهد چنین مطالبی را نوشته و مامورین دولت را زیر سوال ببرند؟ من در ایران به هیچیک از جراید اجازه نمی دهم که کوچکترین انتقادی از رفتار مامورین دولت بکنند!
آتاتورک در جواب داستان جالبی نقل می کند: روزی یک خانمی ثروتمند و زیبا به یکی از رمالها مراجعه می کند و می گوید که شوهرم مرا خیلی دوست دارد اما من او را دوست ندارم و می خواهم طلاقم بدهد! رمال که نمی خواسته چنین مشتری پولداری را زود از دست بدهد روی کاغذ، چیزی نوشته و به خانم می دهد تا در یکی از شبهای تاریک، کاغذ را در قبرستانی دفن کند اما در زمان دفن کردن، نباید اصلا به «گرگ» فکر کند چرا که در این صورت، نوشته تاثیری نخواهد داشت. خانم، کاغذ را مدام به قبرستان می برده اما بلافاصله به یاد گرگ می افتاده و نمی توانسته کاغذ را دفن کند و ناچار برمی گشته.
آتاتورک در ادامه می گوید روزنامه نگاران به منزله آن گرگ اند که به محض اینکه مقامی بخواهد اختلاس کند و رشوه ای بگیرد بلافاصله آن گرگ یعنی (افشاگری روزنامه ها) در خیالش مجسم خواهد شد و دست از پا خطا نخواهد کرد! بدون وجود روزنامه های آزاد، حتی اگر بر هر مقام دولتی یک مامور مخفی هم گذاشته شود باز هم قادر به کنترل فساد نخواهد بود چرا که ممکن است آن مامور مخفی با آن مقام ساخت و پاخت کرده باهم بخورند! (برگرفته از نوشته علی مرادی مراغه ای بر اساس کتاب روزها از پی سالها).
اگر خواهان جامعه ای به دور از ويژه خواری، رانت خواری، امضاهای طلایی، آقازادگی و خویشاوندسالاری هستیم به این چهار نکته توجه کنیم:
1- از گرگ ها حمایت کنیم! انگلیسی ها میگویند: «دولت انگلیس در هر کشور دو سفیر دارد، یکی سفیر حکومت و یکی خبرنگار گاردین و چه بسا در بسیاری موارد نظر خبرنگار گاردین بر نظر سفیر ترجیح داده میشود.» این جمله انگلیسیها به این خاطر است که آن ها عمیقا باور دارند مطبوعات کتاب مقدس دموکراسی است.
2- گرگ بی دندان نباشیم: اگر رسانه ها به میزان 100% آزاد باشند اما چرخش آزاد اطلاعات رخ ندهد آن گرگ بدون دندان خواهد بود و بی خاصیت. بر همه ماست که خواهان اجرای کامل قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات باشیم. برای آنکه به قدرت انتشار اطلاعات پی ببرید کافیست به این فکر کنید که اگر لیست کسانی که در طول سال های اخیر ارزهای دولتی، پست های دولتی، وام های دولتی و امتیازات دولتی (که همه شان شیرین هستند) می گرفتند منتشر می شد کار ما به اینجا نمی کشید.
3- آزادنگار باشیم. همه ما نمی توانیم روزنامه نگار باشیم اما همه ما می توانیم یک آزادنگار باشیم. اطلاعات خود را به بهترین فرد/نهاد/سامانه ای که میدانیم منتقل کنیم. آمارهای جهانی نشان میدهد ۴۳% از مفاسد مالی به وسیله گزارشهای مردمی و ۲۵% از سوی کارمندان گزارش میشود. دیر یا زود قانون حمایت از افشاگران (آزادنگاران) تصویب خواهد شد. همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه، یک مبارز راه روشنایی باشیم.
4- حریم ممنوعه نداریم!! در جامعه ما هیچ کس و هیچ نهادی عاری از خطا و اشتباه نیست. حتی نهاد مذهب. بگذارید مثالی بزنم. در سال 2001، تیم افشاگری با نام «Spotlight» در روزنامه بوستون گلوب آمریکا تشکیل شد با تمرکز بر سوء استفاده های جنسی کلیسا. آن تحقیقات به سونامی عظیم افشاگری علیه رسوایی جنسی در کلیسا های کاتولیک جهان انجامید. «اسپات لایت» نشان داد که نه تنها کلیسای کاتولیک، این فساد درون سیستم خود را پنهان کرده بلکه برخی مقامات بانفوذ نیز در این لاپوشانی نقش داشته اند. کلیسای کاتولیک در آمریکا در 10 سال اخیر مجبور به پرداخت بیش از 3 میلیارد دلار برای درمان و هزینه های قضایی شده است. همین تلاش ها باعث شد از سال 2004 تا 2013 میلادی مجموعا 900 کشیش به اتهام کودک آزاری خلع لباس و از کلیسا اخراج شدند. انسان های عادی در هر لباس و مقامی، مانند ما در معرض خطا و اشتباه هستند. ما حریم ممنوعه نداریم!
