فرد چگونه استعدادش را بیابد؟ وقتی با آن روبهرو شد، چطور شناساییاش کند؟ چطور متوجه شود که راهش را گم کرده است؟ هایدگر، تیلیش، مزلو، و رولو مِی همگی با توافق کامل پاسخ دادهاند: «از طریق احساس گناه! از طریق اضطراب! از طریق ندای وجدان!» میان آنها این اتفاق نظر وجود دارد که احساس گناه اگزیستانسیال، یک نیروی مثبت سازنده است و راهنماییست که انسان را بهسوی خویش فرا میخواند. وقتی بیماران به هورنای گفتند نمیدانند چه میخواهند، او به سادگی پاسخ داد: «تا حالا فکر کردهاید که از خودتان بپرسید؟» هر انسانی در کانون هستی خویش، خود را میشناسد. جان استوارت میل در توصیف گوناگونی خودها، از یک خودِ بنیادین و پاینده سخن میگوید که آن را «من ماندگار» نامیده است. هیچکس بهخوبی آگوستین قدیس از آن نگفته است: «کسی در درون من است که پیش از من، خودم است.»
اروین یالوم
رواندرمانیِ اگزیستانسیال
📡 ᕈɾɑ̀ηɑɑ́; ᗣɾτ & ᒐɩτєɾɑτʋɾє
"Maybe on the moon
There is a soil for the doomed
I should save us a ride
I'll do what you want me to do
You're the needle in my arm"