javidtanz | Unsorted

Telegram-канал javidtanz - طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

494

اشعار مرا جای بلندی بگذارید تا بلکه ببینند همه این هنرم را .... طنز پرداز هجو نمی کند پس برانداز نیست ،او دوست دلسوز است ارتباط با من: @mohammadjavid از نظرات خود بهره مندم کنید

Subscribe to a channel

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_در" اوج" حماقت بود، گرچه" خلبان" نبود

2_مجانی برایم پاپوش دوخت، رقیبم

3_اگر بخت یارت باشد، به هیچ یاری نیاز نداری

4_لحاف دوز پنبهٔ همه را می زند

5_لباس عافیت برایش خیلی گران تمام شد

6_از من "دلسرد" شده بود، با صحبت هایم "دلگرمش" کردم

7_رفیقم با گذاشتن وثیقه حرصم را درآورد

8_ساعتم" خوابیده" بود،" بیدارم" نکرد

9_دنبال قرص ماه بود، مشابهش گیرش آمد

10_در دل "دریایی" اش تردد کشتی ها! زیاد است

22 مهر ماه 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :


1_قلم زن خوبی بود، نويسنده ها از دستش عاصی بودند

2_طلا که" ریزش "کرد، طلا فروش خانه "خراب" شد

3_فروشنده وقتی" پیاده ام" کرد بر خر مراد" سوار" شد

4_ابر "بارور" را چون نبارید" سزارین" کردند

5_به "آرایشگاه" رفت تا "سرزده" به منزل ما بیاید

6_بدون ترازو دندانم را کشید دندانپزشک

7_سواد نداشت، غلط های زیادی می کرد

8_به دل شب که زدم دردش گرفت

18 مهر ماه 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

در حکایت اشغال پست ها توسط افراد نالایق:

تو که حتی نداری عرضه ای که
کنی یک دستشویی را اداره
تو که دیری است بالا خانه ات را
به نرخ ویژه ای دادی اجاره

تو که هرگز ندانی فرق بین
شقایق با شقیقه، دوغ و دوشاب
بَرَد گر مملکت را آب، قطعاً
تو باشی بی خیال و غرق در خواب

تو که هستی فقط در فکر این که
بخوانی هر نمازَت را ز مخرج!
تو که با هر نمادی از تمدن
بدون فهم آن داری سر ِ لج

تویی که داغ پیشانی و ریشت
نهاده بر دل پر ریش ما داغ
و از حیث سواد و درک مطلب
نباشی تا قیامت نیز در باغ

تو که هوشَت بُوَد در حد ماهی
و باشی در نهایت چون "پت و مَت"
دو صد افسوس که اشغال کردی
به ناحق یک شبه میز ریاست

لباسی که به تن کردی گشاد است
و دارد بر تن تو می زند زار
وجود چون تویی در رأس هر کار
به مردم می دهد البته آزار

به طعنه گفت با "جاوید" رندی
پت و مت ها در این دوران زیادند
"برادر وار" می چاپند ما را
و از چاپیدن ما شاد ِ شادند

12 مهر 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

نام ما شد ثبت در قاب" گینس"
از لحاظ قدرت تاب آوری
هر چه آید بیشتر بر ما فشار
بیشتر گوییم جوک یا دَروَری!

می رود بالا صدای خنده مان
هر چه بالا می رود نرخ" دلار"
باز می خواهیم "دولت" آوَرَد
با گرانی بیشتر از ما دمار

گر چه خط فقر غوغا کرده است
"فیلسوفی" منکر آن می شود
بوی داغ ِ خر که میاید ز دور
در خیالش بَره بریان می شود

هر کسی امروز یک چیز گران
می خرد اما خوش و شادان شود
چون که می داند بهایش روز بعد
می رود بالا و او گریان شود

صد دلار امروز اگر داریم ما
بی گمان داریم صد میلیون ریال
ماه دیگر شکر می گوییم که
بیست شد این صد وَ ما هم خوش به حال

چون که می دانیم وضع ما کنون
بی گمان بهتر تر از فردای ماست
شادمان هستیم و می گوییم که
وضع روز بعد هم دست خداست

آرزوی ماست که اوضاع ما
باز برگردد به سی چل سال پیش
در جهان هستیم نوبر چون که هست
در دل ما حسرت دیروز خویش

گفت با" جاوید "دیشب فیلسوف
وضع مان خوب است و کمتر نق بزن
تا ز هر سو می رسد بوی کباب
دور شو، کمتر دَم از منطق بزن!!