توسعه با فساد به دست نمی آید. فساد نیز خود به خود رفع نمی شود. همه باید کمک کنیم با آزادسازی حریم های ممنوعه، گردش آزاد اطلاعات و آزادنگاری، گرگ ها خواب را از چشم کفتارها بگیرند. توسعه پشت دیوارهای فساد است.
✅ @jamemodern
آدمیزاد یک گزینه در تنظیمات مغزش دارد که مثل ناف و آپاندیس هنوز معلوم نیست به چه دردی میخورد.
ایکاش این دانشمندانی که دارند روی بازسازی مغز آدم برای کارکردِ بهتر کار میکنند، لااقل به سِتینگ مغز بروند و این قسمت را غیرفعال کنند.
حالا این گزینهی چیست؟
یک گزینهی دو قسمتیست که اولش حسرت خوردن به چیزیست که نداری؛ و دومش، وقتی که به آن رسیدی، حسرت خوردن به چیزیست که داشتی.
مثلاً آدم تا بچه است در حسرت و آهِ بزرگ شدن است تا بتواند کُن فیکونی کند که چنگیز با ایران نکرد؛ و وقتی بزرگ میشود همهاش حسرت کودکی را میکشد و ناله میکند که «روزگارِ کودکی برنگردد، دریغا».
یا مثلاً تا ننهبابایش زندهاند نمیگذارد یک آب خوش از گلویشان پایین برود، اما وقتی نیستند مدام قلب سیاه پروفایل میکند که آی دَدم، وای ننَم.
یا تا زمانی که سرِ کار میرود، حسرتِ فراغت و بیکاری را میکشد تا فلان کند و بهمان نماید؛ و وقتی بازنشسته و بیکار میشود، از افسردگی دق میکند و میمیرد.
یا مثلاً در فرمتِ مذهبیاش از خودِ اول رجب دلنگران آمدنِ رمضان است که یا ابالفضل، با این همه ساعت روزهداری چه کنم؟ و از نیمهی رمضان کلافه میشود و البته خوشحال که در سرازیری افتاده، و روز عید فطر گریه میکند که عجب ماهی بود، کاش کل سال روزهداری بود.
اما یک گزینه هم هست که انگار تراشهاش فقط در مغز ما ایرانیهاست. یک فاز ناشناخته که احتمالاً هیچ دانشمندی موفق به کشف فرمولش نشود.
این فاز اینطوری است که بهویژه در حالت فشار زندگی، شاید ۷۰ ۸۰ درصد دوست داشته باشند که به خارجه (حالا هر جا) مهاجرت، یا لااقل مدتی سفر کنند.
نصف بیشتر متنهایِ ارسالی و لایکیشان آن است که ببینید آن طرف چه گل و بلبلی است و خاک بر سر ما که در چنین خراب آبادی هستیم (یعنی دقیقاً برعکس روایتِ بیست و سی از دنیا و گزارشهای اسماعیل فلاح از لندن).
اما همین ۷۰ ۸۰ درصد وقتی مهاجرت یا سفر میکنند، تمام عکسها و متنهایشان میشود دلتنگی و ناله، و اینکه هیچجا وطن نمیشود و جوبهای پر از اشغال کوچهی فلانِ خیابان شوش میارزد به رودخانهی می سی سی پی، و جنگلهای آمازون یک تارموی درختان کچلِ کاج بعد از عوارضیِ اتوبان تهران قم هم نمیشود.
عینهو عقاب بالای سرِ غذایی لاکچری در رستورانی شیک عکس میاندازد و زیرش مینویسد هیچی مزهی ساندویچ فِری کثیف نمیشه.
فلان مارکِ نوشیدنی در دست میگیرد و میگوید فقط دوغ آبعلی و شربت آبلیموی محرم
با مایو هفتی و بیکینی کنار ساحل بین بندگان خداوند غلط میزند و میگوید فدای چادر گل گلی نماز مادربزرگم
و..
القصه؛ دوست نازنینی دارم که سی چهل سال است در ینگه دنیا ساکن است و هر چند سال یکبار ایران میآید.
این روزها پیام داده که نازنینا به امید حق علیه باطل دارم میآیم خدمتتان.
هر سوغاتی که دوست داری بگو برایت بیاورم.
اولش زیر بار نرفتم. اما بعد از کلی اصرار گفتم که فلان چیز را بیاور و لینکش را از هم آمازون
(یا به قول خودشان: اَمَزون) خدمتش فرستادم.
بعد از چند روز پیام داد که مبلغش بهعلاوه هزینهی حمل و نقلش اینقدر دلار میشود. میتوانی بدهی که برایت بیاورم؟
اصلاً این خارجیها بیتعارف بودنشان قشنگ است. رک حرفشان را میزنند و تکلیف آدم معلوم است.
گفتم قربانت بروم همین که بیایی و ما بعد از چند سال رویِ ماهت را ببینیم به همه چیز میارزد به خدا. خودت را فقط عشق است.
