واژه
شانتاژ : [ فر. ] (اِ.) هوچیگری، تلاش برای
شکست رقیب از راه سفسطه، تهدید به افشاگری، تهییج و تحریک شنوندگان و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب.
✅ این کلمه توسط برنامه «فرهنگ لغت» برای شما ارسال شده است.
مشاهده کلمات بیشتر و دانلود کاملاً رایگان:
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
خیلی مسخره است، هیچکس تکلیفش را نمیداند.
شما اسم این را میگذارید زندگی؟
📚
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
چرا فرشته کوهستانی را ترور کردند؟
فرشته یک بانوی جسور، نترس و مبارز بود. او همانقدر شجاعت داشت که در یک جامعه بسته و سنتی میان صدها مرد ایستاد شود و بگوید از هویت، تاریخ، زبان و فرهنگ خود پاسداری کنید. فرشته همیشه می گفت اجازه ندهید با جعل تاریخ هویت و اصلیت شما را تغییر دهند.
فرشته مطالعه عمیق و دقیق از تاریخ داشت.
تحمیل هویت قوم اوغان (افغان) بالای سایر اقوام( افغانستان) را بی عدالتی و ظلم دولت های افغانستان عنوان می کرد.
خواستار عدالت اجتماعی بود.
او بخاطر پاک سرشتی و آزاد منشی اش ترور شد.
روحش شاد و بهشت برین جایش باد.
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
هر چی مغرور تر باشی
تشنه ترند برای با تو بودن
و هر چی دست نیافتنی تر باشی
بیشتر دنبالتن... امان از روزی که
غرور نداشته باشی و
بی ریا بهشون محبت کنی...
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
🌸✨سه چیزاز همدیگر جدا نیستند
1-کسی که زیاد دعا کند،
از اجابت محروم نمی شود.
2-کسی که زیاد استغفار کند،
از مغفرت و بخشش محروم نمی شود.
3-کسی که زیاد شکر کند،
از زیاد شدن نعمت ها محروم نمی شود.
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
#داستان_آموزنده
فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد. ابلیس نزدیک او آمد و گفت هیچ کس نمیتواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس به لطایف سِحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت. فرعون تعجب کرد و گفت: عجب است
واقعاً استاد مرد هستی! ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت:
" مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟"
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
زندگى كردن
نادرترين اتفاق دنیاست.
بيشتر آدما فقط وجود دارن ،
همين!
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
آدما از جنگیدن خسته نمیشن ،
از اینکه نمیدونن برای چی میجنگن
خسته میشن .
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
پیشینه زندگیویرایش
محمد طاهر بدخشی فرزند وکیل محمد ذاکر فرزند میرزا محمد ناصر به روز دوشنبه هشت عقرب ۱۳۱۲ خورشیدی در گذر میرشکاران ناحیه سوم شهر فیضآباد مرکز ولایت بدخشان خراسان (افغانستان) چشم به جهان گشود. از سن شش سالگی تا ده سالگی به عوض مکتب رسمی و دولتی شامل مدرسه اسلامی خرقه مبارک در زادگاه اش گردید و مدت چهارسال در خانه نزد عمه و مادر بزرگش و هم در مدرسه آموزشهای دینی را آموخت. در سال ۱۳۲۳ شامل مدرسه ابتداییه گردید و تا صنف نهم دانش آموز ممتاز آن دبیرستان بود. از صنف هفت به بعد یکی از همکاران قلمی روزنامه بدخشان شد. بعد از فراغت از صنف نهم جهت ادامه آموزش راه کابل را در پیش گرفت. بعد از ختم لیسه حبیبیه در سال ۱۳۳۶ شانس مشمولیت در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل را کمایی نمود، که در سال دوم شعبه اقتصاد آن به دانشکده مستقل تبدیل شد و بدخشی شامل آن گردید. بدخشی در سال ۱۳۴۰ با اخذ دیپلم از آن دانشکده فارغ شد، و بعد از سپری نمودن نیم سال خدمت سربازی به حیث عضوی شعبه ریسرچ تا سال ۱۳۴۶ در دانشگاه کابل ایفای وظیفه نمود، بعداً تا اوایل سال ۱۳۵۷ بحیث کارمند و کارشناس ریاست تألیف و ترجمه در وزارت تعلیم و تربیه به کار ادامه داد. از بهار سال ۱۳۵۷ مدت چند ماه به عنوان رئیس تألیف و ترجمه در آن وزارت با کار و پیکار اجتماعی و سیاسی مشغول بود.