پ. ن:منظور از فیلسوف بیژن عبدالکريمی است

1 مهر ماه 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

بیژن عبدالکريمی :بوی کباب در پارک ها بلند است :

چه پارکی رفته ای" عبدالکريمی"
که دیدی دود و دم بوده در آن جا؟
برای فیض بردن از دَم و دود
به ما هم لطف فرما آدرسش را

درون پارک ها" گربه "زیاد است
گمانم  گربه ها را می کبابند!!
دماغت را عمل کن تا بدانی
که بوی بره و گربه کدامند

گمانم در محلی که تو هستی
شده ارزان کباب ِ مرغ و بره
و یا این که به مغزت ضربه خورده
شدی انگار که پرت ِ به دره

تو را" فیلسوف" می نامند اما
نداری ذره ای درک از مسائل
یقینأ همسرت بر عهده دارد
خرید و دخل و خرج و برج منزل

تو گویا نیستی در باغ، فیلسوف
که هر دَم می دهی تزهای عالی
از این رو می زنی این حرف ها، لیک
نمی بینی شکم یا جیب خالی

چنین فرمود با " جاوید" رندی
نکن بیدار این  فیلسوف دوران!
و بگذارش به خواب خود ببیند
که نعمت هست در  کشور فراوان

یقینأ در سجل ها نام" نعمت"
فراوان است و مثل روز روشن
ولیکن فرق بین این دو نعمت
ز تهران است تا پاریس و لندن!!

25 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

صادق کوشکی (پایداری چی) :
هر چه بی حجابی رواج بیشتری پیدا می کند کمبود آب هم بیشتر می شود:

مثنوی حجابیه:

مرده شد از بی حجابی زنده رود
خشک شد از تار مو" زاینده رود"

از" ارومیه" چه گویم بی حجاب؟
مانده از دست تو در هجران آب

گر که کم شد آب َ ِ پشت سد و رود
این هم از پس رفتن شال تو بود

چون که هر دَم روسری برداشتی
خار جای گل به بُستان کاشتی

تا که گیسویت پریشان می شود
خشک چون صحرا" پریشان" * می شود

چون که می پوشی لباس چاک دار
می شود تبخیر آب ِ" سد لار"

تا که می باشید بی حد و شمار
کی شود ابری در این جا باردار؟!
. _. _. _. _._

در "فرنگ" اما وفور نعمت است
زایش ابر و نزول رحمت است

چون همه هستند در" رُم" با حجاب
رود زیبای" تیبر" باشد پر آب

چادری هستند چون" پاریسیان"
"رود سن" باشد خروشان و دمان

در اروپا "راین" باشد گر پر آب
علتش باشد زنان با حجاب

خواهرم رحمی بکن بر کشورت
"چادر و چاقچور" کن پا تا سَرَت

تا دوباره رودها جاری شوند
چشمه ها در کوه‌ها ساری شوند

تا ارومیه شود چون "رود نیل"
قم شود سر سبز مانند "مانیل"

گر که شالت را ببندی تِنگ و رِنگ
گر شوی عاقل نه که یک فرد خِنگ

سد لتیان و دز و کارون و لار
می شوند از لطف شالت آبدار

ناترازی های برق و آب و گاز
بر طرف گردند در حد نیاز

پس ببین با روسری و شال تو
می شود هر چه بخواهی مال تو

تازه حتی مختلس یا رانت خوار
می رود با شال تو بالای دار

الغرض" جاوید" با صوت بلند
گویدت خواهر تو شالت را ببند

تا شود کشور اروپایی دگر
بر دل دشمن بیاید نیشتر!!

*پ. ن:منظور دریاچهٔ پریشان است

21 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

فکاهه

از خود متشکر:

همه محو تماشای جمالم
فلک مدهوش از حسن و کمالم

همه در حیرت از این قد رعنا
اسیر هیکل و این تیپ زیبا!!

کشیده سرو از قّدم خجالت
"بردپیت" گفته ایول خوش به حالت

پریشب خواب دیدم" یوسفی" را
که بود از دست او واله" زلیخا"

به من فرمود تیپت را بنازم
به پیشت تیپ من می آورد کم

"زلیخا" گر که حالا بود موجود
یقینأ واله و دلبسته ات بود
.........
من ِ شاعر تر از "سعدی" و" حافظ"
منِ در شاعری دارای صد تز

من ِ طناز تر از هر چه طناز
بدون فیس یا که ذره ای ناز !!

ابوالقاسم همان آقای" حالت"
به خوابم آمد و فرمود حالت؟

زدی از من جلو آقای طناز
تو هستی آبروی شهر شیراز!