گفت: تعارف نکن. هرچی دوست داری بگو بیاورم. کلی سفارش از آن طرفیها دارم که از اینطرف برایشان ببرم، و کلی سفارش از این طرفیها که از آن طرف برایشان بیاورم.
سفارش ها را که گفت کلی خندیدم. سفارشهای این طرف همه وسایل آرایش و البسه و الکترونیک بود از برندهای معروف.
و سفارش ایرانیهای آن طرف هم که باید از این طرف برایشان ببرَد عبارت بود از:
مهر شکیات نماز
حِرز امام جواد ع
ورقهی ۴ قُل
چادرِ مخصوص نماز
نگین شرَف الشمس،
لوازم مخصوص نماز نشسته
و مقداری هم گلاب کاشان و عرق نعنا و زنجبیل، و عنبر نسارا.
👤دکتر محسن زندی
✅ @jamemodern
سیزدهبدر به قلم ناصرالدین شاه قاجار
سیزدهبدر سال ۱۲۶۶ هجری شمسی به روایت ناصرالدین شاه قاجار:
روز شنبه ۱۳ عید، هشتم رجب [ ۱۳۰۴ ه.ق = ۱۳ فروردین ۱۲۶۶ خورشیدی]:
امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود. فصل بهار و موقع همهچیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند. صبح علیالرسم سوار شده، رفتیم دوشانتپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشانتپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا. جمعیت در خیابان دوشانتپه و راه دولاب که به سمت دوشانتپه میرفتند، به اندازهای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز میرفتند. یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی میکرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همهجا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته میآمدند. یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها میرقصید و دست میزدند و میآمدند، یک دسته دیگر دُهل و سُرنا داشتند، همینطور از شهر که بیرون آمدند، میزدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب میزدند.
این همه جمعیت که میآمد و میرفت،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم، دوباره تماشا کردیم.
عزیزالسلطان ... از طرف گنجآباد رفتند.
آنها که رفتند ما هم قدری تماشا کردیم. باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم، ...
اعتمادالسلطنه بود، امّا نه او روزنامه داشت نه ما همراه آورده بودیم، بیخودِ بیخود راه میرفت، سایر پیشخدمتها بودند.
سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم، دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او میآید، و همینطور دارد با ما میآید، گفتم اینطور خوب نیست، شاید مردم تصور میکنند، ما تو را کتک زدهایم. جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاءالدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست. دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده، راندیم برای باغ مخبرالدوله.
جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند. صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله، نیرالملک، مخبرالملک، ناظم مدرسه، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود. با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیکنیوز است. هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیکنیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روزنامه قصر هم نوشته بودند که حسامالملک به جوانمیر خان حمله برده است، [به ] توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم.دار شده، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفتهاند و قلعه او را هم تصرف کردهاند.
هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لالهزار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبتکنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوشدل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دونفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد. این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم میخورده است: والله بالله اینطور نیست، میگفته است خیر، تو در لالهزار زن گرفتهای.
خلاصه از باغ لالهزار بیرون آمده، سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم....
نقل از: روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه، به کوشش فاطمه قاضیها، انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
✅ @jamemodern
کم کم داریم به سیزده بدروروزطبیعت نزدیک میشیم امید آنکه ضمن استفاده کردن ازاین طبیعت سرسبزخدادادی نهایت دقت درحفظ وحراست آن راداشته باشیم ☘️🌿☘️
#نگهبانان_زمین
✅ @jamemodern
در کنار آنهایی باش که نور می آورند
و جادو می کنند...
آنها که با چوب جادویی کلام
گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان تو و جهان را متحول می کنند و
همه بازی ها را به هم می زنند.
کسانی که قصه های زیبا می گویند
و تو را به چالش می کشند
و تغییرت می دهند...
کسانی که به تو اجازه نمی دهند
که خودت را دست کم بگیری
و افق زندگی ات را کوچک بپنداری.
این جادوگران با قلبهای
تپنده و پر شور...
قبیله اصلی تو هستند و
باید کنارشان بمانی...
✍ #ويلفرد_پترسون
✅ @jamemodern
.
آنقدر دوستت دارم
که شده ام تو!
خود خودت!
باور نمی ک
پیراهنت را بده بپوشم
بروم توی تخت خوابت
قول می دهم که خواب نشناسد مرا
ببردم با خود!
فقط شما یک قول کوچک بده،
تا من از رویای تو بر می گردم!
برو سر وقتم؛
گونه ام را ببوس
رویم را بپوشان،
و کمی در گوشم #اخوان_ثالث زمزمه کن!
بگذار ایمان بیاورم
که خواب های دم صبح هم تعبیر دارند...
#لاادری
➖➖➖➖🍀
#موسیقی
شبتون آروم....
✅ @jamemodern
از قديسى پرسيدند :
خشم چيست ؟!
او پاسخ زيبايى داد : خشم مجازاتى ست كه
ما به خودمان ميدهيم
به خاطر اشتباه يک نفر ديگر!
✅ @jamemodern