فعالیتهای سیاسیویرایش
بدخشی در سال ۱۳۳۱ خورشیدی در تشکیل اولین سازمان سیاسی بنام «سازمان آباد خواهان میهن» اشتراک ورزید. در سال ۱۳۴۲ خورشیدی کمیته سر پرست هفت نفری که در کابل تشکیل شده بود بدخشی یکی از اعضای فعال آن بود و در ۱۱ دی ۱۳۴۳ اولین کنگره جمعیت دمکراتیک خلق را با ۲۷ عضو در شهر کابل تأسیس نمودند. در سوم آبان ۱۳۴۴ خورشیدی تظاهرات موسوم به «مظاهره سوم عقرب» را با دوستانش رهبری نمودند. بدخشی بعد از انشعاب حزب دمکراتیک خلق خراسان (افغانستان) به جناحهای خلق و پرچم در سال ۱۳۴۶ در جناح خلق قرار گرفت که در سال ۱۳۴۷ از فرکسیون خلق جدا گردید و به امید اینکه شاید بزودی فرکسیونهای جدا شده از جمعیت دموکراتیک خلق دو باره اتحاد نموده و تشکل بزرگتری را از جمع دیگر شخصیتهای ملی و وطنپرست ایجاد نمایند، چشم براه درانتظار چنین تشکلی، حلقهای را بنام «محفل انتظار» ایجاد نمود. بعد از مدت کوتاهی با عدهای از روشنفکران و شخصیتهای ملی کشور، تشکل سیاسی دیگری را به وجود آوردند که بعدها بنام سازمان انقلابی زحمتکشان خراسان (افغانستان) (سازا) مسما گردید.
🔴دانشجویان هراتی دروازه هوشمند مبارزه با کرونا ساختند
🔺دانشجویان دانشکده کامپیوتر ساینس هرات دروازه هوشمند مبارزه با ویروس کرونا ساختند. این دروازه توانایی شمارش و ضدعفونی کردن بدن افراد را دارد.
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
✅مصطفی پسر فرشته کوهستانی
از شدت گریه فریاد بیشهوش شده
ودرحال حاضر در بیمارستان بستری است
🔺فرشته کوهستانی وبرادرش روز پنجشنبه ساعت6:30عصرتوسط افراد ناشناس تیرباران شده اند
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
You can watch me , mock me , or try to block my way , but you can never stop me .
تو میتونی تماشام کنی ، مسخرم کنی ، سعی کنی جلومو بگیری اما نمیتونی متوقفم کنی .
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
هفت پند مولانا
* شب باش در پوشیدن خطای دیگران
* زمین باش در فروتنی
* خورشید باش در مهر و دوستی
* کوه باش در هنگام خشم و غضب
* رود باش در سخاوت و یاری به دیگران
* دریا باش در کنار آمدن با دیگران
* خودت باش همانگونه که می نمایی..
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﺯﻥِ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺻﺎﻟﻮﻥ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﭘﺮﻭﺍﺯﺵ ﺑﻮﺩ . ﭼﻮﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯﺵ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻥ ﻭﻗﺖ ﻛﺘﺎﺑﯽ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﻛﻨﺪ . ﺍﻭ ﯾﻚ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﻧﯿﺰ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﻚ ﭼﻮﻛﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﺮﺩ .
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﯾﻚ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺍﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ . ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ : ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﺪ . ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﻛﻪ ﺍﻭ ﯾﻚ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻛﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭﺍﻛﻨﺸﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﻚ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﺣﺎﻻ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﺍﺩﺏ ﭼﻜﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ؟
ﻣﺮﺩ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﺼﻒ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
😡 ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺴﺘﺎﺧﻲ ﺑﻮﺩ ! ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻮﯼ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺍﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﺳﺖ ...
ﺁﻥ ﺯﻥ ﻛﺘﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻨﺪﯼ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪﻩ ﺭﻓﺖ .
ﻣﺮﺩ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ !
ﺯﻥِ ﺟﻮﺍﻥ ﻗﺘﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﻛﻲ ﺍﺵ ﻧﺸﺴﺖ، ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺳﺘﻜﻮﻟﺶ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻋﯿﻨﻜﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪ ﻛﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺘﺶ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ، ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪ ! ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺪﺵ ﺁﻣﺪ ... ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺘﯽ ﻛﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺳﺘﻜﻮﻟﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﯿﺴﻜﻮﯾﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ! ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﻭ ﯾﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻧﺒﻮﺩ .
( ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻳﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺷﻚ ﻧﻤﻴﻜﻨﻴﻢ ﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻖ ﺑﺠﺎﻧﺐ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﻢ )
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
*ندای قبـــــــر*
اگرازمن خبرداری،
،چه اسباب سفرداری
منم تاریک ویرانه،
،که جایت است دراین خانه😔
نباشد بالشی برسر،
،بزارند سنگ زیرسر
نکیرت گوید ومنکر
،،خدایت کیست وپیغمبر
بدن زیرزمین مرده،،
ومال را وارثان خورده
رهایی میکنی دنیا
به گورت میروی تنها😢
برای این چنین روزی
،،پشیمانی خوری سوزی
گرخواهی نجات یابی،
،رضای اوبکن کاری💥😔😔
*خدایاخودت رحم کن*
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
حکومت کابل انقدر غیر مردمی و مستبد هست که حتی تحمل فعالیت های رسانه ای مسلم شیرزاد یکی از عدالت باوران را ندارد و صفحه اش را بستند.
زنده باد آزادی و مبارزان راه آزادی!
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
.
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی.
برایت شوق آرزو میکنم. آرامش آرزو میکنم.
برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با آرامش خانواده به خواب روی.
برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار.
بخصوص برایت آرزو میکنم که "خودت باشی".
#ژاک_برل
🎗🎗@Kabulgan🎗🎗
و این بار کتاب، مثنوی مولانای بلخ، به نونهالان استان ننگرهار همیشه بهار، جلال آباد،محله خوشگنبد-نهرشاهی !
در این خاك در این خاك در این مزرعه پاك
بجز مهر بجز عشق دگر تخم نكاریم "مولانا"
ادامه کمپاین "کتاب بجای تفنگ به اطفال، گسترش فرهنگ کتاب خوانی را در بین نونهالان ما"
"برنامه های آموزشی کانون فرامرزی همیاری پارسی زبانان"
آدینه روز ( ۵ جدی ۱۳۹۹، ۲۵ دسامبر ۲۰۲۰) به یاری جوانان جوان دانش آموخته و با رسالت این دیار محترم هارون عزیز، محمود عزیز و جمشید ، هدیه کانون، چهار صد جلد کتاب مخصوص اطفال به نونهالان آنجا رسانیده شد تا باشد که کودکان این استان مرزی با کتاب بیشتر آشنا شوند با نام مثنوی و مولانا بلخ و حکمت سخن او.
همچنان به کلانان؛ جوانان، دانشگاهیان کتاب های ارزشمند تحقیقی "سرگذشت فارسی در صد سال پسین"، " شکوه و پهنه ی زبان پارسی" و نشریه وزین "فارسی "توزیع شد.صدها کودک و نوجوان ، دختر و پسر جوخه جوخه با اشتیاق در منطقه قلعه آخوند، خوشگنبد و نهرشاهی ، ناحیه ۹ جلال آباد آمده و بسته های کتاب های( قصه های مثنوی ، داستانهای رفتار نیکو، و حکایات دلنشین ) را دریافت کردند.