"عبید" انداخت پیشم لُنگ خود را
دهانش از تعجب این هوا 😮 وا!

"گل آقا" مات از فهم و کمالم
شده "بیل گیتس" مفتون منالم

حساب مال و اموالم ندارم
ولیکن شکر چیزی کم ندارم

سه طیاره دو تا کشتی باری
دو پورشه با سه تا بنز و فراری

سه تا برج تجاری ناف" لندن"
دو تا هم با اجازه نبش" جردن"

بله "جاویدم" و صادق کلامم.!
"گینس" در چند جا آورده نامم

ولی همراه ِ" سنگ پای قزوین"
گینس برده ز من هم نام همچین:

که تو با این همه لاف و هیاهو
به خوبی برده ای از سنگ پا رو!!

از آرشیو سال 99

17 شهریور 1404

#محمد_جاوید
@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_طب "سوزنی" خوانده بود، دخترها به او "نخ" می دادند

2_گرم صحبت که می شوم، کولر روشن می کنم

3_دیابت داشت، زخم زبانش عفونت کرد

4_نویسنده قلم خوبی داشت،مرتب سوپ قلم می پخت

5_هر چقدر خشم درونم را می خورم سیر نمی شوم

6_در رویا، سارا را دیدم

7_می خواستم آتش درونم را خاموش کنم آب قطع بود

8_اگر پشیمانی سودی داشت، میلیاردر بودم

9_در این بی آبی فحش آبدار هم نمی شود داد

10_نشست" زمین باعث" برخاستن" فریاد دانشمندان می شود

12 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_آچارها از" آچار شلاقی" می ترسند

2_آچارها جلو" آچار کلاغی" صحبتی نمی کنند، می ترسند یک کلاغ چل کلاغ کنه

3_گربهٔ گرسنه از سر ِ پیچ گوشتی هم نگذشت

4_سیاست سر ِ راهی نیست ولی پدر مادر ندارد

5_ماشین به نامش زدم،مچاله شد

6_نفس کِش طلبیدم، چند نقاش آمدند سراغم

7_آبم با او توو یک جوی نمی رفت، یک جوی دیگر کَنَدم

8_سر ِ میز قمار پولم که تمام شد خود را باختم

9_دلم گرفته بود،دکتر بالون گذاشت

10_آرامش گیرم نیامد، استرس گرفتم

8 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

هر بیان بی محابا کار دستت می دهد
حرف ها یک روز اما کار دستت می دهد

دست بردار از دروغ و تهمت و حرف درشت
گر دروغت شد هویدا کار دستت می دهد

همسرت تا خواست چیزی را، بخر آن را سریع
گر کنی امروز و فردا کار دستت می دهد

مهر او باشد اگر که چند صد سکه طلا
گر که بگذارد به اجرا کار دستت می دهد

ای که داری همسر و با دیگران هم می پری
عشوه و  افسون آن ها کار دستت می دهد

گُنده گویی کار خوبی نیست پس گِردش نرو
صحبت دولا و پهنا کار دستت می دهد

چون زبان سرخ خواهد داد سرها را به باد
این زبان آخر به مولا کار دستت می دهد

گفت مسئولی به مسئول دگر تنها نخور
تک خوری البته آقا کار دستت می دهد

با سه بند (پ) اگر بالا کشیدی خویش را
چون که افتادی ز بالا کار دستت می دهد

گفت با" جاوید" رندی تیزهوش و نکته دان
این فضولی های بی جا کار دستت می دهد

1 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

برق رفته عرق از چهره روان خواهد شد
آب هم نیست بهارم چو خزان خواهد

نفس باد صبا تنگ شود از گرما
بر سر ِ کوی و گذر آه و فغان خواهد شد

سد تهی، چشمه تهی رود ِخروشان خاموش
جیرهٔ آب ِ همه قطره چکان خواهد شد

گل عزیز است ولی خشک شد از بی آبی
باغ خشکیده کجا مِهر زنان خواهد شد؟!

ارغوان جامِ تُهی دست ِ سمن خواهد داد
"چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد"

حرف دولت همه این است که کم مصرف کن
چون نداند که چه رفته ست و چسان خواهد شد

بارش برف و روان گشتن باران تعطیل
آب در قصه فقط باز روان خواهد شد

"آسمان بارِ امانت نتوانست کشید"
سیل چون قبل کجا نعره زنان خواهد شد؟؟

در جوانی همه پژمرده و دلمرده شدیم
عالم پیر کجا باز جوان خواهد شد؟

حسرت آب بماند به دل پیر و جوان
صحنهٔ کرب و بلا باز عیان خواهد شد

پس نظافت دگر هرگز نبَوَد از ایمان
چرک از هر طرفی در فوران خواهد شد

خبر از غسل و وضو نیست در این بی آبی
چشم ها پس نگران وقت اذان خواهد شد

باز تقصیر فقط گردن مردم باشد
دولت از قافلهٔ بی خبران خواهد شد

گفت" جاوید" به دولت بپَر از خواب گران
گر که شد دیر، فلان تو فلان خواهد شد!!!

28 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

شعر:محمد جاوید
صدا:استاد محمد اوزی،امیر پارسی
تهیه شده در رادیو صبا (برنامه طنز صبامک)

اگر فیلم مرا یک روز دیدی
که دارم می خورم "مرغ و مسما"
اگر دیدی که روزی روزگاری
سوارم من به یک "جگوار" زیبا

اگر " فیش حقوقم"منتشر شد
و دیدی صفرهای آن زیاد است
اگر دیدی که عکسم در "پروفایل"
همیشه چهره ای خندان و شاد است

اگر دیدی که در "جُردن" مقیمم
و دارم "پنت هاووسی" شیک و زیبا
اگر یک وقت فیلم از من در آمد
که دارم می روم سوی "اروپا"

اگر در "لاس وگاس" یک روز دیدی
که با مه پیکری خندان نشستم
دو دستش بود دور گردن من
و من از سر خوشی کیفور و مستم

بدان این نکته را که من نه دزدم
نه که یک "رانت خوار و آقا زاده"
و نه یک "بانک" از روی " روابط"
بدون "ضابطه" یک " وام" داده

هر آن چه دیدی از من دست پخت ِ
جناب "هوش مصنوعی" است ای دوست
برای دادن روحیه این هوش
یقینأ کارساز و خوب و نیکوست

به لطف هوش مصنوعی همیشه
کند "جاوید" پیش این و آن "باد"
اگر چه زیر" خط فقر"مانده
برای لحظه هایی می شود شاد!!

از آرشیو شهریور 1403

#محمد_جاوید
@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_حواسم پرت شد، دردش گرفت

2_گوسفندم دعا می کند زیر پایم علف سبز شود

3_تا دور سرش گشتم، سرگیچه گرفتم

4_برخوردش گرم بود، کولر روشن کردم

5_دونده نبود ولی توی حرف همه می دوید

6_کسی خطم را نمی خواند، بس که بد خطم

7_از دیدنم جا خورد، بالا آورد

8_در این بی آبی، طلای آب شده خیلی طرفدار دارد

9_مادرش خطاط بود زنم، از او خط می گرفت

10__گدای محبت بود ولی درآمدی نداشت

19 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

در رثای دوش:

ای فدای شُر شُر و آوای "دوش"
جان به قربان قد و بالای دوش

کاش می شد باز هم شُر شُر کنی
وان من را بار دیگر پر کنی

کاش می شد بر سَرَم نازل شوی
قبل از این که قطع گردی، ول شوی

با تو ماها روزرگاری داشتیم
با تو چه صبر و قراری داشتیم

قطع کی می شد صدای شُرشُرت؟
بود تا آخر نوای شَرشُرت

وقت" استحمام" آبت باز بود
آب بود و برق بود و گاز بود

برق رفت و گاز رفت و آب هم
پشت سد، در رودخانه آب کم

نیست در لوله دگر یک قطره آب
از کثیفی حال و روزما خراب

وای اگر در لحظه های قطع آب
مانده باشی شانس بد در مستراب

باز باید چون گذشته با کلوخ
پاکسازی خویش را با آخ و اوخ

یا که با" ابریق" و آب ِ معدنی
پاک و راحت گردی از آلودنی 1

نيست آواز خوش "سیفون" دگر
مشکل آب است مثل نیشتر

خانه ها را بوی ا... برداشته!!
بوی منفور لجن برداشته

گفت با "جاوید" رندی ای عمو
"آبکی" شعری برای من بگو

تا که با آبش بشویم خویش را
با صفا سازم سبیل و ریش را!!

پ.ن:آلودنی=در برخی لهجه ها به معنی آلودگی

15 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کنده بودم اگر که از اول
آستین های جامه هایم را
مارهای بزرگ و خوش خط و خال
می نمودند کی در آن مأوا؟

سال ها با هزار و یک ترفند
دوستانی در آستین بودند
ظاهرأ دوست لیک در باطن
مارهایی که در کمین بودند

همه وِرد زبان شان این بود
چاکر و نوکر توام ای دوست
لیک پنهان و در خفا کندند
خَرد خَرد از تن و سر ِ من پوست

خُل شدم بارها و تا آرنج
در دهان هایشان عسل کردم
لیک با گاز وحشیانه‌ اشان
درد را بارها بغل کردم

من بیچاره خواب بودم که
مارها نیش را فرو کردند
گوییا سادگی من را نیز
با همان نیش حِس و بو کردند

دشمنان حقیر دوست نما
مار بودند با نقاب بشر
کاش "جاوید" نیز می دانست
فرق دشمن وَ دوست را بهتر

آستین ها که لانهٔ مارند
می کَنم با کمال آرامش
چون که این لانه ها خراب شوند
می رسد باز وقت آسایش

10 مردادماه 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

جناب حافظ+من:

«به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم»
اگرچه مورد توبه شکن فراوان است
🌺
« به دور لاله دماغ مرا علاج کنيد»
شدم کلافه ز دست دماغ خرطومی
🥀
اگر که قصد سفر کرده است مادر زن
«از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار»
🌷
«دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش»
مگر ز کیسه ی جانان دهند خرج سفر
🌸
«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»
ترسم این است که این قافله را دزد زند
🌹
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است»
یقین بدان که خـُل و چِل وَ یا پر از علل است
💐
ای بانک خون تو را به خدا رُک سخن بگوی
«محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست»!!
🪴
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
لاجرم نیمی از آن بار دو تا خاور کرد

🌹
«چون پياله دلم از توبه كه كردم بشكست»
بخت برگشته ی من جنس دلم چینی بود

#روز_حافظ_گرامی_باد

20 مهر ماه 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

یک گدا دیدم شبی در سرسبَیل
طفلکی رنج و مشقت می کشید

از برای اخذ پول از این وآن
واقعاً بدجور زحمت می کشید 


جامه و شلوار و کفشش مندرس
دست خود را باند پیچی کرده بود
لابلای ریش انبوهش شپش
موی را بدجور قیچی کرده بود  

 
لنگ می زد ناله می فرمود که:
لشکری کور و کچل در خانه اند
نان خوران گشنه ام چون کفتران
چشم در راه پدر در لانه اند 

آخر شب چون که فارغ شد زکار
گفت با همکار خود با سوز و آه
درد دل دارم هزاران مثنوی
گر که آن را نشنوی گویم به چاه 

همسرم لامصب عین بولدوزر
می کند تخریب اموال مرا
بابت جراحی پوز ولبش
بد گرفته تازگی حال مرا

یک پسر دارم که رفته" ونکوور"
تا بگیرد دکترای اقتصاد
حتم دارم تا بگیرد مدرکش
می دهد داروندارم را به باد

دختری دارم مقیم" انگلیس"
زیر خرجش واقعاً زاییده ام 
تا شود خانم برای خود کسی
جد خود را پیش چشمم دیده ام

"پنت هاوسی" هم خریدم در" دبی"
جای آن نزدیکی" برج العرب"
بابتش افسوس مقروضم شدید
آمده از قسط آن جانم به لب

خانه ای دارم طرف های "ونک"
آخرین قسطش اخیراً داده ام
از ونک تا انتهای سرسَبیل
تا بیایم از نفس افتاده ام

با اضافه کار باید اندکی
اقتصادم را سروسامان دهم 
از محل یاری همشهریان
مشکلات خویش را پایان دهم

"بنزی" آمد ناگهان ترمز گرفت
شوفرش درب عقب را باز کرد
چون سوارش شد گدا ویراژ داد
گوییا آن وقت شب پرواز کرد

مات شد «جاوید » و گفتا این چنین:
ای خوشا گنج بدون درد ورنج
گر گدایی ننگ می باشد ولی
می دهد دست گدایان رمز گنج


از آرشیو سال 97

#محمد_جاوید

14 مهر 1404
@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_از بانک مویم به دوست کچلم وام دادم

2_قانون را که زیر" پا" گذاشت،پلیس به او "دستبند" زد

3_لالایی خواندم تا هیجانم بخوابد

4_می گفت" رژیم" دارم ولی حق همه را "می خورد"

5_پر چانه بود شاطر

6_چرا به زخم های" کاری" "حقوق "نمی دهند؟!

7_بی مادر بزرگ شده بود، با زبان پدری صحبت می کرد

8_"جراح" در تاریکی دل شب را "شکافت".

9_عزرائیل که "سلام" کرد، غزل "خداحافظی" را خواندم

10_معلم تا تکلیف دانش آموز را "روشن" کرد،"خاموش" شد

9 مهر 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_زبانم مو در آورد تا راضی اش کردم مو بکارد

2_از مرحله پرت که شدم دلم شکست

3_پزشک زیبایی کشاورز نبود ولی مو می کاشت

4_وقتی در خودم فرو می روم کوتاه می شوم


5_دارو ساز نیستم ولی نسخهٔ همه را می پیچم

6_برای این که عمق فاجعه را ببینم چاه کن آوردم

7__دوستم آنقدر سرد برخورد کرد که یخ زدم

8_گوش هایش سنگین که شد اضافه وزن پیدا کرد

9_پیشگو از گذشته غافل است

10_دلم گرفته، دکتر می گوید باید آنژیو کنی

28 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

جواب دندان شکن امیر قطر به بی بی(نتانیاهو) و ترامپ"

" تمیم آل ثانی" گفت دیشب
به" بنیامین" کودک کش وَ جانی
دهم یک فحش زشت چارواداری
به تو تا حد و مرزت را بدانی

جوابش داد "بی بی" با کمی ترس!
گرفتم من از این تهدید غمباد
ز هر موشک بُوَد فحش تو بدتر
همه کرک و پرم از ترس افتاد

"ترامپ" از سوی دیگر گفت ای "شیخ"
منم خوردم  از این دشنام ها جا
بزن موشک ولی هرگز نده فحش
که فحشت می کند نابود ما را

چنین گفتا جناب آل ثانی
عرب ها در شجاعت بی نظیرند
اگر کوچکترین اخمی نمایند
همه دنیا ز ترس آن بمیرند

و هر شیخ عرب یک فحش اگر داد
کنی قالب تهی از ترس بی بی
بیانیه اگر دادند با هم
نخواهی برد از دنیا نصیبی

اگر یک بار دیگر حمله کردی
يقين زنگ ِ دَرَت را می فشارم
بیایی پشت در سورپرایز گردی
چو می بینی که در حال فرارم😂

به جای" غزه" گر یک بار دیگر
زنی موشک به خاکم ای تبهکار
چنان برخورد خواهم کرد با تو
که گردد جد تو در گور بیدار

چنین فرمود با "جاوید" رندی
شجاعت را ببین از آل ثانی
هر آن کس که قطر سوی سفر کرد!!
بیابد زین شجاعت ها نشانی!!

23 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :


1_خزانهٔ بانک مرکزی را زدم، بعد رفتم بانک زدم
2_"دل "که از من برید،" جگرش" سوخت

3_کشتی گیر از روی" پُل" حریف گذشت

4_گره کور زندگی ام را هیچ چشم پزشکی نمی تواند درمان کند

5_از وقتی دیسک کمرم را عمل کرده ام دست به عصا راه می روم

6_ به علت کمبود آب،، آب از دستش نمی چکد

7_ملکهٔ ذهنم از کودک درونم حساب می بَرَد

8_تا بزرگ شدم کودک درونم را بیرون کردم

9_اسلحه نداشتم، نتوانستم مُخش را بزنم

10_در رستوران با دیدن منوی غذا خون دل خوردم

19 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

"با چنین همسر هشیار خدا رحم کند"
باشد او یک سره بیدار خدا رحم کند

چانه اش گرم بُود از سر شب تا گُل صبح
بنده هم زار و گرفتار خدا رحم کند

خواهد از من همه شب تا به سحر این موجود
خوردنی، اشربه، بسیار خدا رحم کند

پفک و چیپس و کرانچی و دگر اغذیه ها
همه را برده به انبار خدا رحم کند

گر که قحطی بشود عین خیالش هم نیست
باشد از اغذیه سرشار خدا رحم کند

سوپری های محله ز خریدش شده اند
همگی تاجر بازار خدا رحم کند

گر کند میل فلان چیز زن پر خور من
سی چهل تُن بکند بار خدا رحم کند

گر که چیزی نَخَرَد یا نخورد در یک ماه
فرد بقال زَنَد زار خدا رحم کند

شده چون خیک و نخواهد که کند
ترک این عادت و رفتار خدا رحم کند

ترسم آخر بکند سکته ز دستش "جاوید"
ورَوَد راحت از این دار خدا رحم کند
........
لنگهٔ کفش زنم بود چو بالای سرَم
گفتم این بیت که از معرکه سالم بروم: 👇

بود این شعر فکاهه جهت خندهٔ تو
همسرم هر چه که دارم همه ارزندهٔ تو!! 😂

15 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

"امشب این حال و هوا را از کجا آورده ای"؟
این همه شور و نوا را از کجا آورده ای؟

سنگ های قیمتی داری درون کلیه ات
ای کلک این سنگ ها را از کجا آورده ای؟

گوییا تولید مروارید دارد چشم تو
این همه لطف خدا را از کجا آورده ای؟

چربی خونت زیاد و روغن و چربی گران
خون ِ چرب ِکیمیا را از کجا آورده ای؟

قند نرخش رفته بالا و تو داری قند خون
ثروتی بی مدعا را از کجا آورده ای؟

گفته ای داری پلاتین در دو پای خود، کلک
این پلاتین های پا را از کجا آورده ای؟

سنگ دارد مثل گوهر کیسهٔ صفرای تو
عضو بهتر از طلا را از کجا آورده ای؟

یک پروستات ظاهرأ داری چنان گوی بلور
گوی پر ارج و بهاء را از کجا آورده ای؟

گوییا هر قسمت و عضوت بُود گنجی عظیم
گنج بی ناز و ادا را از کجا آورده ای؟

گفته ای این ثروت و مُکنت خدا داده به تو
این خدای با صفا را از کجا آورده ای! ؟

پس بکن "جاوید" رازت را برای ما عیان:
این همه درد و بلا را از کجا آورده ای!! ؟

10 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

مصیبت اینترنت :

قطره قطره جمع گردد تا "نت" آید در مدار
وای از این لاک پشت خسته جان و کند رو
تا بخواهم فیلم و عکس کوچکی دانلود کنم
من بدو، گوشی بدو، اینترنت وحشی بدو

من در ایران نه که گویا در" تیمور شرقی ام"
"جیبوتی" حتی به این نت در دلش خندیده است
تا بخواهم متصل گردم نتم پَر می کشد
گوییا اینترنتم از شکل من ترسیده است

قصه ای که قوز بالا قوز و رنج است و عذاب
داستان دلخراش و  جانگداز "فیلتر" است
در جواب حرف مردم در خصوص رفع آن
پاسخ" دولت" فقط گفتار بیخود یا زر است

در" اینیستا "دور باید زد نظام فیلترینگ
با تبر باید شکستن قفل و بند "تلگرام"
تا بخواهی بشکنی قفل بزرگ" یوتیوب"
بستهٔ اینترنت و وقت تو می گردد تمام

از برای یک دقیقه دیدن فیلم و کلیپ
چند سالی وقت و صبر و استقامت لازم است
تا شود دانلود همین مقدار از فیلم و کلیپ
طفلکی نوزاد بنده سوی "خدمت" عازم است!!

گر که "تصویری" بخواهی با یکی صحبت کنی
پیش چشمت" جد و آبادت" بیاید ناگهان
تا سلامَت را دهد پاسخ از آن سو یار تو
طی کنی طول مسیر" لار" را تا" اصفهان"

الغرض" جاوید" پای نت شده مویش سپید
روی دولت لیک در این باره باشد سنگ پا
سرعت نت تا شود معمول و در حد قبول
می کشد سَر ریق رحمت می رود سوی خدا !!

3 شهریور 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_زنم گوشی شده،دیگه نیاز به آيفون 17 ندارم

2_زندگی بر وفق مراد نبود، مراد مهاجرت کرد

3_از بس "موش" دوانی می کرد، خانه اش پر از "گربه "شده بود

4_تند مزاج بود، به غذایش فلفل نمی زد

5_داشتم از درس فیزیک می افتادم، استاد دستم را گرفت

6_در کاخ رویایی ام با ملکهٔ ذهنم ازدواج کردم

7_با این بی آبی دیگه نمیشه سر ِ کسی را زیر آب کرد

8_گرچه از مخ معاف بود، از سربازی معاف نشد

9_برق چشمانش برنامهٔ خاموشی ندارد

10_وقتی به حرفم رسید که رفته بودم

30 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_وقتی کینهٔ شتری اش را دیدم، اون روی سگم بالا اومد

2_روی سگم که بالا میاد پیشش استخوان پرت می کنم

3_برای اصلاح سبیلش، ريشش را گرو گذاشت

4_سر ِ قرارمان در باغ ارم کاشتمش

5_کارتن خواب لاکچری شب ها روی کارتن یخچال ساید بای ساید می خوابه

6_آدم زبان نفهمی بود، کلاس تقویت زبان ثبت نام کرد

7_سیاست سر ِ راهیه،پدر مادر نداره

8_از بس حرف های دهن پرکن زد خفه شد

9_آدم دل گُنده هم زمان می تونه عشق چند نفر را در دلش جا بده

10_آدم سر به هوایی بود دیده بان پدافند هوایی

26 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

"یار من باشی جهانم را فدایت می کنم"
گله ای از گاو قربانی برایت می کنم

هشت ِ تو هشتاد خواهم کرد گر یارم شوی
چند پابند طلا آورده پایت می کنم

گر بیایی یک فضا پیما برایت می خرم
با" انوشه" باز راهی فضایت می کنم

جامه ای ابریشمی بهر تو می دوزم، سپس
با طلا نخ رشته و آن را قبایت می کنم

پنت هاووسی شیک در جردن برایت می خرم
با فراری یا بوگاتی جا به جایت می کنم

می کنم هر روز وانَت را پر از شیر وگلاب
بالش از جنس پر قو مُتّکایت می کنم

گر که با" جاوید" باشی همدم و یار و رفیق
خویش را قربانی ناز و ادایت می کنم

گر نیایی هم نیا چون آن چه را گفتم دِهَم
من به یار دیگری... ، احمق صدایت می کنم

از برای یار دیگر وعده های پوچ را
می کنم تکرار شاید که خورَد گول مرا!!

21 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

"من ار چه در نظر یار خاکسار شدم"
هزار شکر ولی بر خری سوار شدم

"مراد" نام خَرم بود و با عنایت او
به راحتی همه جا صاحب ِوقار شدم

برای رفتن ِ از نردبان به بالا هم
به روی صاحب قدرت اثر گذار شدم

به چاپلوسی این قوم زود باور و خِنگ
شدم عزیز و در آن کار استوار شدم

برای این که بگویم چقدر دیندارم
شعور پس زده و وارد" شعار" شدم

به لطف پینهٔ پیشانی و محاسن خود
به اوج رفته و دارای اعتبار شدم

و با دروغ و ریاکاری و دغلبازی
بدون زحمت بیهوده پول دار شدم

خر مراد من از پل به راحتی چو گذشت
به فکر بستن بار و تز" فرار" شدم

بگویمت به تو "جاوید"، نیستم نادم
که پاچه خار ِ فلان صاحب‌° اختیار شدم

چرا که زیر خط فقر بودم و صد شکر
دکل فروش و زمین خوار و رانت خوار شدم

دعا به جان خَرَم می کنم هزاران بار
اگرچه خود خر ارباب ِ اقتدار شدم!!

پ. ن:مصرع اول از حضرت حافظ

17 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

کاریکلماتورهای من :

1_چوب سادگی ام خوردم سیر شدم

2_وقتی سیم برق را لخت کردم، از هیجان لرزیدم

3_دندانم را کشیدم،ده گرم بیشتر نبود

4_دندانم را نقاش کشید

5_سوادم نم کشیده بود، ایزوگامش کردم

6_شیرین عقل بود، انسولین تزریق می کرد

7_دامنش لکه دار بود با وایتکس شست

8_سرباز سرزده به خدمت رفت

9_موقع آشپزی از بس نمک ریخت، غذایش شور شد

10_وقتی چکم سر رسید، فرار کردم

12 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…

طنز سروده‌ها و کاریکلماتورهای محمد جاوید

فکاهه:

"لبانش را مکیدم چون عسل بود"
"و طعمش از ازل ضرب المثل بود" (1)

نه تنها بُد مَثَل در کشور ما
که معروفیتش بین الملل بود

نکن باور که با صد بار بوسه
به تولید عسل هرگز خلل بود

خلل در قند خون هرگاه افتاد
یقین مشکل به چندین بوسه حل بود

دوایی داشت گویی آن عسل که
شفا می داد فردی را که شَل بود

مؤذن کار نیک از من طلب کرد   (2)
خود ِ این بوسه ها خیر العمل بود

همیشه بود خوش قول آن پری رو
و گردنبند او نقش "زحل "بود  (3)

سرودم چون غزل در وصف لبهاش
همه ابیات آن بیت الغزل بود

و خوش شانسی از این بهتر نمی شد
که با "جاوید" هم بچه محل بود

ز خواب خوش پریدم، دیدم افسوس
بجای آن پری رو ، یک بَدَل بود!!

پ. ن:
1_بیت تضمین از رحیم پیمان
2_منظور حی علی خیرالعمل در اذان
3_زحل نماد وقت شناسی و نظم

7 مرداد 1404

#محمد_جاوید

@javidtanz

Читать полностью…
Subscribe to a channel